18 آذر 1394
عصمت بابادی
آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب در سال 1292 ه.ش در شیراز متولد شد. پدرش سیدمحمد تقی، فرزند میرزا هدایتالله از مراجع بزرگ فارس بود.(1) آیتالله دستغیب پس از اتمام دروس مقدماتی در سن حدود 18 سالگی از طرف مردم محله بازار مرغ شیراز (محله احمدی فعلی) به عنوان امامت جماعت مسجد باقرخان برگزیده شد.(2)
اجرای دستور کشف حجاب زنان و خلع لباس روحانیون در زمان رضاخان، آیتالله دستغیب را در کنار سایر روحانیون مخالف با این طرح قرار داد. مخالفت وی به گونهای بود که حکومت پهلوی از منبر او جلوگیری کرد، تا جایی که روی زمین مینشست و با مردم صحبت میکرد. او به تهدیدهایی که از سوی رژیم میشد توجه نمیکرد تا اینکه آخرین بار وی را تهدید کردند که 24 ساعت مهلت دارد تا لباس روحانیت را از تن درآورد. آیتالله دستغیب در این هنگام به نجف رفت.(3)
وی در نجف از درس اساتیدی چون مرحوم آیتالله حاج شیخ کاظم شیرازی و آیتالله حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی بهره برد. در سن 24 سالگی موفق به کسب درجه اجتهاد از مراجعی چون آیات عظام آقا ضیاء عراقی، شیخ کاظم شیرازی و سید عبدالحسین اصفهانی گردید. آیتالله دستغیب صاحب هشت اجازه اجتهاد بود.(4) آیتالله شیخ محمدکاظم شیرازی هنگام اعطای اجازه اجتهاد به او گفت: «از هر اخلاق ناشایستی پاک است و به هر اخلاق شایستهای آراسته است.»(5)
ارادت به اهل بیت(ع)، تقوی، زهد، صبر، اخلاق حسنه، قدرت بیان و قلم از صفات بارز وی به شمار میرفت.(6) آیتالله دستغیب بعد از مدتی اقامت در نجف به شیراز بازگشت و علاوه بر احیای مسجد جامع عتیق، مدارس قوام، هاشمیه، آستانه، حکیم، مساجد الرضا(ع)، المهدی(عج)، آلرسول(ص)، امام حسین(ع) و روحالله را بازسازی و رونق داد. همچنین با تلاش وی هزاران متر زمین جهت تهیه مسکن در اختیار مستضعفین قرار گرفت که در این زمینه میتوان به مجتمع علیبنابیطالب(ع)، شهرک شهید دستغیب و مجتمع خاتمالانبیا(ص) اشاره کرد.(7)
او در علوم صرف و نحو، منطق، فقه و اصول استعداد خاصی داشت و کتابهای زیادی نیز تالیف کرده است که از جمله آنها میتوان به صلاهالخاشعین، قلب قرآن، سیدالشهدا(ع)، 82 پرسش، معاد، معراج، تفسیر سوره حجرات، داستانهای شگفت، بهشت جاودان، گناهان کبیره، توحید، ایمان، معارفی از قرآن، نبوت، استعاذه، قیامت و قرآن، زندگانی زینب کبری(س)، قلب سلیم و کتابهای دیگر اشاره کرد.(8)
مبارزات دهههای 1340 و 1350
به طور کلی فعالیتهای مبارزاتی آیتالله دستغیب در دهههای 1340 و 1350 چنین است:
مخالفت وی با لایحه انجمنهای ولایتی و ایالتی در سال 1341 که در آن قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان برداشته و برای سوگند، به جای قرآن، لفظ کتاب آسمانی آورده شد. در پی انتشار این خبر علمای قم با ارسال پیام و تلگراف مراتب اعتراض خود را به این تصویبنامه اعلام کردند و امام خمینی(ره) که ریشه این لایحه را در حذف تدریجی مبانی اسلام میدانستند با آن مخالفت کردند. مخالفت روحانیون در نهایت منجر به لغو این لایحه شد. آیتالله دستغیب نیز در شیراز از جمله روحانیونی بود که به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی واکنش نشان داد و اعتراض کرد.(9)
وی در سخنرانیای که در اواخر سال 1341 انجام داد اعلام کرد: «امسال از طرفی به خاطر سالروز شهادت امام صادق(ع) و از طرفی به خاطر گرفتاریها و فقر و فلاکتی که مردم کوچه و بازار با آن دست و پنجه نرم میکنند عید نداریم.» او توجه ویژهای به اوضاع اقتصادی مردم فارس(10) و تاکید شدیدی داشت که در میان مردم باشد، به گونهای که حتی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای رفتن به نماز جمعه هیچگاه با ماشین به مسجد نمیرفت، بلکه پیاده از کوچههای پرپیچ و خم شیراز میرفت تا مردم نیز بهتر بتوانند با وی ارتباط برقرار کنند.(11)
انتشار خبر حمله عوامل حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم در فروردین 1342، آیتالله دستغیب را بسیار متاثر کرد. وی در سخنرانیاش در ارتباط با حادثه فیضیه قم گفت: «موضوعی که هر انسان مسلمانی را به رقت میآورد موضوع قم است که مشاهده کردید چگونه این طلاب بیچاره را که از بلاد دیگر برای فراگرفتن علم به آنجا آمدهاند مورد هجوم و کتککاری قرار دادهاند. آنها را به زندان انداختند و کشتند، گمان نمیکنم بلکه یقین دارم نیست مسلمانی که دلش پر از غم و اندوه نباشد... .»(12)
بعد از سخنرانی آیتالله دستغیب درباره حادثه فیضیه قم تمرکز ساواک بر وی بیشتر شد. با وجودی که ساواک فارس در تدارک برای دستگیری او بود، به سخنرانیهای افشارگرانهاش ادامه میداد. همچنین در مسجد جامع شیراز با سخنرانیهای خود، مردم را آماده مبارزه با حکومت پهلوی میکرد.(13)
به دنبال دستگیری امام خمینی(ره) در شب 15 خرداد و به دنبال آن تظاهرات روز 15 خرداد 1342 که به شهید و زخمی شدن تعداد زیادی از مردم تهران، ورامین و قم انجامید، مردم شهرهای دیگر نیز در حمایت از امام راهپیماییهای گستردهای برپا کردند. در شیراز هم به پیشنهاد آیتالله دستغیب بازار تعطیل شد و مردم دست به اعتصاب زدند. پیشنهاد تعطیلی بازار از طرف آیتالله دستغیب موجب شد که ساواک برای دستگیری وی اقدام کند.(14)
آیتالله دستغیب و آیتالله شیخ بهاءالدین محلاتی از اولین افرادی بودند که بعد از حادثه 15 خرداد دستگیر و در پادگان عشرتآباد تهران زندانی شدند. آیتالله دستغیب 14 روز در زندان عشرتآباد بود و سپس به زندان قزلقلعه منتقل شد. او 45 روز دیگر در بازداشت به سر برد و سرانجام در تاریخ سوم مرداد 1342 آزاد شد. پس از آزادی به مشهد رفت و اول آذر همان سال با استقبال مردم وارد شیراز شد.(15)
آیتالله دستغیب چند ماه بعد به اتهام انتشار اعلامیه و اهانت به مقام سلطنت، به تهران و زندان قزلقلعه برده شد، ولی از وی رفع اتهام شد و در سال 1343 آزاد شد. بعد از آزادی از زندان، دو هفته به مشهد رفت و سپس به قم و به دیدار امام خمینی(ره) رفت و سه روز مهمان ایشان بود. تداوم مبارزات و سخنرانیهای افشاگرانه آیتالله دستغیب موجب ممنوعالمنبر شدن او از طرف ساواک در سال 1352 شد.(16)
مبارزات در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی
آیتالله دستغیب در حرکت دادن به مبارزات مردم استان فارس علیه حکومت پهلوی نقش مهمی داشت. همزمان و پس از برگزاری جشنهای 2500 ساله، حکومت پهلوی که خود را به تمام امور کشور مسلط میدید تلاش کرد با ادامه سالانه جشن هنر شیراز گامی در ترویج فرهنگ غیر دینی و غربی بردارد و در این راه گروههای مختلف خارجی به شیراز سرازیر شدند. در این میان آیتالله دستغیب نیز همانند بسیاری از علما و مردم به این جشنها اعتراض کرد و طی سخنرانیهای مختلف، مخالفت شدید خود را با برپایی این جشنها ابراز داشت. وی در مسجد جامع شیراز بر روی منبر از جشن هنر شیراز انتقاد کرد و گفت: «خداوند لعنت نماید افتتاح کنندگان جشن هنر شیراز را... تا کی این مملکت و جوانها را میخواهید گمراه و منحرف کنید... .»(17)
سخنرانی آیتالله دستغیب در اعتراض به جشن هنر شیراز مقدمه یکی از بازداشتهای او بود.(18) آیتالله دستغیب در دی ماه 1356 نیز در برابر مقاله توهینآمیزی نسبت به امام خمینی(ره) که در روزنامه اطلاعات به چاپ رسیده بود به شدت موضعگیری کرد. با شروع حکومت نظامی و پس از حادثه خونین 17 شهریور 1357 مامورین شبانه به خانه وی رفتند و او را در حالی که بیمار بود به زندان بردند، اما پس از چند ماه زندانی و تبعید آزاد شد.(19)
آیتالله دستغیب در تمام تظاهرات شیراز علیه حکومت پهلوی، با بستن شال سبز به کمر و عصا به دست پیشاپیش صفوف تظاهرکننندگان گام بر میداشت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمایندگی مردم فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی را بر عهده داشت و در پی درخواست اهالی شیراز با امضای طوماری به طول 80 متر، از سوی امام خمینی(ره)، به امامت جمعه شیراز منصوب شد.(20) وی احترام خاصی برای امام قائل بود و جمله معروف «بیعشق خمینی نتوان عاشق مهدی(عج) شد» از اوست. پیروی از دستورات امام باعث افتخار وی بود. آنچنان که در دوران تبعید امام در نجف، چندین نوبت به دیدار امام رفت و برای روشن کردن افکار مردم فارس از جمله در مناطق فسا، مرودشت، کوار، داراب، فیروزآباد، استهبانات، نیریز، سروستان، اقلید، آباده و... به این نواحی مسافرت کرد و موجب تحولات مهمی در اجتماعات مردمی گردید.(21)
فعالیتهای دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، آیتالله دستغیب با سخنان خود جوانان را به حضور در جبهههای دفاع مقدس تشویق میکرد. در تامین امکانات تدارکاتی برای رزمندگان هم تلاش بسیاری داشت و از رزمندگان ایرانی به «انصار الله» تعبیر میکرد.
او جبهههای نبرد را به نمونهای از جنگهای صدر اسلام تشبیه میکرد و دفاع مقدس را وسیلهای برای آشکار شدن انسانیت افراد و صبر و تحمل و بردباری و شهامت آنها میدانست.(22) آیتالله دستغیب در خطبههای نماز جمعه 13 آذر 1360 گفت: «بر هر مرد و زن واجب است که از مرز و بوم کشورش دفاع کند و من به آنهایی که جبهه را ترک کردهاند و به جاهای امن رفتهاند هشدار میدهم که نباید جبهه را ترک کنند... بر تمام شما ملت واجب است که در مقابل کسانی که به ما اعلام جنگ دادهاند بایستید... .»(23)
آیتالله دستغیب در ساعت11:30 بیستم آذر سال 1360، زمانی که قصد رفتن به مسجد جامع شیراز و محل برگزاری نماز جمعه را داشت بر اثر انفجار بمبی، به همراه چند نفر از اعضای دفترش و چند عابر پیاده شهید شدند. عامل ترور دختر 19 سالهای به نام گوهر ادبآواز، از اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بود که خودش هم در حادثه کشته شد. وی به بهانه دادن نامهای به آیتالله دستغیب نزدیک شد و وقتی به او رسید ضامن نارنجکی را که در دستش پنهان بود کشید و نارنجک و بمب همراه او منفجر شد. بدین ترتیب امام جمعه شیراز و یکی از یاران وفادار امام خمینی(ره) در سالهای مبارزه علیه حکومت پهلوی و تاثیرگذار در پیروزی انقلاب اسلامی در استان فارس به شهادت رسید.(24)
پینوشتها:
1- نفس مطمئنه، ص 5
2- شاهد عتیق، صص 14و15
3- همان
4- نفس مطمئنه، ص 7
5- شاهد عتیق، ص 17
6- نفس مطمئنه، ص 7
7- شاهد عتیق، ص 23
8- از محراب تا معراج، ص240
9- شاهد عتیق، ص 23
10- همان، ص 30
11- نفس مطمئنه، صص 10 و 11
12- شاهد عتیق، ص 37
13- نفس مطمئنه، ص 11
14- شاهد عتیق، ص 50
15- همان، ص 69
16- همان، صص 79 و 80
17- همان، ص 80
18- همان، ص 94
19- نفس مطمئنه، ص 15
20- همان، ص 16
21- همان، ص 15
22- همان، ص 18
23- شاهد عتیق، صص 108 و 109
24- همان، ص 124
منابع و ماخذ:
- از محراب تا معراج، واحد انتشارات امور فرهنگی جهاد دانشگاهی، شیراز، 1361
- نفس مطمئنه، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1378
- نورآبادی، علی، شاهد عتیق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383
تعداد بازدید: 1641