14 تیر 1395
الهام صالح
آقای مهربان: زندگینامه و خاطرات حجتالاسلام و المسلمین غلامعلی مهربان، گفتگو و تدوین: وحید کارگر جهرمی، ناشران: حوزه هنری استان فارس و مرکز نشر کتاب آسمان هشتم، 1392، 432 صفحه
همزمان با فعالیتها و مبارزات آیتالله کاشانی و دکتر مصدق در زمینه ملی شدن صنعت نفت، وارد فعالیتهای سیاسی شد. تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه خان آغاز کرد و به دانشسرای مقدماتی جهرم وارد شد. در دانشسرای عالی نیز تحصیل کرد. از مبارزان انقلابی بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مسئولیتهای متعددی را بر عهده گرفت. کتاب «آقای مهربان» میخواهد از خاطرات او بگوید. او حجتالاسلام غلامعلی مهربان است.
کتاب «آقای مهربان» از چهار بخش تشکیل شده و هر بخش نیز دارای فصلهای مختلفی است. بخش اول کتاب درباره «خاطرات و فعالیتهای قبل از آغاز مبارزات انقلاب اسلامی» است که فصلهای «تولد، خانواده و تحصیلات» و «ورود به فعالیتهای سیاسی» را شامل میشود.
مخاطب در فصل «تولد، خانواده و تحصیلات» با خانواده حجتالاسلام مهربان و تحصیلات وی آشنایی مییابد. اوضاع و اتفاقهایی که در حوزه سیاست در زمان محمدرضا پهلوی رخ داده نیز موضوع فصل دوم این بخش است.
یکی از این اتفاقها درباره کودتای 28 مرداد 1332 است: «25 مرداد - روز فرار شاه - شیراز بودم. روز 27 مرداد در فلکه ستاد شیراز (میدان امام حسین(ع) فعلی)، شاهد پایین آوردن همراه با خفت و خواری مجسمه شاه بودم؛ اما روز 28 مرداد، دوباره با شادی آن را بالا بردند... حدود ساعت یک بعد از ظهر روز 28 مرداد که از مسجد بیرون آمدیم در حال رفتن به آن طرف خیابان بودیم که دیدیم ماشینهای باری پر از جمعیت، دارند ساز و نقاره میزنند و «مرگ بر مصدق»، «زنده باد شاه» و «زنده باد زاهدی» سر میدهند.»
در بخش دوم نیز در 4 فصل، با عنوانهای «خاطرات و فعالیتها در تهران»، «خاطرات و فعالیتهای انقلابی بعد از فارغالتحصیلی از دانشسرا»، «بازگشت به جهرم و اوجگیری فعالیتهای انقلابی» و «فعالیتها و اقدامات انقلابی در زمان تعقیب»، فعالیتهای انقلابی حجتالاسلام مهربان بررسی میشود.
یکی از خاطرات راوی در این بخش «جلوگیری از ورود شاه به جهرم» عنوان گرفته و چنین است: «سال 1355، شاه قصد سفر به جهرم را داشت. بنابراین، تمام خیابانهای اصلی شهر را که قرار بود شاه از آنجا عبور کند، آذینبندی کرده بودند. در چند نقطه شهر هم، طاقنصرتهایی درست کرده بودند؛ از جمله آن طاقنصرتها، در خیابان منوچهری (جمهوری اسلامی فعلی) بوده که خیابان بسیار تنگ و شلوغی بود. آن زمان، ما به آن خیابان، کوچه هشتمتری میگفتیم. حالا آنها آمده بودند از هر طرف یک متری هم گرفته بودند که مشکلات زیادی در رفتوآمد مردم به وجود آمده بود. مأموران رژیم به دستور شهربانی جهرم، حدود دو ماه و نیم مشغول نرده کشیدن پیادهروی خیابانها بودند تا بتوانند امنیت کافی برای عبور شاه را فراهم کنند و البته مردم هم، از پشت آن نردهها شاه را تماشا کنند. کارگرها از صبح زود تا آخر وقت اداری مشغول کار بودند. آن موقع من، دبیر دانشسرای جهرم بودم و عربی و روش تدریس دینی را درس میدادم و محمدحسین پرنیان هم که ادبیات درس میداد، به مکه مشرف شده بود و به همین خاطر من به جای او، در آن یک ماهی که نبود، انشا هم تدریس میکردم. روش من در درس انشا این بود که موضوع آزاد به بچهها میدادم و به آنها میگفتم که درباره هر موضوعی که دوست داشتید، انشا بنویسید. یکی از بچهها، موضوع انشای خود را تحت عنوان «شیران در قفس» انتخاب کرده، و مردمِ پشت نردههای کنار خیابان را به عنوان شیران درون قفس ترسیم کرده بود. وقتی این دانشآموز، انشای خود را میخواند، از بسیاری سکوت در کلاس، میشد نفس بچهها را شمارش کرد. برعکسِ همه انشاهایی که بعد از اتمام آن از بچهها میخواستم تا درباره آن انشا اظهار نظر کنند، به دانشآموزی که این انشا را خوانده بود، فوری گفتم: «بسیار خوب! آفرین! بشین.» و از نفر بعدی خواستم تا انشای خود را بخواند. نگذاشتم کسی روی این مسئله اظهار نظر کند و مشکلی برای آن دانشآموز پیش بیاید. این موضوع گذشت و خوشبختانه هیچ اتفاقی هم نیفتاد.
اما مردم جهرم که نمیخواستند شاه به شهرشان وارد شود، شروع به نوشتن شعارهایی علیه او در سرتاسر شهر کردند. در کوچهها شعار «مرگ بر شاه» نوشته شده بود و سر در مصلّی: «به قتلگاه خود خوش آمدی!» به هر حال، وقتی مأموران رژیم متوجه شدند که جوّ بسیار نامناسبی علیه شاه وجود دارد، با همه تدبیرهایی که برای امنیت شاه در نظر گرفته بودند، تصمیم به لغو سفرش گرفتند؛ و البته برای اینکه این مسئله برای آنها زشت نشود، اعلام کردند: «از آنجا که جهرم، نخلهای بسیار زیادی دارد، امکان کنترل کردن آنجا وجود ندارد!» به هر حال شاه نتوانست به جهرم بیاید؛ اتفاقی که در آن زمان، بسیار بزرگ بود و انعکاس بسیار زیادی در رسانههای خارجی به همراه داشت.»
تظاهرات نیمه شعبان در 29 تیر سال 1357 و تظاهرات عید فطر در تاریخ 13 شهریور سال 1357، برخی از مبارزات انقلابی مردم جهرم است. آتش زدن یک مشروب فروشی در جهرم و انفجار شهربانی جهرم هم برخی از اتفاقهایی است که در زمانی که راوی کتاب «آقای مهربان» تحت تعقیب قرار داشت، صورت گرفت.
فصل اول بخش سوم به موضوع «غارت سلاح و مهمات ژاندارمری، اردوگاه و پادگان جهرم در روز 23 بهمن» اختصاص دارد. در فصل دوم این بخش، فعالیتها و اقدامات بعد از پیروزی انقلاب مورد بررسی قرار میگیرد. در این فصل از موضوعهایی مانند تاسیس حزب جمهوری اسلامی در جهرم و انتخاب بنیصدر، به عنوان اولین رئیس جمهور ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا مسئولیتهایی که حجتالاسلام مهربان پس از انقلاب بر عهده گرفته، سخن گفته میشود. وی در سال 1358 جزو یکی از موسسان سپاه پاسداران جهرم بود و نخستین دوره آموزشی را در یک اردوگاه برپا کرد. مدیریت کل تربیت معلم و مدتی هم سمت مدیر کلی آموزش عشایر را بر عهده داشته است.
کتاب «آقای مهربان» علاوه بر اینکه حوادث پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را از قول حجتالاسلام مهربان روایت میکند، به اتفاقهایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ داده، نیز اشاره دارد. یکی از این اتفاقها، آغاز جنگ عراق علیه ایران است که با عنوان «جنگ تحمیلی» در بخش چهارم کتاب مورد بررسی قرار میگیرد.
این بخش دارای 3 فصل است که «ورود به جبهه»، «فعالیتهای فرهنگی» و «خاطرات و فعالیتهای دیگر در جبهه»، عناوین فصلهای آن را تشکیل میدهد.
حجتالاسلام مهربان که آن زمان سمت مدیر کلی آموزش عشایر را بر عهده داشته است، توانست در 20 دی 1359 موافقت شهید حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد باهنر را برای استعفا جلب کند و راهی جبههها شود، اما وی در جبههها نیز فعالیتهای فرهنگی و آموزشی را دنبال کرد که در بخش چهارم به آنها اشاره میشود. برگزاری آزمون تربیت معلم در جبهه، تاسیس مجتمع رزمندگان و گسترش طرح ادامه تحصیل رزمندگان در سراسر کشور، برگزاری کلاسهای عقیدتی و برنامههای فرهنگی و راهاندازی مدرسه راهنمایی و دبیرستان شماره 2 و 3 در جبههها، برخی از این اقدامات است.
وی همچنین در آن دوران، دو پیشنهاد درباره دانشآموزان و معلمان شهید مطرح کرد. پیشنهاد اول این بود که هر سال کارنامهای با عالیترین نمره تحصیلی لحاظ و در پایان هم مدرک پایان تحصیلات به آنان ارائه شود. دومین پیشنهاد هم درباره معلمان شهید بود: «پیشنهاد دوم من، در مورد معلمان شهید بود که پیشنهاد دادم پروندهشان مختومه نشود و آن را به بایگانی نفرستند، بلکه هر سال مطابق استحقاقی که دارند، گروه و پایهشان را به آنها (بازماندگانشان) بدهند و ارتقاء هم پیدا کنند و در حقوقی که به بازماندگانشان میدهند، ارتقاء شغلی و بازنشستگیشان هم لحاظ شود.»
افتتاح اولین دبیرستان در جبهه هم یکی دیگر از برنامههای راوی کتاب «آقای مهربان» است: «کار آموزش در جبهه را شروع، و دبیرستانی به نام «دبیرستان شماره 1 جبهه» را در دیماه 1361 دایر کردیم. اوایل، کارش خیلی سخت بود؛ طوری که سال تحصیلی 61-62 نتوانستیم امتحان بگیریم و بچههایی را که آموزش داده بودیم، موقع امتحانات، برایشان مرخصی گرفتیم و رفتند شهر، امتحان دادند.»
در بخش چهارم، موضوعهای دیگری مانند عملیات والفجر 2، تشکیل گردان حضرت زهرا(س)، عملیات کربلای 5، عملیات والفجر 10 و پذیرش قطعنامه 598 و پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز توسط راوی کتاب شرح داده میشود.
در کتاب «آقای مهربان»، تعدد و تنوع موضوعها، مخاطب را با برخی از مسائلی که تاکنون از آنها آگاه نبوده، آشنا میکند. در پیشگفتار این کتاب، بر ضرورت تدوین خاطرات حجتالاسلام مهربان به خاطر مسئولیتهایی که داشته و فعالیتهایی که در دوران جنگ بر عهده گرفته، تاکید میشود. کتاب همچنین دارای بخشی به نام «مقدمه راوی» است که در آن راوی کتاب، توضیحاتی کلی را ارائه میدهد. فهرست کتاب، فقط دربردارنده تعداد بخشها و فصلهای کتاب است و عنوان موضوعهایی که در صفحههای کتاب به آنها اشاره شده، در این فهرست موجود نیست.
بخش اسناد و تصاویر، اطلاعات کتاب را تکمیل میکند. تصویر «دانشنامه لیسانس آقای مهربان از دانشسرای عالی تهران»، تصویری از حجتالاسلام مهربان در زندان بعد از برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز در جهرم (فروردین 1357) و تصویری از وی در سمت مدیر کل تربیت معلم کشور در سال 1363، نمونهای از عکسهای این بخش است، اما اطلاعات برخی از عکسها کامل نیست. عکسی با شرح «شهید مهدی مهربان در دوره آموزش غواصی در جبهه» وجود دارد که تصویر شهید مهدی مهربان بین افراد حاضر در عکس، مشخص نشده. عکسی از حجتالاسلام مهربان هم که در صفحههای ابتدایی کتاب انتشار یافته، کیفیت لازم را دارا نیست.
پانوشتهایی را که برای ارائه اطلاعات بهتر به مخاطب در کتاب به کار رفته، میتوان جزو ویژگیهای مثبت کتاب «آقای مهربان» به شمار آورد.
انتخاب عنوان «آقای مهربان»، شاید فقط به خاطر اشاره به نام خانوادگی راوی کتاب بوده باشد، اما این عنوان در عین سادگی، ایهام هم دارد؛ آیا در این عنوان، «مهربان» یک صفت است، یا اینکه فقط اشارهای است به یک نام خانوادگی؟
این عنوان، به خوبی برای کتاب انتخاب شده. طرح جلد کتاب هم که حجتالاسلام غلامعلی مهربان را در لباس جبهه نشان میدهد، جلدی ساده و در عین حال زیبا است.
«آقای مهربان»، خاطرات حجتالاسلام مهربان را از پیش از انقلاب تا پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ورق میزند.
تعداد بازدید: 2030