09 اردیبهشت 1395
الهام صالح
همافر، پدیدآور: مهدی نوروزی، مشخصات نشر: تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و شرکت انتشارات سوره ، 1394، 432 صفحه
بیعت همافران با امام خمینی(ره) در بهمن 1357، اتفاقی بود که برای حکومت پهلوی بسیار گران تمام شد. این موضوع تا حدی برای آنها سنگین بود که عکس منتشر شده از این بیعت را جعلی خواندند. پیوستن نیروهای نظامی به انقلاب اسلامی، موضوعی قابل اهمیت است که به انتشار کتاب «همافر» انجامیده است. بر اساس آنچه در مقدمه عنوان شده، این کتاب میخواهد بخشی از فعالیتهای انقلابی سطوح مختلف ارتش حکومت پهلوی اعم از نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی را از زاویه خاطرات به تصویر درآورد.
اما مولف در بخشهایی از کتاب به کلیگویی اکتفا کرده است. این موضوع در فصلهای 37 و 38 به خوبی به چشم میخورد. فصل 37 جز بخش پایانی آن شامل خبرهایی از روزنامههای آن دوره است. فصل 38 هم توضیحاتی کلی را درباره بیعت همافران، درج خبر این بیعت در روزنامه کیهان، جعلی خواندن آن از سوی ستاد بزرگ ارتشتاران حکومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی ارائه میکند.
این اتفاق در سایر فصلها هم رخ میدهد. به عنوان مثال در فصل 26 (ص 266) اینطور عنوان شده: «شب تار استبداد و استعمار و سیاهکاریهای عوامل آنها داشت به سر میآمد! قیامهای پیدرپی مردم شریف ایران در شهرستانهای مختلف همراه با نسیم روحبخش آزادیخواهی، خواب را از سر خفتگان پرانده بود. زمانه از نو در حال آزاد شدن بود. کودکان دورهی طلایی انقلاب، بیترس و واهمه با سینههای ستبر و ارادههای قوی با شعار «اللهاکبر»، قدم به صحنههای مبارزه با فساد و زشتیها گذاشته بودند. و چه زیبا و تحسینبرانگیز از نیل به شهادت استقبال میکردند!»
از اینگونه توضیحات کلی در این کتاب، کم نیست. این رویدادهای کلی، اما به خاطرات جزییتر و شخصیتر راوی نیز گره خوردهاند. به عنوان مثال راوی کتاب که خود جزو همافران بوده، درباره ملاقات با شخصی به نام استوار جوادی، پرسوجو از اینکه چه کتابهایی را مطالعه میکند و درخواست وی برای انتقال این کتابها به ضداطلاعات نیروی هوایی اینطور توضیح میدهد: «دستور عجیبی بود. فردا صبح، اول وقت اداری، تَرکِ موتور یکی از دوستان، کارتن کتابها را به اتاق آقای جوادی رساندم. او مثل دو ملاقات قبلی، با ادب و احترام از من پذیرایی کرد. بعد از تحویل کتابها، که به زعم او همهی کتابهای من بود، برگهای جلویم گذاشت و با لبخندی اشاره کرد که آن را امضا کنم. متنِ تایپ شده برگه به این مضمون بود: اینجانب............ متعهد میشوم از این تاریخ به بعد، قبل از مطالعه هر کتابی، از سازمان ضداطلاعات اجازه بگیرم. محل امضاء............. مورخه............. چند لحظهای شوکه شدم. با خودم فکر کردم چطور چنین چیزی ممکن است؟!»
مولف کتاب «همافر» در بخشهایی از کتابش به مقایسه زندگی مردم عادی ایران با زندگی ثروتمندان و حتی مقایسه زندگی مردم ایران و کشورهای اروپایی میپردازد. این مقایسهها از فصل اول کتاب که وی برای یک دوره آموزشی به «پادگان آپوود» در لندن رفته، آغاز میشود و فعالیت در ایستگاه رادار جزیره کیش را نیز دربرمیگیرد. مولف در بخشی از کتاب با اشاره به اینکه در یکی از روزهای اقامتش در جزیره کیش شاهد تقسیم گوشت لاکپشت دریایی بین بومیها بوده، در مقایسه وضعیت مردم فقیر جزیره کیش و وابستگان خانواده پهلوی مینویسد: «آن بومی درست میگفت. عمده غذای آنها از جانوران دریایی تامین میشد. در کل جزیره بیشتر از دو یا سه گاو وجود نداشت که در آنجا رها بودند. تابستانها یا وقتهایی که گرمای هوا علفها را میسوزاند و خشک میکرد، از فرط لاغری، دندههای شکمشان به پوست چسبیده و استخوانهای دست و رانشان از زیر پوست معلوم بودند.»
در ادامه چنین نقل شده:«محیط آنجا اجازه نگه داشتن گاو یا گوسفند را به آنها نمیداد. مگسها با شور و هیجان وصفناپذیری جولان میدادند. با شکمهای سیر از روی لاشه پرواز کرده و بر سر و صورت اطرافیان فرود میآمدند. بر دستها و دامنهای لزج و پرچربی دخترکان، انبوهی مگس نشسته بود و آن دو که دامنهای خود را محکم چسبیده بودند قادر به پراکندن مگسها نبودند. از همانجا محوطه کاخهای سلطنتی به وضوح نمایان بود.»
مخاطب در این کتاب با حجمی از مطالب روبهرو میشود که سرفصلی برای آنها مشخص نشده. فصلها صرفا با عدد از یکدیگر متمایز شدهاند. کتاب، همچنین فهرست مطالب ندارد.
عکسها، پایانبخش این کتاباند. این عکسها از صفحه 397 شروع شدهاند و در صفحه 412 به پایان میرسند. آنچه جالب توجه است اینکه راوی، حتی عکس برخی از افرادی را که با آنها ارتباط نزدیکی نداشته، در این بخش گنجانده. تصویری از «صمد بهرنگی» که در بخشهای مختلف به کتابهای او اشاره شده، یکی از همین عکسهاست.
در این بخش هم نکتهای از قلم افتاده. اغلب عکسهای مورد استفاده، عکسهایی شخصی هستند که توسط عکاسان معروف ثبت نشدهاند، اما یکی از تصاویر که به موضوع بیعت همافران با امام خمینی(ره) اختصاص دارد، عکسی معروف و تاثیرگذار است که توسط زنده یاد «عبدالحسین پرتوی» به ثبت رسیده است. در فصل 38 ضمن اشاره به این موضوع که خبر بیعت همافران با رهبر انقلاب اسلامی، در آن اوضاع بحرانی، ضربه شدیدی به حکومت پهلوی وارد کرد، اعلامیه ستاد بزرگ ارتشتاران درباره آن آورده شده است. با توجه به این واکنش، معروف بودن عکس و تاثیری که در روند پیروزی انقلاب اسلامی داشت، بهتر بود به نام عکاس اشاره میشد.
نکته جالب توجه در بخش «عکسها» اینکه در کنار هر عکس، شماره صفحه مطلب مرتبط با آن نیز درج شده است.
از طرفی، نکته دیگری که در کتاب به شدت پررنگ است، قضاوتهای راوی است. بهتر بود مولف کتاب، خاطرات خود را بیان میکرد و قضاوت را بر عهده مخاطب میگذاشت، یا اگر هم قضاوتی صورت میگرفت، اینقدر پررنگ نبود که به آسانی به چشم بیاید.
کتاب «همافر»، اتفاقاتی را که در جریان انقلاب اسلامی در نقاطی مانند ایستگاه رادار جزیره کیش، پایگاه هوایی مشهد و ایستگاه رادار بابلسر رخ داده، دربر میگیرد. اگر این کتاب با تامل بیشتری نوشته و از کلیگوییهای آن کاسته میشد، میتوانست به هدف خود که نشان دادن گستردگی تلاشهای چهرههای معتقد نظامی در مقابله با حکومت پهلوی است، نزدیکتر شود.
تعداد بازدید: 1436