20 آبان 1394
جعفر گلشنروغنی
سالهاست که در تاریخنویسی و پژوهشهای تاریخی مدرن و پیشرفته به ویژه در میان محققان اروپایی و امریکایی، علاوه بر استفاده از انواع و اقسام منابع مکتوب (کتاب، نشریه، سند، نقشه) از گونههای مختلف و متعدد تصاویر متحرک (فیلم مستند و برنامه تلویزیونی) و تصاویر ساکن (عکس، نقاشی، پوستر، تمبر، آگهی تبلیغاتی، کاریکاتور و...) بهره گرفته میشود. درباره علت توجه به این دسته از منابع یا مواد خام تحقیقاتی (تصاویر) اگر بگوییم که ضرورت و فراهم شدن امکان به کارگیری هرچه بیشتر و بهتر و دقیقتر دادههای تاریخی علت اصلی آن است گزافه سخن نگفتهایم، اما نباید از این اهمیت خاص تصاویر، غافل باشیم که میزان بالای اعتبار تاریخی آنها و انتقال حداکثری بیشترین دادهها به مخاطبان و در نتیجه وارد ساختتن بینندگان به فضای زمان و مکان و روح حاکم بر زمانه تصاویر، لزوم توجه به آنها را فراتر از حد تصور کرده است.
با این وجود متأسفانه این ویژگیها و قابلیتهای خاص تصاویر، در ایران زمین چندان درک نشده است، آنگونه که در پژوهشهای تاریخی و تاریخنویسیهای دانشگاهی و تخصصی و حرفهای به کار گرفته نمیشوند، چهبسا در بهرهگیری از آنها خودداری میشود. به عبارت دیگر بدان بیاعتنایی میشود. این امر مخصوصاً از آن جهت اهمیت مییابد که بدانیم بخش قابل توجهی از تاریخ ناگفته و ناشنیده و نانوشته تاریخ معاصر ایران در لابهلای تصاویر نهفته است که یقیناً توجه به آنها و بهرهگیری از آنها میتواند بر غنای مطالب تاریخی بیفزاید و دقیقتر شدن خبرها، گزارشها، روایتها و در نتیجه تحلیلها و اظهارنظرها را در پی آورد.
ترسیم حوادث، وقایع، مفاهیم و پدیدههای حاضر در تاریخ معاصر ایران در قالب گونههای مختلف نقاشی از جمله عرصههای حضور و تجلی تصاویر به عنوان منابع تحقیقات تاریخی است که میتوانند روایتگر بخشهایی از آن دوران باشند. در این میان ثبت و به تصویر کشیدن قضایای مربوط به مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی تا پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، مورد توجه بسیاری از نقاشان قرار گرفته است به شکلی که هر نقاشی از زاویه دید خویش و براساس دیدهها یا شنیدهها یا خواندهها و فهم خویش از آن ماجرای عظیم با خلق اثری هنری به روایتگری پرداخته است. آنچنان که گویی هر پرده و تابلوی نقاشی به سان یک مقاله و کتاب از آن دوران، گزارش عینی و نزدیک ارائه داده است تا مخاطب و بیننده را با حداکثر مسائل موجود در آن حوادث و وقایع و پدیدهها روبهرو و مواجه سازد. تا فهم خویش را از تاریخ انقلاب و نگاهش را نسبت به آن اوضاع و احوال ابراز نماید و آنگونه که میپسندد ناظران را با خود همراه ساخته و تحتتأثیر قرار دهد.
دکتر کاظم چلیپا (متولد 1336 ش. تهران) از جمله نقاشانی است که تاریخ انقلاب اسلامی و حوادث مربوط به آن را موضوع تعدادی از تابلوهای خویش ساخته است. او بدان جهت که خود شاهد و ناظر صحنههای بسیاری از آن وقایع بوده است وابستگی خاصی نسبت به انقلاب اسلامی یافته و با ترسیم پردههایی چند از قضایای آن روزها، این تعلق خاطر و علاقه را نشان داده است. شاید بتوان گفت که با توجه به این امر، قصد داشته است تا مخاطبان را به تونل زمان برده، با روزهای ترس و التهاب، شادی و خشم، شور و شوق، گریه و لبخند، مبارزه و تقابل، فریاد و سکوت، فرار و سکون، ایستادگی و شهامت، جراحت و شهادت و سرانجام پیروزی و غرور همراه سازد و حسی نزدیک و معمولی از ورای سالها و روزهای گذشته به بینندگان آثارش ببخشد. به عبارت دیگر او قصد داشته است تا از هنرش برای ثبت و ماندگار ساختن تاریخ انقلاب اسلامی بهره بگیرد. اما نکته قابل تأمل این است که آیا او بر تاریخ انقلاب اسلامی اشراف کامل داشته است و در خلق آثار هنریاش با موضوع تاریخ انقلاب، به درستی و صحت دادههای تاریخی به کار گرفته شده، اعتنایی داشته است؟
پرده یا تابلوی «17 شهریور» از معروفترین کارهای چلیپاست که همان گونه که از عنوانش پیداست، روایتگر صحنهای از جمعه سیاه یعنی کشتار مردم تهران در میدان شهدا (ژاله سابق) در 17 شهریور 1357 است. فاجعهای که طبق آمارهای رسمی حکومت پهلوی 122 نفر در آن روز به شهادت رسیدند و البته به نظر بنده بنابر شواهد بسیار، تعداد شهدا باید بیش از این باشد. چلیپا در این اثر تلاش کرده است تا با ترسیم بانوی چادری بر زمین نشسته که سر و بالاتنه پیکر شهیدی را روی پاهایش گرفته است، جلوهای از آن روز خونین و کشتار مردم را به تصویر بکشد.
از دو جهت و منظر هنری و تاریخی میتوان این پرده را مورد تحلیل و بررسی قرار داد تا بر ارزش و اعتبار عناصر و نهادها و جلوههای هنری و دادهها و اطلاعات تاریخی آن وقوف کامل یابیم. خانم دکتر مینوخانی که در 1393 ش از رساله دکترای خود با عنوان «بازتاب جنگ در نقاشی ایرانی بعد از 1981» در دانشگاه اینالکو فرانسه (مؤسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی) دفاع کرد و فارغالتحصیل شد، طی مقالهای کوتاه (منتشر شده در سایت 22Bahman.ir مورخ 18 شهریور 1394)* به بررسی و تحلیل نهادها و عناصر و جلوههای هنری این تابلو پرداخته است.
اما اگر بخواهیم از منظر دانش تاریخ بدان نظر افکنیم میتوان گفت که در نگاه اول چنانچه نقاش، نام این پرده را «17 شهریور» نمیگذاشت به هیچ وجه نمیتوانستیم دریابیم که این تصویر مربوط به صحنهای از کشتار مردم تهران در آن روز است. یعنی هیچ مشخصهای در تابلو، بیننده را به این مسئله رهنمون نمیسازد و به او چنین اطلاعی را نمیبخشد. از این رو امکان داشت که هر مخاطبی زمانی از دوران انقلاب را برای این اثر در نظر بگیرد. بنابراین، این پرده در نگاه اول خالی از مشخصه اصلی، یعنی عنصری برای گویاسازی زمان وقوع موضوع تابلو است. بعد از آن هم مشخص است که هیچ دادهای در اثر دیده نمیشود که محل وقوع این حادثه را نشان بدهد. در نتیجه در وهله اول این پرده خالی از دو مشخصه اصلی هر تصویر تاریخی یعنی زمان و مکان است.
نوع پوشش و لباس شهیدی که بر زانوی بانوی نشسته بر زمین جای گرفته است، دیگر مسئلهای است که باید بدان توجه کرد. شهید کت و شلوار بر تن کرده است. در اینجا این سوال مطرح میشود که در اوج گرمای تابستان در شهریور ماه از یک سو که عموماً مردم تلاش میکنند تا برخلاف مرسوم (به خصوص امروزه) با سادهترین و کمترین و نازکترین پوشش به فعالیت بپردازند، آیا این طبیعی است که فردی با کت و شلوار حرکت نماید؟ این مسئله موقعی اهمیت بیشتری مییابد که دریابیم در آن روز، صبح جمعه 17 شهریور که فقط مخالفان و معترضان به حکومت پهلوی خود را به میدان شهدا رسانده بودند تا طی راهپیمایی اعتراض خویش را به حاکمیت پهلوی اعلام نمایند و نیز میدانستند که همچون روزهای 13 و 16 شهریور ممکن است مسیر طولانی و بلندی را راهپیمایی کنند و چهبسا مجبور به فرار و گریز از دست نیروهای نظامی و انتظامی بشوند، آیا ممکن است که فردی با لباس کت و شلوار در آن هوای گرم و اوضاع غیرعادی حاضر شود تا راهپیمایی کند و اعلام مخالفت نماید؟ عکسها و تصاویر موجود از آن روزها نشان میدهد که مردم حاضر در این گونه اجتماعات بیشتر پیراهنی ساده و چهبسا آستین کوتاه، بر تن و شلوار لی یا جین به پا داشتند و غالباً جوانان نیز کفشهای کتانی به پا میکردند تا در موقع لزوم بتوانند با کمک آن از دست مأموران فرار کنند. این نکته نیز قابل ذکر است که بیشتر نیروهای امنیتی و ساواکیها افرادی بودند که برای کنترل جمعیت با کت و شلوار در اجتماعات حضور مییافتند.
شعارهای نوشته شده روی دیوار و کرکره مغازههای پشت سر بانوی نشسته بر زمین و شهید، دیگر دادههای تاریخی اثر است که باید بدان توجه ویژه کرد. بدیهی است که باید شعارهایی نوشته شده باشد که مربوط به آن روز و ایام باشد. اما در میان آنها شعارهایی دیده میشود که در آن ایام اصلاً سر داده نمیشد و مرسوم و رایج نبود. از 6 شعاری که در تابلو نقش بسته است، دو شعار آن به لحاظ تاریخی درست و صحیح است و مربوط به همان ایام است. شعارهای «درود بر خمینی»، «مرگ بر شاه» کم و بیش از جانب مردم مبارز گفته میشد و البته چهبسا باید گفت که دیده نشده است که تا 17 شهریور 1357، شعار «مرگ بر شاه» بر در و دیوار نوشته شده باشد. اما چهار شعار دیگری که در تصویر موجود است هر کدام مربوط به وقایع روزهای بعد از 17 شهریور است.
شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» نخستینبار در راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر 1357) در پارچه نوشتهها و فریاد مردم جای گرفت. پیش از آن عنوان میشد «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» آنگونه که در عکسهای موجود از تظاهرات روزهای 13 و 16 شهریور این شعار در پارچه نوشتهها بسیار دیده میشود.
چهارمین شعاری که باید آن را مربوط به وقایع روزهای بعد از 17 شهریور بدانیم، «این شاه آمریکایی اعدام باید گردد» است. به روشنی معلوم است که این سخن مربوط به روزهای اوج مبارزات انقلابی مردم به خصوص بعد از حمله به دانشگاه تهران در 13 آبان 1357 است.
پنجمین شعار «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» نیز واضح و آشکار است که اگر نگوییم که مربوط به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن یا پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در 12 فروردین 1358 است، یقیناً بعد از راهپیمایی عاشورا و تاسوعا است. زیرا واژه جمهوری اسلامی پیش از آن خلق نشده بود تا در قالب شعار، نوشته یا گفته شود.
آخرین شعاری که میتوان ترسیم آن را در تابلوی «17 شهریور» غیرتاریخی دانست، شعار «الله اکبر خمینی رهبر» است. این شعار موزون و آهنگین نیز زاییده روزهای پرشور تظاهراتها و راهپیماییهای میلیونی و گسترده، همچون روزهای تاسوعا و عاشورا یا اربعین (29 دی 1357) یا بعد از آن است. البته اگر نگوییم که میتواند مربوط به سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی باشد.
به هر حال همان گونه که گفته شد چنانچه از منظر دانش تاریخ به این اثر توجه کنیم، میتوان نکتههایی در آن یافت که میزان اعتبار تاریخی اثر را زیر سوال میبرد. از این رو شایسته است تا نقاشان دلبسته به ترسیم نقشهایی با موضوعهای تاریخی، چنانچه از دادهها و عناصر تاریخی در مقام «نماد و نشانه» بهره نمیگیرند و در آثارشان آنها را از این جنبه به کار نمیبرند، از حداکثر دقت و درستی دادههایی که استفاده میکنند، آگاهی کامل یابند و آنگاه با احاطه دقیق به فضای زمانی و مکانی هر سوژه نقاشی، به جاودانه ساختن صحنههای تاریخ معاصر ایران بپردازند تا در نتیجه آن تصاویری صحیح و ارزشمند هم به لحاظ هنری و هم تاریخی خلق نمایند و بینندگان را حظی هنری و تاریخی بخشند.
*http://www.22bahman.ir/MaghalehAsli/pageid/155/ctl/view/mid/493/Id/15185/language/fa-IR/Default.aspx
تعداد بازدید: 1296