09 اردیبهشت 1396
احمد سروشنژاد
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور در حکومت پهلوی دوم) از اسفند سال ۱۳۳۵ تا بهمن ۱۳۵۷ به یاری جمعی از مأموران رسمی و خبرچینان و شیوههای متنوع شکنجه و سرکوب، کار کنترل محافل، سازمانها، نهادها، مراکز و افراد را برعهده داشت. ایجاد کمیته مشترک ضد خرابکاری به کمک شهربانی حکومت پهلوی در سال 1350 فعالیت ساواک را آشکارتر کرد. [1]
در بخشی از گزارش محرمانه سفیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه این کشور در فوریه 1979 چنین آمده است: «پرایور خاطرنشان کرد شکنجههای طالقانی عبارت بودند از: اجبار در مشاهده شکنجه شدن دخترش، ادرار کردن مأموران ساواک بر روی وی در هنگام نماز خواندن (یکی از منابع گفت شخص [پرویز] ثابتی این کار را میکرد)، اجبار به شنیدن نالههای جوانانی که در سلولهای مجاور ایشان شکنجه میشدند.»[2]
سند گزارش محرمانه ارسال شده به واشنگتن در آوریل 1979 نیز مؤید همین مطلب است: «یزدی برای بازگویی مطالب خیلی آماده بود. او گفت مسائل را درک میکند. در این لحظه به طرف میز خود رفت و پروندهای بیرون کشید که شامل 50 تا 60 ورق با عکسهای الصاق شده بود. یزدی گفت که اینها پروندههای ساواک است که در اثر انقلاب به دست آمده است و نتایج قبل و بعد از شکنجه افراد زیادی را نشان میدهد. او گفت اینها تشریحی است که چرا دولت در منع انقلابیون از کشتن مقامات رژیم سابق در خیابانها، دچار مشکل است.»[3]
گزارشگر نظر خود را پس از دیدن عکسها در قالب این جمله بیان میکند: «عکسها که به نظر معتبر بودند، یکسری مدارک وحشتناک بودند که نشانگر بدنهای شکنجه شده و تکه تکه شده بودند.»[4]
واقعیت آن است که ساواک به عنوان مؤثرترین ابزار حکومت پهلوی برای ایجاد اختناق در کشور به شکل عجیبی مبتنی بر ارعاب بوده و همواره به جای طرح نقشههای دقیق و اساسی برای مبارزه با خرابکاری و فعالیتهای ضد حکومت، به یک رشته اعمال خشونتآمیز و وحشیانه و ایجاد مزاحمتهای بیمورد و نابجا برای طبقات مختلف مردم پرداخته است. در بخشهایی از مکاتبه فوری و محرمانه سفیر آمریکا در تهران با وزارت امور خارجه کشورش به اظهار نظر جمشید هرمز، رئیس سابق فدراسیون دانشجویان ایران در اتریش اینگونه اشاره شده است: «جمشید هرمز، معمار تحصیل کرده اتریش، رئیس فدراسیون دانشجویان ایرانی ضد شاه در دوران دانشجویی خود در وین بوده است. او هنگامی که در میتینگی از فدراسیون جهانی دانشجویان دانشگاهها در آلمان شرقی شرکت کرده بود، به وسیله ساواک شناسایی شد و در سال 1971 هنگامی که به ایران بازگشت دستگیر شد. هر چند هرمز مدعی است که عضویت در فدراسیون در آن زمان غیرقانونی نبود. بنا به اظهارات هرمز از او بازپرسی شد و تحت شکنجه قرارگرفت. از جمله او را از یک پلکان به پایین پرتاب کردند که سبب شد بعداً تحت عمل جراحی دیسک قرار گیرد. به مدت 14 ماه در زندان انفرادی نگهداری میشد؛ بدون اینکه هیچ گونه اتهامی به او وارد شده باشد. پس از 18 ماه زندان او را به محاکمه احضارکردند و آن هم پس از اخطار 20 دقیقهای به او و بدون هیچ تدارک قبلی، او مقصر شناخته شده و به 19 ماه زندان محکوم شد که 18 ماه آن را گذرانده بود.»[5]
چنین سندهایی مهر تأییدی است بر هر آنچه در خصوص اختناق، شکنجه و سرکوب در حکومت پهلوی، تاکنون گفته و نوشته شده است. گزارش گفتوگوی سولیوان، سفیر آمریکا در ملاقات با حاج علی اصغر کاشانی، یک بازاری ذینفوذ که به شکل فوری و سری به آمریکا مخابره شده هم مؤید همین مطلب است. در بخشی از این گزارش آمده است: «او حادثهای را که در قزوین اتفاق افتاده بود نقل کرد که در آن یک کودک در زیر زنجیرهای تانک له شده بود و مادر کودک هنگامی که برای نجات او میشتافت به ضرب گلوله از پای درآمد. او همچنین مراسم تشییع جنازه سه جوان ایرانی را در روز دوم ژانویه در بهشت زهرا که خود او در آن حضور داشت تشریح کرد. این سه جوان ایرانی از قرار معلوم به طوری که گفته میشود روز سی دسامبر زیر شکنجه در زندان اوین مرده بودند. اجساد این سه جوان بدون آنکه پوشانده شده باشند، بر روی تابوتها بر در گورستانها گردانده میشد تا جمعیت مشاهده کند که چگونه بدن آنها سوزانده شده وناخنهای انگشتان آنها کنده شده بود. این کاملاً طبیعی است که مردم نوکران رژیمی را که چنین کارهایی را انجام می دهند مورد حمله قرار دهند.»[6]
سولیوان در این بخش از گزارش مینویسد: «کاشانی واقعاً سخت برآشفته بود. یکی از این روزها مأمور سفارت انتظار دارد شاهد آن باشد که دهان او از خشم کف کند.»[7] و بعد ادامه میدهد: «متأسفانه صدای این بازاری منعکس کننده احساسات بخشهای رو به افزایش جمعیت ایران است. سفارت هر روز در معرض دریافت تقاضاها و توصیه در اینباره است که ما کاری درباره شاه انجام دهیم. زیرا شاه آمریکاییان را مانند یک لنگر به پایین میکشاند... سولیوان»[8]
یادداشت مکالمه محرمانه دیدار جرج لامبراکیس، مشاور امور سیاسی سفارت آمریکا و رحمتالله مقدم مراغهای که در ژانویه 1978 در خانه مقدم برگزار شد، سند دیگری است از نارضایتی مردم نسبت به وجود اختناق و شکنجه در دوره پهلوی که در ادامه به بخشهایی از آن اشاره خواهد شد: «او تلفنی از من دعوت به ناهار در منزل خود برای روز 18 ژانویه کرد. ما به تنهایی ناهار خوردیم و او آزادانه بیشتر به زبان انگلیسی صحبت کرد... آقای مقدم... فرزند یک افسر ارشد در گارد شاه قاجار است و خود تا سال 1955 افسرحرفهای بوده است. تحصیلات او در رشته مهندسی ظاهراً در فرانسه صورت گرفته است، زیرا فرانسه به نظر میرسد زبان اول خارجی او باشد. او ارتش را ترک کرد تا شرکت مهندسی مشاور خود را تحت نام خدمات ایران زمین تأسیس کند. او در مجلس به عنوان نمایندهای از آذربایجان خدمت کرد[9]... مقدم تأکید کرد که او به خوبی درک میکند که چرا جوانان باید در عکسالعمل خود نسبت به رژیم به تروریسم متوسل شوند، این نکته را از چندین زاویه از جمله خشونت پلیس و اعمال شکنجه مورد بحث قرار داد. او به عنوان یک نمونه بارز، داستان دختر چهارده سالهای را تعریف کرد که حدود سه سال قبل هنگامی که مقالهای علیه شاه و انقلاب سفید در یک کلاس انشا نوشته بود و به وسیله معلمش لو رفته بود، بازداشت شده است. برادر او (که ظاهراً یک تروریست بوده است) قبلاً به وسیله پلیس امنیتی به قتل رسیده بود. پلیس در حالی که میکوشید برادر او را دستگیر کند، پدر و مادر و آنگاه برادر دیگر و خواهر دیگر را دستگیر کرده بود. یک خواهر بزرگتر دیگر نیز در زندان وضع حمل کرده بود. مقدم با مادر ملاقات کرد و اعتقاد داشت که داستان حقیقت دارد. او میتوانست وضع دختر چهارده ساله را درک کند و معتقد بود که زندانی کردن او کار غیر انسانی بوده است...» [10]
علاوه بر برخی اسناد که اعمال شکنجههای گوناگون در کمیته مشترک ضد خرابکاری را اثبات میکند، در بیان خاطرات دهها نفر از زندانیان سیاسی پیش از انقلاب و نیز خاطرات و اعترافات مشهورترین شکنجهگران،گوشههایی از رفتار ساواک با مخالفان حکومت پهلوی آشکار میگردد.
[1]- ویلیام سولیوان، سفیرکبیر آمریکا در تهران در این مورد میگوید: «ساواک همه را ساکت میکرد. حتی مقامات بلند پایه مملکت به سبب وحشت از ساواک، هیچ اظهار نظر مستقلی نمیکردند.» (زندگی و خاطرات هویدا، گلفام، 1372، صص 265 و 266)
[2] - اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 74، سند شماره 49: 8 فوریه 1979 - 19 بهمن 1357
[3] - همان، کتاب چهارم، ص 248، سند شماره 9: 12 آوریل 1979 - 23 فروردین 1358
[4] - همان
[5]- اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، ص 326، سند شماره 42: اول ژانویه 1979 – 11 دی 1357
[6]- همان، صص 329 و 330، سند شماره 45: 3 ژانویه 1979 - 13 دی 1357
[7] - همان
[8] - همان
[9] - اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، ص 196، سند شماره 5: 18 ژانویه 1978 - 28 دی 1356
[10]- همان، ص 199
تعداد بازدید: 1416