03 بهمن 1394
الهام صالح
ظهر روز بیستوسوم: برگی از خاطرات انقلاب در اردبیل، نویسنده: ساسان ناطق، ناشران: حوزه هنری استان اردبیل و نشر محقق اردبیلی، 1391، 120 صفحه
میخواهی با عناوین مطالب آشنا شوی، میخواهی اسامی راویان کتاب را بخوانی، اما این امکان وجود ندارد. از فهرست، هیچ خبری نیست. فکر میکنی شاید ناشر میخواسته ساختارشکنی کند و فهرست را در پایان کتاب ذکر کرده، اما در پایان کتاب هم فهرستی وجود ندارد. نمیدانی با چه کتابی روبهرو هستی. سردرگم میمانی.
در مقدمه، توضیحاتی درباره کتاب ارائه شده، اما این توضیحات نمیتواند جای خالی فهرست را پر کند.
«ظهر روز بیست و سوم»، عنوان کتابی است که برگی از خاطرات انقلاب اسلامی در اردبیل به شمار میرود. این کتاب همان گونه که در مقدمه نیز ذکر شده، حاصل هفت ساعت مصاحبه چهره به چهره با راویان کتاب است. البته نیازی به گفتن نیست که هفت ساعت گفتوگو نمیتواند بیانگر مبارزات انقلابی مردم یک شهر باشد. در این مقدمه، جز اشاره به تعداد ساعتهای مصاحبه با راویان کتاب، اطلاعات چندان مفیدی درباره اثر به مخاطب ارائه نمیشود و مولف کتاب به کلیاتی درباره انقلاب اسلامی بسنده کرده است.
علی لطفی، حسین علویزاده، مهدیقلی نبیزاده، مصطفی اکبری و صابر قرهداغلو، افرادی هستند که در «ظهر روز بیست و سوم» خاطرات خود را بیان کردهاند. به نام هیچ یک از این افراد در مقدمه اشارهای نشده که با توجه به نداشتن فهرست، حداقل لازم بود در مقدمه مولف از آنها نام برده میشد.
این پنج راوی، اتفاقهایی را که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در اردبیل رخ داده، از منظر خود روایت میکنند. پیش از هر روایت، عکس هر یک از این افراد منتشر شده. کار گرافیکی و قابسازی برای این عکسها، آنها را از حالت عکسهای معمول خارج ساخته و شکل بصری زیبایی را برای کتاب ایجاد کرده است.
هر یک از راویان کتاب نیز در هر کدام از این پنج بخش، به صورت کوتاه به مخاطب معرفی میشوند که این ویژگی نیز یکی از مزیتهای کتاب به شمار میرود.
در خاطرات هر راوی میتوان شرایط ایران را پیش از انقلاب و در جریان انقلاب اسلامی به خوبی درک کرد. روایت مهدیقلی نبیزاده که سرهنگ بازنشسته است، با جملهای تکاندهنده آغاز میشود: «هیچوقت به مغزم خطور نمیکرد پشت کردن به مجسمه جرم باشد.»
نبی زاده از پشت کردن به مجسمه شاه سخن میگوید که میتواند بیانگر خفقان حاکم بر جامعه باشد: «هوا هنوز تاریک نشده بود؛ خسته از پرسه زدن در خیابانها، با یکی از دوستانم در میدان مجسمه نشستیم به حرف زدن. یک دفعه مردی با لباس شخصی آمد و گفت: پدرتونو درمیآرم. پشت به مجسمه اعلیحضرت نشستید؟! از همین حرفش فهمیدیم از جیرهخواران ساواک است. میخواست خودی نشان بدهد و پیش مافوقش عزیز و ارجمند شود. یقه جفتمان را گرفت و ما را کشانکشان در آن نزدیکی به یکی از ساختمانهای ساواک برد.»
فرار برخی از طرفداران محمدرضا پهلوی هم موضوع بخشی از خاطرهای است که سردار مصطفی اکبری از فرماندهان سپاه پاسداران روایت میکند: «صمیمی، سردسته شاه دوستها بود. میشنیدم وقتی شاه به اردبیل آمده برای او خوش خدمتی کرده. با او دست داده و گفته به او وفادار میماند. چهارشنبه هجده بهمن 1357 مردم روستای نیار، سوار بر ماشین و تراکتور از خیابان منتهی به میدان مجسمه آن روز و شریعتی فعلی رد شدند، ولی صمیمی و دارو دستهاش آفتابی نشدند.
نوزده بهمن مردم حمله کردند به خانهاش و صمیمی از ترس جانش فرار کرد. میگفتند مردم داخل خانه وسایل شکنجه پیدا کردهاند. شایعه بود در حیاط خانه طنابی از درخت آویزان است که میگفتند درخت دار است.»
در برخی از این روایتها، خاطرات کودکی افراد پررنگ شده است. صابر قرهداغلو که جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است، در بخشی از خاطره خود به اتفاقهایی که در دوران کودکی، تجربه کرده، اشاره میکند: «غروب چهاردهم آبان 1343 از مدرسه خارج شدیم. از دیدن پاسبانهای باطوم به دست یکه خوردم. از مرد میانسالی پرسیدم؛ چی شده عمو جان؟ مرد که انگار از چیزی میترسید، اطرافش را دید زد و گفت: شاه دیشب دستور داده یه روحانی به نام خمینی رو تبعید کنن. فردای آن روز، معلم زنگ اول وارد کلاس شد. یکی از بچهها دست بلند کرد و گفت: آقا اجازه!
ـ چیه؟
ـ آقای خمینی کیه؟ چی کار کرده که شاه گفته تبعیدش کنن؟
خفه شو توله سگ. این حرفا به تو نیومده!»
«ظهر روز بیست و سوم»، کتابی در حوزه تاریخ شفاهی است که خاطراتش، داستانگونه است. نثر این کتاب، مهمترین ویژگی آن به شمار میرود؛ نثری ساده و روان که مخاطب را به مطالعه مطالب ترغیب میکند. انگار نه انگار که با کتابی در حوزه تاریخ شفاهی روبهرو هستی. با خاطرات پیش میروی و این موضوع را هم به خاطر داری که این خاطرات با نثر داستانگونهای که دارند، واقعیتهایی را بیان میکنند که واقعا رخ دادهاند.
شاهد این اتفاقها هم عکسهایی است که با عنوان «یادماندهها» در پایان کتاب منتشر شده. این عکسها به سخنرانیها و راهپیماییها اختصاص دارد، اما هیچ یک از آنها شرحی ندارند تا مخاطب با عکسی که با آن مواجه است، بیشتر آشنا شود.
پشت جلد «ظهر روز بیست و سوم» نیز دربردارنده بخشی از مقدمه است که بهتر بود بخشی از خاطرات راویان در آن منتشر میشد.
اضافه شدن فهرست و همچنین افزودن شرحی برای عکسها میتواند این کتاب را به کتابی خوب در حوزه تاریخ شفاهی تبدیل کند.
تعداد بازدید: 1611