22 تیر 1395
علی قنواتی
یکی از پدیدهها و تحولات مهم در عرصه سیاست مسئله انقلاب است. اما یک انقلاب چه موقع رخ میدهد؟ باید دانست که معمولاً وقتی کسری مشروعیت، ناکارآیی، از دست رفتن پایگاههای حمایت اجتماعی و ضعف در سرکوب و اعمال سلطه در ارتباط با یک دولت دست به دست هم دهند، احتمال فروپاشی کامل آن دولت افزایش مییابد. این احتمال وقتی قطعیت مییابد که چنان دولتی مواجه با نیروهای مخالف سازمان یافتهای باشد که دارای توانایی بسیج سیاسی، رهبری و ایدئولوژی باشند.(1) با نگاهی به انقلابهای بزرگی که در تاریخ جهان به وقوع پیوسته خواهیم دید که آنچه در تمامی این انقلابها مشترک است، نیاز به گذشت زمان جهت بازگشت آرامش و امنیت به کشور انقلاب دیده است. انقلاب اسلامی ایران نیز با وجود تفاوتهایی که با دیگر انقلابها داشت در این نکته با آنها مشترک بود و با توجه به وجود تنوع قومی و مذهبی در کشور از یک سو و نیز دیدگاههای سیاسی متفاوت در بین عناصر انقلابی از سوی دیگر، بروز این ناآرامیها چه در گوشه و کنار کشور و چه در پایتخت غیر قابل اجتناب به نظر میرسید. در واقع میبایست چند سالی میگذشت تا آرامش و امنیت فراگیر در اقصی نقاط کشور واقع شده و نظام جمهوری اسلامی تثبیت گردد. تاریخ اوایل انقلاب اسلامی گواه این مطلب است که با وجود اینکه در اولین سال تشکیل جمهوری اسلامی ایران انتخابات پنجگانهای جهت برقراری وجه جمهوریت نظام صورت گرفت(2) اما همچنان و در بحبوحه این جریانها نیز کشور با دغدغهها، ناامنیها و ناآرامیهای سیاسی مواجه بود.
در 13 آبان ماه 1358 حادثه تسخیر لانه جاسوسی اتفاق افتاد. علل و عوامل زیادی برای این حادثه ذکر شده است که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: 1- تبدیل شدن سفارتخانه آمریکا به مرکز جاسوسی. 2- تلاش سفارتخانه برای جذب دولتمردان ایرانی. 3- تشدید اقدامات و فعالیتهای خصمانه ایالات متحده علیه ایران؛ چنان که در 27 اردیبهشت 1358 آمریکا قطعنامهای را در سنا تصویب کرد که بر اساس آن ایران را به خاطر اعدامهای انقلابی با لحن بسیار شدیدی محکوم مینمود. 4- حمایت دانشجویان و دانشآموزان از مواضع رهبر انقلاب؛ در واقع امام خمینی(ره) در 7 آبان ماه همان سال به قراردادهای استعماری بین ایران و آمریکا شدیداً اعتراض کرده بود. 5- پناه دادن آمریکا به محمدرضا پهلوی.(3) در اردیبهشت 1359 ایالات متحده در عملیاتی برای نجات گروگانها، اقدام به اعزام چند هلیکوپتر به ایران نمود، که اتفاقات مربوط به طوفان شن پیش آمد. آمریکایی کشته شدند. این اقدام ایالات متحده سوءظن پیروان امام خمینی (ره) را در مورد طرحهای آمریکا برای اجرای کودتا افزایش داد.(4).
در انتخابات ریاست جمهوری که در بهمن ماه 1358 برگزار شد، بنیصدر توانست بر مسند ریاست جمهوری تکیه بزند. مواضع بنیصدر و هوادارانش در رابطه با موضوع گروگانگیری با مواضع حزب جمهوری اسلامی در این باب متفاوت بود. از سوی دیگر حکومت وقت عراق نیز در 31 شهریور 1359 به ایران حمله ور شد. صدام حسین امیدوار بود که از اوضاع انقلابی و استعداد به شدت کاهش یافته ارتش و نیز انزوای بینالمللی ایران (به خاطر جریان گروگانگیری) بهرهبرداری نماید. به صورت طبیعی وی در این راستا از حمایت آمریکا نیز برخوردار بود.(5). در واقع از آنجا که ایالات متحده در اثر عجز و ضعف در آزادسازی گروگانها در ایران، به شدت در سطح جهانی و منطقهها تحقیر شد، لذا برای بازسازی اعتبار و بازیابی شهرت و قدرتش در منطقه، عراق را ترغیب و تهییج کرد تا به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هجوم آورد.(6). اما برخلاف پیشبینی صدام حسین، جنگ رخ داده باعث «وحدت ایرانیان، درآمیزی شور شیعی و عرق ملی، احیای نیروهای مسلح، و تقویت پاسداران و پیروان [آیتالله] خمینی شد.»(7).
پس از بروز جنگ و از نیمه دوم سال 1359 به تدریج گروههای مارکسیستی، تجزیهطلب و وابسته به غرب تصمیم گرفتند که یک شورش و کودتا را سازماندهی کرده و موجب فروپاشی نظام جمهوری اسلامی شوند. در این برهه زمانی با وجود روشن شدن آتش جنگ علیه جمهوری اسلامی، حرکتهایی برای تضعیف بیشتر نظام توسط رئیس جمهور وقت انجام میشد. به گونهای که در 14 اسفند 1359، طیفهای مخالف نظام در یک برنامه گسترده در دانشگاه تهران در برابر تمامی نهادهای انقلابی، اصول قانون اساسی و امنیت کشور، سخنرانی و شورش کردند.(8). واقعه 14 اسفند 1359 به کلی چهره پر از تزویر بنیصدر نسبت به انقلاب را عیان ساخت و نشان داد که وی با سازمان منافقین خلق دادوستد دارد و ائتلاف سیاسی آنها را نیز آشکار نمود.(9).
مجاهدین خلق از فروردین سال 1360 تصمیم به اجرای مبارزه مسلحانه علیه بدنه نظام گرفتند. استدلال آنها در باب احتمال موفق بودن این تصمیم، خالی بودن شهرها از نیروهای انقلابی با توجه به حضور نیروهای دفاعی و امنیتی در میدانهای دفاع مقدس بود. لذا از ابتدای این سال نطقهای تند بنیصدر علیه اصول و مبانی نظام شروع شد و منافقین هم نهایت استفاده را از این فرصت بردند حرکت مسلحانه منافقین در 30 خرداد انجام شد که در این مرحله موفق نبود اما اقدام تروریستی بعدی آنها در هفت تیر در نوع خود کم نظیر بود چرا که با از میان برداشتن بخش بزرگی از بدنه مسئولان نظام، در پی این بودند که نوعی کودتا راه بیندازند و حکومت را به دست بگیرند. در هفتم تیرماه سال 1360، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین منفجر گردید.
حزب جمهوری اسلامی، جلسات هفتگی خود را یکشنبهها برگزار میکرد. روز یکشنبه هفتم تیرماه 1360 نیز یکی از جلسات هفتگی در دفتر مرکزی حزب واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. این در حالی بود که تعداد زیادی از اعضای حزب و جمعی از مسئولان جمهوری اسلامی از جمله آیتاللّه بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، چندی از وزیران، تعدادی از معاونین وزرا و عدهای از نمایندگان مجلس نیز در آن جلسه حضور داشتند. این جلسه در خصوص موضوع اقتصاد و مهار تورم تشکیل شده بود، اما به سبب عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، با درخواست و رأیگیری از اعضا، موضوع جلسه به انتخاب رئیس جمهور آینده تغییر کرد.(10).
انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی منجر به شهادت آیتالله دکتر محمد بهشتی دبیرکل حزب شد و 72 تن از یاران امام که اکثر آنها مسئولیتهایی را در اداره امور کشور بر عهده داشتند نیز در همین روز به شهادت رسیدند که از آن جمله چهار وزیر(11) و 27 نماینده مجلس بودند. حدود 26 نفر نیز مجروح شدند. عامل این بمبگذاری، منافق نفوذی به نام «محمّدرضا کلاهی» بود که خود جزء نیروهای خدماتی حزب محسوب میشد و پس از انفجار نیز موفق به فرار گردید و به فرانسه گریخت.
میتوان گفت که انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی با هدف نابودی نظام جمهوری اسلامی از طریق از بین بردن نیروهای اساسی این نظام رخ داد. چرا که منافقین خلق گمان میکردند با نابودی این عناصر و وزنههای اصلی که در حکم ارکان نظام بودند میتوانند با ایجاد اغتشاش و شعلهور نمودن آتش جنگ داخلی در کنار جنگ خارجی(هجوم عراق به ایران) موجبات تضعیف و زوال جمهوری اسلامی ایران را سبب شوند. در واقع در آن ایام گروه منسجمی که مقابل زیادهخواهی و کارشکنی عناصر ضد انقلاب ایستادگی میکرد، حزب جمهوری اسلامی بود. حزب در همه ارکان کشور حضور داشت و منفجر نمودن دفتر حزب برای بیعقبه شدن نظام بود.(12).
امام خمینی(ره) یک روز پس از فاجعه هفتم تیر و در جمع قضات دیوان عالی کشور با ذکر این نکته که شهید بهشتی در این مملکت مظلوم زیست فرمودند: «من این ضایعۀ بزرگ را به ملت ایران ... تسلیت عرض میکنم. بنای دشمنهای شما بر این است که افرادی که لیاقتشان بیشتر است بیشتر مورد حمله قرار بگیرند ... این را من کراراً گفتهام که مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست. ... کسی را که من بیشتر از بیست سال میشناختم و روحیاتش را مطلع بودم و میدانستم چه جور مرد صالحی و مرد به درد بخوری برای این کشور است، مخالفین او را در کوچه و بازار و محله ... به صورت یک دیکتاتور درآوردند! و شما باید مهیای این جور مسائل باشید؛ یعنی، کشوری که نهضت کرده برای آزاد شدن و برای مستقل بودن و برای اینکه وابسته نباشد به هیچ قدرتی از شرق و غرب، باید خودش را مهیا کند برای توابعی که پیش میآید. ... ملت ما چون خواسته است مستقل باشد و خواسته است که آزاد باشد و خواسته است که دست جنایتکاران را از این کشور قطع کند لابد در این پیامدها هم ایستادگی میکند. ... امید است این چیزی که دشمنمان میخواهد که ما را عقب بنشاند سبب بشود که ما جلوتر برویم، ان شاءاللّه».(13).
مقام معظم رهبری نیز بارها به قضیه هفتم تیر و شهادت دکتر بهشتی و همراهان ایشان اشاره کرده و در مورد نتایج و پیامدهای آن فرمودهاند: «این حادثه، افشاگر واقعیت پلید منافقین شد. دشمنان اساسی و اصلی اسلام، یعنی استکبار و صهیونیستها از اینها حمایت کردند؛ پس چهره آنها هم آشکار شد. درست است که این حادثه سرمایههایی را از ما گرفت، اما این شهادتها، این خونهای به ناحقریخته، برای ملت ایران دستاوردهای بزرگی هم با خود آورد».(14). ایشان همچنین فرمودهاند: «در ماجرای هفتم تیر، دو گروه رسوا شدند: گروه اول کسانی بودند که ادعا میکردند طرفدار مردم و خلق و انقلابند. آنها پرده غلیظی از ریا و دروغ و خدعه بر کار خودشان کشیده بودند. حادثه هفتم تیر، این پرده را درید و آنها را افشا کرد. معلوم شد منافقین و گروهکهای مدعی ضد همه ارزشهای انسانی هستند و از آدمکشی در ابعاد وسیع آن ابایی ندارند ... . گروه دوم، قدرتهای جهانی مدعی حقوق بشر و ضدیت با تروریسم بودند. ... کاملاً واضح است که وقتی دولتی مثلا آمریکا یا بعضی از کشورهای اروپایی، از گروهکهای تروریستی که دستشان به خون آحاد ملت آغشته است، حمایت میکنند و آنها را در کشورهای خود راه میدهند و پناهنده سیاسی قلمداد میکنند، نمیتوانند در ادعای مبارزه با تروریسم صادق باشند.(15).
در پایان میتوان اینگونه ارزیابی کرد که شهادت آیتالله بهشتی به عنوان یکی از پیشگامان نهضت اسلامی و 72 تن از همراهانش در هفتم تیر 1360 با وجود اینکه قلب نظام اسلامی را جریحهدار کرد و انقلاب اسلامی را از وجود و توانمندیهای آنان بیبهره ساخت، اما از سوی دیگر نیز همانگونه که حضرت امام خمینی(ره) وعده داده بود باعث تناور شدن درخت مقاومت و تثبیت نظام جمهوری اسلامی گردید.
منابع:
تعداد بازدید: 1740