انقلاب اسلامی نتایج جستجو

گفت‌و‌گو/خبر

مامور ساواک از «تندباد حوادث» گفت

در کتاب «تندباد حوادث» که به تازگی در ایران منتشر شده است، نماینده شاه و مامور ساواک در عراق، اطلاعات به کلی سری و محرمانه بخشی از سازمان ساواک را در دهه های 1330-1350 بیان می‌کند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی به نقل از خبرآنلاین، کتاب «تندباد حوادث» ( گفت و گویی با عیسی پژمان) به همت عرفان قانعی فرد از سوی نشر علم منتشر شده است. عیسی پژمان متولد 1303سنندج، جزء نخستین افسرانی است که با تاسیس ساواک به سرتیپ حسن علوی‌کیا معرفی می‌شود و در اداره خارجی ساواک نزد سرهنگ مجتبی پاشایی و سپس در بخش کردستان فعالیت می‌کند و پس از مدتی به عنوان مسوول این بخش، منصوب می‌شود. در 1336 پس از انتقال به ساواک تا 1348، مسوولیت‌هایی مانند نمایندگی ساواک در عراق، معاون اداره بررسی اطلاعات خارجی و معاون وابسته نظامی در عراق داشته و مدتی هم به عنوان استاد ساواک تدریس کرد. در 1348 از ساواک منفک و به شهربانی منتقل شد و مدتی ریاست اطلاعات شهربانی را برعهده داشت. بعدها به همکاری با سرلشکر حسن پاکروان – مشاور سیاسی وقت شاه - دعوت می‌شود. در کتاب «تندباد حوادث»، نماینده شاه و مامور ساواک در عراق، اطلاعات به کلی سری و محرمانه بخشی از سازمان ساواک ایران را در دهه های 1330-1350 را بیان می کند و در 5 فصل به «عملیات سری ساواک در کردستان عراق و استفاده از کردهای بارزانی در جهت نیت شاه، اسرار پشت پرده قرارداد الجزایر و نقش بارزانی، چگونگی ترور تیمور بختیار درعراق، خدمت یا خیانت فردوست، تلاش بختیار به کودتا علیه انقلاب اسلامی و وضع کردها بعد از انقلاب» می پردازد. این کتاب محصول گفتگوی قانعی فرد با پژمان در پاریس است. گرچه سرهنگ پژمان، پیش از این نوشته هایی در این زمینه در خارج از ایران منتشر کرده اما در این گفتگو ها به طور منظم به روایت ناگفته های خود از تاریخ معاصر ایران پرداخته است. این کتاب در 590 صفحه و با قیمت 19500 تومان منتشر شده است که دارای 32 صفحه عکس های تاریخی است.

مقالات همایش «جهرم و انقلاب اسلامی» کتاب شد

مرکز جهرم شناسی بنیاد فارس شناسی با همکاری انتشارات آثار ماندگار مجموعه مقالات همایش ملی «شهرستان جهرم و انقلاب اسلامی» را منتشر کردند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات همایش ملی «شهرستان جهرم و انقلاب اسلامی» در 3 فصل و به کوشش حجت الاسلام محمد عباس زاده جهرمی و مجیدرضا جهان مهین آماده شده است. این همایش 27 و 28 بهمن ماه سال 1389 برگزار شد و رونمایی از کتاب آن در 27 بهمن سال 1390 در سالن علامه امینی جهرم صورت گرفت. در آغاز این کتاب 22 سازمان به عنوان همیاران همایش معرفی شده اند که حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی یکی از آن هاست. فصل اول مجموعه مقالات همایش ملی «شهرستان جهرم و انقلاب اسلامی» به 5 پیام قرائت شده در همایش اختصاص دارد و در فصل های دوم و سوم، به ترتیب متن 12 مقاله و 21 چکیده مقاله آورده شده است. ولایت فقیه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و آیت الله العظمی سیدعبدالحسین لاری جهرمی، نقش مردم جهرم در انقلاب مشروطیت و حمایت از آیت الله سیدعبدالحسین نجفی لاری، نقش آیت الله سید حسین آیت اللهی در انقلاب اسلامی و دارالمومنین جهرم، گوشه هایی از حضور حضرت آیت الله حق شناس در صحنه انقلاب اسلامی جهرم، نگاهی تحلیلی به شعارهای مردم جهرم در انقلاب اسلامی، نقش الگو و چالش های آن دریشبرد اهداف انقلاب اسلامی، بررسی تاثیر قشربندی اجتماعی بر میزان دینداری جوانان، بررسی تاثیر عوامل شکاف نسلی از دید جوانان بر وضعیت دینداری آنان، معرفی و بررسی کتابشناسی توصیفی ـ آماری اثرآفرینان جهرم، مقایسه رشد مساجد و مدارس قبل و بعد از انقلاب اسلامی در جهرم، زندگینامه 11 شهید انقلاب شهرستان جهرم و بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اداری جهرم در زمان پهلوی اول عناوین مقالات اند. این مقالات با تصاویر و اسناد و جدول های آماری مستند شده اند. همچنین در مقاله زندگینامه 11 شهید انقلاب شهرستان جهرم، نام معصومه زارعیان دیده می شود. وی که در سال 1357 هجده ساله بوده، در راهپیمایی دهم فروردین آن سال که به مناسبت بزرگداشت چهلم شهدای تبریز برگزار شد، توسط ماموران حکومت پهلوی در خیابان سعدی جهرم به شهادت می رسد و اینک نام او به عنوان اولین بانوی شهید جهرم، زینت بخش یکی از مدارس دخترانه این شهرستان است. در عناوین چکیده مقالات هم موضوع های نگاهی تحلیلی به نقش علما و عامه مردم در شکل گیری جریان انقلاب اسلامی در شهرستان جهرم، جهرم در انقلاب اسلامی به روایت کتب و اسناد، جوانان و هویت انقلاب اسلامی، جهرم در گذر جنبش تنباکو، بررسی ظرفیت های ژئوکالچر شهرستان جهرم با تاکید بر انقلاب اسلامی ایران، تحلیل تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی جهرم، نقش مشارکت سیاسی زنان در شهرستان جهرم، نقش جنبش دانشجویی در شکل گیری انقلاب اسلامی و جهرم در نهم و دهم فروردین 1357 دیده می شوند. به گفته نصرالله میمنه جهرمی، دبیر علمی همایش ملی «شهرستان جهرم و انقلاب اسلامی»، دبیرخانه این همایش 60 مقاله و چکیده مقاله، 120 خاطره و شعر و 200 قطعه فیلم دریافت کرده که برگزیده بخش های مکتوب اینک کتاب شده اند. مجموعه مقالات همایش ملی «شهرستان جهرم و انقلاب اسلامی» در قطع وزیری و 420 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه منتشر شده است.

كتابخانه تخصصی انقلاب در مشهد2500 جلد كتاب دارد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی به نقل از ایکنا، نعمت‌الله فيروزی، مدير فرهنگسرای انقلاب اسلامی مشهد گفت: این فرهنگسرا يك كتابخانه تخصصی در موضوع انقلاب اسلامی دارد كه 2500 جلد كتاب همراه با نرم‌افزار‌های مرتبط با انقلاب اسلامی برای استفاده در اين كتابخانه در نظر گرفته شده است. وی خاطرنشان كرد: فرهنگسرای انقلاب، 22 اسفندماه 90 در بوستان ارم شهرداری منطقه چهار مشهد افتتاح شد. شهردار منطقه چهار مشهد در این مراسم با اشاره به اختصاص 9 ميليارد ريال برای ایجاد این فرهنگسرا گفت: فرهنگسرای انقلاب اسلامی مشهد با هدف بررسی ابعاد گسترده انقلاب شكوهمند اسلامی، معرفی چهره‌های انقلابی و ارایه خاطراتی از دوران پيروزی انقلاب احداث شده است. وی افزود: در اين فرهنگسرا ‌خاطرات انقلاب، اسناد و عواملی كه در سطح شهر مشهد در شكل‌گيری انقلاب، پيروزی و به ثمر رسيدن آن مؤثر بوده است برای نوجوانان، جوانان و نسل سوم بيان می‌شود.

انتشار کتاب سوم «نقد تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی»

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی، مقاله‌ اول سومین مجموعه «نقد تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی» به نقد كتاب «داستان انقلاب» نوشته محمود طلوعی اختصاص دارد كه توسط روح‌الله سلطانیان نوشته شده است. حمید عصمتی در مقاله دوم به نقد كتاب «شورشیان آرمانخواه: ناكامی چپ در ایران» نوشته مازیار بهروز پرداخته است. در مقاله سوم، فرهاد رزاقی كتاب «جادوی گفتار» نوشته غلامرضا كاشی را به نقد كشیده است. در مقاله‌ چهارم، كتاب «جستارهایی درباره‌ی تئوری توطئه در ایران» ترجمه ابراهیم فتاحی توسط محمد رجبی مورد نقد قرار گرفته است. كتاب مذكور حاصل گردآوری سه گفتار با عناوین «پارانوید در سیاست ایران» به قلم یرواند آبراهامیان، «توهم توطئه» به قلم احمد اشرف و خلیل ملكی، «تئوری توطئه و پیشبرد جامعه‌ مدنی» به قلم محمدعلی همایون كاتوزیان است كه به همت نشر نی به چاپ رسیده است. مترجم در چاپ چهارم این اثر پیشگفتاری درباره ادبیاتِ موضوع «توهم توطئه» نوشته و ضمیمه‌ای نیز به آن افزوده كه در حقیقت گزارشی از دستگیری خلیل ملكی توسط ساواك است. مجتبی حبیبی در مقاله پنجم، كتاب «جزیره سرگردانی» نوشته سیمین دانشور را نقد كرده و در مقاله‌ آخر كتاب «جذابیتِ عشق؛ زندگی روشنفكران ایرانِ بعد از انقلاب» نوشته تورج زاهدی توسط مهدی حق‌بین بررسی شده است. «جذابیت عشق» رمانی است كه با هدف طیف‌سنجی و بازشناسی روشنفكران در دوران جمهوری اسلامی ایران به رشته‌ تحریر درآمده است. سومین مجموعه مقالات «نقد تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی» در 193 صفحه، با شمارگان 2000 نسخه و بهای 37000 ریال توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. نخستین مجموعه 24 فروردین 1389 منتشر شد و نقد هشت کتاب از نويسندگان داخلي و خارجي درباره ابعاد مختلف انقلاب اسلامي را دربر داشت. در نخستين مقاله، به معرفي و نقد کتاب «مباني مشروعيت و قدرت در جمهوري اسلامي ايران» پرداخته شده است. مقاله دوم در معرفي و نقد کتاب «ايران در حکومت روحانيون» نوشته شده است. اين کتاب، ترجمه‌اي است از کتاب «Iran under The Ayatollahs»، نوشتة «ويليپ هيرو» که نقطه تمرکز آن بررسي رويدادهاي قبل و بعد از انقلاب اسلامي است. در مقاله سوم، به معرفي و نقد کتاب «تاريخ سياسي ۲۵ ساله ايران (از کودتا تا انقلاب)» پرداخته شده و مقاله چهارم اين مجموعه، در معرفي و نقد خاطرات آخرين نخست‌وزير پهلوم دوم ـ بختيار ـ نوشته شده است. مقاله پنجم به معرفي و نقد کتاب «شکل‌گيري انقلاب اسلامي؛ از سلطنت پهلوي تا جمهوري اسلامي» پرداخته و در مقاله ششم، کتاب «مشروطه ايراني» نقد شده است. مقاله هفتم، در معرفي و نقد کتاب «انقلاب ايران در دو حرکت» نوشته شده و مقاله پاياني، رمان «زمستان 1362»، اثر «اسماعيل فصيح» را مورد نقد و بررسي قرار داده است. مجلد دوم مجموعه «نقد تاريخ‌نگاري انقلاب اسلامي» هم 14 تیرماه 1390 منتشر شد و شامل نقد و بررسي 7 عنوان كتاب است. ديباچه‌اي بر جامعه‌شناسي سياسي ايران در دوره جمهوري اسلامي، نتايج انقلاب ايران، آخرين انقلاب بزرگ، اعترافات ژنرال، درون انقلاب ايران و معماي هويدا از جمله عناوين آثاري‌اند كه مورد نقد و بررسي قرار گرفته‌اند. حميد هوشنگي، ميرحواس احمدزاده، ابوالفضل حليم زمهرير، كريم جعفري، محمود بابايي، جواد عرباني و سعيد عطار اين نقدها را نوشته‌اند.

ترجمه خاطرات ژنرال هايزر به نمایشگاه تهران کتاب می رسد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی به نقل از «منا نشر»، نعمت‌الله عاملی، مترجم کتاب «مأموریت به تهران» گفت: این اثر دربردارنده یادداشت‌های روزانه ژنرال «رابرت ا.داچ هايزر»، مأمور آمریکا در زمان حکومت پهلوی دوم در ایران است که در آن خاطرات و وقایع روزهای اقامت خود در ایران را نوشته است. وی به مأموریت این نیروی آمریکایی در خاک ایران اشاره و عنوان کرد: ژنرال هايزر یکی از مقامات بلندپایه ارتش آمریکاست که در روزهای پایانی حکومت پهلوی از طرف جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، از 14 دی تا 22 بهمن سال 57 به ایران آمد. وی به دنبال ایجاد انسجام ارتش ایران در راستای حمایت از دولت بختیار و سرکوب انقلابیون بود. او از کاخ سفید دستور داشت که اگر بختیار بعد از فرار شاه به خارج از کشور نتوانست حکومت پهلوی را حفظ کند، با همکاری ارتش ایران، کودتا کند و حکومت را تغییر دهد که البته تمام این نقشه‌ها با ورود امام خمینی(ره) به ایران و مجاهدت‌های مردم ایران در به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی با شکست مواجه شد. عاملی در رابطه با ترجمه «مأموریت به تهران» گفت: این اثر قبلاً به صورت گسسته ترجمه شده است و بخشی از خاطرات در شماره‌‌‌های مختلف روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود. عدم انسجام و دقت کافی در ترجمه، برگردان ناقص از مطالب و ویراستاری نادرست متن کتاب ضرورت ترجمه دوباره این اثر را ایجاب می‌کرد. از این رو، این اثر را به سفارش مرکز اسناد انقلاب اسلامی ترجمه کردم. این مترجم به بخش‌های مختلف اثر اشاره و عنوان کرد: «مأموریت به تهران» از یک مقدمه، سه فصل و یک نتیجه‌گیری تشکیل شده است. نویسنده در فصل نخست با عنوان «آخرین روزهای شاه»، رزوهای پایانی رژیم طاغوت را از 14 تا 26 دی‌ماه توضیح می‌دهد و در این فصل به دولت بختیار و فعالیت‌های وی برای سرکوب مردم انقلابی اشاره می‌کند. خواننده در دومین فصل اثر با عنوان «در انتظار خمینی» با چگونگی فرار شاه و تحولات بعد از آن که در برهه تاریخی 27 دی تا 11 بهمن‌ماه اتفاق افتاده است آشنا می‌‌شود. فصل سوم اثر با نام «بازگشت آیت‌الله» دربردارنده تحولات و وقایع ایران از 12 تا 22 بهمن‌ماه است و در آن بازگشت امام خمینی(ره) به کشور و تلاش‌های مردم ایران برای به پیروزی رساندن انقلاب را بیان می‌کند. وی در رابطه با دیگر آثار در دست ترجمه خود گفت: دو اثر دیگر با عنوان «سیاست آمریکا در ایران» و «سیا در ایران» را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده‌ام که در سال 91 از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر خواهد شد. در «سیاست آمریکا در ایران» 12 سند فعالیت و رویکرد آمریکا در قبال ایران در طول جنگ سرد را به فارسی ترجمه کرده‌ام که پژوهشگران تاریخی می‌توانند از آن استفاده کنند.

بررسی مولفه‌های گفتمان سیاست خارجی شاه

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد هما اسدی با عنوان «بررسی مولفه‌های اصلی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی» زیر نظر دکتر فرهاد ساسانی (استاد راهنما)، میرزاباقر علیان‌نژاد (استاد مشاور)، دکتر فرزان سجودی (داور خارجی) و دکتر فریبا قطره (داور داخلی) نوشته و 24 بهمن 1390 از آن دفاع شد و نمره عالی (20) را کسب کرد. این دانشجوی دانشگاه الزهرا(س) در نگارش پایان‌نامه خود از منابع بخش‌های مختلف دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، بخصوص کتابخانه تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی و واحد زبان‌های خارجی این دفتر استفاده کرده است. وی در چکیده پایان‌نامه یادآور شده که «این پژوهش توجه خود را معطوف به چگونگی کارکرد برجسته‌سازی و حاشیه‌رانی در گفتمان سیاست خارجی شاه ساخته و از این طریق هم هویت‌های «خودی» و «دیگری» و هم نشانه‌های هژمونیک شده و غالب در گفتمان شاه را مشخص می‌کند. در این پژوهش مشخص شده است قطب‌بندی هویتی در گفتمان شاه دو گانه نبوده بلکه به صورت پیوستاری بوده که دارای قطب‌های میانی نیز هست. آمریکا، سازمان ملل متحد و ملت‌های جهان هویت‌های ثابت خودی در این پیوستار بوده در حالی که محمد مصدق، جمال عبدالناصر، کمونیسم، حزب توده و استعمار (بدون اشاره به نام کشورهای خاصی) هویت‌های ثابت دیگری هستند. شوروی و اسرائیل نیز قطب‌های بینابین این پیوستار هستند.» در این پژوهش 3 محور نفت، جهان عرب و کشورهای بلوک شرق در سیاست خارجی محمدرضا پهلوی به عنوان هدف‌های جزیی در نظر گرفته شده و پس از بررسی سابقه تاریخی این سیاست در منابع مکتوب و پژوهش‌های گفتمانی مرتبط با این موضوع، این نتیجه به دست آمده که «فقط یک پژوهش گفتمانی درباره سیاست خارجی شاه صورت گرفته است که آن هم به صورت مختصر و در قالب یک فصل از کتاب به موضوع پرداخته است.»(ص 47) به این ترتیب هما اسدی ارزش خاص پژوهش خود را یادآور می‌شود و مفاهیم برجسته شده و به حاشیه رانده شده در 35 متن از حرف‌های شاه درباره سیاست خارجی در دوران سلطنتش در فاصله زمانی سال‌های 1320 تا 1356 را در قالب رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان مورد بررسی و تحلیل قرار می‌دهد. در ادامه عناصر و چارچوب‌های گفتمان سیاست خارجی شاه در قالب جمع بندی‌ها و نمودارها آشکار شده و به عنوان نمونه یکی ار نتایج چنین است: «از سال 1353 تا 1356 تاکید شاه بیشتر بر قدرت ایران و برجسته‌سازی این مفهوم است. در این دوران توان نظامی ایران از لحاظ سلاح عمومی بالا رفته و سیاست این دوران را می‌توان سیاست «قدرت‌مدارانه» نامید.»(ص188) نمونه دیگر این است که «شوروی و اسرائیل تا حول و حوش سال 1340 برای شاه ابژه ناامنی است. اما با وجود این احساس ناامنی، شوروی هرگز قطب «دیگری» نمی‌شود. شاه در طول این دوران هیچگاه از ارجاع مشخص و مستقیم به شوروی استفاده نمی‌کند و بیشتر مواقع از طریق ارجاع نامشخص، به ویژه به روزنامه‌های چاپ این کشور، کنش‌های آن کشور را برجسته می‌کند. [همچنین] شاه در رابطه با اسرائیل به گونه‌ای عمل می‌کند که گویی نمی‌خواهد مشخص سازد در کدام قطب [خودی، دیگری، میانی] قرار دارد و از سوی دیگر اظهار می‌دارد رابطه‌اش با اسرائیل را قطع نخواهد کرد و نفت مورد نیاز این کشور را تامین می‌کند.»(ص 195) پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد هما اسدی با عنوان «بررسی مولفه‌های اصلی در گفتمان سیاست خارجی محمدرضا پهلوی» با استفاده از بیش از 50 منبع و ماخذ در 220 صفحه نوشته شده است.

«دانشور» نوشت: حرکت پیاده ها، شاه را مات کرد و امام آمد

پیکر سیمین دانشور، داستان‌نویس، امروز (21 اسفند 90) در قطعه هنرمندان آرام گرفت. او 18 اسفند ماه در سن 90 سالگی از دنیا رفت. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، داستان «جزیره سرگردانی» شهریور ماه 1372 توسط انتشارات خوارزمی به چاپ نخست رسیده است. این داستان به تاریخ مبارزات سیاسی در ایران هم نظر دارد و در همان آغاز راه این را نشان می دهد، همچنان که برخاسته از تاثیر فضای مبارزات بر زندگی نویسنده و همسرش «جلال آل احمد» است. «سلیم از مبارزات پدرش در دوران مصدق حرف زد. اشاره کرد که یک علت دیگر که در دانشگاه استخدامش نکرده اند این بوده که پدرش از هواداران مصدق بوده و او و شمشیری تعداد زیادی از تاجرهای بازار را با خود همراه کرده بوده اند. و حالا دور به دست توران خانم افتاد تا بگوید پسرش در راه پیرمرد شهید شد ـ دم مجلس تیر خورد ـ و عکس پدر هستی را که به دیوار تالار نصب بود به سلیم نشان بدهد.»(ص26) در همین بریده با شخصیت های اصلی داستان (هستی و سلیم) رو به رو می شویم و البته رویارویی دیدگاه های آنان: «هستی گفت: نمی توان همه چیز غرب را به طور دربست نفی کرد. علم غربی، تکنولوژی، هنر، فلسفه و عقایدی نظیر سوسیالیزم را... می توان دست کم از آنها الهام گرفت. سلیم گفت: ما خودمان منبع الهام داشته ایم و داریم. مادربزرگ گفت: مقصودشان قرآن و اسلام و عرفان است. و سلیم افزود: اسلام انقلابی، مهدویت انقلابی.»(ص31) در حاشیه این دو (هستی و سلیم) زندگی وقت جریان دارد، در یک سو متاثر از سنت ها و در سوی دیگر متاثر از تجدد روز و دانشور تلاش می کند رویارویی معمول آنها را به تصویر بکشد تا هستی بتواند رازهای مگوی اطرافش را کشف کند. زمان شروع ماجراهای داستان (اسفند و فروردین) به تغییرات ناگزیر و طبیعی در پیش اشاره دارد و همچنین شخصیت های زن داستان که هر یک نماد گوشه ای از این جنسیت اند. ادامه «جزیره سرگردانی»، «ساربان سرگردان» شد که شهریور ماه 1380 به چاپ اول رسید. هستی سر از بازجویی ساواک درآورده و سلیم برای فرار او نقشه کشیده است. اما ماجرا به گونه دیگری رقم می خورد و هستی سر از جزیره سرگردانی درمی آورد، جایی در دریاچه نمک معروف در استان قم و همان جا که دهان به دهان گفته می شد حکومت پهلوی دوم مبارزان را در آن رها می کند. به او و مراد (که پیش از سلیم به هستی علاقه داشته و بعد از این با او ازدواج می کند) می گویند: «اگر تصمیم گرفتید با ساواک بدون قید و شرط همکاری کنید، فردا به سراغتان می آییم.»(ص93) با اخباری که از این وضعیت به اطرافیان با نفوذ آنها رسیده، نجات پیدا می کنند و همچنان که مبارزات مردم اوج می گیرد، هستی درگیر گره گشایی از راز و رمزهای فکری و روابطی اطراف خود است و داستان به اینجا می رسد که: «حرکت پیاده ها شاه را مات کرد و امام آمد.»(ص 253) فصل آخر «ساربان سرگردان» با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گره می خورد. «سیمین دانشور» برجسته ترین چهره داستان نویسان زن در ایران در آخرین آثار خود به مهمترین تحولات دهه های اخیر ایران ـ پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ـ توجه کرد و نقشی از خود در این راه به یادگار گذاشت. کیفیت ادبی و محتوایی داستان های «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» همچنان که تاکنون بارها مورد توجه قرار گرفته بعد از این هم مورد توجه مخاطبان جدید و نقدهای جدی قرار خواهد گرفت، بخصوص اگر ادامه این دو داستان که گفته می شود نوشته شده، منتشر شود.

بررسی 12 سال فعالیت «احزاب سیاسی مازندران»

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، کتاب «احزاب سیاسی در مازندران 1332 ـ 1320» نوشته سیف‌الرضا شهابی از سوی نشر رسانش به کتابفروشی‌ها رسیده است. در فهرست این کتاب پس از مقدمه و مقدماتی با عناوین «احزاب در ایران»، «حزب توده در مازندران»، «انتخابات مجلس شورای ملی» و «انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی»، نام‌های شهرها و شهرستان‌هایی از استان مازندران دیده می‌شوند و «افسران خراسان و تهران در مازندران»، «مصاحبه‌ با محمدعلی عمویی» و «افسران مازندرانی عضو سازمان افسران حزب توده» معرف مدخل‌های دیگری در این کتابند. شهابی در مقدمه کتاب خود یادآور شده است: «یکی از مشکلات در تحقیق مربوط به فعالیت احزاب در مازندران فوت اکثر فعالان سیاسی و حزبی سال‌های 32 ـ 1320 در زمان تدوین این مجموعه بود. این در حالی است که متأسفانه اکثریت قریب به اتفاق این افراد، خاطرات یا فعالیت‌های خود را در جایی ثبت نکرده‌اند و آن تعدادی هم که در قید حیاتند یا به علت کبر سن دچار فراموشی شده‌اند و یا حوصله بازگو کردن خاطرات را ندارند.» (ص 11) کتاب «احزاب سیاسی در مازندران» که به مصاحبه‌هایی مرتبط با موضوع مورد نظر تکیه کرده است، در نخستین مدخل «احزاب در ایران» را بررسی و آنها را در سه زاویه وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی، انگلستان و امریکا طبقه‌بندی کرده است. سپس به «حزب توده در مازندران» توجه کرده، زیرا «حزب توده در سال‌های 32 ـ 1320 عمده‌ترین حزب سیاسی ایران بود که از گسترده‌ترین فعالیت‌های حزبی و سیاسی برخوردار بود» (ص 35) و «دستگیری و محکومیت 3 مازندرانی از 3 شهرستان (بابل، ساری و گرگان) در سال‌های پایانی حکومت رضاخان که یکی از آنها تا حد تئوریسین‌های حزبی ارتقا پیدا کرد، تبعاتی در برداشت و تأثیرات سیاسی برجای گذاشت.» (ص39) سیف‌الرضا شهابی، سپس به «انتخابات مجلس شورای ملی» پرداخته تا نشان دهد که چگونه در دوره‌های 14 تا 17 مجلس «احزاب مختلف کوشیدند تا تعدادی از اعضایشان به مجلس راه یابند» (ص 77) و کار به جایی رسید که «ساری، همانند بابل در دوره هفدهم نماینده‌ای در مجلس شورای ملی نداشت.» (ص 112) وی پس از معرفی «انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی که «از سال 1324 هماهنگ با فعالیت حزب توده در شهرهای مازندران، تشکیل شد» (ص 113) در 259 صفحه به کمک منابع مکتوب، اسناد و مصاحبه‌ها به آمل، بابل، بهشهر، بندر شاه، بندر گز، چالوس، ساری، سوادکوه، زیراب، شاهی، شهسوار، گرگان‌ودشت، گرگان، گمیشان، گنبد و نوشهر روزگار مورد نظر کتاب سفر کرده و در قالبی نزدیک به روزشمار از وقایع متأثر از فعالیت احزاب وقت در این مناطق نوشته است. در این حوادث حزب توده پررنگ‌تر دیده می‌شود، اما رد فعالیت‌ حزب‌های اراده ملی، ایران، پان‌ایرانیسم، جنگل، دموکرات ایران، زحمتکشان، طبرستان، عدالت، فناناپذیر ایران، مساوات، ملت ایران، وحدت ایران و وطن‌ هم پیداست. نویسنده «احزاب سیاسی در مازندران» پس از شرح ماجرای فرار حدود 19 نفر افسر و 6 نفر سرباز از لشکر 8 خراسان به فرماندهی یکی از افسران مرتبط با سازمان نظامی افسران حزب توده در تهران، که به مازندران ختم می‌شود، مصاحبه با محمدعلی عمویی (از اعضای سازمان افسران) را آورده است. سیف‌الرضا شهابی برای نگارش کتاب خود از 51 عنوان کتاب و 24 روزنامه و مجله و نشریه بهره برده است. کتاب او با آلبومی که بیشتر صفحات آن تصاویر اسناد است، فهرستی از 15 افسر مازندرانی عضو سازمان افسران حزب توده و فهرست اعلام به پایان می‌رسد. «احزاب سیاسی در مازندران» در قطع رقعی و 479 صفحه، با بهای 110 هزار ریال به کتابفروشی‌ها آمده است.

نوستالژی بهمن 57 و یاد همبستگی

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، نخستین مطلب 14 صفحه‌ای که شماره اول «کتاب هفته نگاه پنج‌شنبه» به وقایع انقلاب اسلامی اختصاص داده، نوشته‌ای از داوود امیریان با نام «نوستالژی 57» است. او حال و هوای خود در آن سال را خاطره‌وار نوشته است در دومین مطلب، شیما شهرابی نوشته خود را «نوستالژی یک دهه شصتی از بهمن 57» نام داده است. او هم خاطره‌ای از جشن‌های گرامی‌داشت دهه فجر نوشته که از آنجا آغاز می‌شود که: «کلاس دوم راهنمایی بودیم. مدیر مدرسه اول بهمن ماه آمد سرکلاس و 12 هزار تومتن سپرد دست یکی از بچه‌ها که آن روزها اسمش نماینده کلاس یا به قولی مبصر بود و گفت: با این پول روز 12 بهمن برای کلاس‌تان جشن بگیرید...» افشین صادقی‌زاده از یک تفنگ بادی در بهمن 1357 نوشته و کاوه جلالی با تیتر «نوستالژی در آتش»، فیلم‌های ساخته و اکران شده در آن سال را به به یاد آورده است. فریدون فرهودی با نوشته‌ای به نام «خاطرات و رویاها» به پاییز سال 1357 و آخرین ماه‌های خدمت سربازی‌اش بازگشته و آخرین یادداشت صفحات ویژه انقلاب در «کتاب هفته نگاه پنج‌شنبه» به قلم فاطمه راکعی (شاعر) «ای دریغ» نام گرفته و چنین آغاز می‌شود: «سال‌ 57 و نوستالژی من را یاد همبستگی می‌اندازد...» «کتاب هفته نگاه پنج‌شنبه: درباره فرهنگ و هنر ادبیات» هدایت حسین واحدپور، علیرضا معزی، سیدعلی میرفتاح و سیدعبدالجواد مولوی منتشر می‌شود.

ایستادن در برابر رضاخان اولین ایستگاه است

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، مجموعه 2 جلدی «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد: براساس داستان زندگی امام روح‌الله خمینی (ره)، عارف، فیلسوف، سیاستمدار و رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران» به چاپ هشتم رسید. این کتابها را مرحوم نادر ابراهیمی (1315 ـ 1387) در زمان حیات خود نوشته و به دفتر ادبیات انقلاب اسلامی سپرده است. جلد اول مجموعه «سه دیدار»، «رجعت به ریشه‌ها» نام گرفته و مرحوم نادر ابراهیمی آن را در فاصله سال‌های 1375 و 1376 نوشته است. این مجلد در 10 بخش تنظیم شده و نادر ابراهیمی پیش از آغاز این بخش‌ها تأکید کرده که «من داستان می‌نویسم، تاریخ نمی‌نویسم تاریخ‌های بسیاری قبل از من نوشته شده است و همزمان با من و بعد از من نیز نوشته می‌شود و خواهد شد؛ اما داستان فقط یک بار نوشته می‌شود؛ فقط یک بار.» وی در مقدمه کتاب و در توضیح دیگری آورده است که «آنچه در این داستان گفته‌ام، به اعتقاد و باور خودم عین حقیقت است و جز حقیقت هیچ نیست.» در کتاب 245 صفحه‌ای «رجعت به ریشه‌ها» داستان زندگی امام خمینی (ره) از روزگار نوجوانی ایشان آغاز می‌شود و در مسیر تاریخی روزها و سال‌ها پای دیدار امام (ره) و آیت‌الله سیدحسن مدرس به میان می‌آید. نویسنده به گذشته بازمی‌گردد تا از ریشه‌های خانوادگی امام (ره) و تأثیر آنها بر ایشان بنویسد و حاصل آن را در چنین صحنه‌ای روایت کند: «حاج آقا روح‌الله در تمام عمرش فقط یک بار رضاخان را دید، آن هم در همین یازده فروردین 1303. سردار سپه ظاهراً برای گفت‌وگو به قم آمد ـ با کبکبه و دبدبه‌ی اسکندری. آن دو چشم جوان، سردار سپه را از آن سوی خیابان دید ـ با نگاهی که مثل تیغ می‌برید، از پس گروهی که گرد آمده بودند. دید و دلش لرزید: صولت سرداران را یافته است. فاتح تاریخ است انگار. هیچ هم نیست. می‌دانم. امربر، در هر شکل و شمایل، باز هم امربر است. دو شب پیش، خبر به قم رسیده بود که پس فردا سردار سپه به قم می‌آید ـ به دستبوس علما. در همان شب، آقا روح‌الله جوان به هم‌حجره‌اش سیدلواسانی گفت: برای له کردن مدرس می‌آید. فقط برای کوچک کردن مدرس و این که نشان بدهد او صدای دین نیست. به شما می‌گویم تا شما هم فردا به پدرتان بگویید. بگویید که اگر ایستادن در برابر رضاخان را مصلحت می‌دانند، این اولین ایستگاه است و بهترین. یا راهش ندهید به حرم یا بکوبیدش.» (صص 116 و 117) جلد اول «سه دیدار» با روایت خواستگاری امام خمینی (ره) از بانو قدس ایران ثقفی به پایان نزدیک می‌شود. جلد دوم این مجموعه «در میانه میدان» نام دارد و 270 صفحه و 13 بخش است. نادر ابراهیمی این جلد را در فاصله سال‌های 1376 و 1377 نوشته است. وی در چند مقدمه این مجلد آورده است که «بسیار ممنون مقام منیع رهبری هستم که فرصتی طولانی و دلنشین جهت گفتگو در باب نخستین دیدارشان با حضرت امام (ره) و برخی حقایق مطروح در این داستان به من دادند.» در نخستین صفحات جلد دوم «سه دیدار» داستان دیدار امام (ره) و آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی روایت شده است و از این حال، نویسنده همچنان گریزهایی به نوجوانی و جوانی روح‌الله خمینی دارد و بازمی‌گردد به روزهای کودتا 28 مرداد 1332 و دیدار دیگر امام (ره) و آیت‌الله کاشانی. این رفت‌و آمدهای تاریخی و داستانی ادامه دارد تا هم فضای تاریخی آن روزها را به تصویر بکشد و هم خواننده به دیدار مهم دیگری وارد شود: «شاه در مقابل ابرمرد تقدیر». این قطعه از روایت نادر ابراهیمی چنین به پایان می‌رسد: «نم‌نم بارانی می‌بارید. هوا بلورین بود. حاج آقا روح‌الله، آهسته و متین، خیابان اصلی باغ سعدآباد را می‌پیمود که یک خودروی سیاه کنار حاج آقا ایستاد. راننده سرک کشید و با پوزخندی گفت: بفرمایید بالا حاج آقا! بنده در خدمت شما هستم تا هر جا که می‌خواهید برسانمتان. ـ سلام علیکم آقا. خسته نباشید! اولاً بنده «بالا» هستم. شما «پایین». توجه نمی‌کنید که شما برای حرف زدن با من، چطور مجبور شده‌اید سرتان را بالا کنید؟ و توجه نمی‌کنید که بنده اگر بخواهم سوار ماشین بشوم، چطور باید خم شوم و خمیده به آن پایین بیایم؟ ثانیاً متشکرم پسرم. من دوست دارم که زیر این نم‌نم باران پیاده بروم. ـ تا قم؟ ـ تا هر جا که دلم بخواهد. ـ اما به من گفته‌اند «باید» شما را تا به قم برسانم. ـ به زور و با تهدید؟ ـ خیر حاج آقا، خیر... قصد جسارت نداشتم. ـ قصدش را هم اگر داشتی، قدرتش را نداشتی پسرم! برو به بزرگ‌ترهایت بگو: آن طلبه وقتی اراده کند که پیاده برود، تا آن سر دنیا هم می‌رود. و بعد، راجع به خودت پسرم! توکل کردن به خدا را یاد بگیر، نماز بخوان، روزه بگیر، ایمان پیدا کن. همه تکالیف دینی‌ات را انجام بده تا مجبور نشوی نوکری شمر و یزید زمان را بکنی. امربر ظالم شدن، مشارکت در ظلم است. این حرف را به همه همکارانت که در این کاخ جور و ستم کار می‌کنند هم بگو! خدانگه‌دار پسرم... شاه که از پشت پنجره اتاق کارش، در طبقه دوم، نگاه می‌کرد با خود گفت: با آن راننده بدبخت بیشتر حرف زد تا با من مثلا‍ً شاه.» (صص 194 و 195) نادر ابراهیمی برای مجموعه «سه دیدار» کتاب سومی هم با عنوان «حرکت به اوج» در ذهن و قلم داشته که بیماری و اجل به او مهلت نمی‌دهد. اما جلدهای اول و دوم این مجموعه هم‌اکنون توسط انتشارات سوره مهر به چاپ هشتم رسیده است.

چاپ بیستم «خاطرات عزت‌شاهی»در کتابفروشی‌ها

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، «خاطرات عزت‌شاهی» در 13 فصل با بیش از 140 عنوان برای خاطرات، 11 پیوست و اسناد و عکس‌ها و فهرست اعلام و منابع و مآخذ یکی از مشهورترین کتابهای خاطرات در فاصله نخستین انتشار در سال 1386 تاکنون است. تدوین کننده این کتاب معتقد است که «خاطرات عزت‌شاهی»، تاریخ دو دهه مبارزه با رژیم شاه و سرگذشت جریان‌های سیاسی قهرآمیز و گروه‌های مبارز مسلح و قصه آدمهایی است که با هر مرام، عقیده و مسلکی، روزی روزگاری برای رسیدن به آرمان‌های همیشگی بشری، همچون عدالت، مساوات و جامعه‌ای خالی از تبعیض قیام کردند و برای آن خون دادند. عزت‌الله شاهی (مطهری) شخصیت اصلی کتاب است که از منظر او وقایع مبارزاتی دهه 1340 به بعد تا پیروزی انقلاب اسلامی (1357) و کمی از وقایع بعد از آن بازگو می‌شوند. خاطرات چند لایه‌اند و مهم‌ترین آنها اطلاعات دقیق از چگونگی مبارزات، احوال عزت‌شاهی در دل مبارزات و نگاه عمیق او به وضعیت اجتماعی اطرافیانش است. پیوستگی خاطرات و دو زاویه مکانی مهم در آنها: شهر تهران و زندان‌هایی که عزت‌شاهی از سر گذرانده، به علاوه معرفی همه نام و نشانی‌ها در پاورقی‌های کتاب، از مطالعه اثر 865 صفحه‌ای «خاطرات عزت‌شاهی» یادگارهای مهمی باقی می‌گذارد. از صفحه 573 کتاب پیوست‌ها و اسناد و عکس‌ها آمده است و مکمل خاطرات عزت‌شاهی است. این که دیگران از او چه به یاد دارند و مدارک چه را گواهی می‌دهند، باورپذیری خاطرات را در نزد مخاطب تضمین می‌کند. چاپ بیستم کتاب «خاطرات عزت‌شاهی» را انتشارات سوره مهر در قطع وزیری و با بهای 14 هزار تومان به بازار کتاب آورده است.

ادبیات کودک و نوجوان - بخش دوم

- لطفاً قبل از هر چیز اول یه تعریفی از ادبیات کودک ارائه بدهید. ‌ - به اعتقاد من ادبیات کودک یکی از فنی‌ترین ژانرهای ادبی است. ادبیـات کودک، هم دیروز- دیروز بسیار طویل‌المدتی که از حدود مثلاً 60 سال پیش به این طرف- هم امروز، به شدت نظری‌تر از ادبیات به معنای اعم است. حوزه‌ی نظریه در ادبیات کودک، هم گذشته و هم امروز، بسیار فعال‌تر و پرتنش‌تر از حوزه‌ی ادبیات به معنای اعم است. یعنی شاید آن میزانی که ما کار نظری در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان انجام می‌دهیم به نسبت آن اندازه‌ای که کار پژوهـش در ادبـیات کودک و نوجـوان انجام می‌دهیم، هرگز هم‌سطح آن در حوزه‌ی ادبیات بزرگسال- ادبیات به معنای اعم- کار نظری و پژوهشی صورت نمی‌گیرد. این‌ها دلایلی دارد ... - بحث ترجمه در حوزه کودک چطور؟ آن هم همین شرایط را دارد؟ ‌- در حوزه‌ی ترجمه هم همین طور؛ یعنی عمده‌ترین مباحث نظری ترجمه ابتدا از محمل ادبیات کودک و نوجوان وارد کشور ما می‌شود. حالا عمومیت ندارد، گاهی ممکن است عکس این را هم ملاحظه بفرمایید ولی عمدتاً این جور است، حالا مصادیقی که ما دیدم و تجربه کردیم. این علتش به اعتقاد من یکی به خاطر خاص بودن مخاطب ادبیات کودک و نوجوان است. شما در ادبیات کودک و نوجوان مجبورید به مخاطب بیندیشید و از مخاطب تعریف بدهید، به مختصات این مخاطب فکر بکنید، نویسنده و شاعری در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان موفق است که این مخاطب را بشناسد و با ویژگی‌های روحی، روانی، فیزیکی او و نیازمندی‌های او آشنا باشد و در سیر تطور اجتماعی ـ تاریخی هم باز این مفهوم و تغییر و تحول او را دنبال کند. اما در حوزه‌ی ادبیات بزرگسال شما هرگز چنین التزامی ندارید؛ یعنی یک شاعر در حوزه‌ی ادبیات به معنای عام هرگز به مخاطب نمی‌اندیشد، ضرورتی ندارد فکر بکند. یا داستان‌نویس همین طور، او می‌گوید من داستان‌نویسم، هنرمندم، شاعرم. من حس می‌کنم و می-آفرینم، به مخاطب فکر نمی‌کنم. التزامی ندارد به مخاطب فکر کند مگر در بعضی از ژانرهای خاص مثل ژانرهای اجتماعی که نویسنده و یا شاعر این التزام را برای خودش ایجاد کرده باشد که یک پیام اجتماعی را بخواهد به مخاطبش انتقال بدهد. در آن صورت ممکن است به مخاطب بیندیشد، به غیر از آن نه. اما در ادبیات کودک این یک مبناست، از زیرساختی‌ترین مباحث ما این‌ است که نویسنده‌ی کودک باید مخاطب خود را بشناسد و از او تعریف داشته باشد. حال این یک التزام دومی را برای ما ایجاد می‌کند. این التزام دوم چنین است که ادبیات کودک به صورت مجرد فقط ادبیات نیست، ادبیات کودک هم‌میدان با علوم تربیتی است. با عـلوم تربـیتی هم‌پوشـانی دارد. موضوعات بین‌رشته‌ای، بیش‌تر از هم‌پوشانی، دارای هم‌میدانی‌اند، چون قلمرو مشترک دارند. ادبیات کودک به جز علوم تربیتی، با روان‌شناسی رشد، جامعه‌شناسی، فلسفه و دین‌پژوهی هم به صورت ساختاری و زیرساختی قلمرو مشترک و هم‌پوشانی دارد. به صورت روشن می‌شود گفت اگر ما بخواهیم برای ادبیات کودک یک فونداسیون- زیرساخت- تعریف کنیم، به اقتضای این‌که مخاطب این ادبیات یک موجود خاص است، زیرساخت‌‌های این ادبیات، علوم تربیتی است، رواشناسی و روانشناسی رشد است، جامعه شناسی است، فلسفه و دین‌پژوهی است و فلسفه‌ی هنر. یعنی این چند موضوع که هر کدام برای خودش موضوع یک علم مستقل و به شدت تخصصی و نظری است و یک رشته‌ی دانشگاهی به حساب می‌آید، زیرساخت‌های حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان را تشکیل می‌دهند. - پس شما معتقدید که نویسنده کودک باید اول این موضوعات تخصصی را فرابگیرد و سپس از استعداد خود برای خلق اثر، استفاده کند. آیا یک کارشناس تجربی در زمینه‌ی کودک نمی‌تواند بدون توجه به مسائل جامعه‌شناسی، فلسفی، ادبی و موضوعات روان‌شناسی در شاخه‌های مختلف، اثری خلق کند که مناسب حال کودک و نوجوان ما باشد؟ - قطعاً همین طور است. ببینید جدایی از تجربه و نگاه من، واقعیت عینی را به شما می‌آموزد، این را به شما دیکته می‌کند ؛ یعنی سرنوشت ادبیات کودک و نوجوان در جهان و در ایران، این واقعیت عینی را به شما دیکته می-کند. مجموعه‌ی تجارب ادبیات کودک و نوجوان هم، مجموعه‌ی نظریات ادبیات کودک و نوجوان هم از ابتدا تا به امروز را به شما دیکته می‌کند. حالا اینکه واقعیت عینی در جامعه‌ی ما چی هست، هم‌سوی با این، متناسب با این هست یا نه؟ من با آن کاری ندارم، من فعلاً دارم آرمان و ایده‌آل‌ها را بیان می‌کنم. ‌ - جناب آقایاری آیا شما به عنوان پژوهشگر این ژانر ادبی، با دنیا کودکان آشنایی دارید و با آنها در ارتباط هستید. و اساساً آیا آشنایی با دنیای کودکان برای نویسنده و پژوهنده کتاب کودک ضروری و لازم است؟ - یک داستان‌نویس اگر موفق‌ترین داستان‌نویس باشد و خلاق‌ترین ذهن را در حوزه‌ی داستان‌نویسی داشته باشد، یا شاعری موفق‌ترین شاعر به لحاظ ذهن‌ شاعرانه و زبان شاعرانه باشد و تجربه‌ی ادبی او در اوج باشد ولی دنیای کودک را نشناسد، این مخاطب را نشناسد، نیازمندی‌های او را نداند، بدون شک بدانید که آسیب به این کودک می‌رساند. ما نمونه‌های عینی‌اش را زیاد داریم. تا نویسنده یا شاعر این مخاطب را نشناسد، مختصات روحی و روانی و فیزیکی او را نداند، دوره‌های سنی رشد را نداند و به اقتضای این‌ها، نیازهای عاطفی، روانی و واقعی بچه‌ها را نداند، کوچک‌ترین اتفاقی که ممکن است بیفتد این است که چیزی بنویسد که متناسب با نیاز بچه‌ها نباشد. کم‌ترین آسیبش این است که بچه‌ها به این ادبیات پشت‌پا بزنند و آن را نخوانند؛ چون به نیازهای واقعی‌شان جواب نمی‌دهد. با ادبیات بیگانه بشوند و اشتیاقی به خواندن کتاب و داستان پیدا نکنند. می‌شود بسیار جلوتر از این رفت. من همین الان به ذهنم مراجعه بکنم نمونه‌های خیلی زیادی را، صدها جلد کتاب را می‌توانم به شما معرفی کنم. بسیار نویسندگان و شاعران موفق، خوب و خلاقی هستند اما از آن‌جایی که بیگانه با دنیای کودک، علوم تربیتی و روان‌شناسی رشد بودند، چیزی آفریدند که بدون تردید برای بچه‌ها زیان دارد. ‌ - آیا شناخت شخصیت و دنیای کودکان کفایت می‌کند؟ علاوه بر این مطالعاتی که فرمودید، آیا این نظریه را قبول دارید که نویسنده کودک باید خود یک کودک باشد و در واقع کودک درون او باید برجسته‌تر از خود او باشد؟ - خب این‌ها مباحث نظری جدید است. حالا زود است وارد این بحث بشویم. این‌ها بحث‌های جدیدی است. در حوزه‌ی نظری امروز، نظریه‌ی ادبی و هنری دوره‌ی مدرنیسم و پسامدرنیسم مطرح شده. حالا باید به صورت جدی، به آن‌ها بپردازیم. - خب من البته یک سؤال اساسی‌تر مطرح می‌کنم. با توجه به تعارضی که بین روان‌شناسی جدید و علم‌النفس گذشته‌ی ما- که بیش‌تر علم اخلاق بر آن غالب است- وجود دارد و نکاتی که شما اشاره کردید اگر نویسنده رعایت نکند، نمی‌تواند برای کودک اثر مثبتی خلق کند، آیا مرزبندی بین این دیدگاه‌ها ضروری و لازم است یا نه؟ اگر ما یک میدان آزادی داشته باشیم، نویسندگان ما با همان پارادوکس در دیدگاه‌های گذشته و جدید- روان‌شناسی محض امروز و نگاه‌های فلسفی روان‌شناسی گذشته‌ی ما- اگر اثری خلق کنند آثار مفیدی خواهیم داشت؟ و در واقع آیا این میدان پر تعارض و پر تضاد، برای کودک میدان مثبتی است و یا میدان پرریسک و پر خطری است؟ - شما که این‌ها را طرح می‌کنید من آرام آرام سر عقده‌هایم باز می‌شود. این حرف‌ها سی‌و چند سال انبار شده‌است. برای تک تک این‌ها ما جنگیدیم، کتک خوردیم، تحقیر شدیم، منع اجتماعی ـ اداری دیدیم، حتی تبعید شدیم. گاهی یک دنیا حرف تلبار شده و وقتی شما سؤال طرح می‌کنید، این‌ها می‌تواند موضوع گفتگوی روزهای متوالی باشد. من به اختصار عرض می‌کنم: در جامعه‌ی ما وقتی حداقل‌ها وجود ندارد، این نگاه‌ها برای ما فقط نگاه-های آرمانی‌ است. الان در دنیا کسی در این مسئله تردید ندارد که ادبیات کودک و نوجوان مهم‌تر و تخصصی‌تر از ادبیات بزرگسال است، چون سرنوشت آینده‌ی این جامعه بسته به این نسل‌هاست. بهداشـت روانی این بـچه‌ها مهم-ترین موضوع این جامعه می‌تواند باشد، چون این بچه‌ها میراث‌دار فردایند. هیچ کس تردید ندارد که معلم دوره‌ی ابتدایی باید بسیار تواناتر، متخصص‌تر و کارآزموده‌تر از استاد دوره‌ی دانشگاه باشد. ناشر کتاب کودک و نوجوان باید بسیار تواناتر، داناتر، حرفه‌ای‌تر از ناشر ادبیات بزرگسال باشد. مربی کودک، معلم کودک، نویسنده و شاعر کودک باید آن‌چنان توانا باشد که با علوم تربیتی، روانشناسی کودک، روانشناسی رشد و جامعه‌شناسی آشنا باشد. جامعه‌شناسی چرا؟ می‌توانیم چراهاش را طرح بکنیم. فلسفه چرا؟ ادبیات کودک چه ربطی به فلسفه دارد؟ مگه بچه‌ها فیلسوف‌اند؟ مـگه بچـه‌ها فلسفـه می‌دانند؟ مگـه زبان فلسـفی می‌بافند؟ فلسفه‌ی هنر چرا؟ دنیا در این‌که آدم‌هایی که با بچه‌ها کار می‌کنند و می‌خواهند کار خلاقه بکنند باید با این مبانی آشنا باشند، هیچ تردیدی ندارد. نویسندگانی و شاعرانی را که استعداد دارند در این قلمرو کار می‌کنند، باید اول در انواع و اقسام آموزشگاه‌ها، دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های خاصی که حد فاصل بین آموزش عالی و حوزه‌ی تجربی شدند تجارب علوم مختلف مانند: روانشناسی رشد و... را کسب کنند، سپس آموزش نویسندگی و قلم ببینند. سپس یک دوره با آسیب‌های احتمالی که یک نویسنده‌ی ناآشنا با این مسایل ممکن است به بچه‌ها وارد بکند، آشنا شوند. در یک کلام، خـوب تجـهیزشان کنند، بعد اجازه بدهند این آدم بیاد آرام آرام بنویسد. ‌ - آیا این توجه در تمام دنیای پیشرفته امروز نیز لحاظ می‌شود یا شما با توجه به شیوه تعلیم و تربیت ما که دینی است به آن معتقد هستید. ‌ - به عنوان مثل من در آلمان تحقیق کردم. به اقتضای این‌که 30 سال معلم بودم، درباره‌ی علوم تربیتی و روان‌شناسی مطالعه می‌کردم. این‌ها ابزار کار من بود و خود را موظف می‌دانستم درباره‌ی این مسایل در دنیا تحقیق بکنم. در آلمان معلم دوره‌ی ابتدایی زیر کارشناسی مطلقا نداریم. کارشناسی پایه آموزش ابتدایی کودک و نوجوان است، مدرک اکثر معلمان کارشناسی ارشد و دکتری است. حقـوق معلمان دوره‌ی ابتدایی دو برابر سایر مقاطع و مرخصی سالیانه‌شان دو برابر مرخصی سالیانه‌ی دوره‌های راهنمایی و دبیرستان اسـت. در مرخـصی هم حقوق دو برابر به آن‌ها می‌دهند که بروند خوب استراحت بکنند تا وقتی می‌آیند با بچه‌ها مواجه بشوند، بدون استرس و دغدغه بتوانند معلم باشند. بهداشت روانی بچه‌ها برای آن‌ها اهمیت دارد. قاعدتاً در آن سیستم این‌قدر پژوهشگاه وجود دارد که بشود به تفاوت نظریه‌های کهن و نظریه‌های امروز اندیشید. به تفاوت علم‌النفس و روان‌شناسی کلاسیک و روان-شناسی مدرن و بعد از مدرن اندیشید. درستی‌ها یا نادرستی‌های هر کدام‌اش را کشف کرد و فراروی معلم قرار داد. اما این‌جا ما حداقل‌ها را نداریم. تا همین امسال هنوز هیچ جایی را نداریم که ادبیات کودک و نوجوان تدریس بشود. در گذشته- حداقل تا دهه 70 - تنها دانشکده‌ی علوم تربیتی بود که ذیل رشته‌ی کتابداری، به دانشجوهایی که کتابداری می‌گذراندند، 2 واحد ادبیات کودکان تدریس می‌کردند. یعنی ما که بعد از انقلاب این همه دغدغه‌ی فرهنگ داشتیم، دغدغه‌ی کودک و نوجوان داشتیم، تا دهه‌ی 70 دانشکده‌ی علوم تربیتی تنها مرجعی که به صورت رسمی علوم تربیتی تدریس می‌کرد. آن هم ذیل رشته‌ی کتابداری، در صورتی که کتابداری اصلاً ارتباطی با علوم تربیتی ندارد. اخیراً سه سال است که مثلاً یک دانشکده در شیراز آمده دوره‌ی کارشناسی را با جنگ و دعوا ایجاد کرده. دارد تجربه می‌کند. حالا یک عده دانشجو بگیرند، آرام آرام دوره‌ی کارشناسی و مثلاً کارشناسی ارشد را ایجاد کنند، آن هم با هزار دعوا با وزارت علوم. هنوز نه منابع معلوم است، نه روش‌ها. در این شرایط ما هنوز نمی‌توانیم بیاییم به تفاوت‌های روان‌شناسی کلاسیک، با مثلاً علم‌النفس قدیم ما، یا حتی با توصیه‌های روان‌شناسی دینی‌مان فکر بکنیم و ببینیم جلوتر از این روان‌شناسی کلاسیک، روان‌شناسی مدرن، روان‌شناسی پسامدرن، حرف‌های جدیدی دارند و هر روز عین سیل سرازیر می‌شود در حوزه‌ی ادبیات کودک. تصویرگرهای ما هنوز آن مبانی را ندارند، مثلاً به تصویرگری پست‌مدرن فکر می‌کنند. هنوز برایمان خیلی زود است که به این‌ها فکر کنیم. شما وقتی که به حدا-قل‌ها فکر کنـید، یعنی نویسنـده‌ی کودک و نوجوان را به این‌جا برسـانی که ضـرورت دارد با روان‌شناسی رشد آشنا بشود، اگر بخواهد برود روان‌شناسی رشد بخواند. لااقل یک دوره‌ی کلاسیک، منظم، سازمان‌یافته، سیستماتیک، از روان‌شناسی امروز در دانشگاه موجود است که می‌تواند این‌ها را بخواند و یاد بگیرد. اما امروز وقتی که من و شما می‌گوییم روان‌شناسی اسلامی، از چه حرف می‌زنیم؟ معلوم نیست. وقتی که می‌گویم علم‌النفس قدیم، از چه حرف می‌زنیم ؟ معلوم نیست. بنابراین فعلاً ما به همین حداقل‌ها فکر می‌کنیم که ابـتدایی‌‌ترین سکوها، نخستین جایگاه‌ها، فونداسیون‌ را برای این ادبیات ایجاد کنیم. متأسفانه تا به امروز، بسیاری از نویسندگان، شاعران و تصویرگران هنوز نمی‌دانند که این علوم زیرساخت ادبیات کودک است. بسیاری ندانسته به دنبال دیدگاه‌‌های نو می‌گردند. چرا؟ چون جایگاهی نداریم که این تجارب را انتقال دهد و این آموزش‌ها را ارائه کند. در این شرایط نویسنده‌ی ما، همان نویسنده‌ای که صاحب ذوق هم هست، باید زمین بخورد و بلند شود و آزمون و خطا کند تا چیزی را بیاموزد. در این پروسه‌ی آزمون و خطایی که مرتکب می‌شود، ما هرگز فکر نمی‌کنیم لطماتی که این آدم به نسل‌های مختلف می‌زند چه مقدار است؟ آسیب‌های روحی و روانی که می‌رساند تا کجاست؟ و تا این آدم مجهز بشود و چیزی را به صورت تجربی بیاموزد، عمری گذشته است. وقتی آموخت، فرصت ندارد که تجارب خودش را به نسل بعد انتقال بدهد. کجا باید انتقال بدهد؟ کدام آموزشگاه؟ کدام پژوهشگاه؟ ما در یک جایگاه بسیار ابتدایی و بدوی قرار داریم که آدم‌هایی با علایق خودشان ... ‌ - این نظر شما درباره‌ی ادبیات بعد از انقلاب است یا اصلاً در ایران ادبیات کودک این مشکل را دارد؟ یعنی قبل از انقلاب نیز ادبیات کودک درست و حسابی نداریم؟ - من اعتقاد دارم ادبیات کودک و نوجوان قبل از انقلاب بسیار هوشمندانه و با تدبیر توسط رژیم شاهنشاهی به کار گرفته می‌شد، به عنوان یک ابزار برای اینکه نسلی را که مخاطب و ابزار کارش هستند؛ یعنی مواد و متریالی که جایگاه آینده‌ی این جامعه را می‌سازند، در جهت پیشبرد مقاصد خودش لااقل استفاده کرد. می‌دانست که از ادبیات کودک چه می‌خواهد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چه چیزی تولید کند، جریان مطالعات بچه‌ها را به کدام سمت و سو ببرد و چه اثری بگذارد. متمل چه کاری بکند، پدیده چه کاری بکند، طلایی چه کاری بکند. همه‌ی این‌ها با تدبیری که نظام داشت سازمان‌یافته و هدایت‌شده بود. تا این اندازه هوشمندی داشتند. اما به اعتقاد من بعد از انقلاب، از سرفصل انقلاب تا همین لحظه‌ای که ما امروز خدمت‌ شما نشستیم، هرگز هیچ تدبیری، هیچ نظریه‌ی فرهنگی برای کنترل، هدایت و حتی استفاده از ابزار ادبیات کودکان و نوجوانان به عنوان یک رسانه برای پیشبرد اهداف انقلاب نداشتیم. هرگز نتوانستیم استفاده بکنیم. آن چیزی که جریان ادبیات کودک و نوجوان انقلاب را پیش برد، اتفاقات، حوادث، موج‌ها، جریان‌های خودجوشی بود که ساخته شد، اوج گرفت، تبدیل به موج شد، نسل‌هایی را همراه با خود برد، و فروکش کرد. و این دقیقاً اتفاق است، حادثه است. ما هرگز تدبیر نداشتیم. تدبیر به عنوان جریان‌سازی و نظریه‌ی فرهنگی، نه این چیزی که در ارشاد وجود دارد که تبدیل می‌شود به پاسبان و چوب دست بگیرد که مثلاً این ناشر کتاب‌هایش حق چاپ دارد یا دیگری حق ندارد چاپ کند؛ یا جریان ممیزی، نه، این را نمی‌گویم. سیاست‌گذاری فرهنگی که بسترسازی می‌کند و در این بستر اتفاقات فرهنگی می‌تواند بیفتد. ‌ - یعنی در واقع اگر کار خوبی هم شکل گرفته، نویسندگان توانمند و یا پردانش و بینشی بودند که خودشان این کار را کردند و این موج را هدایت کردند؟ - من اعتقاد ندارم که کار خوب شکل گرفته‌است. در حوزه‌ی ادبیات کودک، لااقل مجرد نمی‌توانی بگویید یک کتاب و یا اثر یک نویسنده، چرا که ادبیات کودک یک جریان تجریدی نیست مثل آن چیزی که در دنیای بزرگسال اتفاق می‌افتد. در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان مواد و متریال در کنار هم قرار می‌گیرد تا یک جریان پیوسته ایجاد کند که ذهنیت‌های بچه‌ها را شکل بدهد. برای همین من به مجرد کارهای نویسندگان که خوب بود یا بد بود نگاه نمی‌کنم، برای این‌که برآیند و نتایج کلی این‌ها در یک جریان به هم پیوسته مخرب بوده‌است. اگرچه بسیاری تلاش کردند و خواستند برای این‌که این را هم‌سو با اهداف انقلاب کنند. به اعتقاد من بزرگ‌ترین جریاناتی که ما در دستگاه‌های مدیریت فرهنگی انقلاب، در حوزه هنری، در ارشاد، در آموزش و پرورش خلق کردیم، با این اعتقاد که به فرهنگ انقلاب خدمت بکنیم، به اعتقاد من به ضد خودش تبدیل شده‌است. جریان عکس داشته و در واقع سوء بوده و به اعتقاد من قابل استباط هم هست. - اگر بخواهیم این موضوع را کامل‌تر کنیم، باید یک سوال دیگر از همین جنس بپرسم: به نظر شما آیا بایسته است پژوهشگران حوزه‌ی ادبیات کودک موضوعات خاصی را انتخاب کنند و نیز مواظب باشند از یک سری موضوعات پرهیز کنند؛ یا اینکه نه، هر موضوعی پیش آمد بر اساس آن دانشی که در زمینه‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و... کسب کرده‌اند، می‌توانند آن‌چنان بپروانند که سودمند باشد؟ به دیگر بیان، آیا ما موضوعات ممنوعه هم دارید که برای کودک و نوجوان که مطرح نکنیم؟ موضوعاتی که نباید به آن‌ها بپردازیم، چرا که برای این سن، و یا برای این نسل مضر است؟ یا اینکه نه، توانمندی صاحب‌قلم می‌تواند آن موضوع را، ولو این‌که مثلاً پرخطر باشد، آن‌چنان بپردازد که موضوع سودمند باشد و سبب رشد کودک بشود؟ و در واقع آیا توانایی نویسنده می‌تواند زهر یک موضوع مسموم را بگیرد تا به کودک و نوجوان ما آسیب نرسد؟ ‌ - بله، من اول سوال کنم ما از کدام پژوهشگر حرف می‌زنیم؟ در مطالب قبلی‌ام گفتم ما در حوزه‌ی ادبیات- چه ادبیات بزرگسال، چه ادبیات کودک و نوجوان- به طور اخص پژوهشگر نداریم، برای این‌که چیزی تربیت نمی-کنیم. پژوهشگر کسی است که در وهله‌ی اول ذهنیت پژوهش دارد؛ یعنی ذهنیت نظری را دارد، می‌تواند مباحث نظری و منطقی ـ فلسفی فهم کند، پیش‌نیازهای لازم را هم دارد- استعدادها، توانایی‌ها و آموزش- و سیستم آموزشی سرمایه‌گذاری‌های لازم را در موردش کرده و او را تربیت کرده‌است. حالا به عنوان پژوهشگر تخصصی، مثلاً حوزه‌ی ادبیات کودک، از دانشگاه بیرون آمده و می‌داند باید چه کار کند؛ ما در هیچ کدام از این زمینه‌ها را نداریم! - من بر اساس صحبت‌های جنابعالی عرض کردم تئوری و نظری مطرح کنید؛ تا بتوانیم نقد و تحلیل را به طور نظری به پایان برسانیم. ‌ - بله، ما چون این‌ها را نداریم، بنابراین پژوهشگر تخصصی نداریم. نتیجتاً یعنی این‌که اساساً پژوهش جدی‌ نداشتیم و نداریم و نمی‌توانیم داشته باشیم و حتی پژوهش‌های بیگانگان و نظریات بیگانگان را هم فهم نکردیم. اتفاقی که این‌جا می‌افتد این است که ما از نویسنده یا شاعر حوزه‌ی کودک که ذهنیتش، ذهنیت خلاقه، ذهنیت شاعرانه است، مثلاً آقای مصطفی رحماندوست، این انتظار را داریم که بیاید کار پژوهشی هم بکند، شاید این آدم بتواند به صورت تجربی، یک پژوهشگر بشود و کار مثلاً خوبی هم انجام بدهد، ولی ما باید بدانیم که هرگز برای ایجاد این شرایط زحمت نکشیدیم و چیزی ایجاد نکردیم. بنابراین اعتقاد دارم که ما جریان پژوهشی نداریم. اما حالا به طور اختصاصی این فرمایشی که حضرتعالی دارید، من اعتقاد دارم که خب انقلاب چیزهای خوبی با خودش آورد، این چیزهای خوب بسیار هم زیاد بود. در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان برای اولین بار در سرفصل انقلاب ما می‌بینیم که طیف وسیعی از مردم اهل فرهنگ و علاقه‌مند به فرهنگ به لطف انقلاب توانستند وارد حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان بشوند و خلق بکنند. یه اتفاق جدید بود. تا قبل از آن هرگز در حوزه‌ی ادبیات کودک به این گستردگی اصلاً آدم نداشتید که بتواند خلق کند. من آمار گرفتم در سال 57 و 58 بسیاری از آدم‌های حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان به لطف انقلاب آمدند و اولین کارشان را، تنها داستان‌شان را در حوزه‌ی انقلاب، با موضوع انقلاب، برای بچه‌ها نوشتند و منتشر هم کردند و این اولین و آخرین اثرشان بوده و هرگز هم دیگر کار نکردند. از طبقات مختلف، از صنف‌های مختلف. خیلی جالبه! در بین آنها شاگرد آرایشگاه بوده، راننده‌ی تاکسی بوده؛ این عمق ارتباطات اجتماعی انقلاب و میزان پایگاه مردمی انقلاب را نشان می‌دهد. همه‌ی اینها به جای خود، این‌جا چون نگاه، نگاه آسیب‌شناسی است، این حرف‌هایی که من می‌زنم در واقع به کمبودها، نداشته‌ها می-پردازد؛ یعنی آن وظایفی که ما در قبال انقلاب داشتیم، موظف بودیم به این مسائل فکر بکنیم و برای اینکه برنامه داشته باشیم، اما به هر دلیلی نداریم، به آنها می‌پردازم. من اعتقاد دارم نه، نویسنده و پژوهشگر نمی‌تواند این کار را بکند. ممکن است بتواند با قدرت قلم خودش زهر یک چیزی را بگیرد و کم زهرترش بکند، اما یک نویسنده‌ای که بصیرت و بینش ندارد، نمی‌داند نیازمندی‌های عاطفی، روحی و روانی کودکان چیست، با قدرت قلم‌اش، با قدرت نویسندگی‌اش یا شاعرانگی خودش نمی‌تواند نتیجه را قلب بکند و در آن مطلب تغییر ماهیت بدهد. این مسئله از پایه‌ای‌ترین مفاهیم و از نظری‌ترین مباحث در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد، تا بزرگترین و عینی‌ترین مسائل اجتماعی خودمان. می‌توان برایش مصداق آورد. ‌- اگر ممکن است مطالب خود را با چند تا مثال عینی‌تر کنید. ‌ - من چند موضوع به عنوان مثال خدمت‌تان عرض می‌کنم: مثلاً خداشناسی، بعد از انقلاب ما چون آدم‌های مسلمانی بودیم و انقلاب هم کردیم برای این‌که تفکر دینی را رواج بدهیم، قاعدتاً هرگز این اعتقاد و باور را نداشتیم که باید کتاب‌هایی بنویسیم که مثلاً وجود خداوند را برای بچه‌ها زیر سؤال ببرد. من الان ده‌ها می‌توانم کتاب برای شما مثال بزنم که وقتی تلخیص داستان را بگویم، خود شما به این نتیجه می‌رسید که این داستان خدا را نفی می‌کند. نویسنده هم بسیار نویسنده‌ی توانایی بوده ولی نتوانسته زهر این را بگیرد و این مفهوم را مغلوب بکند. مثلاً کتاب «سه قطره رنگ» را انتشارات امیرکبیر برای بچه‌ها چاپ کرده‌است. یک قصه‌ی بسیار ساده و ابتدایی است؛ یک دسـتی‌ ظاهر می‌شود که یک سطل رنگ دارد؛ رنگ سبز. این دست رنگ سبز را می‌پاشد، یک آدم سبز است که از داخل این رنگ‌ها بیرون می‌آید. آدم کارتونی سبز که یک قلم‌مو در دست دارد، می‌گوید من می‌خواهم همه‌ی دنیا را سبز بکنم. دوباره یک دست دوم می‌آید یک سطل رنگ زرد می‌پاشد، یک آدمک زرد می‌پرد بیرون، می‌گوید من باید تمام آفرینش را، تمام دنیا را زرد بکنم؛ گندم‌زارها را زرد بکنم، خورشید را و ... شروع می‌کند رنگ زرد پاشیدن. دست سوم می‌آید سطل رنگ قرمز می‌پاشد، آدم قرمز می‌پرد بیرون، می‌گوید من می‌خواهم همه‌ی دنیا را قرمز بکنم. آدمک زرد و آدمک سبز می‌رسند با هم دعوا می‌کنند، می‌زنند توی همدیگر، سبز و زرد ترکیب می‌شود، یک رنگ سومی بیرون می‌آید. زرد و قرمز ترکیب می‌شوند یک رنگ چهارمی می‌آید بیرون؛ یعنی چی؟ داستان خیلی داستان ساده‌ای است. هم اتفاق را در آفرینش نشان می‌دهد که آفرینش اثر اتفاق است، موجود خرمند صاحب اندیشه و اراده‌ای، با یک هدفی خلقت را نیافریده، بلکه یک اتفاق سبب شده؛ مسببی نیست، یک دستی ناگهان آمده یه سطل زرد پاشیده است، بعد هم دارد تکامل را بیان می‌کند. پس آفرینش از سر اتفاق به وجود آمده‌است، هم مکانیزم تکامل- به معنای تکامل زیست‌شناسی-. مثالی دیگر؛ کتاب «هم‌سفر باش و ببین» داستانی است برای دوره‌ی راهنمایی- خانم هما عرب‌زاده، انتشارات محراب قلم- که در دهه شصت منتشر شده‌است. یک پسربچه به نام مراد است، شاگرد مکانیکی است و در مغازه‌ی مکانیکی کار می‌کند. ظهر تابستان وقت ناهار آمده توی صحرایی نشسته کنار جوی آبی و دارد ناهار می‌خورد. چشمش می‌افتد در دل این بیابان، می‌بیند در این صحرا یک چیزی دارد برق می‌زند. توجه‌اش جلب می‌شود. می‌رود نگاه می‌کند. می‌بیند یک قطره آب از توی صحرا جوشیده و از زمین می‌آید بیرون. قطره‌ی آب می‌آید بیرون، آرام آرام زیاد می‌شود، تبدیل به یک حجم آب می‌شود و آب راه می-افتد. مراد به سرنوشت این آب علاقه‌مند می‌شود، احساس یگانگی با این جریان آب پیدا می‌کند. دنبال آب راه می-افتد. جریان آب آرام آرام زیاد می‌شود، مدتی در بستر خاکی این صحرا حرکت می‌کند. مسیری را در بستر خاکی صحرا طی می‌کند. بعد به یک جوی آب می‌رسد. از آن به بعد توی جوی می‌افتد. جوی آب که یک پیکره‌ی سیمانی دارد، بستر و کناره دارد، فیزیک دارد، هدایت‌کننده است. آب بعد از آن بستر خاکی توی این جوب سیمانی مسیرش را طی می‌کند. با موانعی مواجه می‌شود، یک جایی خس و خاشاک و برگ و چوب شکسته جمع می‌شوند و راه آب را مسدود می‌کنند. مراد نگران می‌شود که مبادا مسیر آب پشت این سد متوقف بشود، بعد یک تیکه چوب صیقل خورده‌ی نوک تیز پیدا می‌شود که همراه با آب می‌آید و به شدت سرش را به این سد چوبی می‌زند؛ برگ و خاشاک را کنار می‌زند و آب راه خودش را پیدا می‌کند و جلوتر می‌رود. یک جایی در مسیر جوب دستی با سطل پیدا می‌شود و یک سطل خاک‌روبه را می‌ریزد توی آب و جریان آب را مسدود می‌کند. باز همان چوب تراش-خورده می‌آید و راه را باز می‌کند. یک جایی آدمی می‌آید 3 تا قوطی خالی کنسرو را تو جوی آب می‌اندازد. قوطی-های کنسرو همراه با هم می‌روند، می‌خورند به هم، دلنگ و دولونگ صدا می‌کنند. سر و صدای این‌ها برای مراد آشناست. مراد تو خاطـره‌اش به یـاد یـک چـیزی می‌افتد. برایش جالب توجه است، به این قوطی‌های توخالی که همراه با آب شدند می‌خندد؛ فقط دلنگ و دولونگ دارند، صدا می‌کنند و آمدن خودشان را خبر می‌دادند. آب مسیر خودش را طی می‌کند. نهایتاً جوی بعد از طی یک خیابانی به یک دیواری می‌رسد؛ یک دیوار شکسته. یک دیوار بلند، ارتفاع دارد، اما شکسته است. آب بعد از آن پشت آن دیوار شکسته مفقود می‌شود و مراد نمی‌تواند ببیند پشت آن دیوار چه خبر است؟ باز هم آیا آب پشت آن دیوار حیاتی دارد؟ ادامه دارد یا ندارد؟ داستان خیلی داستان ساده و جذاب است اما هم مبدأ و هم نهایت را زیر سؤال می‌برد. من می‌توانم بگویم دیوار شکسته مرگ است، مرز است، آن نقطه‌ی مرزی مرگ است. مراد نمی‌داند بعد از این مرگ پشت آن دیوار حیاتی هست یا نیست؟ حیات تمام شد یا هنوز ادامه دارد؟ در این مسیر هم می‌بینید در قالب یک قصه برای بچه‌ها ماتریالیسم ـ تاریخی تدریس می‌شود. از کجا آغاز شد؟ این چوب صیقل داده شده نماد چیست؟ من می‌گویم نماد پرولتاریاست، همه‌ی موانع را کنار می‌زند. بنابراین در این سال‌ها بسیار اتفاقات در قالب قصه‌ها افتاده، از نفی خداشناسی بگیرید تا موضوعات جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، تربیتی. از همکاران خودمان در همین حوزه‌ی هنری مثال می‌زنم و این بحث را جمع می‌کنم: یکی از نویسنده‌های متعهد حوزه‌ی هنری، نویسنده‌ی بسیار باتجربه‌ای هم هست، کتابی را ترجمه کرده به نام «استنلی پسرک کاغذی»، برای گروه سنی نوجوان، آخرهای دبستان و نوجوان- گروه سنی «ب» و «ج»-. استنلی یه پسر بچه‌ای 7-8 ساله است. یک داداش دارد حدود 10 سال بزرگ‌تر از خودش. استنلی با داداشش توی اتاق خوابیده‌اند. یک قاب عکسی بالای سر استنلی کنار تختش هست، شب این قاب عکسِ برمی‌گردد روی استنلی- داستان یه داستان فانتزی است- در اثر فشار این تابلو، استنلی فشرده می‌شود و تبدیل می‌شود به یک برگ کاغذ. صبح استنلی و داداشش از خواب بیدار می‌شوند، می‌بینند استنلی شده یک برگ کاغذ. پدر و مادرش، اول نگران و وحشت‌زده می‌شوند، بعد آرام آرام با این وضعیت کنار می‌آیند. بعد از این اتفاق‌های قشنگی هم می‌افتد؛ مادر استنلی انگشتری دارد و کنار خانه‌شان مغازه‌ای است که پنجره‌هایی روی زمین دارد، پنجره‌ی یک زیرزمینی است که سال‌هاست متروکه مانده، درِ آنجا را بسته‌اند و معلوم هم نیست صاحب این کیست؟ انگشتر مادر استنلی از درزهای این نرده پایین افتاده و نمی-توانند آن را بیاورند. استنلی سریع کشف می‌کند که می‌تواند پایین برود و این انگشتر را بیاورد. داداشش با یک نخ استنلی را که حالا برگ کاغذ شده می‌بندد و او را از درز این نرده‌ها پایین می‌فرستد استنلی انگشتر مادرش را برمی-دارد و می‌آورد و مادر خیلی خوشحال می‌شود. چند روز بعد توی روزنامه‌ها خواندند که توی شهرشان یه سرقت بزرگی اتفاق افتاده‌است؛ چند تا دزد به نمایشگاه بزرگ شهر دستبرد زده‌اند، بسیاری از تابلوهای نفیس را که جز میراث فرهنگی بوده‌است از توی گالری‌های نقاشی شهر به سرقت بردند. پلیس هر چه تلاش می‌کند این دزدها را بگیرد، نمی‌تواند. با پیشنهاد استنلی و داداشش می‌آیند استنلی را مثل یک تابلو به دیوار گالری نصب می‌کنند. شب دزده که می‌آید تابلوها را ببرد، استنلی هم این‌ها را شناسایی می‌کند و هم سر و صدا می‌کند می‌آیند و دزدها را می-گیرند. چند روز بعد استنلی دلش می‌خواهد دوستی را ببیند که سالیان قبل همسایه‌ی دیوار به دیوارشان بودند و حالا به شهر دیگرای رفتند. به خاطر هزینه‌ی زیاد سفر، این امکان برایشان وجود نداره که به سفر بروند، لذا استنلی پیشنهاد می‌کند که او را مثل یک ورق کاغذ داخل پاکت بگذارند و به آن شهر پست‌اش کنند تا برود دوست‌اش را ببیند، با او بازی کند و به همان ترتیب هم برگردد. این اتفاق می‌افتد. در خاتمه‌ی کتاب یک روزی بچه‌های شهر جمع می‌شوند کنار تپه‌های شهر و بادبادک‌های دست‌ساز خودشان را هوا می‌کنند؛ مسابقه است. بچه‌ها هر کدام یک بادبادک رنگی ساخته‌اند با انواع و اقسام گوشواره‌های زیبا؛ هزاران بادبادک. استنلی و داداشش هم می‌آیند، استنلی را تزیین کردند و با یک نخ آرام آرام هوا می‌فرستند. استنلی می‌رود توی آسمان، می‌رود توی آبی آسمان، می‌رود تا آن‌جایی که افق چشم کار می‌کند. بعد ناگهان نخ این بادبادک پاره می‌شود. قرقره‌ی خالی توی دست داداش می-ماند. باد بادبادک را می‌برد. ساعت‌ها بعد از آن‌که استنلی می‌رود، نخش به یک شاخه‌ی بلند درختی گیر می‌کند. استنلی بالای درخت می‌ماند و بالاخره برادرش که نگران است می‌رود و با چند بزرگ‌تر استنلی را از درخت پایین می‌آورند. خب این یک داستان فانتزی است. فانتزی خیلی هم برای بچه‌ها خوب و خیلی هم جذاب است، زیبایی هم دارد، اما نویسنده‌ای که با علوم تربیتی آشنا نیست، به خطرات و آسیب‌هایی که چنین داستان فانتزی‌ای ممکن است متوجه بچه‌ها بکند، اصلاً نمی‌اندیشد. برای همین دوست نویسنده‌ی ما با 30 -40 سال کار ادبی، هرگز به عواقب چنین کاری فکر نکرد؛ وحشت این‌که بچه‌ها تصور کنند شب یک قاب عکسی سرشان بیفتد و به یک کاغذ تبدیل بشوند. همه‌ی هویت انسانی‌شان بشود یک کاغذی که مثل بادبادک بتوانند هوایش بکنند. آن وقت اوج تنهایی و بی‌کسی‌شان توی آسمان، که نخ پاره بشود، بعد بادبادک را باد ببرد، بالای یک درختی گیر بکند، ساعت‌ها نتواند... این چه عوارضی در روح و روان بچه ایجاد می‌کند؟ حداقل فکر کردن به این‌که آیا ممکن است آسیبی به روان و شخصیت بچه‌ها برساند یا نه؟ آدم اندیشمند، آدمی که سرنوشت بچه‌ها برایش مهم است، حداقل به این احتمال فکر می‌کند. ولی نویسندگان ما هرگز به این احتمالات فکر نمی‌کنند، چون سرنوشت بچه‌ها و اهمیت علوم تربیتی برای‌شان معنا و جایگاهی ندارد. بزرگ‌تر از این برای شما بگویم: انقلاب شد، اتفاقی که بعد از انقلاب در جامعه‌ی ما افتاد، خود ثقل سنگین انقلاب، بعد هم واقعیت بزرگی مثل دفاع مقدس، حمله‌ای که یک عده‌ای به کشور ما کردند، سرنوشت و هویت انسانی جامعه‌ی ما را به دست خودشان گرفتند و با خطر مواجه کردند. دزدهایی که به خانواده‌ی ما حمله کردند. یک عده‌ی زیادی از جوان‌های ما، پدرهای ما بلند شدند از خانه‌شان دفاع بکنند. رفتند جبهه‌ها جنگیدند، مقابله کردند، مبارزه کردند، کشته شدند، شهید شدند، مفقود شدند، جانباز شدند. این اتفاق بزرگترین اتفاق جامعه‌ی ما بود، همه‌مان قبول داریم. عظیم‌ترین اتفاق جامعه‌ی ما، بیش‌ترین و معتقدترین نیروهای انسانی ما هم آمدند تمام داشته‌های خودشان را صرف این اتفاق بزرگ کردند. اما منِ معلم وظیفه دارم فکر کنم که اگرچه این پدیده بزرگ‌ترین پدیده‌ی ماست، اگرچه دستاوردهایش، فرهنگی که با خودش آورده، عظیم‌ترین فرهنگ انسانی ماست، اما آیا متعلق به بچه‌ها هم هست یا نه؟ بچه‌ها مخاطب این حرف‌ها هستند یا نیستند؟ بچه‌ها مخاطب فرهنگ جنگ هستند یا نیستند؟ اگر هستند، کدام گروه سنی مخاطب این فرهنگ‌اند؟ کدام سنی نیستند؟ اگر مخاطب این فرهنگ هستند، تا کجا؟ تا چه اندازه؟ بعد با چه روش‌هایی؟ با کدام روش‌ها؟ با کدام مناسبت‌ها؟ هرگز به این پدیده‌ها فکر نکردیم. بعد شما نگاه می‌کنید که تمام اتفاقاتی که ممکن است در جبهه‌ها بیفتد، داستان‌های جنگ، از حملات حوادث فیزیکی گرفته تا کشتارها، تا شهادت‌ها، تا آسیب‌های فیزیکی، جانبازی‌ها، همه‌ را ما بدون رویه انتقال بدهیم، اصلاً بدون این‌که به این اصل فکر کنیم که آیا بچه‌ها مخاطب این فرهنگ هستند یا نیستند؟ بله این فرهنگ را ما باید حفظ بکنیم و به نسل‌های آینده انتقال بدیم، همه‌ی اینها درست، اما آیا امروز بچه‌ها مخاطب این هستند یا نه؟ تا چه اندازه باید ... هرگز به این فکر نکردیم. هنوز حتی به آسیب‌های احتمالی این هم فکر نکردیم که آیا از رهگذر انتقال این فرهنگ بزرگ طی این 20 سال به بچه‌ها، آیا بهداشت روانی بچه‌های ما با مخاطراتی مواجه شده یا نشده، حتی اجازه به خودمان ندادیم به این فکر بکنیم، چرا؟ چون دفاع مقدس، مقدس است، تقدس دارد. بله دفاع مقدس تقدس دارد اما بچه‌ها هم برای ما تقدس دارند. آینده‌ی این جامعه این بچه‌ها هستند که می‌خواهند این فرهنگ مقدس را حفظ کنند. اگر در قدم اول با این سوال ببینیم که این بچه‌ها مخاطب این فرهنگ نیستند، انتقال‌اش ممکن است خطرآفرین باشد، باید فکر کنیم، راه‌حل پیدا بکنیم. کی بهشان انتقال بدهیم؟ کدام گروه سنی؟ چه جوری انتقال بدهیم؟ ما هرگز به روش‌های این‌ها فکر نکردیم. بعد حالا من یک سوال بزرگ‌تر طرح می‌کنم: بعد از انقلاب، از سال 57 تا پایان جنگ و حتی یک دهه بعد از جنگ، دو موضوع عمده در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان ما طرح شده‌است؛ یکی موضوع داستان‌های انقلاب است. بزرگ‌ترین داستان‌های ما، بیشترین حجم ادبیات تولیدی ما بعد از انقلاب، تخصیص به موضوع انقلاب دارد؛ داستان‌های انقلاب، مبارزه با رژیم شاهنشاهی، انقلابات خیابانی، درگیری‌ها و امثالهم، قهرمان‌های این حوادث، و ... . دومین موضوع از سرفصل آغاز دفاع مقدس است: داستان‌های جبهه و جنگ. بیش‌ترین آمار کتاب‌های تولیدی ما به این دو موضوع اختصاص دارد. من تا سال 70 آمار گرفتم: 67 درصد کتاب‌های تولیدی ما از سال 57 تا سال 70 تخصیص به این دو مقوله دارد. به جز این 2 مقوله، یک مقوله‌ی دیگری داریم که در کتاب‌های دوره‌ی ابتدایی و راهنمایی طرح شده است و بعد از آن دو مقوله بیش‌ترین حجم را دارد، آن هم داستان‌های اخلاقی است. چون ما بعد از انقلاب آدم‌های مسلمان اخلاق‌مداری بودیم، تلاش کردیم توی قصه-هامان، بچه‌ها را موعظه‌ی اخلاقی کنیم، داستان‌های اخلاقی همراه با موعظه! مثلاً یک دانش‌آموزی داداشش از سفر آمده، یک بسته مداد رنگی برای داداش کوچیک‌ترش آورده‌است، مداد رنگی خیلی خوشگلی است. فردا که می-خواهد برود مدرسه، این بسته‌ی مداد رنگی را توی کیفش گذاشته و با خود می‌برد. سر کلاس درمی‌آورد به همه‌ی دوستانش نشان می‌دهد، نگاه می‌کنند چقدر زیباست، چقدر خوب می‌شود با این نقاشی کرد، چه رنگ‌های متنوعی دارد. یک هم‌کلاسی‌ای دارد، میز بغل دستی این می‌نشیند و با این بد است، چون با هم بَدند، با هم قهرند، اجازه نمی‌دهد او آن مداد رنگی را ببیند؛ به همه نشان می‌دهد الا او. آن بچه هم دوست دارد این مداد رنگی را ببیند. زنگ تفریح می‌شود و همه توی حیاط می‌روند. برای دیدن این مداد رنگی آن قدر اشتیاق دارد که یک بهانه‌ای پیدا می‌کند و توی کلاس می‌نشیند. همه که بیرون می‌روند، آهسته می‌آید در کیف دوستش را باز می‌کند، جعبه‌ی مداد رنگی را بیرون می‌آورد و نگاه می‌کند. همان موقع هم آقای ناظم سرمی‌رسد، از شیشه می‌بیند این در کیف دوستش را باز کرده و مداد رنگی‌اش را درآورده است. بعد صدایش می‌کند و صحبت و نصیحت و آخر هم نتـیجه می‌گیرد که در کیف دوستت را بدون اجازه باز کنی مداد رنگی‌اش را برداری نگاه کنی کار بدی است. بسیاری از ... - این داستان واقعیه؟ - آره، نوشته شده. نویسنده‌اش هم الان می‌توانم بگویم کیست؟ ناشرش کیست؟ هـزاران داستـان مثل این داستان‌هایی که توی مدرسه اتفاق می‌افتد، با درون‌مایه‌های اخلاقی، تربیتی، داستان‌های موعظه. حجم سوم داستان-های ما هم تخصیص به این نوع کتاب‌ها دارد. این سه موضوع. چهارمین موضوع حجم کتاب‌هایی است که به آموزش الفبای فارسی، آموزش اعداد و آموزش الفبای انگلیسی، همراه با رنگ‌آمیزی، بدون رنگ‌آمیزی، با نقاشی، بدون نقاشی اختصاص به این دارد. این هم موضوع چهارم. این دو تا مقوله را هم؛ یعنی داستان‌های تربیتی ـ اخلاقی و آن رنگ‌آمیزی و الفبا و این‌ها هم 15 درصد است. این را هم به آن دو مقوله‌ی اول که 67 درصد تولیدات بودند اضافه کنید، می‌شود 89 درصد تولیدات ادبیات کودکان و نوجوان ما بعد از انقلاب تا سال 1370. من یک نتیجه‌گیری بزرگ از این می‌کنم، من می‌گویم تا سال 1370 89 درصد تولیدات ما به داستان‌های انقلاب، داستان‌های جبهه و جنگ، داستان‌های اخلاقی ـ تربیتی و داستان‌های آموزش الفبا اختصاص دارد؛ یعنی چی؟ یعنی 89 یا 90 درصد تولیدات ادبیات شما، ادبیات رئال است، در صورتی که همه‌ی کارشناسان ادبیات کودک و نوجوان به شما می‌گویند نیاز اول بچه‌ها، داستان‌های فانتزی و افسانه‌هاست. نیاز اول آن‌هاست. شما 90 درصد ادبیات تولیدی‌ات را تخصیص دادی به داستان‌های واقع‌گرا، 10 درصد باقی مانده هم صرف افسانه‌ها و داستان‌های فانتزی نشدند، تولیدات دیگراند. حجم اندکی از داستان‌های فانتزی و افسانه را بعد از انقلاب داریم، آن‌ها هم با ضعف و قوت‌اش. من نتیجه می‌گیرم که اصلاً آسیب‌ها و ناتوانی‌ها و تخریب‌ها به جای خود، وقتی که شما می‌آیی 90 درصد تولیدات را بر خلاف توصیه‌ی کارشناسان به چیزی اختصاص می‌دهید که نیاز اولیه‌ی بچه‌ها نیست یعنی نیازمندی‌های روحی و روانی این‌ها را بدون پاسخ گذاشتی؛ یعنی ناخودآگاه یک شکاف، یک خلاء در وجود این‌ها ایجاد کردیم. آن وقت عامل عمده کتاب نخواندن و درس نخواندن بچه‌ها علتش همین چیزهاست. این پدیده را به چند مطلب دیگر اضافه کنیم؛ با این‌که در مدرسه‌های دهه‌ی اول و دوم انقلاب علاقه داشتند بچه‌ها را سرصف نیم ساعت مثل چوب خشک نگه‌دارند، مثلاً قرآن صبحگاهی برایشان بخوانند، پیام صبح بدهند. دوست داشتند حدیث روز، حدیث هفته برایشان بخوانند. سر کلاس که می‌بردند دوست دارشتند ریاضی و تاریخ و زیست‌شناسی بهشان درس بدهند، آموزش زبان بیگانه‌ی انگلیسی و آموزش مثلاً کامپیوتر هم اضافه کنید؛ یعنی این‌که ما مخاطبان کودک و نوجوان خودمان را ظرف درون تهی تصـور کردیم که دوسـت داریم ما بزرگتـر‌ها آنـچه که ما می‌پسندیم و مورد سلیقه‌ی و نیاز ماست و خواسته‌های ما را تأمین می‌کند، بی‌رویه بریزیم توی این استوانه. اصلاً کاری نداریم او نیاز به این‌ها دارد یا نه، اصلاً مخـاطب این حرف‌هـا این هسـت یا نه، هی می‌ریزیم، پر می‌کنیم، پر می‌کنیم، پر می‌کنیم، بعد نتیجه چی می‌شود؟ نتیجه می‌گیریم که افت آموزشی توی این مملکت دارد بی‌داد می‌کند چرا افت آموزشی داریم ؟ استان گیلان که تا قبل از انقلاب طی 30 سال آمارها نشان می‌دهد همیشه در رده‌ی اول تا سوم موفقیت آموزشی قرار داشت، الان به رده‌ی بیست و چندم سقوط کرده‌است. استان همدان که همیشه جزو 5 رتبه‌ی اول بوده، به رتبه‌ی بیست و چندم سقوط کرده‌است. دلایل افت آموزشی چی هست؟ معلمان ما سواد ندارند؟ حالا هی بیایند کلاس کمک آموزشی برای معلم‌ها بگذارند، مثلاً سواد معلم‌هایمان را با کلاس‌های روش تدریس زیاد کنیم. کتاب-های ما مشکل دارد. روش تدریس کتاب‌ها را درست بکنیم، انواع و اقسام کلاس‌های جبرانی را هم برای بچه‌ها می‌گذاریم، هر چی تلاش می‌کنیم می‌بینیم روز به روز مشکل افت آموزشی عمیق‌تر می‌شود. هیچ کس به این فکر نمی‌کند که شاید گیر کار این‌جاست که این موجود احساساتی دارد، عواطفی و نیازمندی‌هایی دارد. باید چیزی را که متناسب با نیازمندی‌هایش باشد بهش بدهیم، نه آن چیزی که ما می‌پسندیم. مشکل بزرگ جامعه‌ی ما این است. مشکل اول ادبیات کودک و نوجوان ما هم، همین مسئله است. انقلاب هم به اعتقاد من با همه‌ی زیبایی‌ها، با همه‌ی داشته‌های فرهنگی‌اش، این مشکل را هزاران برابر بیش‌تر کرده و مضاعف کرده است؛ یعنی آن روزی که ادبیات رئال می‌نوشتیم، داستان جبهه و جنگ و انقلاب می‌نوشتیم، نمی‌دانستیم چرا داریم این کار را می‌کنیم، هرگز تدبیر برایش نداشتیم، حالا امروز که داریم افسانه و فانتزی می‌نویسیم باز هم نمی‌دانیم چرا داریم می‌نویسیم، باز هم کسی نیست این جریان را هدایت کند، منظور من از هدایت این است که بالاخره یک مؤسسه‌ای، یک کارگزاری، یک بخشی در مدیریت فرهنگی باید موظف باشد این جریان بزرگ را به سمتی که به نیازهای بچه‌ها و به این زیرساخت‌ها بیندیشد، هدایت کند. مشکل نظریه، مشکلی جدی در جامعه‌ی ماست. ادبیاتی که نظریه ندارد، ادبیاتی است که شناسنامه ندارد. ما در حوزه‌ی ادبیات بزرگسال ادبیات بدون شناسنامه‌ایم، تابع هستیم و پیرو نظریات بیگانگان. در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان هم که الاماشاءالله این مسئله بی‌داد می‌کند. هنوز مسائل پایه‌ای را نداریم اما امروزه دیدگاه‌های مدرنیستی و دیدگاه‌های پست‌مدرنیستی در حوزه‌های تصویرگری، خلق داستان، خلق شعر برای بچه‌ها بی‌داد می‌کند. آن وقت نویسنده‌ی ما امروز می‌گوید که من وظیفه‌ام شناخت مخاطب نیست. کودک درون که فرمودید، نویسنده‌ی ما هنوز مسائل مبانی را نمی‌داند، بدیهیات را نمی‌داند، آن وقت امروز ادا درمی‌آورد که چون نظریه‌های بیگانه گفتند، من وظیفه ندارم به مخاطب کودک فکر بکنم، من به کودک درونم می‌اندیشم (با تمسخر). اگر کودک درون من فعال بود، من با ذوق و با کمـک کودک درونم می‌نویسم، پس حتماً هم خوب خواهد شد! من هنرمندم، من شاعرم، من به مخاطب کاری ندارم. خب کی این را به تو گفته است؟ از کجا معلوم کودک درون تو با کودک امروز هویت‌اش یکی باشد؟ تعریف‌اش یکی باشد؟ کی به تو گفته نباید به مخاطب فکر کنید؟ نظریه‌ی بیگانه گفته؟ چرا نظریه‌ی بیگانه گفته؟ چون ما خودمان فاقد نظریه هستیم، فاقد دیدگاه هستیم. بعد انتظار داریم که جامعه‌ی انقلابی ما، فرهنگ انقلاب ما با دنیا و امپریالیسم رقابت کند. این رقابت چه جور رقابتی است؟ رقابت فیزیکی است؟ به اعتقاد من رقابت، رقابت نظری است، رقابتِ نظریه است. ما نه در حوزه‌ی فلسفه، نه در حوزه‌ی اقتصاد، نه در حوزه‌ی جامعه‌ی شناسی، حتی در حوزه‌ی نظامی، در حوزه‌ی علوم تربیتی، در حوزه‌ی بانکداری فاقد نظریه هستیم، نظریه نداریم. چرا ؟ چون 700 سال فکر فلسفی در این جامعه تعطیل شده، چون 700 سال فلسفه نداریم، فکر فلسفی نداریم. وقتی که نظریه نداریم، برخورد ما برخورد فیزیکی با امپریالیسم نمی‌تواند باشد. اگر من و شما یک نظریه‌ی جامعه‌شناسی داشتیم، یه نظریه تو حوزه‌ی اقتصاد داشتیم، می‌توانستیم مقابله با آنها بکنیم. متأسفانه نداریم. در حوزه‌ی علوم تربیتی و روان‌شناسی کودک هم نظریه نداریم. چون نداریم پس در حوزه‌ی ادبیات کودک هم نمی‌توانیم نظریه داشته‌باشیم. آن وقت 2 اتفاق می‌تواند بیفتد، همین اتفاقی که تا امروز افتاده‌است: یا ما تابعی بشویم، مؤلفه‌ای بشویم پیرو نظریه‌های بیگانه؛ هر نظریه‌ای که آن‌ها گفتند که امروز همین اتفاق دارد می-افتد، از آن‌ها تبعیت کنیم، و یا هرج و مرجی که امروز وجود دارد؛ ناشر با دیدگاه‌های انتفاعی خودش، نویسنده با مثلاً خودخواهی‌های ذوقی خودش برای این‌که خودش را معرفی کند این جور بیافرینند. خب نتیجه‌ی این آفرینش هم معلوم هست چه خواهد شد، یعنی همه چیز هست الا آفرینش. این آفرینش به اعتقاد من زیان‌بار است. - سپاسگزارم جناب آقایاری من ضمن صحبت‌های شما یاد سخنی از افلاطون افتادم. افلاطون در کتاب «جمهوریت» اشاره دارد به این‌که ما بدواً تمثیلات به کودکان می‌آموزیم و تمثیلات از جنس حکایات و شعر هستند و بسیاری از آن‌ها دروغ. بنابراین حواس‌مان باشد؛ در واقع آن قسمت که می‌خواهم بگویم نقطه‌ی مقابل بخشی از صحبت‌های شما می‌شود که فرمودید: برای کودک همه‌اش رئال نباشد، واقعیت‌ها نباشد و البته افلاطون هم آن قدر قاطعیت به خرج نداده است که این جوری همه‌اش نباشد، ولی اشاره به این نکته هست، من می‌خواهم ببینیم آیا مطلب را بد برداشت کرده‌ام که آن مطالب تمثیلات و دروغ و حکایات و شعر که برای کودکان می‌گویم مثلاً دروغ هستند و کودک برای بازشناسی حقیقت از غیر حقیقت، واقعیت از غیر واقعیت دچار مشکل می‌شود، این را گفته حواستان باشد که بیشتر به حکایات درست و واقعی بپردازید؛ آن‌جا باز بحث خدایان و رب‌النوع‌ها اسطوره‌ها و افسانه‌ها، حکایات یونان مطرح است و تحذیر کرده که مبادا همه‌ی این‌ها گفته بشود هم‌چنان که برای بزرگسالان گفته می‌شود و این مخاطره برای کودک ایجاد می‌کند. می‌خواهم ارتباطی بدهم به صحبت‌های شما، با این نظریه، یا این‌که شما هم معتقد هستید که این حکایات و شعر و امثال و هر چه که هست؛ گفته بشود، حواس‌مان باشد، خیال‌پردازی درش تعریف شده باشد، در واقع تبیین شده باشه، یا این‌که نه، بی‌نهایت آزادیم تا هرگونه به مطالبی را در ادبیات کودک استفاده کنیم ؟ - نه آن بحث افلاطونی را حالا من آن را یک بحث دیگری می‌دانم. و آن یک بحث مستقلی است. به اعتقاد من می‌شود در یک جایگاه دیگری طرح کرد. من آن بحث را از زاویه‌ی دیدگاه خودم، که چرا افلاطون می‌گوید شعر دروغ است، این را جایی نوشتم. من آن را یک بحث نظری مستقلی می‌دانم، از این بحث دور می‌شود. - می‌خواهید آن را هم بگذاریم برای دفعه‌ی بعد. - حالا فرصت دیگری هست، چون اصلاً مسیر عوض می‌شود، می‌توان بعداً به آن پرداخت. اما من در حوزه‌ی ادبیات کودک اعتقادم این هست که ادبیات کودک برخلاف ادبیات بزرگسال، این مخاطب به خاطر این‌که مخاطب خاصی است، مخاطب کودک و نوجوان است و به اقتضای این‌که بهداشت روانی و آینده‌ی او برای ما اهمیت دارد، این ادبیات یک ادبیات خاصی می‌شود؛ دیگه مطلق و مجرد نمی‌تواند باشد. نویسنده همواره باید به این مخاطب، به نیازمندی‌ها و ویژگی‌ها‌ی این بیندیشد و آن چیزی که می‌خواهد برایش خلق کند، متناسب با نیازهای او خلق بکند. به اعتقاد من هر جا که از این اصل فاصله بگیرد، به اشتباه و به انحراف می‌رود. به خاطر همین، من اعتقاد دارم که ادبیات کودک و نوجوان یک زیرساخت دارد، یک مبنا دارد، مثل همه‌ی سازه‌های دیگر؛ یعنی ما تصور می‌کنیم که مثلاً سازه‌های فیزیکی هستند فقط فونداسیون دارند، در صورتی که سازه‌های فرهنگی هم اگرچه به خاطر اینی اینکه مجردتر است، تجریدی است، به چشم نمی‌آید. ولی به اعتقاد من زیرساخت دارد. ما چه در حوزه‌ی شعر، چه در حوزه‌ی داستان، چه در حوزه‌ی هنر، این چیزهایی که منجر به تولید یک ساختار می‌شود، این‌ها همه مبتنی بر یک فونداسیونی است، مبتنی بر یک نظریه‌ی فلسفی است. لذا این فونداسیون را ما همه جا داریم، در ادبیات کودک و نوجوان به اعتقاد من این حساس‌تر است و اهمیت بیشتری دارد. - باز هم به سبب این‌که سؤالات مرا زودتر پاسخ دادید؛ سپاسگزارم فقط به این سؤال هم پاسخ بدهید که بحث‌مان حالا درباره‌ی سایت 22 بهمن که متعلق به دفتر ادبیات انقلاب هست، ما با این هدف که این موضوع ارتباطی با انقلاب دارد و خوشبختانه قسمت اعظم صبحت‌های شما حول و محور وضعیت ادبیات کودک بعد از انقلاب است. سؤال من این هست: آیا نگاه شما نقادانه- یک طرفه- بود یا این‌که نه، ما موضوعات خوبی هم داریم که خود متأثر از انقلاب بود؛ یعنی شما اشاره‌ی کلی کردید که انقلاب خوب بود، یه چیزهای خوبی هم آورد، ولی قسمت‌هایی که ضعف بود، این‌ها را دقیق‌تر برشمردید و خیلی هم نگاه متخصصانه داشتند و به دور از احساس بیان کردید؛ ولی از آن طرف هم اشاره‌ی کلی داشتید به این قضیه که ما چیزهای خوبی داشتیم، آن چیزهای خوب هم می‌شود گفت یا نه ؟ آیا آن‌ها را می‌توان دسته‌بندی‌اش کرد. - طبیعی است از آن‌جایی که انقلاب، انقلاب فرهنگی بوده قبل از هر چیز و با یک دنیایی از معارف دینی، انقلاب وارد شد، در واقع ذهن‌‌های ما را دچار یک خانه‌‌تکانی عمیق کرد و آن خمودگی، آن فرسودگی، تنبلی‌ای که تا قبل از آن در اذهان حتی روشنفکرها و در اذهان تحصیل‌کرده‌های ما وجود داشت، همه‌ی این‌ها را با یک علامت سؤال مواجه کرد که واقعاً این چیزی که دنیای امروز تبلیغ می‌کند حرف‌های درستی است یا نه ؟ خب این سؤال خیلی سؤال بزرگی بود، بعد در هر عرصه‌ای که فرهنگ انقلاب وارد شد، با یک دنیا معارف، با یک دنیا فکر، معارف قرآنی، معارف روائی ما، طبیعی است اثرات خیلی عمیقی در جان ما گذاشت، در جان تک‌تک شخصیت‌-های فرهنگی، اهل اندیشه گذاشت. همین که ما به این فکر کردیم که هزاران سال ادبیات ما، شعر ما چرا این‌قدر آمیختگی با معارف قرآنی دارد؛ شاید تا قبل از آن اصلاً خیلی‌ها به این مسئله فکر نکرده بودند یا حتی نمی‌دانستند؛ مولانا را می‌خواندند و نمی‌دانستند این اشارات مولانا از کجاست ؟ چقدر مستقیم اشاره‌ای به قرآن دارد، چقدر مستقیم اشاره‌ای به احادیث و روایات دینی دارد. بعد از انقلاب برای ما آشکار شد که تا چه اندازه جان‌مایه‌ی ادبیات ما، شعر ما، نثر ما آمیخته‌ی با معارف دینی است، با فرهنگ قرآنه، با فرهنگ اهل بیت است، این‌ها خب دستاوردهای بزرگی بود؛ یعنی شما آن عرض پیشین بنده را اضافه کنید به این مفهوم که تا قبل از انقلاب یک گروه‌های خاصی، یه طبقات خاصـی از اقـشار جامعـه مـثلاً در حـوزه‌ی ادبیـات کـودک و نوجـوان می‌اندیشیدند، می‌نوشتند. انقلاب این را عمومی کرد، همگانی کرد، این فرصت را به خیلی‌ها داد، به آدم‌هایی مثل من هم داد که بتوانیم وارد عرصه‌ی مثلاً ادبیات کودک بشویم، به سرنوشت بچه‌ها بیندیشیم، بهش فکر بکنیم، براشان تولید بکنیم، این خیلی دستاورد مهمی بود؛ یعنی خود همین به لحاظ آماری، به لحاظ کمی، اقشار مختلف، طبقات مختلف مردمی که وارد عرصه‌ی ادبیات و هنر شدند، برای اولین بار قلم به دست گرفتند، تولید کردند، خلق کردند برای بچه‌ها، این پارامتر را به داشته‌های فرهنگی‌ای که انقلاب برای مردم ما ایجاد کرد اضافه کنید. اعم از معارف قرآنی، حدیثی، روائی و تاریخ. تا جایی که واقعاً بسیاری از چیزهایی که ما بدیهی انگاشته بودیم، همه‌ی این‌ها خانه‌تکانی کرد. من امروز به خودم اجازه می‌دهم بیاندیشم سیستم‌های موجود اجتماعی به عنوان ظرف‌هایی که ما در این ظرف‌ها می‌خواهیم فکر کنیم، می‌خواهیم زندگی کنیم، می‌خواهیم روابط‌مان را تنظیم بکنیم، این ظرف‌ها چقدر مشروعیت دارند؟ این ظرف‌ها از کجا آمده؟ نظام آموزش و پرورش به عنوان یک سیستم، به عنوان ظرفی که ما میراث‌دار آن هستیم، قبل از انقلاب در یک سرفصل زمانی، از یک جا، مثلاً از دوره‌ی رضاخانی این سیستم طراحی شده‌است، از کجا آمد؟ ما که ایجادش نکردیم، بیگانگان برای ما آوردند. سیستم فرانسوی بود، سیستم انگلیسی بود. این سیستم بر کدام اساس تعریف شد؟ بر اساس فرهنگ ما تعریف شد یا بر اساس فرهنگ بیگانه؟ بعد از 100 سال امروز که می‌بینیم ما به عنوان عناصر فرهنگی، عناصر مسلمان در درون این سیستم تمام تلاش‌مان را می‌کنیم و همه‌ی امکانات‌مان را به کار می‌گیریم، اما محصول چیزی می‌شود زاویه‌دار با اعتقادات ما، به خودمان می‌گویم ما که عناصر مسلمانی هستیم و داخل این سیستم کار می‌کنیم، مواد و متریالی هم که به کار می‌گیریم مواد دینی است، چرا محصول بیگانه و زاویه‌دار با این می‌شود؟ فکر می‌کنم حتماً این سیستم معیوب است و اشکالی دارد. این سیستم را بر یک اساس بیگانه ساختند. سیستم بانکداری ما، سیستم اقتصادی ما، سیستم تربیتی ما، سیستم آموزشی ما، بسیاری از سیستم‌های اجتماعی. نهـایتاً می‌بینیم که مثلاً این سیستم‌ها، مجموعه‌ی این‌ها یک ترنی است و ما عناصر مسلمان داخل این ترن داریم می‌دویم. راننده‌ی این لوکوموتیو فرمان این لوکوموتیو در دست‌اش است، مثلاً دارد با سرعت این را از شرق به غرب هدایت می‌کند، ما عناصر مسلمان داخل این قطار داریم به سمت غرب می‌دویم، با سرعت هم می‌دویم و انتظار داریم که به نتیجه برسیم. بعد از 30 سال می‌بینیم که نه! هی داریم از هدف‌مان دور می‌شویم، بعد به این فکر می‌کنیم که باید فرمان را از دست لوکوموتیوران بگیریم، سر قطار را برگردانیم. همین که امروز این امکان را داریم که به سیستم‌ها فکر بکنیم، به نظریه‌ها فکر بکنیم، به مبادی فکر بکنیم، به ارتباط ظرف با مظروف فکر بکنیم، به این‌که خود این ظرف هم، خود این شکل هم بر اساس یک مبانی، نظریه‌ای می‌تواند ساخته بشود- که حالا آن نظریه پیوند با معارف و دین ما داشت- این می‌تواند در فرهنگ بومی ما مفید باشد. اگر بیگانه بود ضایعه‌آفرین می‌شود. فکر کردن به این مقولات و بسیاری از زمینه‌های اندیشه در واقع از میراث‌های انقلاب بوده‌است، میراث انقلاب فرهنگی بوده و به اعتقاد من خیلی دستاورد بزرگی است. منتها این نقدهایی که ما می‌کنیم، گاهی هم زبان تلخ و گزنده دارد، این انتظارات بیشتری است که از خودمان داریم؛ یعنی... ‌ - یعنی توقعی است که از نویسندگان و انقلاب داریم و یا از تعهد ادبیات دارید؟ ‌ - به عنوان آدم‌های مسلمان و مسئول که خود را مدیون و متعلق به انقلاب می‌دانیم و وظیفه داشتیم به این‌ها فکر و در این زمینه بیش‌تر سرمایه‌گذاری کنیم، در وهله‌ی اول این نقد را متوجه‌ی خودمان می‌دانیم که چرا ما کوتاهی کردیم؟ یا شما ابتدای فرمایش‌تان من به خاطر دارم فرمودید که تعریف‌تان از ادبیات کودک و نوجوان چیست؟ اساساً همین مسئله که ما نسبت به تعریف‌مان از علوم مختلف با یک تشکیکی مواجه بشویم، این مرهون انقلاب بوده‌است. من فکر می‌کنم که همان سال‌های 58-59 بود به این مسئله فکر کردم که تعاریفی که ما از علوم انسانی می‌دهیم، این تعاریف، تعاریف درستی است یا خیر؟ چطور می‌تواند درست باشد؟ شما توی علوم پایه، مثلاً در دبستان در کلاس چهارم ابتدایی به بچه‌ها یاد می‌دید ماده چیست؟ چیزی است که وزن دارد و حجم دارد، فضایی را اشغال می‌کند، این ماده است و این تعریف ابتدایی مبنا قرار می‌گیرد برای بقیه‌ی تعاریف مثلاً در حوزه‌ی فیزیک، تو حوزه‌ی مکانیک، در حوزه‌ی زیست‌شناسی. من الان نگاه می‌کنم می‌بینم همین نوع تعریفی که به متریال، مواد، جنس پدیده‌ها فکر می‌کند و در حوزه‌ی علوم پایه، ریاضیات، فیزیک، مکانیک، زیست شناسی، باب است، همین مبنا به حوزه‌ی علوم انسانی هم راه پیدا کرده و من می‌خواهم ادبیات را هم بر همین اساس تعریف کنم. باید نسبت به صحت این تعاریف شک کنیم. چرا؟ چون در حوزه‌ی ادبیات آن کسی که این ادبیات را خلق می‌کند جان من است، من هستم، آن وقت نتیجه این می‌شود که من هم خودم متعلق به تحقیقم،آن کسی که این شعر را آفریده روان من است، من خودم هم متعلق تحقیقم، هم خودم تحقیق‌گرم، پژوهشگرم. آیا من خودم می‌توانم در مورد خودم به یک تعریف برسم؟ بنابراین باید نوع تعاریف را عوض کرد، چیستی تعاریف را عوض کرد. تعاریفی که تعاریف عرضی است باید عوض شود؛ که خاصیت مواد چیست؟ چه جنسی دارند؟ یک مولکول یک مولکول در عرض مواد پیدا کنی و کنار هم قرار بدهی؛ به یک تعریف نسبی برسی، هیچ وقت به کلیت نمی‌رسی. چطور ما به خودمان اجازه می‌دهیم مانند خبطی که دنیای غرب در حوزه‌ی علوم انسانی، ادبیات و هنر داشته، ادبیات و هنر را هم همان گونه تعریف کنیم که در حوزه‌ی علوم خاص یا علوم پایه اتفاق می‌افتد؟ این‌ها همه محصول انقلاب است، دستاوردهای انقلاب است. منتها وظایف ما، مسئولیت‌های ما مخصوصاً در برابر نسل‌های جوان و نوجوان که می‌آیند و به طور طبیعی همه هم ما را مسئول و مقصر می‌دانند و باید پاسخگو باشیم، وظیفه، وظیفه‌ی سنگینی است. به تناسب مسئولیت‌ها و وظایف‌مان نتونستیم عمل بکنیم. ‌ - فکر می‌کنم برای امروز کافی باشد. فقط موضوعاتی که باید برای جلسه‌ی بعد مطرح کنیم اشاره می‌کنم. من قصد داشتم بپرسم معیارهایی که براساس آن‌ها کتاب‌های کودک را درجه‌بندی می‌کردید و نمره خوب یا بد می‌دادید کدامند؟ شاید معیارهایی باشند که بشود روی آن بحث کرد و یک متدلوژی جدید از استخراج کرد. ‌ - بله. آن‌ها باید تدوین بشود، نوشتاری است. من عرض کردم دیگه آن معیارها یک بخش‌اش باید از علوم تربیتی دربیاید، یک بخش‌اش از روان‌شناسی رشد، یک بخش‌اش از جامعه‌شناسی، که آن وقت تازه اگر شما امروز به این رسیدید و بخواهید از زاویه‌ی فرهنگ انقلاب نگاه کنید، باز با مشکل بزرگ‌تری مواجه می‌شوید: علوم تربیتی و روان‌شناسی‌ای که من و شما امروز داریم، پیوندی با معارف فرهنگی ما ندارد. تازه می‌‌بینیم این‌ها بیگانه‌ است. این جامعه شناسی‌ای که امروز نظریه‌ی مرگ مؤلف را برای شما طرح می‌کند، هنجارشکنی را طرح می‌کند، یا فیزیکی که از آن عدم قطعیت درمی‌آید، اینها ارتباطی با ادبیات کودک دارد یا خیر؟ باید به این‌جا برگردیم. تازه خود محتوای آن‌ها برای ما مشکل دارد. می‌رسیم به بحث تولید علم که مقام معظم رهبری فرمودند و در واقع تولید علم اسلامی. - نکته‌ی دوم که خیلی هم مهم است که شما اشاره کردید به آن؛ و آن متد و روش گزینش و تربیت شاعر و نویسنده است که، دغدغه‌ی خیلی جدی و اساسی بسیاری از کسانی که نه مدعی بلکه دردمند هستند و دوست دارند بدانند که چگونه در این جامعه و چه اتفاقی باید بیفتد تا نویسنده کودک ما پرورش بیابد بی-آن‌که راه گم کنند، بی‌آن‌که انرژی‌هاشان هدر برود. همان روش گزینش و تربیت شاعران و نویسندگانی که تیم شما آن را پیاده کرده بود. می‌خواهم آن را هم باز هم به عنوان یک روش به آن نگاه کنیم، و به آن بپردازیم، سومین و آخرین مطلب هم آن نظریه‌ی افلاطون بود که می‌خواهم بیش‌تر به آن هم بپردازیم. این نظریه، دقیقاً بهانه‌ای هست که شما بخش جدی‌ای از این نوع نگاه‌هایی که قطعاً هم‌سو و همراه این نظریه یا تحلیل‌ها و برداشت‌های غلطی از این نظریه شده است، آنها را بتوانیم با همدیگر صحبت کنیم، اگر شما مایل باشید. ‌ - در خدمتم. ‌ - سرافراز باشید و پایدار. پایان ادبیات کودک و نوجوان - بخش اول

برگزاری همایش ملی "ایران و جنگ جهانی دوم"

امسال هفتاد سال از اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم می‌گذرد. به این مناسبت سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران همایش ملی "ایران و جنگ جهانی دوم" را سوم اسفند 1390 برگزار می‌کند. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی به نقل از روابط عمومی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، این همایش با هدف بررسي و همكاري هرچه بيش‌تر آرشيوها و فراهم آمدن امكان تدوين نظام ملي آرشيوي در كشور توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی و با مشارکت 12 سازمان و نهاد اسنادی و کتابخانه‌ای برگزار خواهد شد. بررسی و تحلیل ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی اشغال ایران در جنگ جهانی دوم از محورهای اصلی همایش برای ارائه مقاله به این همایش ملی بوده‌است. سازمان‌های اسنادی و کتابخانه‌ای مشارکت‌کننده در این همایش ملی عبارتند از: مجمع هماهنگي كانون‌هاي اسنادي و تاريخ پژوهي كشور (مهتاب)، حوزه‌ی هنري سازمان تبليغات اسلامي، سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوي، كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، مركز اسناد انقلاب اسلامي، موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امورخارجه، گروه تاريخ دانشگاه اصفهان، موزه عبرت، مركز بررسي اسناد تاريخي، موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسی و پژوهشكده‌ی اسناد. همایش ملی "ایران و جنگ جهانی دوم" از ساعت 9 صبح روز چهارشنبه (فردا) در ساختمان آرشیو ملی (گنجینه اسناد) سازمان اسناد و کتابخانه ملی آغاز خواهد شد و شرکت در آن برای عموم علاقه مندان آزاد است.

چاپ جدید سه کتاب دفتر ادبیات انقلاب اسلامی

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سه کتاب "خاطرات زندان"، "ارتباط ایرانی" و "کاراگاه سرکرده" هستند که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ‌های جدید رسیدند. کتاب "خاطرات زندان؛ گزیده‌ای از ناگفته‌هایی زندانیان سیاسی رژیم پهلوی" به کوشش سعید غیاثیان برای نخستین بار در سال 1388 به چاپ رسیده‌بود. همان‌گونه که از اسم کتاب پیداست، سعید غیاثیان از خاطرات ایام زندان تعدادی از فعالین سیاسی پیش از انقلاب را گردآوری کرده‌است. در میان راویان این خاطرات به نام‌های آشنا برمی‌خوریم: اسدالله تجریشی، احمد پورنجاتی، سید تقی درچه‌ای، مرتضی الویری، سید محمدکاظم بجنوردی، طاهره سجادی، محمد زنگنه، عباس دوزدوزانی، بهزاد نبوی، محسن رفیق‌دوست، صادق نوروزی و ... از جمله‌ی این افراد می‌باشند. با توجه به وضعیت بازار نشر در کشورمان، نکته‌ی درخور توجه درباره‌ی چاپ مجدد این کتاب، عدم افزایش قیمت چاپ دوم با گذشت دو سال از انتشار چاپ نخست این کتاب است. اثر دیگری که توسط انتشارات سوره‌ی مهر به چاپ مجدد رسیده‌است کتاب "ارتباط ایرانی" نوشته‌ی علی موذنی است. این کتاب که برای نخستین بار در سال 1376 به چاپ رسیده‌بود، اینک با ویرایش جدید تجدید چاپ شده‌است. "ارتباط ایرانی" رمانی دیگر از نویسنده‌ی "ظهور" و "ملاقات در شب آفتابی" است. انتشارات سوره‌ی مهر در سال گذشته چهار اثر دیگر از این نویسنده‌ی پرکار را تجدید چاپ کرده‌بود. در کنار دو اثر فوق، کتاب "کاراگاه سرکرده" نوشته‌ی داریوش عابدی نیز به چاپ چهارم رسید. این کتاب از آثار مربوط به دفتر کودک و نوجوان دفتر ادبیات انقلاب اسلامی است. عابدی که سابقه‌ی همکاری با حوزه هنری و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را دارد، کتاب کاراگاه سرکرده را در سال 1373 نوشت. این کتاب در سال 1375 برای اولین بار منتشر شد. چاپ دوم کتاب سیزده سال بعد از انتشار محقق شد و اینک به چاپ چهارم رسیده‌است. این نویسنده‌ی باتجربه که ده‌ها کتاب در حوزه‌ی ادبیات داستانی را در کارنامه دارد ، کتاب "کاراگاه سرکرده" را برای گروه سنی نوجوان نوشته‌است.

ادبیات کودک و نوجوان - بخش اول

خسرو آقایاری درویی از کوشندگان عرصه ادبیات کودک و نوجوان است. او فرزند عبدالله متولد فروردین ماه 1337 در تهران است. وی دیپلم ریاضی را در تهران گرفت. چندی نیز دانشگاه را در رشته‌های ادبیات، علوم تربیتی و ادیان تجربه کرد اما همه را ناتمام گذاشت. وی دروس حوزوی نیز خوانده است. ابتدا در مدرسه علمیه مجتهدی و سپس در مدارس حاج ابوالفتح و سپهسالار و پس از آن در محضر آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای تا مرحله سطح ادامه داد. از آنجایی که هم پژوهش‌های آقایاری و هم فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی او در زمینه ادبیات کودک و نوجوان است با وی در این خصوص به گفت‌وگو نشسته‌ایم. این مصاحبه طولانی‌تر از آن شد که بتوان یک نوبت آن را در سایت مشاهده کرد، لذا آن را در چند نوبت با هم مطالعه می‌کنیم. در بخش اول آن به معرفی و فعالیت‌های اجرایی و مدیریتی و پژوهش‌های او در زمینه ادبیات کودک و نوجوان می‌پردازیم و در نوبت‌های بعدی ضمن تعریف ادبیات کودک، تحلیل و نقد روش‌ها و نظریات مختلف را بیان می‌کنیم. - می‌دانید که موضوع مصاحبه ما ادبیات کودک و نوجوان بعد از انقلاب و تطبیق آن با قبل از انقلاب است. از آنجایی که فعالیت‌های پژوهشی شما به گونه‌ای بوده است که خود بخشی از تاریخ ادبیات کودک و نوجوان بعد از انقلاب است لذا اگر موافق باشید ابتدا از فعالیت‌ها و کارهای پژوهشی شما در حوزه ادبیات کودک و نوجوان آغاز کنیم و سپس به موضوع اصلی خود برسیم. - بسم‌الله الرحمن الرحیم. فعالیت‌هایم را از سال 57 با پیروزی انقلاب شروع کردم و به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شدم. ابتدا معلم دورۀ ابتدایی بودم و در کنار معلمی، مسئول کتابخانه بودم و سپس در مدارس، در همۀ مقاطع آموزش و پرورش، دروس رشتۀ انسانی را اعم از ادبیات و بینش‌دینی تدریس کردم. بعد از آن وارد منطقۀ آموزش و پرورش شدم. سال 59 مسئول کتابخانه‌های آموزش و پرورش منطقۀ 4 بودم. قریب به چند هزار کتابخانه مدارس منطقۀ 4 ((دبستان، راهنمایی، دبیرستان)) در اختیار من بود و آن سرآغازی شد برای اینکه کار ادبیات کودک و نوجوان را به صورت جدی در کتابخا‌نه‌های مدارس آغاز کنم؛ در دو حیطه : هم کتابداری به صورت فنی و هم ادبیات کودک و نوجوان. از سال 1359 با تأسیس امورتربیتی در آموزش و پرورش، هسته‌ای در ادارۀ کل آموزش و پرورش استان تهران شکل گرفت که متکفل امر ادبیات کودک و نوجوان شد. شورای اصلی این گروه آقایان حسین رودسری و مرتضوی کرونی بودند که در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان صاحب تألیف هستند و آقای الهیاری؛ بنده هم به عنوان نفر چهارم در خدمت این گروه بودم. این گروه 4 نفره از سال 1359 برنامه‌های ادبیات کودک و نوجوان را در حوزۀ آموزش و پرورش شروع کردند. بخشی از معلمین دورۀ ابتدایی و راهنمایی از مربیان امورتربیتی را که علاقه‌مند به کتاب کودک و نوجوان بودند در هسته‌های مخـتلف دور هم جمع می‌کردیم و آرام آرام اینها را با ادبیات کودک و نوجوان و نقد برای کتاب کودک آشنا می‌کردیم. این برنامه تبدیل به یک جریان منسجم و مستمر در حوزۀ وزارت آموزش و پرورش شد و من از سال 1360 در وزارت آموزش و پرورش به عنوان کارشناس مسئول فعالیت‌های ادبی و کتاب و کتابخانه‌ها، در واقع عهده‌دار این دفتر بودم. در این دفتر دو آرشیو کتاب کودک و نوجوان را سازماندهی و تأسیس کردم؛ یک آرشیوی بود از حدود 1300 ش تا 1357 که کامل‌ترین آرشیو کتاب کودک و نوجوان در ایران بود و با آن قوت حتی کتابخانۀ ملی، کتابخانۀ مجلس و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آرشیوی به آن کاملی نداشتند و هنوز هم ندارند. آرشیو دوم هم از سال 1357 تا 1370 بود. خب این کتاب‌ها را از محل کتاب-های پاکسازی شده جمع‌آوری کردم؛ یعنی وزارتخانه پولی برای تدارک و تهیۀ این کتاب‌ها نداده بود. من از روی فهرستهایی که وزارت ارشاد در اخـتیار داشـتند، از هر کتاب 5 نسخه جمع‌آوری کردم. بعد از جمع‌آوری این آرشیو، کارهای فنی و حرفه‌ای را در زمینۀ تدوین تاریخچۀ ادبیات کودک و نوجوان شروع کردم. هر کتابی با 4 گزارمان و 4 سرفصل با عناوین، مولف، مترجم و تصویرگر و ناشر خوانده و نقد می-شد. - شما و گروه‌تان با این روش از پژوهش و تحقیق در این حوزه قصد داشتید به چه چیزی برسید و خروجی شما از اجرای این متد و روش چه بوده است؟ - من حدود 25 سال در این آرشیو کار کردم. و در اثر ممارست و خواندن متوالی این کتاب‌ها در دوره‌های مختلف، به یک بینش تاریخی هم رسیدم که در آن از سال 1300 جریان ادبیات و ادبیات کودک و نوجوان به صورت دهه‌ای تقسیم شده بود که مثلاً از سال 1300 تا 1310 به اقتضای شرایط اجتماعی – سیاسی‌ای که در جامعه وجود داشت و به تبع آن، اتفاقاتی که در حوزۀ ادبیات بزرگسال به وجود می‌آمد و باز به تبع آن جریانی که در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان دنبال می‌شد، در دو بخش؛ یعنی بخش هدایت‌های دولتی و سازمان‌یافته، بخش‌ هدایت‌هایی که ناشرین و مؤلفین تعقیب می‌کردند، این را به صورت دهه‌ای تعقیب می‌کردیم. سال 1300 تا 1310، 1310 تا 1320، 1330 و تا 1340 که بزرگترین اتفاقات در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان اتفاق افتاد و بعد هم 1350 تا 1357. بعد از انقلاب هم باز به صورت دهه‌ای کتاب‌ها مورد نقد و بررسی قرار می‌گرفت. در آن بیست و چند سالی که من آنجا بودم هر کتابی که منتشر می‌شد، یک نسخه هم به صورت مشخص از وزارت ارشاد در هر ماه دریافت می‌کردیم. به طور مرتب این کتاب‌ها در دو حوزه؛ یعنی یک: حوزۀ قبل از انقلاب، دو: حوزه بعد از انقلاب، هم با نگاه منفرد و هم با همان نگاه جریانی و دهه‌ای که وجود داشت، مرتب مطالعه و نقد و بررسی می‌شد و خروجی‌اش به صورت فهرست‌های کتاب‌های مناسب، به صورت 3 ماه یک بار منتشر می‌شد که دوستانی که از قدیم در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان کار کردند، هنوز آن فهرست‌ها را به خاطر دارند که شاید تأثیرگذارترین فهرست‌های کتاب مناسب بود که بعد از انقلاب منتشر شد. - چند جلد شد؟ - خیلی زیاد بود. - برای هر دهه مثلاً یک جلد؟ - نه، این فهرست‌ها نتیجۀ کتاب‌هایی بود که به روز منتشر می‌شد و ما مرتب می‌خواندیم. هر سه ماه یک بار در یک فهرست کتاب‌های مناسب منتشر می‌شد. توی فهرست، کتاب‌ها درجه‌بندی شده بود : کتاب-های خوب، کتاب‌های ضعیف، کتاب‌های نامناسب یا بد. کتاب‌های خوب هم درجه‌بندی شده بود : بعضی یک ستاره، بعضی دو ستاره و بعضی دیگر سه ستاره داشت؛ علاوه بر این هر کتاب تلخیصی داشت؛ یعنی خلاصۀ کتاب را در سه چهار سطر می‌آوردیم. شخصیت‌های اصلی، حوادث اصلی، حوادث فرعی، نهایتاً پیام کتاب. این فهرست منتشر می‌شد به عنوان کتاب‌های معلم یا مربی و در مدارس سراسر کشور توزیع می‌شد. طبیعی است معلمان و مربیانی که فرصت نداشتند همۀ کتاب‌های خوب کودک و نوجوان را بخوانند، با خواندن این فهرست و خلاصه‌ها، با مطالب کتاب آشنا می‌شدند و می‌توانستند هم جریان مطالعۀ بچه‌ها را هدایت بکنند، هم به سؤالات‌شان در مورد آن کتاب‌ها پاسخ دهند. این فهرست‌ها برای تنظیم تاریخچۀ ادبیات کودک و نوجوان، تدوین می‌شد. - شما با چه معیاری این آثار را دسته‌بندی می‌کردید. این‌که که مثلاً کدام کتاب خوب است و کدام یک نامناسب یا ضعیف؟ - معیار بله طبیعی است. معیار خیلی وسیعه، زمان دیگری می‌توان در مورد آن صحبت کرد. معیارها خودش می‌تواند موضوع یک کتاب پژوهشی مستقل باشد که البته من در آن سال‌ها چند کار تألیفی در این زمینه انجام دادم که منتشر هم شد. معیارها وسیع بود، ما طبیعتاً به کتاب نگاه می‌کردیم، محتوای کتاب، ساختار داستان، قاعدتاً معیارهای کتاب را هم با معیارهای تربیتی، معیارهای روانشناسی، روانشناختی رشد، جامعۀ شناسی نگاه می‌کردیم. - با شما موافق هستم. از آنجایی که برای پرداختن به این موضوع، ناگزیر به بررسی درون مایه آن و شیوه کار شما هستیم و بدون تردید این مطالب ما را از اصل مطلب دور می‌کند لذا اگر موافق باشید این موضوع را در یک مصاحبه دیگر مورد بحث قرار بدهیم. - موافق هستم. سوابق فعالیت‌هایم به همین محدود می‌شود؛ یعنی این بیست و چند سالی که در آموزش و پرورش کار ادبیات کودک و نوجوان را پیش می‌بردم و انتشار این مجموعه.... - بازآفرینی آثار پهلوانی و سایر تألیفات‌تان را هم بیان کنید. - آنها کار تألیفی خودم است که بحث دیگری است. در این مصاحبه سرنوشت کار پژوهشی و اداری خود را بازگو می‌کنم. - آیا کارشناسی و پژوهش شما به همین‌جا ختم شد. و یا ادامه یافت؟ - ادامۀ این کار ؛ کارشناسی فعالیت‌های ادبی وزارت آموزش و پرورش با ویژگی اصلی ادبیات کودک و نوجوان بود که از سال 1363 یک جریان دومی هم به آن اضافه شد. ما در آن موقع فقط به ادبیات کودک و نوجوان، تجهیز کتابخانه‌های مدارس، تربیت نیروی انسانی، تربیت کتابدار، افزایش بضاعت علمی مربیان کتابدار می‌پرداختیم و دوره‌های آموزشی که به صورت سالیانه برگزار می‌کردیم. از سال 1363 یک جریان دیگری هم به کار ما اضافه شد. چون ما کارشناس فعالیت‌های ادبی بودیم، این انتظار می‌رفت که به صورت مستقل ادبیات خلاقه بپردازیم. برای همین طرحی را به وزارتخانه بردیم، تحت عنوان مسابقات هشت‌گانه. مسابقات هشت‌گانه در واقع به هفت هنر می‌پرداخت؛ یعنی شعر، داستان، مطالعه و تحقیق، تئائر، سینما، هنرهای تجسمی و آهنگ و سرودهای انقلابی. این هشت هنر در هشت بخش کارشناسی مورد دقت و توجه قرار می‌گرفت. کارشناسی شعر، داستان و مطالعه و تحقیق به عهدۀ من بود. مسابقه شعر و داستان‌نویسی را از مقطع مدرسه با فراخوانی که در یک سرفصل از سال شروع می‌کردیم، مثلاً در مهرماه برای مدارس سراسر کشور فراخوان می‌دادیم. بچه‌ها کارهای خود را در قالب شعر و داستان به مربی پرورشی مدرسه می‌دادند. شاید در این مدرسه صدها قطعه شعر یا داستان می‌رسید؛ بعد این سروده‌ها یا داستان‌هایی که خلق شده بود، در مرحلۀ اول در مدرسه با کمک معلمین ادبیات و مربیان پرورشی داوری می‌شد. برگزیده‌های آنها از مدرسه به مرحلۀ منطـقه راه پیـدا می‌کردند. بعد به مرحلۀ شهرستان و بعد مرحلۀ استان. در هر مرحله داوری می‌شد؛ برگزیده‌ها به مرحلۀ کشوری راه پیدا می‌کردند. از سال دوم، یعنی سال 1364 من برای اینکه احساس می‌کردم این کار باید در یک سازمان متشکلی به صورت پیوسته اجرا شود، طرحی را به وزارتخانه ارائه کردم، تحت عنوان «کانون شاعران و نویسندگان وزارت آموزش و پرورش». این طرح در سال 1364 به تصویب رسید. شورای مرکزی کانون شاعران و نویسندگان آموزش و پرورش را در سال 1364 در وزارتخانه تأسیس کردم؛ با حضور مرحوم استاد محمدعلی مردانی، سرکار خانم سیمین‌دخت وحیدی، خانم فاطمۀ راکعی، استاد احد ده‌بزرگی و اینجانب در بخش شعر. در بخش داستان هم باز اینجانب، آقای عبدالرضای لطف‌الهی، آقای سیدرضا میرموسوی. این هستۀ مرکزی کانون شاعران بود که در وزارتخانه تأسیس شد. به تبع این در استان‌های مختلف هم هسته‌های کانون شاعران و نویسندگان تأسیس شد. یک سال طول کشید. در این یک سال من در تک تک استان‌ها حضور پیدا می‌کردم. اولین بار شعبۀ کانون شاعران و نویسندگان استان فارس و سپس استان خراسان و بعد از آن استان اصفهان افتتاح شد. آرام آرام در 27 استان شعب کانون شاعران و نویسندگان تشکیل شد که هر شعبه در استان با کمک گروه‌های تخصصی ادبیات، عهده‌دار اجرای برنامه‌های ادبی در مدرسه، منطقه، شهرستان و استان بود. جلسات هفتگی شعرخوانی و داستان به صورت مرتب برگزار می‌شد. این کانون متکفل برنامه‌های ادبی و در واقع مسابقات هشت‌گانه در رشتۀ شعر و داستان شد. - آیا این مسابقات در شهرستان‌ها یا مراکز استان برگزار می‌شد؟ - در مدرسه، بعد شهرستان، استان و مرحلۀ کشوری که زیر نظر ما برگزار می‌شد. - اعضای این کانون در شهرستان‌ها را شما تعیین می‌کردید؟ - بله، ما تعیین می‌کردیم. چون ما شورای مرکزی و هستۀ مرکزی کانون بودیم... - ولی از خود شهرستان‌ها انتخاب می‌کردید؟ - از استان‌ها بله، از مراکز استان‌ها، مثلاً ما می‌دانستیم تو استان فارس آقای ده‌بزرگی شاعر برجستۀ استان هست، در عین حال معلم هم هست، و یا آقای محمدخلیل جمالی از شاعران پیش‌کسوت استان و معلم نیز هست، یا آقای عبدالرضا لطف‌الهی هم معلم و هم از داستان‌نویسان مطرح استان است. اولویت اول این بود که معلم باشند و دوم شاعران یا نویسندگان برجسته، اگرچه معلم نباشند، در عین حال گرایش اخلاقی، صبغۀ دینی داشته باشند. هسته‌های استانی را با این افراد تشکیل می‌دادیم. اینها کارهای آموزش شعر و داستان، نقد و بررسی شعر و داستان را به صورت هفتگی اجرا می‌کردند و در آن سرفصلی که مسابقات برگزار می‌شد، مثلاً در مهرماه ما مسابقات مرحلۀ مدرسه را اجرا می‌کردیم. در سراسر کشور مسابقات شعر و داستان در همۀ مدارس برگزار می‌شد. چند هزار دانش‌آموز شعر و داستان می‌دادند. بعد برگزید‌ه‌های اینها در داوری انتخـاب می‌شـد و به مرحلۀ شهرستان می‌رفت. در مرحلۀ دوم در شهرستان در یک سرفصل دیگر دوباره فراخوان می‌دادند. بچه‌ها همان آثار قبلی را به انضمام آثار جدید می-فرستادند برای مرحلۀ شهرستان، دوباره کارشناسی و داوری می‌شد؛ بهترین آثار از بین چند هزار اثر انتخاب می‌شدند و به مرحلۀ استان راه پیدا می‌کردند. باز در مرحلۀ استان کارهای جدید و کارهای قدیم داوری می‌شد. بهترین‌های هر مدرسه، هر شهرستان راه پیدا می‌کردند به مرحلۀ استانی. در مرحلۀ استانی ما یک اردوی 3 روزه برگزار می‌کردیم. در هر استان، برگزیده‌های شعر و داستان مدارس هر شهرستان به این اردو می‌رفتند که طول آن 3 شبانه‌روز بود. در این 3 روز هم کار آموزش، نقد و بررسی با بچه‌ها داشتند و هم اینها را برای مرحلۀ کشوری آماده می‌کردند. مرحلۀ استانی که برگزار می‌شد، 5 نفر شاعر از مقطع ابتدایی، 5 نفر شاعر از مقطع راهنمایی، 5 نفر شاعر از مقطع دبیرستان به عنوان برگزیدگان هر استان انتخاب می‌شدند؛ در بخش داستان و مطالعه و تحقیق هم به همین صورت انتخاب می‌شدند و به مرحلۀ کشوری راه پیدا می‌کردند. مرحلۀ کشوری را در تابستان به مدت یک هفته و به صورت شبانه‌روزی برگزار می‌شد. تعداد شرکت‌کنندگان حدود 1200 شاعر و داستان‌نویس بود که به اردوگاه کشوری می‌رفتند. عموماً اردوگاه کشوری رامسر یا اردوگاه شهید رجایی نیشابور بود. یک هفته، شبانه‌روزی در این اردوگاه میزبان اینها بودیم. در این اردوگاه‌ها از ساعت 7 صبح که بچه‌ها بیدار می‌شدند تا پاسی از شب گذشته به صورت ضربدری جلسات شعرخوانی، نقد و بررسی شعر، نقد و بررسی داستان بود. پایان شب هم با یک شب شعر در اردوگاه به پایان می‌رسید. این یک هفته بچه‌ها به اندازۀ یک سال هم شعر می‌شنیدند و آثار همدیگر را از استان‌های مختلف می‌شنیدند و هم جلسات نقدوبررسی برای ایشان برگزار می‌شد و آموزش هم می‌دیدند. به برگزیدگان مرحلۀ کشوری هدایا و جوایز داده می‌شد. تلقی ما این بود تا به این سرفصل، کار داخلی است. هنوز کار تریبونی و کار خارجی نیست. فرصتی بود که ما بذر می‌پاشیدیم. به بچه‌ها آموزش می‌دادیم، نقدوبررسی می‌کردیم و بعد از مرحلۀ کشوری، کار اردویی که تمام می‌شد، در آبان سال بعد ما تازه جشنواره کشوری را برگزار می‌کردیم. جشنواره دیگه کار تریبونی بود. بنا داشتیم آثار بچه‌ها را که حاصل اردوگاه‌ها بود در جامعه و در معرض دید قرار دهیم. 3 شبانه‌روز برگزیدگان همۀ استان‌ها، اردوگاه‌های کشوری را جمع می‌کردیم. هر سالی هم در یک استان. 3 شب جشنواره داشتیم. بچه‌ها شعرها و داستان‌هایشان را قرائت می‌کردند. آنجا دیگر مسابقه، انتخاب و نقدوبررسی نبود؛ فقط فرصت تریبونی بود. این را کار هم حدود 20 سال، یعنی از سال 1363 تا 1372 در وزارت آموزش و پرورش اجرا کردم که محصولش شد تربیت حدود 8 نسل شاعر و داستان‌نویس جوان بعد از انقلاب. همۀ اینهایی که شما امروز می‌بینید در عرصه ادبیات هستند، در مطبوعات، در حوزه هنری و در ارشاد کار می-کنند، از مثلاً سرفصل سنی چهل و پنج سال به این طرف، همه محصول همان برنامه هستند. به خاطر دارم که سال 1366، یعنی سال دومی که این برنامه اجرا شد، ما دو میلیون و هفتصد هزار نفر مخاطب جدی شعر و داستان در سراسر کشور داشتیم که با ما ارتباط داشتند، عضو کانون شاعران و نویسندگان ما بودند، مرتب مکاتبه می‌کردند، شعرها و داستان‌هایشان را می‌فرستادند. ما هم علاوه بر آن قالب حضوری، در یک سرفصل کار مکاتبه‌ای، کار آموزشی و نقدوبررسی با اینها داشتیم. - حالا این برنامه همچنان ادامه پیدا کرد یا نه؟ - نه، از سال 1372 که من از آموزش و پرورش جدا شدم این برنامه شکل سیاسی گرفت. تا قبل از آن به مسابقات و جشنواره‌ها موضوع ندادیم. فقط بحث بیان خویشتن بوده است؛ یعنی قالبی بود، شعر، داستان. برای اینکه بچه‌ها تجارب و عواطف احساسی خودشان را بیان بکنند. هرگز مسابقه موضوع نداشت. اما سال 72 بود فکر می‌کنم بعد از اینکه من رفتم، در دورۀ آقای خاتمی، آمدند یک عنوان برای این مسابقات گذاشتند «نامه به رئیس جمهور»، عنوان طرح را هم گذاشتند طرح بن‌مار ((حالا چرا بن‌مار نمی‌دونم مخفف چه واژگانی بوده ؟)) شکل سیاسی بهش دادند که بچه‌های شاعر و داستان‌نویس پیام خودشان را به رئیس جمهور، برای مسئولین بنویسند. یک سال یا دو سال به این صورت اجرا شد و به خاطر اینکه هم شکل سیاسی گرفته بود و هم احساس می‌کردند که دیگر با قوت گذشته اجرا نمی‌شود، آرام آرام به سمت انحطاط رفت و بعد تعطیل شد. منتها بحث این است که هشت سال شاعران و داستان‌نویـسان جـوانی که بعد از انقـلاب شـما می‌شناسید، از همین دفتر آقایان محمد رمضانی فرخانی، مهدی مظفری، برادران موسوی و همین اسم‌هایی که توی حوزۀ شعر جوان و داستان جوان به ذهن شما می‌رسد، همین هنرجویان، عباس چشانی، فاطمۀ سالاروند، همه بچه‌هایی هستند که از دورۀ دبستان با یک جرقه؛ یعنی چند سطر، مثلاً نثر عاطفی که روی یک کاغذی نوشته بودند، در این مسابقه شرکت کرده بودند؛ آثارشان را به معلم پرورشی‌شان داده بودند. ما احساس می‌کردیم آنها استعدادی دارند، توانایی دارند. آنها را در این سیستم کانون شاعران و نویسندگان جمع می-کردیم که حدود 20 سال با ایشان ارتباط داشتیم. محصولش منتهی شد به تربیت چند نسل شاعر و داستان‌نویس و غیره. - آن روشی که شبیه یک طرح ملی بود و می‌توانست سال‌ها بهترین روش گزینش و تربیت باشد، تعطیل شد. چرا شما در جایی دیگر ادامه ندادید. مثلاً در حوزه هنری یا کانون پرورش فکری کودک و نوجوان و یا...؟ - بازی‌های سیاسی بود که با رفتن و آمدن وزرای آموزش و پرورش، معاونین آنها اتفاق می‌افتاد. حالا این حرفی که زدید من آرام آرام به خاطر می‌آورم مسائلی که در این 30 سال تحمل کردیم. مثلاً همان بحث ادبیات کودک و نوجوان. آرشیوهایی که به شما گفتم کامل‌ترین آرشیو ادبیات کودک و نوجوان این مملکت بود و بیست و چند سال خود من به تنهایی در آن آرشیو کار کرده بودم. 23 هزار فیش فقط کار شخصی خود من در آن آرشیو بود. علاوه بر من شخصیت‌های زیادی را من به تناسب نیازمندی‌هایی که داشتم آورده بودم در آن آرشیو کار کرده بودند. آقای سیدمهدی شجاعی، آقای رهگذر، آقای عباس معروفی، آقای قاسم‌علی فراست، خیلی از نویسندگان به نسبت نیازی که ممکن بود با آدم‌ها پیدا بکنم، می‌آوردم در آن شورا. مثلاً یک کتاب را می‌دادم آقای شجاعی بخوانند و برگۀ نقد بنویسند. کتاب را می-دادم آقای قاسم‌علی فراست بخوانند و برگۀ نقد بنویسند. در واقع مجموعۀ عظیمی بود از نظرات و تجارب بسیاری از شاعران و نویسندگان ما. در عین حال در یک پروسۀ تاریخی؛ یعنی دیدگاهی که ما داشتیم می‌کوشیدیم تا این دیدگاه را به منصة تحقیق و تبدیل به نظریه درمی‌آوریم. مثلاً من در اثر ممارست و خواندن مرتب این کتاب‌ها به این نتیجه رسیده بودم که سال 1300 تا 1320 این اتفاقات در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان افتاده است. سرفصل‌ها را معلوم کرده بودم، 5 تا، 6 تا شاخص جدی. بعد کتاب‌های آن دوره را، مثلاً 10 سال را می‌دادیم به نویسندگان مختلف با دیدگاه‌های مخـتلف می‌خواندند، نظر می‌دادند. گزارمان‌ها با سرعنوان مؤلف، مترجم، تصویرگر، ناشر. - موفق شدید همۀ آثار را جمع‌آوری کنید ؟ - بله عرض می‌کنم. من ابتد دو سال عمرم صرف این شد که تمام این آثار را از کتاب‌خانه‌های پاکسازی‌ شدۀ مدارس را جمع کردم. متریال کار را که جمع کردم، بعد تازه طرحم را دادم و گفتم به اعتقاد من این جریان تاریخی و این منحی لگاریتمی مثلاً توی این 50 سال ادبیات کودک و نوجوان اتفاق افتاده است. سرفصل‌های هر دو را هم دادم. بعد نویسندگان مختلف را می‌آوردیم این کتاب‌ها را به صورت دهه‌ای می‌دادیم می‌خواندند. گزارمان می‌نوشتند، نهایتاً این گزارمان‌ها را دوباره در یک شورای 5 نفره، خودمان کنار هم می‌گذاشتیم، دســته‌بندی می‌کردیم، جمع‌بندی می‌کردیم و به یک نتیجه می‌رسیدیم. آن تفکر اولیه که ما به عنوان ویژگی‌های آن سال‌ها طراحی کرده بودیم، درست بوده است؛ اینها هم شاهد مثال‌اش یا حالا اصلاً درست نبوده، آن فرضیه درست نبوده، این نوع اتفاقات در آن افتاده است. خب این کارها همه را ما انجام دادیم، قبل از انقلاب را جدا، بعد از انقلاب را جدا. جدای از این طرح، 23000 فیش من به صورت شخصی برای تدوین تاریخچۀ ادبیات کودک داشتم. - آیا در حال حاضر موجود است؟ - همین را می‌خواهم بگویم ظرف 2 روز تمام این آرشیو با این عظمت که شامل چندصد هزار جلد کتاب بود، کتاب کودک جدا، نوجوان جدا، جوان جدا و بزرگسال هم یک آرشیو سومی. همه را داخل کارتن کردند شبانه و به اتفاق این گزارمان‌ها و برگۀ نقدها و یادداشت‌های شخصی خود بنده، همه را دادند به یک انباری؛ یعنی مثلاً 4 شنبه عصر این اتفاق افتاده، پنج‌شنبه هم که وزارت‌خانه تعطیل بود. جمعه هم تعطیل بود. شنبه صبح ما آمدیم دیدیم که از آن آرشیو به آن عظمت هیچ چیز موجود نیست، همه را جارو کردند. خب سؤال کردیم گفتند که کارتن کردند دادند انبار جادۀ کرج. بعد سؤال کردیم که چرا؟ گفتند کار ایجاد تشکل‌های سیاسی دانش‌آموزی است، ما از این به بعد اینجا باید تشکل‌های سیاسی دانش‌آموزی را سازماندهی و اجرا کنیم؛ این مواد به درد کار ما نمی‌خورد. همه از بین رفت و... - حتی آن کارهای پژوهشی شما؟ - همه چی، همۀ کتاب‌ها، گزارمان‌ها، برگۀ‌های نقد، یادداشت‌ها، فیش‌های شخصی خود من. حتی آقای چینی‌فروشان آن موقع مدیرعامل کانون پرورش فکری بودند، نامه دادند برای وزیر آموزش و پرورش که اگر این آرشیو به درد شما نمی‌خورد به کانون پرورش فکری بدهید. آرشیو کتاب کودک ما به این کمال نیست. به ما بدهید به درد ما می‌خورد. ندادند. از کتابخانۀ ملی هم خاطرم هست باز آنها هم نامه دادند که این آرشیو را به ما واگذار کنید، ندادند. سال‌ها در انبار ماند و همه از بین رفت. هنوز هم کسی از سرنوشت آن کتاب‌ها و آن گزارمان‌ها و آن برگۀ نقدها خبری ندارد. کانون شاعران و نویسندگان هم مثل همان، آن هم در یک دوره‌ای با یک تحول در واقع سیاسی- اجتماعی، رفتن وزیر و آمدن وزیر دیگر به همین سرنوشت دچار شد. منتها من بعد از آموزش و پرورش و بعد از این اتفاقات از سال 1372 به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتم. و مسئولیت مرکز آفرینش‌های ادبی کانون پرورش فکری را به من دادند. در مرکز آفرینش‌های ادبی کانون پرورش فکری همین طرح و فکرم را دوباره تعقیب کردم. حدود 6 سال که مسئولیت مرکز آفرینش‌های ادبی را داشتم، در کانون هم این طرح را به اجرا درآوردم. نتایج خیلی خوبی داشت. شاید حدود 2 نسل، 3 نسل شاعران بعد از آن سرفصل، یعنی بعد از تعطیل شدن کانون شاعران و نویسندگان، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تربیت شدند. از کانون هم منتقل شدم به حوزه هنری و 10-11 سالی است که اینجا در حوزه خدمت شما هستم و کارهای دیگری را انجام می‌دهم. این سوابق پژوهشی و اداری‌ من بود... - کمی درباره همان کارهای کنار این بخش پژوهشی، اعم از تألیف، مقاله و... توضیح بفرمایید. - من در کنار این فعالیت‌ها به صورت شخصی کارهای داستانی چه در حوزۀ کودک و نوجوان و چه در حوزۀ جوان کارهای پژوهشی و کارهای شعر و کارهای مطبوعاتی هم جداگانه در کنار اینها انجام می‌دادم. منتها به خاطر اینکه من بیشترین انرژی و نیروم را تو این سال‌ها صرف همین جریان عظیم ملی کردم، یعنی ادارۀ کانون‌های شاعران و نویسـندگان، به حـوزۀ کارهـای شـخصـی خودم خیلی کم‌توجهی کردم؛ یعنی مثلاً همین تعداد 37 یا 38 عنوان کتابی که توانستم در کنار اینها خلق کنم. فکر می‌کنم معجزه بوده است؛ یعنی کوه عظیمی از کارهای اجرایی، مدیریت فرهنگی، برنامه‌ریزی، مسئول هشت نسل شاعر و داستان‌نویس جوان است. داشته‌هایی که امروز حوزۀ هنری دارد، ارشاد دارد، صدا و سیما دارد، مطبوعات دارند، خارج از این بچـه‌ها نیستـند؛ یعنی ما به اندازۀ یـک انـقلاب فرهنـگی نیـرو تربیـت کردیم و متأسـفانه به خاطـر بی‌توجهی‌های وزارت آموزش و پرورش، بسیاری از آنها مضمحل شدند و از بین رفتند. بسیاری از ایشان را جریان‌های فکری – سیاسی‌شان دست‌خوش تغییر و تحول قرار داد و مضمحل شدند. تلاش کردیم یک بخش محدود آن را با روابط شخصی‌امان حفظ کنیم؛ یعنی وقتی که کانون تعطیل شد، بنده و مرحوم استاد محمدعلی مردانی و استاد احد ده‌بزرگی در یک نشستی که دور هم داشتیم و با هم گفتگو می‌کردیم که چه کنیم بچه‌هایی که تربیت شدند بعد از بیست و چند سال زحمت چگونه آنها را از دست بدهیم و آنها جذب جریان‌های مختلف بشوند، مثلاً جذب مطبوعات ضد انقلاب بشوند که خیلی از آنها شدند. بسیاری از این بچه‌ها سر از کارنامه و جاهای دیگر درآوردند، اندیشه-هایشان را هم دزدیدند. در آخر به این نظر رسیدیم که با روابط شخصی‌مان لااقل سعی کنیم یک طیف از این بچه‌ها را، مستعدترین‌شان را حفظ کنیم. همین کار را هم کردیم؛ یعنی تا مرحوم استاد مردانی زنده بود، در همۀ مسائل این بچه‌ها مداخله می‌کردند. خب چون ما قریب به بیست و چند سال زندگی جمعی داشتیم. عموماً در اردوگاه‌ها یک هفته تا ده شبانه روز با هم زندگی می‌کردیم. در طول سال هم اینها با ما ارتباط مکاتبه‌ای یا تلفنی داشتند. در جشنواره‌های مختلف یکدیگر را می‌دیدیم. پیوندهای عاطفی بین ما با خیلی از این بچه‌ها ایجاد شده بود. به خاطر همین اولین جرقه‌های نگاه‌های عاشقانه را در بچه‌ها کشف می‌کردیم. از مسائل تحصیلی‌شون تا عاشق شدن‌هاشان، خواستگاری رفتن‌هاشان، برگزاری مراسم‌های عروسی‌شان، همه را مداخله داشتیم؛ یعنی خیلی از این بچه‌ها را پیوندهای عاشقانه‌شان را، مجالس خواستگاری‌شان، بنده به اتفاق آقای مردانی، به اتفاق آقای ده‌بزرگی حضور داشتیم. خیلی‌ها را هم مجالس عروسی‌شان را برگزار کردیم. اشتغال‌شان، سربازی‌شان، دانشگاه رفتن‌هاشان، چاپ کردن آثارشان. یک طیفی از این بچه‌ها را با این روابط شخصی حفظ کردیم. یک طیفی هم، طیف اندک‌شان حالا به هر دلیلی یا با روابط یا به خاطر بافت فکری‌شان جذب حوزۀ هنر و اندیشۀ اسلامی شدند. جمع اندک‌شان هم جذب ارشاد شدند و طیف وسیعی‌شان هم متأسفانه گوشه‌نشین شدند، خودشان منفرد کار کردند یا جذب جریان‌های منفی شدند. - لطفاً ضمن بیان نام آثارتان بفرمایید که چرا جنابعالی توجه کمتری به خلق اثر کودک داشته‌اید و بیشتر به مدیریت فرهنگی ـ علمی این حوزه اندیشیده‌اید؟ - من تا سال‌ها اعتقاد نداشتم به اینکه باید کار منتشر بکنم، برای آن هم دلیل دارم؛ یعنی اعتقاد من این هستش که یک کار مدیریت فرهنگی – ادبی یک کار تخصصی است که کار شاعر یا داستان‌نویس نیست، دوم؛ کار پژوهش ادبی، پژوهش هنری چه در حوزۀ شعر، چه در حوزۀ داستان الزاماً کار شاعر یا داستان-نویس نیست؛ یعنی یه کسی ممکن است شاعر بسیار خوبی باشد ولی هرگز یه مدیر فرهنگی خوب نباشد. یک کسی داستان‌نویس خوب باشد، هرگز پژوهشگر خوبی نباشد. ما هرگز در دانشگاه‌ها و مراکز عالی پژوهشگر تربیت نمی‌کنیم یا مدیر فرهنگی و هنری تربیت نمی‌کنیم و بعد انتظار داریم یک شاعر یا داستان‌نویس این خلاء را پر کند و مثلاً کار پژوهش ادبی هم خودش انجام بدهد که انتظار نابه‌جایی است. چون ذهن پژوهشگر عموماً یک ذهن نظری است ممکن است پیش‌بینی‌های فلسفی – نظری داشته باشد که خیلی وقت‌ها یک شاعر واجد آن شرایط اصلاً نباشد. آن ذهنیت را نداشته باشد. به خاطر این من ترجیح می‌دادم بیشتر در این حوزه‌هایی که خلاء وجود دارد کار کنم. حوزۀ مدیریت فرهنگی – برنامه-ریزی، در حوزۀ پژوهش، خودم را متمرکز کرده بودم و پژوهش هم شاید لازم باشد آدم 30 یا 40 سال کار بکند، بعد محصول 30 سال کار پژوهشی منتهی بشود به یک خروجی، همان کاری که من در حوزۀ ادبیات کودک داشتم انجام می‌دادم. بله متأسفانه متوجه شدم که قضاوت جامعۀ ما یک قضاوت خیلی ابتدایی‌است. مثل اینکه اگر کسی کار خلاق ندارد پس اصلاً اجازۀ حرف زدن ندارد (باخنده). حدود سال-های 60 به این طرف بود دیگر من تصمیم گرفتم به خاطر اینکه خودم را اثبات کنم و بتوانم کارهای گذشته‌ام را که عمرم را صرفش کرده بودم، انجام بدهم و به نتیجه برسانم. کارهایی را هم نوشتم. یک بخشی از آن در حوزۀ نظری بود که یکی از آنها کتابی بود به عنوان کتابخانه‌های آموزشگاهی. اولین کتاب در زمینۀ کتابداری تخصصی در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان در کشور است؛ یعنی تا قبل از آن، حتی یک اثر تألیفی یا ترجمه هم در زمینۀ کتابداری کتاب‌خانه‌های کودک و نوجوان نمی‌توانید پیدا بکنید. بعد از آن کتاب کارهای دیگری نوشته شد. بعد کتاب «ادبیات کودک و نوجوان و معیارهای نقد و بررسی کتاب کودک و نوجوان» بود که همان دهۀ 60 منتشر کردم. این دو تا کار پژوهشی بود که خیلی هم از آنها استقبال شد. چاپ‌های زیادی هم خوردند. هر دوی این کتاب‌ها به عنوان کتاب‌های آموزشی در دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه‌ها تدریس شد. - کدام یک ؟ اسم و عنوان اصلی‌اش چی بود؟ - اولی«کتابخانه آموزشگاهی» بود دومی «مبانی ادبیات کودک و نوجوان و معیارهای نقد و بررسی». این کتاب دومی بود که در مباحث نظری ادبیات کودک و نوجوان کار کردم. بعد یک سری کارهای داستانی بود. در بخش کودک و نوجوان کتاب‌هایی مانند «تا ستاره»، «افسانۀ باغ آرزوها»، «شوق دیدار»، «از قبیله باران»، «زندگی زیباست»، «عاشق محمد» و کارهای دیگری که حضور ذهن ندارم، اینها در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان منتشر شد. در حوزۀ ادبیات بزرگسال یک مجموعۀ داستان که انتشارات نیستان در گزیدۀ ادبیات معاصر از من چاپ کرد با عنوان «مردی دیگر» که مجموعه داستان است. دو داستان : یک داستان بلند و یک نوول (داستان متوسط) یک نمایشنامه باز، انتشارات نیستان آن سال‌ها از من منتشر کرد. از همان سرفصل گزیدۀ ادبیات معاصر با عنوان «دلقک و پهلوان»، این هم در حوزۀ بزرگسال بود. بعد از آن باز کارهای پژوهشی دیگری داشتم، کارگاه شعر بوده که 3 جلدش منتشر شد. مجموعۀ حوزۀ هنری منتشر کرد. 4 عنوان حماسه‌های پهلوانی بود که منتشر شد. جسته و گریخته کارهای خلاقه هم من داشتم... - «حماسه‌های پهلوانی» باز آفرینی همان داستان‌های کهن ماست یا...؟ - «حماسه‌های پهلوانی» یک بخشی‌اش بله عمدتاً بازآفرینی است ولی خب بخشی‌اش هم کارهای خلاق هست. کاملاً مستند داستانی تاریخی. آن 4 جلد که فکر می‌کنم الان 17 جلد است که آمادۀ انتشارند. این مجموعۀ سرنوشت کارهای ادبی، پژوهشی، اداری‌مان بود. حالا در حوزۀ ادبیات کودک می‌خواهید ورود بکنید بفرمایید. ادامه دارد .... مصاحبه‌گر: حسن شریعتی ادبیات کودک و نوجوان - بخش دوم

نقد کتاب «تالار پذیرایی پایتخت» در تالار اندیشه حوزه هنری

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، این کتاب در جشنواره داستان انقلاب مورد تقدیر قرار گرفت و در ادامه توانست جایزه دهمین دوره کتاب فصل را هم به دست آورد. همچنین در سومین دوره جایزه ادبی جلال مورد تقدیر داوران این جشنواره ادبی قرار گرفت. ماجراهای داستان این کتاب از 6 بهمن سال 1341 همزمان با طرح انقلاب سفید شروع و در خلال آن به جریان‌های روابط ارباب و رعیتی و انقلاب رعیت علیه ارباب اشاره می‌شود. مهاجرت روستایی‌ها به شهر و مشکلاتی که از این مهاجرت دامنگیر آن‌ها می‌شود و مسائلی همچون اعتیاد و خواری‌پذیری در شهر‌ها از جمله موضوعاتی است که در رمان تالار پذیرایی پایتخت به آن‌ها اشاره شده است. وقایع این رمان که قبل از 15 خرداد سال 42 شروع شده و وقایع انقلاب را به طور غیر مستقیم مورد توجه قرار داده پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال 53 به پایان می‌رسد. نشست نقد کتاب «تالار پذیرایی پایتخت»، همت دفتر کارگاه قصه و رمان مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری روز شنبه (1 بهمن ماه) ساعت 15:30 در سالن شماره 2 تالار اندیشه واقع در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می‌شود.

«تمامیت ارضی ایران در دوره پهلوی» در بوته نقد

نشست نقد و بررسی کتاب «تمامیت ارضی ایران در دوره پهلوی 1299-1320» نوشته محمدعلی بهمنی قاجار، در ساختمان گنجینه اسناد ملی برگزار خواهد شد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، این نشست با حضور «محمدعلی بهمنی قاجار» نویسنده کتاب و کارشناسان و منتقدان برگزار مي‌شود. «تمامیت ارضی ایران در دوره پهلوی 1299ـ1320» عنوان اثر تازه اي است كه به همت موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي در 852 صفحه و در قطع وزيري چاپ و منتشر شده و در اختيار محققان و علاقه مندان به مطالعه تحولات تاريخ معاصر ايران قرار گرفته است. رساله حاضر تلاش دارد تا موضوع تماميت ارضي كشور را در دوره سلطنت رضاشاه پهلوي به بحث گذارد، كه بر اساس اسناد عمدتاً منتشر نشده تنظيم گرديده، نخستين جلد از اين موضوع به دوره رضاشاه و جلد دوم اين تحقيق به تحولات مرزي و تماميت ارضي ايران در دوره محمدرضا شاه پهلوي اختصاص دارد. نشست نقد کتاب «تمامیت ارضی ایران در دوره پهلوی 1299ـ1320»، ساعت 10 دوشنبه 19دی ماه 90 در سالن اجتماعات ساختمان گنجینه اسناد ملی، واقع در تهران، بزرگراه حقانی، ابتدای خیابان کوشا آغاز خواهد شد.

آیین بزرگداشت شهید سیدکاظم ذوالانوار برگزار شد

آیین بزرگداشت شهید سیدکاظم ذوالانوار به همراه رونمایی از چاپ سوم «نامی که ماند» روز شنبه 10 دی 1390 در سالن پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس ـ شیراز ـ برگزار شد. در این مراسم که با استقبال پرشور علاقه‌مندان به موضوع ایثار و شهادت و با حضور جمع زیادی از مسئولان محلی برگزار شد از مقام شهید ذوالانوار تجلیل شد و لوح یادبودی به خانواده ایشان تقدیم گردید و در ادامه نیز با حضور سیدحسین ذوالانواری نماینده مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی، خانواده شهید و نویسنده کتاب، از چاپ جدید نامی که ماند رونمایی شد. نامی که ماند بازجستی است از زندگی و زمانة شهید سیدکاظم ذوالانوار. او در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی باایمان و اعتقادی قوی پای در عرصة مبارزة مسلحانه نهاد و به عضویت یکی از گروههایی درآمد که با هدف براندازی رژیم پهلوی پای در میدان مبارزة مسلحانه نهاده بودند. کاظم در آن دوره فعالیت‌ها و تلاشهای زیادی انجام داد و پس از مدتها زندگی مخفی سرانجام به دست مأموران ساواک افتاد و در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت شکنجه‌های وحشیانه عوامل رژیم قرار گرفت. او در دادگاه به حبس ابد محکوم شد اما پس از سه سال شکنجه و زندان در 31 فروردین 1354 به همراه عدة دیگری از زندانیان در تپه‌های اوین تیرباران گردید و به شهادت رسید. نامی که ماند در پنج فصل و حدود سیصد صفحه زندگی و مبارزات این شهید بزرگوار را به بررسی نشسته است.

خاطرات محمدرضا حافظ‌نیا منتشر شد.

«خاطرات محمدرضا حافظ‌نیا» چهلمین خاطره و یکصد و بیستمین کتاب از مجموعه آثار دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، به تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر گردید. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی: این کتاب حاوی خاطرات حافظ‌نیا از دوران کودکی، تحصیلات و مبارزات وی، به کوشش حمید قزوینی گردآوری و تدوین شده است. از بخش‌های ذکر شده خاطرات حافظ‌نیا در این کتاب می‌توان به آشنایی‌اش با ارتش، جلسات انجمن حجتیه، جلسات مسجد قبا، عزیمت به سربازی، اجرای عملیات در صبحگاه لشکر، دستگیری، انتقال به زندان وکیل‌آباد، فرار از زندان، تشکیل کمیته در بیرجند، حرکت به سوی افغانستان، تشکیل سپاه خراسان، زلزله مهیب، حادثه طبس، بخشداری خواف و... اشاره کرد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «... پریدم بیرون و کلت را درآوردم و گلنگدن کشیدم. فرمانده لشکر هم داشت همان‌طور سان می‌دید. انگشتان دستش به نشانه احترام نظامی به کلاهش چسبیده بود. من هم رو به سمت فرمانده جایگاه تیراندازی کردم. هنوز همه داشتند کار خود را انجام می‌دادند. تا اینکه صدای تیرها یکی پس از دیگری همه را وحشت‌زده کرد. تیر اول را زدم، دیدم او همچنان دارد سان می‌بیند، سوم و چهارم را زدم دیدم افتاد و...» در انتهای کتاب، فهرست اعلام و اسناد درج شده است. گفتنی است بخشی از این کتاب به زودی در هفته‌نامه الکترونیک سایت تاریخ شفاهی درج خواهد شد. کتاب «خاطرات محمدرضا حافظ‌نیا» در قطع رقعی و 184 صفحه با شمارگان 3200 نسخه و بهای 32000 ریال و انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

سومین جلد از مجموعه کتاب‌های «روزشمار 15 خرداد» منتشر شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، این کتاب که به کوشش احد گودرزیانی تدوین شده‌است وقایع مربوط به پاییز سال 1340 را دربرمی‌گیرد. هم زمان با عرضه‌ی تازه‌ترین کتاب این مجموعه، جلدهای اول و دوم «روزشمار 15 خرداد» که به ترتیب در سال‌های 1384 و 1386 منتشر شده بودند تجدید چاپ شدند. احد گودرزیانی که نگارش جلد چهارم این مجموعه را نیز برعهده دارد در گفتگو با پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی از اتمام کار نگارش جلد چهارم این مجموعه و قرار گرفتن آن در مرحله فنی چاپ خبر داد. کار تحقیقاتی مجموعه‌ی «روزشمار 15 خرداد» از سال 1376 و در قالب «طرح تحقیقاتی 15 خرداد 1342» در واحد تدوین تاریخ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری آغاز شد. کار گسترده‌ی تحقیق و فیش‌برداری از تمام منابع موجود در مورد واقعه‌ی پانزده خرداد تا اوایل دهه‌ی هشتاد ادامه یافت. برخی از منابع و اسنادی که در این مجموعه مورد استفاده قرارگرفته‌اند برای نخستین بار منتشر می‌شوند. بعد از تحقیقات چند ساله، نگارش این مجموعه آغاز شد. این مجموعه به بررسی وقایع و اتفاقات مرتبط با واقعه‌ی پانزده خرداد می‌پردازد و از ابتدای سال 1340 تا انتهای سال 1343 را دربرمی‌گیرد. انتخاب این بازه‌ی زمانی برای پوشش دادن مقدمات پانزدهم خرداد و بازتاب‌های پس از آن است. جلدهای اول و دوم این مجموعه به ترتیب کنکاش در وقایع بهار و تابستان سال 1340 می‌پردازند. با انتشار جلد سوم، بررسی رخ‌دادهای پاییز سال 1340 نیز در اختیار علاقه‌مندان به تاریخ قرارگرفت. گودرزیانی به پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی گفت: «روزشمار 15 خرداد مجموعه‌ای 22 جلدی خواهد شد و نویسندگان دیگری درحال نگارش سال‌های بعد این مجموعه هستند». او از محمدصادق فیض، محمد قبادی، یحیی آریا، جواد كامور و حسین نصیری به عنوان نویسندگانی که وقایع سال‌های 1341 تا 1343 را تدوین می‌کنند نام برد. در روزشمار 15 خرداد هر روز با عناوین خبری آن روز آغاز می‌شود و به دنبال آن مشروح خبر آمده‌است. این مجموعه به دنبال تحلیل وقایع مربوط به هر دوره نیست و صرفاً تلاش می‌کند برای اطلاع‌رسانی دقیق وقایع، روایت منابع مختلف را به گونه‌ای در کنار هم بیاورد که نمای کاملی از آن واقعه را بنمایاند. این مجموعه به گونه‌ای طراحی شده‌است که خواننده به سهولت امکان دسترسی به منابع خبر را در انتهای مطالب مربوط به هر روز داراست. جلد سوم از مجموعه‌ی «روزشمار پانزده خرداد» توسط انتشارات سوره مهر و در 386 صفحه به بازار عرضه شده‌ است.

«آخرین مجلس مشروطه» نوشته اکبر خوشزاد منتشر شد

کتاب «آخرین مجلس مشروطه» نوشته اکبر خوشزاد توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، این کتاب به بررسی دوره بیست‌وچهارم مجلس شورای ملی و انقلاب اسلامی می‌پردازد. دوره بیست‌وچهارم مجلس ملی که در شهریور ماه 1354 کار خود را آغاز کرد با پیروزی انقلاب اسلامی منحل شد. نویسنده در مقدمه کتاب هدف خود از این پژوهش را «به طور کلی بررسی ضعف و فروپاشی یکی از مهم‌ترین نهادهای حکومتی(قوه مقننه)؛ و به طور خاص، بررسی عملکرد مجلس بیست‌وچهارم در مواجهه با انقلاب اسلامی» برشمرده ‌است. در این کتاب روند شکل‌گیری آخرین مجلس دوران پهلوی، دسته‌بندی‌های سیاسی نمایندگان، تاثیر نخستین شعله‌های انقلاب اسلامی در سال 1356، مواجهه نمایندگان با دولت‌های کم‌دوام سال 1357 و پایان کار مجلس با پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل پایانی کتاب زندگی‌نامه مختصر هر یک از 269 نماینده‌ی دوره‌ی بیست و چهارم مجلس شورای ملی آمده است. اکبر خوشزاد دانش‌آموخته کارشناسی ارشد تاریخ در دانشگاه تهران و از پژوهش‌گران دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری است. از آثار دیگر او می‌توان به «مجلس شورای اسلامی، دوره اول» (1386) و «حجه‌الاسلام غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد» (1385) اشاره کرد. حاصل دو سال پژوهش خوشزاد در قالب کتاب «آخرین مجلس مشروطه» در دسترس علاقه‌مندان به تاریخ معاصر قرار گرفته‌است. این کتاب در قطع رقعی، 464 صفحه و با شمارگان 1100 نسخه، از تولیدات دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

بررسی انتشار کتاب در دوره پهلوی

چهارشنبه 25 آبان 1390 جلسة «بررسی وضعیت انتشار کتاب در دورة پهلوی» در موزه عبرت ایران برگزار شد. این جلسه دومین نشست از مجموعه نشست‌های علمی است که به تازگی با همت موزه عبرت ایران و با حضور جمعی از فعالان عرصه، نشر و زندانیان سیاسی پیش از انقلاب برگزار شد. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، در این جلسه آقای قاسم تبریزی به عنوان سخنران اصلی در دو قسمت به موضوع پرداخت: نخست جریان‌شناسی نشر و انتشار در دوران پهلوی؛ و دوم، سیری در فعالیت‌ها و مجاهدت‌های ناشران مسلمان در این دوره. آقای تبریزی در بخش نخست سخنان خود، گرایش‌های چپ، ناسیونالیستی، غرب‌گرا و مذهبی را به عنوان جریان‌های فکری فعال در دورة پهلوی برشمرد و پس از آن فعالیت‌های جریان غرب‌گرا را به تفصیل تشریح کرد. او آغاز فعالیت‌های جریان غرب‌گرا را پس از کودتای 28 مرداد 1332 و هم‌زمان با گسترش بی‌اندازة نفوذ امریکا در ایران ارزیابی کرد و به فقر تحقیقاتی در زمینة فعالیت‌های فرهنگی امریکا از آغاز حضور در کشورمان اشاره نمود. وی با اشاره به سرمایه‌گذاری امریکا و حمایت رژیم پهلوی از این جریان گفت: «با کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد هندسة فرهنگی ایران به کلی تغییر کرد.» تبریزی از تأسیس موسسة فرانکلین به عنوان اولین قدم امریکایی‌ها برای نفوذ فرهنگی در ایران نام برد و فعالیت‌های این مؤسسه را برشمرد: تأسیس مجموعه‌هایی همچون بنگاه نشر و ترجمه کتاب، مؤسسه چاپ کتاب‌های درسی و کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، و همچنین مدیریت چندین انتشارات از جمله امیرکبیر، خوارزمی، نیل، زوار، ابن‌سینا و غیره در جهت نشر فرهنگ امریکایی. تبریزی همچنین از فعالیت عناصر چپ در خدمت مقاصد امریکا، فعالیت‌های غیرسیاسی چپ‌ها، نشر کتاب‌های فرقه‌ای و نشر کتب و نشریات مبتذل به عنوان دیگر فعالیت‌هایی که در عرصة نشر کشور در دوران پهلوی به صورت آزادانه انجام می‌شد نام برد. او در پایان این بخش از سخنانش گفت: «آنها [جریان‌های مورد حمایت رژیم] آزادانه محیط در اختیارشان بود و کار خودشان را می‌کردند. اما در این سمت، ناشرین مذهبی هم با تمام وجود مقاومت می‌کردند و هم متحمل زندان و ... می‌شدند». او در بخش دوم سخنانش به فعالیت‌های ناشرین مذهبی در دوره پهلوی دوم پرداخت و با ذکر دشواری‌هایی که در کار نشر متحمل شدند از مجاهدت‌های آنها یاد کرد. تعدادی از این مؤسسات انتشاراتی که پیش از انقلاب فعال بودند و سخنران به آنها اشاره کرد عبارتند از: شرکت سهامی انتشار، محمدی، دارالفکر، فراهانی، اسلامیه علمیه، مؤسسه بعثت، دفتر نشر اسلامی، اسلامی (کتابچی)، کتاب‌فروشی اسلامیه و بنیاد بعثت. تبریزی این ناشران را عامل نشر کتاب‌های مذهبی و ممنوعه در دورة پهلوی خواند و از سختی‌هایی که پیش راه گردانندگان و عوامل آن‌ها پدید آمد سخن گفت؛ سختی‌هایی مانند تعطیلی انتشارات، جمع‌آوری کتب چاپ شده و یا دستگیری، زندان و شکنجه گردانندگان انتشارات. او کمبود تاریخ شفاهی کتاب‌فروشی‌های کتب مذهبی پیش از انقلاب را یادآور شد و همچنین افزود: «امیدوارم مرکز بررسی اسناد تاریخی همت کند و اسناد ناشرین، نشر و مؤسسات فرهنگی را منتشر کند که اگر منتشر شود یک گام جدید در شناخت استعمار و استبداد در ایران علیه دیانت است.» در میان صحبت‌های آقای تبریزی، سخنران دیگر این نشست، آقای ذوالفقاری در سخنان کوتاهی به تاریخچه سانسور و ممیزی کتاب و نشریات در کشور اشاره کرد. وی همچنین با یادی از شهید دکتر مفتح از محدودیت و دشواری‌های فعالیت در عرصة نشر مذهبی پیش از انقلاب سخن به میان آورد. او در آخر به مؤسسات مذهبی تحت حمایت رژیم شاه اشاره کرد و گفت: «از یک سری از انتشارات مذهبی دفاع می‌شد و این بخش است که شاید در بحث انتشارات مغفول بماند.» پس از سخنرانان جلسه، آقای خامنه‌ای از فعالان عرصة نشر، پخش و فروش کتاب‌های مذهبی در سال‌های پیش از انقلاب با بیان خاطراتی وضعیت دشوار فعالیت در این عرصه را تشریح کرد. همچنین در پایان جلسه رئیس مرکز اسناد و کتابخانة ملی ایران که از حاضران در جلسه بود ضمن تقدیر از ابتکار موزة عبرت ایران در برگزاری چنین جلساتی، آمادگی مرکز اسناد برای کمک به برگزاری چنین نشست‌هایی را اعلام کرد.

نشست «بررسی وضعیت انتشار کتاب در رژیم پهلوی»

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، موزه‌ عبرت نشست «بررسی وضعیت انتشار کتاب در رژیم پهلوی»، در چهارمين روز از نوزدهمين دوره هفته كتاب جمهوري اسلامي ايران را با حضور محققان، نویسندگان و فعالان حوزه نشر در دوره‌ی رژیم پهلوی برگزار می‌کند. با توجه به این‌که یکی از عرصه‌های مهم و تأثیرگذار، حوزه تألیف و نشر است و سانسورهایی که قبل از انقلاب اسلامی در حوزه نشر کشور وجود داشت و مسایل و مشکلاتی که نویسندگان و ناشران با آن‌ها درگیر بودند٬ موزه عبرت ایران در نظر دارد این نشست را برگزار کند. به همين منظور وضعیت نشر آن زمان از زبان افرادی نقل می‌شود که آن دوران را درک کرده‌اند و رژیم پهلوی هم آن‌ها را به جرم نوشتن دستگیر و کار‌هایشان را با محدودیت مواجه مي‌كردند. نشست «بررسی وضعیت انتشار کتاب در دوران رژيم پهلوی» با همكاري و مشاركت معاونت فرهنگي وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامي، به بررسی مشکلات و محدودیت‌های نشر در دوران پهلوی٬ چگونگی ارایه مجوزهای کتاب در آن دوران و دیگر مواردی که نویسندگان و اهالی قلم با آنها در زمان پهلوی درگیر بودند، روز چهارشنبه، (25 آبان ماه جاري) از ساعت 14 تا 16 برگزار مي‌شود. لازم به ذکر است، پیش از این نشست «دین‌‌زدایی در حوزه کتاب توسط رژیم پهلوی» نیز با سخنراني «قاسم تبريزي» و «ابراهيم ذوالفقاري» مورخان و پژوهشگران تاريخ معاصر و با حضور نويسندگان و محققان حوزه تاريخ، روز یکشنبه 22 آبان ‌ماه، در موزه عبرت ايران برگزار شد. «موزه عبرت ايران» در میدان امام خمینی(ره)، ابتدای خیابان فردوسی، خیابان کوشک مصری، خیابان شهید یارجانی، پلاک 11 واقع است.

گفت‌وگو با محمد قبادی، نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک»

کتاب «پاسیاد پسر خاک» در بیست و هشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در 1389 در دو بخش جنبی «ایثار و شهادت» شایسته تقدیر شناخته شد و در مراسم نوزدهمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی از این کتاب تقدیر ‌شد. به این مناسبت گفت‌وگویی داشتیم با محمد قبادی نویسنده کتاب «پاسیاد پسر خاک». - آقای قبادی، از کتاب پاسیاد پسر خاک برایمان بگویید. - کتاب پاسیاد در برگیرنده زندگی و زمانه مرحوم سیدعلی‌اکبر ابوترابی است، و در دو فصل و هر فصل در سه بخش تنظیم شده است. در فصل اول (سه بخش نخست) به پیشینه خانوادگی، تولد، تحصیلات و مبارزات مرحوم ابوترابی در کنار شهید سیدعلی اندرزگو پرداخته شده و در فصل دوم (سه بخش آخر) به فعالیت‌های ایشان پس از پیروزی انقلاب، حضور در جبهه و در کنار شهید دکتر مصطفی چمران و سپس ده سال دوران اسارت در اردوگاه‌های حزب بعث در عراق و سرانجام دو دوره نمایندگی مجلس و درگذشت. - این کتاب در چه مدت به سرانجام رسید و منتشر شد؟ - کتاب در مدت بیش از پنج سال به سرانجام رسید و آن شد که اکنون پیش روست. در این مدت بیشترین تلاش من در جمع‌آوری خاطرات افرادی گذشت که به نحوی از انحاء و در مقاطع خاص زمانی با مرحوم ابوترابی بطور مستقیم در ارتباط بودند که در مقدمه کتاب به همه این عزیزان اشاره کرده‌ام. اما اینکه کتاب چه زمانی انتشار یافت باید گفت که در پاییز 1388 منتشر شد و در دی همان سال از آن رونمایی شد. - چرا سراغ شخصیتی چون مرحوم ابوترابی رفتید؟ مگر او چه ویژگی‌هایی داشت؟ - تا زمانی که مرحوم ابوترابی در قید حیات بودند افراد بسیاری از ایشان و پیشینه مبارزاتی ایشان اطلاع چندانی نداشتند اما پس از درگذشتشان و با انتشار یادنامه‌ها و خاطره‌نوشته‌های مختلف ابعاد دیگری از شخصیت ایشان آشکار شد. من هم که به خاطر حضور ایشان در مسجد امام حسین تهران و از طرفی نمایندگی ایشان در مجلس کم‌و بیش با ایشان آشنا شده بودم اما تا زمان حیات ایشان انگیزه کافی برای شناخت بیشتر از ایشان نداشتم تا اینکه با انتشار همان یادنامه‌ها و خاطره‌نوشته‌ها شناختم بیشتر شد و علاقه‌مند شدم و یا بهتر است بگویم احساس دِین کردم که باید برای معرفی مرحوم ابوترابی قدمی بردارم. گذشته از این احساس دِین یک حس کنجکاوی نیز درباره مرحوم ابوترابی در من زنده شده بود که هر چه پیش می‌رفتم بیشتر کنجکاو می‌شدم. اما درباره این که مرحوم ابوترابی چه ویژگی‌هایی داشت باید بگویم که مرحوم سیدعلی‌اکبر ابوترابی یک عالم عامل، یک مبارز با ایمان و یک انسان صادق، صابر و ثابت‌قدم بود. او در آنچه انجام می‌داد و بیان می‌کرد و در همه رفتارش بدانچه می‌اندیشید با ایمان و با صداقت عمل می‌کرد و این رفتار او بسیار برایم قابل تأمل است. گذشته از آن ابوترابی در میان آدمها خط‌کش نمی‌گذاشت و انسانیت انسانها برای او بسیار مهم بود. - این کتاب در بیست‌وهشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شایسته تقدیر شناخته شده و در نوزدهمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران هم از آن تقدیر شد چه احساسی دارید؟ - بسیار خوشحالم و خوشحالیم از دو جنبه است. نخست اینکه در اولین کتابم نامم با نام مرحوم سیدعلی‌اکبر ابوترابی گره خورده است و دوم اینکه موفقیتی خوب است که شامل من و کتابم شده و این موفقیت بخصوص که در معتبرترین مراسم در حوزه نشر یعنی کتاب سال جمهوری اسلامی اتفاق افتاده، بسیار برایم مهم است و امیدوارم انگیزه‌ای بشود برای تلاش‌های بیشتر. - از کارهایی که در دست دارید بگویید. - دو کتاب که یکی از آنها «روزشمار 15 خرداد 42» است. این کتاب جلد پنجم از مجموعه کتاب‌های «روزشمار 15 خرداد 42» به شمار می‌رود و وقایع بهار 1341 در آن بیان شده است و امیدوارم برای نمایشگاه کتاب 1391 منتشر شود. و کتاب دیگر در موضوع خاطرات اسرای ایرانی که بهتر است بگویم آزادگان عزیز تحت عنوان «خاطرات علی محمد احدی» که مراحل پایانی پیش از انتشار را سپری می‌کند.

شیعه و حکومت در عراق به چاپ دوم رسید.

دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، کتاب شیعه و حکومت در عراق (1990ـ 1914) نوشته حسن العلوی با ترجمه محمدنبی ابراهیمی را برای بار دوم از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر کرد تا در اختیار علاقه‌مندان به حوزه مطالعات سیاسی منطقه‌ای قرار گیرد. این کتاب ـ اول بار در 1376 منتشر شده بود. حسن العلوی، این کتاب را در 1989 و در پاریس به دست چاپ سپرده بود. او که خود از کارشناسان مسائل سیاسی ـ اجتماعی عراق است و سالهای متمادی در دوران زمامداری حزب بعث، مناصب مهم مطبوعاتی و فرهنگی را در عهده تصدی داشته، پس از فرار از دست حکومت صدام، به بازگویی تاریخ سراسر فراز و نشیب حکومت در عراق پرداخت. کتاب دیگری از وی نیز با عنوان تاریخ حرکت اسلامی در عراق توسط دفتر ادبیات انقلاب اسلامی منتشر شده بود که اکنون آن کتاب نیز در مرحله تجدید چاپ قرار دارد. العلوی، موضوع فرقه‌گرایی و رژیم قومی را در عراق مورد توجه قرار داده و بر این نکته تصریح کرده است که همین تشتت و پراکندگی قومی و فرقه‌ای، شیعیان را که واجد اکثریت در این کشور هستند، در موضع ضعف قرار داده است و حکومت همواره در اختیار دیگر اقوام و مذاهب قرار داشته است. برابر فهرستی که در این کتاب گردآمده، از زمان تأسیس حکومت در عراق به سال 1922 تا 1979، سی نفر برای 72 بار عهده‌دار پست نخست‌وزیری در این کشور شده‌اند که از این میان تنها پنج نفر از آنان شیعه بوده‌اند که شش دوره این سمت را در عهده تصدی داشته‌اند. صالح جبر (حقوقدان)، محمد صدر (با تحصیلات حوزوی)، عبدالوهاب مرجان (خقوقدان)، ناجی طالب (نظامی) هر کدام یک بار و فاضل جمالی (دکتر در امور تربیتی) دو بار به نخست‌وزیری در عراق رسیدند. آمار فوق نشان می‌دهد که در مدت بیش از هفتاد سال دوره مورد بحث، شیعیان در مجموع تنها کمتر از سه سال زمام امور اجرایی در عراق را بر عهده داشته‌اند. این در حالی است که نقش عالمان شیعه بویژه مراجعی چون شیخ مهدی خالصی، شیخ محمدحسین آل‌کاشف‌الغطاء، شیخ‌الشریعه اصفهانی، شیخ محمدتقی حائری شیرازی و علامه محمدرضا شیرازی در استقلال عراق بویژه در رهایی از چنگال انگلستان بسیار مؤثر و بی‌بدیل بوده است. نتیجه روندی که در طی نزدیک به یک قرن در عراق حاکم بوده است، دولت این کشور را به خاطر شیوه فرقه‌گرایی‌اش در میان دولتهای دیگر استثنا کرده است. فرقه‌گرایی، حیات سیاسی ـ اجتماعی و روانی را تحت تأثیر خود قرار داد و در میان کشورهای عرب از عراق چهره‌ای متفاوت ساخت. چهره‌ای که بیش از هر چیز به شعوبیت توجه داشت و ... کتاب شیعه و حکومت در عراق با سه مقدمه از نویسنده و مترجم در دوازده فصل به ترتیب درباره تشیع، تشیع در عراق، از مبارزه تا انقلاب، فقها و استقلال عراق، شیعه و تأسیس حکومت در عراق، فرقه‌گرایی حکومت قومی رکود فرقه‌گرایی، فرقه‌گرایی در رژیم جمهوری، اقلیم‌گرایی حکومت، فرقه‌گرایی در عراق، نقد فرقه‌گرایی و نتیجه فرقه‌گرایی در 485 صفحه به همراه فهرست اعلام به قیمت هفت هزار تومان در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

«پاسیاد پسر خاک» کتاب شایسته تقدیر شناخته شد

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، کتاب «پاسیاد پسر خاک» چهل و یکمین کتاب از مجموعه آثار تحقیقی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی به قلم محمد قبادی، در بیست و هشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به عنوان کتاب شایسته تقدیر شناخته شده است و از آن تقدیر خواهد شد. «پاسیاد پسر خاک» در دو فصل پیش از انقلاب و پس از انقلاب تدوین شده و محمد قبادی، در فصل اول به پیشینه خانوادگی، تولد، تحصیل و فعالیت سیاسی و آشنایی ابوترابی‌فرد با شهید سیدعلی اندرزگو پرداخته است. فصل دوم این اثر، شرح فعالیت‌های سیدعلی‌اکبر ابوترابی در کمیته استقبال از امام خمینی(ره) و دوران دفاع مقدس و احوال وی در دوران اسارت در زندان‌‌های ارتش متجاوز صدام را دربر دارد. در انتهای کتاب هم منابع و مأخذ، فهرست اعلام و عکس‌ها و اسنادی منتشر نشده از حجت‌الاسلام سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد آورده شده‌اند. بیست و هشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، روز شنبه 21 آبان‌ماه از ساعت 9:30 الی 11:30 به همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت امور فرهنگی در تالار وحدت برگزار خواهد شد.

"نامی که ماند" با طرح روی جلد جدید و تغییرات تجدید چاپ شد

کتاب نامی که ماند (بازجستی در زندگی و مبارزات شهید سیدمحمدکاظم ذوالانوار) با طرح روی جلد جدید و تغییرات اندکی در متن از سوی انتشارات سوره مهر تجدید چاپ شد. این اثر که چاپ سومش را تجربه می‌کند توسط جواد کامور بخشایش به رشته تحریر درآمده و سی و یکمین اثر تحقیقی تولید شده از سوی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی است و می‌کوشد زندگی یکی از شخصیتهای مبارز دوره پهلوی را با استناد به اسناد برجای مانده از ساواک، منابع مکتوب و نیز با بهره‌گیری از خاطرات شفاهی خانواده، دوستان، همرزمان و هم‌بندان شهید به تصویر بکشد. شهید مهندس سیدکاظم ذوالانوار که اولین پرونده بنیاد شهید شیراز به نام او ثبت شده و در زادگاهش شیراز مدرسه و خیابانی به یاد او نامگذاری گردیده در دهه پنجاه با هدف براندازی رژیم محمدرضا شاهی پای در میدان مبارزه مسلحانه نهاد و در راه عقیده خویش تا پای جان ایستاد و سرانجام در آخرین روز فروردین 1354 توسط عوامل حکومت پهلوی به شهادت رسید. نامی که ماند حاوی یک مقدمه و پنج فصل با عنوان‌های: بروز جنبشهای مسلحانه پس از قیام 15 خرداد 1342، ذوالانوار از تولد تا دانشگاه، ورود به عرصه مبارزات مسلحانه، دستگیری و زندان، شهادت و رخدادهای پیش و پس از آن است و در پایان نیز اسناد و تصاویری از شهید ذوالانوار گنجانده شده است. نویسنده کتاب در تدوین این اثر با شخصیت‌هایی چون خانواده شهید ذوالانوار، جلال صمصامی، مرتضی الویری، سیدمرتضی نبوی، بهزاد نبوی، سیدمحمدکاظم بجنوردی، لطف‌الله میثمی، مهدی غنی، آیت‌الله انواری، مرحوم آیت‌الله موحدی ساوجی، علی‌محمد بشارتی، محسن پاینده، علی‌ محمدآقا، عزت شاهی (مطهری) و حمیده نانکلی به گفتگو نشسته است.

«خاطرات علی امینی» به چاپ دوم رسید

چاپ دوم کتاب «خاطرات علی امینی»، پس از 13 سال به کوشش یعقوب توکلی و از تولیدات دفتر ادبیات انقلاب اسلامی از انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی انقلاب اسلامی، کتاب «خاطرات علی امینی»، بیست و یکمین اثر از مجموعه خاطرات تولید شده در دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری است. فصل اول این کتاب حاوی خاطرات علی امینی از دوران کودکی تا دوره‌‌ تصدی‌اش در وزارتخانه‌های دادگستری و دارایی است. وی در ادامه به بازگویی خاطراتش در دوران نخست‌وزیری‌ پرداخته است. یعقوب توکلی در این اثر با ارائه و انتشار اسناد معتبر، خیانت‌ها و دروغ‌های علی امینی را که پیش از این در کتاب‌هایی، که در زمان حیات وی، توسط انتشارات هاروارد (1375) و دیگری به درخواست مصطفی مصباح‌زاده ـ مدیر روزنامه کیهان ـ چاپ لندن (1372) منتشر شده بود را در معرض قضاوت تاریخ قرار دهد. علی امینی در سال 1284 به دنیا آمد. با گذراندن تحصیلات متوسطه در دارالفنون در سال 1305 به پاریس رفت و در رشته حقوق اقتصاد تحصیل کرد. دکترای خود را از دانشگاه کرونوبل پاریس گرفت. وی در سال 1312 با بتول ـ دختر میرزاحسن وثوق‌الدوله ـ ازدواج کرد و در سال 1320 به سمت معانت دوم دارایی منصوب و مدتی بعد عهده‌دار وزارت اقتصاد ملی گردید. در سال ۱۳۳۹ با حمایت دولت جان اف کندی در آمریکا به سمت نخست‌وزیری منصوب شد. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، علی امینی به فرانسه فرار کرد و در تاریخ 21 آذر 1371 مرد. چاپ اول کتاب «خاطرات علی امینی» در سال 1377 وارد بازار نشر شده بود. چاپ دوم کتاب «خاطرات علی امینی» در قطع رقعی و 247 صفحه با شمارگان 2500 نسخه از تولیدات دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.

...
37