13 خرداد 1396
به انتخاب: احمد سروشنژاد
در هدایت یک نهضت، شناخت دوستان و دشمنان و درجهبندی آنها از امور بسیار مهم است. گاه، حب و بغضها و یا سادهلوحیها باعث میشود جای این دو با یکدیگر عوض شده و ضربهای مهلک بر نهضت وارد شود، اما امام خمینی(ره) از همان آغاز نهضت، دشمن اصلی انقلاب و حامی شماره یک حکومت پهلوی را شناخت.
سفارت آمریکا در پاریس به وزارت امورخارجه این کشور در واشنگتن دی. سی چنین مینویسد: «یکی از اتباع آمریکایی، 5 ژانویه، ما را از یک مذاکره 1- 5/1 ساعتهای که غروب گذشته با آیتالله خمینی داشته بود مطلع کرد. [آیتالله] خمینی گفت... مادامی که دولت ایالات متحده از شاه حمایت میکند در جنایات او شریک است.»[1]
«کمی پس از اعلام حکومت نظامی در ایران، به ران کاون، رئیس دفتر روزنامه واشنگتن پست در پاریس و جو فیشت خبرنگار اصلی نشریه هرالد تریبیون اجازه داده شد تا در تاریخ 6 نوامبر با آیتالله خمینی مصاحبه نمایند. در مقاله تهیه شده توسط فیشت که در صفحه اول تریبیون (7 نوامبر) چاپ شده چنین گزارش شده که: «[آیتالله] خمینی روش تندی را در قبال شاه اتخاذ کرده و از ارتش خواسته است که از دستورات شاه سرپیچی کنند... در باقی موارد تشریح اهداف جمهوری اسلامی و طرز برخورد با کشورهای غربی روشی نسبتاً اعتدالآمیز داشت...»[2]
تحلیلهای محرمانه آمریکا در مورد انقلاب اسلامی، از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امورخارجه این کشور، در سال 1358 چنین مخابره شد: «عقاید وابستگی به آمریکا در بین دولت موقت و [آیتالله] خمینی متفاوت است و فعالیتهای ضد آمریکایی [آیتالله] خمینی افزایش یافته است. عقاید [آیتالله] خمینی ضد هرگونه خارجی است، مخصوصاً آمریکا. او مایل است که روابط کلی با آمریکا قطع شود و نپذیرفتن کاملتر، ضعف دولت موقت را در برابر [آیتالله] خمینی آشکار نمود. دولت آمریکا روابط تازهای را بر اساس ضوابط دولت موقت ایجاد کرده است که اگر مثل گذشته استوار و محکم نیست، ولی دوستانه و همکاریطلبانه است. با اینکه دولت موقت به اهمیت روابط با آمریکا پی برده است، [آیتالله] خمینی و اطرافیانش در این فکر نیستند. [آیتالله] خمینی دارای عکسالعملی قاطع و سازشناپذیر و سخت است ولی روش بازرگان که میانهرو است قدری توأم با سازش ضعیف است و روابط بهتری با خارج دارد. او قصد دارد که اوضاع اقتصادی کشور را دوباره روبهراه کند.
در حال حاضر من هیچ راه حل سریع و مؤثری که سیاست خارجی نوین ایران را معتدل نماید نمیبینم. از فرصتهایی که به دست میآید ما سعی میکنیم که ذهن امام خمینی و طرفدارانش را تعدیل کنیم.[3]
ما باید هر چه زودتر پیام یا نمایندهای نزد [آیتالله] خمینی بفرستیم. اگر چه او ضد آمریکایی سرسختی است... ولی این امر، یعنی ملاقات، ما را به او نزدیک خواهد کرد و مسایل مهمتر را میتوانیم به او برسانیم و همچنین سوءظن او را کم میکنیم. ولی تماس با او نباید دوستان غیر مذهبیمان را از دست بدهد و همچنین دیدار با [آیتالله] خمینی میتواند وسیلهای شود برای تماس با دیگر روحانیون؛ زیرا تا [آیتالله] خمینی ما را نپذیرد آنها ما را نمیپذیرند.
هدف از ارتباط، تصادفات و در آغوش کشیدن روحانیون نیست. بلکه باید [آیتالله] خمینی را مطمئن سازیم که غرب، انقلاب اسلامی ایران را پذیرفته و تصمیم به هیچگونه مداخله در اوضاع داخلی ایران را ندارد و اوضاع فعلی سرچشمهای از ضعف دولت بازرگان است.
موضوعی که خیلی با کمال نرمش و ملایمت باید به آیتالله پیشنهاد شود این است که بگوییم اگر بخواهیم جلوی دخالت بیجای کمونیستها را بگیریم، بازرگان به یک پشتیبان دیگر احتیاج دارد. ما هیچگونه پیشنهادی که کدام کشور اول پشتیبانی کند نداریم، ولی شاید فرانسویها که در گذشته هم پشتیبان [آیتالله] خمینی بودهاند و این بهترین وضع باشد.» [4]
«پروفسور کاتم[5] با استمپل[6] (مأمور سفارت) در 11 دی برای دو ساعت مرور بر روی وضعیت سیاسی فعلی، منجمله گزارش ملاقات 7 دی وی با آیتالله خمینی، ملاقات نمود. کاتم یک روز را با اطرافیان [آیتالله] خمینی گذراند... کاتم دریافت که [آیتالله] خمینی رهبر روحانی و مرزبند (تعیین کننده حدود) جنبش اسلامی است...
[آیتالله] خمینی... این احساس را بهجا گذاشت که موفقیت جاری نهضت تقدیر خداوند و حتمی بوده است. کاتم از اینکه به نظر میرسد خود [آیتالله] خمینی چقدر کم در نهضت درگیر است و از فقدان موارد اختلاف در بین آنهایی که اطراف [آیتالله] خمینی هستند، متعجب شد. کاتم اشاره میکند که این شدت غیر عادی است و احتمالاً انعکاس مساوات ایدئولوژی اجتماعی اسلام است که به وسیله علی شریعتی که جریان روشنفکری مسلط در جنبش [آیتالله] خمینی میباشد، تفسیر شده است. اطرافیان [آیتالله] خمینی نیمی فارغالتحصیلانی هستند که برای کار کردن برای نهضت درس را رها کردهاند و نیمی ملاهای جوانی که در پیش استاد درس میگیرند...[7] جنبش جدید اسلامی با پایه محکم ایدئولوژیکی که در نوشتههای [آیتالله] خمینی و شریعتی دارد، به همان میزان که سیاسی است، مذهبی نیز هست...»[8]
باید توجه داشت آنچه امام خمینی(ره) را به عنوان رهبری بینظیر در اذهان معرفی کرد[9] نه تنها ویژگیهای سیاسی ایشان، بلکه مراتب ممتاز عرفانی، اعم از زهد و سادهزیستی ایشان نیز بوده است. ایشان تربیت و تزکیه را مقدم بر تعلیم و آموزش دانسته و معتقد بودند دانش با همه شرافتش آنگاه که توأم با تزکیه نفس نباشد همچون ابزاری در خدمت هدفهای شیطانی به کار گرفته خواهد شد.
گزارشگر سفارت آمریکا (هارتمن) متن گزارش خود در باب مقاله منتشر شده ران کاون و جو فیشت را چنین ادامه داده و مینویسد: «کاون گفت که او و فیشت در ساعت 11 صبح برای مصاحبه از راه رسیدند. لیکن پس از ترجمه سؤالات کتبی و پاسخهای خویش نتوانستند تا قبل از ساعت 18 همان روز یک مصاحبه رودررو داشته باشند. این مدت تأخیر، سبب شد که آنها بتوانند فرصتی برای زیر نظر گرفتن [آیتالله] خمینی و ملازمینش داشته باشند. بنا به گفته کاون، در ابتدای ورود آنها [آیتالله] خمینی شاد و سرزنده بود... معذالک، حتی در پایان روز نیز وی شاد و سرحال بود و با وجود اینکه از طریق کمکها و مترجمین پاسخ میگفت، ولی نشان میداد که کاملاً اوضاع را تحت تسلط خویش داشته و خود را تحت اختیار آنها درنمیآورد...
[آیتالله] خمینی در بخش پایینتر از حد متوسط یکی از محلههای پاریس بهنام پونشاترین زندگی میکند. خانه محل سکونت وی و خانواده چهار تن از دستیارانش بسیار ساده و بیپیرایه است. پیروان دیگری از پاریس برای همراهی با وی از راه میرسند. معمولاً همیشه یک جمعیت عظیم در اینجا حضور دارد و [آیتالله] خمینی نیز چنین وانمود میکند که همه ایرانیها کاملاً به وی دسترسی دارند. یکی از مشاورین به کاون گفت که آنها درصدد یافتن محلی مناسبتر در ورسای هستند که لازم نیست مجللتر، ولی اقلاً باید از وسایل حرارتی بهتری برخوردار باشد.»[10]
وزارت امورخارجه آمریکا در واشنگتن دی.سی هم در سندی بسیار محرمانه به سفارت آمریکا در تهران و نیز به سفارتخانههای آمریکا در لندن، پاریس، بغداد و کویت چنین آورده است: «آنچه در ذیل میآید گزارش یک گفتوگوی یک ساعته بین [آیتالله] خمینی و یک فرد ایرانی است که آخرین دیدارش با وی در سال 1963 بوده است. گزارش مزبور توسط یک واسطه موثق در اختیار مقام وزارت خارجه قرار گرفت.
این فرد دریافت که [آیتالله] خمینی کاملاً اطمینان دارد که در زمان مناسب در مأموریت خویش که همان سرنگونسازی دودمان پهلوی است موفق خواهد شد. [آیتالله] خمینی امکان هرگونه مصالحه و سازش را رد کرد. هنگامی که این فرد خاطرنشان ساخت که اگر آشوب و تشنج متوقف نگردد هرج و مرج و یا ارتش بر اوضاع مسلط میگردد، [آیتالله] خمینی به هیچ وجه اظهار نگرانی ننمود. فرد مزبور باز هم گفت که اگر اعتصابات ادامه پیدا کند، هرج و مرج اقتصادی حاکم بر اوضاع خواهد شد، باز هم [آیتالله] خمینی تکان نخورد. وی تنها به ادای این مطلب اکتفا نمود که این میهمان او از ماهیت انقلاب سیاسی مخالف با شاه در ایران مطلع نیست. [آیتالله] خمینی از هیچ یک از این خطرات نمیترسد زیرا مطمئن است که اینها گامهایی در راه رسیدن به یک جمهوری اسلامی میباشند. در روندی که در پیش است، [آیتالله] خمینی ظاهراً خود را فردی تامالاختیار میداند نه مبتکر که میتواند هر پیشنهادی را بپذیرد یا نپذیرد. در همین چهارچوب وی آماده استماع سخنان بازرگان و سنجابی بود، ولی تنها آن دسته از نظریاتی را میپذیرفت که با هدف نهایی وی مغایرتی نداشته باشد...»[11]
در ژوئن 1979 از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امورخارجه این کشور در واشنگتن، گزارشی بسیار محرمانه با موضوع «در انتظار گودو به سبک ایرانی»[12] مخابره شده است. بحرانها، نابسامانیها و کارشکنیهای متعدد داخلی و خارجی در نظام و اتخاذ تصمیمات مدبّرانه امام خمینی(ره) در قبال چنین مواردی، موضوع بحث گزارشگر در بخشهای متعددی در این سند است که به گوشههایی از آن اشاره میشود. وی مینویسد: «بسیاری از مخالفان منتظر یک نشانه تأییدی از سوی آمریکا برای توطئه علیه [آیتالله] خمینی میباشند که به گفته آنها، این عمل باعث اقدام آنان خواهد شد. اما آنها و تقریباً تمام گروههای سیاسی که بالقوه با [آیتالله] خمینی مخالفت میکنند، چنان تحت تأثیر افسانه تسلط خارجیها در امور داخلی ایرانیان میباشند و چنان از نظر سیاسی و داشتن برنامههای دیگری که ممکن است پیروی توده را جلب کند ورشکستهاند که همچنان در اثر شکست خود میدان را برای [آیتالله] خمینی خالی خواهند گذاشت. جنبش [آیتالله] خمینی دقیقاً از این جهت به پیروزی رسید. او قادر بود اکثریت توده داخلی را بسیج کند و اسلام را به اکثریت توده ارائه دهد و بدین خاطر که [آیتالله] خمینی آماده بود تا اینکه هر وقت فرصتی به دست آید پیشقدم شود...[13] فقط ظهور یک نیروی اساسی که مثل جنبش [آیتالله] خمینی بتواند پیروی توده را جذب کند، ولی همچنین دارای چنان ساخت سازمانی باشد که با تقاضاهای اداره امور کشوری به پیچیدگی ایران قرن بیستم تطبیق نماید، قادر است که جریان بطئی، ولی مستمر لغزش به طرف هرج و مرج را کنترل نماید. متأسفانه هیچ کاندیدایی برای این نقش، در دسترس فوری نیست.[14]
دین اسلام و بویژه برداشت شیعه از مقابله خیر و شر بود که به [آیتالله] خمینی هم یک محتوای ساختاری داد تا ضمن آن بتواند مخالفتش را با حکومت عملی سازد و هم یک اصطلاح سمبلیک برای شعار انقلابی شد که به راحتی برای مسلمین مؤمن قابل درک بود. شاه به منزله یک یزید شد و هر یک نفر که در برخوردهای خیابانی شهرهای ایران تلف میشد، حسینی میگردید که جای خود را به دهها و صدها و بلکه هزاران نفر دیگر که حاضر بودند برای عقیده خود شهید شوند میداد. دستههای غیر مذهبی و یا اسماً مذهبی نه میتوانستند برای سیستم پهلوی جانشین معتبری بدهند و نه برای احیای اسلامی [آیتالله] خمینی....[15] هنوز هم هیچ جنبش سیاسی در ایران وجود ندارد که توانایی عملی بالقوه مبارزه با [آیتالله] خمینی را در سطح کشور داشته باشد...» [16]
پینوشتها:
[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1386، ص 9، سند شماره 5: 5 ژانویه 1979 - 15 دی 1357
[2] همان، کتاب نهم، ص 297، سند شماره 162: 10 نوامبر 1978 - 19 آبان 1357
[3] همان، کتاب اول، ص 60، اردیبهشت 1358، نویسنده: چارلز ناس (Charles - Nass )
[4] همان، ص 61
[5] ریچارد کاتم (۱۹۲۵-۱۹۹۷) استاد دانشگاه پیتسبورگ در رشته علوم سیاسی و یکی از مأموران سیا در ایران بوده است. وی در نیمه نخست دهه ۱۹۵۰، گرداننده تیم عملیات پنهانی سیا در ایران بود.
[6] جان.دی.استمپل، مدت ۲۴ سال در بریتانیا برای سرویس خارجی وزارت امورخارجه ایالات متحده کار کرده است.. وی برای مأموریت به ایران، آفریقا و هندوستان سفر کرده و از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ در تهران خدمت نموده است. خدمت وی در واشنگتن شامل حضور در وزارت دفاع و وزارت امور خارجه بوده است.
[7] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، صص 128 و 129، سند شماره 0066: 2 ژانویه 1979- 12 دی 1357
[8] همان
[9] هرالدتریبیون، روزنامه آمریکایی، درباره امام خمینی(ره) لب به اعتراف گشوده نوشت: «آیتالله خمینی(ره) انقلابی خستگی ناپذیری بود که تا آخرین لحظه حیات به آرزوی خود برای پیریزی یک جامعه اسلامی و حکومت اسلامی در ایران وفادار ماند. آیتالله خمینی در آنچه برای سرزمین باستانیاش میخواست لحظهای درنگ نکرد. وی خود را مأمور میدانست که میباید ایران را از آن چه فساد و انحطاط غرب میدید پاک کند و خلوص اسلامی را به ملت باز گرداند.» (مصاحبه پروفسور حمید مولانا، فصلنامه حضور، ش 29 پاییز 78)
10] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، ص 298، سند شماره 162: 10 نوامبر 1978 - 19 آبان 1357
[11] همان، ص 227، سند شماره 111: 28 اکتبر 1978 - 6 آبان 1357
[12] در انتظار گودو؛ این نمایشنامه در سال 1953 توسط ساموئل بکت، نویسنده ایرلندی و برنده جایزه ادبی نوبل 1989 نوشته و چاپ شد.
[13] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، ص 221، سند شماره 22: 7 ژوئن 1979 ـ 17 خرداد 1358
[14] همان
[15] همان
[16] همان
تعداد بازدید: 1738