16 مرداد 1395
علی قنواتی
انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه 1357 صرفاً یک انقلاب سیاسی نبود. یکی از اهداف اصلی انقلاب اسلامی را میتوان در ابعاد فرهنگی آن جستوجو کرد. اگر مارکسیستها اقتصاد را به عنوان زیربنای انقلاب خود معرفی میکردند و کاپیتالیستها نیز به نوعی به محوریت اقتصاد باور داشتند، اما باید دانست که موضوع «فرهنگ» اساس انقلاب اسلامی ایران بود. میتوان گفت یکی از مهمترین علل همراهی تودههای مردم با انقلاب، نارضایتی آنان از شرایط فرهنگی حاکم بر جامعه در دوره پهلوی دوم بود. مردم و رهبران انقلاب اسلامی(به ویژه روحانیت مبارز) بر این باور بودند که حکومت پهلوی با اتخاذ سیاستهای فرهنگی مبتنی بر اسلامزدایی و غربگرایی در پی کمرنگ کردن فرهنگ اسلامی و به تدریج زدودن آن فرهنگ از جامعه بوده است. به همین خاطر بود که امام خمینی(ره) پس از پیروزی انقلاب تأکید فراوانی بر نام «جمهوری اسلامی» داشتند که این نام در کنار واژههای «استقلال» و «آزادی» یکی از اصیلترین شعارهای مردم در مبارزات انقلابی نیز به شمار میرفت.
برداشت مردم و رهبران انقلاب پیرامون این نکته که سیاستهای فرهنگی حکومت پهلوی در راستای غربگرایی و اسلامزدایی بوده، واقعیت داشته است. کافی است نگاهی گذرا به سیاستها و فعالیتهای پهلویها (پهلوی اول و دوم) در طول نزدیک به نیم قرن حکومتشان داشته باشیم، آنگاه بهتر میتوانیم به این نکته پی ببریم که درخواست مردم برای حفظ فرهنگ اسلامی و ایرانی خود در مقابل هجوم و گسترش فرهنگ غربی و ضداسلامی به عنوان پایه، مبنا و اساس انقلاب اسلامی مطرح بوده است.
اسلامزدایی: اسلامزدایی در ایران که میتوان آن را «سوغاتی از جانب فرنگ» به شمار آورد، در دوره حکومت رضاشاه به طور عمیقی پی گرفته شد. در وی استوار بود. دولتمردان پهلوی بر این عقیده بودند که ارزشهای دینی طرحهای نوگرایانه را تهدید میکند. حکومت رضاشاه چندین تجربه کوچک و بزرگ در امور فرهنگی و اجتماعی داشت که تقریباً همه آنها بدون در نظر گرفتن گرایشهای عمومی و توجه به زیرساختهای اجتماعی و فرهنگی صورت گرفت، لذا با عدم موفقیت فرهنگی روبهرو گردید.
روند اسلامزدایی از فرهنگ ایرانی توسط محمّدرضا شاه نیز تداوم پیدا کرد اما نوع و شیوه اسلامزدایی در عصر پهلوی دوم با دوره اول یکسان نبود. محمّدرضا شاه مانند پدرش دین را از سیاست جدا میدانست، و سیاستهای اسلامزدایی را در چارچوب ظواهر قانونی و ملایمتری پیگیری میکرد. برای مثال افتتاح و برپایی جشنهای هنر شیراز در شهریور 1346 یکی از اقدامات حکومت در جهت احیای فرهنگ غیر دینی بود. این جشنها هر ساله برگزار میگردید و تا سال 1356 ادامه داشت. اما شاید مهمترین اقدام حکومت پیرامون اسلامزدایی را بتوان در تغییر تقویم به شاهنشاهی مشاهده کرد. به عقیده گرهارد شوایتزر «شاه از این بیشعورانهتر نمیتوانست عملی انجام دهد؛ زیرا او با بیاعتنایی و بیتوجهی به احساسات میلیونها نفر از مردم ایران به این کار اقدام کرد.»(1) به طور کلی در اواخر دوره پهلوی اوضاع فرهنگی کشور به گونهای آشکار شاهد تقابل فرهنگ اسلامی و غیر اسلامی بود.
حکومت پهلوی این سیاست فرهنگی خود را در سطح دانشگاهها و مدارس کشور نیز از طریق جذب معلمین و اساتید موافق با سیاستهای خود و همچنین برنامهریزیهای درسی متناسب با تفکرات فرهنگی حکومت اعمال میکرد. برای مثال هوشنگ نهاوندی که از شخصیتهای باستانگرای دوره پهلوی است و در برههای وزارت مسکن را نیز بر عهده داشت، برای مدتی رئیس دانشگاه شیراز بود. به هر حال سیاست جذب نیروهایی با گرایشهای باستانگرایانه در دانشگاهها میتوانست روند اسلامزدایی از دانشگاهها را تسریع بخشد.
غربگرایی: اگر مسافرتها و آشناییهای اولیه ایران با غرب را در دورههای صفویه، افشاریه و زندیه به سبب کم اهمیّت بودن آنها در نظر نگیریم، میتوان شروع غربزدگی را در دوره قاجار و به ویژه از دوره ناصری به بعد در نظر بیاوریم. هرچند که مقدّمات کار در عصر عبّاس میرزای ولیعهد فراهم آمده بود. به گونهای که او بنیادگذار نوگرایی در ایران دانسته شده است.(2) مسافرتهای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به سرزمین فرنگ، ایجاد سفارتخانههای دول اروپایی در ایران و رخنه انگلستان و روسیه در مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران عصر قاجار از دیگر عوامل آشنایی با غرب و فرهنگ غربی در اذهان ایرانیان بود.
با روی کار آمدن پهلویها غربگرایی با سرعتی به مراتب بیشتر از دوره قاجار پی گرفته شد. ایجاد آموزشگاهها به سبک کشورهای غربی، کشف حجاب از زنان، ایجاد دادگستری نوین و... همه در راستای غربی کردن کشور صورت پذیرفت. محمّدرضا شاه نیز راه پدر را دنبال کرد. او به ویژه پس از کودتای 28 مرداد 1332 دست غربیها به ویژه آمریکا را در امور کشور باز گذاشت و رسماً اعلام کرد که غربی کردن کشور آرمان ماست و منافع ایران در اتحّاد با غرب به بهترین وجه تأمین میشود. وی از راههای گوناگون فرهنگی و سیاسی به غربی کردن کشور دست میزد و این غربمآبی حکومت پهلوی، تضاد میان مردم و حاکمیت را عمیقتر کرد. در این رهگذر برخی روشنفکران مانند جلال آلاحمد و دکتر شریعتی به مقابله با غربزدگی و فرهنگ غرب برخاستند. میتوان گفت دیدگاههای شاه که به موجب آن میخواست ایران جای خود را به عنوان یک کشور غربی در جهان باز کند، به سبب تعارض با اسلام در تودههای مردم مسلمان و جریان مذهبی آنان که مخالف حکومت بودند، تأثیر نامطلوب و عمیق بر جای گذاشت.(3) محمّدرضا شاه نیز در روزهای آخر سلطنتش در قاهره در باب غربگرایی و عملکرد حکومت در اینباره معترف شد که «نمیبایست فرهنگ غربی بسیار تند و زننده را میپذیرفتم. باید مشروبات الکلی را قدغن میکردم و... .»(4)
طبق آمار در فاصله سالهای 1342 تا 1356 دوازده دانشگاه جدید بویژه دانشگاه پهلوی در شیراز فردوسی و دانشگاههای ملی و صنعتی آریامهر در تهران گشایش یافت و تعداد دانشجویان ایران از افزایش یافت.(5) یکی از روشهای محمّدرضا شاه در راه غربی کردن فرهنگ جامعه ایرانی و حرکت به سمت غرب گرایی و سکولاریزه نمودن جامعه، نهادینه کردن فرهنگ غربی در دانشگاههای کشور بود. اگرچه وی تا حدی در این کار موفق عمل نمود و توانست فضای دانشگاهها را غیر اسلامی نماید، ولی از طرفی نیز آشنایی دانشجویان با مبارزات کشورهای مختلف در برابر اندیشههای ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری و همچنین وجود دانشجویانی با اندیشههای اسلامی موجبات ضدیت محیط دانشگاهها را با حکومت پهلوی فراهم آورد. به گونهای که مبارزات آنها با حکومت پهلوی موجب شد تا امام خمینی(ره) به ستایش آنها پرداخته و مبارزات دانشجویان و آگاهی آنان را از مسائل مملکت الگویی برای کسانی بداند که از بیم و هراس در خواب و سکوت خویش گرفتار بودند.(6)
انقلاب فرهنگی و تأسیس جهاد دانشگاهی: به طور کلی الگوی مورد نظر انقلاب اسلامی جامعهای بود که هم از نظر مادی رشد یافته و هم از نظر اخلاقی، معنوی و فرهنگی در سطحی عالی قرار داشته باشد. از این رو با پیروزی انقلاب اسلامی تاکید فراوانی بر تأسیس ساختارهای فرهنگی جدید شد و نهادهای مختلفی نیز به وجود آمد. برای مثال بنیاد شهید انقلاب اسلامی در اسفند ماه 1358 به فرمان امام با هدف حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت تأسیس شد. یا مثلاً در همین سال سازمان نهضت سوادآوزی شکل گرفت که باز هم اهداف فرهنگی را مدنظر داشت. در مورد دانشگاهها نیز امام خمینی(ره) در پیام نوروزی سال 1359 به ایجاد محیط سالم آموزشی، پرهیز از ادامه روند روشنفکری قبل از انقلاب در دانشگاهها و تکیه نظام آموزشی بر اسلام و نه بر مکاتب شرقی و غربی تأکید داشتند. بخشی از این پیام بدین شرح است:
«باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به وجود آید تا دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی. باید از بدآموزیهای رژیم سابق در دانشگاههای سراسر ایران شدیداً جلوگیری کرد ... تمام عقبماندگیهای ما به خاطر عدم شناخت صحیح اکثر روشنفکران دانشگاهی از جامعه اسلامی ایران بود ... برای اینکه بدآموزیهای دانشگاهی زمان شاه، روشنفکر دانشگاهی را طوری بار میآورد که اصولاً ارزشی برای خلق مستضعف قائل نبود... روشنفکران متعهد و مسئول، بیایید تفرقه و تشتت را کنار گذارید و به مردم فکر کنید ... طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید دقیقاً روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعارهای گروههای منحرف را کنار گذارند و اسلام عزیز راستین را جایگزین تمام کجاندیشیها نمایند. این دو دسته باید بدانند اسلام خود مکتبی است غنی که هرگز احتیاجی به ضمیمه کردن بعضی از مکاتب به آن نیست. و همه باید بدانید که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است که نتیجه و ثمره تلخ این نوع تفکر در سالهای آینده روشن میگردد.»(7)
چنان که مشخص گردید در پی پیروزی انقلاب اسلامی و با تغییر ساختار حکومت و مقامات سیاسی همچنان برخی دیگر از اهداف انقلابیون به ویژه اهداف فرهنگی آنان برآورده نشده و همچنان فضای دانشگاهها با شرایط دوران بعد از انقلاب هماهنگ و هم سو نگشته بود. حضور چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق (منافقین) در دانشگاهها موجب شده بود تا ورود یک فرد جوان به دانشگاه مترادف باشد با داخل شدن در مرکز هیاهو و انواع تبلیغات گروههای سیاسی. به طوری که در دو ماه نخست سال 1359 اکثر دانشگاههای کشور میدان تشنج و درگیری میان انجمنهای اسلامی و دانشجویان مخالف انقلاب بود. در پی شدت گرفتن این تشنجات و جریانات بود که امام خمینی(ره) فرمان انقلاب فرهنگی را در 23 خرداد 1359 صادر کردند که یکی از موضوعات اصلی در این فرمان ضرورت توجه به مسائل فرهنگی و همچنین تغییرات متناسب با آرمانهای انقلاب اسلامی در دانشگاهها بود. در بخشی از فرمان حضرت امام آمده بود:
«مدتی است ضرورت انقلاب فرهنگی که امری اسلامی است و خواست ملت مسلمان میباشد، اعلام شده است و تاکنون اقدام مؤثر اساسی انجام نشده است و ... ملت مسلمان و پایبند به اسلام خوف آن دارند که خدای نخواسته فرصت از دست برود و کار مثبتی انجام نگیرد، و فرهنگ همان باشد که در طول مدت سلطه رژیم فاسد کارفرمایان بیفرهنگ، این مرکز مهم اساسی را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند، ... ادامۀ این فاجعه که معالأسف خواست بعض گروههای وابسته به اجانب است، ضربهای مهلک به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی وارد خواهد کرد، و تسامح در این امر حیاتی، خیانت عظیم بر اسلام و کشور اسلامی است.(8)
در پی فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تحقق بخشیدن به اهداف انقلاب فرهنگی و ضرورت ایجاد تحول در دانشگاهها، ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد. انقلاب فرهنگی از بهار سال 1359 شروع و برای مدت قریب به دو سال یعنی تا مهرماه 1362 دانشگاههای کشور تعطیل اعلام گردید. در این مدت ستاد انقلاب فرهنگی برای ایجاد یک ابزار اجرایی توانمند جهت سازمان دهی و نظارت بر وضعیت مدیریت دانشگاهها، شورای عالی جهاد دانشگاهی را تشکیل داد. این شورا نیز در جلسه مورخ 16 مرداد 1359 به منظور تحقق اهداف انقلاب فرهنگی، جهاد دانشگاهی را به عنوان نهادی انقلابی و برخاسته از انقلاب فرهنگی تاسیس کرد. میتوان از جهاد دانشگاهی به عنوان یک پل ارتباطی ما بین جامعه و دانشگاه یاد کرد و مهمترین هدف آن را توسعه امور فرهنگی دانست. هرچند بعدها وظایف دیگری نیز از جمله گسترش تحقیقات و شکوفایی استعدادها، تبلیغ و ترویج فرهنگ و هنر اسلامی در برنامهریزی برای قشر جوان، ایجاد امکانات نشر و تألیف، انجام تحقیقات کاربردی و توسعهای و... به عنوان وظایف جهاد دانشگاهی قلمداد گردید. در واقع در حال حاضر جهاد دانشگاهی علاوه بر بعد فرهنگی در دو حوزه آموزشی و پرورشی نیز به صورت عمده فعالیت دارد.
رهبر معظم انقلاب نیز با یادآوری این نکته که جهاد دانشگاهى یکى از نقاط حساس و یکى از مراکز مایه افتخار جمهوری اسلامی ایران است، در مورد مسئولیتهای جهاد دانشگاهى خاطر نشان کردهاند که این «مسئولیت بالاتر از آن چیزى است که حتّى به عنوان وظیفه جهاد دانشگاهى یعنى تحقیقات و کار فرهنگى معین شده است. جهاد دانشگاهى مىتواند آن دستگاهى باشد که این موجِ ... دانشجوى کشور را در داخل دانشگاهها هدایت کند و اینها را به پختگى و کمال لازم برساند.» ایشان جهاد دانشگاهى را یک ارزش میدانند تصریح کردهاند که علم و عقل ابزار دو جنبهاى است؛ یعنی هم مىتواند در خدمت ارزشها قرار بگیرد و هم مىتواند در خدمت حیوانیت. این امر بستگى به این دارد که مدیریت علم با چه کسى است. «اگر مدیریت علم به دست انسانهاى دنیاطلب و قدرتطلب و زراندوز و سلطهطلب بود، همین مىشود که امروز شما در دنیا مشاهده مىکنید؛ یعنى علم ابزارى براى استعمار، استثمار، تحقیر ملتها، اشغالگرى و براى ترویج فحشاء، سکس و هروئین خواهد شد... . اما اگر علم به وسیله بندگان صالح مدیریت شد، آنوقت خدمت مىکند و زیان نمىرساند. اگر آن کسانى که انرژى هستهاى را کشف کردند، اهل فضیلت و تقوا بودند، اگر آن کسانى که آن را به کار گرفتند، اهل فضیلت بودند و بندگان صالح، هرگز حادثه هیروشیما پیش نمىآمد.»(9) در واقع این بیانات به خوبی نقش جهاد دانشگاهی را در گسترش فرهنگ دینی و اخلاقی و پیوند علم و اخلاق در دانشگاهها پر اهمیت جلوه میدهد.
پی نوشت:
1- شوایتزر، گرهارد، سیاست و دینگرایی در ایران، ترجمه محمّدجواد شیخالاسلامی، به تصحیح مژگان حولهکیان، تهران: انتشارات علمی، 1380، ص 79.
2- حائری، عبدالهادی، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران: امیرکبیر، 1380، صص 140-307. (در این کتاب پس از بررسی نخستین روابط ایرانیان با دول غربی در دورههای صفویه و پس از آن، به صورت مفصل در باب نخستین مسافرتهای ایرانیان به غرب و هندوستان تحت استعمار بریتانیا در دورههای نادری، زندیه و قاجاریه بحث شده است.)
3- پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، ترجمه حسن پاشا شریفی، تهران: سازمان انتشارات راه نو، 1363، ص 52.
4- سعیدی، حسن، زن اژدها (زندگینامه اشرف پهلوی)، تهران: انتشارات فیروزه، 1386، ص 293.
5- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی، چاپ بیستم، 1392، ص 530.
6- کوثر(مجموعه سخنرانیهای امام خمینی)، جلد اول، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1371، صص 237-247.
7- امام خمینی(ره)، صحیفه امام، جلد 12، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم، 1393، صص 207-208.
8- همان، صص 431-432.
9- نرم افزار حدیث ولایت، مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای، بیانات در دیدار با اساتید و دانشجویان در دانشگاه علم و صنعت، 24 آذر 1387؛ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مرکزى جهاد دانشگاهى، 11 شهریور 1369؛ بیانات در دیدار هیئت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1 تیرماه 1383.
تعداد بازدید: 1644