12 آبان 1395
میثم غلامپور
پاییز سال 1357 را در تاریخ انقلاب اسلامی باید «فصل اعتصاب» بنامیم. در آن زمان در جریان مبارزات مردم، حکومت پهلوی با معضلی تازه یعنی اعتصابهای پرشمار کارگران و کارمندان ارگانهای مختلف روبرو شد؛ شیوهای که بیش از سایر اشکال مبارزات برای رژیم کمرشکن بود. به قول در کنار راهپیماییها و شهادتها و فداکاریها، «پیروزی ملت و اخراج شاه احتیاج به یک نیروی عملی و ضربه کاری داشت» و این نیرو و ضربه همان اعتصابهای سال 57 بودند که از آنها با تعبیر «آخرین تیر ترکش ملت» یاد کرده است.(1)
از شروع اعتصابها تا واکنش حکومت پهلوی در مقابل آنها
موج اعتصابها که با به میدان آمدن کارگران و کارمندان از شهریور ماه آن سال شروع به ارتفاع گرفتن کرد، تا پیروزی انقلاب اسلامی تداوم داشت. ظاهراً کارکنان بانک مرکزی ایران در اعتصابها پیشقدم بودند(2) و از آنجا تب اعتصاب به سایر ارگانهای خصوصی و دولتی سرایت کرد؛ ارگانهایی که تعدادشان یکی دو تا هم نبود و از وزارتخانهها، شرکتها و بانکها گرفته تا بیمارستانها، آموزش و پرورش و دانشگاهها را دربرمیگرفت. در این زمینه صدها ارگان را میتوان نام برد که در سال 1357 به اعتصاب کوتاه یا بلندمدت دست زدند.(3) تعدد اعتصابها طوری بود که یکی از پژوهشگران تاریخ انقلاب اسلامی مینویسد وقتی دولت ازهاری روی کار آمد «تنها تعداد معدودی از دستگاههای خدمات عمومی هنوز کار میکرد.»(4)
اعتصابهای آن سال ظاهراً در ابتدا بیشتر با انگیزههای اقتصادی بودند اما به تدریج رنگ و بوی سیاسی به خود گرفتند(5) و در کنار خواستهایی مثل افزایش حقوق و بهبود اوضاع کار پای مواردی مثل آزادی زندانیان سیاسی، بازگشت امامخمینی، انحلال ساواک و لغو حکومت نظامی هم به لیست تقاضاهای اعتصابکنندگان باز شد. برخی از پژوهشگران حتی از تلاشهای دولت برای رخنه در صفوف اعتصابگران و کشاندن اعتصابها به سمت اهداف اقتصادی- رفاهی سخن گفتهاند.(6)
حکومت برای مقابله با اعتصابها تلاش زیادی به خرج داد اما کشاندن اعتصابکنندگان با زور به سر کار دشوار به نظر میرسید. از جمله اقدامات مختلف حکومت در این زمینه، صدور بخشنامه دولت ازهاری در تاریخ 23 آذر ماه به کلیه وزارتخانهها، سازمانها و شرکتهای دولتی بود. در این بخشنامه با اشاره به فضای کشور در آن مقطع، برای مقابله با اعتصابگران و کمکاران بر اجرای شش دستورالعمل «موکدا» تذکر داده و در یکی از آنها با صراحت به لزوم برکناری هر یک از کارکنان دولت که از آن تاریخ سر کار خود حاضر نشوند، یا کمکاری کنند، امر شده است.(7)
از حمایت گروههای انقلابی تا انعکاس در مطبوعات
از طرف دیگر اما اعتصابها از حمایت طیف وسیعی از نیروهای اسلامی تا گروههای چپ برخوردار بودند. بازاریان نیز در مدت اعتصابها پیگیر کمکهای مالی به اعتصابکنندگان بودند.(8) همچنین در آن ایام بیانیههای مختلفی هم در حمایت از اعتصابکنندگان صادر شد که تنها به عنوان نمونه میتوان به بیانیه نهضت آزادی ایران(9) و یا بیانیههای مشترک جمعی از روحانیون با امضای چهرههای مختلفی مثل آیات عظام و حجج اسلام علی مشکینی، حسینعلی منتظری، حسین انصاریان، مرتضی مطهری، سیدمحمد بهشتی، محمدجواد باهنر، جعفر شجونی، محمد یزدی، احمد جنتی، سیدعبدالکریم موسویاردبیلی، یوسف صانعی، رضا استادی و... در ماههای آبان و آذر اشاره کرد.(10)
ماجرای اعتصابهای سال 57 بارها و بارها به صفحات نشریات آن زمان هم راه پیدا کرد. در نشریات، جدا از انعکاس خبرهای پرشمار اعتصابها در مقالاتی نیز به تحلیل این پدیده پرداخته شده است. یکی از مجلاتی که در آن مقطع مقالهای با موضوع اعتصاب در آن به چشم میخورد، مجله فردوسی بود. در مقاله «تب اعتصاب، اوج بحران» در شماره روز یکم آبان ماه این مجله از اعتصاب به عنوان یکی از وسایل ابراز نارضایتیها و بیان مطالبات نیروی کار یاد شده و تذکر داده شده که به جای انتقاد از اعتصابکنندگان، باید عوامل پدیدآورنده اعتصاب و عوامل مقاوم در برابر آن شناسایی و طرد شوند.(11)
در مجله اطلاعات هفتگی نیز در بهمن ماه مقالهای با عنوان «اعتصاب، بنیانکنترین نوع مبارزه» با سوتیتر «اعتصابهای جهانی از آغاز تا امروز» دیده میشود که در آن با اشاره به اعتصابهای فراگیر در ایران، مروری بر تعدادی از اعتصابهای مهم در سطح جهان و نتایج آنها شده است.(12)
از مهمترین اعتصاب تا مدیریت امامخمینی بر اعتصابها
در میان اعتصابهای سال 57 مهمترین و تاثیرگذارترین و به اصطلاح گل سرسبد آنها اعتصاب کارکنان صنعت نفت کشور بود؛ اعتصابی که به تدریج در میان کارکنان مختلف این صنعت در پاییز گسترش پیدا کرد و صدمات داخلی و خارجی جبرانناپذیری را به پیکر حکومت پهلوی وارد کرد.
نفت مهمترین محصول صادراتی ایران بود(13) و برای رژیم و حامیان خارجیاش اهمیتی فوقالعاده داشت. دولت میدانست که «ادامه اعتصاب نفت به معنای آغاز پایان حاکمیت شاه» خواهد بود(14) و مخالفان هم از اهمیت آن باخبر بودند. به همین دلیل صنعت نفت به مکانی برای کشمکش حکومت و مخالفانش تبدیل شد. با اعتصاب نفتیها میزان تولید به شدت کاهش پیدا کرد و صادرات نفت قطع شد و آثار اعتصابها بعدی بینالمللی پیدا کرد. اعتصاب نفت البته در زندگی مردم هم اختلالاتی به وجود آورد. آن روزها زمستان در پیش بود و هوا رو به سردی میرفت و مردم بیش از پیش نیاز به فرآوردههای نفتی پیدا میکردند. به قول مهدی بازرگان «حتی بیم آن میرفت که نانواییها هم بخوابد و مردم نان هم نداشته باشند.»(15) راهی لازم بود تا با حفظ اعتصاب و ضربه به رژیم، نفت در حد نیازهای داخلی تولید شود. به همین دلیل امام که در صحبتهایش در نوفللوشاتو بارها از اعتصاب صنعت نفت یاد کرده و به حمایت از آن پرداخته بود، روز 8 دی ماه طی حکمی با شرح وظایف، هیاتی 5 نفره را به سرپرستی مهدی بازرگان تعیین کرد تا به مناطق نفتخیز جنوب بروند و با بازرسی و نظارت در تولید، شرایط ادامه تولید نفت در حد مصارف داخلی را فراهم کنند.(16)
برای مدیریت و تنظیم سایر اعتصابها هم امام هیات 5 نفره دیگری را در تاریخ 28 دی ماه زیر نظر یدالله سحابی مامور کرد و حکم داد که این هیات تدابیر و ترتیباتی اتخاذ کند که «تا سقوط نهایی نظام استبدادی حاضر، اعتصابها در حد ضرورت ادامه یافته و ضمن حداکثر فشار بر دستگاه غاصب، حداقل خسارت را برای ملت و مملکت در زمینه احتیاجات ضروری و گردش چرخهای اقتصادی و حفظ سرمایههای انسانی و صنعتی با رعایت الاهم و فالاهم فراهم آورد.»(17)
در مجموع اعتصابهای سال 57 برای مخالفان، ابزاری کارآمد و برای حکومت پهلوی، معضلی پیچیده بود. بیهوده نیست که اعتصابها و فلج اقتصادی ناشی از آن را با تعابیری مثل «اهرم مکمل مهمی در اعمال فشار بر رژیم شاه»(18)، «مهمترین عامل سقوط حکومت پهلوی»(19) و «موفقترین نوع خود در تاریخ جنبش کارگری»(20) توصیف کردهاند.
پینوشتها:
1. مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران: مهدی بازرگان، 1363، صص43 و 44.
2. دنیا، 7 دی 1357، ص1 و 3؛ رضا مرزبان، «تب اعتصاب، اوج بحران»، مجله فردوسی، ش3، 1 آبان 1357، صص7 و 38.
3. برای مشاهده لیستی از این اعتصابها، نک: روحالله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی حکومت پهلوی (بهمن 1356 تا بهمن 1357)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صص493 تا 525.
4. نیکی کدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، چ2، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375، ص 427.
5. جان.دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 174؛ جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب)، ترجمه احمد تدین، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص570؛ عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران (مجموعه برنامه داستان انقلاب از رادیو بی.بی.سی)، تهران: تفکر، 1373، صص302 و 303.
6. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 283 و 284؛ مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار (دولتهای ایران از اسفند 1299 تا بهمن 1357)، چ4، تهران: جاویدان، 1369، صص788 و 789.
7. اسنادی از دولتهای ازهاری و بختیار، به کوشش معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور، مرکز پژوهش و اسناد؛ گردآوری و تدوین: سعید حصاری و علیاکبر علیاکبریبایگی، تهران: خانه کتاب، 1392، صص118 تا 120.
8. کلر بریر و پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوی، تهران: کتاب سحاب، 1358، ص92؛ مهدی بازرگان، پیشین، ص48 و 49؛ عمادالدین باقی، پیشین، ص302؛ نیکی کدی، پیشین، ص418.
9. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران (اسناد نهضت آزادی ایران)، ج11، تهران: نهضت آزادی ایران، 1363، صص35 تا 37.
10. اسناد انقلاب اسلامی (اعلامیهها، اطلاعیهها، بیانیهها، پیامها، تلگرافها و نامههای کثیرالامضا مربوط به جوامع روحانی)، ج3، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، صص429 و 448.
11. رضا مرزبان، پیشین.
12. اطلاعات هفتگی (هفتهنامه)، 20 بهمن 1357، صص12، 13، 54 و 55.
13. سعید تائب، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص74.
14. همان، ص93.
15. صفحاتی از تاریخ معاصر ایران (اسناد نهضت آزادی ایران)،ج9: دفاتر اول تا سوم، ص10.
16. صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی)، ج 5، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378، ص302ص و 303.
17. همان، ص494ص و 495.
18. حامد الگار، انقلاب اسلامی در ایران، ترجمه مرتضی اسعدی و حسن چیذری، تهران: قلم، 1360، ص156.
19. آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران: هفته، ص203.
20. جان فوران، پیشین، ص567.
تعداد بازدید: 2502