03 مرداد 1394
خلیل جاهد پری ، مدرس دانشگاه سیستان و بلوچستان، و كارشناس ارشد علوم سیاسی
حزب رستاخیز به دستور شاه پس از افزایش قیمت نفت شکل گرفت. تا پیش از افزایش افسانهای بهای نفت در سال 1352، چندین حزب در عرصه سیاسی ایران فعالیت مینمودند. این احزاب، شامل احزابی چون پان ایرانیست، ایران نوین و مردم بودند كه دو حزب اخیر، احزابی كاملاً حكومتی بودند و كادرهای نظام را تشكیل میدادند.
در دهه چهل خورشیدی، شاه بارها ضمن حمایت زبانی از احزاب، به اهمیت و نقش آنان در جامعه پرداخت. او در كتاب «مأموریت برای وطنم» در خصوص این كه باید در كشورش حزب باشد، نوشت: «من چون شاه كشور مشروطه هستم، دلیلی نمیبینم كه مشوق تشكیل احزاب نباشم و مانند دیكتاتورها از یك حزب دست نشانده خود پشتیبانی كنم. » (1) شاه در ادامه نوشتهاش به شبهات و سؤالات احتمالی كه در ذهن بعضی از مردم درباره فلسفه و كاركرد احزاب دست نشانده در آن زمان (ملیون و مردم) به وجود آمده است، پاسخ میدهد. او مینویسد: «بعضی از افـراد، از احزاب مـا انتقاد میكنند بـا این عـنوان كه این دو حـزب(2)، از طرف مردم بـنیانگذاری نـشده و از طرف مـقامات عــالیه كشور تــحمیل گشتهاند. حتـی برخی از بدبینان مدعـیانـد كه این احزاب دست نشـانده مقام سلطنـت و دولت هستند ... اولا افراد باید بدانند كه هر گاه افراد احزاب اراده نمایند، میتوانند بدون هیچ مانـعی مؤسـسین اولیه حزب را بر كـنار ساخته و حزب را طبق مـنویات خویش مجددا تشكیل دهند و رهبران دیگری انتخاب نمایند.»(3)
حضور و استمرار دوحزب عمده حكومتی، تا پیش از افزایش بهای نفت و كمی پس از آن در جامعه سیاسی كشورمان ادامه یافت، با این تفاوت كه حزب ملیون، جای خود را به حزب ایران نوین سپرد. چندی قبل از افزایش بهای نفت (پائیز 1352)، شاه بر سر عقیده خود (مبتنی بر ادامه حیات دوحزب در كشور) پافشاری نمود. وی در مصاحبه با نمایندگان مطبوعات اعلام كرد كه كشور ایران بر اساس سیستم تك حزبی كه معمولاً به دیكتاتوری منجر میشود، اداره نخواهد شد.(4) البته نباید این موضوع را از نظر دور داشت كه شاه، بارها به زمامداران و مقامات بلند پایه سیاسی جهان گفته بود كه مردم ایران، آمادگی پذیرش دموكراسی واقعی را ندارند و چنان كه این حق به آنها داده شود، مملكت را به بینظمی و نابودی میكشانند.(5) شاه تا پیش از افزایش بهای نفت، اجازه داده بود كه یك دموكراسی نیمبندی (ولو صوری ونمایشی) وجود داشته باشد، ولی سرازیر شدن دلارهای نفتی و افزایش توان شاه، آنچنان وی را قدرتمند كرد كه همه احزاب را منحل نمود و حزبی تازه (كه متناسب با وضع جدید وی و حكومتش بود) بر پا ساخت. با توجه به این موضوع، وی ناگهان به ادغام حزب ایران نوین (به رهبری هویدا) ومردم (به ریاست دوست مورد اعتماد خود، علم) در حزب واحد رستاخیز تصمیم گرفت. استدلال غیر طبیعی شاه در توجیه این حركت نا بهنگام این بود كه از همه قشرهای جامعه و همه گروههای فكری در یك حزب واحد حضور داشته باشند تا این حزب، بتواند به عنوان یك مكتب بزرگ سیاسی و عقیدتی عمل كند. وی در لزوم تشكیل حزب رستاخیز چنین گفت: «ما باید صفوف ایرانیان را به خوبی بشناسیم و صفوف را از هم جدا كنیم. كسانی كه به قانون اساسی و نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن عقیده دارند و كسانی که اعتقاد ندارند. به آنهایی كه دارند من امروز پیشنهاد میكنم كه برای این كه رودربایستی در بین نباشد ... ما امروز یك تشكیلات جدید سیاسی را پایه گذاری كنیم و اسمش را هم بد نیست بگذاریم رستاخیز ایران.» (6)
البته شاه، منكر قابلیتهای دو حزب ملیون و مردم كه در گذشته آنها را بهترین نمودهای تبلور مشاركت مردم در امور خودشان دانسته بود، نشد ولی معتقد بود این احزاب، دیگر كارایی لازم را (یعنی آن چه كه او میخواست) نداشتند: «تمام احزابی كه در این اواخر فعالـیت داشتهاند، صد در صد نسبـت به كشور وفادار بودهاند احزاب وفادار نیازی به منحل شــدن ندارند منتها شـكل و فرم آنها دیگر كارایی نداشت زیرا حزبی كه به قدرت میرسید از ثمرات پیشرفت برخوردار میشد و احزاب اقلیت صد در صد بازنده بودند، اما اكنون با ایجاد حزب جدید سیاستمداران اقلیت نیز امكان آن را دارند كه با دولت به همكاری بپردازند.»(7)
به گفته شاه در حزب جدیدی كه به تازگی ابداع شده بود، راه برای نضج گرفتن سلیقهها و اندیشههای مختلف و تشكیل آنها در جناحهای مختلف حزبی البته در زیر لوای سه ركن بنیادی و تغییرناپذیر حزب یعنی نظام شاهنشاهی و قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت كاملاً فراهم گردیده است.(8) از آنجا كه قرار بود حزب رستاخیز حزبی فراگیر باشد، در اولین قدم همه كارمندان دولت مجبور شدند به صورت اجباری در آن حزب عضوگردند.(9)
همچنین، برای تبلیغات بیشتر در خصوص شناساندن رستاخیز، پنج روزنامه: رستاخیز یومیه، رستاخیزكارگران، رستاخیز كشاورزان، رستاخیز جوانان و اندیشه رستاخیز، ارگان حزب گردیدند كه در جهت تبلیغ منافع رستاخیز و اقدامات شاهنشاه گام بر میداشتند.(10)
از طرفی برای پاسخ به فرمایشی بودن حزب و این كه مردم نپندارند كه حزب از بالا می باشد، برای حزب دو جناح محافظهكار و ترقیخواه ایجاد گردید كه هوشنگ انصاری و جمشید آموزگار رهبران دو جناح مذكور بودند.
میتوان گفت حزب رستاخیز در عمل مانند همه سیستمهای تكحزبی تحت رژیمهای خودكامه، فقط دنباله اجرایی صورت حاكم گردید. این حزب كه به گفته علم «حزب شاه میباشد »(11) به صورتی كاملاً منفعلانه شروع به كار نمود، آن هم در راستای آن چه اعلی حضرت عنوان نموده بود. علم در خاطرات10 اردیبهشت 1354 خود مینویسد: «به دستور شاه در نخستین كنگرهی حزب جدید به نام رستاخیز، حضور یافتم. در حدود 4400 نماینده از سراسر كشور شركت كرده و آماده بحث دربارهی اساسنامه موقت حزب بودند. همه مراسم، خوب كارگردانی شده بود، اما توخالی بود. به كلی تو خالی و ساختگی.» (12)
شاه در نظر داشت كه با تأسیس حزب رستاخیز، یك دموكراسی هدایت شده را (آن چنان كه خود میخواست) در سراسر كشور برقرار نماید. به عبارتی هدف شاه این بود كه مردم در امور خود مشاركت داشته و به این طریق نمونهای از دموكراسی متجلی گردد، ولی مشاركتی كه مردم در آن حضور نداشته باشند.
با توجه به آن چه گذشت بسیار طبیعی بود كه مردم در حزب رستاخیز هیچگونه مشاركتی نداشتند و آن دسته از مردم كه اسم خود را در حزب به ثبت رسانیده بودند، فقط اسمشان عضو حزب بود، تصمیم از بالا اعمال میشد و آنان فقط گوش به فرمان بودند.
حزب رستاخیز كه فقط به گسترش و نقش بیشتر شاه در كشور كمك میكرد،(13) مردم كشور را از ایفای نقش فعال در جامعه سیاسی كشور محروم مینمود. طبق آماری كه محسن دها (یكی از مسئولین حزب رستاخیز) ارایه میدهد، تا پایان سال 1354 دو میلیون و چهارصد هزار نفر به عضویت كانونهای حزبی در آمده بودند.(14) رقم مذكور در یك سال بعد (1355) به 4/5 میلیون عضو رسید.(15) به نظر می رسید كه تنها هدف حزب بالا بردن كمیت اعضای آن بود و عملاً نمیتوانست گامی در جهت حضور واقعی مردم در صحنههای سیاسی بردارد.
آخرین سفیر شاه در انگلیس در خاطرات خود مینویسد: «گر چه فقط در عرض چند ماه، عدهی زیادی ظاهراً به عضویت رستاخیز در آمدند، اما گفتنی است كه رستاخیز، علـیرغم تـعداد كثیر اعضایش از كـمترین حمـایت مردمی برخوردار بود. در حقیقت حالت انجمن فرصتطلبان سیـاسی را داشت كـه در آن، عدهای دور هم مینشستند و كاری جز تدوین وظایف حزب و ستایش از اعمال شاه انجام نمیدادند.» (16)
در واقع میتوان گفت نقش حزب این بود كه هیچ نقشی در تصمیمگیریها نداشته باشد. نقش حزب چنین بود كه دستورات را از مراجع بالا (در رأس آن شاه) میگرفت و به اعضای خود اعمال مینمود. راجی، خاطرهای جالب در این زمینه نقل میكند: «امروز با سرگرد بهرامی ناهار خوردیم. او گفت: در كنگره اخیر حزب رستاخیز نمایندگانی از سراسر كشور در تهران گــرد آمدند و به همه آنها نیز اطمینان داده شد كه با برخورداری از آزادی كامل مـیتوانند فـرد دیگری را به جــای جمشید آموزگــار، به عـنوان دبــیر كل حزب انتـخاب نمایند. ولــی هنوز 3 روز به پایان كـنگره و انجام انتخابات برای گزینش دبیركلی باقی نمانده بود كه شاهنشاه طی نطقی اعلام داشـت: دو مقام دبـــیر كلی حزب رستاخیز و نخست وزیری از هم قابل تفكیك نیست و حالا شما بــیاعتنایی و ســرخوردگی 1500 نفر را مجسم كنید كــه پس از 3 روز بـحث و تبادل نظر برای انـتخاب دبـیر كـل جدید چـگونه كوشش خود را به كلی بیفایده دیده و موظف به اجرای تصمیمی شدند كه اصلاً در آغــاز آن دخالتی نداشتهاند.» (17)
گرچه در داخل و خارج، نظام تكحزبی شاه منتقدینی را به دنبال خود آورد ولی شاه به این موضوع بیتوجه ماند.(18) از دید شاه موضع خود او و ملتش در نتیجه وجود نفت و رهبری موفقیتآمیزش آنچنان نیرومند بود كه هر گونه انتقاد از سیاستهایش یا سركوب میشد و یا بینتیجه میماند.
با توجه به آنچه عنوان شد میتوان گفت كه مردم ایران متوجه گردیدند كه حضورشان در صحنه مشاركت سیاسی نقش كاملاً فرمایشی داشته و آنها تابع متغیری از خواستهها و تمایلات نفسانی شاه تازه به دوران رسیده در قالب یك حزب نمایشی به نام رستاخیز هستند كه این حزب فقط رهنمودهای شاهانه را اجرا كرده و هیچگونه نقشی را به آنان واگذار نمینماید.
پی نوشت :
1 . پهلوی، محمدرضا؛ مأموریت برای وطنم؛ ص 336.
2 . منظور احزاب فرمایشی ملیون و مردم هستند.
3 . همان، ص 337.
4 . مجموعه سخنان شاه، جلد هشتم، ص 6809.
5 . نفت، سیاست و كودتا در خاورمیانه، از جنگ اكتبر تا سقوط پهلوی، ص 358 .
6 . نظامهای تكحزبی و رستاخیز ملت ایران، ص 133.
7 . مجموعه سخنان شاه، جلد نهم، ص 6- 8256 .
8 . به سوی تمدن بزرگ، ص 2-4.
9 . امام خمینی كه در آن هنگام در خارج از كشور تبعید بودند در خصوص حزب شاه چنین گفتند: نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران شركت در آن بر عموم حرام و كمك به ظلم ... و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منكر است. (ر.ك: به ایران، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی؛ و، صحیفه نور؛ تهران، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی؛ 1370؛ ج 1؛ ص 358).
10 . تاریخ 25 ساله، جلد اول؛ ص 496.
11 . نظامهای تكحزبی و رستاخیز ملت ایران، صفحه 130.
12 . گفتگوهای من با شاه، جلد دوم، صفحه 130.
13 . دانشجویان پیرو خط امام؛ از ظهور تا سقوط، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریكا، 1366؛ جلد اول، صفحه 207. سفارت آمریكا در تهران، در 19 تیر 1354 به وزارت خارجه آن كشور در مورد حزب تازه تأسیس شاه مینویسد: مهمترین جنبه ایجاد حزب رستاخیز این است كه نشانه تغییر سیاست شاه است، یعنی میخواهد بیش از پیش در سیاستهای روزمره ایران دخیل و فعال باشد. (پیشین؛ صفحه 242).
14 . رستاخیز، 12 اسفند 1354؛ شماره 254؛ صفحه 9.
15 . دانشجویان پیرو خط امام؛ از ظهور تا سقوط؛ جلد اول؛ صفحه 227.
16 . خدمتگزار تخت طاووس، صفحه 205.
17 . خدمتگزار تخت طاووس، صفحه 159.
18 . البته در داخل با توجه به دستگاه سركوبگری چون ساواك مردم كمتر علنا به مخالفت با حزب مذكور میپرداختند، ولی غالبا از عملكرد شاه ناراضی بودند.
منبع:سقــوط ، مجموعه مقالات همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی ، 1382 ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، تهران، بهار 1384 ص 198 تا 203
منبع بازنشر: ماهنامه الکترونیکی دوران ، شماره 116 ، تیرماه 1394
تعداد بازدید: 1301