انقلاب اسلامی :: ساواك به روایت سفیران انگلیس و آمریكا

ساواك به روایت سفیران انگلیس و آمریكا

31 فروردین 1394

ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریكا در ایران به صراحت ساواك را فرزند سیا و ساواكی‌ها را پرورش یافته در آمریكا و اسرائیل اعلام كرده و بر روابط سیا و ساواك تاكید می‌كند . او در باره بی رحمی‌ها و قساوت‌های ساواك چنین می‌نویسد :

« ... پس از قیام سال 1963 (برابر یا 1342 خورشیدی) به رهبری آیت الله خمینی ، ساواك به تدریج از صورت یك سازمان اطلاعاتی و ضد جاسوسی خارج شد و بخش عمده‌ای از آن به صورت پلیس مخفی برای مبارزه با مخالفان رژیم در آمد . روش‌های خشونت آمیز در ساواك كه ابتدا به وسیله اولین رئیس سازمان امنیت ایران ژنرال تیمور بختیار اعمال می‌شد در ابعاد وسیعتری نسبت به مخالفان سیاسی رژیم اعمال گردید و بازداشت‌های خودسرانه و شكنجه برای گرفتن اعتراف و زندانهای طولانی و بدون حكم دادگاه ، از روشهای معمول و متداول ساواك به شمار می‌رفت . ساواك هرگونه فعالیت سیاسی را با سوء ظن می‌نگریست . نه فقط كمونیستها و افراطیون مذهبی ، بلكه عناصر لیبرال و سوسیال دموكراتها و نیز بازماندگان جبهه ملی سابق هم از تعقیب و آزار ساواك در امان نبودند . در این دوره بخصوص در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 نوعی حكومت ترور و وحشت بر ایران حكمفرما بود . نه فقط گروههای شناخته شده مخالف و مبارز ، بلكه بعضی از سیاستمداران معروف و روشنفكران و خانواده‌های مرفه و متجدد هم از تعقیب و آزار ساواك در امان نبودند . بعضی ها به طور اسرارآمیزی ناپدید یا ربوده می‌شدند . شكنجه در زندانها به صورت امری عادی درآمده بود و بعضی از زندانیان در زیر شكنجه كشته می‌شدند . ربودن و زندانی كردن مخالفان بدون مجوز قانونی و آزار و شكنجه آنها در زندان‌های ساواك ، امری نیست كه قابل انكار باشد . از سوی دیگر اعمال شكنجه از سوی ساواك در سراسر جهان انعكاس یافته و اعتراضات شدیدی را برانگیخته بود....» 1

همچنین آنتونی پارسونز آخرین سفیر بریتانیا در دوران پهلوی نیز به گوشه‌هایی از عملكرد سوء ساواك كه موجبات گسترش نارضایتیها و مخالفتهای عمومی را فراهم می‌آورد، چنین اشاره كرده است:

« .... و بالاخره باید از ساواك نام برد كه مطبوعات غرب در اواسط دهة 1970 دیوی از آن ساخته بودند و گزارشهای مربوط به عملیات این سازمان یكی از مشغولیات اصلی جمعیتها و سازمانهای طرفدار حقوق بشر در اروپا و امریكا به شمار می‌رفت. آیا ساواك به همان بدی و زشتی كه آن را تصویر می‌كردند بود؟ شاید. ولی باید این واقعیت را هم پذیرفت كه سازمانهای امنیتی یا پلیس مخفی در بسیاری از كشورهای دیگر، به خصوص ممالك دیكتاتوری جهان سوم كم و بیش مرتكب همان فجایعی كه به ساواك نسبت می‌دادند می‌‌شوند. رئیس ساواك ژنرال نعمت‌‌‌‌‌‌الله نصیری مرد زیرك و كاردانی نبود. او مردی كم‌اطلاع و كند‌ذهن بود كه فقط به خاطر وفاداری به شاه و جلب اعتماد وی هنگامی‌كه فرمانده گارد سلطنتی بود ترقی كرد. شاید یكی از خدمات نصیری كه موجب ترقی او شد این بود كه مأموریت ابلاغ فرمان عزل دكتر مصدق را از مقام نخست‌وزیری به عهده گرفت، هر چند در انجام این مأموریت موفق نشد و در این جریان دستگیر و بازداشت گردید. او مردی بی‌‌‌عاطفه و سنگدل بود و به هر كاری برای حفظ رژیم دست می‌زد، هر چند كارهای او سرانجام نتیجه معكوس داشت. ساواك در دورانی كه نصیری ریاست آن را به عهده داشت به جای طرح نقشه‌های دقیق و اساسی برای مبارزه با خرابكاری و فعالیتهای ضدرژیم، به یك رشته اعمال خشونت‌آمیز و وحشیانه و ایجاد مزاحمتهای بی‌مورد و نابجا برای طبقات مختلف مردم پرداخت. روش ساواك مبتنی بر ارعاب بود، بازداشتهای جمعی برای ساواك یك كار عادی به شمار می‌آمد و این تصور در اذهان عمومی نقش بسته بود كه ساواك در تمام شئون زندگی مردم، از سازمانهای دولتی و دانشگاهها گرفته تا مؤسسات خصوصی و كارخانه‌ها و احزاب سیاسی و سازمانهای دانشجویی در خارج از كشور نفوذ كرده و در همه‌جا حاضر و ناظر است. البته این مطلب بعید به نظر می‌رسید و ساواك دارای چنان امكانات وسیعی نبود كه در همه جا حضور داشته باشد، ولی ساواك خود به این شایعه دامن می‌زد تا رعب و وحشت بیشتری در مردم ایجاد كند. نظر خود من، كه البته بیشتر مبتنی بر حدس و گمان است، زیرا اطلاعات دقیقی در این مورد در دست نداشتم این بود كه ساواك قسمت اعظم فعالیت خود را متوجه كمونیستها و گروههای دست‌چپی و دانشجویان كرده و در عین حال مراقب دیپلماتهای خارجی، حتی دیپلماتهای كشورهای دوست و متحد ایران از جمله خود ماست. نكته جالب و خنده‌آوری كه من از آن اطلاع یافتم این بود كه كیوسك سیگارفروشی جنب سفارت انگلیس یك تلفن بی سیم در اختیار داشت كه قطعاً برای سفارش سیگار از آن استفاده نمی‌شد. آنچه برای من حیرت‌آور بود این بود كه اگر ساواك نارضائی و مخالفت با رژیم را آن قدر وسیع می‌دانست كه چنین تدابیری را ضروری تشخیص می‌‌داد چرا به فكر یك چاره اساسی برای كاستن از این نارضائیهای نمی‌‌افتاد و به علاوه برای اعمال كنترل و مراقبت چه نیازی به آن همه وحشی‌گری و خشونت بود؟ نفرت از اعمال ساواك بیشتر در میان طبقة تحصیل‌كرده و دانشجویان دانشگاهها مشهود بود و حتی در بازدیدهای سفرای خارجی از دانشگاهها با همه پیش‌بینیها و تدابیری كه اعمال می‌شد . نفرت و عدم رضایت كاملاً مشهود بود. من یك بار در سال 1975 این موضوع را با شاه در میان گذاشتم، پاسخ شاه این بود كه "... تعداد كمی از دانشجویان با الهام گرفته از خارج درصدد ایجاد تشنج هستند و باید با قاطعیت با آنها روبرو شد... " شاه با این جواب كوتاه و تغییر موضوع صحبت به طور غیرمستقیم به من فهماند كه در كاری كه به من مربوط نیست مداخله نكنم و من هم دیگر موضوع را تعقیب نكردم. قبل از این گفتگو من گمان می‌‌‌كردم كه شاه خود از واقعیت امر آگاه است و وسعت نارضائی در دانشگاهها را می‌داند، ولی پس از صحبتی كه با او داشتم این سئوال در ذهن من نقش بست كه آیا شاه خود به آنچه می‌گوید معتقد است یا این‌كه گزارش نصیری را بازگو می‌كند؟ و اگر نصیری چنین گزارشی به شاه داده است آیا خود او هم این موضوع را باور دارد ... ؟ »


منابع :

1 – فخر روحانی ، اهرم های سقوط شاه ، نشر بلیغ ، 1370 ص 437 تا 440
2 - مظفر شاهدی ، ساواك ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 733
http://jomhourieslami.blogfa.com/category/77/




منبع: نشریه الکترونیکی گذرستان - شماره 49



 
تعداد بازدید: 1230


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: