12 فروردین 1396
به انتخاب: دکتر محمدباقر نجفزاده بارفروش (م. روجا)
عباس کیمنش مشهور به مشفق کاشانی سال ۱۳۰۴ در کاشان متولد شد. او با اخذ درجه فوق لیسانس به تدریس مشغول شد و مدت ۳۷ سال در آموزش و پرورش به تربیت نسل جوان کشور پرداخت. استاد مشفق کاشانی که ریاست شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ریاست هیأت مدیره انجمن شاعران ایران را نیز برعهده داشت در دیماه 1393 به رحمت ایزدی پیوست. برخی از آثار وی عبارتند از: صلای غم: تضمین ۱۲ بند محتشم کاشانی، خاطرات، سرود زندگی، شراب آفتاب، آذرخش، آینه خیال، بهار سرخ سرود، هفت بند التهاب، نقشبندان غزل، انوار ۱۵خرداد، خلوت انس، تصحیح دیوان حاج سلیمان صباحی بیدگلی، مجموعه شعر جنگ، تذکره شاعران معاصر، راز مستان.
■
«حماسه 12 فروردین» و «ای روح خدا» دو قصیده نزدیک شده به زبان غزل از شادروان مشفق کاشانی است که به یادگار مانده است. «فاعلاتن مفاعیل مفاعیلن»، وزن شعر نخست و «مستفعلن فاعلاتن فعلن» وزن شعر دوم است.
«حماسه 12 فروردین»؛ غزل یا قصیده به این فخامت و سلاست و روانی کمتر در دسترس است. زبان شادروان استاد مشفق در این حوزه با همه شعر مناسبتی و آیینی بودن، نرم است. مضامین، تلمیحات و فراز و فرود شعر بسیار تحسینبرانگیز است و از این دو سرود نمیشود به آسانی گذشت.
حماسه 12 فروردین؛ روز جمهوری اسلامی
گر نه آشفتهای از خواب زمستانی
«بسرای ای سحری مرغ گلستانی»
دیده بگشای که جنبید جهان در خویش
روی برتافته از خواب زمستانی
هستی آراست تن از خلعت فروردین
وارهید از غم بیبرگی و عریانی
ابر برخاسته سرگرم گهرزایی
باد مشکآگین در غالیه افشانی
خرمی عطر پراکنده ز سرمستی
در سراپرده نوباوه بستانی
باغ رنگینتر از بتکده آزر
راغ پر نقشتر از کارگه مانی
مرغکان در وی با نغمه داوودی
بلبلان در او با شور و نواخوانی
محفلآرای بهار است به آئینتر
مهر گردنده بدین آینه گردانی
ماه در برکه مهتاب به طنازی
قوی را ماند، هنگام پرافشانی
میر نوروز چه آورده بهاران را
که سر آورده دل از دیده به حیرانی
دشت در دشت کند قافله سالاری
کوه در کوه کند سلسله جنبانی
مژده آورد، که جمهوری اسلامی
عالم آرا شده از پرتو یزدانی
مژده کز بام سحر صبح مسیحادم
سر برآورد و فرو شد شب ظلمانی
شب همه شب کند از اختر تابنده
شادی بزم زمین، چرخ چراغانی
یعنی از ریشه برانداخته شد طاغوت
یعنی افتاد ز پا رایت سلطانی
یعنی از سینه بگداخته تاریخ
خاست آوای جهان باور قرآنی
یعنی این کشتی نوح است روان در موج
نهراسد دگر از ورطه طوفانی
ناخدا روح خداوند و خدا با اوست
نور یزدانش بنشسته به پیشانی
باد بشکوه که او راست جهانداری
باد برجای بدین شیوه جهانبانی
سوخت سامان ستم، تا سر و سامان داد
ملک و ملت را از بی سر و سامانی
کرد بنیاد بنایی که نخواهد داشت
تا ابد رو بسوی سستی و ویرانی
تا بیاراست چنین گلشن توحیدی
تا برافروزد ز نو آب مسلمانی
ای روح خدا
در شعله عشق تاب را مانی
آیینه آفتاب را مانی
در گلنفس نسیم فروردین
بویایی مشک ناب را مانی
با شبنم اشک، عطر پرورده
بر چهره گل گلاب را مانی
خاموشی و یک جهان سخن داری
ای مونس جان کتاب را مانی
از بارقه امید سرشاری
در چشمه چشم خواب را مانی
بر تشنه کویر، لطف بارانی
ای رحمت حق، سحاب را مانی
شب، دامن مهرت اختر افشاند
بر کنگره ماهتاب را مانی
با حلقه آتش تو اهریمن
در دام شرر شهاب را مانی
در پهنه خاک زمزم اشراق
بر چهر عفاف آب را مانی
ای «روح خدا» که بر جهان دادی
جان دگر، انقلاب را مانی
در سینه تنگ ناکجا آباد
آیینه آفتاب را مانی
تعداد بازدید: 1501