24 آبان 1394
الهام صالح
سالهای خاکستری/ گفتوگو و تدوین: علی امیری/ ناشران: دفتر مطالعات فرهنگ پایداری حوزه هنری گیلان و نشر فرهنگ ایلیا/ 308 صفحه
خاطرات گاهی به فراموشی سپرده میشوند. فراموشی، گاهی نعمت است، اما نه همیشه. گاهی باید به خاطر آورد و از این خاطرهها هر چند که تلخ و گزنده باشند، استفاده کرد. تجربهها را باید به کار برد، پس این طور نیست که فراموشی محض همیشه مفید باشد. به حافظه چندان اعتمادی نیست، فراموشی از راه میرسد. باید تجربیات را یادآوری کرد تا دیگران از آن بهره بگیرند. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر میشود که این خاطرهها و تجربهها مرتبط به یک ملت باشد و دورهای از تاریخ یک سرزمین را روایت کند. اینجاست که لزوم ثبت تاریخ شفاهی اهمیت مییابد.
«سالهای خاکستری» یکی از کتابهایی است که در زمینه تاریخ شفاهی منتشر شده. با این کتاب، میتوان خاطرات دکتر هوشنگ منتصری که زندگی در دوره پهلوی دوم را تجربه کرده، ورق زد. بازگویی خاطرات او با جایگاه علمی و سیاسیاش و اینکه از بازماندگان دوره پهلوی دوم است، به این دلیل که وی از واقعیتهای پشت پرده رخدادها و تصمیمگیریهای سیاسی یکی از عصرهای اخیر ایران سخن میگوید، دارای اهمیت است.
منتصری دارای دو شخصیت علمی و سیاسی است. تحصیل در مدرسه دارالفنون، اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم ریاضی از دانشکده علوم دانشگاه تهران، اخذ دانشنامه لیسانس در رشته اقتصاد، تحصیل در دانشگاههای سوربن و استراسبورگ، اخذ مدرک دکترا، تدریس در هنرسرای عالی فنی به عنوان مدیر گروه ریاضی و معاونت دانشگاه صنعتی آریامهر (اکنون: صنعتی شریف)، از وی شخصیتی علمی میسازد.
او فقط به تحصیل و تدریس بسنده نکرده، بلکه تالیف کتابهایی را هم در برنامه خود قرار داده است که دوره 20 جلدی کتاب ریاضیات برای رشتههای مختلف دبیرستان، تالیف چند جلد کتاب کلاسیک ریاضی برای دانشکدههای مهندسی، تالیف کتاب «صد روز در اروپا» و ترجمه کتاب «زردهای سرخ» برخی از این فعالیتها به شمار میرود.
سوابق سیاسی مانند استانداری استان کرمان نیز بخش دیگری از شخصیت وی را شامل میشود.
در کتاب «سالهای خاکستری» هر دو منظر مورد توجه قرار گرفته است. این کتاب، که با فصل «زادروز» آغاز میشود، شروع خوبی دارد: «پشت نخستین صفحه قرآن بزرگِ جلد چرمیِ مادربزرگم، نوشته شده بود: «مقارن غروب یوم جمعه 6 جدی 1302 خورشیدی مطابق غره جمادیالثانی 1342 هجری قمری اولین فرزند جعفرخان دیلمانی و خواهرم فخرالسلطنه در عمارت خانوادگی محله اردوبازار لاهیجان متولد شد و به پیشنهاد شخص اینجانب اسم اسلامی او را علی و نام شاهنامهای او را هوشنگ بگذاریم مبارک است- خالو رضا».
این شروع به اندازه کافی خوب است که مخاطب را برای مطالعه 8 فصل این کتاب ترغیب کند. «زادروز»، «آزادی رادمنش و آشنایی من با حزب توده»، «اولین سفر به اروپا»، «بازگشت به ایران»، «دانشگاه آریامهر»، «ریاست دانشگاه تبریز»، «انتصاب به استانداری کرمان» و «یادداشتهای پراکنده»، عنوانهای این فصلها را تشکیل میدهد. در فصل «زادروز»، درباره موضوعهایی مانند «دوران تحصیل در لاهیجان»، «تئاتر در مدرسه»، «ورود دکتر رادمنش به ایران»، «رفتن به تهران، به همراه رادمنش» و «دستگیری دکتر رادمنش» اطلاعاتی ارائه میشود. آخرین مبحث این فصل که «دستگیری دکتر رادمنش» است به خوبی به نخستین مطلب فصل بعدی پیوند میخورد. اغلب موضوعهای فصل «آزادی رادمنش و آشنایی من با حزب توده»، درباره حزب توده است. در این فصل، منتصری، از دوران کودکی و نوجوانی عبور کرده و وارد دوره جوانی شده است. فعالیتهایش در حزب توده، تحصیل او در دانشکده علوم دانشگاه تهران، تدریس در دبیرستانهای دارالفنون، فیروزبهرام و دانشسرای مقدماتی در این فصل گنجانده شده. فصل دوم نیز با موضوع سفر منتصری به اروپا با فصل سوم پیوند میخورد.
فصل سوم با عنوان «اولین سفر به اروپا» دربردارنده خاطرات سفر به پاریس برای تحصیل در این شهر است، اما بیشتر وقایع اجتماعی و سیاسی را دربرمیگیرد. اتفاقهایی مانند «داستان آشنایی با سرلشکر قرنی»، «جریان تیمسار قرنی»، «دستگیری سرلشکر قرنی»، «نخستین ملاقات رسمی با هویدا» و «ملاقات با خلیل ملکی» در فصل چهارم رخ میدهد. فصل پنجم نیز درباره روند تاسیس دانشگاه «آریامهر» (که پس از پیروزی انقلاب، دانشگاه صنعتی شریف نامیده شد) است.
ریاست دانشگاه تبریز، یکی از برگهای کارنامه کاری منتصری است که فصل ششم کتاب «سالهای خاکستری» را به خود اختصاص داده است. در این فصل رویدادهایی مانند ورود منتصری به تبریز و دیدار او با دانشجویان زندانی، انتصاب روسای دانشکدهها و تصفیه برخی از استادان قدیمی، راهاندازی انجمنهای دانشجویی و دغدغههای فرهنگی وی شرح داده میشود.
فصل هفتم نیز درباره انتصاب منتصری به استانداری کرمان و فعالیتهای وی در این استان است. در بخشی از این فصل درباره برنامههای وی برای آشنایی بیشتر با شرایط این استان چنین نوشته شده است: «من برای شناخت جامعه کرمان و اطلاع از گرههای کوری که سد راه پیشرفت و مانع تحولات اجتماعی بود، تقریبا یک هفته پس از ورود به کرمان، طبق برنامه تنظیم شده به مسافرت یک ماهه در سطح استان پرداختم.»
منتصری در جریان انتصاب به سمتهای مختلف دولتی به این نتیجه رسیده بود که نتی که او میزند با مجموعه نتهایی که باید زده میشد تفاوت دارد و قاعدتا اوست که باید حذف شود. شاید همین تفکر بود که باعث شد وی از استانداری کرمان، کنارهگیری کند و راهی فرانسه شود.
کتاب «سالهای خاکستری» که با تولد هوشنگ منتصری آغاز میشود، با خروج او از ایران در سال 1349 به اتمام میرسد: «تصمیم گرفتم که بازنشسته شوم و در حالی که هنوز از دوران خدمتم چند سالی باقی مانده بود، تقاضای خودم را دادم. این را هم بگویم که من میتوانستم مانند خیلیهای دیگر بمانم و با کمی مصالحه و نرمش، در دستگاه حاکمه به مقام وکالت یا وزارت برسم اما مقام برایم ارزشی نداشت. به همین خاطر در سال 1349 به جنوب فرانسه رفتم و همانجا مقیم شدم. از آن زمان، دیگر به ایران نیامدم تا اینکه شیپور انقلاب اسلامی به صدا درآمد.»
«یادداشتهای پراکنده» هم عنوان هشتمین فصل کتاب است که در آن یادداشتهای منتصری منتشر شده است.
«سالهای خاکستری»، روایتگر خاطرات شخصی و در عین حال عمومی هوشنگ منتصری از بخشی از تاریخ معاصر ایران است که همین موضوع آن را حائز اهمیت میکند. صرف نظر از اطلاعاتی که در فصلهای مختلف این کتاب ارائه شده، پیشگفتار مولف نیز به تکمیل این کتاب کمک میکند. در این پیشگفتار، منتصری به مخاطب معرفی میشود. مخاطب همچنین در جریان تدوین کتاب قرار میگیرد و با توضیحات مولف به اهمیت انتشار این کتاب و کتابهایی از این نوع پی میبرد.
تازهترین خبر درباره این کتاب هم این است که در چهارمین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری که از هفتم تا نهم مهر 1394 در اصفهان برگزار شد، در بخش آثار کمیته فرهنگ و مطالعات پایداری با گرایش تاریخ انقلاب اسلامی، شایسته تقدیر شناخته شد.
تعداد بازدید: 1622