18 شهریور 1394
مینو خانی
کاظم چلیپا، هنرمند نقاش در سال 1336 در محله نظام آباد تهران متولد شد. وی فرزند استاد حسن اسماعیلزاده، از نقاشان بهنام قهوهخانه است و این همجواری باعث شد چلیپا از کودکی با رنگ و طرح آشنا شود و در بزرگسالی و بلوغ هنری تاثیر فضای این نوع نقاشی را بر آثارش بازتاب دهد. آموزش زیر دست اساتیدی همچون مرحوم اصغر محمدی و محمود فرشچیان در هنرستان هنرهای تجسمی پسران تهران، دید هنری وی را کاملتر کرد. به همین دلیل در دانشگاه به تحصیل در رشته نقاشی پرداخت و نزد اساتیدی همچون حبیبالله آیتاللهی، هانیبال الخاص و جواد حمیدی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آموزش دید. چلیپا سال 1390 با دفاع از رساله دکترای خود با موضوع «نقاشی قهوهخانه» موفق به اخذ مدرک دکترا از دانشکده هنر دانشگاه شاهد تهران که خود از اعضای هیات علمی آن است، شد.
یکی از نکات مهمی که در مورد چلیپا و هنرمندان همنسل او در دانشکده هنرهای زیبا باید در نظر داشت، تاثیر اتفاقات اجتماعی و تاثیر آن بر نگاه هنرمندان آن دوره است. این دسته از هنرمندان هنوز دوره کارشناسی را به پایان نرسانده بودند که فعالیتهای انقلابی در ایران که یکی از مراکز مهم آن دانشگاهها بود، شروع شد. هانیبال الخاص از اساتید دانشکده هنرهای زیبا در دهه ۵۰، دورانی که اوج مقبولیت مدرنیسم، خاصه اکسپرسیونیسم و فوتوریسم در میان هنرمندان کشور بود، پیشگام نقاشی مبتنی بر سنتهای اصیل نقاشی در «تکنیک» و سنتهای ملی و مذهبی در «محتوا» بود و با تمام قدرت سعی میکرد در برابر آنچه مدرنیسم وارداتی و بیپشتوانه میدانست، بایستد. فضا و جریانات انقلابی از یک سو و نقاشی فیگوراتیو از سوی دیگر، دانشجویان را به نوعی نقاشی سوق میداد که به انسان در موقعیتهای مختلف توجه نشان دهند. در آن زمان، جریانات مختلف مذهبی و غیرمذهبی در دانشگاه وجود داشت و هر کدام تلاش میکردند با خلق آثار هنری در فعالیت سیاسی و انقلابی مشارکت داشته باشند.
پرده «17 شهریور»یکی از آثار مهم چلیپا با موضوع جریانات انقلاب اسلامی است. وی در این پرده به یکی از اتفاقات مهم آن دوران یعنی واقعه 17 شهریور پرداخته است که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب به حساب میآید. ضمن این که یکی از مواردی که مخاطب را به خوانش درست هر اثر هنری هدایت میکند، عنوان آن اثر است. عنوان 17 شهریور، علاوه بر نشانه و نمادهای به کار رفته در اثر، تردیدی برای مخاطب باقی نمیگذارد که هنرمند قصد داشته گوشهای از اتفاقات آن روز را بر پرده خود بازتاب دهد.
در این اثر، زنی در پلان دوم اثر تصویر شده که روسری به سر و کتانی به پا دارد. چادر مشکی زن روی شانههایش افتاده است و بلوز قرمز رنگ آن خودنمایی میکند. زن بر روی زمین در پیادهرو خیابانی نشسته و پیکر مردی زخمی را بر زانو دارد. مرد پوشش رایج مردان ایرانی، کت و شلوار و پیراهن، بر تن دارد که بر خلاف دوران بعد از انقلاب، پیراهنش را روی شلوار رها نکرده است. خون سر زخمیاش، سفیدی پیراهن را رنگین کرده و بر روی زمین جاری شده است. کرکره مغازههای پشت سر وی بسته است و میتوان شعارهایی را که با رنگ قرمز و سیاه روی آنها نوشته شده، خواند: درود بر خمینی؛ مرگ بر شاه؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؛ این شاه امریکایی اعدام باید گردد؛ الله اکبر، خمینی رهبر؛ نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی.
روی همین دیوارنوشتهها، تصویری از امام خمینی(ره) و یک مبارز مسلح نیز با رنگ سیاه (احتمالا با کلیشۀ ساخته شده از فیلم رادیولوژی یا طلق و استفاده از رنگ اسپری (وسایلی که آن روزگار برای ترسیم و تکثیر تصاویر مورد نظر انقلابیون خصوصاً تصاویر رهبر انقلاب و دکتر شریعتی، و ...) بر روی دیوار یا سطوح دیگر مورد استفاده قرار میگرفت) ترسیم شده است. پشت سر زن و جلوی یکی از مغازهها، پاهای یک مرد شهید یا زخمی دیده میشود و جلوی مغازۀ دیگر پلاکاردی واژگون شده است. در گوشه دیگری از همین پیادهرو، پیکر زنی با همان پوشش زن اول و با همان رنگآمیزی دیده میشود: روسری خاکستری، بلوز قرمز، و نیمتنهای که با چادر مشکی پوشیده شده است. پیادهرو خالی است و فقط تکه آجرهایی که احتمالاً انقلابیون به عنوان سلاح از آن استفاده کردهاند، دیده میشود.
این تابلو روایتگر روز 17 شهریور، یکی از پرحادثهترین روزهای دوران انقلاب است که در آن تعداد زیادی از مردم غیرمسلح، زخمی و شهید شدند. در این روز، انقلابیون علیه رژیم شاه و دستور حکومت او مبنی بر اعلام حکومت نظامی، به خیابانها ریخته و در میدان ژاله (میدان شهدا فعلی) جمع شدند و علیه رژیم پهلوی شعار دادند. مردم در مقابل ارتش مسلح شاه که با تانک و سلاح گرم به مقابله با آنها پرداخته بود، راهی جز مقاومت و ایستادگی نداشتند. این روز در تقویم انقلاب اسلامی ایران، «جمعه سیاه» نامگذاری شد.
در این اثر، تمام اجزای تصویر واقعی است و هنرمند به روایتگری محض تبدیل شده و صحنهای واقعی را جزء به جزء به تصویر کشیده است. روایتگر بودن این پرده که در آثار همزمان با این اثر از سوی دیگر هنرمندان هم دیده میشود، باعث میشده مخاطب به راحتی منظور و هدف هنرمند را دریابد و در خوانش آن راه به خطا نبرد؛ زمینهای که هنر نقاشی را به درون جامعه آن روز ایران برد و پیوند بین هنر و مخاطب را فراهم کرد.
اما به لحاظ رنگپردازی میتوان به رنگهای نمادین صحنه اشاره کرد؛ خصوصاً رنگ قرمز لباس زن که نماد انقلاب و شور و هیجان و مبارزه و شهادت است و رنگ سفید پیراهن مرد که نمادی از پاکی محسوب میشود. رنگ خاکستری هم میتواند نشان دهنده حزن و اندوه آن روز پر مخاطره باشد و هم میتواند نشان دهنده فرارسیدن شب باشد که انقلابیون خسته و زخمی در پایان یک روز مبارزه سخت در گوشه و کنار خیابان افتاده بودند.
نکته مهم این اثر حضور «زن» است که به کرات در آثار بعدی چلیپا در موقعیتها، حالتها و سنین مختلف دیده میشود. هنرمند در بسیاری از آثارش پیکره زن را در بُعد زمینی یا غیر زمینی تصویر میکند تا بر نقش و تاثیر او در جریانات اجتماعی تاکید کند. در این اثر هنرمند، زن را در پلان اول و نزدیک به مخاطب و در بُعد زمینی به تصویر کشیده و با این کار ضمن استفاده از فضاهای ساده و روزمره آن دوران، سعی داشته فعالیت و حضور زنان در نقش همسر، مادر و خواهر را که همیشه و در همه حال (زندگی شخصی، اجتماعی و مسائل سیاسی) همراه و پشتیبان مردان بودهاند، به نمایش بگذارد.
این صحنه میتواند هم مستقیم توسط خود هنرمند که از هنرمندان انقلابی بوده است رویت شده باشد و هم میتواند از طریق تصاویر منتشر شده در رسانههای مکتوب در ذهن هنرمند نقش بسته باشد. اما آنچه به این اثر و در کل آثار هنری، بخصوص هنر نقاشی در دوران انقلاب و بعد در جنگ هشت ساله هویت خاص بخشیده و آن آثار را از نقاشیهای پیش از انقلاب متمایز ساخته است، موضوع و مضون این دسته از آثار است. این اثر از این لحاظ یکی از نمونههای مثالزدنی روایتگر روزهای انقلاب است که به راحتی میتوان جامعه آن روز ایران را در آن دید.
چلیپا هنرمندی است که در خلق آثار نقاشی با موضوعِ مسائل و شعارهای دینی متاثر از انقلاب، گرایشهای پایداری نشان داده است. پردههای متعددی که متاثر از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران خلق و با مهارت، اتفاقات آن روز جامعه ایران را بر آنها منعکس کرده است، یا پردههایی که متاثر از رحلت امام خمینی(ره)، اتفاقات فلسطین و حتی انقلاب در کشورهای عربی در سالهای اخیر خلق کرده است، از وی هنرمندی اجتماعی ساخته که بررسی پردههای آثار وی، مطالعه جامعهشناسانه از جامعه ایران و نگاه هنرمند مسلمان ایرانی را امکانپذیر میکند.
چلیپا نمونه بارز هنرمندانی است که هنر را همواره متعهد و هنرمند را پیامبرگونه و «در راستای تفسیر شعائر اسلامی» میبینند، هنرمندانی که معتقد بودند «ما باید اصل را بر تعهد بدانیم» و اگر رویکرد هنرمند به تعهد در هنر و تجلیات آن معطوف شود، مسیر حقیقی هنرمند ترسیم شده است. در همین سیر است که هنرمند باید «مسائل زمان خود را بداند و در جهت اهداف عالیه آنها قلم بزند» و «رو در روی باطل در هر لباسی که هست بایستد و ارزشهای عمیق و سازنده را به تصویر بکشد ».
تعداد بازدید: 1983