12 خرداد 1394
جعفر شیرعلینیا
حاجآقا روحالله خمینی را دستگیر و زندانی کردند. مردم به خیابانها آمدند و حکومت شاه کشتار 15 خرداد 1342 را رقم زد. در زندان بود و مدتی بعد که به تپههای داوودیه منتقل شد، مردم به دیدارش آمدند و ماجرای 15 خرداد را تعریف کردند، بسیار منقلب شد و بسیار گریه کرد. گفته بود ما هنوز کاری نکردهایم و مردم اینهمه حمایت کردهاند و از جانشان گذشتهاند.
حاجآقا روحالله در تمام سالهای زندگیاش شاهد حرکتهای اصلاحی بسیاری بود؛ همه نیمهتمام. از مشروطه که در دوران کودکیاش به پایان رسیده بود و او جریان آن را از زبان و نامههای سید محمدکمرهای از رهبران مشروطه شنیده بود. دوره رضاخان را هم در قم طلبه بود و سرنوشت تلخ مدرس و تعدادی از علمای مبارز را از نزدیک دیده بود، معتقد بود اگر مردم از مدرس حمایت میکردند اینطور نمیشد.
تجربه تمام این سالهای طولانی حاجآقا روحالله را به یک نتیجه رسانده بود؛ مردم باید باشند. همان نتیجهای که سید جمالالدین اسدآبادی در روزهای آخر به آن رسید و فرصتی برای بازگشت نداشت. امام بارها از مدرس تعریف کرده و یک انتقاد، معتقد بود اگر مدرس و علما اجازه میدادند رضاخان حکومت را از پادشاهی به جمهوری تبدیل کند، بهتر بود. حاجآقا روحالله خود از منتقدین سرسخت رضاخان بود، شاید میپنداشته جمهوری حتی در لفظ زمینهای برای حضور بیشتر مردم فراهم میکند.
سال 1340 آیتالله بروجردی درگذشت. حاجآقا روحالله خمینی، حکومت شاه و آمریکاییها در مراسم باشکوه و پرجمعیت فوت آیتاللهالعظمی بروجردی دریافتند که مردم تا چه حد دلبسته مرجع تقلیدشان هستند. اسناد و خاطراتی که از هر سه گروه باقیمانده نشان میدهد که این موضوع در برنامههای بعدی هر سه تاثیر زیادی داشته است. در جریان لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در سال 1341 حاجآقا روحالله و تعدادی از علما مردم را به میدان آوردند. پس از آن با وجود اینکه بسیاری از علما معتقد به حرکت آرامتر بودند امام فرصت حضور مردم را غنیمت شمرد و حرکت را شتاب بیشتری داد. مخالفت و اعتراض را از دولت و نخستوزیر به شاه منتقل کرد. جریان مقابله با انقلاب سفید آنقدر طول کشید تا خرداد 42 امام را دستگیر کردند و وقایع 15 خرداد پیش آمد.
حاجآقا روحالله، حکومت شاه و آمریکاییها متوجه شدند مردم حاضرند هزینه بدهند. گویا امام هر روز اعتقادش به حضور مردم بیشتر میشد. آیتالله قمی که در زندان همراهش بود، از سکوت امام در برابر حرفهای پاکروان رییس ساواک متعجب بود. به امام گفته بود چرا جواب پاکروان را نمیدهد که میگوید علما نباید در سیاست دخالت کنند و .... امام گفته بود اینجا حرف زدن ما چه سودی دارد بگذار آزاد شویم حرفهایمان را روی منبرها میزنیم. همین هم شد امام را که آزاد کردند مبارزه از نو آغاز شد امام سخنرانی میکرد و مردم به میدان میآمدند. اما اینبار تجربه 15 خرداد یک نکته به نهضت مردمی امام اضافه کرده بود. پس از ماجرای 15 خرداد پرسیده بود، در حوادث آن روز زنها کجا بودند؟ گفتند زنها خانه بودند اما مردها کفن-پوش در خیابان. گفته بود اینطور فایده ندارد باید زنها به میدان بیایند.
نهضت جدید در ماجرای کاپیتولاسیون به اوج رسید اما امام را دستگیر و تبعید کردند، ابتدا به ترکیه و پس از حدود یکسال به نجف. حکومت شاه و آمریکاییها امام را از مردم جدا کردند. امام را در پیچ و خم زندگی در همسایگی حوزه پیچیده نجف گرفتار کردند و مردم را هم با سرکوب ساکت نگه داشتند. در ایران گروههای مبارزه مسلحانه و چریکی شکل گرفت، گروههایی که هیچگاه نتوانستند نظر امام را جلب کنند.
وقتی که در ایران مبارزه چریکی در اوج تقدس و محبوبیت بود، تعدادی از نمازشبخوانهای مسلمان گروه مسلحانه سازمان مجاهدین خلق را شکل دادند. بسیاری از بزرگان از شنیدن این خبر اشک ریختند و به امام نامه نوشتند که تا دیر نشده از اینها حمایت کند. امام هیچ نگفت و هاشمی رفسنجانی میگوید که او و دیگران منظور امام از زمینهسازی برای حضور مردم را درک نمیکردند.
یاران امام توقع داشتند امام در نجف، تند و تیز انتقاد و سخنرانی کند. امام میگفت اوضاع امروز متفاوت است در ایران که حرف میزدیم مردم به خیابانها میآمدند اما اکنون وضع طور دیگری است. امام زمانی موضع انتقادی شدید و پیدرپی را آغاز کرد که سال 1356 مردم به خیابانها آمدند و حضورشان را نشان دادند امام دیگر رها نکرد و همراه و رهبر مردم بود تا انقلاب پیروز شد. پس از انقلاب هم دغذغهاش مردم بود و بارها به مسئولین گفته بود که کاری نکنید که بعدها هم نتوانید راحت آن را به مردم بگویید. امام موسس جریان جمهوری اسلامی است و به نظر میرسد این جریان مردمگرایی در ذات جمهوری اسلامیست و هر حرکت غیر مردمی هیچگاه به سرانجام نخواهد رسید و جمهوری اسلامی تا زمانی که از مردم فاصله نگرفته باشد بقایش تضمین شده است.
تعداد بازدید: 1291