انقلاب اسلامی :: روابط و همكاریهای ساواك و موساد

روابط و همكاریهای ساواك و موساد

30 فروردین 1394

- پیشینه و تشكیلات موساد

از همان آغازین روزهای اعلام رسمی تشكیل دولت اسرائیل در 1948م./1327ش. طرح تشكیل یك سازمان اطلاعاتی و جاسوسی مورد توجه رهبران آن قرار گرفت. دولت صهیونیستی از سوی محافل سیاسی، اقتصادی و نیز برخی دولتهای اروپایی و امریكا حمایت می‌شد. صهیونیستها هنگام اعلام موجودیت اسرائیل، سالیانی طولانی با اعراب مسلمان درگیر نبردهایی تجاوزكارانه بودند و برای تحكیم موقعیت خود در منطقه، جنایات بسیاری مرتكب شده و گروههای مختلف تروریستی صهیونیست، قتلهای فراوانی مرتكب شده بودند. بدین ترتیب مقرر شد دولت اسرائیل كه مولود خشونت و تجاوزكاری بود، به عنوان زایده‌ای التیام‌ناپذیر در برابر تیر خشم و كینه مسلمانان قرار گیرد. تشكیل اسرائیل خیانتی آشكار و انكارناپذیر در حق مردمان مسلمانی است كه در سرزمین فلسطین حیات تمدنی ـ فرهنگی و سیاسی دیرپایی داشته‌اند.

در واكنش به برخورد قهرآمیز جهان اسلام، رهبران اسرائیل برای مقابله با مخالفان داخلی و خارجی خود، به سرعت طرح تأسیس سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی را مورد توجه قرار دادند. رودررویی اجتناب‌ناپذیر با اعراب و مسلمانان از مهمترین انگیزه‌های طرح تشكیل این سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی جدید بود. در مه 1948، دیوید بن‌گوریون ـ رهبر اسرائیل ـ با همدستی شرتوك، وزیر امور خارجه، و برخی از مهمترین رهبران جامعه صهیونیست، ضرورت تشكیل سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی را دریافتند. آنان در اولین گام بر آن شدند تا با بهره‌گیری از تجارب اطلاعاتی ـ جاسوسی خیم هرزوك، رئیس سازمان اطلاعات ارتش جدیدالتأسیس اسرائیل ـ كه ارتباطاتی هم با جوامع اطلاعاتی ـ جاسوسی انگلستان داشت، سازمان اطلاعات سری بریتانیا را الگوی این تشكیلات در دست تأسیس قرار دهند. در آن دوره سازمان اطلاعات سری بریتانیا كه اختصاراً (SIS) نامیده می‌شد، كارآمدترین سازمان جاسوسی ـ اطلاعاتی جهان محسوب می‌شد. بدین ترتیب طی ماههای مه و ژوئن 1948، طرح اولیه تشكیلات سازمان اطلاعاتی اسرائیل آماده شد و به عنوان دایره‌ای وابسته به وزارت امور خارجه آن كشور «بخش سیاسی» نام گرفت و بوریس گورئیل (Boris Guriel) كه در جنگ جهانی دوم تجارب جاسوسی ـ اطلاعاتی فراوانی اندوخته بود در رأس آن قرار گرفت. اولین كاركنان تشكیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل را نفرات اداره سیاسی آژانس یهود تشكیل می‌دادند كه مدت كوتاهی قبل از آن منحل شده بود. این تشكیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی به سرعت رشد كرد و بخشهای متعددی به آن افزوده شد؛ شعبات عملیاتی و جاسوسی مختلفی نیز در برخی از كشورهای اروپایی چون آلمان، فرانسه و انگلستان تشكیل شد. در همان حال در داخل خاك فلسطین اشغالی هم شعبات اطلاعاتی و ضدجاسوسی متعددی كار خود را آغاز كرد. علاوه بر مردم این سرزمین و نیز یهودیانی كه به طور فزاینده وارد فلسطین اشغالی می‌شدند، سفارتخانه‌ها، كنسولگریها، نمایندگیهای سیاسی خارجی فعال و نیز دفاتر سازمان ملل، تحت مراقبتهای بخش ضدجاسوسی تشكیلات جاسوسی ـ اطلاعاتی جدید اسرائیل قرار گرفتند. با ادغام و هماهنگی تدریجی میان تشكیلات اطلاعاتی ـ‌ جاسوسی متعدد دیگری كه سالها قبل از اعلام رسمی تشكیل دولت اسرائیل توسط گروههای مختلف صهیونیست به وجود آمده بود، سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل به سرعت رشد كرد. هسته‌های اطلاعاتی ـ جاسوسی در بخشهای مختلف اروپا فعالیت خود را به ویژه هنگام قدرت گرفتن حزب نازی در آلمان ـ در دهة 1930 ـ آغاز كرد و در تمام دهة 1930 و 1940 كه نهایتاً به تشكیل دولت رسمی اسرائیل منجر شد، ادامه داد. با تلاش تشكیلات متعدد جاسوسی و اطلاعاتی بود كه بسیاری از یهودیان مقیم اروپا و روسیه طی دهه‌های 1930 و 1940 به سوی سرزمین فلسطین گسیل شدند. هم‌زمان با آن نیز هسته‌های نظامی ـ تروریستی یهودی ضدعرب در سرزمین اشغالی فلسطین و مناطق همجوار آن شكل گرفت. این گروههای اطلاعاتی ـ جاسوسی كه از سوی دولت انگلستان پشتیبانی می‌شدند، در بخشهای مختلفی از اروپا پایگاه اطلاعاتی ـ عملیاتی داشتند و در متشكل ساختن جامعه یهود اروپا و تشویق آنان برای عزیمت به سرزمین فلسطین نقش قابل توجهی ایفا كردند. گروههای اطلاعاتی ـ جاسوسی یهودی كه اقدامات و فعالیتهایشان، با قتل، ترور و خشونت بر ضد مخالفانشان در اروپا و شرق مدیترانه و فلسطین نیز توأمان بود، از سوی سرمایه‌داران بزرگ یهودی اروپاو نیز امریكا حمایت می‌شدند. ایرگون، اشترن، پالماچ و هاگانا از مهمترین این گروههای زیرزمینی اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی، محسوب می‌شدند. اما اولین و مهمترین این گروههای اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی سازمان مخفی یهودیان صهیونیست بود كه با نام «موساد آلیابت» فعالیت می‌كرد و معنای آن «سازمان مهاجرت یهود» بود. با اعلام تشكیل دولت اسرائیل در مه 1948، دیوید بن‌گوریون تشكیلات متعدد اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی را سامان بخشید و با از میان برداشتن اختلافات و رقابتهای موجود، نخستین سنگ بنای سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی جدید صهیونیستهارا بنا نهاد. با تلفیق و ادغام این تشكیلات متعدد، سازمان «شای» شكل گرفت. اسرائیل از همان هنگام اعلام موجودیت، درگیر مقابله با فلسطینیان و اعراب مسلمان بود و فلسطینیان بسیاری را قتل‌عام كرد. در همان حال نیز برای كارآمد كردن تشكیلات اطلاعاتی ـ جاسوسی خود تغییرات وسیعی در سازمان شای داد. در واقع این سازمان را منحل كرده و سازمان جدیدی تشكیل داد كه اولین هسته تشكیل موساد شد. این سازمان جدید دارای 5 اداره مختلف بود كه عهده‌‌دار وظایف زیر شدند:

- اداره اول موسوم به «آمان» كه وظیفه جمع‌آوری اطلاعات نظامی در كشورهای خارجی را از طریق جاسوسی برعهده داشت.

- اداره دوم موسوم به «رامان» كه وظیفه جمع‌آوری اطلاعات سیاسی برای وزارت خارجه اسرائیل را در كشورهای خارجی برعهده داشت.

- اداره سوم موسوم به «شین بث» كه وظیفه مبارزه با فعالیت جاسوسان خارجی در اسرائیل و به عبارت دیگر مسئولیت عملیات ضدجاسوسی در داخل اسرائیل را برعهده داشت.

- اداره چهارم یا واحد بررسی و تحقیقات، كه وظیفه تحقیق درباره افراد در داخل كشور و حفظ امنیت داخلی اسرائیل را برعهده داشت.

- اداره پنجم موسوم به بخش ویژه پلیس، كه مأموریتهای اجرایی و ترورها و تخریبها را در داخل و خارج كشور برعهده داشت.

تا هنگام تشكیل نهایی موساد چند سالی وقت لازم بود. طی سالهای 1948 ـ 1953م. دولت صهیونیست درگیریهای شدیدی با مردم و كشورهای عربی داشت و ‌در اولین نبرد میان اسرائیل و پنج كشور عربی كه در سال نخست اعلام موجودیت اسرائیل و با حمایتهای بدون شائبه انگلستان و امریكا، رخ داد، اسرائیل به پیروزی رسید. در همان حال، سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی این دولت هم به رغم تمام مشكلات خود نقش اساسی در تحولات جاری داشت. هنگام درگیری اسرائیل با كشورهای عربی، برخی از مأموران اطلاعاتی این دولت در ارتشهای عربی نفوذ كرده و اطلاعات با ارزشی در اختیار صهیونیستها قرار دادند. گلدامایر از جمله مهمترین جاسوسان اسرائیل بود كه توانست با نفوذ در ارتش اردن، اطلاعات ذی‌قیمتی در اختیار ارتش اسرائیل قرار دهد. سازمان اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل در سال 1953م. ـ پس از پنج سال فعالیت ـ دچار تحول مهمی شده و به دو بخش اطلاعات داخلی و خارجی تقسیم شد. بخش اطلاعات داخلی و ضدجاسوسی اسرائیل به سازمان «شین بث» واگذار شد و جمع‌آوری اطلاعات خارجی و جاسوسی در كشورهای دیگر به سازمان جدیدی سپرده شد كه به زودی موساد نام گرفت. این تشكیلات دوگانه كه به سرعت رشد كرد، دوایر متعددی را شامل می‌شد. با گسترش هر چه بیشتر حیطة فعالیت موساد در عرصه داخلی و خارجی، این بخش، فعالیت شین بث را هم تا حد زیادی كنترل می‌كرد.

سازمان شین‌بث در تأمین نیروهای مورد نیاز موساد نقش قابل توجه داشت و برخی از مهمترین مأموران اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد از میان پرسنل شین‌بث انتخاب می‌شدند. «مدرسة عملیات عالی مشترك»، مهمترین مركز تربیت نیروی اطلاعاتی و جاسوسی شین‌‌بث و موساد است. رؤسای شین‌بث و موساد مستقیماً‌ از سوی نخست‌وزیر اسرائیل منصوب می‌شوند. اولین رئیس موساد ایزرهال بود كه توسط دیوید بن گوریون منصوب شد و از سال 1953 تا سال 1963 به مدت ده سال در ریاست موساد باقی بود. دومین رئیس موساد مایرآمیت به مدت 5 سال و تا 1968 این سمت را برعهده داشت. زوی زمیر سومین رئیس موساد طی سالهای 1968 ـ 1974 در این سمت باقی بود. پس از او اسحاق هوفی در مقام ریاست موساد قرار گرفت. گفته شده كه بیشترین فعالیت موساد در رابطه با كشورهای عربی است و بیش از هزار نفر از جاسوسان آن در پوششهای مختلف در این كشورها مشغول فعالیت هستند. در همان حال، مأموران سازمان موساد در بیش از 80 كشور جهان فعالیت جاسوسی دارند. موساد در بسیاری از كشورهای اروپایی شعب و پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی پیدا و پنهانی دارد كه از سالهای نخستین تشكیل، فعالیت خود را آغاز كرده و علاوه بر امور جاسوسی و اطلاعاتی، در امور مختلف اقتصادی، تجاری و حتی قاچاق كالا و ارز نیز فعال است. در همین حال همكاری اطلاعاتی نزدیكی نیز با سرویسهای اطلاعاتی برخی كشورهای دوست دارند و در تسهیل روابط اسرائیل با كشورهای مختلف نقش قابل توجهی ایفا می‌‌كنند. علاوه بر شین‌بث و موساد، اسرائیل دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی دیگری نیز دارد. كمیتة هماهنگ‌كننده عملیات و فعالیت سرویسهای متعدد اطلاعاتی ـ امنیتی اسرائیل كه از سال 1951 كار خود را آغاز كرده، «كمیته سران سرویسها» و اختصاراً «وعدت» نامیده می‌شود. از اوایل سال 1963 در حیطه فعالیت و حدود عمل هر یك از سرویسهای صهیونیستها تغییراتی صورت گرفت.

طی دهة 1970 در حیطه فعالیت دستگاههای متعدد اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل و نحوة تعامل و ارتباطات آنان با شخص نخست‌وزیر و اعضای بلندپایه اسرائیل تغییراتی داده شد. برای تقویت حیطه فعالیت موساد هم چاره‌اندیشیهای دوباره‌ای اعمال شد و ارتباط اطلاعاتی ـ امنیتی موساد با نخست‌وزیر هماهنگ‌تر از سابق گردید. علاوه بر سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، برخی از سازمانها، دوایر غیرنظامی، وزارتخانه‌ها و سازمانهای غیررسمی صهیونیستی و نیز محافل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یهودی در سراسر جهان یاریگر دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی اسرائیل هستند. تا واپسین سالهای عمر رژیم پهلوی در ایران، تعداد كاركنان اطلاعاتی ـ امنیتی رده بالای موساد از 2000 نفر تجاوز می‌كرد و شین‌بث نیز بیش از 1000 نفر در اختیار داشت. در مجموعه اطلاعات نظامی اسرائیل هم بیش از 7000 نفر مشغول فعالیت بودند. دربارة میزان اعتبار مالی كه به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، از جمله موساد، اختصاص داده می‌شود اطلاعی در دست نیست.

مهمترین حیطه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی موساد در سراسر جهان متوجه جهان عرب و كشورهای مسلمان است. موساد در سراسر جهان تلاش می‌كند تا آنجا كه می‌تواند بر منافع و موقعیت كشورهای عرب و كشورهای مسلمان ضربه وارد كند. مأموران موساد در بسیاری از كشورها و از جمله در كشورهای عربی حضور دارند و از هرگونه امكان برای تأمین منافع صهیونیستها در سطوح مختلف بهره می‌جویند. موساد در بسیاری از كشورهای غیرعربی پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی دارد كه عمدتاً در پوششهای دیپلماتیك و سیاسی فعالیت می‌كنند. نمایندگیهای سیاسی و كنسولی اسرائیل در جهان مهمترین پایگاههای جاسوسی موساد هستند و اقدامات تروریستی و غیرقانونی بسیاری نیز توسط آنان انجام می‌شود.

موساد برای مراقبت هر چه بیشتر كشورهای عربی و مسلمان، رابطه اطلاعاتی ـ جاسوسی دوستانه‌ای با بسیاری از سرویسهای اطلاعاتی ـ جاسوسی كشورهای بیگانه ایجاد كرده است. دامنه همكاریهای اطلاعاتی ـ جاسوسی دوجانبه علاوه بر بسیاری از كشورهای اروپایی و برخی كشورهای خاورمیانه مانند ایران دوران پهلوی و تركیه، بخشهایی از افریقا، امریكای لاتین، ایالات متحده امریكا و آسیای شرقی را نیز دربر می‌گیرد:

هدف اصلی روابط اسرائیل با ایران، ایجاد و توسعه سیاستهای ضدعربی و موافق اسرائیل، در تصمیمات مقامات ایرانی بود. از اواخر دهة 1950 به بعد،‌ در طی سالها، موساد در عملیات مشتركی با ساواك، همكای داشته است. موساد، به فعالیتهای ساواك یاری داده است و كردهای عراق را حمایت موده است. اسرائیل مرتباً گزارشاتی دربارة فعالیتهای مصر در كشورهای عربی، تحولات و حوادث عراق، و فعالیتهای كمونیستها، كه اثراتی برایران داشت، به سازمان اطلاعات ایران منتقل می‌كرده است.


2 - آغاز روابط ایران و اسرائیل

از اوایل دهة 1880م. رهبران صهیونیست تلاشهای منسجمی برای تشكیل دولت یهود در سرزمین فلسطین انجام دادند. نخستین كنگره بزرگ یهود به همت هرتزل در شهر بال سوئیس طی قطعنامه‌ای طرح تشكیل دولت اسرائیل را در فلسطین تصویب كرد. به دنبال آن با تشكیل گروههای متعدد یهود در بخشهای مختلف جهان و به ویژه اروپا، گامهای مهمی برای نیل به این هدف برداشته شد. در این میان آژانس یهود در اتحاد هر چه بیشتر جامعه پراكنده یهود سرآمد سایر گروههای یهودی بود.

در 29 نوامبر 1947/8 آذر 1326 سازمان ملل متحد تقسیم سرزمین فلسطین به دو دولت مستقل عرب و یهود را تصویب كرد و قیمومیت انگلستان بر سرزمین فلسطین به پایان راه خود رسید. با اعلام رسمی تشكیل دولت اسرائیل در مه 1948/اردیبهشت 1327 مرحله جدیدی در تاریخ تحولات سیاسی خاورمیانه آغاز شد. در شرایطی كه دولت اسرائیل از سوی كشورهای مسلمان عرب مورد تهدید بود، رهبران آن تلاش داشتند در عرصه بین‌المللی و جهانی موقعیت خود را تثبیت و تحكیم كنند. موضوع شناسایی رسمی رژیم صهیونیست اسرائیل از مهمترین اقداماتی بود كه می‌توانست در توان‌بخشی آن در برابر مخالفان مؤثر افتد. به همین دلیل اسرائیل درصدد برآمد نظر موافق دولت ایران را نسبت به این مهم جلب نماید. در آن دوره ایران شاهد اختناق سیاسی ـ اجتماعی بود و بسیاری از فعالان سیاسی ـ مذهبی تحت تعقیب قرار گرفته و به انحاء گوناگون از عرصه فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی محروم مانده بودند. آیت‌الله كاشانی كه از مخالفان سرسخت اسرائیل بود دستگیر و به لبنان تبعید شده بود و افكار عمومی كشور امكانی برای ایستادگی در برابر تصمیمات سوء حكومت پهلوی و دولت وقت نداشت. شكست زودهنگام و سریع ارتشهای كشورهای عربی در برابر اسرائیل باعث شد تا اشتیاق حكومت پهلوی، هر چند ضمنی، برای ارتباط با اسرائیل افزایش یابد. چنانكه سپهبد رزم‌آرا رئیس ستاد ارتش طی سخنانی در باشگاه افسران، پیروزی ارتش اسرائیل بر ارتش كشورهای عرب را ستایش كرد. برخی نشریات داخلی نیز با انتشار مطالبی در این باره به طور ضمنی از ضرورت شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران سخن به میان آوردند. از سوی دیگر با گسترش ستیز میان اسرائیل و كشورهای عربی، بسیاری از یهودیان عراق از طریق مرزهای غربی وارد ایران شده و مشكلات عدیده‌ای برای دولت پدید آوردند.

یكی از ایرانیانی كه در تشكیل دولت صهیونیستی با آنان همكاری داشت، سیدضیاءالدین طباطبایی بود. سیدضیاءالدین طباطبایی (نخست‌وزیر كودتای سوم اسفند 1299) در سرزمین فلسطین به كار ملك‌داری اشتغال داشت و در خرید املاك و زمینهای مردم عرب به نفع یهودیان آن سرزمین نقش واسطه را بازی می‌كرد و در واقع با فریب مسلمانان فلسطینی املاك آنان را به نام خود (به عنوان یك مسلمان) می‌‌خرید و سپس اسناد مالكیت آن را به یهودیان منتقل می‌كرد.

موضوعی كه می‌توانست موجبات نزدیكی دولت ایران با دولت صهیونیستی را فراهم آورد، روابط سرد و گاه تیره ایران با برخی كشورهای عربی و مهمتر از همه عراق بود كه در بسیاری مسائل سیاسی و مرزی اختلافاتی شدید و دیرینه داشتند. در آن مقطع به رغم برخی اقدامات صورت گرفته، روابط فیمابین تیره بود. روابط ایران با مصر (مهمترین كشور عربی آن روزگار) هم استحكامی نداشت. به‌ویژه پس از جدایی فوزیه از شاه، روابط طرفین به سردی گرائیده بود.

مهم‌تر از همه، نقش انكارناپذیر انگلستان و امریكا در سوق دادن حكومت ایران به ایجاد رابطه با دولت اسرائیل بود. انگلیسیها كه در عرصه سیاسی ایران نفوذ چشمگیری داشتند، به رغم رشد احساسات ضدانگلیسی در بین مردم ایران، در درون حاكمیت از ارج و اعتبار برخوردار بودند و توانستند بخشهایی از دولت و كارگزاران حكومت را با رأی خود موافق سازند. ایالات متحده نیز كه از جنگ جهانی دوم به بعد در شئون مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی ایران نفوذ قابل توجهی یافته بود، در همسویی سیاست حكومت ایران با اسرائیل نقش درجه اول داشت. در آن دوره، امریكا كمكهای مالی، اقتصادی و نظامی قابل اعتنایی به ایران می‌كرد و گامهای جدی برای ایجاد سلطه‌ بیشتر بر ایران برداشته بود. بر همین اساس هنگامی كه شاه در آبان 1328 برای نخستین بار به امریكا سفر كرد، دولت امریكا ضمن وعده‌های متعدد درباره ارائه كمكهای اقتصادی، فنی و نظامی به حكومت ایران، ضرورت شناسایی دولت جدید‌التأسیس اسرائیل را به او گوشزد كرد. در همان حال طی اقامت 48 روزه شاه در امریكا، بسیاری از تجار، سرمایه‌داران و محافل سیاسی ـ اقتصادی یهودی مقیم امریكا در ملاقاتهای متعدد با شاه از هیچ كوششی برای متقاعد كردن وی بر ضرورت شناسایی رسمی دولت اسرائیل و ایجاد روابط سیاسی فیمابین فرو نگذاشتند. شاه در گام نخست تسهیلات لازم را برای پذیرایی مطلوب از یهودیانی كه از عراق وارد ایران می‌شدند، فراهم كرد. در همان سفر، شاه به طور تلویحی وعده داد تمامی تلاشهایش را برای فراهم آوردن زمینه‌های شناسایی رسمی اسرائیل به كار خواهد بست.

وعده‌های شاه هنگامی امكان عمل یافت كه مأموران اطلاعاتی اسرائیل موفق شدند با اعطای رشوه‌هایی كلان، نخست‌وزیر (محمد ساعد) و برخی وزرا و كارگزاران حاكمیت را به سیاستهای دلخواه خود سوق دهند. گفته شد كه مقامات دولت جدید صهیونیست با هزینه كردن چندصد هزار دلار (بین 240 تا 400 هزار دلار)، به آسانی توانستند مقصود خود را عملی كنند:

اسرائیل شناسایی دو فاكتوی خود را با پرداخت رشوة قابل توجهی به دست آورد.

به دنبال اعلام شناسایی اسرائیل از سوی ایران كشورهای عربی انتقادات سختی از دولت ایران كردند، اما ایران كه به پشتیبانی امریكا و انگلستان مستحضر بود، به اعتراضات اعراب توجهی نكرد و سركنسولگری ایران در بیت‌المقدس فعال شد. اما نخستین مرحله روابط ایران و اسرائیل دیری نپایید و با آغاز نخست‌وزیری مصدق روابط دو كشور قطع شد. البته پیش از آن و از آغاز شناسایی اسرائیل، آیت‌الله كاشانی كه سالها در برابر سیاستهای تجاوزكارانه انگلستان در ایران و خاورمیانه ایستاده بود، به سیاست دولت در شناسایی اسرائیل حمله كرد و هشدار داد هرگاه دولت ایران از تصمیم اتخاذ كرده عدول نكند، مردم ایران در آینده‌ای نه چندان دور، خود برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل در ایران راهی پیدا خواهند كرد. بدین ترتیب در 15 تیر 1330 رسماً اعلام شد روابط ایران و اسرائیل به پایان راه رسیده و باقر كاظمی وزیر امور خارجه وقت اعلام كرد كه سركنسولگری ایران در بیت‌المقدس تعطیل شده است.

به رغم این احوال، اسرائیل تلاش می‌كرد از قطع كامل رابطه با ایران جلوگیری كند. هنگامی كه این مقصود ممكن نشد، ی. دانتر رئیس بخش مهاجرت آژانس یهود در تهران طی نامه‌ای از وزیر خارجه ایران خواست اجازه دهد سركنسولگری ایران در تركیه عهده‌دار صدور روادید برای یهودیانی شود كه قصد داشتند ایران را به مقصد اسرائیل ترك كنند. اما باقر كاظمی وزیر امور خارجه این تقاضای نماینده آژانس یهود در ایران را نپذیرفت و طی مراسله‌ای از وزارت كشور خواست تا هر چه زودتر به فعالیت آژانس یهود در ایران خاتمه دهد.

البته پس از كودتای 28 مرداد 1332 به تدریج روابط ایران با اسرائیل آغاز شد. با این حال تا شناسایی آشكارتر این رژیم از سوی شاه دو سه سالی زمان لازم بود. علاوه بر گفتگوها و ملاقاتهای عمدتاً مخفیانه نمایندگان سیاسی دو كشور، تلاش برای فروش نفت ایران به اسرائیل در پاییز 1333ش. نخستین گام جدی برای پیوند مجدد دو كشور تلقی شد. با این حال فقط در 1336ش. بود كه دو كشور برای صدور نفت ایران به اسرائیل قرارداد رسمی امضا كردند و به تبع آن میان نمایندگان سیاسی ـ اقتصادی دو كشور ملاقاتها و مذاكرات بیشتری پیرامون مسائل ذی‌علاقه صورت گرفت. طی ماههای آتی، شاه در ملاقات با برخی مقامات اسرائیل (البته به طور غیررسمی) مانند لوی اشكول ـ وزیر دارایی ـ وعده فروش نفت بیشتر به اسرائیل داد و هم‌زمان با آن توافقاتی برای یافتن راه گسترش روابط طرفین در زمینه‌های مختلف سیاسی ـ اقتصادی صورت گرفت؛ تا جایی كه از اواسط 1338ش. دولت ایران آماده بود برای شناسایی و برقراری روابط سیاسی فیمابین گامهای بیشتری بردارد. در اولین گام جدی و آشكار، وزارت امور خارجه در 21 آذر 1338 نماینده‌ای غیررسمی به اسرائیل فرستاد تا امور كنسولی ایران را در این كشور كه تا آن هنگام اداره آن برعهده سفارت سوئیس در اسرائیل بود، مستقیماً برعهده گیرد. چند ماه بعد و در اوایل تیر 1339 نماینده اسرائیل اجازه یافت تا در كنفرانس بین‌المللی زنان كه در تهران تشكیل شده بود شركت كند. شاه در آستانه برقراری روابط سیاسی غیررسمی بین اسرائیل و ایران (در دوم مرداد 1339) تصریح كرد كه اقدام اخیر او جز تأكید و تأیید سیاست دولتهای گذشته نیست.

بدین ترتیب طی سالهای پایانی دهة 1330ش. روابط ایران و اسرائیل گسترش بیشتری یافت و حكومت پهلوی بدون توجه به تبعات سوئی كه این رابطه بر منافع ایران برجای می‌نهاد، به صهیونیستها روی خوش نشان داد. اما دولت ایران به دلایل عدیده كه مهمترین آن مخالفت دنیای اسلام و جهان عرب و نیز مردم ایران، به‌ویژه روحانیون بود هیچگاه نتوانست با رژیم صهیونیستی روابط رسمی برقرار كند و شناسایی این رژیم در حد دوفاكتو باقی ماند.

البته به رغم روابط غیررسمی و دوفاكتو، در طول دوران سلطنت محمدرضا پهلوی رهبران درجه اول اسرائیل بارها (البته به طور مخفیانه) از ایران دیدن كرده و با شاه ملاقات كردند. در این ملاقاتهای مخفیانه‌ كه البته كم هم نبود، رعایت مسائل امنیتی و اطلاعاتی اساساً برعهده ساواك و موساد بود كه از اواخر دهة 1330ش. روابط گسترده‌ای با یكدیگر برقرار كردند. از جمله مهمترین رهبران اسرائیل كه تا بهمن 1357 به طور مخفیانه به ایران سفر كرده و با شاه و سایر مقامات ایران ملاقات نمودند عبارتند از: دیوید بن گوریون، لوی اشكول، گلدا مایر، اسحق رابین، مناخیم بگین، شیمون پرز، موشه‌دایان و ایگال آلون. به رغم روابط بسیار نزدیك بین حكومت پهلوی و صهیونیستها، دولتمردان ایران همواره وجود رابطة جدی بین تل‌آویو و تهران را تكذیب می‌كردند، اما این فقط ظاهر امر بود و با واقعیت وجود روابط گسترده ایران و اسرائیل فاصله قابل توجهی داشت.


3 - آغاز روابط ساواك و موساد

مسائل امنیتی ـ اطلاعاتی از مهمترین موارد مورد علاقه ایران و اسرائیل بود. از یك سو اسرائیل علاقمند بود با نفوذ اطلاعاتی ـ امنیتی موساد در بخشهای مختلف ایران در مراقبت و كنترل اطلاعاتی ـ جاسوسی بر كشورهای عربی برتری یابد و از سوی دیگر ایران امیدوار بود از تجارب اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد برای هدایت، سازماندهی، آموزش و تجهیز سازمان تازه تأسیس ساواك بهره برد؛ در همان حال در كنترل و مراقبت از مخالفان داخلی و نیز مأموران اطلاعاتی ـ امنیتی شوروی در ایران، یاری موساد را پشت سر داشته باشد. ضمن اینكه با روند رو به تزاید اختلافات سیاسی بین رژیم پهلوی و كشورهای عربی، همكاری ساواك و موساد می‌توانست در مراقبت از رفتار و اقدامات احتمالی كشورهای عربی مؤثر افتد. همكاری ساواك و موساد موضوعی غیرقابل اجتناب بود كه پیشاپیش درباره چگونگی و روند آن از سوی امریكا و سیا تصمیم‌سازی شده بود. به عبارت دیگر این رابطه نیاز ضروری حضور قدرتمندانه امریكا در ایران و منطقه خاورمیانه بود. سیا به جد در نظر داشت با گسترش روابط ساواك و موساد، بسیاری از مسئولیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی در ایران و منطقه خاورمیانه را به این دو سرویس بسپارد:
از ایالات متحده كه بگذریم، در دوران پس از 1953 ایران مهمترین روابط دوجانبه امنیتی را با اسرائیل داشت. پیوندهای امنیتی ایران و اسرائیل اساساً در سال 1960 یا 1961، یعنی زمانی آغاز گردید كه ظاهراً به تشویق امریكا تعدادی از افسران امنیتی اسرائیل برای آموزش كارمندان ساواك به ایران اعزام شدند. چنان كه پیشتر گفته شد، این گروه جای گروه مشابهی از «سیا» را در ایران گرفت و تا 1965 در ایران باقی ماند و منبع مهم آموزشی ساواك در این دوره بود. تقریباً ازهمان زمان ایران و اسرائیل همكاری در عملیات پنهانی مشترك علیه كشورها و سازماندهی تندروی عرب در خاورمیانه را آغاز كردند. دو كشور در دهه‌های 1960 و 1970 با استفاده از پایگاههای واقع در غرب ایران به یك رشته عملیات جمع‌آوری اطلاعات امنیتی علیه عراق دست زدند. در این دوره اسرائیل با همدستی ایران (و ایالات متحده) كردهای بارزانی را در شورش علیه حكومت عراق یاری داد...

سرزمین ایران امكانات و جذابیتهای متعدد دیگری نیز داشت كه می‌توانست در فعالیتهای موساد مؤثر افتد. برخی از این موارد عبارت بود از:

- وجود بیش از چهل هزار اقلیت یهودی در ایران.

- وجود تعداد زیادی از كلیمیان كشورهای عربی به‌ویژه عراق كه در اثر عدم پذیرش جوامع مذكور به ایران مهاجرت كرده و به تدریج به تابعیت دولت شاهنشاهی ایران درآمده‌اند. طبق سوابق موجود عده‌ای از این افراد قبلاً در كشورهای عربی به نفع اسرائیل همكاری داشته و در كشور شاهنشاهی ایران نیز ارتباط خود را با اعضای سرویس زیتون«اسرائیل» و همچنین سایر اعضای نمایندگی اسرائیل حفظ و فعالیتهای اطلاعاتی نیز بعضاً از آنها مشاهده شده است.

- وجود دموكراسی وآزادی مذهب در كشور شاهنشاهی ایران به بهترین وجه برای كلیه اقلیتهای مذهبی به‌ویژه اقلیت كلیمی.

- اتكا به ریشه‌های سیاسی و اقتصادی و مالی كه جامعه یهود در طی سالیان دراز در اغلب كشورهای جهان به وجود آورده‌اند و استفاده و تغذیه كامل از كلیه این امكانات.

- استفاده از ایدئولوژی صهیونیسم در بین اقلیت كلیمی ایران.

- داشتن سازمانهای وسیع فرهنگی و مذهبی و تبلیغات در كلیه كشورهای جهان به‌ویژه كشورهای اروپایی و امریكایی و تغذیه مؤثر از این مؤسسات چه از نظر اقتصادی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی.

دور از واقعیت نیست كه در ساختار قدرت و نمودار تشكیلاتی حكومت پهلوی، اهرمی كه می‌توانست حضور و موقعیت صهیونیستها را در ایران تثبیت و تحكیم كند و به علاوه پوشش امنیتی آنها را نیز تضمین نماید، «ساواك» بود.

علل و عوامل دیگری در امور نظامی و نیز امنیتی ـ اطلاعاتی، موجبات نزدیكی ایران و اسرائیل را فراهم می‌آورد. برخی از عللی كه از دسته‌بندیهای سیاسی ـ نظامی منطقه‌ای و رقابت شوروی و امریكا نشأت می‌گرفت، عبارت بودند از:

- همكاریهای محتمل استراتژیك نظامی در صورت حمله یكی از كشورهای عربی به یكی از طرفهای درگیر.

- استفاده از متخصصین امنیتی اسرائیل در سركوب ناآرامیهای قومی و سیاسی در ایران.

- انبار احتمالی تجهیزات نظامی اسرائیل در ایران در صورت بروز تحریم نظامی از سوی برخی از كشورهای غربی و دریافت تجهیزات نظامی در این گونه مواقع از ایران.

- استفاده از تخصص و تجارب اسرائیلیها در زمینه مدرنیزه كردن تجهیزات نظامی كهنه ایران.

- بهره‌گیری از مشاورین نظامی اسرائیل و خرید برخی اقلام نظامی ساخت آن كشور (همچون اسلحه، شعله‌افكن و سوی پرتاب موشك

- مبادله اطلاعات نظامی و ارزیابی قدرت نظامی كشورهای عربی از طریق خرید و یا به غنیمت گرفتن سلاحهای روسی.

ایران امیدوار بود با گسترش رابطه با اسرائیل از نفوذ قابل توجه محافل سیاسی ـ اقتصادی یهودی در هیئت حاكمه امریكا، برای پذیرش تقاضاهایش و حمایتهای مختلف نظامی و مالی بهره‌ برد. تحولات آتی نشان داد كه یهودیان ذی‌نفوذ در امریكا در موارد متعددی برای برآورده شدن نیازهای شاه از سوی امریكا پادرمیانی می‌كردند. ضمن اینكه طی دو دهة پایانی رژیم پهلوی، اسرائیل در تأمین اسلحه و تجهیزات موردنیاز حكومت ایران نقش قابل‌‌توجهی ایفا نمود. چنانكه از برخی اسناد و مدارك موجود برمی‌آید تبادل اطلاعات، طرح فروش تجهیزات نظامی اسرائیل به ایران و نیز آموزش نیروهای ساواك از مهمترین دلایلی بود كه همكاری موساد و ساواك را توجیه می‌كرد. رضا پرورش از اعضای بلندپایه ساواك در دادگاه انقلاب اسلامی به مواردی در این باره اشاره كرده است:

برگ بازجویی و صورتمجلس

خوانده: رضا پرورش

تاریخ: 12/2/1358


س ـ كلیه هدفهایی را كه ایران و اسرائیل در همكاری نزدیكشان با یكدیگر تعقیب می‌كردند چه بود؟

ج ـ‌ هدفهایی كه فرماندهی اطلاعات و نمایندگان اسرائیل بررسی می‌كردند، یكی تبادل اطلاعات بود كه برابر روش جاری تبادل، نمایندگان كشورهایی كه با ایران تبادل داشتند اطلاعاتی كه از اداره دوم (فرماندهی اطلاعات) می‌خواستند كتباً نیازمندی می‌دادند و آنچه فرماندهی اطلاعات از آنها می‌خواست یا آنها داشتند كتباً به صورت سابقه، در پرونده هركشور نگهداری یا در بولتن روزانه درج می‌شد. برنامه دیگری كه اسرائیل به فرماندهی اطلاعات اداره دوم داشت، سالی یك بار رؤسای دسك‌های (برحسب ضرورت و انتخاب) یك در میان در كشورهای یكدیگر، كنفرانسی برای بررسی و تبادل اطلاعات روی كشورهای موردنظرشان انجام می‌دادند كه در مدت كار من در اداره دوم، یك بار سرلشگر شجاعی با تعدادی از افسران به اسرائیل رفت و یك بار هم سرتیپ مسیح‌زاده با تعدادی از افسران در اسرائیل در این كنفرانس شركت جست.

برنامه دیگر، بیشتر جنبه عمومی در سطح ارتش بود. وابسته نظامی اسرائیل سعی داشت تولیدات نظامی اسرائیلی را به ارتش ایران بفروشد كه بر این اساس بیشتر فعالیت آنها با صنایع نظامی و ارتشبد طوفانیان بود. فقط از نظر الكترونیك یك بار نماینده آنها با مسئولین الكترونیك اداره دوم و فرماندهی اطلاعات در زمینه الینت، شركت جست كه گویا به نتیجه‌ای نرسید.

برنامه دیگر، آموزش تعدادی از پرسنل مدیریت جمع‌آوری فرماندهی اطلاعات بود كه چند جلسه نماینده اسرائیل در این آموزش شركت جست - - امضا

اولین تماسهای مأموران و نمایندگان اطلاعاتی ـ امنیتی موساد با مسئولان ساواك یكی دو سال قبل از آغاز روابط سیاسی غیررسمی دو كشور برقرار شد. هنگامی كه لوی اشكول وزیر دارایی اسرائیل در 1957م./1336ش. برای مذاكره و عقد قرارداد اقتصادی وارد تهران شد، مورد استقبال تیمور بختیار ـ اولین رئیس ساواك ـ قرار گرفت و در مهمان‌سرای ساواك اقامت نمود. مدت كوتاهی پس از آن، مصر و سوریه درباره مسائل سیاسی ـ امنیتی به توافقی با اتحاد جماهیر شوروی دست یافتند. بلافاصله با هدایتهای پیدا و پنهان امریكا، شاه ارتباط امنیتی، اطلاعاتی و سیاسی جدی‌تری با اسرائیل برقرار كرد كه منجر به عقد قرارداد امنیتی ـ اطلاعاتی میان این كشورها شد. به دنبال این تحولات، تیمور بختیار در اكتبر 1957 به پاریس رفت و موفق شد با یعقوب تسور سفیر اسرائیل در فرانسه ملاقات كرده و درباره مسائل مشترك و مورد علاقه ایران و اسرائیل گفتگو كند. این ملاقات مورد توجه بن‌گورین ـ نخست‌وزیر اسرائیل ـ و سایر مقامات صهیونیستی قرار گرفت. حدود یك ماه بعد ـ نوامبر 1957 ـ تیمور بختیار با ایزر (ایسار) هارل رئیس وقت پایگاه موساد در رم ملاقات كرد و طرفین برای آغاز سریع روابط اطلاعاتی ـ امنیتی دو سرویس به توافقات جدی دست یافتند. حدود یك ماه پس از این ملاقات، یعقوب كاروز ـ نماینده موساد ـ به طور مخفیانه وارد تهران شد تا با مقامات ساواك و احیاناً سایر مقامات كشور درباره راههای گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی موساد و ساواك گفتگو كند. مدتی پس از آن و در پی آشكار شدن وحدت مصر و سوریه در فوریه 1958 و نیز به دنبال وقوع كودتا در عراق و خروج این كشور از پیمان بغداد (سنتو بعدی)، ایران و اسرائیل در گسترش روابط امنیتی ـ اطلاعاتی جدیت بیشتری نشان دادند و هم‌زمان با آن، روابط اطلاعاتی ـ امنیتی آن دو با تركیه و اتیوپی هم بیش از پیش تقویت شد. شاه به بن‌گورین نخست‌وزیر اسرائیل پیغام داد كه برای گسترش هر چه بیشتر روابط اطلاعاتی ـ امنیتی دو كشور از كانال موساد و ساواك آمادگی تام دارد و مایل است روابط دو كشور در زمینه‌های مختلف اقتصادی و مبادلات تجاری و غیره ارتقاء یابد. به دنبال این تحولات، دكتر زوی‌دوریل به نمایندگی از اتاق بازرگانی اسرائیل وارد تهران شد تا دفتری در تهران افتتاح كند و این مقدمه‌ای برای ورود مئیر عزری ـ یهودی ایرانی‌الاصل ـ به ایران و افتتاح نمایندگی غیررسمی سیاسی اسرائیل در تهران شد. عزری كه هفت ـ هشت سال پیش، از ایران به اسرائیل مهاجرت كرده بود، پس از ورود به تهران خود را ایرانی‌ معرفی كرد كه بار دیگر به زادگاهش بازگشته است. مئیر عزری حدود 15 سال وزیرمختار و نیز سفیر (البته به صورت غیررسمی) در ایران بود.

ملاقاتهای نهایی رؤسا و مدیران ساواك و موساد برای آغاز رسمی همكاری اطلاعاتی ـ امنیتی در روز دوشنبه 24مرداد 1339 صورت گرفت. سپهبد تیمور بختیار رئیس ساواك به همراه سرتیپ حسن پاكروان و سرتیپ علوی‌كیا قائم‌مقام ساواك، با ایسرهارل رئیس موساد و كاروز از مقامات درجه اول موساد ملاقات كرده و برای گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی فیمابین در زمینه‌های مشروح زیر به توافق رسیدند:

طبق تصمیمات متحده قبلی روز دوشنبه 24 مرداد جلسه... رؤسای سازمانهای اطلاعات ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار ـ آقایان هارل ـ كاروز ـ سرتیپ پاكروان ـ سرتیپ علوی‌كیا منعقد شد. آقای هارل اظهارات زیر را نمود:

با توجه به وضع حساس دو كشور و شرایط بحرانی جهان چنانچه در سیاست عالی و در فعالیت بین‌المللی دو كشور هم‌آهنگی ایجاد شود و دربارة هدفهای كلی كه بین دو كشور می‌باشد تبادل‌نظر ـ مشورت و توافق به عمل آید بدون شك خواهیم توانست در صحنه بین‌المللی نقش مؤثری بازی كنیم و خطراتی كه توجه ما می‌باشد رفع سازیم.

در اینجا آقای هارل تذكر داد كه وضع جهان و خاورمیانه طوری است كه پشتیبانی و حفظ منافع ایران از لحاظ اسرائیل جنبه حیاتی دارد و هر عملی كه دولت اسرائیل به نفع ایران انجام می‌‌دهد در حقیقت قدمی است كه به نفع خود اسرائیل برداشته شده است و بنابراین باید تصریح كرد كه هر نوع كمك اسرائیل به ایران بدون توقع هیچ‌گونه عمل متقابلی از طرف دولت شاهنشاهی است و ما اكنون اصراری درباره مبادله نمایندگان سیاسی بین دو كشور نداریم. البته دولت اسرائیل امیدوار است كه در آتی این منظور عملی بشود ولی موضوع مزبور فعلاً مطرح نیست.

- هدفهای كلی:

آقای هارل متذكر شد كه هدفهای كلی كار در مرحله حاضر عبارت است از:

ـ جلوگیری از هرگونه افزایش قدرت ناصر

ـ دفع حمله تبلیغاتی كه جمال عبدالناصر با تشریك مساعی روسها علیه ایران آغاز كرده است. در این خصوص اقدام عمومی در فاش كردن ماهیت حقیقی عبدالناصر و سیاست او لازم است.

ـ تقویت ایران از نقطه‌نظر سیاسی و اقتصادی تا مبانی ثبات و پایداری ایران مستحكم‌تر شود.

دولت اسرائیل حاضر است كه تمام امكانات خود را بدون هیچ‌گونه قید و شرط و با تمام قدرت و با رعایت تمام شرایطی كه فعلاً باید دولت ایران ملاحظه نماید در اختیار ایران بگذارد.


- نحوه همكاری:

همكاری می‌تواند در حیطه‌های زیر به طور مؤثری صورت گیرد:

- حیطه‌ سیاسی

- حیطه تبلیغاتی

- حیطه اجتماعی

در حیطه سیاسی؛ چنانچه در كشورهای مهم دنیا بین نمایندگان سیاسی دو كشور طبق دستورات مركز تبادل‌نظر و مشورت به عمل آید و برای حل مسائل جاری راه‌ مشتركی آغاز شود زودتر و مؤثرتر به منظور خود نائل خواهیم شد و شاید بعضی مسائل كه به تنهایی قابل حل نبودند به آسانی راه‌حل پیدا كنند. نمایندگیهای دولت اسرائیل تمام تجربیت و معلومات خود را در اختیار نمایندگان ایران خواهند گذاشت. «لوبی»های موجود را به كار خواهیم برد. شرط موفقیت این است كه نمایندگیهای خارجی ایران كه به طور كلی ضعیف می‌باشند به طور شایسته‌ای تقویت شوند و باید به طور قطع برای این منظور در سفارتخانه‌های مهم تعداد كارمندان ورزیده و شایسته افزایش یابد زیرا در وضع حاضر امكانات اغلب سفارتخانه‌ها به قدری محدود است كه قادر به انجام وظایف محوله نمی‌باشند.

در حیطه تبلیغاتی: با در نظر گرفتن حمله تبلیغاتی بی‌سابقه‌ای كه علیه ایران جریان دارد باید تمام وسایل را به كار برد تا از شدت این حمله كاسته شود. برای این منظور باید آشنایی كامل با محیط مطبوعاتی كشورهای مختلف داشت و با شخصیتهای متنفذ این محافل تماس نزدیكی برقرار شود.

و در محیط هر كشور طبق مختصات روانی آن كشور عمل نمود تا به نتیجه برسیم. نمایندگان دولت اسرائیل در خارج در این خصوص معلومات خیلی وسیعی دارند كه تماماً در اختیار نمایندگان ایرانی گذاشته خواهد شد. ضمناً برای اعمال نفوذ در سایر رشته‌های تبلیغاتی مانند رادیو ـ تلویزیون و غیره می‌توان اقدامات مؤثرتری در نظر گرفت.

حیطه اجتماعی و روابط عمومی و اقتصادی: چنانچه با طرق عمل مناسب فعالیتهای دامنه‌داری برای برقراری تماس با شخصیتهای موثر در طبقات مختلف انجام شود می‌توان از خیلی امكانات كه تا به حال دست نخورده مانده‌اند استفاده نمود. به عبارت دیگر باید سازمانهای روابط عمومی مجهز و منظمی (كه تاكنون یا وجود نداشته و یا به نحو غلطی اداره می‌شده) تأسیس كرد. در این مورد آقای هارل گفت كه دولت اسرائیل از مؤسسات خصوصی موجود تجربه بدی دارد و به این نتیجه رسیده كه آنها از مقتضیات و اوضاع حقیقی كشورهای ما بیش از حد بی‌اطلاع هستند و بالنتیجه نمی‌توانند عمل مفیدی انجام دهند و با در نظر گرفتن این تجربه دولت اسرائیل تصمیم گرفت كه عمل روابط عمومی را رأساً انجام دهد و تا به حال نتیجه رضایت‌بخشی حاصل شده است. اسرائیل نه فقط حاضر است دستگاه خود را در اختیار ایران بگذارد بلكه نمایندگیهای ایرانی را كمك خواهد كرد تا دستگاه مشابهی برپا كنند. وقتی دستگاه مؤثری ایجاد شد به خودی خود خیلی از مسائل تبلیغاتی و اقتصادی راه‌حل مناسبی پیدا خواهد كرد.


3 - پیشنهادات برای اقدامات اولیه:

آقای هارل پیشنهاد نمود هر چه زودتر بین وزرای امور خارجه و كشور ملاقاتی به عمل آید تا مسائل فوری همكاری و هم‌آهنگی مطرح گردد. چنانچه در آتیه نزدیكی چنین ملاقاتی میسر نباشد اجازه داده شود كه وزیر امور خارجه اسرائیل نماینده تام‌الاختیاری نزد آقای آرام اعزام دارد تا مذاكرات لازم را به عمل آورند. سپس باید به نمایندگیهای سیاسی دو كشور در نقاط مهم دنیا دستورات لازم صادر شود و به این منظور پیشنهاد می‌شود گروه كار كه از یك نفر ایرانی و یك نفر اسرائیلی مركب خواهد بود تشكیل و به نقاط موردنظر اعزام شوند تا در محل ترتیبات لازم همكاری دوجانبه را بدهند.

سپهبد بختیار در اینجا اظهار داشت پس از اینكه مطالب بالا بشرفعرض رسید و مورد تصویب واقع شد ترتیب لازم برای همكاری دو كشور داده خواهد شد. در قسمت دوم مذاكرات ترتیبات همكاری بین مأمورین دو سرویس مورد مطالعه واقع شد و عملیاتی كه تا به حال انجام گفته مرور شد و اصلاحات لازم برای پیشرفت كار مطرح گردید.

رؤسای دو سرویس درباره حیطه عمل و فعالیت مشترك اطلاعاتی ـ‌ امنیتی و جاسوسی و نیز چگونگی بهره‌گیری از امكانات و تجارب فیمابین به توافقات چشمگیری دست یافتند. چنانكه پیش‌بینی می‌شد اولین توافقات دو سرویس درباره چگونگی همكاری اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی مشترك در برابر كشورهای عربی (و در درجه اول مصر و سوریه) بود. ساواك در این باره چنین گزارش داده است:

در تاریخ 24 ـ 25 و 26 مرداد 1339 (مطابق با 15 ـ 16 و 17 اوت 1960) كمیته اطلاعاتی مشترك ایران و اسرائیل مركب از آقایان آلموگ ـ رابكین ـ بابایی به نمایندگی از طرف اسرائیل و انصاری ـ عظیما ـ كاوه ـ عالیخانی از طرف ایران تشكیل شد.

دستور كمیته به شرح زیر بود:

- فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان

- فعالیتهای علیه سوریه و مصر از كشورهای بی‌طرف دیگر

- استخدام مأمورین ویژه تحت پوششهای مختلف و آموزش آنها

- تأمین وسایل ارتباطی برای مأمورین موجود و بهبود وضعیت ارتباطی آنها

- شروع عملیات مخصوص

- تهیه اسناد ایرانی برای مأمورین ویژه سرویس اسرائیل

- كسب اخبار از منابعی كه من غیر عمد اطلاعاتی را افشاد می‌كنند (منابع ناآگاه)

كمیته مشترك به اتفاق آراء تصمیم گرفت پیشنهادات زیر را برای تصویب به رؤسای سرویسهای اطلاعاتی دو كشور تعلیم نماید.


فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان.

الف) سرویس ایران یك نفر با پوشش مناسب در سفارت ایران در بیروت مستقر سازد. این شخص ممكنست [ممكن است] به وسیله سرویس اسرائیل تعلیم داده شده و با محیط خدمتی خود آشنا گردد. از طرف سرویس اسرائیل وسائل ارتباط لازم در اختیار او گذارده خواهد شد.

ب) باید از وجود ایرانیهای مقیم لبنان ـ لبنانیها و سوریهای مخالف ناصر مقیم لبنان (كه شناخته نشده‌اند) برای ایجاد شبكه اطلاعاتی به منظور كسب اطلاع از سوریه استفاده نمود. سرویس اسرائیل حاضر است فهرست تعدادی اشخاص نشان شده را در اختیار سرویس ایران گذارده و حتی‌المقدور راجع به تحقیق در اطراف نشان شده‌ها و استخدام اشخاص مناسب به سرویس ایران كمك نماید.

ج) تحقیق دربارة نمایندگیهای مختلف لبنان كه در سوریه مستقر می‌باشد (از قبیل نمایندگی تجارتی ـ بانكی ـ بیمه ـ حمل و نقل و غیره) و بررسی درباره امكان استفاده اطلاعاتی از طریق این نمایندگیها.


فعالیت علیه سوریه و مصر از كشورهای بی‌طرف دیگر:

الف) بررسی امكان عملیاتی علیه مصر از طریق كشورهای لیبی ـ سودان ـ عربستان سعودی.

ب) بررسی امكان استفاده از سودانیهایی كه در مصر كارمند ادارات دولتی هستند و به آنها از طرف دولت مصر به منظور مستعفی كردن آنها فشار آورده می‌شود و بالنتیجه این اشخاص از دستگاه ناراضی هستند.

ج) در هر نقطه از جهان كه دو كشور ایران و ج.م.ع نمایندگی سیاسی دارند مأمورین سرویس ایران اشخاص مناسبی را در بین كارمندان نمایندگی سیاسی ج.م.ع نشان كرده و به تدریج در مورد استخدام آنان مطالعه می‌نمایند. سرویس اسرائیل در مورد استخدام این قبیل نشان شده‌ها كمك خواهد كرد.


استخدام مأمور ویژه:

دو سرویس ایران و اسرائیل فعالیت مشترك فعلی خود را به منظور استخدام و تربیت مأمور توسعه خواهند داد. سرویس اسرائیل حاضر است برای تعلیم مأمورین سرویس ایرانی (به طور نظری و عملی) در صورت لزوم به نقاط دیگر جهان نیز كارشناسانی بفرستد.)


وسایل ارتباط:

سرویس اسرائیل برای تكمیل وسایل ارتباط مأمورین سرویس ایران حاضر است هرگونه وسیله از قبیل بی‌سیم ـ مركب نامریی ـ وسایل عكاسی ـ مخفی كردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز به كار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندیهای خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد.


شروع عملیات مخصوص:

عملیات مخصوص دو سرویس باید با توجه به دو اصل صورت گیرد:

(یكم) ـ بررسی فعالیتهای اطلاعاتی و تخریبی ناصر در خاورمیانه و مقابله با آنها[.] در این مورد لازم است نحوه نفوذ در سازمان اطلاعاتی مصر و سوریه[،] روش رسوخ در میان عوامل ناصر و پایگاههای وی در خاورمیانه و كشورهای دوست دیگر مورد مطالعه قرار گیرد.
(دوم) ـ نقطه ضعف ناصر در سوریه است. بنابراین باید نهایت كوشش را برای كسب اطلاع از وضع سوریه به كار برد و درباره شرایط فعلی محافل و طبقات مختلف این كشور دقیقاً تحقیق كرد و با توجه به آنها برای وارد آوردن ضربه مهلك به ناصر در سوریه از وضعیت مناسب استفاده نمود. با توجه به نكات فوق توصیه‌های زیر می‌شود:

الف) اقدام به عملیات ویژه مشترك در كشورهای عرب با توجه به امكانات ارتباطی ایران (استفاده از محافل اقتصادی سوریه كه از ناصر بیزار هستند و همچنین بررسی امكان بكار بردن اعضای حزب منحله بعث). هدف این عملیات كشف فعالیت محافل مصری و طرفدار مصری و پیدا نمودن طرق مقابله با آنها است.

ب) بررسی روابط فعلی ایران و سوریه پس از قطع روابط سیاسی با ج.م.ع در این مورد باید امكان استفاده از تجار سوری مقیم ایران ـ پرواز هواپیماهای ایرانی از فراز سوریه و رفت و آمد كشتیهای ایرانی را در بنادر ج.م.ع موردنظر قرار داد.

ج) كسب اطلاع از مداركی كه محتملاً در سفارت ج.م.ع در ایران.

سرویس ایرانی حاضر است مدارك هویت لازم (شناسنامه و گذرنامه) جهت مأ«ورین اسرائیلی كه به صورت یك نفر ایرانی به كشور عربی اعزام می‌شوند تهیه نماید.


تحقیق از منابع ناآگاه:

باید به مأمورین اطلاعاتی دو سرویس اهمیت استفاده از منابع ناآگاه توضیح و تعلیمات كافی داده شود. منابع ناآگاه در صورتی كه به نحو زیركانه و صحیحی مورد استفاده قرار گیرند یكی از مفیدترین و سرشارترین منابع اطلاعاتی می‌باشند. دو سرویس باید مرتباً فهرستی از مطالبی كه می‌توان دربارة آنها اطلاعاتی از منابع ناآگاه تهیه كرد در اختیار مأمورین خود بگذارند.

ـ به منظور تسهیل امكان اجرای برنامه فوق سرویس ایرانی یك مأمور برای ارتباط با سرویس اسرائیل معرفی خواهد كرد.

ـ به منظور بررسی نتیجه فعالیتهای محوله در مورد پیشنهادات بالا و تشخیص معایب و نواقص و طرق مرتفع ساختن آنها كمیته اطلاعاتی مشترك دو سرویس سه ماه دیگر از این تاریخ در اسرائیل تشكیل جلسه خواهد داد.

روابط ایران و اسرائیل به طور عام و همكاریهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی ساواك و موساد به طور خاص از آغاز دهة 1340ش. گسترش یافت. در این میان امریكا با حساسیت بسیار، روند همكاریهای طرفین را پیگیری، ارزیابی و هدایت می‌كرد. نمایندگان طرفین، به انحاء گوناگون، اخبار روند تحولات و روابط سیاسی ـ اقتصادی و امنیتی خود را در اختیار امریكا قرار می‌دادند. با این احوال، شاه تلاش می‌كرد موضوع گسترش روابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران و اسرائیل، به دلیل جلوگیری از گسترش ناآرامیهای سیاسی و مخالفت روحانیون و علما كه دشمن رژیم صهیونیستی بودند، در هاله‌ای از ابهام گذارده و مخفی نگه دارد. در همین حال، نمایندگان و مأموران مخفی و پیدای اسرائیل در ایران، تلاش كردند تا زمینه‌های گسترش روابط میان اسرائیل و ایران را فراهم آورند. از جمله این اقدامات، ارتباط با برخی مدیران نشریات و روزنامه‌های وابسته به حكومت بود تا با انتشار مطالبی در نشریات تحت مدیریت خود، به این مهم جامه عمل بپوشانند. البته در این رابطه صهیونیستها از توزیع هدفمند پول بین مدیران نشریات دریغ نمی‌‌كردند. بر اساس اسناد به دست آمده از سفارت امریكا در تهران:

نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل، در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای وی از طریق عباس شاهنده ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالك تهران مصور صورت می‌گیرد. چنین شایع است كه وی درخلال هفته اول نوامبر یكصد هزار ریال به روزنامه‌نگاران پول داده است. هم‌زمان با اقداماتی از این نوع، مأموران موساد در ایران اقداماتی می‌كردند كه هدف آن گسترش بیشتر روابط بین دو كشور بود. از جمله این اقدامات غیررسمی و مخفی، تماس با رجال و دولتمردان متعدد كشور و القای ضرورت نزدیكی هر چه بیشتر اسرائیل و ایران و لزوم اتحاد آنان در برابر جهان عرب بود. فعالیت نمایندگان اسرائیل به حدی مشكوك و غیرعادی می‌نمود كه حتی سفارت امریكا در تهران هم اطلاع دقیقی از چند و چون آن نداشت. از جمله این مأموران سیاسی ـ اطلاعاتی اسرائیل در تهران دكتر زوی دوریل بود. سفارت امریكا در تهران در 28 آوریل 1965/8 اردیبهشت 1344 در این باره چنین گزارش كرده است:

دكتر زوی دوریل، نماینده اسرائیل در محل، در زندگی مشكوكی به سر می‌برد. او به طرز گسترده‌ای در بین هیئت دیپلماتیك می‌پلكد اما جزو آنان نمی‌باشد. كوشش وی در حدود یك سال پیش برای معرفی خودش به عنوان سفیر از جانب دولت ایران به طور قطع با شكست مواجه گردید. (او وادار به پس گرفتن بخش‌نامه‌ای شد كه او در آن از طرف خود به عنوان سفیر اسرائیل امضاء كرده بود). تاكنون او تماسهایش را گسترش داده است و شكی نیست كه دارای تماسهای مؤثری با مقامات ایرانی می‌باشد. دوریل هشت سال است كه در ایران به سر می‌برد و در بسیاری از فعالیتها مشغول به كار می‌باشد... اشكالی كه ما در رابطه با وی داریم این است كه كاملاً واضح است كه در میان اقدامات متنوع وی، كه شامل شایع كردن گزارشات آشوب‌طلبانه در مورد ناصر نیز می‌شود، دلگرمی وی به خطی است كه ناصر به وسیله كمك امریكاییان نگاهداشته می‌شود. چنانكه دلخواه امریكا و رهبران اسرائیل بود موساد در زمانی بسیار كوتاه نفوذ قابل توجهی در ایران به دست آورد و روابط بسیار نزدیك و گسترده‌ای با ساواك ایجاد كرد.


4 - موساد در ایران

شواهد موجود نشان می‌دهد كه امریكادر تلاش بود هم‌زمان با گسترش روابط موساد و ساواك، بسیاری از مسئولیتهای سیا را در ایران و خاورمیانه به موساد واگذارد. تا آغازین سالهای دهة 1340ش. سیا در تشكیل، آموزش، تجهیز و راهبری ساواك نقش درجه اول داشت و اینك امریكا در نظر داشت با سپردن بخش مهمی از مسئولیتهای جاری سیا به موساد از نیرو و توان سیا در امور مهم‌تری استفاده كند. با این حال هدف امریكا از این طرح، كاهش حضور سیا در ایران و كاهش همكاری با ساواك نبود؛ بلكه مقصود اصلی حضور بیشتر موساد در ایران بود تا با هماهنگی با ساواك كه خود تابعی از خواسته‌های سیا بود، هماهنگی بیشتری بین سرویسهای دوست در ایران و خاورمیانه به وجود آید. به عبارت دیگر با حضور موساد در ایران، در حیطه وظایف و عمل سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی حامی سیاستهای امریكا در منطقه، تغییراتی حاصل شد. در این میان اسرائیل به دلیل درگیری و دشمنیهای آشكاری كه با دنیای اسلام و كشورهای عربی داشت، بیش از پیش می‌توانست با تهدیدات موجود مقابله كند. امریكا ترجیح می‌داد همگام با حضور قدرتمند سیا در ایران، روابط ساواك و موساد را گسترش دهد و از امكانات بسیاری كه ایران در اختیار اسرائیل قرار می‌داد بهره برد. امریكا امیدوار بود در فاصله‌ای نه چندان دور، در موارد بسیاری در حیطه وظایف و عمل ساواك و موساد یگانگی و همسویی ایجاد شود. گفتنی است بین خواسته‌ها، اهداف و حیطه‌ عمل این دو سرویس در مسائل مختلف داخلی و خارجی و نیز فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی در رابطه با امنیت داخلی و كشورهای هدف، اختلاف آشكاری وجود نداشت. گویی حكومت ایران هم مانند اسرائیل باكشورهای اسلامی و عرب اختلاف دارد. به تبع آن، اعمال سیاستی واحد و همسان در قبال این كشورها توسط موساد و ساواك، انكارناپذیر می‌نمود. تحولات آتی نشان داد كه امریكا و اسرائیل در بهره‌گیری از این سیاست، موفقیتی قابل توجه كسب كرده‌ و ساواك چنانكه دلخواه سیا و موساد بود، در مسیر مطلوب آن دو گام برمی‌دارد.
از اوایل دهة 1340ش.و هم زمان با ریاست سرلشكر حسن پاكروان بر ساواك، روابط موساد و ساواك گسترش یافت و با هدایتهای سیا و امریكا، موساد نه به عنوان سرویس جایگزین بلكه به مثابه سرویس مكمل و در عین حال پرتوان به جمع سرویسهای دوست و همگرا در ایران و خاورمیانه پیوست. با گسترش روابط موساد و ساواك، كمربند امنیتی امریكا در برابر شوروی در منطقه استراتژیك خاورمیانه، استحكام بیشتری یافت. بدین ترتیب پس از امریكا، اسرائیل دومین كشوری بود كه با ایران روابط استراتژیك داشت. با روند رو به گسترش روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ایران و اسرائیل، ایران بیش از پیش در مدار امریكا و غرب قرار گرفت و به تبع آن از كشورهای اسلامی دور افتاد. موضوعی كه البته در این میان مورد توجه قرار نگرفت، تأمین منافع جهان اسلام بود. گازیورووسكی در این باره می‌گوید:

ایران در این دوره روابط بسیار نزدیكی را با اسرائیل به جریان انداخت. ایران در سال 1950 با اسرائیل روابط سیاسی غیررسمی برقرار كرد، و در سال 1957 به اسرائیل اجازه داده شد كه یك دفتر روابط در تهران تأسیس كند. افزون بر همكاری نزدیك دو كشور در زمینه‌های اطلاعاتی و نظامی، ایران در دهة 1960 مقدار قابل توجهی نفت به اسرائیل می‌فروخت و به ساخت خط لوله نفتی ایلات ـ اشلكون كمك مالی كرد، و اسرائیل هم به ایران كمكهای كشاورزی و كمك در برابر بلایای طبیعی می‌‌داد. گرچه هر دو دولت كوشیدند كه تا آنجا كه ممكن بود در روابط خود محتاط باشند، ولی بسیاری از ایرانیان آگاه، تا اندازه‌ای از روابط واقعی و نزدیك دو كشور اطلاع داشتند. بسیاری از ایرانیان با مردم فلسطین در زمینه‌های ضدامپریالیستی یا پان ـ اسلامی، ابراز همدردی می‌‌كردند و از این روی به شدت از تمایل شاه به حفظ روابط نزدیك با اسرائیل، منزجر بودند. افزون بر این، همین كه امریكا به اسرائیل نزدیك‌تر شد، بسیاری از ایرانیان روابط ایران و اسرائیل را، بیش از پیش نشانگر نفوذ امپریالیسم امریكا در ایران به حساب آوردند. پس از افزایش انفجارآمیز بهای نفت و خروج نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، شاه به گونه‌ای فزاینده، درگیر كشمكشهای منطقه‌ای مانند درگیری در عمان و شاخ افریقا شد. بسیاری از ایرانیان، این‌گونه اقدامها را نمونه بارزتر همراهی ایران با امپریالیسم امریكا به حساب می‌آوردند. در میان این كشمكش‌های منطقه‌ای، به‌ویژه قیام ظفار در عمان، برای ایرانیان هشدار دهنده بود، زیرا سربازان ایرانی در این سرزمین جنگیده و كشته می‌شدند تا قیام مسلمانان علیه یك پادشاه خودكامه را كه چیزی بیش از یك دست‌نشانده بریتانیا به حساب نمی‌آمد، سركوب كنند.

گسترش مخالفت كشورهای عربی با شاه و حمله به مشی او در برابر دنیای اسلام، بیش از پیش در دوستی او با اسرائیل مؤثر افتاد. برخی كشورهای عربی در رسانه‌های خود، شاه را خائن به آرمانهای دینی و اسلامی ارزیابی می‌كردند كه با دشمن بزرگ جهان اسلام (اسرائیل) پیوندهای گسترده‌ای برقرار كرده است. هم‌زمان، جوسازیهای اسرائیل و نیز حمایتهای پیدا و پنهان برخی كشورهای عربی از مخالفان سیاسی شاه، موجب نزدیكی هر چه بیشتر ایران با اسرائیل شد. بن‌گورین نخست‌وزیر اسرائیل در این باره پیشگام سایر رهبران اسرائیل بود. او طی نامه‌ای در اوایل دهة 1340ش. به شاه هشدار داد كه اگر در گسترش روابط سیاسی و امنیتی با اسرائیل بیش از این تعلل شود، از سوی كشورهای تندرو عرب تبعات سوئی متوجه شاه و رژیمش خواهد شد.

مسافرت نیكیتا خروشچف دبیركل حزب كمونیست شوروی در اردیبهشت 1343 به قاهره كه گسترش روابط شوروی و مصر را در پی داشت، بیش از پیش شاه را برای گسترش روابط خود با اسرائیل مصمم ساخت. طی سالهای بعد و به دنبال تحولات سیاسی ـ امنیتی‌ كه هر از گاه در خاورمیانه و كشورهای عربی روی می‌داد، رهبران اسرائیل می‌كوشیدند روابط خود را با ایران تحكیم بخشند. تا اوایل دهة 1970م./1350ش. كه مصر قرارداد كمپ دیوید را با اسرائیل امضاء كرد، تندرویهای رهبران سیاسی این كشور همواره بزرگترین سلاح تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای نزدیك‌ كردن سیاست خود با رژیم پهلوی بود. دیگر كشور عربی كه با اعمال سیاستهای قهرآمیز در برابر اسرائیل و نیز حكومت ایران موجبات همكاریهای گسترده ساواك و موساد را فراهم آورد عراق بود. موساد و ساواك طی حدود 20 سال همكاری، بخش مهمی از فعالیت مشترك خود را به عراق اختصاص دادند. عراق، با حكومت پهلوی رقابتی پرتنش داشت و كشمكشهای سیاسی و تهدیدات نظامی ـ امنیتی طرفین بر ضد دیگری تمامی نداشت. مسائلی از این دست، روابط ایران و اسرائیل را گسترش داده و این دو كشور را به یكدیگر وابسته كرد. فرد هالیدی تصریح می‌كند كه در شرایط انزوای ایران از سوی كشورهای اسلامی خاورمیانه، ایران و اسرائیل مشتاقانه روابطشان را «تحكیم» بخشیدند. ایران بیش از هر كشور دیگری با صهیونیستها روابط سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی داشت. ویلیام سولیوان آخرین سفیر امریكا در ایران، در این باره می‌گوید: شاید مطلع‌ترین همكاران خارجی من در تهران، كه كمتر از امه به چشم می‌خورد نمایندة سیاسی اسرائیل در تهران بود. او كه یكی از دیپلماتهای ارشد كشور خود به شمار می‌رفت در تهران عنوان سفارت نداشت. زیرا با وجود روابط نزدیك و صمیمانة اسرائیل با حكومت شاه، چون ایران یك كشور اسلامی بود شاه ترجیح می‌داد روابط ایران و اسرائیل در سطح غیرسمی باقی بماند. با وجود این چون قریب هشتاد هزار یهودی در ایران زندگی می‌كردند و جامعة یهودیان ایران در كلیة رشته‌های تجارت و اقتصاد ایران رسوخ كرده بودند دیپلماتهای اسرائیلی در تهران به شبكه اطلاعاتی وسیعی در ایران دست داشتن كه نظیر آن در اختیار هیچ كشور دیگری نبود. مایكل لدین از كارگزاران سیاست خارجی امریكا نیز با اشاره به خشم انقلابیون ایران به رهبری امام خمینی(ره) از اسرائیل، درباره روابط گسترده ایران و اسرائیل چنین نوشته است:

كسانی كه به روابط میان ایران و اسرائیل آشنایی ندارند، چه بسا از شدت خشم آیت‌الله خمینی از همان سال 1975 دچار شگفتی شوند. آنها عموماً از این امر بی‌خبرند كه همه نخست‌وزیران اسرائیل از دیوید بن‌گوریون گرفته تا مناخیم بگین در این دوره به تهران رفته‌اند همچنان‌كه بسیاری از رجال دیگر اسرائیلی این كار را كرده‌اند، مثلاً موشه‌دایان و اسحاق رابین،‌ در كمال خفا به تهران رفته‌اند، تا با همتایان ایرانی خود دربارة منافع مشتركشان گفتگو كنند و میان دو كشور همكاری شدیدی وجود داشته است. ایران برای اسرائیل معتمدترین تأمین كننده نفت بوده است و اسرائیل در عوض با كمك به تهران در زمینه آمادگی نظامی و با سهیم كردن ایران تا حد معینی در اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی خود و حتی با تأمین كمك فنی واكنش نشان داده است. اسرائیل در تهران سفارت نداشت، لكن یوری لوبرانی رئیس هیئت اسرائیلی در ایران به اندازه هر دیپلمات دیگری كه رسماً این عنوان را داشت، سفیر بود.


5 - پایگاههای اطلاعاتی موساد در ایران

بر اساس همین روابط نزدیك و منافع مشترك بود كه شاه موافقت كرد موساد در بخشهای غربی و جنوبی كشور چند پایگاه جاسوسی ـ اطلاعاتی ایجاد كند و با یاری ساواك بر ضد كشورهای عربی ـ اسلامی منطقه به اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی دست زند. حسین فردوست، موساد را پس از سیا، فعال‌ترین سرویس اطلاعاتی ـ امنیتی خارجی می‌داند كه در ایران حضور گسترده‌ داشت.

از همان سالهای نخست‌ دهة 1340ش. سازمان موساد با همكاری ساواك، سه پایگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی در استانهای خوزستان، ایلام و كردستان تأسیس كرد كه عمده فعالیت آن عملیات اطلاعاتی ـ جاسوسی بر ضد عراق و برخی كشورهای عربی دیگر بود. برخی از همكاران اطلاعاتی موساد و ساواك در این پایگاهها، عرب بودند و تابعیت كشورهای عراق، كویت،‌ امیرنشینهای امارات، بحرین و نیز عربستان را داشتند. طی سالهای بعد، فعالیت این پایگاهها گسترش یافت و با بهره‌گیری از تجهیزات جاسوسی مدرن و نصب رادارهای متعدد در مناطق مختلف مرزی ایران با عراق، بخش اعظمی از خاك این كشور تحت كنترل قرار گرفت.
چنانكه از خاطرات فردوست برمی‌آید، مقامات موساد برای بهره‌گیری بیشتر از امكانات ساواك در پایگاههای خود، حتی به برخی مقامات ساواك ماهیانه مقرری‌هایی می‌پرداختند كه فردوست از آن به رشوه تعبیر كرده است. فردوست فعالیت این پایگاهها را برای اهداف جاسوسی موساد بسیار مفید ارزیابی می‌‌كند و تصریح می‌كند كه برای اداره آنها از مأمورانی بسیار ورزیده و كارآزموده بهره گرفته می‌شد. در بخشهایی از خاطرات فردوست در این باره چنین می‌خوانیم:

زمانی كه در سال 1340 به ساواك رفتیم، سرتیپ علوی كیا (قائم‌مقام سابق ساواك) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی كرد و گفت كه محمدرضا اجازه داده كه او با ساواك رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یك ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشكر از همكاری برخی ادارات كل ساواك (ادارات كل دوم و سوم و هشتم) پاكتی به من داد. دیدم كه در پاكت مبلغ 80 هزار تومان (یا 60 هزار تومان) وجه نقد است. از او پرسیدم كه این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همكاری برون‌مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی كیا بابت هزینه‌هایی كه ساواك در این همكاری متحمل می‌شود، پرداخت می‌گردد!» پاكت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علوی‌كیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظ كرد. با سرتیپ علوی‌كیا ملاقات كردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است كه اسرائیلیها 3 پایگاه برون‌مرزی در غرب و جنوب ایران احداث كرده‌اند و بابت هزینه‌هایی كه ساواك از این بابت متحمل می‌شود، هر ماهه این مبلغ را به ساواك می‌پردازند كه به مسئول هزینه‌های سرّی ساواك داده می‌شود.» گفتم: اگر ساواك اجازه ایجاد این 3 پایگاه را داده، دیگر اجازه‌خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات كه با ستاد مركزی ساواك نیست و اینها در هر محلی كه هستند رئیس ساواك آن منطقه می‌تواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالی كه پرداخت وجه به قائم‌مقام ساواك مثل این است كه بابت اجازه ایجاد 3 پایگاه به مقام عالی ساواك رشوه می‌دهند. علوی‌كیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راه‌حل پیشنهادی شما صحیح‌تر است!» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نكرد. پاكروان اهل این حرفها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، كه رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواك (یعنی ادارات كل دوم و هفتم) بود به اتفاق علوی‌‌كیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم می‌كردند»

فردوست درباره روند فعالیت پایگاههای سه‌گانه جاسوسی موساد در قلمروهای غربی و جنوبی ایران و حیطه فعالیت و عمل هر یك از آن پایگاهها نیز اطلاعات جالب توجهی ارائه كرده است:

به هر حال، اسرائیل دارای 3 پایگاه برون مرزی در ایران بود، كه احتمالاً از سال 1337 این پایگاهها ایجاد شده بود. این 3 پایگاه در خوزستان (مركز اهواز)، درایلام (مركز ایلام) و در كردستان (مركز بانه یا مریوان) و در محلی مستقر بود كه ساواك هم در آن محل باشد. در آن زمان اطلاعی از وضع این پایگاهها نداشتم و اداره كل آموزش هم وجود نداشت تا كسب اطلاع كنم، لذا برای آشنایی كامل و دقیق از سازمان برون مرزی اسرائیل و نحوة گردآوری اطلاعات، خواستم كه بهترین رئیس پایگاه به تهران احضار شود، كه گفته شد رئیس پایگاه خوزستان است. او 3 روز در تهران ماند و صبح و بعد از ظهر هر چه لازم بود دیكته كرد و من همه را نوشتم و بعداً بر اساس آن یك جزوه مدون، تنظیم نمودم. این جزوه به حدی كامل بود كه بعدها هر چه در ساواك در زمینه برون‌مرزی آموزش داده می‌شد به كاملی این جزوه نبود. از همان روز اول مشهود بود كه این فرد از افراد ممتاز سازمان برون‌مرزی اسرائیل است. لذا، بعدها او را چند بار برای آموزش به اداره كل دوم دعوت كردم و متوجه شدم كه حتی از نیمرودی نیز ورزیده‌تر است.

هدف پایگاههای برون‌مرزی اسرائیل در ایران، عراق و كشورهای عربی بود و اكثر مأمورین را این 3 پایگاه استخدام می‌كردند و پس از آموزش كامل مرحله بهره‌برداری شروع می‌شد. اكثر مأمورین پایگاهها عراقی بودند، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور كویتی و بحرینی و امیرنشینهای امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز استخدام و به كار گمارد، به طوری كه از این 3 پایگاه كلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از كویت و امارات و عربستان و سوریه جمع‌آوری می‌شد.

البته منظور اسرائیلیها در شروع كار عراق بود، ولی به تدریج امكانات به حدی زیاد شد كه كشورهای فوق‌الذكر را نیز تحت پوشش قرار داد. یك نسخه از كلیه اطلاعات جمع‌آوری شده به اداره كل دوم ساواك تحویل می‌شد و یك نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال می‌گردید. باید اضافه كنم كه اداره كل دوم ساواك نیز دارای حدود 10 پایگاه برون‌مرزی برای كار در عراق و كشورهای عربی بود، ولی نتیجه كار این 3پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع كار آن 10 پایگاه نیز قابل مقایسه نبود. علت عدم ورزیدگی و عدم تجربه كافی رهبران برون‌مرزی اداره كل دوم بود.

علی‌الظاهر پایگاههای سه‌گانه اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد در مناطق غربی و جنوبی ایران در سال 1346 برچیده شد و مسئولان آن سازمان ترجیح دادند از آن پس، هدایت شبكه‌های اطلاعاتی گسترده‌ای را كه تا آن هنگام در ایران ایجاد كرده بودند (گفته شده كه در همین رابطه حدود 300 نفر مأمور ورزیده اطلاعاتی و جاسوسی تربیت شده و به كار گرفته شده بودند) از خاك اسرائیل برعهده گیرند. چند سال بعد، بار دیگر اسرائیل درصدد برآمد پایگاههای سه‌گانه اطلاعاتی ـ جاسوسی در غرب و جنوب ایران را فعال سازد، اما رؤسای ساواك چندان تمایلی به فعالیت دوباره آن نشان ندادند. در آستانه قرارداد صلح ایران و عراق در الجزایر (1975م./1354ش.) برخی كارشناسان و مدیران ارشد ساواك هشدار دادند كه با فعال شدن دوباره پایگاههای اطلاعاتی موساد در مناطق غربی و جنوبی كشور، در روند صلح دو كشور (ایران و عراق) مشكلات جدی بروز خواهد كرد. در این میان، رئیس وقت ساواك خوزستان ضمن اشاره به اثرات سوء فعالیت پایگاههای جاسوسی سه‌گانه مذكور، گفته كه همكاریهای گذشته، فایده قابل اعتنایی برای ایران نداشته است. وی به تبعات سوء از سرگیری فعالیت این پایگاهها در روابط ایران و عراق نیز پرداخته است:

عطف به 38319/243 ـ 1/11/54

موضوع استقرار مجدد رهبر عملیات برون‌مرزی دوستان زیتون در آبادان و شروع همكاری مشترك با پایگاه برون‌مرزی، این ساواك با بررسی سوابق همكاری 12 ساله دوستان زیتون در خوزستان و نتایجی كه در گذشته به دست آمده به شرح زیر اظهارنظر می‌گردد:

- دوستان زیتون انتظار بهره كار منابع را داشته و به حفاظت آنها كمترین توجهی نمی‌نمودند و در نتیجه آخرالامر تعدادی منابع ایرانی و عراقی لو رفته و تعدادی نیز دستگیر و اعدام و تعدادی هم متواری و پناهنده شدند كه هنوز از نظر تأمین مخارج خانواده آنها ساواك با مشكلاتی درگیر است.

- به طور كلی عدم آشنایی رهبر عملیات برون‌مرزی دوستان [اسرائیلیها] به زبان خارجی و بعضاً‌ عدم آگاهی از خصوصیات اخلاقی، طرز زندگی، آداب و سنن و تعصبات مذهبی منطقه‌ای ساكنان نوار مرزی باعث می‌گردد كه اگر رهبر عملیات دوستان زیتون از ابتدای نشان كردن در جریان ماوقع قرار نگیرد به نامه پراكنی و شكوه و شكایت نزد اولیای خود در مركز می‌پردازد[...]. و اگر در جریان قرار گیرند و در عملیات شركت كنند ناخودآگاه چنان رفتار می‌كنند كه نشان شده را یا بری از همكاری و یا بسیار متوقع و یا مطلع از فعالیت به نفع یك كشور بیگانه می‌نمایند[...]. بعضاً‌دوستان زیتون مایل بودند كه زیركانه و مخفیانه منابع پایگاه برون‌مرزی خود را مستقیماً خود از طرق دیگری اداره نمایند[...].

- با توجه به توافقت سیاسی و مرزی بین دولتین ایران و عراق و تعهدات سیاسی ناشی از آن و تشدید مراقبتهای نوار مرزی و هوشیاری دستگاههای ضداطلاعاتی حریف و صدور اوامر مؤكد در زمینه رعایت كامل حفاظت در جلوگیری از لو رفتن عوامل و دیگر كارهایی كه به حسن نیت سیاسی دولت شاهنشاهی لطمه بزند. به نظر می‌رسد در حال حاضر با در نظر گرفتن موارد بالا به هیچ‌وجه ریسك كردن در فعالیتهای مشترك برون‌مرزی و تشكیل شبكات [شبكه‌های] اطلاعاتی و گسترش آن به صلاح نباشد. زیرا دوستان زیتون به این مسئله اهمیتی نمی‌دهند و محتملاً دلشان به حال ما نسوخته و با اوضاع و احوالی كه به همین علت بعداً از نظر سیاسی بین ایران وعراق روی خواهد داد و عكس‌العمل اعراب روی ایران اعتنایی نخواهند نمود. نتیجه اینكه با توجه به مقدار زیاد یهودی ایرانی كه در آبادان وجود دارد و شناسایی دوستان زیتون روی آنها و اینكه اكثر این یهودیها در بیشتر شئون مختلف اجتماعی و تجاری آبادان و خرمشهر نفوذ كامل دارند و سابقه امر نشان می‌دهد كه رفت و آمدهای مشكوك و بی‌دلیل رهبران عملیات اعزامی دوستان [اسرائیلی] درگذشته به نقاط پست و دور افتاده شهر احتمال تماس آنها را با این یهودیها و یا عوامل دیگری دور از برنامه همكاری مشترك و به طور كلی دید ساواك است.

پس از مدت كوتاهی، بار دیگر از اوایل 1355ش. پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد در غرب و جنوب كشور فعالیت خود را از سر گرفتند و تا پایان دوران پهلوی این پایگاهها فعال بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این پایگاهها توسط انقلابیون تصرف شد و به فعالیت آن خاتمه داده شد. روزنامه كیهان در سوم اسفند 1357 درباره كشف یكی از همین پایگاهها چنین نوشته است:

«عده‌ای از مجاهدین قهرمان شهر كرمانشاه موفق به كشف یك پایگاه بزرگ مخابراتی و جاسوسی در غرب این شهرستان شدند... گروهی از مطلعین و مجاهدین هنگام جستجو تعدادی اسناد و مدارك سری در ساختمانهای این پایگاه كشف كردند و عقیده داشتند كه این مجموعه به وسیله عمال ساواك و مأموران جاسوسی اسرائیل و هدایت و كنترل سیا در دست ساختمان بود.»


6 - نمایندگان و مأموران موساد در ایران

روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی اسرائیل با ایران جدای از فعالیتهای گسترده اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی موساد در ایران نبود. اسرائیل به رغم روابط غیررسمی كه با ایران داشت، نمایندگان و مأموران بسیاری به ایران اعزام كرده بود كه روابط دو كشور را كنترل می‌كردند. در این میان نمایندگی غیررسمی اسرائیل در تهران كه به مثابه سفارت آن كشور عمل می‌كرد، مأموران و نمایندگان بسیاری در خود جای می‌داد. اینان در زمینه‌های مختلف سیاسی،‌ نظامی، امنیتی و جاسوسی تجربه و تخصص داشتند و بر حسب نیاز انجام وظیفه می‌كردند.

دولت ایران به رسانه‌های گروهی و ارباب مطبوعات دستور داده بود كه از انتشار هرگونه خبری درباره روابط سیاسی و اقتصادی ایران و اسرائیل خودداری كنند تا موجبات رنجش و اعتراض كشورهای عربی فراهم نشود. این در حالی بود كه رسانه‌های گروهی اسرائیل، روابط خود را با رژیم پهلوی آشكارا منتشر می‌كردند. در همان حال با تمهیدات مشترك ساواك و موساد، تلاش می‌شد تا مسافرتها و رفت و آمدهای سران،‌ مقامات و كارگزاران سیاسی دو كشور پنهان بماند. شخص شاه نیز مُصر بود تا مسافرت مقامات اسرائیلی به ایران با نهایت پنهان‌كاری انجام شود و در این باره به ساواك دستورات اكیدی صادر كرده بود. به همین دلیل قبل از آغاز سفر هیئتهای اسرائیلی به ایران، هماهنگی و پیش‌بینی‌های امنیتی شدیدی با همكاری موساد و ساواك و وزارت امور خارجه هر دو كشور اندیشیده می‌شد.
پیش از سفر مقامات اسرائیلی به ایران، سرویس اسرائیل (موساد) درباره هویت مقاماتی كه مقرر بود از ایران دیدن كنند اطلاعاتی در اختیار ساواك قرار می‌داد تا تدابیر لازم اندیشیده شود. موساد معمولاً اطلاعات دقیقی دربارة زمان مسافرت، تعداد مسافران، زمان توقف در ایران و برخی جزئیات دیگر به اطلاع همتای ایرانی می‌رساند. هرچه شأن و منصب مقاماتی كه از ایران دیدن می‌كردند مهم‌تر می‌نمود، تدابیر امنیتی و پنهانكاری، بیشتر می‌شد. ساختمانی كه سفارت غیررسمی اسرائیل در آن مستقر بود، تابلو، پرچم و یا علامت مشخص كننده دیگری نداشت و نمایندگان اسرائیل نمی‌توانستند در مراسم تشریفاتی و رسمی دولت و دربار ایران شركت جویند. با این احوال رئیس هیئت نمایندگی و یا معاونین او در مواقع غیررسمی به آسانی می‌توانستند با شاه و دیگر مقامات ایران ملاقات كرده و درباره تمامی مسائل به گفتگو و رایزنی بپردازند. نفرات اسرائیل نیز از این‌‌كه حكومت ایران برای اجتناب از انتقادات كشورهای عربی، اجازه فعالیت رسمی به آنان نمی‌داد چندان ناراضی به نظر نمی‌رسیدند. آنچه مهم بود تأمین خواسته‌ها و منافع دولت اسرائیل در مطلوب‌ترین شرایط بود كه رژیم پهلوی بدون هیچ محدودیتی در راستای تحقق آن گام برمی‌داشت.

ساختمان سفارت اسرائیل در تهران تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار داشت. دالانها و دهلیزهای زیرزمینی داشت و نیز تجهیزات دیده‌بانی نصب شده در آن، فضای امنیتی و اطلاعاتی به این ساختمان می‌بخشید. مأموران كا.گ.ب كه در تمام دوران رژیم پهلوی به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته نتوانسته بودند راهی به درون این نمایندگی غیررسمی سیاسی، اما بسیار مهم بیابند، تنها زمانی توانستند به گوشه‌هایی از اسرار آن دسترسی یابند كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمایندگی ساف در تهران این امكان را برای آنان مهیا ساخت. روزنامه اطلاعات هم در اوایل تیر 1358 به افشای گوشه‌های دیگر از وضعیت داخلی سفارت غیررسمی اسرائیل در تهران پرداخت و از سیستم اطلاعاتی ـ جاسوسی بسیار مجهز و پیشرفته‌ای خبر داد كه در بخشهای مختلف این ساختمان 135 اتاقه به كار گرفته شده بود:
در سفارت سابق اسرائیل در ایران كه اخیراً تبدیل به دفتر نمایندگی سازمان مقاومت فلسطین (الفتح) شده است مجهزترین دستگاههای تجسس برای كنترل تلفنهای خارج ازكشور كار گذاشته شده بود. اعضای سفارت اسرائیل تلفن كشورهای مختلف را با این دستگاهها كنترل می‌كردند. قبل از ظهر روز پنجشنبه هیئت اجرائی جمعیت ایرانی تعاون فلسطین از محل سابق سفارت اسرائیل دیدن كردند.

برادر اسماعیل، نماینده فلسطین كه از روز پیروزی انقلاب تاكنون در این سفارتخانه بوده است، اطلاعاتی از اعمال و نحوه كار اعضاء سفارت اسرائیل در اختیار هیئت گذاشت. وی گفت: بی‌شك ساختمان این سفارتخانه 135 اتاقی، بیشتر شبیه به شكنجه‌گاه، زندان و مركز جاسوسی است، تا یك سفارتخانه. اتاقهای تاریك و مشرف به هم با درهای آهنی كه فقط با كلید رمز باز می‌شود گواه این ادعا است. برادر اسماعیل برای این هیئت توضیح داد: بیش از چهار ماه است كه در مورد كارهای اعضای این سفارت‌خانه تحقیق كرده است. وی گفت اسرائیلیها با نصب دستگاههای بسیار مجهز و قوی تلفن سران كشورهای مختلف از جمله سوریه و عراق را كنترل می‌كرده‌اند.

قسمتی از طبقه هم‌كف ساختمان سفارتخانه به میدان تیراندازی اختصاص داده شده كه افراد و مأموران امنیتی در آنجا تعلیم تیراندازی می‌دیدند. دور حیاط سفارتخانه سیمهایی كار گذاشته شده. به محض اینكه كسی وارد حیاط سفارتخانه شود با صدای بوق، مأموران سفارتخانه متوجه ورود او می‌شوند. روی پشت‌بام سفارتخانه دستگاه نقاله‌ای كار گذاشته شده كه به محض وجود خطر، این دستگاه قادر است عده‌ای را به پشت‌بام همسایه انتقال دهد. در بالای پشت‌بام اتاقكی است كه در آن از بالای سقف باز می‌شود و به زیرزمین ساختمان راه دارد، در این مكان اسلحه نگهداری می‌شده است. برادر اسماعیل همچنین توضیح داد: در ورودی اكثر اتاقها، رمزی بود و مگر با شماره رمز باز نمی‌شد. ما برای باز كردن این درها سقف اتاقها را خراب كردیم و از داخل اتاقها با به دست آوردن شماره رمز درها را باز كردیم.

مأموران بسیار موساد در ایران كه عمدتاً در پوششهای اقتصادی، تجاری و دیپلماتیك (البته غیررسمی) فعالیت می‌كردند در نقاط مختلف ایران حضور داشتند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آنها از طریق پست دیپلماتیك به ایران حمل می‌شد. ساواك در تسهیل این نقل و انتقالات غیرقانونی نقش درجه اول داشت. بسیاری از كسانی كه در پوششهای فرهنگی و سیاسی از اسرائیل وارد ایران می‌شدند از مأموران سازمان موساد بودند كه در موارد متعددی حتی ساواك و نمایندگان سیاسی ـ امنیتی سفارت امریكا در تهران و سیا هم به ندرت می‌توانستند از كنه مأموریتهای جاسوسی آنها آگاهی یابند. در همان حال، برخی مأمورین اطلاعاتی و جاسوسی موساد در پوشش روزنامه‌نگار، خبرنگار و نظایر آن در ایران فعالیت می‌‌كردند و مأموریتهای محوله را با چنان مهارتی انجام می‌دادند كه تا پایان حكومت پهلوی به ندرت از سوی ساواك و دیگر سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی فعال در ایران شناسائی شدند.

چنانكه مرسوم موساد در سراسر جهان بود بسیاری از مأموران و جاسوسان آن در ایران نیز دارای گذرنامه و ملیتهای علی‌الظاهر غیراسرائیلی بودند. چه بسا افرادی با گذرنامه‌های جعلی كشورهای اروپایی، امریكایی و غیره در ایران برای موساد، فعالیت می‌كردند؛ با این تذكر كه جاسوسان و مأموران غیررسمی موساد یهودیانی بودند كه در كشورهای مختلف زندگی می‌‌كردند و تابعیت و گذرنامه مربوطه آن كشورها را نیز در اختیار داشتند، اما نسبت به دولت اسرائیل وفاداری ایدئولوژیك و سیاسی داشتند.

در گسترش نفوذ موساد در ایران، برخی شخصیتها و افراد وابسته به صهیونیستها مؤثر بودند و با اقدامات و فعالیتهای پیدا و پنهان آنان، موساد به سرعت در ایران رشد كرد. یعقوب نیمرودی از مهمترین این افراد محسوب می‌شود كه بیش از سیزده سال در ایران حضور داشت. نیمرودی اول ژوئن 1926 در یك خانواده یهودی عراقی‌الاصل در بیت‌المقدس به دنیا آمد و خیلی زود به عضویت سازمان تروریستی هاگانا درآمد. او در سالهای 1940 ـ 1947م. عضو هاگانا بود و در فعالیتهای تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشاركت داشت. نیمرودی به سرعت در شبكه اطلاعاتی ـ جاسوسی و تروریستی اسرائیل پلكان ترقی را پیمود و هم‌زمان با تأسیس رسمی موساد، از افسران بلندپایه آن شد. وی از مهمترین پایه‌گذاران موساد در ایران، عراق و كشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بود. نیمرودی در جوانی، عضو شبكه عربی پالاخ (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس رسمی دولت اسرائیل) بود و در حوادث خونینی كه منجر به اعلام رسمی تأسیس دولت اسرائیل شد، نقش قابل‌توجهی برعهده گرفت. وی در سالهای بعد و در جریان لشكركشیهای اسرائیل به كشورهای عربی، هدایت شبكه‌های اطلاعاتی ـ جاسوسی آن كشور را بر عهده داشت. یعقوب نیمرودی اولین بار در 30 دی 1334 از طریق مرزهای تركیه وارد ایران شد و معاونت آژانس یهود را در ایران به عهده گرفت. بدین ترتیب او اولین افسر اطلاعاتی ـ‌ جاسوسی موساد در ایران محسوب می‌شد. البته نیمرودی هنگام ورود به ایران، ادعا كرد كارمند آژانس یهود است، اما آگاهان مسایل سیاسی تردیدی نداشتند كه مأموریت اصلی او در ایران نمایندگی موساد است كه با پیش‌بینی‌ها و تمهیدات امریكا، مقدر بود تا چند سال بعد به مهمترین هم‌پیمان و متحد ساواك در ایران و منطقه خاورمیانه ارتقاء مقام یابد. در موفقیت موساد در ایران، یعقوب نیمرودی نقش بسیاری داشت؛ وی تا پایان دوران مأموریت رسمی‌اش در ایران ـ 1348ش. ـ برجسته‌ترین نماینده موساد محسوب می‌شد. طی دوران حضور او در ایران، ساواك روابط بسیار گسترده و نزدیكی با موساد برقرار كرد. فعالیتهای نیمرودی تنها در عرصه اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی خلاصه نمی‌شد، او در بسیاری از مسائل اقتصادی، فرهنگی و نیز سیاسی یاریگر دولت اسرائیل در ایران بود. نیمرودی با حكومت پهلوی ارتباط بسیار نزدیكی داشت؛ روابط بسیار نزدیك او با شاه رشك و حسد رجال درجه اول ایرانی را برمی‌انگیخت. بنیامین بیت ‌هلحّمی در كتاب «ارتباط اسرائیل»، دربارة نیمرودی و دوران حضور او در ایران چنین نوشته است:
نیمرودی در سال 1927 در یك خانواده یهودی كه از كردستان عراق، به اورشلیم مهاجرت كرده بود، به دنیا آمد. وی در اوایل جوانی در سازمان اطلاعاتی قبل از استقلال [اعلام وجود دولت جعلی] اسرائیل موسوم به «شای» استخدام شد و استخدام‌كننده‌اش مقام ارشدی در این سازمان بود به نام «اسحاق ناوون» (Navon) كه بعداً به مقام منشی خصوصی «بن‌گوریون» و سپس ریاست جمهوری اسرائیل دست یافت.

از آنجا كه «نیمرودی» می‌توانست عربی صحبت كند، برای آنهایی كه از اروپای شرقی آمده و «هاگانا» [گروه تروریستی جنایتكار صهیونیست] و سازمان «شای» را تحت كنترل داشتند، عضو به دردبخوری از آب درآمد. در هنگام [اعلام شرم آور] تشكیل دولت [جعلی] اسرائیل، به سرویس اطلاعت نظامی پیوست. در اوایل دهة 1950، هنگامی كه «نیمرودی» به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یك فرمانده [دیگر] جوان و درحال صعود ارتش برخورد كرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطة عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»] به سال 1955 و هنگامی پدیدار شد كه او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران كار خود را، در این شهر گذراند... او بعداً درباره سیزده سالی كه در تهران به سر برده بود، اظهار می‌داشت كه این مدت، شادترین دوران زندگی‌اش بوده است. از نمونة نوینی بود از فرستادگان اسرائیلی كه به جای پنهان شدن و در تاریكی به سر بردن، قدرت خود را اعلام می‌‌كرد و حتی با وجود اینكه ایران و اسرائیل هنوز [در ظاهر] روابط كامل دیپلماتیك نداشتند، به مقامات عالیرتبة ایرانی دسترسی داشت. میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت می‌كردند از اینكه می‌دیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر كار وی انتظار می‌كشند، تا طی دیدار كوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس ستاد و یا حتی«شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بكند...

نیمرودی از توجه به افسران جوانی هم كه به ملاقاتش می‌رفتند، غافل نبود؛ زیرا امكان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند كه وی به لطف آنها نیازمند باشد.

یعقوب نیمرودی بعدها دربارة حیطه فعالیت و عمل خود در ایران چنین اعتراف كرد: «اگر یك روز به روزنامه‌نگاران اجازه دهند از كارهایی كه ما در تهران كرده‌ایم مطلع شوند از آنچه می‌شنوند وحشت خواهند كرد حتی نمی‌توانند آن را تصور كنند»

یعقوب نیمرودی مشتاق بود با اعطای رشوه و برگزاری میهمانیهای پرزرق و برق، دوستان ایرانی‌اش را بیش از پیش به خود جلب كند. اندرولسكی و كاكبورن در «ارتباط خطرناك» چنین نوشته‌اند:

... در آن روزها، یك سرهنگ در نیروی دفاعی اسرائیل حقوق قابل توجهی دریافت نمی‌كرد. با این حال گروه وسیعی از ایرانیان برجسته از جمله رؤسای ستاد و نخست‌وزیران از اینكه از مهمان‌نوازی دوست‌داشتنی نیمرودی برخوردار شوند، شاد می‌گردیدند. به‌ویژه آنكه تماس با او سبب زیر سئوال رفتن فرد نمی‌شد. نیمرودی از توجه به افسران جوانی هم كه به ملاقاتش می‌رفتند غافل نبود. زیرا امكان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند كه وی به لطف آنها نیازمند باشد. گزارشی كه در سال 1985 در روزنامه اسرائیلی داوار منتشر شد و مطلب آنقدرها تملق‌آمیزی نبود، از وجود شایعاتی پیرامون دریافت رشوه و هدیه خبر می‌داد. نیمرودی چنین مسائلی را تكذیب كرد و ممكن است این حرفها صرفاً شایعاتی باشند كه افراد حسود از خودشان درآورده‌اند اما باید خاطرنشان ساخت كسی كه جانشین نیمرودی شد پس از چند ماه تحت شرایط ناخوشایندی بركنار گردید و در دفاعیه خود پیرامون عملكرد خویش گفت، آنچه انجام داده به خاطر این صورت گرفته كه رسم و عادت در محل كارش در تهران چنین بوده است.

نیمرودی مدت كوتاهی پس از پایان مأموریتش در ایران از سمتش در موساد و ارتش اسرائیل هم كناره گرفت و بار دیگر فعالیتش را در عرصه اقتصادی ـ تجاری ایران پی گرفت و ارتباطش را با شاه و رجال بلندپایه ایرانی حفظ نمود. با این حال ساواك تردید نداشت كه حضور مجدد یعقوب نیمرودی در ایران، فقط به معاملات و فعالیتهای اقتصادی و نظایر آن محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسی خود را در ایران، علیه كشورهای عربی از سر خواهد گرفت. در 26 اسفند 1348 اداره كل هفتم ساواك طی نامه‌ای به اداره كل ششم در این باره چنین اظهارعقیده كرد:

روزنامه كثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تل‌آویو) طی مقاله‌ای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یك نفر یهودی میلیونر ژاپنی به نام‌ آیزنبرگ به زودی شركتی به منظور شیرین كردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند كرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است كه برای اشتغال كامل به كارعمرانی جدیدش در ایران از ارتش كناره‌گیری نماید و این امر برای شخص وی و افرادی كه از 22 سال خدمت وی به ارتش اسرائیل آگاهی دارند عملی دشوار محسوب می‌گردد... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی كه در امور خاورمیانه عربی دارد، كناره‌گیری وی از ارتش در هنگامی كه اسرائیل بیش ازهر زمان دیگر نیازمند یك چنین افراد است باعث تأسف می‌باشد.

... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت می‌نموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از اینكه از ارتش كناره‌گیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیج فارس و شیخ‌نشینها خواهد بود.

بدین ترتیب نیمرودی هم‌زمان با فعالیتهای كلان اقتصادی ـ تجاری در ایران كه ثروت هنگفتی برای وی به بار آورد، با دستگاه اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل در ایران نیز ارتباط داشت و تا واپسین روزهای حضورش در ایران دوران پهلوی، مدیران موساد را از خدمت و تجارب خود بهره‌مند می‌ساخت. گفته شده كه او در قاچاق آثار عتیقه و باستانی ایران به كشورهای خارجی و از جمله اسرائیل دست داشت.

از دیگر كسانی كه در گسترش روابط سیاسی،‌ اقتصادی، اطلاعاتی و جاسوسی ایران و اسرائیل نقش قابل‌توجهی ایفا كرد، مئیر عزری بود كه به عنوان نماینده سیاسی غیررسمی اسرائیل حدود بیست سال در ایران حضور داشت. در تمام دوران روابط ایران و اسرائیل، مئیر عزری در مقام نمایندگی سیاسی، اقتصادی و بازرگانی اسرائیل در تهران باقی ماند. وی از یهودیان ایرانی بود كه پس از اعلام تشكیل دولت صهیونیست، از ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت كرد و در آستانه آغاز روابط غیررسمی سیاسی دو كشور در 1338ش. به ایران بازگشت و تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی در ایران بود. مئیر عزری طی دوران طولانی حضورش در ایران، با طبقات ممتاز حكومت و شخص شاه روابط بسیار نزدیكی داشت. برخی از بلندپایه‌ترین رهبران اسرائیل در دوران پهلوی (به طور مخفیانه) توسط عزری از ایران دیدن كردند و با شاه و برخی رجال سیاسی كشور ملاقات نمودند. اسدالله علم رابطه بسیار نزدیكی با مئیرعزری داشت و هم او بود كه با موافقت شاه، نشان درجه دوم تاج را به عزری اعطا نمود. از 1973م. به رغم حضور پررنگ عزری در نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران، ریاست سفارت غیررسمی آن كشور برعهده اوری لوبرانی بود. فرد دیگری كه در گسترش نفوذ موساد در ایران نقش‌آفرین شد اوری (یوری) لوبرانی بود. لوبرانی از ژوئن 1973 سفیر غیررسمی اسرائیل در تهران بود و از سالها قبل از تأسیس رسمی دولت اسرائیل، در برخی گروههای جاسوسی ـ تروریستی یهودی فعالیت داشت. وی قبل از آنكه وارد ایران شود در مشاغل بسیار حساس سیاسی، دیپلماتیك و اطلاعاتی خدمت كرده بود. اوری‌لوبرانی با شاه و امیرعباس هویدا رابطه دوستانه‌ای داشت و هرگاه اراده می‌‌كرد می‌توانست با آنها ملاقات كرده و درباره مسائل مختلف به گفتگو بنشیند:

... یك نفر دیگر هم [كه] در زندان به ملاقات «هویدا» رفت، «یوری لوبرانی» نام داشت و در عمل سفیر اسرائیل در ایران بود. البته اسرائیل در ایران، سفارت رسمی نداشت، اما دفتر منافعش «را دولت ایران در هر زمینه‌ اصلی، چون یك سفارت تلقی می‌‌كرد.» (قسمت داخل گیومه نقل شده از "Israeli operations in Iran" U.S. Embassy, Tehran-Iran 2 April 1965-NSA, No 549 می‌باشد) از اوایل دهة پنجاه، ریاست دفتر اسرائیل را «لوبرانی» به عهده داشت و او روابط ویژه و نزدیكی با «هویدا» پیدا كرده بود... مرتب با او، در دفتر نخست‌وزیر هم دیدار و گفتگو می‌كرد. هر وقت سفیری از یكی از كشورهای خارجی به دیدار «هویدا» می‌آمد، او تأكید داشت یكی از منشیانش، در جلسه حضور داشته باشند. تنها استثنا «لوبرانی» بود. (گفتگو[ی «عباس میلانی»] با «افسانه جهانبانی» پاریس 3 ژوئن 98) وقتی در این مورد از «لوبرانی» پرسیدم، جواب داد: «تا آنجا كه من می‌دانستم، «هویدا» در مورد من استثنایی قائل نمی‌شد.» در عین حال می‌گفت همواره احساس می‌كرد از روابط دوستانة ویژه‌ای با «هویدا» برخوردار بود. می‌گفت: «به خاطر همین دوستی بود كه وقتی به زندان افتاد، من هم از تمام قدرتم استفاده كردم، تا پیش از خروج از ایران، یك بار با او در زندان دیدار و وداع كردم.» (گفتگو[ی «عباس میلانی»] با «یوری لوبرانی» ـ 8 ژوئیه 1999)

اوری لوبرانی از مقامات عالی‌رتبه موساد هم محسوب می‌شد. در برخی منابع از او تحت عنوان «خطرناك‌ترین فرد» در موساد نام برده شده است. او با رهبران اسرائیل رابطه نزدیكی داشت و با تعدادی از نخست‌وزیران اسرائیل همكاری كرده است. گفته شده لوبرانی در آموزش ساواك و آشنا كردن مأموران آن با شیوه‌های مرگبار شكنجه، نقش قابل توجه داشته است. لوبرانی نخستین و در واقع تنها مقام اطلاعاتی ـ جاسوسی خارجی در ایران محسوب می‌شد كه هم‌زمان با آغاز تحركات انقلابی در ایران، سقوط قریب‌الوقوع شاه را پیش‌بینی می‌كرد. محمد شریده در كتاب «رهبران اسرائیل» درباره اوری لوبرانی چنین نوشته است:

اوری لوبرانی، مأمور عالیرتبه اطلاعاتی سازمان موساد و به عنوان فردی قدرتمند، برای انجام بسیاری از مأموریتهای مهم اطلاعاتی توصیف می‌شود. ناظران سیاسی می‌گویند كه وی، كارمند كشوری عالیرتبه و نمونه‌ای است كه می‌توان كارهای «نامطلوب» را به او واگذار كرد. گفته می‌شود، وی خطرناك‌ترین فرد اسرائیل و سازمانهای وابسته به آن است. در دوران حزب كارگر و جناح لیكود انجام وظیفه كرد. وی یك «ملی‌گرای متعصب» است كه به ایدئولوژیهای دیگر و تفسیرهای آنان، وقعی نمی‌گذارد. با «دیویود بن‌گوریون»، «لوی اشكول»، «گلدا مایر»، «مناخیم بگین»، «اسحاق شامیر» و «اسحاق رابین» همكاری داشته است. از آنجا كه رابطه‌ای محكم و صمیمانه با شخص «هایلا سلاسی»، امپراتور اتیوپی داشت، لذا از سوی سازمان اطلاعاتی موساد به «آدیس آبابا» اعزام شد. ضمناً او رابطه‌ای بسیار محكم و صمیمانه با «محمدرضا پهلوی» [ستم] «شاه» ایران داشت و لذا از سوی سازمان موساد به ایران اعزام شد و گفته می‌شد كه وی در ایجاد اتاقهای بازجویی معروف (وحشتناك) «ساواك» همكاری داشته است. علیرغم این مسائل وی در سال 1978، «سقوط شاه» را پیش‌بینی كرد كه این امر در آن زمان برخلاف نظرات (مورد قبول) سازمان سیا و وزارت خارجه اسرائیل بود... در سالهای 1967 تا 1971 برای جلوگیری از نفوذ اعراب در افریقا، به فعالیت پرداخت و روابط استواری با تعدادی از رهبران افریقایی مانند «عیدی امین» رئیس ‌جمهوری سابق اوگاندا برقرار كرد. در هنگام حضورش در ایران، به عنوان فرستادة موساد، با «یعقوب نیمرودی» كه تاجر اسلحه بود، همكاری كرد... در سال 1983 سازمان موساد را ترك كرد تا به مدت فقط شش ماه با وزارت دفاع همكاری كند، ولی تاكنون همچنان در وزارت دفاع خدمت می‌كند. شریك مؤسسه صادراتی اسلحه «یوركون» است كه به همراه ژنرال «آوراهام اورلی» آن را تأسیس كردند.

اوری لوبرانی به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل در تهران، به جای مئیرعزری منصوب شد. به دنبال گسترش روابط ایران و مصر در اوایل دهة 1350ش. بود كه همكاریهای اطلاعاتی ـ سیاسی ایران و اسرائیل كاهش یافت و دولت اسرائیل برای تحرك بخشیدن دوباره به همكاریهای دو كشور، دریافت كه چاره‌ای جز اعزام فردی برجسته‌تر و كارآزموده‌تر به ایران ندارد. لوبرانی طی سالیان گذشته مدتها مشاور عالی بن‌گوریون نخست‌وزیر اسرائیل ـ 1948 ـ 1963م. ـ بود. برخلاف نمایندگان سابق، اوری لوبرانی نخستین فردی بود كه تلاش كرد استوارنامه‌اش را تسلیم شاه كند. در همان حال نیز نامه‌ای رسمی از سوی آباابان، وزیر امورخارجه اسرائیل ـ برای همتای ایرانی‌اش ـ عباسعلی خلعت‌بری ـ به همراه داشت. البته شاه برای اجتناب از اعتراض كشورهای عربی، نتوانست به طور رسمی با لوبرانی ملاقات كند. لوبرانی در آذر 1353، با همكاری ساواك و شخص نصیری، ترتیب مسافرت مخفیانه اسحاق رابین ـ نخست‌وزیر وقت اسرائیل ـ را به تهران فراهم آورد. لوبرانی در دورة حضورش در تهران، توانست بار دیگر روابط اسرائیل با ایران را بیش از پیش گسترش دهد.


7 - نقش موساد در آموزش و تجهیز ساواك

هر چند از اوایل 1339ش. شاه (با حمایت و هدایت امریكا) تصمیم گرفت روابط غیررسمی سیاسی با اسرائیل برقرار كند، اما پس از كودتای 28 مرداد 1332، افراد و گروههای متعددی از اسرائیل به طور پیدا و پنهان با برخی محافل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران ارتباطاتی داشته و پیشاپیش نیز مأمورانی از سوی دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی اسرائیل در بخشهایی از خاك ایران نفوذ كرده بودند. از اواسط 1333ش. نمایندگان سیاسی ـ اقتصادی اسرائیل به طور غیررسمی و گاه مخفیانه برای برخی مبادلات تجاری و به‌ویژه خرید نفت با محافل سیاسی ـ اقتصادی ایران تماسهایی داشتند و یكی از مهمترین افسران اطلاعاتی ـ جاسوسی موساد از 1334ش. در ایران حضور داشت. بنابراین هنگامی كه ساواك در اواخر 1335ش. تشكیل شد، مدتها از حضور مأموران موساد در ایران سپری می‌شد. برخی از این مأموران با افسران بلندپایه ارتش و فرمانداری نظامی تهران كه تیمور بختیار در رأس آن بود، ارتباطاتی داشتند. البته حضور مأموران موساد در ایران نمی‌توانست از نظر مأموران سیا در ایران مخفی بماند. هم، این سازمان بود كه در طرح تشكیل، هدایت و راهبری بعدی ساواك نقش كلیدی داشت. اسرائیل در آن دوره روابط بسیار نزدیك و استراتژیكی با امریكا داشت و با تشویق و هدایت امریكا بود كه زمینه‌های اصلی گسترش روابط ایران و اسرائیل فراهم شد. باز با هدایت سیا بود كه به تدریج ساواك و موساد روابط تنگاتنگی با یكدیگر برقرار كردند. بدین ترتیب از همان آغازین ماههای شكل‌گیری و فعالیت ساواك، مأموران موساد، هر چند غیرمستقیم، در جریان اقدامات و فعالیتهای آن قرار داشتند. هنگامی كه از اواسط مرداد 1339ش.، رهبران موساد و ساواك به طور رسمی با یكدیگر ملاقات كرده و راهكارهای عملی برقراری روابط را بررسی كردند، مدتها از رایزنیهای غیررسمی و مخفیانه نمایندگان و مأموران طرفین سپری شده بود. سیا در تشكیل، هدایت و راهبری مدیریتی ـ عملیاتی ساواك در سالهای نخست فعالیتش، نقشی انكارناپذیر داشت. در این میان موساد به دلیل تجارب وسیعی كه در امور اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی داشت بیش از هر منبع اطلاعاتی دیگر می‌توانست بر یكی از مهمترین اهداف سیا در ایران كه همانا كارآمد كردن هر چه بیشتر ساواك بود یاری رساند. آموزش و تجهیز فنی و اطلاعاتی ساواك اولین گام در كارآمد كردن این سازمان اطلاعاتی ـ امنیتی جدیدالتأسیس بود. گفته شده كه آموزشهای سیا به رغم تمام تلاشهایی كه از همان آغاز امر به كار برده بود، مورد توجه بلندپایگان و افسران ساواك قرار نگرفت. بدین ترتیب ضرورت آموزشهای بیشتر و در عین حال كارآمدتری در مواجه با دنیای پیرامون احساس می‌شد. در چنین شرایطی امریكا و سیا (و تا حدی انگلیسیها) از حضور نیرومند موساد در امر آموزش، تجهیز و هدایت عملیاتی ساواك استقبال كردند. حسین فردوست در خاطرات خود به گوشه‌هایی از این موضوع اشاراتی كرده است.

فردوست درباره سطح نازل آموزشهای ساواك در آستانه دهة 1340 و تلاش او در مقام قائم‌مقام ساواك در ارتقاء سطح آموزش نفرات این سازمان چنین اظهارنظر كرده است:

اشكال اساسی كه با آن مواجه شد این بود كه اجرای وظایف ساواك در ایران هیچ سابقه‌ای نداشت و این وظایف را قبلاً شهربانی و مدتی فرمانداری نظامی (بعد از 28 مرداد) به سبك خود و به وسیلة افراد غیرمسلط انجام می‌داد. پس، لازم بود كه این آموزش توسط سازمان اطلاعاتی و امنیتی یك كشور مسلط و با تجربه داده شود. طی 5 سالی كه از تأسیس ساواك می‌گذشت، هیئت مستشاری امریكا آموزشهائی داده بود، كه به هیچ‌وجه كفایت نمی‌كرد و معلوم شد كه بیش از این حاضر به همكاری نیستند (یعنی اجازه نداشتند و تعدادی‌شان نیز معلومات لازم را نداشتند). آموزش خود من در دورة «دفتر ویژه اطلاعات» در انگلستان نیز هر چند بسیار عالی بود، ولی برای كار دیگری بود و نه برای ساواك. لذا تصمیم گرفتم كه مجدداً از انگلیسی‌ها كمك بگیرم. در آغاز خودم و سپس با صمدیان‌پور و ماهوتیان به لندن رفتم. ولی این آموزشها نیز نازل بود و معلوم بود كه انگلیسی‌ها رغبتی به آموزش جدی ساواك ندارند و صراحتاً گفتند كه بیش از این برایمان میسر نیست. به هر حال تشكر كردم. سپس 2 ـ 3 دوره و در هر دوره 5 یا 6 نفر را برای آموزش به امریكا فرستادم. در مراجعت مشخص شد كه امریكاییها چیز به درد بخوری آموزش نداده‌اند. در آن زمان، ایران، اسرائیل را به طور «دوفاكتو» به رسمیت شناخته بود و اسرائیل یك سفارتخانه غیررسمی در تهران داشت و مسئول اطلاعات آن سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود، كه با تأیید محمدرضا با ساواك رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم كه تشكیلات اطلاعاتی اسرائیل بسیار قوی است. زیرا برخی افراد یهودی در كشورهای اروپا و امریكای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده‌اند و این افراد پس از تشكیل كشور اسرائیل سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آن را تشكیل داده‌اند. لذا به كمك نیمرودی آموزش ساواك را سازمان دادم، كه منجر به تأسیس اداره كل آموزش شد و سرتیپ كیوانی ریاست آن را به عهده گرفت. یعقوب نیمرودی نماینده موساد در ایران كه موضوع آموزش ساواك را راهی بسیار كارآمد برای گسترش نفوذ موساد در ایران ارزیابی می‌كرد، به پیشنهاد فردوست به سرعت واكنش مثبت نشان داد و مدت كوتاهی پس از آن، نخستین نیروهای ساواك برای كسب دوره‌های آموزشی به اسرائیل اعزام شدند. در همان حال با افزایش امكانات آموزشی ساواك در داخل كشور ترجیح داده شد استادانی از موساد به ایران فراخوانده شوند تا كار آموزش ساواك در داخل ایران نیز ادامه یابد. در این باره، كتابها و جزوات آموزشی متعددی توسط اسرائیل در اختیار ساواك قرار گرفت كه به سرعت ترجمه شده و در كلاسهای آموزش مورد استفاده قرار گرفت. موفقیت زودهنگام و در عین حال كارآمد موساد در آموزش ساواك، اولین گام جدی در گسترش روابط اطلاعاتی ـ جاسوسی و امنیتی فیمابین و به تبع آن سوق داده شدن تدریجی ساواك به سوی موساد بود:

در آغاز 2 یا 3 تیم و هر تیم مركب از حدود 10 نفر از ادارات كل عملیاتی (دوم، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین 1 تا 2 سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان می‌‌داد كه اسرائیلیها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواك در آینده منطقه حساب جدی باز كرده‌اند. سپس، ترجیح دادم كه استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم. به تدریج موارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی می‌خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت می‌كرد. در هر كلاس حدود 35 نفرانتخاب شده و شركت می‌كردند. از استادان خواسته بودم كه پس از خاتمه كلاس به ترتیب تقدم استعداد و قدرت فراگیری، لیستی به شخص من بدهند. چنین می‌كردند و من نفرات اول تا سوم كلاس را به عنوان استاد انتخاب می‌‌كردم تا به بقیه آموزش دهند. استادان اسرائیلی با خود كتب و مدارك آموزشی مربوطه را نیز می‌آوردند و این كاری بود كه امریكاییها و انگلیسیها نكردند و ساواك قبلاً از این حیث در مضیقه جدی بود. این كتب ترجمه می‌شد و از لحاظ نظم در تدریس كمك مؤثری بود. اساتیدی كه از اسرائیل آمدند و به خاطرم مانده، همه اساتید برجسته‌ای بودند: استاد امنیتی (ضدبراندازی) ورزیده‌ترین فردی بود كه تا آن زمان در رشته خود در اسرائیل دیده شده بود و بعدها از اداره كل هشتم شنیدم كه وی به قائم‌مقامی ریاست سازمان امنیت اسرائیل رسیده و احتمالاً باید حالا رئیس شده باشد. شاید به كمك او بود كه عطارپور و سایر مأمورین ساواك پس از انقلاب در اسرائیل شغلی پیدا كردند. درس وی مسائل امنیتی و براندازی و ضدبراندازی بود، كه كتاب داشت و ترجمه شد و ضمناً از درس او نیز نُت‌برداری شد. استاد خط‌شناسی برای آموزش اداره كل پنجم آمد كه بعداً توضیح خواهم داد. استاد تحقیق نیز در عالی‌‌ترین سطح از اسرائیل آمد و به پیشنهاد اداره كل نهم (تحقیق) تأسیس شد. استاد اطلاعات خارجی ساواك نیز رئیس پایگاه برون‌مرزی اسرائیل در خوزستان بود. درباره او قبلاً توضیح داده‌ام و گفتم كه وی حتی از نیمرودی نیز ورزیده‌تر بود. در زمینه ضدجاسوسی، كامل‌ترین آموزشی كه ساواك دید پس از تشكیل اداره كل آموزش بود، كه از طریق سرتیپ تاج‌بخش، رئیس ضداطلاعات ارتش، مطلع شدم كه یك هیئت 10 نفری از افسران متخصص ضداطلاعات ارتش امریكا به تهران آمده‌اند و در بین آنها ژنرال هم هست. با دعوت تاج‌بخش، 8 نفر را از ساواك برای آموزش به ضداطلاعات ارتش فرستادم. آموزش بی‌نظیر بود و موجب تشكر فراوان من از تاج‌بخش شد. آنها یك دوره كتاب انگلیسی نیز به ساواك دادند كه به سرتیپ كیوانی (مدیركل آموزش) تحویل دادم. همان موقع برایم مشخص شد كه ارتش هدف اصلی امریكاییها در ایران است و به ساواك اهمیت درجه 2 می‌دهند. همانطور كه گفتم، هیئت مستشاری امریكا در ساواك به حدی بی‌فایده شده بود كه عذرشان را خواستم و آنها نیز با خوشحالی رفتند. این در حالی بود كه هر روز به تعداد مستشاران امریكایی ارتش اضافه می‌شد. مشخص بود كه امریكاییها و انگلیسیها تعمداً امكانات خود را از ساواك دریغ می‌كنند و بی‌تفاوتی‌ نشان می‌دهند تا ساواك هر چه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد و این عمل امریكا و انگلیس ثمرات خوبی برای اسرائیل داشت. نیمرودی همیشه با علاقه از ایران به عنوان تنها دوست اسرائیل در منطقه یاد می‌‌كرد. به هر حال، به تدریج ساواك در زمینه آموزش به خودكفایی رسید و اساتید كافی تربیت شد، ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و گاهی از اساتید اسرائیلی دعوت به عمل می‌آمد و گاهی هیئتهای 5 ـ 6 نفره، در مواردی كه استاد مربوطه نمی‌توانست به تهران بیاید، به اسرائیل اعزام می‌شد. به تدریج برخی از نفرات ساواك كه آموزشهای تخصصی قابل‌توجهی پشت سر گذارده بودند، در فنون كسب شده صاحب‌نظر شده و به مرحله استادی رسیدند و رأساً ‌آموزش كاركنان ساواك را برعهده گرفتند و علاوه بر آن، در آموزش مأموران برخی سرویسهای اطلاعاتی منطقه هم سهیم شدند. تا جایی كه موساد بر آن شد از تجارب برخی از متخصصین ساواك برای نظارت بر آموزش مأموران اطلاعاتی ـ امنیتی كشورهای خارجی در اسرائیل بهره برد. هر چند از اوایل دهة 1340ش. ساواك در امور آموزش نفرات خود به موساد وابسته بود، اما این امر به مفهوم پایان مأموریتهای آموزشی سیا درباره ساواك نبود. تا پایان دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، گروههایی از نفرات ساواك، برخی از آموزشهای خود را در پایگاههای سیا در امریكا طی می‌كردند. بنا به نوشته بوندارفسكی:

روزنامه «اینترنیشنل هرالد تریبون» اعترافات و اقاریر زیادی را درباره چگونگی نقش «سیا» و اسرائیلیها در ساواك شاه، نقل كرده كه یكی از جالب‌ترین آنها اعتراف جس لیف كارمند سابق سیا و كارشناس مسائل ایران است. او می‌گوید ساواك مستقیماً به دست امریكاییها ایجاد شد. یكی از كاركنان بلندپایه «سیا» شیوه‌های مدرن شكنجه زندانیان را به ساواكیها تعلیم می‌داد. سمینارهای خاصی تشكیل می‌شد كه به بررسی و تعلیم تكنیك شكنجه اختصاص داشت. لیف می‌گوید كه امریكاییها ساواك را با «تجربه» نازیهای هیتلری كه قربانیان خود را در سالهای دومین جنگ جهانی به شیوه‌های مختلف شكنجه می‌دادند، آشنا كردند...
«سیا» در تأسیس ساواك ـ این دستگاه عظیم تضییق و ترور ـ رهبری مستقیم داشت. از همان لحظه تشكیل ساواك در سال 1957، عمال آن توسط كاركنان «سیا» آموزش می‌دیدند و مجهز می‌شدند و رهنمود می‌گرفتند. در اواخر سال 1978 سخنگوی وزارت خارجه امریكا تأیید كرد كه 175 تن از كاركنان ساواك در پایگاه مخصوص «سیا» در ماكلین ـ مركز ویرجینیا ـ دوره تعلیماتی می‌گذرانند. البته باید گفت كه سال 1978 از این لحاظ «كم‌بار» بود، زیرا سالهای پیش از آن، در هر دورة پنج ساله «پالایشگاه ویرجینیا»ی «سیا» به طور متوسط 455 تن از عمال ساواك تعلیم می‌دیدند.

موساد در زمینه‌های مختلف آموزشهایی در اختیار ساواك قرار می‌داد كه مهمترین آن روشهای برخورد با مخالفان سیاسی حكومت و گروههای مختلف چریكی و برانداز بود. روشهای كارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزشهای موساد به ساواك محسوب می‌شد. برخی از مهمترین شكنجه‌گران ساواك دوره‌های آموزشی شكنجه را زیرنظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در موارد متعدد مأموران موساد در زندانها و بازداشتگاههای ساواك حضور می‌یافتند تا به طور عملی و مستند آموخته‌های خود را به كارآموزان در ساواك انتقال دهند. ساواك از اوایل دهة 1340ش. تقریباً در تمام مسائل آموزشی خود به آموزه‌‌های استادان و متخصصان موساد وابسته شد. ضمن آنكه در موارد مشخص، كلاسهای آموزش منظمی از سوی موساد برای نفرات ساواك برگزار می‌شد، هرگاه موارد خاصی پیش می‌آمد متخصصینی از موساد روانه ایران می‌شدند تا هم‌پیمانان استراتژیك خود را در ساواك آموزش دهند.

ساواك هم هر از گاه آخرین نیازهای آموزشی خود را در اختیار مأموران موساد قرار می‌داد تا بر اساس برنامه‌های اعلام شده، كارشناسان و متخصصین مربوطه را همراه با تجهیزات مورد نیاز برای ساواك ارسال دارد. برای نمونه در دی 1355، ساواك برای مقابله با گروههای چریكی و مبارزان مسلح تقاضاهای آموزشی خود را به شرح زیر برای موساد ارسال كرد:

- شناسایی انواع منفجره‌ها كه در خرابكاریهای ابتكاری از سال 1970 [1349] تاكنون در اختیار خرابكاران قرار داشته است (در حدود امكانات)

- نحوه مسلح كردن و آزاد كردن ماسوره‌های كوچك كه در پاكات پستی (منفجر شونده) به كار می‌رود ضمن شناسایی مواد منفجره مربوطه داخل پاكات

- نحوة خرابكاری در كشتیها (از داخل آب با وسایل غواصی)

- شناسایی و بازدید انواع وسایل و مواد منفجره كه دارای حجم كم و قدرت انفجار فوق‌العاده است (مكانیزم و نحوة عمل)

- شناسایی و بازدید انواع وسایلی كه از طریق راه دوره منفجر می‌گردد. (صوتی)

همچنین فیلمهای آموزشی متعددی از سوی موساد برای ساواك ارسال می‌شد كه به تناسب موضوع و محتوایی كه داشت در اختیار نفرات ذی‌ربط در بخشهای مختلف ساواك قرار داده می‌شد.

موساد علاوه بر آموزش، تجهیزات الكترونیكی، اسلحه، كتاب، نشریات آموزشی و لوازم دیگری كه ساواك برای فعالیتهای متعدد خود نیاز داشت در اختیار آن قرار داد. از جمله تجهیزاتی كه پس از آغاز مبارزات چریكی و گسترش درگیریهای درون شهری در میان فهرست سفارشات ساواك از اسرائیل جای گرفت اسلحه یوزی بود. از اواخر دهة 1340 تا پایان دوران سلطنت پهلوی، صدها قبضه از این اسلحه كه مسلسلی سبك و خودكار بود از اسرائیل وارد شد. اسرائیل و موساد در تجهیز ساواك با وسایل روزآمد اطلاعاتی ـ جاسوسی و فنی و نظامی نقش مهمی داشتند. بر اساس اسناد و مدارك به ندرت می‌توان مواردی یافت كه اسرائیل تجهیزات موردنیاز ساواك را در اختیار این سازمان قرار نداده باشد.


8 - طرح كریستال

با تشكیل دولت اسرائیل، كشمكش بین این دولت با كشورهای اسلامی عرب آغاز شد. گسترش روابط امریكائیها با حكومت پهلوی پس از كودتای 28 مرداد 1332 منجر به شناسایی دوفاكتو اسرائیل از سوی ایران شد و ایران آشكارا در مقابل سیاستهای ضداسرائیلی كشورهای عربی قرار گرفت. اسرائیل از همان آغاز آشكار ساخت كه در درجه اول برآنست تا از روابط خود با ایران در برابر جهان عرب سود جوید. حكومت ایران هم هماهنگ با منافع غرب و امریكا در منطقه، از رابطه با اسرائیل و به‌ویژه موضع‌گیری مشترك بر ضد كشورهای اسلامی ـ عربی استقبال كرد. شاه در دهة 1330ش. رابطة سیاسی‌اش را با كشورهای اسلامی عرب تیره كرده بود و در دهة 1340ش. آماده بود تا با گسترش رابطه با اسرائیل، در رقابت با كشورهای عرب موضع‌ جدی‌تری اتخاذ كند. این در حالی بود كه مردم ایران، سیاستهای تجاوزكارانه اسرائیل را محكوم می‌كردند، مردم، روابط ایران و اسرائیل را در راستای منافع ملی كشور تشخیص نمی‌دادند. در چنین شرایطی، موساد پس از چند سال حضور در ایران و روابط نزدیكی كه با ساواك داشت، درصدد برآمد با یاری جستن از ساواك و امكانات بالقوه و بالفعل آن، فعالیت مشترك انسجام‌یافته‌ای بر ضد اهداف اطلاعاتی ـ جاسوسی كشورهای عربی مخالف اسرائیل آغاز كند. بدین ترتیب، مقدمات فعالیت مشترك موساد و ساواك در طرح كریستال از اواخر 1344ش./ ژانویه 1966 بین رؤسای دو سرویس، مهیا شد و تصمیم گرفته شد برای آغاز فعالیت، كمیته اجرایی مركب از نمایندگان اداره كل دوم و اداره كل هشتم ساواك و نیز نمایندگان موساد در تهران تشكیل شود. اما هنگامی كه این طرح در اختیار اداره كل سوم ساواك قرار گرفت، اجرای آن برخلاف مصالح ساواك ارزیابی گردید. به عقیده اداره كل سوم ساواك این طرح تداخل وظایف ادارات كل دوم، سوم و هشتم ساواك را در پی داشته و به نفوذ عوامل و مأموران موساد در بخشهای مهمی از دوایر اطلاعاتی و امنیتی ساواك كه مغایر با اصول حفاظتی پذیرفته شده این سازمان بود، می‌انجامید. اداره كل دوم ساواك نیز هشدار می‌داد كه به پیمان مشترك موساد و ساواك در چارچوب طرح كریستال نمی‌توان اعتماد داشت، زیرا:

با امكانات وسیعی كه دوستان زیتون از نظر رهبران عملیات ورزیده و كادر تعلیم یافته و بودجه كافی و سایر موارد در اختیار دارند این امكان نیز وجود دارد كه پس از ورود عوامل و مأمورین استخدام شده به كشور هدف دوستان زیتون مأمور موردنظر را در اختیار گفته و بدون همكاری با ساواك از او استفاده نمایند. خصوصاً در كشورهایی كه همجوار كشور زیتون بوده و عوامل دیگر ساواك هم در این مورد قادر به كنترل عملیات آنان نمی‌باشند. در نهایت اداره كل دوم ساواك تصریح ‌كرد كه به دلیل واقع شدن مركز فعالیت «طرح كریستال» در ایران، امتیازات ویژه در اختیار موساد قرار خواهد ‌گرفت اما تبعات سوء ناشی از شكست فعالیت پنهانی، دامنگیر حكومت ایران خواهد شد و به رغم تمام فوایدی كه برای موساد و اسرائیل خواهد داشت، «نامی از كشور زیتون [اسرائیل] برده نخواهد شد»

با این حال گزارش اداره كل دوم ساواك مورد توجه مقامات بلندپایه ساواك قرار نگرفت و نصیری دستور داد مذاكرات برای نیل به توافق نهایی در چارچوب طرح كریستال ادامه یابد. در خرداد 1345 مذاكرات ادامه یافت و متن نهایی همكاری دو سرویس در اوایل تیر 1345 مورد تأیید طرفین قرار گرفت. در توافق‌نامه نهایی، هزینه اجرای طرح مشتركاً برعهده هر دو سرویس نهاده شد و سه كشور عراق، سوریه و مصر به عنوان كشورهای هدف تعیین گردید.

همكاری موساد و ساواك در قالب طرح كریستال مدت كوتاهی پس از امضای توافق‌نامه نهایی آغاز شد و چنانكه از اسناد و مدارك برمی‌آید رهبری و هدایت كلی عملیات با موساد بود. در بسیاری از موارد مأموران موساد، سوژه‌های مطلوب را كه در ایران می‌یافتند، شناسایی می‌كردند و سپس با ارائه اطلاعاتی درباره پیشینه و راههای بهره‌گیری از آنها در اهداف اطلاعاتی ـ عملیاتی در كشور هدف، آنها را با امكانات فراوانی كه ساواك در اختیارشان قرار داده بود، به خدمت می‌گرفتند. هر چند توافق‌نامه «كریستال» طرفین را ملزم می‌ساخت كه در سه كشور مصر، سوریه و عراق اقدام به استخدام جاسوس و خبرچین كنند، اما در سالهای آتی، گستره فعالیت به برخی كشورهای عربی دیگر نیز (نظیر حوزه خلیج فارس) كشیده شد و در حیطه عمل، بیشترین فعالیتها در عراق متمركز شد. بسیاری از اتباع كشورهای عربی ملیتهای دوگانه ایرانی و عربی داشتند و بسیاری از آنان در ایران ساكن بودند، در مواردی نیز اقوام، آشنایان و نزدیكانشان در كشورهای عربی هدف سكونت داشتند. این دسته از اعراب كه تعدادشان كم هم نبود، در بخشهای جنوبی و غربی ایران حضور چشمگیری داشتند و بیش از هر منبع اطلاعاتی دیگر می‌توانستند در طرح كریستال مؤثر واقع شوند. در سراسر مناطق غربی و جنوبی ایران، خانواده‌های پرشمار كرد و عرب زبانی زندگی می‌كردند كه در كشورهای هدف هم دارای علایقی بودند. اتباع بسیاری از كشورهای هدف با مقاصد مختلف اقتصادی، تجاری و فرهنگی مكرراً از ایران دیدار می‌كردند و این گروه كه گاه در میان مقامات سیاسی كشورهای هدف هم دارای نفوذ و اعتباری بودند، برای مقاصد تعیین شده در طرح كریستال مؤثر می‌افتادند. با این احوال به كارگیری اتباع كشورهای هدف صرفاً به كسانی كه با ایران ارتباطاتی داشتند محدود نشد و دو سرویس تلاشهای گسترده‌ای داشتند تا از اتباع كشورهای هدف در سایر كشورهای جهان نیز بهره گیرند. از جمله مهمترین گروههایی كه برای بهره‌گیری در طرح كریستال مورد توجه جدی دو سرویس قرار گرفتند نظامیان و نیروهای امنیتی كشورهای هدف بودند كه طی دوران فعالیت پروژه كریستال در حد مطلوب مورد استفاده قرار گرفتند. گروههای دیگری كه مورد توجه قرار گرفتند دانشجویانی بودند كه در ایران و یاكشورهای عربی به تحصیل مشغول بودند. هر چند در توافق‌نامه‌ نهایی تصریح شده بود كه از اعضای نمایندگیهای سیاسی و دیپلماتهای كشورهای هدف در طرح مشترك بهره‌ای گرفته نشود، اما طی سالهای بعد این موضوع به تدریج نادیده گرفته شد و در موارد متعددی هر دو سرویس به بهره‌گیری از گروه سیاسی ـ دیپلماتیك كشورهای هدف هم تمایل نشان دادند. در میان كشورهای عربی نیز،‌ عراق از مهمترین اهداف اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی مشترك ساواك و موساد محسوب می‌شد و به تبع آن بیشترین اهداف و سرمایه‌گذاریهای اطلاعاتی ـ جاسوسی هم بر ضد آن كشور صورت می‌گرفت. بسیاری از جاسوسان مشترك ساواك و موساد راهی عراق می‌شدند و در همان حال مأموران ساواك در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیك، فرهنگی و اقتصادی اخبار و دیدگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی قابل اعتنایی در اختیار سرویس اسرائیلی قرار می‌دادند. بر اساس داده‌های اطلاعاتی ـ جاسوسی از این نوع بود كه دو سرویس تحركات و اقدامات سیاسی، نظامی، امنیتی و ... عراق را تحت مراقبت قرار داده، برای مواجه احتمالی با آن چاره‌اندیشی می‌كردند. پایگاههای اطلاعاتی ـ جاسوسی دو سرویس در سراسر مرزهای غربی و جنوبی ایران، همگام با اخبار و اطلاعاتی كه از سوی خبرچینان اعزامی به عراق می‌رسید، همواره داده‌های اطلاعاتی طرفین را روزآمد می‌كردند.


9 - تبادل اطلاعات

علاوه بر مأموران و نشانهای مشترك ساواك و موساد در كشورهای هدف هر دو سرویس معمولاً مأموران دیگری نیز در اختیار داشتند كه در كشورهای مختلف به دور از اطلاع و آگاهی دیگری در امور محوله اطلاعاتی ـ جاسوسی و نظایر آن فعال بودند و دو سرویس ترجیح می‌دادند هویت این مأموران مخفی بماند. بدین ترتیب در شرایطی كه هر دو سرویس می‌دانستند هر یك از طرفین چنین مأمورانی در اختیار دارند اصرار چندانی جهت آگاهی از هویت آنان نشان نمی‌دادند. چنانكه از اسناد برجای مانده ساواك برمی‌آید در موارد متعدد موساد تقاضا كرده است برای برخی موارد اطلاعاتی، ساواك هویت مأمورانش را در كشورهای مختلف به مأموران آن سرویس بشناساند. اما كارشناسان ساواك هشدار می‌دادند كه شناسایی اینگونه مأموران از سوی موساد متضمن اثرات سوئی برای ساواك خواهد بود. در چنین شرایطی بود كه دو سرویس ترجیح می‌دادند برای تأمین نیازهای اطلاعاتی خود به تبادل اطلاعات روی بیاورند. بدین ترتیب بود كه در میان مجموعه همكاریهای ساواك و موساد، موضوع تبادل اطلاعات، مورد علاقه طرفین بود. معمولاً هر یك از دو سرویس نیازهای اطلاعاتی خود را به صورت كتبی و گاه شفاهی در اختیار دیگری قرار می‌دادند و بر اساس آن، یافته‌های اطلاعاتی ـ جاسوسی میان دو سرویس مبادله می‌شد. در این میان موساد مشتاق بود مأموران ساواك را درباره چگونگی جمع‌آوری اطلاعات از كشورهای عربی (و در درجة اول عراق، لبنان و سوریه) آموزش دهد. اما كارشناسان اداره دوم ساواك (جمع‌آوری اطلاعات خارجی) به تماس مستقیم مأموران خود در نمایندگیهای كشورهای عربی با مأموران و نمایندگان موساد تمایلی نداشتند و ترجیح می‌دادند موساد تجارب و اطلاعات خود را مستقیماً در اختیار مسئولان ساواك و یا آن اداره كل در تهران قرار دهد تا ساواك رأساً نمایندگیهای خود را در كشورهای عربی توجیه كند.

هر یك از دو سرویس (ساواك و موساد) از طریق نمایندگیهای خود در تل‌آویو و تهران آخرین یافته‌های اطلاعاتی خود را در اختیار دیگری قرار می‌دادند. معمولاً اطلاعات مورد علاقه طرفین از طریق پست ویژه‌ به نمایندگی سرویس مربوطه در پایتخت هر دو كشور ارسال می‌شد و سپس در اختیار مسئولان امر قرار می‌گرفت. اخبار و اطلاعاتی كه در چارچوب همكاری مشترك دو سرویس مبادله می‌شد از سوی كارشناسان مربوطه مورد ارزیابی قرار می‌گرفت و بر اساس میزان اعتبار و ارزشی كه داشت درجه‌بندی اطلاعاتی ـ موضوعی می‌شد تا بر حسب موضوع مورد استفاده قرار گیرد.

در دوران شدت یافتن درگیریها و كشمكشهای سیاسی ـ نظامی اسرائیل با كشورهای عربی، اطلاعات و اخباری كه مأموران ساواك درباره موضع‌گیری،‌ تواناییهای نظامی، ‌ اقتصادی و تحركات نظامی و ... كشورهای عربی درگیر با اسرائیل در اختیار موساد قرار می‌دادند، مفید و كارساز بود. از جمله طی جنگهای سالهای 1967م./1346ش. و 1973م./1352ش. اعراب و اسرائیل، مأموران و نمایندگیهای ساواك در كشورهای عربی، اطلاعات باارزشی از توان نظامی، تحركات و تصمیمات سیاسی، نقل و انتقالات نظامی كشورهای عربی درگیر با اسرائیل به موساد عرضه داشتند. ساواك در گزارشی تحت عنوان «اخباری كه با سرویس زیتون [اسرائیل] مبادله شده است» به مجموعه اطلاعاتی كه طی جنگ اخیر درباره موقعیت و تحركات سیاسی ـ نظامی كشورهای عربی درگیر با اسرائیل به موساد ارائه داده است، چنین اشاره می‌كند:

- عربستان سعودی آمادگی خود را برای كمك به مصر به رئیس‌جمهوری آن كشور اطلاع داده است، ولی از طرف انورالسادات تاكنون تقاضایی نشده است.

- دولت اردن دیر یا زود وارد جنگ خواهد شد و بدین ترتیب نیروهای عربستان سعودی در آن كشور، به مقابله با اسرائیل كشانده خواهند شد.

- عده‌ای از مردم سوریه، از نتیجه جنگ مصر و سوریه با اسرائیل، با غرور زایدالوصفی كار اسرائیل را تمام شده می‌دانند، ولی عده‌ای دیگر معتقدند كه باید در انتظار نتایج كلی جنگ در روزهای آینده بود.

- دستور آماده‌باش فوری به ارتش اردن، از طرف اعلیحضرت ملك حسین پس از تماس تلفنی با رؤسای جمهوری مصر و سوریه در تاریخ 14/7/1352 صادر گردید.

- در 14/7/1352 پادشاه اردن به نخست‌وزیر، وزیر دفاع، فرمانده كل نیروهای مسلح، رئیس ستاد ارتش و سایر مقامات مسئول، دستوراتی در مورد بررسی دقیق اوضاع دو جبهه و تماس مستمر با رده‌های مسئول به منظور كسب اطلاعات لازم از دو كشور مصر و سوریه داد.

- عبور ارتش مصر از كانال سوئز، امید مردم مصر را به پیروزی در جنگ تقویت نموده است. اوضاع قاهره عادی است [و] بنزین، شكر و چای جیره‌بندی و مدارس تعطیل گردیده است. عبور نیروهای مصر از كانال سوئز ادامه دارد.

- روحیه افراد ارتش سوریه قوی است. این حالت ناشی از ترس از شكست در مقابل دشمن و اسارت و كشته شدن می‌باشد. قرار است در آینده، عده‌ای از فدائیان فلسطین به ارتشهای سوریه و اردن ملحق شوند.

- بعد از شروع جنگ میان اعراب و اسرائیل، ارتش كویت نیز به حالت آماده باش درآمده است. پادگان فرماندهی كل ارتش كویت در خاموشی به سر می‌برد و نقل و انتقالات و پرواز هلیكوپترها در این پادگان، هنگام شب ادامه دارد.

- طبق اظهارات زعیم شلاش (تبعه سوریه مقیم كویت كه در قسمت توپخانه این كشور به خدمت اشتغال دارد) در تاریخ 14/7/1352 دولت عراق از ترس حمله اسرائیل به این كشور، نیروهای خود را از مرزهای ایران و كویت به سمت شمال عراق منتقل نموده است.

- در شب 14/7/1352 به دستور نیروی هوایی كویت، دو بلوك از مهمانخانه‌های دولتی صلیبیات كویت در اختیار افراد نظامی مصر و سوریه كه به این كشور آمده‌اند، قرار گرفته است.

- در ساعت 30/22 مورخ 15/7/1352 به دستور نیروی هوایی كویت، دو بلوك از مهمانخانه‌های دولتی صلیبیات كویت در اختیار افراد نظامی مصر و سوریه كه به این كشور آمده‌اند، قرار گرفته است.
- در شب مورخ 16/7/1352 تعداد یك صد نفر سرباز كویتی دیگر نیز به جبهه جنگ مصر و اسرائیل اعزام گردیده‌اند.

- در تاریخ 14/7/1352 یكی از دكترهای مصری اظهار داشت: «دولت مصر از كویت تقاضای دریافت خون نموده است. قرار بوده در تاریخ 15/7/1352 مقدار خون موردنظر؛ به مصر ارسال شود.»

- كلیه دكترهای كویتی و آنهایی كه تبعه سایر كشورهای عربی، ولی مقیم كویت می‌باشند، به خدمت احضار شده‌اند.

- بیمارستان الصباح كویت، آماده برای پذیرش آسیب‌دیدگان جبهه جنگ مصر با اسرائیل شده است.

- اعلیحضرت ملك حسین روز 17/7/1352 در جلسه شورای عالی دفاع غیرنظامی حضور یافت و دستوراتی به مقامات اسرائیل داد.

- در روز اول جنگ اعراب و اسرائیل، دو اسكادران از هواپیماهای عراق در عملیات شركت داشت و لشكر یكم و سوم عراق، در اختیار سوریه گذارده شد.

- الجزایر دو لشكر در اختیار مصر قرار خواهد داد كه شامل پیاده‌نظام و نیروی زرهی و توپخانه است.

- ساعت 8 صبح 17/7/1352 در حدود بیست كامیون حامل بمبهای سنگین كه حفاظت و استتار نداشته و متعلق به نیروی هوایی مصر بودند، در مسیر حلوان ـ قاهره كه به طرف شمال در حركت بودند مشاهده شده است.

- در روز 17/7/1352 حفاظت از مراكز نظامی و پادگانها در مصر، شدت یافته است و اعلامیه‌های نظامی مصر نشان می‌دهد كه نیروهای این كشور نسبت به واحدهای اسرائیل در وضع بهتری قرار دارند. پاره‌ای محافل معتقدند كه هدف مصر این است كه با وارد آوردن ضربه به اسرائیل و اشغال قسمتی از صحرای سینا، از موضع قدرت به حل بحران بپردازند.

- واحدهایی از ارتش عراق كه بیشتر از یك تیپ زرهی تخمین شده شده، در 16/7/1352 به سوریه اعزام گریدند.

- مصر از بعضی از كشورهای عربی مانند لیبی، عراق و الجزایر خواسته است موشكهای سام 6 و رادار و بیسیم در اختیار مصر قرار دهند. این موضوع مورد موافقت سه كشور فوق قرار گرفته است.

- اردن درحال حاضر (18/7/1352) قسمت اعظم نیروهای مسلح خود را در شمال، در برابر جبهه اسرائیل مستقر نموده و در نظر ندارد علیه اسرائیل وارد جنگ شود. لیكن نگرانی اردن از این جهت است كه اسرائیل بخواهد با اشغال مناطق شمالی اردن، از این طریق نیروهای سوریه را در «جولان» مورد حمله قرار دهد. در این صورت اردن، ناچار است در جنگ وارد شود.

- تا زمانی كه «جولان» در دست اسرائیل قرار دارد، اردن داخل جنگ علیه اسرائیل نخواهد شد، لیكن به محض سقوط ارتفاعات جولان به دست نیروهای سوریه، اردن نیز جبهه سوم را خواهد گشود.

- در 18/7/1352 در حدود یك صد كامیون كه متعلق به بخش خصوصی بودند، در خدمت ارتش، وسایل و ذخایر پادگانهای مصر در اطراف اسوان را به جبهه منتقل نمودند.

- تا 19/7/1352 تلفات ارتش مصر زیاد بوده، به طوری كه تعدادی از هتلهای قاهره برای زخمیهای جنگی اختصاص داده شده است.

- در 17/7/1352 مصر قسمتی از پایگاههای متحرك موشكهای سام ـ 6 را به قسمت شرق كانال سوئز، با موفقیت منتقل نموده است و سعی می‌كند پایگاههای ثابت سام ـ 2 و سام ـ 3 را نیز به صحرای سینا منتقل نماید. حمله هوایی اسرائیل به «پرت سعید» قبل از این تاریخ، در حقیقت به منظور جلوگیری از انتقال این پایگاهها بوده است.

- اكثر هواپیماهای نیروی هوایی اردن به پایگاه «التبوك» واقع در شمال عربستان سعودی منتقل شده و به حال آماده‌باش به سر می‌برند.

- یگانهای توپخانه كویت، آماده عزیمت به جبهه جنگ سوریه و اسرائیل شدند.

- نیروهای عراقی در 17/7/52[13] مركب از 16 تا 18 هزار سرباز و یكصد ارابه تانك و 3 الی 4 اسكادران میگ 31 وارد سوریه شدند.

- واحدهای سنگینی از نیروهای عربستان سعودی با تجهیزات و ساز و برگ نظامی در 19/7/52[13] از پایگاه التبوك به سوریه اعزام شدند.

- پادشاه اردن روزهای 14 و 15/7/52[13] به طور محرمانه به قاهره و دمشق عزیمت و با رؤسای جمهوری دو كشور مذاكراتی انجام داده است.

- به دنبال اعلام حالت آماده‌باش در اردن (19/7/52) كلیه خودروهای باری و اتوبوسهای شهری در آن كشور، جهت بهره‌برداریهای نظام، از صاحبان آنها مصادره گردیده است.

- كابینه كویت ساعت 00/9 روز 21/7/1352 تشكیل جلسه داد و تصمیم گفته شد یك یگان مختلط، از طریق عراق به سوریه اعزام گردد.

- به طور كلی، در وقایع جنگ كنونی ناباوری مردم مصر، تدریجاً جای خود را به نوعی اعتماد به نفس داده، معهذا هنوز عده‌ای همه حرفهای رادیوهای سوریه و مصر را قبول ندارند.

- بر اثر وقایع جاری، بار دیگر بین ارتش لبنان و فدائیان در منطقه جنوب لبنان تصادماتی روی داده است.

- قرار است لبنان نیروهای نظامی خود را از مواضع مرزی اسرائیل، به داخل كشور منتقل سازد تا در صورت حمله اسرائیل، فقط فدائیان كه به جنگ مشغول خواهند شد، سركوب گردند.

- سوریه با داشتن نیروی انسانی بیشتر در مقابل اسرائیل، از سیستم دفاعی شورویها كه عبارت از ایجاد خطوط دفاعی متعدد می‌باشد، استفاده می‌كند. تا 21/7/52[13] بقایای خط اول دفاعی شدیداً در حال مقاومت بوده است. خطوط دفاعی بعدی (احتمالاً دو خط دفاعی) خود را برای مراحل آینده جنگ با اسرائیل آماده می‌‌كند.

- واحدهای ارتش اردن كه رسماً خبر اعزام آنها به سوریه در 21/7/1352 اعلام شد، قبلاً به جبهه سوریه اعزام شده بودند. گفته می‌شود كه استعداد این واحدها در حدود یك تیپ زرهی است.

از اقدامات مشترك موساد و ساواك برگزاری سمینار و كنفرانسهای دوجانبه درباره مسائل و مباحث مورد علاقه طرفین در ایران و اسرائیل بود. بر اساس اسناد موجود، موضوع برخی از این سمینارها به سیاستهای شوروی در خاورمیانه و كشورهای عربی و تلاشهای آن كشور برای گسترش و نفوذ سیاسی، نظامی در كشورهای افریقایی مربوط می‌شد. بررسی اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و نظامی برخی كشورهای خاورمیانه و افریقا كه به نوعی در تضاد با سیاست ایران و اسرائیل بود و یا ارتباط دوستانه‌ای با آنها داشتند، از دیگر موضوعات مطروحه در این سمینارها بود.


10 - همكاری مشترك ساواك و موساد با سرویسهای دیگر

از اوایل دهة 1340ش. هم زمان با گسترش روابط ساواك و موساد، سازمان سیا به طور غیرمستقیم تمهیداتی به كار برد تا بخشی از وظایفش در رابطه با ساواك برعهده موساد نهاده شود. بسیاری از اقدامات مشترك اطلاعاتی دو سرویس در منطقه خاورمیانه و افریقا كه گاه با همكاری سرویسهای اطلاعاتی سایر كشورها بود، با حسن مساعدت و همراهی سیا صورت می‌گرفت.

از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی ـ امنیتی خاورمیانه كه با ساواك و موساد رابطه داشت، سرویس امنیت ملی تركیه (TNSS) بود. این روابط سه‌جانبه كه به زودی به «نیزه سه سر» (Trident) شهرت یافت در مسیر اهداف میثاق حاشیه‌ای اسرائیل بود. تركیه اولین كشور خاورمیانه بود كه به صورت رسمی روابط سیاسی و دیپلماتیك با اسرائیل (1949م.) برقرار ساخت و به دنبال آن همكاری نزدیكی بین موساد و TNSS به وجود آمد. چنانكه از منابع موجود برمی‌آید طی ماههای پایانی سال 1958م. و اوایل سال 1959م. كه مقارن با سالهای نخست تأسیس ساواك و برقراری تدریجی روابط آن با موساد بود، نخستین پایه‌های برقراری روابط سه‌جانبه میان ساواك، موساد و TNSS بنیان نهاده شد كه مهمترین هدف آن جلوگیری از نفوذ شوروی و مقابله با كشورهای عربی تندرو مخالف اسرائیل و مخالف حكومت ایران بود. در این میان موساد و سرویس امنیت ملی تركیه، بیش از ساواك از این همكاری مشترك سود می‌بردند. موساد متعهد شده بود اطلاعات مربوط به فعالیت طرفداران شوروی در تركیه و سایر مخالفان حكومت تركیه در خاورمیانه را در اختیار TNSS قرار دهد. در همان حال TNSS موافقت كرد اطلاعات مربوط به مقاصد سیاسی نظامی كشورهای عربی بر ضد اسرائیل را به موساد ارائه دهد. بدین ترتیب بیشترین فعالیت سازمان سه‌جانبه «نیزه سه سر» تبادل اطلاعات میان این سرویسها در زمینه‌های مورد علاقه طرفین متمركز شده بود. گفتنی است ائتلاف نیزه سه سر تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی به فعالیت خود ادامه می‌داد. با این احوال ساواك ترجیح می‌داد بیشترین همكاری اطلاعاتی امنیتی خود را با اسرائیل و موساد خارج از سازمان نیزه سه سر انجام دهد. سازمان نیزه سه سر دارای چند كمیته و یك شورا بود و علاوه بر تماس دایم و جلسات ادواری نمایندگان سه سرویس، رؤسای سه سرویس هر شش ماه یك بار سمینارها و جلساتی تشكیل می‌دادند و درباره مسائل مورد علاقه طرفین به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند. كشور دیگری كه سرویس اطلاعاتی آن روابط اطلاعاتی ـ امنیتی مشتركی با موساد و ساواك داشت، اتیوپی در افریقا بود. شایان گفتن است كه هایله سلاسی پادشاه این كشور روابط نزدیكی با ایران و اسرائیل داشت. هرچند روابط اطلاعاتی ـ امنیتی اتیوپی با ایران و اسرائیل گسترش قابل‌توجهی نیافت، اما سرویس اطلاعاتی آن كشور هر ساله حداقل یك كنفرانس مشترك با موساد و ساواك برگزار می‌كرد. این كنفرانس كه هر ساله در یكی از كشورهای عضو برگزار می‌شد دارای سه كمیته و یك شورا بود و هدف اصلی آن تبادل اطلاعات میان سه سرویس در زمینه‌های مختلف اطلاعاتی ـ امنیتی مورد علاقه طرفین بود.


11 - بهره‌برداریهای یك‌‌جانبه

چنانكه از اسناد و مدارك موجود برمی‌آید برخلاف نمایندگی سرویس موساد در ایران كه از آزادی عمل و فعالیت اطلاعاتی گسترده‌ای برخوردار بود و برای كسب اطلاعات لازم از مراجع مختلف كمتر دچار محدودیت بود، نمایندگی ساواك در اسرائیل به ندرت امكان می‌یافت جز مراجع رسمی اطلاعاتی موساد كه هر از گاه اخبار و اطلاعات دلخواه را در اختیار او قرار می‌دادند از منابع دیگری كسب خبر كند. نیز نمایندگی ساواك در اسرائیل برای ارسال اخبار و اطلاعات مكتسبه و تنظیمی خود برای مقامات ساواك در ایران دچار محدودیتهایی بود و اطلاعات ارسالی آن از سوی مأموران موساد كنترل می‌شد. موساد همواره تلاش می‌كرد نمایندگی ساواك را در اسرائیل به طور انحصاری تغذیه كند و امكان دسترسی مستقلانه آن به منابع اطلاعاتی دیگر به حداقل برسد. مهم‌تر از آن محتوای اطلاعات ارائه شده به نمایندگی ساواك در اسرائیل بود. بنا به گزارش نمایندگی ساواك، بسیاری از اطلاعات، پیش از آنكه در اختیار نماینده ساواك قرار گیرد در نشریات پرتیراژ و مهم اسرائیل به چاپ رسیده و منتشر می‌شد. نماینده ساواك در اسرائیل شكایت می‌كند كه محتوای بسیاری از جلسات محرمانه وی با نمایندگان موساد در نشریات این كشور به چاپ می‌رسد نمایندگی ساواك تصریح می‌كند كه حضور او در اسرائیل و ارتباطش با نمایندگان موساد در آن كشور سودمندی درخوری ندارد. دیگر نارضایتی كارشناسان و مقامات ساواك از موساد در مورد بهره‌گیری یك سویه و انحصاری آن از جاسوسان و خبرچینان مشترك دو سرویس در چارچوب طرح كریستال بود. در موارد متعدد نمایندگان ساواك هشدار می‌دادند كه مأموران به كار گرفته شده در كشورهای هدف توجه چندانی به نیازهای اطلاعاتی ساواك نشان نمی‌‌دهند و اخبار و اطلاعات ارائه شده از سوی آنان اساساً در راستای اهداف اطلاعاتی موساد مورد استفاده قرار می‌گیرد.


12 - همكاریهای نظامی ـ تسلیحاتی و اقتصادی

چنانكه پیش از این هم آمد، روابط رژیم پهلوی با اسرائیل به حیطه خاصی محدود نبود و در تمام شئون اقتصادی، تجاری، نظامی، فرهنگی و سیاسی گسترش یافت. در این میان روابط اطلاعاتی ـ امنیتی دو كشور در تسهیل روابط طرفین مؤثر افتاد. در روابط نظامی و تسلیحاتی دو كشور، موساد و ساواك مهمترین حلقه‌های اتصال و تماس نمایندگان آنها محسوب می‌شدند. اطلاعات مربوط به مسائل نظامی و تسلیحاتی اسرائیل از طریق نمایندگان و مأموران موساد در اختیار ایران قرار می‌گرفت. هر چند دو كشور در زمینه روابط نظامی و تسلیحاتی در سطح امیران ارتش و نمایندگان سیاسی ارتباطات گسترده‌ای داشتند اما در موارد بسیاری، مقدمات و تمهیدات لازم برای روابط طرفین از سوی سرویسهای اطلاعاتی دو كشور تسهیل می‌شد. علاوه بر اینكه بسیاری از تجهیزات نظامی و لجستیكی ساواك توسط اسرائیل و موساد تأمین می‌شد، اسرائیل برای فروش تسلیحات نظامی به ایران عمدتاً از طریق نمایندگان موساد تماس می‌گرفت. گسترش روابط نظامی و تسلیحاتی دو كشور تابعی از روابط سیاسی ـ امنیتی و اطلاعاتی طرفین در منطقه بود. دو سرویس در دیدار مقامات نظامی دو كشور نقش قابل‌‌توجهی داشتند؛ در عین حال، موساد در معرفی سلاح و جنگ‌افزارهای اسرائیلی به مقامات نظامی و سیاسی ایران (از طریق ساواك) بیشترین نقش را برعهده داشت. از اوایل دهة 1340، علاوه بر این كه اسرائیل تجهیزات نظامی به ایران صادر می‌كرد، بین دو كشور پیمانهای همكاری نظامی و طرحهایی برای تولید تجهیزات نظامی و موشكی به امضاء رسید. و امریكا نیز گسترش روابط و همكاریهای نظامی و تسلیحاتی بین ایران و اسرائیل را تشویق می‌كرد. در اواخر دهة 1330ش. روابط اطلاعاتی ـ امنیتی ساواك با موساد گسترش یافت و همكاری دو سرویس در تسهیل صدور نفت ایران به اسرائیل مؤثر افتاد. با تمهیدات مشترك دو سرویس، مقامات اقتصادی، سیاسی و نفتی اسرائیل از ایران دیدن كردند و با مقامات ایرانی و از جمله شخص شاه ملاقات نمودند. اسرائیل در اقتصاد كشاورزی ایران نیز فعال بود و برخی از مهمترین پروژه‌های كشاورزی و زراعی ایران در دشتهای گسترده و حاصلخیز قزوین به مورد اجرا گذاشته شد. بدین ترتیب اسرائیل در بسیاری از امور تجاری ـ بازرگانی، صنعتی، خدمات، كشاورزی و تحقیقاتی همكاری و روابط بسیار نزدیكی با حكومت ایران داشت. در موارد متعدد، رئیس و مدیران ارشد ساواك دربارة مسائل اقتصادی و تجاری با نمایندگان اسرائیل مذاكره می‌‌كردند.


13 - مسائل فرهنگی

فعالیتهای فرهنگی اسرائیل در ایران كه البته جدا از حضور و نفوذ اطلاعاتی ـ امنیتی و جاسوسی موساد در ایران نبود، در شرایط انزوای اسرائیل، می‌توانست در خاورمیانه بیش از هر فعالیت دیگر برای اعتبار بخشیدن به موجودیت و قوام آن كشور مؤثر افتد. دستگاهها و محافل فرهنگی و تبلیغاتی اسرائیل با دستگاه اطلاعاتی ـ امنیتی این كشور در ارتباط بودند و فعالیتهای خود را با اهداف و خواسته‌های موساد هماهنگ می‌كردند. از جمله مهمترین تلاش صهیونیستها برای نفوذ در محافل فرهنگی و تبلیغاتی ایران در عرصه مطبوعات بود و برخی نشریات و روزنامه‌ها به طور پیدا و پنهان به حمایت از اسرائیل پرداختند. از مهمترین این نشریات روزنامه آیندگان بود كه گفته می‌شد با سرمایه‌گذاری مستقیم صهیونیستها تأسیس شد و چنانكه وعده داده بود تا واپسین سالهای فعالیتش نیز ستایشگر سیاستهای صهیونیستها بود. ساواك در این باره چنین گزارش كرده است:

آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل در تهران اظهار داشته است كه داریوش همایون از او خواسته است كه در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایه‌گذاری نمایند. او ضمناً گفته است كه در صورتی كه این سرمایه‌گذاری عملی شود تعهد می‌‌نماید كه برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.

داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد را كه در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسرائیل بر له و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش كرده كه آنها را به وزارت امور خارجه اسرائیل بفرستد و اضافه نموده كه در سفری كه به تل‌آویو كرده با مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل راجع به این موضوع صحبت كرده و در آن وقت آنها از او پشتیبانی كرده و وعده كمك داده‌اند...

داریوش همایون یكی از گردانندگان روزنامه آیندگان در سفری كه در ایام جنگهای شش روزه اسرائیل و اعراب به اسرائیل رفته بود موضوع خرید یك رتاتیو از سرمایه‌داران اسرائیل را عنوان كرده و وزارت خارجه اسرائیل پس از مشورت با نمایندگی آژانس اسرائیل در ایران و با كمك (عذری) نماینده اسرائیل در تهران كه از دوستان داریوش همایون می‌باشد سرانجام موافقت كرده كه دولت اسرائیل یا سازمان صهیونیزم پرداخت اقساط فروش رتاتیو را عهده‌دار شده و با پرداخت قسمتی از مخارج رتاتیو آن را به داریوش همایون بفروشد. در مقابل این مساعدت مالی كه دولت اسرائیل و وزارت امور خارجه این كشور به داریوش همایون كرده او متعهد شده است كه حمله به اعراب را در روزنامه مذكور عنوان نموده و از اسرائیل حمایت بنماید. در هفته گذشته موافقت كامل وزارت خارجه و پشتیبانی از همایون به وسیله عذری به او ابلاغ گردید.

نظریه: در محافل مطبوعاتی شایعاتی در زمینه خریداری دستگاه رتاتیو جهت روزنامه آیندگان از اسرائیل پخش گردیده است.

در میان اسناد برجای مانده از ساواك، گزارشات بسیاری درباره حیطه فعالیت، تشكیلات، اعضا و ارتباطات سازمانهای فرهنگی وابسته به صهیونیستها وجود دارد. مهمترین این سازمانها آژانس یهود بود كه در بسیاری از سازمانهای فرهنگی ـ تبلیغی یهود در ایران نفوذی تام داشت و روابط آن با مأموران و نمایندگان اطلاعاتی ـ امنیتی و سیاسی ـ اقتصادی و نظامی اسرائیل در ایران بسیار نزدیك بود. مهمترین وظیفه آژانس یهود انتقال یهودیان سراسر جهان به سرزمین فلسطین اشغالی تعیین شده بود. ساواك گزارشات بسیاری از فعالیت آژانس یهود در ایران تهیه كرده كه تلا‌ش آن سازمان را برای گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی اسرائیل در ایران و طرح اعزام یهودیان ایرانی به فلسطین اشغالی و ارسال سالانه مقادیر فراوانی پول و سایر كمكهای یهودیان ایرانی را به دولت اسرائیل نشان می‌دهد. با هماهنگی ساواك و موساد، آژانس یهود انتقال یهودیان سراسر آسیا و خاورمیانه را به اسرائیل، از طریق خاك ایران انجام می‌داد. بین رؤسا و مدیران برخی از مهمترین سازمانهای فرهنگی ـ تبلیغی صهیونیستی فعال در ایران، از جمله آژانس یهود روابط نزدیكی با رؤسا و مدیران وقت ساواك وجود داشت. نمایندگان آژانس در نقاط مختلف ایران به فعالیتهای جاسوسی ـ اطلاعاتی نیز مشغول بودند و در این باره برخی محافل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی یهودیان ایرانی را در مسیر مقاصد اطلاعاتی ـ جاسوسی اسرائیل (موساد) به كار گرفتند. چنانكه از اسناد برجای مانده از ساواك برمی‌آید آژانس یهود در مسائل مربوط به جامعه یهود ایران دخالتهای ناروایی می‌‌كرد و برای پیشبرد اهداف سیاسی ـ اطلاعاتی خود حتی از تهدید محافل مختلف یهودی فعال در ایران نیز ابایی نداشت.


14 - موساد و ساواك در دوران انقلاب

از همان آغاز، روابط ایران و اسرائیل با مخالفتهایی در بین محافل سیاسی ـ اجتماعی روبرو شد. هم‌زمان با گسترش روابط دو كشور در دهه‌های 1340 ـ 1350ش. روند مخالفت با نفوذ اسرائیل در ایران، از سوی مخالفان سیاسی حكومت، به‌ویژه روحانیون، افزایش یافت. به همین دلیل روحانیون و گروههای مسلمان بیش از سایر گروههای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و از مخالفت با اسرائیل منع شدند. روحانیون و علمای دینی از همان سالهای پایانی دهة 1320ش. كه تلاشهایی برای آغاز روابط غیررسمی سیاسی بین ایران و اسرائیل صورت گرفت، طی اعلامیه‌های متعددی ایجاد هرگونه رابطه با دولت صهیونیستی را محكوم كردند. البته روند مخالفت روحانیون و اسلام‌گرایان، با نوساناتی چند ادامه یافت. در سالهای نخست دهة 1340 موج جدیدی از مخالفت روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) با اسرائیل آغاز شد. در همان حال ساواك و سایر دستگاههای امنیتی و انتظامی، روحانیون مخالف حكومت را هشدار می‌دادند كه سخنی در مخالفت با اسرائیل و روابط آن با رژیم پهلوی بر زبان نرانند. حساسیت رژیم پهلوی و ساواك نسبت به مخالفت مردم با حضور اسرائیل در ایران در تمام سالهای دهة 1340 و دهة 1350ش. كاستی نگرفت. تا جایی كه حتی مخالفان از به كار بردن واژه‌هایی نظیر بنی‌اسرائیل كه در قرآن كریم بدان اشارت رفته بود، منع شدند. آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در بخشهایی از خاطرات خود در این باره چنین اظهار داشته است:

... متأسفانه در كشورهای دیگر این فرصت را به مردم نمی‌دهند كه اقلاً غصه‌های خودشان را نسبت به این قضایای عظیم امت اسلام بر زبان جاری كنند. شما كشورهای عربی را ببینید. چقدر انسانهایی هستند كه از قضایای مربوط به سازش با دشمن صهیونیستی دلشان خون است ولی نمی‌توانند چیزی بگویند، مثل وضع خود ما در دوران رژیم گذشته، كه آن روز دلهای ما خون بود ولی نمی‌توانستیم چیزی بگوییم. بنده یك وقتی در قبل از انقلاب به مناسبت تفسیر آیات مربوط به بنی‌اسرائیل در اوایل سورة بقره، چیزهایی را در جمع دانشجویان گفته بودم. بعد بنده را در یكی از بازداشتها، زیر منگنه و سئوال و بازجویی قرار دادند كه چرا شما اسم اسرائیل را آوردید؟ چون من از بنی‌اسرائیل صحبت كرده بودم و بحث مربوط به آیات بنی‌اسرائیل بود! گفتند: چرا اسم اسرائیل را آوردید؟! یعنی در آن دوران، كسی كه تفسیر قرآن هم می‌‌كرد حق نداشت از بنی‌اسرائیل یك كلمه بگوید كه مبادا به متحد آن رژیم خبیث و خائن (پهلوی) كه آن وقت با اسرائیل روابط گرمی داشت بر بخورد. در خیلی از كشورهای اسلامی امروز هم، مثل همان وضع، حاكم است. مخالفت با اسرائیل محدود به روحانیون و علمای مذهبی نمی‌شد. برخی گروههای سیاسی دیگر نیز ضمن انتقاد از سیاستهای تجاوزكارانه اسرائیل در فلسطین، روابط گسترده این كشور را با رژیم پهلوی محكوم می‌كردند. علاوه بر مخالفان سیاسی‌ ـ مذهبی، جوّ عمومی جامعه نیز نسبت به اسرائیل غیردوستانه و مخالفت‌آمیز می‌نمود. مراقبتهای شدید ساواك از افراد، مؤسسات و سازمانهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، تجاری اسرائیلی و یهودی در ایران حاكی از جوّ عمومی غیردوستانه مردم ایران نسبت به اسرائیل بود. نمونه بارز تدابیر شدید امنیتی ساواك در قبال اسرائیلیها هنگام برگزاری بازیهای آسیایی در تهران و حضور ورزشكاران اسرائیلی در تهران روی داد و ساواك «حدود ده‌هزار نفر از دانشجویان و اشخاص مظنون» را بازداشت كرد. با این احوال هم‌زمان با برگزاری مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی ایران و اسرائیل كه به شكست تیم اسرائیل منجر شد، مردم تهران احساسات ضداسرائیلی آشكاری به نمایش گذاشتند.

موساد در مبارزه با مخالفان سیاسی حكومت ایران هم همكاری پیدا و پنهانی با ساواك داشت. در دهه‌های 1340 و 1350ش. كه با گسترش مخالفتهای سیاسی ـ مذهبی، گروههای چریكی متعددی نیز به صف مخالفان حكومت پیوستند، موساد در شناسایی و ردیابی مخالفان حكومت نقش قابل اعتنایی داشت. بسیاری از مخالفان سیاسی حكومت ایران در كشورهای مختلف عربی (به‌ویژه لبنان، سوریه و تا حدی مصر) كه با برخی از گروههای فلسطینی و ضداسرائیلی هم ارتباطاتی داشتند در همكاری مشترك ساواك و موساد شناسایی شده و تحت تعقیب قرار گرفتند.

هم‌زمان با گسترش فعالیت مخالفان سیاسی، موقعیت رژیم پهلوی در داخل و نیز در عرصه‌های بین‌المللی با مشكلاتی مواجه می‌شد و انتقاد از عملكرد حكومت و فشار روزافزون بر مخالفان، به رسانه‌های گروهی جهان، گروههای مختلف حقوق بشر و نظایر آن كشیده می‌شد. در این دوره موساد تلاش می‌كرد تا با بهره‌گیری از رسانه‌ها و مطبوعات تحت كنترل خود چهره‌ای مساعد و موفق از رژیم پهلوی ارائه دهد. روند این همكاریها طی سالهای نخست دهة 1350ش. گسترش یافت و در دوران ریاست جمهوری جیمی كارتر كه با آغاز حركت انقلابی مردم ایران همراه بود سرعت بیشتری گرفت. به رغم اقداماتی از این نوع، در سالهای میانی دهة 1350ش. موقعیت رژیم پهلوی متزلز‌تر از آن بود كه نوشداروهای تبلیغی ـ رسانه‌ای، حتی در سطح بین‌المللی و جهانی، بتواند بر حیات این محتضر شفایی بخشد. همگام با گسترش مخالفتهای سیاسی، موقعیت اسرائیل نیز در ایران مورد تعرض انقلابیون قرار گرفت. در دوران انقلاب، اسرائیل مورد نفرت و كینه انقلابیون بود. موساد تحولات انقلاب ایران را با حساسیت و جدیت پی می‌گرفت و از هر تلاشی در حمایت از رژیم پهلوی فرونمی‌گذاشت. برخلاف سیا كه بسیار دیر متوجه شد رژیم پهلوی دیگر قادر به ادامه حیات نخواهد بود، موساد و نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران كه ارتباط مستقیمی با ساواك داشت، ماهها قبل از سیا به دولت متبوع خود هشدار داد كه شاه ایران در برابر مخالفان مدت طولانی دوام نخواهد آورد و سقوط نهایی رژیم پهلوی حتمی خواهد بود. در همان حال اسرائیل از هر فرصت لازم برای روحیه دادن به شاه و لزوم مقاومت هر چه بیشتر در برابر مخالفان بهره می‌برد. از جمله اسحاق رابین نخست‌وزیر وقت اسرائیل كه در آن هنگام مذاكرات صلح با مصر را دنبال می‌كرد، طی روزهای 25 و 26 شهریور 57 با ارسال پیامهایی برای شاه ایران، ضمن ابراز تأسف از رخدادهای جاری تأكید كرد كه از هر تلاشی برای دفاع از حكومت او بهره خواهد برد.

هم‌زمان با گسترش حركت انقلابی مردم ایران، موساد نیز بر فعالیت خود در ایران افزود. نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران بیش از پیش اقدامات و سیاستهایش را با موساد و ساواك هماهنگ می‌كرد تا بلكه جهت كنترل ناآرامیهای سیاسی راهی بیابد. همچنین موساد به تقویت هر چه بیشتر بنیه دفاعی، آموزشی، تهاجمی و اطلاعاتی ساواك می‌پرداخت تا در مقابله با انقلابیون و مخالفان شاه كارآمدتر از گذشته عمل كند. نیز موساد در تلاش بود تا مخالفان رژیم پهلوی را در كشورهای مختلف عربی تحت كنترل درآورده و جاسوسان مشترك بیشتری به كشورهای عربی اعزام كرد. موساد آمادگی داشت تمام امكانات و توانایی بالقوه و بالفعل خود را در حمایت از رژیم پهلوی به كار گیرد تا بلكه برای نجات نهایی شاه از سقوط حتمی راهی پیدا شود. چنانكه موساد و مجموعه تصمیم‌گیرندگان اسرائیل به درستی درك كرده بودند، سقوط شاه ضربه جبران‌ناپذیری بر منافع اسرائیل در ایران و خاورمیانه وارد كرده، موضع آن را در برابر كشورهای عربی و مسلمانان تضعیف می‌ساخت. تنفر از اسرائیل و موساد در میان مخالفان حكومت پهلوی در دوران انقلاب اسلامی، هنگامی بیش از پیش غلیان یافت كه شایع شد مأموران موساد در ایران، بر روی تظاهركنندگان مخالف حكومت آتش گشوده و در سركوب مستقیم مردم ایران همدست ساواك و سایر مراجع انتظامی و نظامی رژیم پهلوی شده‌اند. تا جایی كه همان زمان «اسرائیلیان به جلاد خلق ایران شهرت پیدا كردند» . در 30 مهر 1357 هم برخی خبرگزاریها از قول مخالفان حكومت پهلوی در خارج از كشور، خبر دست‌ داشتن مأموران موساد در كشتارهای دوران انقلاب را منتشر كردند:

در همین شرایط، امروز كنفدراسیون دانشجویان ایرانی (فدراسیون آلمان) با صدور اعلامیه‌ای، یك بار دیگر خواهان توجه بیشتر افكار عمومی به اوضاع ایران شد. در این اعلامیه گفته شده كه تعداد شهدای حوادث هفته‌های اخیر ایران پانصدهزار نفر است و دولت [ایران] با كمك دولتهای امپریالیستی نظیر امریكا و نیز دخالت دادن سربازان اسرائیلی در كشتار تظاهركنندگان، روی واقعیت حوادث ایران و قیام مردم سرپوش گذاشته است. كنفدراسیون بار دیگر ساواك را مسئول كشتار سینما ركس آبادان خواند و وسایل ارتباط جمعی آلمان را متهم كرد كه تحت‌تأثیر تبلیغات دستگاههای وابسته به ایران هستند.

به رغم تمام این احوال، حركت مردم مسلمان ایران كه توسط امام خمینی(ره) رهبری می‌شد، توفنده‌تر از آن بود كه حامیان خارجی شاه و از جمله موساد و اسرائیل بتوانند در روند پیروزی آن مانعی ایجاد كنند. آخرین اقدامی كه گفته شده موساد برای جلوگیری از سقوط نهایی شاه ایران درصدد انجام آن بود، مشاركت در كودتای ارتش شاه و ترور امام خمینی(ره) در پاریس بود. مصطفی الموتی از قول اری بن مناشه از مأموران عالی‌رتبه موساد در این باره چنین نوشته است:
در آوریل سال 1978 رؤسای من نظریاتم را درباره رویدادهای ایران و انقلاب قریب‌الوقوع آن كشور پذیرفتند و كنفرانسی كه نمایندگان سیا نیز در آن شركت داشتند، یكی از تحلیلگران امریكا (عضو سیا) نظر مرا بی‌اساس خواند و مدعی شد آنچه كه در ایران می‌گذرد سر و صدای بچگانه‌ای است كه به زودی آرام خواهد شد. در دسامبر سال 1978 طرحی از طرف (رافی ایتان) مشاور امور ضدتروریستی نخست‌وزیر اسرائیل تهیه شد كه خمینی در پاریس ترور شود. سیا نیز موافقت خود را اعلام داشت تا یك تیم تروریستی اسرائیل به پاریس برود و خمینی را ترور كرده بازگردد. برای حمله به اقامتگاه خمینی در نوفل لوشاتو و مصدوم كردن خمینی تیم كماندوئی سرهنگ آصف هف تز Assef Heftez رئیس گارد ویژه پلیس ضدترویسم اسرائیل در نظر گرفته شده بود. بدیهی است كه این تیم قادر بود مأموریتی را كه برعهده‌اش قرار می‌گرفت با موفقیت اجرا كند و بدون برخورد با اشكال و مانعی به اسرائیل بازگردد. ولی موانع اجرای طرح جای دیگری بود.

اوری لوبرانی نماینده سیاسی اسرائیل در ایران مأموریت یافت كه موضوع را با شاه در میان بگذارد. شاه بی‌تأمل مخالفت كرد و گفت اجازه نخواهد داد جوی خون در كشور جاری شود. او عقیده داشت در صورتی كه ژنرالها قدرت را به دست گیرند خونریزی اجتناب‌ناپذیر می‌گردد و می‌پنداشت بدون نیاز به چنین اقدامی او قادر خواهد بود بر بحران غلبه كند. لوبرانی پس از ملاقات شاه به سازمان اطلاعاتی اسرائیل اطلاع داد كه نه شاه دیگر می‌تواند در قدرت باقی بماند و نه ژنرالها قادر به كودتا هستند. كشور عملاً‌ در اختیار رهبران مذهبی قرار گرفته است...

با سقوط رژیم پهلوی فصل نهایی همكاریهای مشترك موساد و ساواك پایان یافت و برخی از افسران و مدیران بلندپایه و ارشد ساواك هم به اسرائیل پناهنده شدند.




منبع:کتاب ساواك ، سازمان اطلاعات و امنیت كشور ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
منبع بازنشر: نشریه الکترونیکی گذرستان - شماره 49



 
تعداد بازدید: 1154


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: