انقلاب اسلامی :: روایت کیانوری از سرسپردگی پهلوی ها به انگلیس

روایت کیانوری از سرسپردگی پهلوی ها به انگلیس

16 اردیبهشت 1394

محمدرضاپهلوی بازگشت خود را به تخت شاهی مدیون انگلیسی‌ها و آمریكایی‌ها می‌دانست، در مسایل نظامی و سیاست كلی از آمریكا حرف‌شنوی داشت، ولی پایگاه عمده حكومت خود را انگلستان می‌دانست. گویاترین نشانه برای این ادّعا، برگزیدن نخست‌وزیران او، چه پیش از كودتای 28 مرداد و چه پس از كودتا تا زمان پیروزی انقلاب است. در این سی‌ و هفت سال،‌ غیر از دوبار، احمد قوام و یك‌بار علی امینی، كه از سوی آمریكایی‌ها و هر‌بار برای مدّت كوتاهی، به او تحمیل شدند و نیز دكتر مصدّق ،‌ همه نخست‌وزیران برگزیده شده از سوی محمّدرضا،‌ از سرسپردگان شناخته شده و بی‌چون و چرای امپریالیسم انگلیس بودند. سهیلی،‌ حكیمی، صدرالاشرف، ساعد مراغه‌ای، زاهدی، علاء،‌ اسدالله علم،‌ حسنعلی‌ منصور، منوچهر اقبال، شریف‌امامی، امیرعباس هویدا و...

مجموعه‌ای از سیاست‌های امپریالیسم در تحوّلات ایران نقش داشته‌اند امّا با این وجود بعضی‌ها مطرح می‌كنند كه رضاخان ایران را از دوره عقب‌ماندگی زمان قاجار، نجات داده و تغییراتی را باعث شده،‌ مثلاً كارخانجات احداث كرد.

رشد اقتصادی و فرهنگی، یک پدیده جهانی در دنیای پس از جنگ اوّل،‌ در كشورهای مستعمره و نیمه‌مستعمره بود. با پیدایش اتّحاد جماهیر شوروی و پیشرفت مناطق عقب افتاده امپراتوری روسيّه مانند جمهوری‌های آسیای مركزی و جمهوری‌های سیبری غربی و قفقاز‌، ممكن نبود كه بتوان ایران را در عقب‌ماندگی دوران قاجار نگه داشت.

جواهر لعل نهرو،‌ نویسنده كتاب «كشف هندوستان» در مقدمه کتاب خود می‌نویسد: ما ‌وقتی به بعضی از كشورهای شرقی می‌اندیشیدیم كه به جلو می‌تاختند، پیش از همه،‌ سرمشق اتحاد شوروی در برابرمان بود كه در دوران بسیار كوتاه دو دهه، با وجود گرفتاری در جنگها و كشمكش‌ها،‌ در مقابل مشكلات به پیشرفتهای عظیم و شگرف نائل شده بود،‌ بعضی‌ها مجذوب كمونیسم شده بودند،‌ بعضی دیگر به كمونیسم توجهی نداشتند،‌ اما پیشرفتهای سریع اتحاد شوروی در آموزش و فرهنگ و واقعیت‌های پزشكی و سلامتی جسمی و در حل مسئله ملیت‌ها و كوشش فوق‌العاده‌ای كه برای بوجود آوردن دنیائی نو از بقایای كهنه مبذول می‌داشت،‌ همه آنها را به تحسین و ستایش وامی‌داشت.

نمونه دیگری كه در برابر چشم مردم و به ویژه قشر بالای جامعه و روشنفكران ایران بود، كشور همسایه‌ ما تركیه بود كه مسافرت به اروپا تنها از آنجا ممكن بود. در تركیه، پیش از كودتای 1299 ایران، با تلاش جمعی از افسران به رهبری كمال پاشا «آتاتورك»،‌ یک رژیم نظامی جانشین امپراطوری پوسیده و فاسد عثمانی شد و با سرعتی به مراتب بیشتر از ایران، ‌آن هم با امكانات كمتر، در راه توسعه و پیشرفت گام گذاشت.

آنچه مهم است این نیست كه چه كارهائی در ایران انجام گرفته، ‌بلكه مهم این است كه بدانیم چه امكاناتی در اختیار دولت رضاخان بوده و تا چه حد از این امكانات به سود پیشرفت جامعه بهره‌گیری شده است. مهم‌ترین منبع درآمد ملی ما نفت بود،‌ كه رضاخان آن را دو دستی به انگلیسی‌ها تسلیم كرد و از درآمد نفت حتی یك لیره هم برای اصلاحات اجتماعی به مصرف نرسید و تمام آن برای خرید جنگ‌افزار تسلیم كشورهای اروپائی شد.

درباره ساختمان «كارخانه»،‌ تنها دو كارخانه، یكی پارچه‌بافی نخی در قائم‌شهر و یكی كارخانه ابریشم‌بافی در چالوس،‌ با بودجه دولت و در املاك غارتی رضاخان احداث شد و دیگر كارخانه‌ها،‌ كه مهم‌ترین آنها پارچه‌بافی‌های اصفهان بودند،‌ مربوط به بخش خصوصی بود هزینه احداث كارخانه سیمان شهرری و كارخانه قند كهریزك نیز مانند راه‌آهن‌، از درآمد قند و شكر و دخانیات (با بالابردن قیمت محصولات آن) از كیسه‌خالی اكثریت مردم بیرون كشیده شد. اگر پیشرفت صنعتی ایران را با هندوستان مقایسه كنیم خواهیم دید كه از هر جهت در دوران استعمار بریتانیا در هندوستان، مؤسسات صنعتی به مراتب بیشتری،‌ با سرمایه‌های انگلیسی‌ و مقداری با سرمایه سرمایه‌داران هندی، ساخته شد كه به نسبت از ایران بسیار بیشتر است. از لحاظ فرهنگی هم اقدامات دوران رضاخان بسیار ناچیز بود. در زمانی كه در جمهوری‌های آسیای مركزی ،‌ بیسوادی اكثریت مردم،‌ كه به مراتب از این لحاظ از ایران عقب‌افتاده‌تر بودند، در مدت كوتاهی ریشه‌كن شد،‌ تلاش در ایران بسیار ناچیز بود.

مدافعان رژیم رضاخان،‌ تأسیس دانشگاه و فرستادن 500 نفر دانشجو به اروپا را به رخ ما می‌كشیدند. باز هم درست این است كه در همین زمینه هم بین ایران و تركیه مقایسه شود،‌ با توجه به آمار دقیق درباره‌ نفوذ امپریالیسم انگلیس در دستگاه دولتی ایران،‌ كافی است به فهرست سیاستمداران و وكلای مجلس نگاهی انداخته شود تا فراوانی وابستگان به «فراماسونری» (فراموشخانه) را در فهرست‌های منتشر شده ببینیم. فراماسون‌ها،‌ (تقریباً همگی آنها) به دستگاه «ماسونی» انگلستان،‌ كه در ظاهر پادشاه انگلستان و در عمل،‌ سازمان جاسوسی خارجی (ام.آی.6) در رأس آن قرار داشت،‌ مربوط بودند.

اکثر نویسندگان، به این نكته مهمّ عملكرد رضاخان، كمترین اشاره‌ای ندارند كه او اساساً تربیت ولیعهدش (محمّدرضا) را به انگلیسی‌ها سپرده بود و آنها هم از همان روز اوّل ورودش به مدرسه اشرافی در سوئیس، جاسوس خود «پرون» را به عنوان راهنما، به او چسباندند. همه می‌دانند كه پرون، تا پایان، نزدیك‌ترین همدم و مشاور محمّدرضا بود. این شخص هم در دربار رضاخان و هم پس از آن در دربار محمّدرضا، پس از شاه، مقام اوّل را داشت و خواهران و برادران شاه، هم از او حساب می‌بردند. در خاطرات ارتشبد فردوست، درباره نقش این جاسوس انگلیسی، به اندازه كافی افشاگری شده است.

در دوران دیكتاتوری محمدرضا، یعنی از 1328 تا 1357، وضع ایران به مراتب از دوران پدرش بدتر و غارت و چپاول ثروت ملی چه از سوی خود محمدرضا و برادران و خواهرانش و چه از سوی خارجی‌ها به مراتب شدیدتر شد. در آن دوران بخش عمده‌ای از درآمد ملی، از بین رفت و نیست و نابود شد. آنهم یا برای خرید تسلیحات و یا برای استخدام كارشناسان آمریكائی كه در ایران بودند و با حقوق گزاف، زندگی شاهانه می‌كردند. هیچ معلوم هست كه در آستانه انقلاب چه ثروت عظیمی از كشور خارج و به آمریكا و اروپای غربی منتقل شد؟

مطلب دیگری كه درباره ‌این پنجاه ساله رژیم پهلوی‌ها باید مورد توجه قرار گیرد این است كه این رژیم،‌ هیچ‌وقت یك پایگاه مردمی در درون كشور نداشت. نه در دوران رضاخان و نه در دوران محمدرضا. پایگاه مردمی رژیم محمدرضا پهلوی در تمام این دوران، ‌همان بود كه در 28 مرداد 1332 به میدان آمد، یعنی اوباش و چاقوكشان و فواحش، كه بخشی با پول و بخشی زیر فشار مأموران شهربانی به خیابان‌ها كشیده می‌شدند. تظاهراتی كه به تمامی، فرمایشی بود و طی آن،‌ مردم را مجبور به بستن دكان‌ها و چراغانی كردن معابر و خیابان‌ها می‌كردند.

كسانی كه یك طرفه برخورد می‌كنند و مرتب تكرار می‌كنند كه ایران در طی این دوران چه پیشرفت‌هایی كرده است در حقیقت پوشش مناسبی می‌سازند برای حقایق دیگری كه گفته نمی‌شود، مثل پایگاه اصلی سیاست رژیم پهلوی‌ها،‌ وابستگی آنها به امپریالیسم و اثرات آن كه چگونه باعث از بین رفتن و غارت امكانات بسیار بسیار بزرگ كشور شده است. غارت به وسیله غارتگران امپریالیستی و یا نوچه‌ها و وابستگان و عمّال داخلی آنان.




منبع:«گفتگو با تاریخ ، مصاحبه با نورالدین كیانوری دبیر اول حزب توده» ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 180 تا 187
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی دوران - شماره 114 -اردیبهشت ماه 1394



 
تعداد بازدید: 1280


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: