انقلاب اسلامی :: مقابله خیر و شرّ

مقابله خیر و شرّ

06 تیر 1396

به انتخاب: احمد سروش‌نژاد

تجدید حیات و احیای اسلامی در ایران، موضوع تحقیق مرکز مطالعات بین‌المللی مؤسسه تکنولوژی ماساچوست کمبریج بوده است که توسط ویلیام. ای. گریفیث تألیف شده و نتایج آن در اسناد باقی‌مانده از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی آمریکا) دیده می‌شود؛ مانند این دریافت که: «اسلام در حال حاضر بار دیگر همه نیروها و احساساتش را جمع‌آوری می‌کند تا به سنت دیرینه‌اش در قیام علیه بی‌عدالتی و حکام بی‌دین، جامه عمل بپوشاند.»[1]

 همچنین در این تحقیق چنین آمده است: «شیعه از قدرت مبارزه و قیام بیشتری علیه والیان دنیوی... برخوردار است. این برتری باز می‌گردد به قتل حسین، امام سوم و فرزند علی (داماد محمد پیامبر و بنیان‌گذار شیعه اسلام) در نبرد کربلا که به دست یزید خلیفه سنی در قرن هفتم انجام شد و نمونه اصلی شکست عدالت به دست یک مستبد گردید. (شاه غالباً به عنوان یزید زمانه خوانده می‌شد و بزرگ‌ترین تظاهرات سال 1978 [1357] علیه او در سالگرد همین نبرد کربلا اتفاق افتاد.)

در سال 874 میلادی بنا به روایات شیعه اثنی عشری امام دوازدهم محمد‌المهدی ناپدید شد، یعنی به «غیب» رفت. از آن تاریخ، بنابراین کلیه ولایت‌های دنیایی نامشروع یا از لحاظ مشروعیت در مقایسه با ولایت دنیایی و دینی مجتهدین (مقامات دینی مهم که اینک معمولاً به آنها آیت‌الله اطلاق می‌شود) که تقلید از آنها فرض است، لااقل پایین‌تر بوده‌اند و علاوه بر آن یک مجتهد است که اغلب به نام مرجع تقلید شناخته می‌شود؛ درست همان چیزی که امروزه آیت‌الله خمینی است...

 تشیع معتقد به استقرار حکومت الهی جهانی و رهبری برگزیدگان است و بین خیر و شر شدیداً تمایز می‌گذارد... فعالیت‌های سیاسی مدرن ایران به مراتب دوجنبه‌ای بوده‌اند. به این ترتیب که موافق تجدد، ولی مخالف تسلط غربیان، و تمایز بین اسلام شیعه و میراث ایران قبل از اسلام نتیجتاً چندین ترکیب به وجود آمد:

  1. اصلاح طلبان اسلامی: آنهایی که با صداقت سعی کردند اسلام شیعه را با جنبه‌های تکنولوژیک تجدد  ممزوج نمایند.
  2. متجددین به سبک غربی که در عین حال که اسلام را انکار نمی‌کردند، ولی سعی داشتند گذشته قبل از اسلام ایران را با تکنولوژی امروزی غرب ممزوج نمایند (شاه و پدرش از این دسته بودند.)
  3. متجددینی که عقیدتاً مسلمان بودند، ولی عمدتاً متوجه مطابقت آن با تغییرات اجتماعی بودند...

هر سه طبقه‌بندی فوق، همراه با («علما»ی سنتی و هواداران بازاری‌شان) که با تمایلات قاجاریه به غرب نیز مخالفت می‌کردند، با سیاست‌های ایجاد تمرکز آن سلسله مخالف بودند. بدین ترتیب اتحاد بین روشنفکران غربی و علما برقرار شد که منجر به جنبش تنباکو در انتهای قرن نوزدهم و بحران مشروطیت (1911 - 1905) گردید. در 1906 مشروطیت به «علمای» طراز اول حق وتو در مورد قوانین داد؛ قانونی که امروزه آیت‌الله خمینی از سر گرفته است. به علاوه، تا قرن 19 اکثر علمای طراز اول در خارج از ایران زندگی می‌کردند، در جاهایی مانند کربلا و نجف در عراق که از مکان‌های مقدس شیعه می‌باشند و علت این امر استقلال از سلطه قاجار بود. در نتیجه، تبعید آیت‌الله خمینی در سال 1963 به عراق و بعد پاریس در سنت شیعه امری کاملاً طبیعی و قانونی بود. [آیت‌الله] خمینی به علت مخالفتش باحکومت مستبدانه شاه و روابط نزدیک او با آمریکا و اسرائیل در سال 1963 تبعید شد، درست همان کاری که آیت‌الله کاشانی در زمان مصدق و «علما» در سال 1905 در زمان مشروطیت انجام دادند.»[2]

گزارش تهیه شده توسط استفانی. س. استافر هم پیچیدگی‌های سیاسی و مذهبی در ایران را مورد اشاره قرار داده و خاطر نشان می‌کند: «شیعیان اسلام که بیشتر مسلمانان ایران متعلق به آن هستند، به‌طور مرسومی با هر نوع دولت غیر روحانی مخالف بوده است... ملاها (روحانیون) منفرد هر کدام پیروانی برای خود دارند. از طریق تعلیم و ترتیب، الهیات و رهبری، یک ملا می‌تواند به سطح قابل نفوذ اجتهاد برسد و بعد تعداد زیادی از پیروانش را که شامل سایر ملاها و پیروان آنها می‌شود، رهبری کند. آیت‌الله روح‌الله خمینی، پرنفوذترین آیت‌الله بوده است. چه قبل از خلع سلطنت تخت طاووس (پهلوی) و چه بعد از آن. او از مدت‌ها قبل سخنرانی، مخالف دولت و مخالف روابط ایران با آمریکا بوده است.

 سه دلیل اصلی برای نارضایتی‌های روحانیون وجود دارد. روحانیت شیعه در سال 1295 موفق شد که دولت را مجبور کند تا ماده‌ای مبنی بر تشکیل یک شورای عالی مذهبی را در قانون اساسی بگنجاند، تا آنها در مورد قانون‌گذاری‌های مغایر با تعلیمات قرآن حق وتو داشته باشند. این شورا بعد از به قدرت رسیدن رضا شاه پهلوی در 1300 منحل شد. روحانیت تشکیل شورا را با همان اختیارات خواستار شده است.

 اصلاحات ارضی شاه و آزادی زنان دلایل دیگر نارضایتی‌های اصلی روحانیت می‌باشد... مدافعان [آیت‌الله] خمینی می‌گویند که مبارزه او در طول سال‌ها برای براندازی شاه از سلطنت و تخت طاووس، همگام با سنت شیعه بوده است.»[3]

یک گزارش‌گر آمریکایی نیز در بخشی از گزارش محرمانه خود از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه در واشنگتن، به بیان مقابله خیر و شر در نگاه شیعه پرداخته و می‌نویسد: «دین اسلام و بویژه برداشت شیعه از مقابله خیر و شر بود که به [آیت‌الله] خمینی هم یک محتوای ساختاری داد تا ضمن آن بتواند مخالفتش را با رژیم عملی سازد و هم یک اصطلاح سمبلیک برای شعار انقلابی شد که به راحتی برای مسلمین مؤمن قابل درک بود. شاه به منزله یک یزید شد و هر یک نفر که در برخوردهای خیابانی شهرهای ایران تلف می‌شد، حسینی می‌گردید که جای خود را به ده‌ها و صدها و بلکه هزاران نفر دیگر که حاضر بودند برای عقیده خود شهید شوند می‌داد.»[4]

در بخشی از ارزیابی‌های سازمان امنیت و اطلاعات امریکا تا تاریخ 21 ماه مه 1979 [31 اردیبهشت 1358] هم می‌خوانیم: «استقرار یک رژیم اسلامی شیعه مذهب در ایران بالقوه اثرات زیادی بر 55 درصد از 13 میلیون عراقی که شیعه می‌باشند، داشته است... یکی از منابع اطلاعات مستقیم ما در عراق اخیراً گزارش داده است که نارضایتی مذهبی شیعیان در اواسط سال 1978 گسترش یافته است. داستان‌هایی از قبیل تظاهرات به حمایت [آیت‌الله] خمینی در اطراف مرقد مقدس در نجف که سبب سروصدا و تیراندازی شده است تا حدی صحت و اعتبار دارد. مخالفین دولت بعث دچار ضعف رهبریت و پراکندگی و عدم تشکیلات عمومی هستند، ولی بسیاری از شیعیان ظاهراً معتقدند که نارضایتی غیرعلنی در صورتی که تسریع کننده‌ای موجود آید، می‌تواند به انفجار تبدیل شود.» [5]

در سندی محرمانه از اسناد لانه جاسوسی هم آمده است: «شیعه اسلام که 90 % مسلمانان ایران به آن تعلق دارند... به‌طور عمده‌ای در گسترش هوشیاری ملی مشخص ایران کمک کرده است.»[6]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، صص 163 - 166، سند شماره 26: 23 آوریل 1979 - 13 اردیبهشت 1358

[2] همان

[3] همان، کتاب سوم، صص 179 و 180، 14 ژوئن 1979- 24 خرداد 1358

[4]همان، کتاب دوم، ص 222، سند شماره 22: 7 ژوئن 1979 - 17 خرداد 1358

[5]همان، کتاب هشتم، ص 68

[6]همان، ص 363، سند شماره 5: می 1972- 1349



 
تعداد بازدید: 1374


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: