30 خرداد 1395
مینو خانی
31 خرداد روز شهادت دکتر مصطفی چمران است که در سال 1360 در مسیر دهلاویه- سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. وی که در سال 1311 در تهران متولد شده بود، سیاستمدار و بنیانگذار ستاد جنگهای نامنظم برای مقابله با جنگ صدام علیه ایران بود. تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و تشکیل سازمان امل با همکاری امام موسی صدر در لبنان، پیش از انقلاب اسلامی است. و با پیروزی انقلاب در ایران، پس از ۲۱ سال به وطن بازگشت و پس از آموزش نیروهای سپاه، به عنوان معاون نخستوزیری دولت موقت در امور انقلاب منصوب شد. بعد از موفقیت در آزادسازی پاوه، مسوولیت وزارت دفاع به وی سپرده شد. از دیگر مسوولیتهای او میتوان به نمایندگی تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی و نمایندگی امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع اشاره کرد. با شروع جنگ به اهواز رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیانگذاری کرد. از دیگر کارهای مهم وی، ایجاد هماهنگی بین نیروهای ارتش، سپاه و نیروهای داوطلب مردمی بود که در منطقه جنگی حضور داشتند. شهید دکتر چمران بر پردههای ناصر پلنگی یکی از پایهگذاران نقاشی انقلاب و دفاع مقدس ماندگار شده است.
پلنگی آموزش نقاشی را از 12 سالگی در همدان شروع کرد. اولین استاد وی، تقی حجاریان بود. سپس در سال 55 شاگرد اول رشته نقاشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد و تحت نظر اساتیدی همچون هانیبال الخاص، محمدحسین حلیمی و جواد حمیدی (که ارتباط نزدیک دوستانه و هنری با او داشت)، قرار گرفت. مقطع کارشناسی ارشد را در دانشگاه تربیت مدرس (1368) گذراند و در حال حاضر (زمان تدوین این اثر) دانشجوی دوره دکترا در دانشگاه چمبرتون استرالیا است.
تجربیات و مراحل متفاوت زندگی در هر مقطع از زندگی هنرمند، در انتخاب موضوع برای خلق اثر هنری تاثیر میگذارد. موضوع آثار پلنگی متاثر از فضای زندگی و تجربیات متفاوت اوست و به چندین دوره تقسیم میشود. دوره اول به فضای قبل از سال 1357 و تجربیات او در زادگاهش مربوط است، برای همین اغلب تصاویری از زندگی اجتماعی مردم است؛ روستاییان، کوچ کردنهایشان و قهوهخانههای همدان. دوره دوم با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران همراه است و اغلب طراحیها و آثار وی به حوادث دوران جنگ که به طور مستقیم در آن صحنهها حضور داشته، مربوط است. حاصل این دوران بیش از پنج هزار طرح و چندین تابلوست: «الان که به طراحیهای آن دوره نگاه میکنم، در خطوط، یک درد و دفاع و نگاه مظلومیت، غریبی، تنهایی، فریاد، مصیبت و خرابی میبینم. یعنی شاید در سه، چهار هزار طراحی آن زمان، تماماً این روحیه دیده میشود. در واقع یک حالتگرایی که میخواهد ظلمی را که اتفاق افتاده و واکنش مردم نسبت به آن را نشان دهد؛ زنانی که در بیمارستان هستند، مادری که بچهاش را دفن میکند یا گل پرپر میکند، پیرمردی که فریاد میکشد، سرباز یا رزمندهای که زخمهایش را میبندد و ... در آثار من نگاه اکسپرسیوی [نمایش درونی] دیده میشود که از ذهن یک جوان 23 ساله دانشجوی سال دوم دانشکده هنرهای زیبا به این پدیده نگاه کرده است(1).
پلنگی این دو پرتره را در دو سال متفاوت و با فاصله زمانی 20 سال خلق کرده است. در اثر اول که در سال 1359 خلق شده، بر زمینهای سرخ رنگ تصویر دکتر چمران را که اسلحه بر دوش دارد و فشنگ بر سینه، تصویر کرده است. در سمت چپ تصویر، افرادی در همان زمینه سرخ رنگ جنازههایی در کفن سفید پیچیده را بر دوش حمل میکنند. سفیدی کفن آنها به تاشی زرد و طلایی در زمینه سرخ رنگ تبدیل شده است. پشت سر چمران، رزمندگان مسلح به صف شدهاند. در گوشه سمت راست تصویر، رزمندهای تنها قرآن به دست نشسته است. تموج رنگ قرمز تاکیدی بر قدرت و صلابت سوژه است. پلنگی در تصویر دوم که در سال 1378 خلق شده، پرتره شهید چمران را میان تصاویری از شهدا ترسیم کرده است. پسزمینه اثر، آبی است، رنگ لباس دکتر چمران سبز و تاشهای قرمز و نارنجی در میان اثر پراکنده است. علیرغم تصاویر معلق در فضا، سکون و سکوت بر این پرده غلبه دارد.
آنچه این دو اثر را حائز اهمیت میکند، سوژه آن است. به عبارتی پلنگی بر یکی از مهمترین ویژگیهای پرترهسازی در جهان که به تصویر کشیدن خصوصیات شخص است، تاکید کرده است. دکتر چمران در این دو اثر چنان نمایانده شده که در زندگیاش بوده است: نماد مقاومت، قدرت، ایستادگی، هوش و ذکاوت. وی همیشه کسی بوده است که به این صفتها معروف بوده است. در تابلوی اول، سرخی یکدست پسزمینه، انگار موجی از حماسه و خون است که دکتر چمران به عنوان پیشقراول با لبخند آن را پشت سر گذاشته است. حضور سربازها، به ردیف یا نشسته جلوی سنگر، فضای جبهه و جنگ را تداعی میکند. این اثر در زمانی ترسیم شده که دکتر چمران هنوز زنده بوده است. اما در تصویر دوم، وی در میان شهدا قرار گرفته است. یعنی زمانی که دکتر چمران شهید شده و به خیل شهدا پیوسته است.
پلنگی معتقد است پیام اثر هنری، پیام حقیقت است. هنرمند حقیقت را کشف و آن را بیان میکند: «میتوان گفت که هنرمند به معنای واقعی عصاره یک فرهنگ است و توانسته میراث خاطره قومی خود را حفظ نماید و این میراث فرهنگی بشری را روی گردهاش حمل کند و این بار سبکی نیست... نقاشی انقلاب جریانی با تحلیل ساختاری نیست، بلکه جریانی است با تحلیل مفهومی و محتوایی و مفهوم و محتوا به تناسب تحولات تاریخی درک میشود، هرچند به لحاظ ساختاری همان تقسیمبندی نقاشان معاصر ایران در آثارشان دیده میشود. چون این نقاشان سیر کردهاند و تجربه میکنند تا ببینند که کدام شیوه و سبک و کدام مکتب میتواند عاشورا را به بهترین شکل به تصویر بکشد و بتواند مفاهیم عرفانی همچون موضوع شهادت، معرفت، ایثار، مقاومت، غیرت و مفاهیم مجرد و معنوی مثل ازل، عشق، شور و حماسه را بیان کند(2).
پینوشت:
تعداد بازدید: 2029