12 اردیبهشت 1396
میثم غلامپور
راهپیمایی میلیونی روز تاسوعا و به خصوص عاشورای سال 1357، در میان وقایع منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، نقشی تعیینکننده دارد. بیراه نیست اگر بگوییم این راهپیماییها، رفتن شاه از ایران را به جلو انداخت. به نوشته روزنامه نیویورکتایمز، این وقایع، درسی مهم داشت و آن اینکه: «حکومت نمیتواند نظم و قانون را حفظ کند. تنها چاره کار آن است که خود را کنار بکشد و به رهبران مذهبی اجازه دهد تا زمام امور را به دست گیرند. در هرحال مخالفان ثابت کردند که اکنون دولت دیگری هم وجود دارد.»1 درباره وقایع این دو روز، شاهدان متعددی با دیدگاههای مختلف، دست به قلم برده و از دیدههای خود نوشتهاند. مرور تعدادی از این گزارشها در ادامه میآید.
شیخ حسین انصاریان
از جمله خاطراتی که در آن به تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال 1357 در روزهای 19 و 20 آذر این سال اشاره شده، خاطرات حجتالاسلام حسین انصاریان یا چنانکه در میان مردم جا افتاده، شیخ حسین انصاریان است. در این خاطرات ابتدا از دستور امام خمینی(ره) برای تظاهرات روز تاسوعا و دعوت آیتالله طالقانی و همینطور جامعه روحانیت مبارز برای شرکت در این مراسم یاد شده است. به گفته انصاریان از آنجا که این روز با روز جهانی حقوق بشر مصادف شده بود، همه به طور نسبی اطمینان داشتند که در آن به مردم حمله نمیشود؛ با این حال مردم بیمهابا دست به تظاهرات نزدند و گروهی برای کمکرسانی به مجروحان احتمالی در نظر گرفته شدند. شعارهای زیادی روی پلاکاردها نوشته شد که در بین آنها به گفته شیخ حسین انصاریان، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» شعار جاافتاده و مورد پسند همه بود. مردم، ماشین، بلندگو و سایر امکانات را به صورت رایگان در اختیار گذاشته بودند. شیخ حسین یکی از شعاردهندگان اصلی مراسم بود که از همان ابتدای مسیر، به بالای مینیبوس رفت و شعارها را پشت بلندگو میخواند.
بر اساس خاطرات انصاریان، راهپیمایی روز عاشورا به مراتب گستردهتر از راهپیمایی تاسوعا بود. او در خاطرات این روز از دو سرباز به قول خودش جان بر کفی یاد میکند که به پادگان لویزان حمله کردند و شوک سنگینی بر نظام وارد کردند. انصاریان در عاشورا هم مثل روز قبل به بالای مینیبوس رفته و از آنجا شعارها را هدایت میکرد و البته موقعیت خوبی داشت که کم و کیف تظاهرات را رصد کند. از همانجا بود که گروهی از افراد نیروی هوایی را دید که با لباس فرم در تظاهرات شرکت کرده بودند؛ حضوری که برای مردم دلگرمکننده و امیدبخش بود. همچنین از دیگر مشاهدات او در آن روز، ساختمان نیمهکاره پنج طبقهای بود که در مسیر راهپیمایان قرار داشت: «آنجا پر از نظامیان تفنگ به دست بود که به سوی ما نشانه رفته بودند، اما ذرهای خوف و هراس به هیچ دلی راه نداشت و همه چیز نوید سرنگونی زودهنگام شاه را میداد. بهعلاوه روز عاشورای حسینی و اوج احساسات مردمی بود و جمله زیبای حضرت امام(ره): «محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است»، به زیبایی در باور مردم جا خوش کرده بود.»
شیخ حسین انصاریان تظاهرات تاسوعا و عاشورای آن سال را پس از راهپیمایی عید فطر و 16 شهریور، بزرگترین و مهمترین تظاهرات خوانده است که در آن انبوه جمعیت در تمام سطح خیابانها موج میزد؛ جمعیتی که در آن از زنان و مردان، پیران و جوانان، حتی مادرانی با بچههای شیرخواره و نیز معلولان و بیمارانی با ویلچر حضور داشتند. انصاریان معتقد است: «قدرت رهبری و نفوذ کلام الهی حضرت امام(ره)، که در عمق جان و روح مردم نفوذ کرده بود، چنین نمایش عظیمی را از قدرت مردمی به منصه ظهور گذاشته بود.»
شیخ حسین در گرماگرم راهپیمایی، گاهی که از شعار دادن خسته میشد، وسیلهای پیدا میکرد و از لابهلای راهپیمایان به طرف بالا و پایین خیابانها حرکت میکرد تا ببیند که ابتدا و انتهای جمعیت کجاست؛ اما گستردگی جمعیت به حدی بود که او هر بار در یافتن پاسخ این پرسش ناکام میماند. به گفته انصاریان در مسیر راهپیمایی، درِ منازل به روی مردم باز بود: «یک نفر از اهل خانه، مرد یا زن، باحجاب یا بیحجاب، ایستاده بود و به مردم آب، شربت و غذای نذری میداد. هیئتها نیز ناهار نذری خود را در بین جمعیت تظاهراتکننده تقسیم میکردند.» او چنین اتحادی را سرمایه اولیه انقلاب و عامل مهم پیروزی خوانده و معتقد است که ملت ایران با آن یکصدایی، خواسته خداوند در آیه دوم سوره مائده که امر به تعاون در نیکی و پرهیزگاری و نهی از همکاری در گناه و تعدی کرده، به بهترین شکل به مرحله عمل درآورد. شیخ حسین البته این نکته را درخور توجه میداند که اگر چنین حالتی را به طور زنده و مستمر حفظ کنیم، در هر زمان، مشکلات و موانع ریز و درشت اجتماعی را از پیش رو برمیداریم.
در این خاطرات، از نظم و انضباط، به عنوان ویژگی دیگر راهپیمایی تاسوعا و عاشورا یاد شده که برای همه شگفتآور بوده است. به گفته انصاریان، این نظم و انضباط در وجود خود مردم بود و بچههای مسجد هر محلهای با بازوبندهای انتظامات، جمعیت هر محله را به سمت جمعیت اصلی هدایت میکردند: «البته هواداران حزب توده و سازمان مجاهدین با آرم سازمان، در تظاهرات شرکت داشتند؛ ولی آنها در اندازهای نبودند که بخواهند آن تظاهرات را راه بیندازند یا نظم و آرایش آن را بر عهده گیرند و در دریای جمعیت گم بودند.»2
علیاکبر ناطقنوری
حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری هم در خاطراتش از راهپیمایی تاسوعا و عاشورای 1357 یاد کرده است. او آن روزها تازه از پاریس برگشته بود. به گفته وی، جامعه روحانیت مبارز بانی این دو راهپیمایی به شمار میرفت و حضور مردم هم در آنها شگفتانگیز بود. ناطقنوری ظاهراً در طول مسیر، در بعضی جاها که شعارها به قول او شُل میشد، میرفت و بلندگو را به دست میگرفت و شعارها را تند و تیز میکرد. پایان مسیر راهپیمایی عاشورا، میدان آزادی بود. آنجا جمعیت میلیونی موج میزد؛ اما شعارها به تعبیری بیروح بودند. برای همین، ناطق به تعبیر خودش، روی جمعیت شنا کرد، خود را به مینیبوس مستقر در پای برج رساند و بلندگو را از دست مداح گرفت و بیمقدمه شعار داد: «بگو مرگ بر شاه!» مردم، طوری در پاسخ، این شعار را تکرار کردند و احساساتشان تحریک شد که مینیبوس زیر پای او این طرف و آن طرف خم میشد. نقشآفرینی ناطقنوری البته در روز عاشورا به همین جا ختم نشد و او در پایان مراسم آن روز، نقشآفرینی مهمتری هم داشت: «آقای دکتر شیبانی و آقای مروارید هم روی مینیبوس بودند. آقای موسویاردبیلی پایین بود و قرار شد که ایشان بالای مینیبوس بیاید و قطعنامه را بخواند. بالا که آمد نتوانست بخواند. از طرفی آقای دکتر شیبانی میگفت: «آقا قطعنامه را بخوان؛ چون مینیبوس ممکن است چپ بشود.» من هم دیدم وقت دارد تلف میشود، قطعنامه را گرفتم. بدون اینکه قبلاً مطالعه کرده باشم و بدانم چند ماده است، شروع کردم و با صدای خیلی رسا خواندم.» هر ماده این قطعنامه که خوانده میشد، مردم در پاسخ، به جای تکبیر که هنوز باب نشده بود، سه بار میگفتند: صحیح است.3
ویلیام سولیوان
از خاطرات ویلیام سولیوان، سفیر وقت ایالات متحده آمریکا چنین برمیآید که آمریکاییها، حضور گسترده مردم را پیشبینی کرده بودند. برای همین بود که برای خروج هموطنان خود در آن ایام، تسهیلاتی فراهم کردند: «ما ترتیب[ی] دادیم که مدارس آمریکایی قبل از این تاریخ تعطیلات کریسمس خود را آغاز کنند و برای خانوادههای آمریکایی امکان مسافرت و استفاده از تعطیلات طولانی کریسمس فراهم گردد. اعضای سفارت و مأموران رسمی آمریکا هم خواهان تسهیلاتی برای مسافرت خانوادههای خود شدند و ترتیبی داده شد که این خانوادهها برای تعطیلات کریسمس به چند شهر اروپایی بروند و تا زمانی که اوضاع ایران به حال عادی بازنگشته در این شهرها بمانند.» به نوشته سولیوان، تعداد آمریکاییهای مقیم ایران در ایام عاشورا نسبت به قبل، کاهش محسوسی داشت.
سفیر آمریکا اظهار خوشحالی میکند که تظاهرات روز عاشورا به خاطر توافقی که درباره آزادی اجتماع عزاداران و مداخله نکردن نیروهای نظامی رخ داده بود، بدون حادثه برگزار شد. البته به اعتقاد او بزرگی تظاهرات آن روز بار دیگر از قدرت مخالفان حکایت داشت. سولیوان اشارهای هم به آمارهایی دارد که درباره شرکتکنندگان در آن تظاهرات روایت شده است: از تخمین حداقل چهارصد هزار نفری اردشیر زاهدی تا تخمین دو میلیونی بیبیسی. تخمین سفارت آمریکا هم از راهپیمایان تاسوعا و عاشورا، حدود یک میلیون نفر در هر روز بود. نظم و سازماندهی مراسم تاسوعا و عاشورای 1357 نیز از جمله مواردی بود که از نگاه سفیر آمریکا دور نمانده و در خاطراتش به آن اشارهای داشته است.4
علیمحمد بشارتی
علیمحمد بشارتی، از مبارزان دوره انقلاب اسلامی، تاسوعا و عاشورای سال 1357 را جزء روزهای «پرشکوه، زیبا و شگفتانگیزی» خوانده که در تاریخ سیاسی هر ملتی به دلیل حوادثی که در آنها رخ داده، عزت و استقلال و آزادی مردم را تضمین کرده و در نتیجه، تاریخی و ماندگار شدهاند. طبق خاطرات بشارتی، نیروهای انقلابی پیش از رسیدن روزهای تاسوعا و عاشورا اهتمام زیادی داشتند که مراسمی درخور برگزار شود و برای سازماندهی آن با علمایی مثل آیتالله طالقانی و آیتالله بهشتی هم در ارتباط بودند. به نوشته او هدف این بود که جو خفقان شکسته شود و شکست محمدرضا پهلوی که برای مردم ایران مشخص بود، برای همه دنیا آشکار شود: «آنچه مورد نیاز بود این بود که ما میبایست در سال 1357 کارهایی میکردیم که در دنیا منعکس شود و همه دنیا ماهیت حرکتهای صورتگرفته در ایران را بفهمند، چون تصور میکردیم که مردم دنیا چندان اطلاع ندارند که در ایران چه خبر است. من خود به یاد دارم که در همین تظاهرات یک بچه دبیرستانی- و شاید راهنمایی- به سوی فیلمبردار تلویزیون ایران رفت و گفت: «فیلم میگیری، چاخان نگوییها.» این عین جمله اوست. حتی بچه راهنمایی هم منتظر بود که این حرکت خوب منعکس شود، زیرا رادیو و تلویزیون حکومت مسائل را دقیق منعکس نمیکرد.»
بشارتی درباره اینکه ازهاری، نخستوزیر وقت حکومت پهلوی، راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا را آزاد اعلام کرد، معتقد است، حکومت با این کار میخواست از شدت شعارهای شبانه مردم بر پشتبامها بکاهد؛ شعارهایی که در نگاه او خیلی شکننده بودند و برای شاه و اطرافیانش اعصابی نگذاشته بودند؛ به خصوص که در خیابان نیاوران، کنار گوش شاه هم شنیده میشدند و کنترلشدنی نبودند. بشارتی و همفکرانش در روز تاسوعا از یک طرف برای منعکس کردن مراسم، برای امام، اقدام به فیلمبرداری راهپیمایی کردند و از سوی دیگر تلاش زیادی به خرج دادند که مراسم، آرام و بدون حادثه برگزار شود. او به نقل از خبرگزاریها، طول صف راهپیمایی را هفت کیلومتر و تعداد شرکتکنندگان را چهار میلیون نفر خوانده که البته معتقد است، این ارقام را کسانی اعلام کردند که میخواستند عظمت انقلاب را کوچک جلوه دهند و ارقام واقعی، بیشتر بود.
روز عاشورا اما فضا، فضای متفاوتی بود. راهپیمایی این روز، گستردهتر از تاسوعا بود: «در این راهپیمایی همه بر این باور بودند که باید حرف آخر را بزنند... هر کس، هر حرفی میخواست میزد و هر اعلامیهای که تمایل داشت میچسباند و پخش میکرد.» بشارتی مهمترین شعار آن روز را «مرگ بر شاه» میداند که در روز تاسوعا خبری از آن نبود. او درباره دیدههای آن روزش از سه بالگردی یاد میکند که بالای سر راهپیمایان دیده شد و حدس مردم این بود که شاه در یکی از آنها حضور دارد؛ حدسی که البته بنا بر اسنادی که بعدها به دست آمد، ظاهراً درست بود.
علیمحمد بشارتی، نخستین واکنش به تظاهرات عاشورا را در بعدازظهر همان روز میداند؛ زمانی که چند درجهدار و سرباز در ناهارخوری پادگان لویزان، افسران حکومت نظامی را به رگبار بستند و از آن به بعد ژنرالهای ارتش، دیگر اعتمادی به زیردستان و آرامش خاطر نداشتند: «از اینرو سربازان، افسران و درجهداران جزء را از خودشان جدا کردند؛ چون ابزار حکومت نظامی و مجری دستورات، همین سربازان و افسران جزء بودند و نه ژنرالها و عملاً موتور حکومت نظامی از کار افتاد. این بزرگترین دستاورد فوری راهپیمایی عاشورا بود.» بشارتی با مقایسه سخنان کارتر در پیش و پس از راهپیمایی عاشورا نشان میدهد که رئیسجمهور ایالات متحده پس از آن روز درباره قدرت محمدرضا پهلوی دچار تردید شد. او معتقد است که حتی صراحت امام خمینی(ره) هم پس از عاشورا بیشتر از قبل شد.5
عباس قرهباغی
ارتشبد عباس قرهباغی، آخرین رئیس ستاد بزرگارتشتاران، در خاطراتش، مسئله مهم دولت نظامی در نزدیکی عاشورای سال 1357 را این میداند که مخالفان و مذهبیها در تدارک تهیه مقدمات انجام تظاهرات و راهپیمایی به وسیله دسته های مذهبی و غیرمذهبی بودند. پرسش اساسی برای حکومت این بود که آیا به مخالفان اجازه راهپیمایی در تاسوعا و عاشورا داده شود یا نه. در جلسه شورای امنیت ملی که در دفتر نخستوزیر برای بررسی همین مسئله برگزار شد، قرهباغی از مخالفان برگزاری راهپیمایی بود: «اظهار داشتم چون منظور از تشکیل دولت نظامی قطعاً جلوگیری از تظاهرات و اغتشاشات و برقراری امنیت و آرامش در کشور میباشد، بنابراین صحیح نیست که در روزهای تاسوعا و عاشورا اجازه راهپیمایی داده شود.» به نوشته قرهباغی، استدلال مخالفان نظر او این بود که مردم معترض، ممنوع اعلام کردن حرکت دستهها در تاسوعا و عاشورا را به مخالفت با مذهب تعبیر میکنند. بر اساس صحبتهای سپهبد حاتم، جانشین ستاد بزرگ ارتشتاران در آن جلسه، با توجه به زیاد شدن غیبت و فرار سربازان در آن روزها، حکومت، بیم آن را داشت که پس از اعلام ممنوعیت راهپیمایی و مقاومت مردم، سربازان از دستور تیراندازی پیروی نکنند یا حتی به راهپیمایان ملحق شوند.
جلسه روز شانزده آذر 1357 بینتیجه بود و رایزنی موافقان و مخالفان کشوری و لشکری از جمله با شخص محمدرضا پهلوی تا فردای آن روز ادامه پیدا کرد و در نهایت، برای صدور مجوز راهپیمایی تصمیم گرفته شد: «البته حرکت دستهها در جنوب خط شرقی و غربی که موازات خیابان شاهرضا از سیدخندان و سهراه ضرابخانه بگذرد، آزاد خواهد بود و مأموران فرمانداری نظامی، از این خط به بالا را با نهایت دقت کنترل و مراقبت خواهند کرد که دستهها به طرف شمال شهر حرکت نکنند، ولی در جنوب این خط مداخلهای نخواهند داشت! روحانیون و مخالفان در عوض قول و اطمینان دادهاند که در جریان این راهپیماییها هیچگونه اهانتی به مقام سلطنت نشود و نظم و ترتیب راهپیمایی را هم مأموران انتظامات دستهها، خود به عهده خواهند داشت...» غروب همان روز هم نخستوزیر به طور رسمی اعلام کرد که حرکت دستهها در روزهای تاسوعا و عاشورا آزاد خواهد بود و فرمانداری نظامی نیز اعلامیه آزادی راهپیمایی را منتشر کرد.
قرهباغی تعداد راهپیمایان روز تاسوعا را بیش از دو میلیون نفر تخمین زده است. به نوشته او شعارها بیشتر، تجلیل از امام خمینی(ره) بود. در روز عاشورا اما شعارها علیه محمدرضا پهلوی و شرکتکنندگان خواستار استقلال، آزادی و حکومت اسلامی بودند. در قطعنامه پایان راهپیمایی نیز از لغو حکومت استبدادی، قطع هرگونه نفوذ خارجی در ایران، برقراری آزادی و حکومت عدل اسلامی و... سخن به میان آمده بود. قرهباغی از برخی از اتفاقات شهرهای دیگر در روز عاشورا هم یاد کرده است. به نوشته او، مخالفان و خبرگزاریهای خارجی و رادیو و تلویزیون ایران، موافقت با برگزاری راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا را نه فقط نشانه ضعف و ناتوانی دولت نظامی ازهاری تلقی کردند بلکه دلیل شکست بزرگ دولت و نیروهای مسلح، در برابر مخالفان و به خصوص مذهبیها، به حساب آوردند: «در حقیقت در افکار عمومی به صورت پایان کار دولت نظامی و حتی حکومت تلقی شد. بهطوری که مخالفان در اعلامیههای خود نوشتند: «در تاسوعا و عاشورا باشکوهترین رفراندوم تاریخ معاصر ایران انجام گردید.»6
پینوشت:
1. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی و لیلایی، چ 16، تهران: نشر نی، 1389، ص 644.
2. حسین انصاریان، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان، تدوین: محمدرضا دهقانی اشکذری و دیگران، مصاحبهها: شهاب مرادی و مرتضی میردار، ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 161ـ 159.
3. علیاکبر ناطقنوری، خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین ناطقنوری، به کوشش مرتضی میردار، ج1، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 139 و 140.
4. ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران: هفته، 1361، صص 148 و 149.
5. علیمحمد بشارتی، عبور از شط شب؛ خاطرات علیمحمد بشارتیجهرمی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1363، صص 194 ـ 184.
6. عباس قرهباغی، اعترافات ژنرال، تهران: نشر نی، 1364، صص 74 ـ 69.
تعداد بازدید: 2081