11 بهمن 1395
خاطرات اسدالله تجریشی
یک وقتی قضیه صلیبسرخیها تو دنیا سر و صدا راه انداخته بود.(1) سیزده سال بود که درِ زندانهای ایران به روی آنها باز نشده بود. مکرر میخواستند به ایران بیایند، ولی شاه قبول نمیکرد. تا اینکه مسئول آن زمان صلیبسرخ با شاه به تفاهم رسیدند که افراد صلیب وارد زندانها بشوند و دو گزارش تهیه کنند؛ یکی را برای صلیبسرخ و یکی هم برای شاه بفرستند. قرار شد مسائل در رسانهها مطرح نشود. شاه از آنها سه ـ چهار ماه وقت خواست و در این مدت گروههای مختلفی دکتر و کارشناس فرستاد داخل زندان که بچهها را معاینه کنند و آثار شکنجهها را ببینند و گزارش تهیه کنند. وقتی این گزارش به دست شاه رسید، فهمید اوضاع خیلی خراب است. میخواست از زیر دعوت صلیبسرخیها در برود، ولی دیگر دیر شده بود. قضیه بازدید صلیبسرخی از زندانهای ایران در دنیا پیچیده بود.
دو ـ سه روزی را صلیبسرخیها به بازدید از زندان قصر اختصاص دادند. شخصی بود به نام سرهنگ زمانی که رئیس زندان قصر بود. فرد بسیار خبیث و ناپاکی بود. این سرهنگ مکرر نیروهایش را با چوب و چماق به داخل بند میآورد و بچههای مذهبی را میزد که چرا تو نماز میخوانی؟ چرا در سلول نماز جماعت برگزار میکنید؟ او میگفت: خدایِ من شاه است! هر کس خدا را میخواهد ببیند، به اعلیحضرت نگاه کند! وی همراه صلیبسرخیها از زندان بازدید میکرد.(2)
روز ملاقات، خانوادهها کلی مرغ و گوشت و میوه و انواع شیرینیها را برای زندانیانشان آورده بودند. یکی از مأموران صلیبسرخ به زبان انگلیسی پرسید: اینها چیست؟ سرگرد هم گفت: اینها را ما برای زندانیان تهیه کردهایم. غافل از اینکه بچهها موضوع را فهمیدند و مأمور را کناری کشیدند و حقایق را برایش بازگو کردند.
وقتی آنها توضیح خواستند، برای صحبت کردن با صلیبیها، از آنها خواستیم که مأموران را از خود دور کنند تا بتوانیم حرفهایمان را بزنیم. آنها هم قبول کردند. وقتی داشتیم با آنها صحبت میکردیم، مأموران پشت شیشهها ناظر بودند و به بچهها دندانقروچه میرفتند. یعنی مسائل را بازگو نکنید. ایجاد رعب و وحشت میکردند. بچهها هم دیگر اعتنا نمیکردند. وسط حیاط حوض آبی بود و کنارش درخت سیبی داشت. بچهها هم داخل حوض، آبتنی میکردند. برای صلیبسرخیها که پنج نفر بودند، میز و صندلی به زیر درخت آوردند. هندوانه و میوه هم برایشان گذاشته بودند. مترجم آنها آقای حسین شریعتمداری بود که به زبان انگلیسی تسلط داشت. حرفهای بچهها را ترجمه و تکراریها را حذف میکرد.
پینوشت:
1. قضیه صلیبسرخ همزمان با روی کار آمدن جیمیکارتر، رئیسجمهورِ دموکرات امریکا اوج گرفت.
2ـ منصور زمانی فرزند حبیبالله، رئیس زندان سیاسی قصر در سالهای 1352 تا 1357 بود که به خاطر خوشخدمتی در این سمَت یک سال زودتر درجه تشویقی گرفت و به سرهنگی رسید. او با پیروزی انقلاب دستگیر و محاکمه شد و در 14 اسفند 1357 در میدان تیر زندان قصر، تیرباران شد.
* خاطرات اسداله تجریشی، به اهتمام: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ناشر: چاپ و نشر عروج، تهران، 1387، صص103 - 102
تعداد بازدید: 2031