19 اردیبهشت 1396
احمد سروشنژاد
«روابط عمومی وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه مهمی از کشف و انهدام یک شبکه جاسوسی وابسته به آمریکا خبر داد...»؛ هنوز هم گهگاه این جمله تیتر خبری اول برخی رسانههای کشور است و این بدان معنی است که شیطنت آمریکا همچنان ادامه دارد. هنوز هم تعداد قابل توجهی از برجستهترین افسران اطلاعاتی عملیاتی سازمان سیا با استفاده از انواع پوششها و دامهای گوناگون از قبیل ارائه ویزا، وعده اقامت، اشتغال و تحصیل در خارج از کشور، در صدد فریب عدهای از شهروندان، تخلیه اطلاعاتی و به جاسوسی واداشتن آنها هستند، اما به مدد اقدامات گسترده و دقیق اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی در جمهوری اسلامی ایران، شبکههای پیچیده جاسوسی و خرابکاری وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا شناسایی و متلاشی میشوند.
واقعیت آن است که از تجمیع انبوه اطلاعات حاصل از کشف شبکههای جاسوسی در ایران مشخص میشود که افسران سازمان سیا با بهرهگیری از پایگاههای متعدد و متنوع اطلاعاتی و با هدف جمعآوری اطلاعات از مراکز علمی، تحقیقاتی و دانشگاهی کشور، به طور کلی درصدد جمعآوری اطلاعات دقیق در راستای عملیاتهای خرابکارانه و به وجود آوردن مشکلات عدیده برای نظام جمهوری اسلامی ایران بوده و هستند، اما این اقدامات خصمانه، نه تنها از چشم و هوش وزارت اطلاعات مخفی نمانده و نمیماند، بلکه هرگز از حافظه تاریخ هم زدوده نخواهد شد.
خرابکاری آمریکاییان نه فقط امروز که در طول زمان پیشینهای طویل دارد. در بخشی از یک سند محرمانه بر جای مانده از لانه جاسوسی آمریکا چنین میخوانیم:
« از رئیس... به تهران با حق تقدم
اخطار جاسوسی پخش محدود س، د، لور[1]
... ما بهطور آزمایشی در نظر داریم که سفر راترفورد به ایران را برای چهارمین هفته مرداد یا هفته اول شهریورماه برنامهریزی کنیم. برای اینکه موضوع را در ذهن قرارگاه تهران در مورد این عملیات که مدت زیادی به تأخیر افتاده، تازه کنیم به اطلاع میرسانیم که راترفورد برای اولین بار (در دی ماه 1357) در پاریس به س٬ د٬ لور 1 نزدیک شد که در آن موقع نامبرده در جمع اطرافیان [آیتالله] خمینی فعالیت میکرد...»[2]
نکته قابل تامل این است که در اسناد مربوط به سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی، اسامی واقعی، شماره تلفنها و سایر مشخصات حساسی که به وسیله آنها بتوان جاسوسان را شناسایی کرد، در متن تلگراف اصلی به کار نمیروند. در اینگونه موارد تلگراف دیگری که فقط و فقط شامل همین اسامی واقعی و شماره تلفن است به تلگراف اصلی عطف میشود.[3]
در ادامه، نگارنده متن تصریح میکند که : «ضرورت تهیه پوششی مطمئن و غیرقابل تردید برای راترفورد در مدت اقامتش در تهران از آنجا ناشی میشود که تجار و دیپلماتهای خارجی در معرض خطر دستگیری هستند. برای تهیه آن چنان پوششی که راترفورد بتواند کاملاً نقش خود را ایفا کند، ستاد مرکزی تصمیم گرفت تا «امکانات جعل شده» طبیعی و مستند جلوه کند.[4]
در اینجا هم سازمان سیا تصمیم میگیرد به علت حساسیت عملیات از مدارک جعلی و بلکه از یک پوشش کاملاً طبیعی و مستند استفاده نماید: «این پوشش به نحوی طرحریزی گشته که توضیحات دقیق و موجه را برای حضور و فعالیتهای راترفورد در اختیارش قرار میدهد تا در صورت نیاز در شرایط مختلف از آنها استفاده نماید. مثلاً موقعی که شک «ل 1» را برانگیزد یا موقعی که یک کمیته محلی او را بازداشت یا زندانی کند، یا اینکه در جریان دیدارش از وزارتخانههای مختلف در هتل یا خیابان مورد سؤال یا ایذاء کسی قرار گیرد. این پوشش که جزئیات آن در زیر میآید، زمینه آن کاملاً محکمکاری شده است و شامل یک شماره تلفن اضطراری میباشد که راترفورد میتواند 24 ساعته از آن استفاده نماید.
جزئیات عملی تهیه این مجموعه پوشش اواسط خرداد با همکاری دان میدز مورد بررسی قرار گرفت. آقای دان میدز، یک بازرگان سرشناس آمریکایی است که چندین سال است در این زمینه سیا را یاری میدهد... ما معتقدیم با استفاده از این نوع پوشش، راترفورد قادر خواهد بود علاوه بر نیل به پروردن و پختن ل 1 و تحویل نامبرده به مأمور سفارت، یک مأموریت اصیل بازرگانی را نیز به انجام برساند. میدز موافقت کرده برای راترفورد نوعی اشتغال واقعی فراهم نماید که مستلزم دیدار راترفورد از وزارتخانهها و بانکها، تماس با افراد و نوشتن گزارش و تلکس آنها به دفتر مرکزی میدز در پنسیلوانیا باشد. همچنین اگر راترفورد پول کم بیاورد میتواند با تلگراف از میدز وجوهات اضافی درخواست کند تا بدین ترتیب احتیاج به قرارگاه تهران در این زمینه منتفی گردد.
راترفورد حامل نامهای خواهد بود که وی را مشاور شرکت میدز «کاروراسوشیتز» معرفی میکند. این نامه مشتمل است بر مجوز مسافرت و شرح و نوع و مدت کاری که وی درایران یا هندوستان یا هر دو انجام میدهد. اطلاعات مندرج در نامه برای اینکه راترفورد بتواند رویدادهای لازم برای ورود را حاصل کند، کفایت خواهند کرد. مثلاً یک ضمانتنامه مالی به دولت میزبان از جانب شرکت اصلی را در بر دارد. طی هفته اول مرداد ماه راترفورد به دفاتر میدز در نزدیکی فیلادلفیا خواهد رفت تا با ماهیت کار شرکتش و نیز سابقه افراد و مکانهایی که به داستان پوششی شکل میدهند آشنا شود. در حال حاضر مشغول ارزیابی سفر واقعی راترفورد به هندوستان بر مبنای یک مأموریت فرضی و بازگشت وی از طریق تهران همراه با توضیحات مناسب در مورد عدم تکمیل آن هستیم. بدین طریق راترفورد در پاسپورت خود ورودیهای تازه خواهد داشت که به اعتبار توجیه پوشش وی خواهد افزود.»[5]
در ادامه میخوانیم: «پیشبینی شده که 60 درصد وقت راترفورد در ایران صرف کار پوششی وی میشود که فکر میکنیم بهقدر کافی وقت برای ملاقات وی با «ل1» باقی میگذارد. توصیه میشود که راترفورد از نزدیک شدن به سفارت آمریکا خودداری کند، ولی اتخاذ تصمیم برای شیوههای ارتباطی را به قرارگاه وامیگذاریم... از قرارگاه تقاضا میکنیم در مورد طرحی که رئوسش در بالا آمده و اینکه آیا زمانبندی مسافرت پیشنهادی راترفورد به ایران برای قرارگاه مناسب هست، نظریاتش را ابراز دارد. هرگونه تحول دیگری را به اطلاع شما خواهیم رساند."[6]
چند ماه بعد، راترفورد در تاریخ 18 شهریور 1358 تحلیل و ارزیابی خود را از ماموریت خود (قضیه س٬ د٬ لور1) چنین مکاتبه میکند:
«از تهران به رئیس/ اعضاء سرّی
اخطار جاسوسی پخش محدود ال، پی، گامین س، د، لور
بر اساس سه ملاقات ما درتهران... در واقع امر به نظر میآید که فرد نامبرده بیشتر یک دیوانسالار (بوروکرات) است تا یک انقلابی، هر چند او همواره روشنفکری ملایمطبع بوده. با وجود این حالا که در تهران جای گرفته به نظر میرسد دارد جا میافتد. او کمی شکم آورده، لباسهای کاملاً اندازه سفارشی میپوشد و ساعت طلایش را که ظاهری گرانقیمت دارد به رخ میکشد. دیگر به نظر نمیرسد که گروهی دانشجوی ژولیده مانند آن روزها در پاریس در خانهاش باشند. اینک او میتواند اینگونه افراد را در دفترش در ساعات عادی کار بپذیرد. اکنون منزلش برای استفاده از اوقات فراغت و ملاقات افراد به دقت انتخاب شده است.[7] ... در ارزیابی فرد مورد نظر، در رابطه باتمایل وی درهمکاری با ما، «ر»[8] ملاحظات مثبت و منفی زیر را خاطر نشان میسازد:[9]
ملاحظات مثبت: چون او یک توطئهگر (طراح) کهنهکار است، اگر احساس کند که رژیم از اهداف انقلابی خود دور میشود یا اینکه به نفع خودش خواهد بود، ممکن است در آینده برای توطئه علیه رژیم مانعی سر راه خود نبیند. اگرچه او احتمالاً در حال حاضر هیچ مشکل مالی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که ممکن است با یک تذکر کوتاه به خارج تبعید شود و در آن زمان میتواند از کمک مالی ما استفاده نماید. به عنوان یک روشنفکر او ترجیح میدهد که خودش تصمیم بگیرد تا اینکه کورکورانه از فرد دیگری پیروی کند... او جاهطلبی سیاسی دارد. او احتمالاً روزنامهاش را به این منظور ایجاد کرده که از آن به عنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد سیاسی آیندهاش استفاده نماید.[10]
ملاحظات منفی: چون موقعیت خود را در رژیم کنونی محکم کرده است، شخص مزبور در حال حاضر واقعاً به ما احتیاج ندارد. افشا شدن روابط مخفیانهاش با ما احتمالاً به زندگی حرفهای سیاسی فرد مزبور خاتمه خواهد داد، یقین است که او این نکته را از نظر دور نخواهد داشت. تجربه سالیان دراز بر این نکته تأکید دارد که ناشرین روزنامه به خودخواهی متمایلند و اغلب غیرقابل اعتماد هستند. تصمیم او که یک روزنامه راه بیندازد شاید حاکی از این باشد که «ل 1» تنها به آینده سیاسی خودش علاقهمند است و قصد ندارد با ما در خطهایی که ما در نظر داریم همکاری کند.
براساس این فرض که ما همچنان به استخدام «ل 1» علاقهمند هستیم، مطالب زیر، خلاصه نظریات «ر» دوگونه روش نزدیک شدن به «ل 1» میباشد.
الف) تحت پوشش غیر رسمی : یک شخص در پوشش غیر رسمی که به تهران مأمور شود، دو تاسه ماه بعد از ملاقات «ر» میتواند با شخص مورد نظر تماس بگیرد و با استفاده از کارت پوششی کمپانی «ر» پختن وی را در شرایط راحتتری از سر گیرد. پنج یا شش ملاقات ظرف یک یا دو ماه احتمالاً فرد مأمور را قادر خواهد ساخت تا فرد مورد نظر را جهت نزدیکی و تماس بهطور گام به گام در خطر قرار دهد.
ب) تحت پوشش رسمی: «ر» بیشتر عقیدهاش بر این است طی این سفر میتواند ترتیب معرفی یک مأمور با پوشش رسمی را با فرد مورد نظر بدهد. ترجیحاً بنا به دلایل امنیتی این مأمور نباید در عملیات حساس دیگری دست داشته باشد. اگر بنا به دلایلی چنین مأموری در حال حاضر در دسترس نباشد، او میتواند یکی از کارتهای ویزیت «ر» را در یک تاریخ بعدی به کار برد.
بعد از سومین ملاقات راترفورد توصیه میکند که تماس تحت پوشش غیر رسمی صورت گیرد تا قرارگاه محفوظ بماند، از سوی دیگر اگر تأخیر عملی نباشد، ادامه پختن توسط یک مأمور با پوشش رسمی بهجا خواهد بود."[11]
دقت در موارد مثبتی که راترفورد از شخص س، د٬ لور تحلیل کرده است، مشخص میکند که افراد مورد توجه سازمان سیا برای به قدرت رسیدن و کنترل حکومت در ایران، چه کسانی هستند. اگر چه ملت ایران بهطور کامل ابوالحسن بنیصدر را شناختند و کاملاً به خصوصیات وی آگاه گشتند و حتی نقاط ضعف بزرگتری از آنچه در این اسناد است از وی بروز کرد، با این حال با توجه به اینکه این تحلیل مربوط به 16 شهریور 1358 و ماهها قبل از انتخاب بنیصدر به ریاست جمهوری است، قابل توجه و تعمق است. با در نظر گرفتن اینکه آمریکا از شهریور 1358 میدانسته که نامبرده فردی است که در صورت لزوم حتی علیه جمهوری اسلامی ایران توطئه هم میکند، فردی است که احتمال دارد تبعید شود و در تبعید به کمک مالی نیاز دارد، فردی است که معتقد به ولایتفقیه نیست، روشنفکر به مفهوم آمریکاییاش و بالاخره جاهطلب است، بسیاری از توطئهها و حرکتهای آمریکا و عمال داخلی و خارجیاش علیه امام خمینی(ره) و جمهوری اسلامی ایران معنیدار می شود.
یکی دیگر از افراد مورد توجه سیا در اواخر سال 1357 و ابتدای سال 1358 فردی به نام سیروس رامتین است. وی از سال 1343 وارد رادیو و تلویزیون شده و آخرین شغل او نیز مدیر خدمات بینالمللی رادیو و تلویزیون (تا پیروزی انقلاب اسلامی) بوده است . در بخشی از اسناد لانه جاسوسی در مورد او چنین میخوانیم: «نامبرده در پی اولین ارتباط جاسوسی با سیا نهایتاً در بهمن ماه 1357 تنها یک هفته قبل از سرنگونی نظام شاه به استخدام سیا درمیآید و در اسفند ماه نیز از رادیو و تلویزیون اخراج میگردد. در پی این تحول شغلی نوع دسترسی او به اطلاعات مورد نیاز سیا تغییر پیدا کرده و تا خرداد 1358 عملاً بهره مناسبی برای سیا نداشته است. از خرداد ماه به تعبیر سیا «رامتین مشغول گزارشگری درباره فعالیتها و دیدگاههای سران دولت موقت، دستاندرکار اطلاعات و امنیت داخلی بوده است» و با توجه به آشنایی که با برخی افراد داشته در مورد شکافهای درونی رهبری، روحانیت و دستگاه اطلاعاتی جدید و مسائل مربوط به امنیت داخلی به جاسوسی مشغول بوده است. رامتین در تابستان 1358 خبر ارتباط خود با گروههایی را به سیا میدهد که عمدتاً متشکل از افسران فراری و عوامل ساواک بودهاند و اهداف براندازی و خرابکاری را تعقیب میکردهاند. سیا ضمن ابراز علاقهمندی به حفظ ارتباط رامتین با این گروهها، وی را از همکاری جدی با آنها برحذر میدارد، چرا که به تعبیر قرارگاه سیا در تهران اگر رامتین در تهران روی رابطهای خود در دولت موقت کار کند، ارزشش برای سیا بیشتر از درگیر شدن وی در توطئهچینیهای مخالفین است.»[12]
مطالعه و دقت در اسناد فوق مؤید میزان حساسیت و توجه آمریکاییان در جامعه هدف است. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 باعث تحول عمیق و اساسی در روابط ایران و آمریکا شد و به یکباره آمریکا را به عنوان فعالترین کشور در سیاست خارجی ایران، از صحنه روابط بینالمللی ایران کنار زد . عواقب تیره شدن روابط ایران و آمریکا برای آمریکاییها در مکاتبهای محرمانه از سفارت امریکا در ایران به واشنگتن اینگونه آمده است: «عواقب نامطلوب تیره شدن روابط ایران و آمریکا خیلی از منابع اطلاعاتی خوب ما را از بین برده است و بیعلاقه بودن عدهای از ایرانیان در برخورد و صحبت کردن با کارمندان سفارت آمریکا را افزایش داده است... بعضی از منابع خبری در تهران اشاره کردهاند به اینکه سوءظن همکاران و دوستانشان نسبت به آنان رو به افزایش است...»[13]
[1] ابوالحسن بنیصدر
[2] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 472، سند شماره 2: 2 خرداد 1358
[3] در بررسی اسناد مشخص میشود راترفورد تمام مدارکش را با نام ویلیام ا. فاستر تهیه کرده است. بنابراین هر تماسی که وی در ایران داشته است و هر نشانهای که از خود بهجا گذاشته است با نام ویلیام ا. فاستر است. برای جلوگیری از اشتباه تذکر می دهیم که نام حقیقی وی ورنون کاسین است و نیز راترفورد نام رمز نامبرده است که در مدارک سیا به کار رفته است.
[4] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، ص 472
[5] همان، ص 473
[6] همان، ص 474
[7] همان، ص 485، سند شماره 11
[8] «ر» مخفف راترفورد است.
[9] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، ص 486
[10] همان، ص 487
[11] همان، ص 487
[12] همان، کتاب هفتم، صص 348 و 349
[13] همان، کتاب اول، ص 87
تعداد بازدید: 1426