29 فروردین 1394
وقتی انگلیس دست خود را از نفت ایران کوتاه دید، تمام تلاش خود را به کار بست تا مانع از اجرای ملی شدن نفت گردد. توسل این کشور به نهادهای بینالمللی، تحریم نفت و فشار اقتصادی، تهدید نظامی و اعزام چند رزمناو به خلیج فارس و نیز تحریک مردم علیه دولت، از جمله اقدامات این کشور علیه ایران بود.
ملی شدن صنعت نفت نقطهی عطفی جهت رهایی از یوغ کشورهای استعمارگر و آغاز مبارزهی اقتصادی با قدرتهای استعماری بود. با این حال، این اتفاق بزرگ، دست انگلیس را از منابع نفتی ایران کوتاه کرد و واکنش این کشور را به دنبال داشت. در این رابطه، زمانی که طرح نُهمادهای ملی شدن صنعت نفت به اتفاق آرا تصویب شد، فرانسیس شپرد (سفیر انگلیس) در یک کنفرانس مطبوعاتی به این اقدام مجلس اعتراض کرد.
بعد از این واقعه، دولت این کشور تمام تلاش خود را جهت به دست آوردن امتیازات قبلی به کار بست. انگلیس در ابتدا امید داشت تا با وساطت برخی کشورها، بتواند به اهداف خود برسد، اما وقتی بیثمر بودن آن تلاشها روشن شد، به اقدامات دیگری جهت وادار کردن ایران به عدم اجرای قانون ملی شدن نفت مبادرت کرد که هیچیک از آن اقدامات مطابق با اصول و موازین بینالمللی نبود. به همین مناسبت، نوشتهی پیش رو به بررسی برخی از اقدامات این کشور بعد از ملی شدن نفت و آثار و نتایج این تلاشها میپردازد.
ملی شدن نفت و میانجیگری جهت حل اختلافات
در جریان مبارزات مردم و رهبران آنها جهت ملی کردن صنعت نفت، انگلستان تمام تلاش خود را بهمنظور حلوفصل این موضوع به نفع خود به کار بست. البته در کنار انگلستان، برخی از کشورها و نیز برخی مجامع و نهادهای بینالمللی اقداماتی جهت وساطت و پایان دادن به مخاصمات دو کشور انجام دادند. از جمله این تلاشها و اقدامات میتوان به پنج پیشنهاد مطرحشده در این زمینه اشاره کرد: پیشنهاد جکسون، پیشنهاد استوکس، پیشنهاد بانک جهانی، اولین پیشنهاد مشترک انگلستان و آمریکا و در نهایت نیز دومین پیشنهاد مشترک انگلستان و آمریکا.
اما در نهایت هیچیک از این پیشنهادها، بنا به دلایلی از جمله عدم رضایت طرفین، مورد تأیید و موافقت واقع نشدند. از این رو، انگلیس زمانی که دریافت از این طریق قادر به حلوفصل اختلافات خود با ایران نیست، به راههایی چون پیگیری موضوع از طریق سازمانها و دادگاههای بینالمللی، تحریم نفت و کالاهای ایرانی، تحریک نظامی و نیز در مواردی تحریک برخی از گروههای مردمی علیه مصدق مبادرت نمود که بهترتیب به این موارد پرداخته میشود.
شکایت به شورای امنیت و دیوان لاهه
بعد از تصویب قانون ملی شدن نفت در 29 اسفند سال 1329 و خلعید شرکت نفت ایران و انگلیس از نفت ایران، دولت انگلیس در اولین اقدام از ایران به شورای امنیت شکایت کرد، اما شورا پس از بررسی موضوع و مذاکرات به نتیجهای نرسید و رسیدگی به این موضوع را به دیوان بینالمللیلاههارجاع داد.
این اقدام اعتراض دکتر مصدق را به دنبال داشت، زیرا وی دادگاه بینالمللی لاهه را مرجع صالح جهت رسیدگی به این مسئله نمیدانست و معتقد بود این موضوع مربوط به حق حاکمیت ایران است. اما انگلیس استدلال میکرد که اقدام ایران در ملی کردن نفت، مغایر با قوانین بینالمللی است. از این رو، بعد از طرح شکایت دولت انگلستان، دیوان لاهه از دو طرف خواست: «1. از هر اقدام غیردوستانه علیه یکدیگر خودداری ورزند، 2. منازعات را تشدید و توسعه ندهند و 3. به تصمیمات دیوان و تعهد به اجرای آن وفادار بمانند.»[1]
بعد از این اتفاق، ایران زمانی که دریافت انگلیس حاضر به پذیرفتن قانون ملی شدن نفت نیست، اقدام به اخراج بسیاری از کارشناسان انگلیسی از شرکت نفت نمود. دولت انگلستان نیز در اقدامی لجوجانه، علیه ایران به شورای امنیت شکایت کرد. بنابراین مصدق با استفاده از موقعیت بهدستآمده، در شورای امنیت حضور یافت و به دفاع از حقوق ایران و فعالیتهای ظالمانهی شرکت نفت انگلیس در ایران پرداخت و دلایل خود در رد صلاحیت دیوان لاهه و شورای امنیت را ابراز کرد. چنانکه در بخشی از سخنان وی آمده است: «تصمیم ملی شدن صنعت نفت، نتیجهی ارادهی سیاسی یک ملت مستقل و آزاد است.تمنا دارم به این نکته توجه بفرمایید که درخواست ما از شما این است که به اتکای مقررات منشور ملل متحد، از دخالت در موضوع خودداری فرمایید...»[2]
شورا بعد از دفاع تاریخی مصدق از حقوق ایران، رأی به مسکوت ماندن موضوع تا اعلام نظر دیوان داد و بدینترتیب به قول دکتر مصدق، «دولت انگلیس با ارجاع کار به شورای امنیت نتوانست به نتیجهی مورد نظر خود که تسلیم ساختن ملت و دولت ایران بود، برسد.»[3]
بعد از شکست انگلیس در شورای امنیت، دیوان نیز رأی خود را صادر و اعلام نمود: «بهخاطر اینکه قرارداد 1933 را یک قرارداد بینالمللی نمیداند، در نتیجه نمیتواند قرار اقدامات احتیاطی را بهموقع به اجرا بگذارد.»[4] و بنابراین رأی دیوان مبنی بر عدم صلاحیت دادگاه لاهه در رسیدگی به شکایت دولت بریتانیا راجعبه مسئلهی نفت، یک شب بعد از پیروزی قیام سی تیر، یعنی در شب سیویکم تیرماه به تهران رسید و این رأی، که حقانیت مردم ایران را در مبارزه با استعمار به ثبوت میرساند، پیروزی مردم را تکمیل کرد.»[5] بدینترتیب بریتانیا و شرکت نفت نتوانستند با توسل به سازمانهای بینالمللی، با این مسئله مقابله کنند. از این رو، انگلیس به راههای دیگری جهت رسیدن به اهداف خود مبادرت نمود.
تحریم نفت و کالاهای ایرانی
انگلیس زمانی که نتوانست از طریق نهادهای بینالمللی، ایران را وادار به تغییر عملکردش راجعبه مسئلهی نفت کند، سعی کرد از مجرای اقتصادی، ایران را تحت فشار قرار دهد. از این رو، در اولین گام در این زمینه، مبادرت به تحریم نفت نمود، زیرا «سلاح عمدهی بریتانیا در این نبرد، تحریم نفت ایران بود.»[6] در واقع انگلیس برآن بود تا با تحریم نفت و فشار اقتصادی، مردم را برضد حکومت ملی تحریک کند و رهبران ملی-مذهبی را وادار کند تا به خواستههای آنان تن دهند.
از جمله اقداماتی که این کشور در این رابطه اعمال نمود این بود که کشورها را به عدم خرید نفت ایران تشویق میکرد. از این رو، اعلام کرد: هرکس نفت ایران را بخرد، تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت. همچنین این کشور با تعطیل کردن کنسولگریهای خود در ایران، فروش بسیاری از تجهیزات نفتی به ایران را ممنوع کرد. این محدودیتها باعث گردید تا بسیاری از کشورها از خرید نفت ایران خودداری کنند. البته مصدق معتقد بود از آنجا که بسیاری از کشورها به نفت ایران وابسته هستند، تحریم نفتی به ضرر آنها تمام خواهد شد.
تحریم نفتی بریتانیا علیه ایران، همانطور که مشکلاتی را در سطح بینالمللی به وجود آورد، در داخل ایران نیز مردم را با برخی مشکلات از جمله تورم و گرانی برخی کالاها مواجه کرد؛ هرچند مصدق سعی نمود با راهبرد اقتصاد بدون نفت تا حدی بر این مشکل فائق آید. البته انگلیس علاوه بر تحریم نفتی، «ذخایر ارزی ایران را نیز توقیف کرد و شرکت نفت از پرداخت بدهیهای خود نیز امتناع ورزید.»[7]
این کشور همچنین «مالالتجارهی بازرگانان و کالاهایی را که از شرکتهای انگلیسی خریده بودند، توقیف نمود و دولت ایران را از استفاده از استرلینگ محروم کرد. دولت انگلیس به کشورهای تحتالحمایهاش دستور داد برای جلوگیری از فروش نفت ایران، تانکرهای ایران را در بنادر خود توقیف نمایند که از آن جمله توقیف تانکر رزماری در عدن بود.»[8] انگلیس در راستای سیاست فشار اقتصادی، از ورود برخی کالاهای اساسی مانند «آهن، فولاد، شکر، چای و دیگر کالاهای اساسی مورد نیاز مردم ایران و تبدیل ارزهای خارجی متعلق به ایران مخصوصاً لیره انگلیس به ارزهای خارجی نیز جلوگیری به عمل آورد.»[9]
اما آنچه ابعاد تحریم ایران را وخیمتر میساخت، این بود که تحریم تنها به شرکتهای انگلیسی محدود نشد، بلکه کشورهایی چون آمریکا نیز این کشور را در تحریم کمک نمودند. «آمریکا در تشدید محاصرهی اقتصادی ایران، اولاً از خرید نفت ایران توسط شرکتهای آمریکایی جلوگیری میکرد...و ثانیاً با انگلستان در تحریم خرید نفت از ایران فعالانه تشریک مساعی میکرد...»[10]
تحریک نظامی و دامن زدن به اختلافات داخلی
از دیگر مجراهای فشار انگلیس بر مصدق در جریان ملی شدن نفت، تحریک نظامی و نیز دامن زدن به برخی اختلافات داخلی بود. در رابطه با تحریک نظامی، انگلیس به بهانهی حفظ امنیت صنایع خود در خلیج فارس و آبادان، تعداد رزمناوهای خود را در آبهای خلیج فارس افزایش داد و اعلام کرد که قصد دارد کشتیهایی را به آبادان و خلیج فارس بفرستد. این کشور جهت تشدید تهدید نظامی، «یک تیپ از چتربازان باتجربه را به قبرس اعزام نمود و پس از صدور رأی دیوان داوری لاهه، نیروهای زمینی و هوایی خود را در منطقهی خاورمیانه تقویت کرد و چهار فروند ناوشکن به رزمناو موریش افزود.»[11]
حتی طبق برخی از اسنادی که بعدها منتشر شد، «در آن دوران، دولت انگلیس طرح حمله به خاک ایران و اشغال آبادان و تأسیسات نفتی با نام رمز دزد دریایی را آمادهی اجرا کرده بود. البته این طرح به دلیل عدم تأیید آن از سوی دولت آمریکا، به مرحلهی اجرا درنیامد.»[12] اما اقدامات نظامی هم راه به جایی نبرد و انگلیس از این راه نیز نتوانست خللی در عزم و ارادهی مردم در ملی کردن نفت ایجاد کند.
این کشور همچنین در کنار تحریک نظامی، تمام تلاش خود را به کار بُرد تا به اختلافات داخلی میان مردم و دولت، بهخصوص در مناطق نفتخیز کشور، دامن بزند؛ بهطوریکه رهبر نمایندگان مخالف مصدق، جمال امامی، که با سفارت انگلیس رابطه داشت، «ضدکمونیستی دوآتشه و محافظهکاری طرفدار غرب بود و مؤثرترین شیوهی مبارزه با کمونیسم را توسل به سرکوب و اختناق میدانست.»[13]
در این رابطه همچنین میتوان به تحریک ایلات و عشایر و رهبران آنها توسط این کشور اشاره کرد؛ بهطوریکه طبق برخی از اسناد موجود، «در ایجاد تحریک و اغتشاش در مناطق نفتخیز، اعضای سازمان پلیسی و اطلاعاتی شرکت نفت انگلیس و ایران دخالت مستقیم داشتند و به کمک کارمندان، خواستههای خود را عملی میکردند.»[14]
البته هدف انگلیس در تحریک مردم و ایجاد اختلافات داخلی، مخدوش ساختن چهرهی مصدق و سایر رهبران سیاسی-مذهبی بود، اما واقعیت آن است که این کشور توفیقی از این اقدامات حاصل نکرد. از این رو، در نهایت به حربههای سیاسی، یعنی کودتا و طراحی آن مبادرت نمود و با همراهی آمریکا در این مسیر توانست به هدف خود برسد.
نتیجهگیری
سخن نهایی پیرامون موضوع حاضر آنکه بعد از ملی شدن صنعت نفت، انگلیس که دست خود را از این منبع باارزش کوتاه میدید، تمام تلاش خود را به کار بست تا مانع از اجرای ملی شدن نفت گردد. از جملهی این اقدامات میتوان به متوسل شدن این کشور به سازمانها و نهادهای بینالمللی، تحریم نفت و فشار اقتصادی، تهدید نظامی و اعزام چند رزمناو به خلیج فارس و نیز تحریک مردم علیه دولت اشاره کرد.
شکایت این کشور علیه ایران در شورای امنیت و دیوان داوری لاهه، نتیجهای جز شکست و حقارت برای این کشور نداشت. اهرم بعدی انگلیس در فشار بر ایران، تحریم نفت و کالاهای اقتصادی بود که با هدف گرانی و تورم برخی کالاها و ایجاد نارضایتی در مردم دنبال میشد. بسیاری از کشورها از جمله آمریکا، به همراهی انگلیس در این مسیر پرداختند. البته در این مورد نیز مصدق با اعمال برخی سیاستهای اقتصادی توانست تا حدی بر این مشکل غلبه کند و از بار مشکلات اقتصادی بکاهد.
توقیف کشتیهای ایرانی و نیز دامن زدن به برخی اختلافات داخلی، از دیگر مجاری فشار انگلیس بر کشور بود که در ارزیابی کلی، میتوان گفت که این اقدام نیز در کنار سایر اقدامات بهطور مستقیم، توفیقی برای انگلیس به دنبال نداشت. از این رو، انگلیس در آخرین حربهی خود در این زمینه، به طرح براندازی روی آورد که نمود عینی آن را میتوان کودتای 28 مرداد دانست.(*)
پینوشتها
[1]. ازغندی، علیرضا (1384)، روابط خارجی ایران 1320-1357، نشر قومس، ص 214.
[2]. مصدق، محمد (1385)، خاطرات و تأملات دکتر محمد مصدق، ایرج افشار (به اهتمام)، غلامحسین مصدق (مقدمه)، تهران، ص 68.
[3]. ازغندی، همان، ص 216.
[4]. نجفی، فیروز (1388)، «رابطهی ایران با سازمانهای جهانی (بینالمللی)»، نشریهی معارف، شمارهی 68.
[5] سمیعی، احمد (1367)، سیوهفت سال، تهران، شباویز، ج 4 ، ص 27.
[6]. کاتوزیان، همایون (1371) مصدق و نبرد قدرت در ایران، مؤسسهی خدمات فرهنگی رسا، چاپ نخست، ص 272.
[7]. ازغندی، همان، ص 214.
[8]. عظیمی، فخرالدین (1383)، حاکمیت ملی و دشمنان آن، نشر نگارهی آفتاب، ص 37.
[9]. ازغندی، همان، ص 218.
[10]. مصدق و نهضت ملی ایران (1357)، اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، ص 103.
[11]. ازغندی، همان، ص 218.
[12]. غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد، ص 168.
[13]. تهرانی، صادق (1384)، «از نهضت ملی شدن نفت تا کودتا»، مطالعات تاریخی، شمارهی 8، ص 34.
[14]. راعی گلوجه، سجاد (1388)، «انگلیس و تحریک سران عشایر برضد دولت مرکزی از ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد 1332»، مجلهی تاریخ روابط خارجی، شمارهی 38 و 39، ص 159-160.
* زهرا سعیدی، پژوهشگر تاریخ معاصر
منبع: سایت برهان
تعداد بازدید: 1150