02 اردیبهشت 1395
الهام صالح
صلای صبح: وقایع 19 تا 22 بهمن ماه 1357 در شهرستان کرج، مصاحبه و تدوین: خانزاد محمودی، دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان البرز و انتشارات سوره مهر،1392، 110 صفحه
طرحی با تونالیتههای آبی و دستی که یک عکس را نشان میدهد و تصویری از امام خمینی(ره) بر زمینه آبی جلد است. طرح جلد در صفحات داخل کتاب هم تکرار شده و رنگ آبی تا صفحات داخلی کتاب ادامه یافته است.
عنوان کتاب با رنگ سفید بر جلد آبی رنگ نقش بسته: «صلای صبح». در کنار این عنوان میتوان توضیحات بیشتری را مشاهده کرد؛ توضیحاتی که مخاطب را درباره موضوع کتاب، راهنمایی میکند: «وقایع 19 تا 22 بهمن ماه 1357 در شهرستان کرج».
«صلای صبح»، کتابی در زمینه تاریخ شفاهی است که به صورت ویژه، بازه زمانی 19 تا 22 بهمن 1357 را بازگو میکند. این کتاب شامل 15 روایت است و هر روایت توسط یک شخص بیان شده. این اشخاص، خاطرات خود را از چند روز منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی بازگو کردهاند.
صبح 21 بهمن توی صف نفت ایستاده بود که با صدای مردی به نام شیخ علی مثل بقیه مردم، صف را ترک کرد، ظرفهای نفت را به خانه برد و بعد با مردم همراه شد. «محمدرضا چوپانبیشه» آن زمان نوجوانی 14- 15 ساله بوده، اما خاطرات روز 21 بهمن 1357 را به خوبی به خاطر دارد. او که در صبح روز 21 بهمن زخمی شده، درباره آن روز چنین نقل کرده است: «شروع کردم به سر و صدا کردن. التماس و ناسزا را در هم آمیخته بودم و فریاد میزدم: «شما را به خدا نزنید!... نکشید!...» یکی از فرماندهها که چهار ستاره روی دوشش بود، متوجه من شد. شاید فهمید خیلی ترسیدهام. نزدیک من آمد و به تندی گفت: «برای چه سر و صدا میکنی ...» گفتم: «چرا تیراندازی میکنید؟ خب تیراندازی نکنید!» لگدی حوالهام کرد و من خودم را کنار کشیدم. احساس کردم یکی از پاهایم دیگر دنبالم نمیآید. متوجه شدم که با آن رگبار، تیری به پایم اصابت کرده و زخمی شدهام.»
بین این 15 روایت، میتوان روایتهای زنانه ماجرا را هم مشاهده کرد. «سیده منیژه حسینی» که سال 1357 نوجوانی 12 ساله بوده، یکی از این خاطرات را نقل میکند. خاطرهای که به خوبی نشان میدهد در پیروزی انقلاب، افرادی از گروههای مختلف نقش داشتهاند. نقش زنان نیز در این پیروزی پررنگ بوده است: «به همراه تعدادی از بچهها خانه به خانه در میزدیم تا صابون و بطری جمع کنیم؛ بطریهای خالی نوشابه و آبلیمو. بعد آنها را میبردیم عباسآباد، خانه خواهرم خدیجهسادات که در باغی بزرگ بود. زنها همه آنجا جمع شده بودند. به ردیف در حیاط نشسته بودند، صابون رنده میکردند و داخل شیشهها میریختند. بعد آنها را پر از بنزین میکردند و بعد از کارگذاشتن فتیله، درهایشان را محکم میبستند. کوکتلمولوتفها را برای مردها آماده میکردند تا بتوانند در برابر ارتشیها از خود دفاع کنند.»
همه روایتهای این کتاب، نمایانگر حضور مردم و تلاش تک تک آنها برای پیروزی انقلاب است. «مرادعلی آهویی» نیز که آن زمان 37 سال داشته، از 21 بهمن در ولدآباد محمدشهر کرج، خاطرهای دارد: «صبح روز 21 بهمن بود. عابری دوچرخهسوار به ما اطلاع داد که لشکری از سمت کرمانشاه و همدان به طرف جاده مردآباد میآید. آن زمان عضو انجمن ولدآباد بودم. سریع رفتم پشت بلندگوی مسجد و موضوع را به مردم اعلام کردم. جمعیت زیادی جمع شد. گفتم: «باید برویم و سرخطها را ببندیم!» یک وانت مزدا 1600 داشتم. تعدادی جوان را سوار کردم و رفتیم سمت باغ اربابی، باغی که تعداد زیادی لاستیک کهنه در آن ریخته بودند. ماشین را پر از لاستیک کردیم و از خیابان 22 بهمن راه افتادیم به سمت سر جاده. سر جعفرآباد که صد متری تا جاده فاصله داشت، ماشین را نگه داشتم. مردم لاستیکها را از وانت پایین آوردند و بردند که توی جاده بچینند.»
«غلامحسین قرهخانلو»، «اللهیار قادری یکتا»، «سیده منیژه حسینی»، «ناصر حاجقلی»، «محمدرضا چوپانبیشه»، «حسن ترک تاتاری»، «مرادعلی آهویی»، «محمد مهینخاکی»، «حسن کولیوند»، «دکتر محمدجواد کولیوند»، «زینبخاتون نصیرزارع»، «علی رنجی»، «حسن بقایی»، «دکتر عباسعلی زالی» و «برزو کلانتری»، 15 راوی این کتاب هستند. لازم بود در فهرست کتاب یا در صفحهای به صورت مجزا به اسامی این افراد اشاره میشد، نه اینکه فقط در مقدمه کتاب از آنها نام برده شود.
هر روایت، با عکسی از راوی آغاز و معرفی کوتاهی از راوی نیز در ابتدای آن ارائه میشود تا مخاطب به صورت کلی با راوی آشنایی یابد. این عکسها در ابعاد یکسانی ارائه شده است. مزیت دیگر کتاب «صلای صبح»، مقدمهای است که در ابتدای کتاب قرار گرفته. تدوینگر کتاب در این مقدمه، روندی از تهیه و تدوین گفت وگوها و مشکلات کار را ارائه کرده است. این موضوع یعنی آگاه ساختن مخاطب از روند تدوین کتاب، در کمتر کتابی مورد توجه قرار میگیرد، اما در «صلای صبح» با مخاطب درمیان گذاشته شده است.
اغلب عکسهای به کار رفته در این کتاب، از کیفیت مناسبی برخوردار است. عکسهای بخش اسناد و تصاویر نیز در اندازههایی یکسان ارائه شده که به بهتر شدن فرم گرافیکی کتاب کمک کرده و یک ویژگی مثبت به شمار میرود.
طرح جلد کتاب هم از زیبایی و جذابیت لازم برخوردار است و میتواند مخاطب را به مطالعه ترغیب کند.
«صلای صبح»، کتابی در حوزه تاریخ شفاهی است و رویدادهایی را که در جریان انقلاب اسلامی در کرج رخ داده، به مخاطب معرفی میکند. در ابتدای کتاب هم بخشی با عنوان «تاریخ انقلاب در کرج» وجود دارد که خلاصهای از رویدادهای چند روز مانده به پیروزی انقلاب اسلامی را در این شهر مورد بررسی قرار میدهد.
این کتاب، مجموعهای از خاطرات افرادی است که آن روزها را تجربه کردهاند و حالا این خاطرات را با مخاطب امروز به اشتراک میگذارند.
تعداد بازدید: 1584