17 بهمن 1394
ناصر زاغریتفرشی
هر چند نمیتوان هنر را تنها عامل پیروزی در انقلابهای مردمی برشمرد ولی نقش سرودهای انقلابی را در برانگیختن شور و هیجان انقلابی و دامن زدن به آتش خشم برخاسته از نهاد ملت ستمدیده، نمیتوان نادیده گرفت. حرکات اعتراض آمیز مردم و فریاد دادخواهی ملت ایران، سبب شد تا شرارههای آزادیخواهی در دل هنرمندان متعهد انقلابی زبانه کشیده و برآن شوند تا به سهم خود، قدمی در راه رسیدن به آرمانهای انسانی و اهداف عدالتخواهانه انقلاب اسلامی بردارند.
سال 1357 سرودهای انقلابی، زبان اعتراض مردم برای به نقد کشیدن رفتار حکومت پهلوی شد. زبانی که از ورای واژهها و نتها، پیامی کوبنده و آهنین به گوش این حکومت رساند. هسته اصلی موسیقی انقلابی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی شکل گرفت؛ آنجا که شاگردان دکتر داریوش صفوت در آن فعالیت میکردند.
موسیقیدانانی چون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، داریوش طلایی و... اینها پیش از آن که از مدار حاکمیت عدول کنند، بر ساختار موسیقی خروج کردند و نقطه آغاز این اتفاق، برنامههای موسیقی ایرانی در شیراز بود؛ جایی که آثاری چون کنسرت نوا و راست پنجگاه در آن اجرا شد.
کمکم با شکلگیری اعتراضهای مردمی و راهپیماییها هنرمندان نیز پا به عرصه مبارزه نهادند. پس از فاجعه 17شهریور، موسیقیدانان رادیو با محوریت هوشنگ ابتهاج که مسئول موسیقی رادیو بود، در اقدامی انقلابی، دسته جمعی استعفا کردند تا سهمی از حرکتهای اعتراضآمیز داشته باشند. آن روزها، محمدرضا لطفی به عنوان آهنگساز، برنامهای ساخت که روح انقلابی در آن دمیده بود؛ برنامهای که شامل دوبیتیهایی غمناک بود. فضای تیره این دو بیتیها، اعتراض آشکاری به حکومت پهلوی بود. نوای انقلاب به همین جا ختم نشد؛ بلکه گروههای دیگر نیز با اجرای سرودهای گوناگون نهال نوپای انقلاب را آبیاری کردند.
حسین علیزاده از دیگر آهنگسازان انقلابی بود که کار خود را با دو قطعه آغاز کرد. او ابتدا «سواران دشت امید» را در ماهور و با تمی حماسی ساخت که در آن تصاویر شگفتی دیده میشد. سپس «حصار» را ساخت برای دلداری دادن زندانیان سیاسی که همسرش نیز جزء آنان بود. وقتی «حصار» از رادیو پخش شد، زندانیان سیاسی هم آن را شنیدند و کار به جایی رسید که در بعضی زندانها، جوانان در بند، برای داشتن رادیو دست به اعتصاب غذا زدند.
این زمزمهها سرآغاز تشکیل کانونی به نام کانون «چاووش» بود. چاووش زمزمه انقلاب بود؛ زمزمهای که در قالب 10 برنامه مستقل تدوین و راهی بازار شد. در این برنامهها حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان، شهرام ناظری، علیاکبر شکارچی، حمید متبسم، ارشد تهماسبی، فرخ مظهری، عبدالنقی افشارنیا، برادران کامکار، جمشید و جلیل عندلیبی، صدیق تعریف، سعید فرجپوری، زیدالله طلوعی و... هنرمندانی بودند که قطعات بدیع و شورانگیزی را در کانون چاووش اجرا و ماندگار کردند.
حسین علیزاده پس از قطعه «سواران دشت امید»، تصنیفهایی ماندگار چون «میهن» با مطلع «ایران خورشیدی تابان دارد...»، «شهید» با مطلع «شهید، شهید، شهید، راه تو افتخار، نام تو ماندگار...، «ژاله خون شد» و... کارهایی از این دست را پدید آورد. اما در این میان پرویز مشکاتیان آهنگساز خلاق دیگری بود که تاثیر زیادی در آهنگسازی آن سالها گذاشت. او با ساخت تصنیف جاودانه «همراه شو عزیز» و «ایرانی» با مطلع «ایرانی به سر کن خواب مستی» جایگاه خود را در میان آهنگسازان آن دوره تثبیت کرد.
در میان خوانندگان، شهرام ناظری، جوان خوشآتیه آن روزها که در جشنواره باربد خوش درخشیده بود، کارهای فراوانی را در زمینه موسیقی انقلابی انجام داد؛ آثاری نظیر تصنیف «کاروان» با مطلع «میگذرد کاروان روی گل ارغوان، قافله سالار آن سرو شهید جوان...»، تصنیف «شهید» به آهنگسازی علیزاده، تصنیف «مژده شادی» با مطلع «ما دلیرانه به تاریکی شب تاختهایم، طرح نابودی شب تا سحر انداختهایم...»، «آزادی» با شعر فرخی یزدی و با مطلع «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی، دست خود زجان شستم از برای آزادی...». او یکی از پرکارترین خوانندگان دوره انقلاب به شمار میآید؛ خوانندهای که در کنار کمیت در کیفیت هم وسواس به خرج میداد.
در این مجال و مقال برآنیم که به معرفی چند سرود انقلابی از مجموعه چاووش بپردازیم. مجموعهای که نقطه امیدی بود برای بیان احساسات و عواطفی که سالها در نطفه خفه شده بود؛ تلاشی بزرگ برای خلق زمزمه انقلاب؛ فریادی برای رسیدن به روشنایی روزهای سپید در پیش.
شبنورد
این سرود در شرایطی خلق شد که انقلاب اسلامی به روزهای اوج نزدیک میشد. شاه فرار کرده بود و امام خمینی(ره) قصد مراجعت به وطن داشت. دستگاه نظامی و امنیتی حکومت پهلوی به شدت مشغول فعالیت بود. کشتارها، بازداشتها و حکومت نظامی به قوت خود باقی و ترس بر دلها حکومت میکرد.
خانه محمدرضا لطفی در امیرآباد، در کنار بیمارستان هزارتختخوابی، فاصله چندانی با میدان انقلاب که کانون تظاهرات مردمی بود، نداشت. لطفی روزها به میان مردم میرفت و شبها ناظر آمبولانسهای حامل شهدا و زخمیها بود که آژیرکشان وارد بیمارستان میشوند. یکی از شبهای بهمن 1357، لطفی با لباس آغشته به خون، خسته و پریشان به خانه باز میگردد و به جستوجوی قطعه شعری که بیانگر حال مردم معترض باشد، میپردازد. تا اینکه به شعری از اصلان اصلانیان، با این مطلع بر میخورد: «شب است و چهره میهن سیاهه، نشستن در سیاهیها گناهه...»
شعر به جانش مینشیند. سهتار را برمیدارد، ضبط را روشن میکند و آنقدر در مایه دشتی مینوازد و میخواند که نغمه مناسب شعر را پیدا میکند و همان شب مقدمه و آهنگ «شبنورد» را مینویسد. برای خواندن این اثر، کسی بهتر از شجریان پیدا نمیکند. شجریان البته به اندازه لطفی و بعضی دیگر از اعضای گروه شیدا سیاسی نبود، اما روزی که هنگام ورود به آپارتمان لطفی در امیرآباد، اعلامیه دعوت به جنبش علیه حکومت پهلوی را دستش دادند و البته تحت تأثیر دیگر اتفاقات سال ۵۷ و در رأس همه کشتار ۱۷ شهریور، آنقدر انگیزه یافته بود که پیشنهاد لطفی را برای خواندن تصنیف شبنورد پذیرفت.
یکی دو روز بعد، تصنیف شبنورد، با نوازندگی برخی از اعضای گروه شیدا، شبانه در استودیو بل ضبط میشود. دکلمه اشعار را نیز مهدی فتحی انجام میدهد. چند روز بعد این تصنیف در کنار ساز و آوازی محزون از شجریان و لطفی و نیز تصنیف و آوازی از شهرام ناظری، با نام «آزادی»، تحت عنوان «چاووش ۲»، در قالب نوارهایی میان مردم توزیع میشود. با پیروزی انقلاب، محمدرضا لطفی نوار مادر «شبنورد» و «آزادی» را به تلویزیون میبرد و اولین هدیه اهالی موسیقی سنتی را به انقلاب و مردم انقلابی تقدیم میکند.
متن تصنیف شبنورد چنین است:
شب است و چهره میهن سیاهه
نشستن در سیاهیها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هر که عاشقه پایش به راهه
برادر بیقراره برادر شعلهواره
برادر دشت سینهش لالهزاره
شب و دریای خوفانگیز و توفان
من و اندیشههای پاکپویان
برایم خلعت و خنجر بیاور
که خون میبارد از دلهای سوزان
برادر نوجوونه برادر غرق خونه
برادر کاکلش آتشفشونه
تو که با عاشقان دردآشنایی
تو که همرزم و همزنجیر مایی
ببین خون عزیزان را به دیوار
بزن شیپور صبح روشنایی
برادر بیقراره برادر نوجوونه
برادر شعلهواره برادر غرق خونه
برادر کاکلش آتشفشونه
سپیده
تصنیف سپیده که عموماً به نام «ایران، ای سرای امید» هم شناخته میشود، عنوان یکی از تصنیفهای ساختهشده توسط محمدرضا لطفی است که در ششمین آلبوم موسیقی از مجموعه ۱۲ آلبوم چاووش، اثر کانون فرهنگی و هنری چاووش، به همراه چندین قطعه آواز و تصنیف دیگر در دستگاه ماهور آمده است. این تصنیف، در همان روزهای نخست انقلاب ۱۳۵۷ ایران ساخته شده و بنابر گفته لطفی، خودش آن را در شب پیروزی انقلاب ایران به رادیو برد و آن را پخش کرد. این تصنیف برای نخستین بار در آذر ۱۳۵۸ در دانشگاه ملی(شهید بهشتی کنونی) اجرا شد. محتوای موسیقایی این آلبوم مرتبط با حوادث و شرایط اجتماعی ایران در زمان وقوع انقلاب ۱۳۵۷ است. در این اثر هوشنگ ابتهاج (هـ. الف. سایه) به عنوان شاعر، محمدرضا شجریان به عنوان خواننده و محمدرضا لطفی به عنوان آهنگساز و سرپرست گروه شیدا حضور دارند.
طبق توضیحات محمدرضا لطفی بر روی جلد آلبوم، تصنیف سپیده به صورت اتفاقی، توسط کیوان ابتهاج (پسر هوشنگ ابتهاج) در حین اجرای کنسرت ضبط شده است.
لطفی درباره ساخت این قطعه میگوید: «تصنیف سپیده دیرتر از مقدمه آن ساخته شده است. چند ماه پیش از نخستین کنسرت این اثر، وقتی به منزل سایه رفتم و با سهتار، آهنگ تصنیف را برای او نواختم علاقهمند شد که شعر آن را بسراید. خواهش کردم هر چه زودتر اقدام کند چون کنسرت در راه بود و بدون این تصنیف، کارمان ناقص میماند. کار سرودن شعر طولانی شد و من نگران بودم، تا این که یک هفته مانده به اجرای کنسرت شعر آماده شد و من آن را نزد شجریان بردم.»
محمدرضا لطفی پس از بازگشتش به ایران و اجرای چند کار متفاوت این آلبوم را یک بار دیگر به صورت زنده در یک کنسرت اجرا کرد، اما این بار با حضور محمد معتمدی به عنوان خواننده و اجرای گروه همنوازان شیدا. این اثر نیز در قالب یک آلبوم تصویری توسط مؤسسه آوای شیدا منتشر شد.
متن تصنیف سپیده چنین است:
ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید
بنگر کزین ره پر خون
خورشیدی خجسته رسید
اگر چه دلها پر خون است
شکوه شادی افزون است
سپیده ما گلگون است، وای گلگون است
که دست دشمن در خون است
ای ایران غمت مرساد
جاویدان شکوه تو باد
راه ما، راه حق، راه بهروزی است
اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی است
صلح و آزادی جاودانه در همه جهان خوش باد
یادگار خون عاشقان، ای بهار
ای بهار تازه جاودان در این چمن شکفته باد
منبع:
ـ روزنامه جام جم، شماره 3065 به تاریخ 23/11/89، صفحه 8
تعداد بازدید: 3676