24 آبان 1395
میثم غلامپور
پاییز سال 1357 را باید فصل اعتصاب بنامیم؛ چراکه ارگانهای پرشماری در این فصل و چند ماهی پیش و پس از آن، به دلایل سیاسیاقتصادی، دست به اعتصاب زدند. یکی از گروههایی که نامشان در فهرست اعتصابکنندگان جلب توجه میکند، اهالی مطبوعات هستند. مطبوعاتیها یعنی روزنامهنگاران، کارگران فنی و کارمندان اداری شاغل در مطبوعات، در پاییز و زمستان 1357 دو اعتصاب سراسری را از سر گذراندند؛ اعتصابهایی در جهت مقابله با فشار سانسور، تقاضای آزادی و امنیت روزنامهنگاران و همراهی با نهضت مردمی. نخستین اعتصاب، کوتاهمدت و از 19 تا 22 مهر ماه و دومین اعتصاب که دو ماه به درازا کشید، از 15 آبان تا 15 دی ماه بود. در اینجا نگاهی انداختهایم به ماجرای اعتصاب نخست مطبوعات و مرور اعتصاب دوم را در فرصتی دیگر پی میگیریم.
جرقه شکلگیری اعتصاب
شروع داستان اعتصاب نخست مطبوعات به صبح روز چهارشنبه نوزدهم مهر ماه برمیگردد؛ از تحریریه پرخوانندهترین روزنامههای آن روزها، یعنی اطلاعات و کیهان. آن روز وقتی کارکنان بخشهای مختلف این روزنامهها سرگرم آماده کردن شمارههای جدید بودند، با حضور غیرمنتظره مأموران نظامی در تحریریهشان روبهرو شدند؛ مأمورانی که گویا درجه سرهنگی و سرگردی داشتند و از طرف فرمانداری نظامی تهران مأموریت داشتند که مطالب این روزنامهها را پیش از چاپ بررسی کنند. برای مطبوعاتیها که آن روزها برای آزادی و امنیت بیشتر خود دست به اقداماتی زده بودند و مذاکراتی را با دولت داشتند، چنین اتفاقی توجیهپذیر نبود. علّت حضور مأموران این بود که فرمانداری نظامی تهران در روزهای پرالتهاب سال 1357 کنترل هر چه بیشتری را بر مطبوعات میخواست. این اقدام مثل جرقهای بود که شکلگیری اعتصاب مطبوعاتیها را به دنبال داشت. حضور نظامیها درواقع فرصتی را به دست مطبوعاتیها داده بود تا آنها هم صدای اعتراضشان را بلند کنند.
در تحریریه اطلاعات و کیهان پس از حضور مأموران نظامی، آرامآرام اعتراض بعضی از اعضا شروع شد. این اعتراضها، گفتوگوها و مشورتگیریها تا آنجا پیش رفت که کار، دیگر منجر شد به دست از کار کشیدن. کیهان در این زمینه پیشقدم بود و اعضایش زودتر دست از کار کشیدند. کارکنان دو روزنامه البته تلفنی با هم در ارتباط بودند و درباره ماجرای مشابهی که در تحریریههایشان اتفاق افتاده بود، از هم خبر میگرفتند. جالب است که فرمانداری نظامی مستقل از دولت به چنین کاری اقدام کرده و این خودش از اختلاف دولت جعفر شریفامامی و فرمانداری نظامی خبر میداد.
رایزنی مطبوعاتیها با دولت باعث شد، مأموران نظامی روزنامهها را ترک کنند ولی انگار کار از کار گذشته بود. آبی که ریخته شده بود را دیگر نمیشد جمع کرد. مطبوعاتیها دیگر کوتاهبیا نبودند. البته بهخصوص در روزنامه اطلاعات اختلافنظرهای اساسی درباره اعتصاب کردن یا ادامه انتشار روزنامه حاکم بود؛ ولی کفه ترازوی مخالفان ادامه انتشار بهویژه به سبب خواست عمومی جامعه سنگینتر بود. مسئله مهمی که روزنامهنگاران مخالف ازسرگیری انتشار، به آن دامن میزدند، این بود که «تضمین»ی وجود نداشت روزنامهنگاران، دیگر شاهد چنین ماجرایی نباشند. مأموران نظامی از تحریریهها رفته بودند اما نویسندگان و خبرنگاران این بار با پافشاری، از دولت «تضمین» میخواستند؛ نه فقط برای تکرار نشدن چنین رویدادی بلکه حالا دیگر برای آزادی مطبوعات و حذف سانسور. خواست عمومی جامعه هم در فضای انقلابی سال 1357 از اهالی مطبوعات همین بود. البته اصحاب مطبوعات نیز برای همراهی یا حداقل همراه نشان دادن خود با مردم معترض و در فضایی که کشور را اعتصاب گرفته بود، نیاز به حرکتی انقلابی داشتند.
با شکلگیری اعتصاب در کیهان و اطلاعات، روزنامه آیندگان نیز به نشانه همراهی با این حرکت به آنها پیوست. از طرفی روزنامه رستاخیز هم که نسخههای آن در چاپخانه کیهان چاپ میشد با اعتصاب کارگران این چاپخانه، چارهای جز پیوستن به اعتصاب نداشت.(1) و به این ترتیب این روزنامه نیز در صف اعتصابکنندگان قرار گرفت. بعد نوبت به روزنامههای دیگر از جمله پیغام امروز و دو روزنامه خراسان و آفتاب شرق از مشهد رسید و آنها هم به نشانه همراهی با همکاران مطبوعاتیشان در اعتصاب آنها شریک شدند. به این ترتیب دولت شریفامامی در آستانه یک بحران قرار گرفت.
چانهزنی مطبوعاتیها با دولت بر سر آزادی مطبوعات
در همان روزی که اصحاب مطبوعات برای شروع اعتصاب مصمم شدند، تعدادی از اعضای روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان دور هم نشستند و در قطعنامهای، خواستههای خود را از دولت بازگو کردند. آنها پایان اعتصابشان را وابسته به عملی شدن این خواستهها اعلام کردند. خواستههای اهالی مطبوعات از این قرار بود: «1. اعلام لغو کامل سانسور مطبوعات از طریق چاپ اعلامیه رسمی دولت در اولین شماره روزنامهها. 2. عدم دخالت و اعمال نفوذ مستقیم و یا غیرمستقیم قوه مجریه و کلیه دستگاههای وابسته و مقامات دولتی در امر تهیه، تنظیم، انتخاب تیتر و صفحهبندی و نشر خبرها و آزادی فعالیت کلیه نویسندگان، خبرنگاران، عکاسان و نمایندگان مطبوعات در سراسر کشور. 3. تضمین امنیت و مصونیت سیاسی و شغلی جامعه مطبوعات، به نحوی که جز از طریق استناد به مواد قانون اساسی هیچ عضوی از جامعه مطبوعات از سوی هیچ مرجعی تحت تعقیب قرار نگیرد. 4. برای تضمین تحقق این خواستها دولت باید رسماً و کتباً متعهد گردد و این تعهد در اولین شماره روزنامهها چاپ و از طریق رادیو و تلویزیون به آگاهی عموم ملت ایران برسد».(2)
یکی از عواملی که در تقویت اعتصاب مطبوعات مؤثر و نقشآفرین بود، حمایت همهجانبه سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات از این اقدام بود. این سندیکا درواقع حامی و حافظ حقوق اصحاب رسانه بود و در طول حیات خود فعالیتهای متعددی داشت اما شاید بتوانیم تأثیرگذارترین و مهمترین نقشآفرینی این نهاد در دوره فعالیتش را نقشی بدانیم که در جریان اعتصابهای مطبوعات در سال 1357 بازی کرد. اعضای هیئتمدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات، در غروب روز پرحادثه نوزدهم مهرماه، در ساختمان سندیکا در خیابان رامسر تهران دور هم جمع شدند تا درباره اتفاقات داغ آن روز تصمیمگیری کنند. اعضای سندیکا در آن جلسه، قطعنامه اصحاب مطبوعات را تأیید کردند و فردای آن روز هم هیئتی ده نفره از بخشهای مختلف تحریریه، فنی و اداری مطبوعات اعتصابکننده و نمایندگان سندیکا انتخاب شدند تا مأمور رایزنی با دولت بر سر مفاد قطعنامه و خواستههای مطبوعاتیها باشند. این هیئت بلافاصله کار خود را شروع کرد و در جلسات متعددی با دولت به گفتوگو پرداخت. در این جلسات دو طرف روی جمله به جمله قطعنامه چانهزنی کردند. شاید اگر هر موقعیت دیگری غیر از حال و هوای انقلابیاعتراضی آن روزها بود، اهالی مطبوعات خیلی زود از خواستههای خود مثل تضمین آزادیشان کوتاه میآمدند؛ ولی وضعیت آن روزها باعث شد مطبوعاتیها دست بالا را داشته باشند.
به هر حال پس از دو- سه روز بحث و چانهزنی روی خط به خط قطعنامه، دو طرف به توافق نهایی رسیدند. روز شنبه بیست و دوم مهر ماه متن بیانیه توافق دولت و مطبوعات از سوی جعفر شریفامامی امضا شد. از آن تاریخ، مطبوعاتیها دیگر از دولت سندی در دست داشتند که آزادی آنها را ضمانت میکرد و این درست همان چیزی بود که آنها از روز نخست اعتصاب به دنبالش بودند. دولت درواقع به شکل رسمی تسلیم مطبوعات شد. یکی از روزنامهنگاران آن زمان مینویسد که این بیانیه با توجه به محدودیتهایی که در آن برای دولت در نظر گرفته شد و روزنامهنگاران هم حاضر نشدند تعهدی را مثلاً راجع به وفاداری به رژیم، بپذیرند، از سوی طرفداران شاه و نظامیان به قرارداد «ترکمانچای» شهرت یافت.(3)
اهالی مطبوعات بالاخره توانستند از دولت تضمین کتبی بگیرند و چنین تضمینی را باید مهمترین بخش بیانیه آنها به شمار آورد. تضمینهای دولت به مطبوعات این طور روی کاغذ آمده است: «1. نمایندگان اعتصابکنندگان در قطعنامه خود خواستار رعایت لغو کامل سانسور مطبوعات شدهاند. دولت آزادی مطبوعات را برابر قانون اساسی تضمین میکند. 2. دولت با تأکید بر درستی سیاست آزادی مطبوعات تضمین میکند که در انجام وظایف قانونی کارکنان مطبوعات کشور هیچگونه دخالت و اعمال نفوذ مستقیم و غیر مستقیمی از سوی دستگاهها و مقامات دولتی صورت نگیرد. 3. دولت امنیت حرفهای کلیه کارکنان مطبوعات کشور را تضمین میکند و مرجع رسیدگی به هرگونه تخلف مطبوعاتی را برابر قانون اساسی، مقامات قضایی اعلام میدارد».(4)
بازتاب اعتصاب در مطبوعات
امضای این بیانیه پیروزی بزرگی برای اصحاب مطبوعات بود و دیگر بهانهای وجود نداشت که اعتصاب ادامه پیدا کند. در نتیجه مطبوعات اعتصابگر از روز یکشنبه بیست و سوم مهر ماه بار دیگر انتشار خود را از سر گرفتند؛ البته با یک تفاوت نسبت به گذشته: آنها حالا دیگر آزادی بیشتر و در میان مردم هم اقبال بیشتری داشتند. طبیعی بود که مطبوعات از اعتصاب درآمده با آب و تاب فراوان و با تیترها و مطالبی پر احساس پیروزی خودشان را منعکس کنند.
روزنامه اطلاعات در نخستین روز پس از پایان اعتصاب، عنوان «اعتصاب مطبوعات به پیروزی کامل رسید» را برای تیتر اصلی خود به کار برد و در کنار آن هم به «حمایت بیدریغ مردم، بازاریان، دانشگاهیان، جمعیتها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی از اولین اعتصاب کارکنان مطبوعات» اشاره کرد. مطالب نیمصفحه نخست اطلاعات را عکس گروهی از نمایندگان دانشگاهیان همراهی میکند که برای اعلام همراهی و همبستگی خود با اعتصابکنندگان به تحریریه اطلاعات رفته بودند. زیر این عکس اشاره شده که روز پیش از آن، تحریریه اطلاعات دهها بار از نمایندگان گروههای مختلف که برای اعلام همبستگی با کارکنان مطبوعات به آنجا میرفتند، پر و خالی شد.(5)
در صفحات مختلف روزنامه اطلاعات تا یک هفته پس از پایان اعتصاب، انواع و اقسام خبر، گزارش و مقاله را درباره اعتصاب و پسلرزههای آن و پیامهای پرشمار تبریک میتوان یافت. از مهمترین این مطالب باید به گزارشی مفصل درباره چندوچون اعتصاب به قلم محمدعلی سفری، دبیر وقت سندیکا، اشاره کرد؛ گزارشی دنبالهدار که در سه شماره اطلاعات در روزهای 24، 25 و 27 مهرماه چاپ و منتشر شد.(6) از مقالات تحلیلی درباره اعتصاب هم باید به دو مقالهای اشاره کنیم که هر دو در روز شنبه 29 مهر ماه در این روزنامه منتشر شدند: یکی مقالهای با عنوان «ز آزادی سخن در حلقه زنجیر» به قلم جواد مجابی و دیگری مقاله «اعاده شرف از دست رفته» به قلم داریوش نظری.(7)
در میان روزنامههایی که روز 23 مهر ماه سال 1357 منتشر شدند، شاید جذابترین و البته خوشبینانهترین تیتر به روزنامه کیهان تعلق داشت: «پایان یک قرن سانسور». این تنها تیتر روزنامه کیهان در روز ازسرگیری انتشار نبود و تیترهای پرشماری در صفحه نخست این روزنامه خودنمایی میکرد: «مطبوعات آزادی خود را پس گرفت»، «اعلامیه دولت: دولت تضمین میکند هیچگونه اعمال نفوذ و دخالت مستقیم و غیرمستقیم در مطبوعات صورت نگیرد»، «گفتوگوی نویسندگان و نخستوزیر و وزرا: در 70 سال مشروطه 70 روز هم آزادی نداشتیم»، «آزمون وزیر مشاور: آزادی کامل مطبوعات ممکن است ضرباتی به ما وارد سازد. باید این ضربات را تحمل کنیم»، «دبیر سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات: اعتصاب مطبوعات صد در صد سیاسی بود» و «اعلامیه دولت: برابر قانون اساسی: دولت آزادی مطبوعات را تضمین میکند». در این صفحه همچنین یادداشتی با عنوان «مینویسم، پس هستم...» آمده که در متن آن به پیوند مطبوعات و مردم پرداخته شده است.(8) کیهان هم مثل اطلاعات تا چند روز پس از پایان اعتصاب در انتشار اخبار و مقالات و گزارشهای مرتبط دست پری داشت. یک دسته از مطالب کیهان درباره اعتصاب، اختصاص به بازتاب حمایت افراد و گروههای مختلف از این اقدام مطبوعاتیها داشت. نمونه متفاوتی از این دست مطالب را در شماره روز 26 مهرماه این روزنامه میتوان یافت. در صفحه 2 این شماره در خبری به حضور چهار تن از روحانیان واعظ و امام جماعت مساجد تهران در دفتر این نشریه و حمایت آنها از مطبوعات آزاد پرداخته شده است. در این مطلب که عنوان «مساجد، مرکز پخش مطبوعات آزاد خواهد بود» بر آن نهاده شده، از قول این روحانیان به پیوند مساجد و مطبوعات در آن روزها اشاره شده است: «ما در حال حاضر بعد از اقامه نماز جماعت مسائل منعکس شده در روزنامهها را برای مسلمانان حاضر در مسجد قرائت میکنیم؛ یعنی به وجهی دیگر روزنامهها به محرابها راه پیدا کرده است- ما میخواهیم مطبوعات همه واقعیتها را نسبت به رهبر عالیقدر عالم تشیع حضرت آیتاللهالعظمی امامخمینی منتشر کنند و خیلی ساده میگوییم که مساجد، در این صورت مرکز پخش مطبوعات خواهد بود...».(9)
«اعتصاب مطبوعات با تضمین آزادی پایان یافت» تیتر یک روزنامه آیندگان در روز یکشنبه 23 مهر ماه بود. بیشتر تیترهای دیگر این صفحه هم حکایت از اعتصاب پیروزمندانه و پیامدهای آن داشت؛ تیترهایی از قبیل «عصر دخالت دولتها در تعیین خطمشی روزنامهها سپری شد».(10) از مطالب روزنامه آیندگان در روزهای پس از اعتصاب به عنوان نمونه میتوان از گزارشی با عنوان «نویسندگان مطبوعات پس از 72 سال قلم را زمین گذاشتند» یاد کرد که به چگونگی شکلگیری اعتصاب، روند و پیامدهای آن پرداخته است.(11) سرمقاله شماره روز 24 مهر آیندگان هم با عنوان «فرصتی یگانه برای مطبوعات» به تحلیلی درباره اعتصاب اختصاص داشت.(12)
جز روزنامههای کیهان، اطلاعات و آیندگان که نقشآفرینان اصلی اعتصاب بودند، ردّپای مطالب مرتبط با این اعتصاب را در سایر نشریات هم میتوان یافت. به عنوان نمونه مجله فردوسی پس از پایان اعتصاب در مقالهای با عنوان «قلم در راه انسان، در راه آزادی و حیثیت و شرف ملت ایران»، اعتصاب اهالی مطبوعات را نقطه عطفی در تاریخ ایران و گامی بزرگ در راه استقرار دموکراسی در ایران خوانده است. نویسنده مقاله معتقد است، اعتصاب، حرمت بر باد رفته قلم و حیثیت خدشهدار شده جامعه مطبوعات را بازگرداند.(13)
به عنوان نمونهای دیگر میتوان از روزنامه پیغام امروز یاد کرد؛ روزنامهای که در چند روز اعتصاب در همراهی با اعتصابکنندگان منتشر نشد. در پیغام امروز جدا از مطالب بازتابدهنده چندوچون اعتصاب، یادداشتی با عنوان «سندی برای تاریخ» جلب توجه میکند. نویسنده این یادداشت با انتقاد از فضای حاکم بر مطبوعات در سالهای پیش از اعتصاب، مینویسد، بیحرمتی به مطبوعات چنان پیش رفته بود که «بهراهترین روزنامهنویسان خادم حکومت را، به آسانی راندن مرغ به لانه، از روزنامهنویسی منع کردند. و سر بهراهترین نویسندگان و خبرنگاران و سردبیران را، ممنوعالقلم اعلام کردند». در نگاه نویسنده، مجموعه فشارها در نهایت در نقطهای به واکنش و پاسخ متقابل رسید. آن نقطه هم روز نخست اعتصاب بود که به قول نویسنده یادداشت، هیئتتحریریه روزنامهها با فضای بیحریم کوچه و خیابان اشتباه گرفته شد.(14)
حمایت روحانیان از اعتصاب
در بیرون از فضای مطبوعات هم واکنشها به اعتصاب، درخور توجه بود. درست از همان روزی که اهالی مطبوعات قلمها را زمین گذاشتند، سیل حمایتها شروع شد و تا چند روز پس از پایان اعتصاب همچنان ادامه داشت. راه و روش ابراز این حمایتها مختلف بود؛ برخی تلفن میزدند، بعضی تلگراف میفرستادند، عدهای دست به قلم برده و نامه یا بیانیه مینوشتند و تعداد زیادی هم با دستههای گل به تحریریه روزنامهها میرفتند و همدلی خود را رودررو نشان میدادند. نکته درخور توجه دیگر، تنوع این حامیان بود. در میان آنها از مردم کوچه و بازار تا صاحبمنصبان حکومتی حضور داشتند؛ از شاعران، دانشجویان و اصناف مختلف گرفته تا نمایندگان مجلس، سینماگران، خانواده زندانیان سیاسی و نیز روحانیان. در میان حمایتهای روحانیان، سیدمحمدرضا بروجردی، بهاءالدین محلاتی و سیدعبدالله شیرازی حتی دست به قلم برده و برای اعتصابکنندگان بیانیه نوشتند. بیانیه آیتالله سیدمحمدرضا بروجردی ظاهراً مربوط به دو- سه روزی است که مطبوعات در اعتصاب بودند: «آن روزی که میبایستی قلمی خائن را سانسور کنند تا نسبت به ساحت اقدس روحانیت و احکام اسلامی جسارت نشود، کوتاهی کردند و امروز که تمام شعارشان آزادی قلم و مطبوعات است، مسئولین امر جراید را در فشار برای سانسور حقایق قرار میدهند. مادامی که جراید مدافع و ناشر قوانین حقه اسلامی شیعی باشند و از نشر مطالب مضره و فاسدکننده افکار و اخلاق عمومی خودداری کنند، آنان را حمایت خواهیم کرد»(15) به نظر میرسد، طعنهای که در ابتدای این بیانیه زده شده، اشاره به مقاله معروف روز 17 دی 1356 روزنامه اطلاعات دارد؛ مقالهای با نامی مستعار و در اهانت به امام خمینی(ره) که واکنشهای شدید و حوادث متعددی را زنجیروار در پی داشت و مهمترین آنها قیام 19 دی قم و رویداد 29 بهمن تبریز بود.
بیانیه آیتالله محلاتی پس از پایان اعتصاب و صدور بیانیه مشترک دولت و اصحاب مطبوعات، منتشر شد. وی در بخشی از بیانیه خود، باور آزادی مطبوعات در جوّ پراختناق آن زمان ایران را مشکل و حتی بعید دانسته است؛ اما پایمردی و تسلیمناپذیری نویسندگان و ارباب جرائد بیدار و مسئول و تن درندادن آنها به «خواستهای نامردمی و ضد انسانی حکومت ایران مبتنی بر ادامه سانسور وقیحانه بر مطبوعات» را درخور تحسین و تمجید خوانده است.(16)
آیتالله سیدعبدالله شیرازی نیز در همان چند روز اعتصاب، هم تجاوز به مطبوعات را محکوم کرد و هم به حمایت از اعتصاب مطبوعاتیها پرداخت: «تمام ملل دنیا به آزادی مطبوعات احترام میگذارند و یکی از وظایفی که بر کل دول عالم است، تأمین آزادی مطبوعات به تمام معنی است و یکی از اهداف و خواستهای ما نیز آزادی مطبوعات است، به طوری که مطبوعات به هیچ عنوان و به هیچ طریقی در کنترل دستگاهها و دولتها نباشد. ما تجاوز به حریم مطبوعات را محکوم میکنیم و اقدامات کارکنان مطبوعات را برای حفظ حقوق و آزادی مطبوعات و قلم، مادامی که رعایت قوانین اسلامی را بکنند، مورد تأیید و حمایت قرار میدهیم».(17)
داستان اعتصاب برای رسانههای خارجی هم جذاب بود. برخی از خبرگزاریهای معتبر که در تهران دارای نمایندگی بودند مثل رویترز و آسوشیتدپرس و رادیوهایی مثل رادیو لندن و رادیو مسکو خبر اعتصاب و پیامدهای آن را پوشش دادند. به گفته رادیو لندن(18) و خبرگزاری رویترز(19) انگیزه عملی و علّت اقدام مقامات حکومت نظامی در فرستادن مأمور به تحریریه روزنامهها، انتشار اخبار و گزارشهای مربوط به امام خمینی(ره) در آن روزها بود. از دید این رسانهها اعتصاب مطبوعات، نشاندهنده اختلافنظر و کشمکش شریفامامی، نخستوزیر و مقامات نظامی بود؛ نخستوزیری که از آزادی مطبوعات سخن میگفت و مقامات نظامی که به دنبال محدودیت مطبوعات بودند.(20)
آزادی نسبی و موقتی مطبوعات
اعتصاب مطبوعات، با همه فراز و فرودی که داشت، در بهبود نسبی وضعیت آزادی اصحاب قلم مؤثر بود. به هر حال دولت پس از بحثهای مفصل و کش و قوسهای فراوان به امضای بیانیهای تن داد که در آن آزادی مطبوعات، تضمین شده بود. این ضمانت کتبی چیزی نبود که دولت آشتی ملی و مدعی آزادی مطبوعات بتواند به راحتی زیر آن بزند. ضمانت کتبی با ضمانت شفاهی که دولت ابتدا در پی آن بود، تفاوتی اساسی داشت. اصرار مطبوعاتیها در مذاکره دو- سه روزه با دولت، مبنی بر تضمین کتبی دولت به جای ضمانت شفاهی به همین دلیل بود. با همه اینها، خوشباوری است اگر بگوییم مطبوعات با پیروزی در آن اعتصاب، به آزادی کامل رسیدند. البته عدهای چه از داخل و چه از خارج مطبوعات، چنین خوشباوری را داشتند؛ ولی از سوی دیگر کسانی هم بودند که نگاه واقعبینانهتری داشتند و به خوشباوری در برابر نتایج اعتصاب هشدار میدادند. به عنوان نمونه یکی از اهالی قلم، سه روز پس از پایان اعتصاب در یادداشتی تذکر داد و از ضرورت هوشیاری سخن گفت: «کار تمام نشده. تا مطبوعات و نظام اطلاعرسانی در سلطه صاحبان زر و زور باشد و بیگانه با اخلاق روزنامهنگاری، و نه شرف قلم شناخته شود و نه حرمت خبر، سانسور ریشه خواهد داشت. و تا ریشه در آب است... پس پشتمان بلرزد و هشیار بمانیم».(21) گذر زمان هم نشان داد که چنین دغدغهای بهجا بوده است و آزادی کسب شده، هم نسبی و هم موقتی بود. اقدامهایی مثل اقدام شهربانی اهواز برای جمعآوری نسخههای روزنامههای اطلاعات و کیهان در آن شهر، یک روز پس از پایان اعتصاب(22) و اعتصاب دوباره کارکنان روزنامه آیندگان به بهانه وجود سانسور داخلی، آن هم دو هفته پس از پایان اعتصاب،(23) نمونههایی هستند که حکایت از نسبی بودن آزادی کسبشده مطبوعات داشتند. وقتی هم که حدود بیست روز پس از امضای بیانیه، دولت شریفامامی کنار رفت و دولتی نظامی روی کار آمد که شمشیرش را برای مطبوعات از رو بست و امضای آن بیانیه را به هیچ گرفت، مهر تأییدی بر موقتی بودن آن آزادی زده شد.
همراهی مطبوعات با مردم و واکنش مثبت مردم
یکی از نکاتی که در مرور اعتصاب مطبوعات نباید از نظر دور داشت، نیازی است که اصحاب مطبوعات به چنین اقدامی داشتند. درواقع در روزگاری که صدای غالب در کوچه و بازار، صدای اعتراض و اعتصاب بود، مطبوعات هم به حرکتی اعتراضی یا انقلابی احتیاج داشتند. از مرور برخی از نوشتههای آن زمان چنین برمیآید که نگاه بخش قابل توجهی از جامعه به مطبوعات، نگاه مثبتی نبود. شاید یکی از اتفاقهایی که تأثیری چشمگیر در چنین نگاهی داشت، ماجرای مقاله معروف 17 دی 1356 و اهانت این مقاله به امامخمینی(ره) بود. به گمان کسانی که این نگاه را داشتند، مطبوعات در زمین آنها بازی نمیکردند و به جای مردمی بودن، به اصطلاح سَر و سِرّشان با حکومت بود. اعتصاب مطبوعات خواسته و ناخواسته به ترمیم چنین فاصلهای در آن مقطع زمانی کمک کرد. استقبال چشمگیر مردم از مطبوعات از اعتصاب درآمده حکایت از همین تغییر نگاه دارد. درواقع حضور مأموران نظامی در تحریریه کیهان و اطلاعات، درست همان بهانهای بود که مطبوعات به آن نیاز داشتند تا ورق را به سود خود برگردانند. این حضور جرقهای بود که به قول یکی از روزنامهنگاران آن زمان در انبار باروت زده شد.(24) پس از پایان اعتصاب در متن یکی از خبرهای خبرگزاری یونایتدپرس نکتهای آمده که مهر تأییدی بر همین مسئله میزند: «روزنامهنگاران اعتصابی از حمایت گسترده مخالفین سیاسی برخوردار شدند و به طوری که یک سیاستمدار اشاره کرد مطبوعات تمام اعتمادی را که طی سالهای گذشته اختناق از دست داده بود، مجدداً به دست آوردند...»(25)
یکی از راههای ابراز رضایت مردم از اعتصاب اهالی مطبوعات، مراجعه حضوری آنها به دفتر نشریات و دستههای گل پرشماری بود که با خود همراه میبردند. آنقدر بازار گل فرستادن به تحریریه روزنامهها داغ بود که یکی از نویسندگان اطلاعات پس از اعتصاب نوشت، گلهایی که گروههای مختلف میفرستادند، سالن بزرگ تحریریه این روزنامه را پوشانده بود.(26) این خود حکایت از اشتیاق قلبی جامعه به چنین حرکتی از سوی اهالی مطبوعات داشت. البته آشتی مردم با مطبوعات را جدا از پیامهای تبریک و دستههای گل و... از افزایش شمارگان روزنامهها پس از اعتصاب هم میتوان دریافت.(27) به این ترتیب همراهی مردم با مطبوعات درنهایت به سود خود مطبوعات تمام شد.
پینوشتها:
1. مهدی بهشتیپور، «مطبوعات ایران در دوره پهلوی»، فصلنامه رسانه، سال4، شماره 4، زمستان 1372، ص 81.
2. روزنامه آیندگان، 23 مهر 1357، ص 8.
3. مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار (دولتهای ایران از اسفند 1299 تا بهمن 1357)، چ4، تهران: جاویدان، 1369، ص 798.
4. روزنامه آیندگان، 23 مهر 1357، ص 1.
5. روزنامه اطلاعات، 23 مهر 1357، ص 1.
6. محمدعلی سفری، «چرا اعتصاب کردیم و چگونه پیروز شدیم؟»، روزنامه اطلاعات، 24 مهر 1357، ص 5؛ روزنامه اطلاعات، 25 مهر 1357، ص 5؛ روزنامه اطلاعات، 27 مهر 1357، صص 17 و 18.
7. جواد مجابی، «ز آزادی سخن در حلقه زنجیر»، روزنامه اطلاعات، شماره 15738، 29 مهر 1357؛ این مقاله در کنار سه مقاله دیگر از مجابی در قالب کتابی با نام سخن در حلقه زنجیر از سوی انتشارات سمندر در همان سال 1357 چاپ و منتشر شد؛ داریوش نظری، «اعاده شرف از دست رفته»، روزنامه اطلاعات، 29 مهر 1357، ص 7.
8. روزنامه کیهان، 23 مهر 1357، ص 1.
9. همان، 26 مهر 1357، ص 2.
10. روزنامه آیندگان، 23 مهر 1357، ص 1.
11. همان، ص 8.
12. همان، 24 مهر 1357، ص 9.
13. مجله فردوسی، 1 آبان 1357، ص 3.
14. روزنامه پیغام امروز، 23 مهر 1357، صص 1 و 5.
15. روزنامه آیندگان، 24 مهر 1357، ص 1.
16. روزنامه کیهان، 26 مهر 1357، ص 2.
17. روزنامه آیندگان، 24 مهر 1357، ص 1.
18. خبرنامه سازمان خبرگزاری پارس (محرمانه)، 20 مهر 1357، ص 16.
19. همان، 21 مهر 1357، ص 6.
20. همان، 20 مهر 1357، ص 16؛ همان، 21 مهر 1357، ص 6.
21. ناصر پاکدامن، «از دگرسانسوری تا خودسانسوری»، روزنامه کیهان، 26 مهر 1357، ص 12.
22. روزنامه اطلاعات، 25 مهر 1357، ص 21؛ روزنامه کیهان، 24 مهر 1357، ص 1.
23. روزنامه آیندگان، 11 آبان 1357، صص 1 و 5.
24. محمداسماعیل حیدرعلی (: محمد حیدری)، «واکاوی اعتصابهای مطبوعاتی 57»، روزنامه شرق، 18 بهمن 1384، ص 13.
25. خبرنامه سازمان خبرگزاری پارس(محرمانه)، 24 مهر 1357، صص 8 و 9.
26. روزنامه اطلاعات، 23 مهر 1357، ص 4.
27. کلر بریر و پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوی، تهران: کتاب سحاب، 1358، ص 79؛ محمد بلوری، «اعتصاب اول مطبوعات»، پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران، شماره 1، 1376، ص 235.
تعداد بازدید: 2489