31 فروردین 1394
دكتر علياكبر ولايتي
آقای ابوالحسنی یک هدف عمده داشتند و آن هم بازگرداندن دین به «برداشتهای تاریخی» است. شاید بتوان گفت بعد از انتشار «رساله جهادیه» توسط بیش از ۱۴۰ نفر از مراجع و علمای شیعه در ایران و عراق علیه تهاجم روسها به ایران، و بعد با صدور فتوای میرزای شیرازی و نامۀ تاریخی ملاعلی کنی و فتوای جهاد آخوند خراسانی در زمانی که شمال ایران اشغال شده بود، دینستیزی محور اصلی تهاجم فرهنگی غرب شد. تحریف «برداشت تاریخی» در نوشتههای بعد از مشروطه در بین مشروطهنویسان حرفهای موج میزند و بر همین اساس تاریخ ایران را بازنویسی کردند. تاریخهایی را که بعد از مشروطه نوشته شده، با تواریخی که پیشتر نوشته شده است مقایسه کنید؛ [آنچه میبینید] بیتوجهی به ایران بعد از اسلام و تمرکز افراطی روی ایران پیش از اسلام است. به قول مرحوم جلال آلاحمد گویی این ۱۴۰۰ سال را از تاریخ ایران حذف کردند. معنویتزدایی از تاریخ پیش از اسلام هم جزو همین کارها بود.
کتاب آقای منذر دربارۀ حکیم ابوالقاسم فردوسی یعنی «بوسه بر خاک پی حیدر علیهالسلام»، در حقیقت برای نجات فردوسی از دست این دینستیزان بود. ستیز با صفویه که پایهگذار یک حکومت مبتنی بر محبت و پیروی از اهل بیت (علیهمالسلام) بود، و ستیز غیرمستقیم با علمایی که تفکر صفوی را در ایران حمایت میکردند (اکثر اهل علم معاصر صفویان، مؤید آنان بودند)، در ادامۀ همین بازنویسی تاریخ است. بعد هم در مشروطه: پرچم مشروطه را علما برای عدالتخواهی برداشتند. بر بالای مجلس ملی هم کلمۀ عدلِ مظفر نقش بسته بود. مرحوم سیدمحمد طباطبایی گفت ما نمیدانستیم مشروطه چیست، آن را که برای ما تعریف کردند گفتیم چیز خوبی است! بعد هم بسطنشینی سفارت به جای پناه بردن به حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها؛ و ضدّ ارزش کردن حرکات مشروعهطلبی تا جایی که بر دار کشیدن شیخ شهید را منجر شد. با فاصلۀ کوتاهی هم رضاخان حاکم شد، و همانهایی که از ستیز علیه علما و بهویژه شیخ فضلالله نوری حمایت میکردند، حامی حکومت رضاشاه بودند، و به خصوص در اوایل بر روی کار آمدن او توجیهگر او بودند. اینها در یک امر مشترکاند و آن هم تقابل با اسلام بود.
آقای ابوالحسنی در حوزۀ بهائیت هم کار کردند؛ کاری متفاوت با آن چیزی که مرسوم بود. یعنی مقابلۀ فکری و سیاسی با بهائیت این در حقیقت یک برخورد جدید و متفاوت از آن چیزی بود که آن انجمن کذایی [انجمن حجتیه] داشت. مقابلۀ ایشان با بهائیت، یک مقابلۀ اساسی بود بدون آنکه در چالۀ آن انجمن کذا بیفتد ـ و این هم کار مهمی بود.
تاریخنویسی بعد از مشروطه بر دینزدایی از آن تاریخنویسی تمرکز داشته است. مثلاً در تاریخ کسروی، با اینکه ناچار است وقتی نقل قول میکند بیطرف باشد، جهتگیری ضدّ اسلامی او کاملاً روشن است. آقای ابوالحسنی با صبر و حوصله بهطور مستند نقش علما و اسلام در مبارزات ضدّ استعماری و ضدّ استبدادی، و تبلور آن در مشروطه را نشان دادند. تبیین مشروطۀ مشروعه، زدودن غبار از چهرۀ شیخ فضلالله نوری، و کار دربارۀ صفویه و فردوسی، کارهایی است که ایشان انجام دادند برای اینکه ایران جایگاه واقعی خود را در تاریخهایی که در این زمان نوشته میشود پیدا کند.
منبع: نشریه زمانه - شماره 23 و 24
تعداد بازدید: 1159