28 تیر 1396
لیلا صادقی
حکومت نظامی استفاده از قوای نظامی برای اداره یک شهر یا کشور در شرایط بحرانی است. این کار همواره ابزاری در دست حکومتهای مستبد بوده تا بهوسیله آن صدای اعتراض مخالفان خود را خاموش کنند. محمدرضا پهلوی هم میخواست به کمک حکومت نظامی دوران حساس سلطنتش را پشت سر بگذارد.
حکومت نظامی از بهمن 1327 تا خرداد 1342
برای نمونه بعد از سوءقصد نافرجامی که در 15 بهمن 1327، در ورودیِ دانشکده حقوق به محمدرضا پهلوی شد[1] شب همان روز در تهران حکومتنظامی اعلام کرد. بعد از گذشت چند روز که مشخص شد، خطری حکومت را تهدید نمیکند، حکومتنظامی را لغو کردند.[2]
با شکلگیری کودتای آمریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332 قوای نظامی به فرماندهی سرلشکر فضلالله زاهدی ظرف 12 ساعت بر تهران مسلط شدند و فرمان نخستوزیری سرلشکر زاهدی و برکناری دکتر مصدق از رادیو اعلام شد.[3] سرلشکر زاهدی هم بعد از به دست گرفتن حکومت برای سرکوب مردم و انتقام گرفتن از کسانی که در دولت مصدق دست داشتند، در تهران و حومه حکومت نظامی و منع تردد را اعلام کرد.[4] حکومت نظامی زاهدی تا سال 1335 طول کشید[5] و در این مدت زندانها از مخالفان پر شد، شبکههای حزب توده، یکی پس از دیگری به دام افتادند و کسانی هم که در براندازی دولت مصدق سهمی داشتند، پاداش خدمات خود را گرفتند.[6]
از جمله حکومت نظامی مهمی که در دوره پهلوی دوم به وقوع پیوست، در زمان قیام 15 خرداد سال 1342 بود. با انتشار خبر دستگیری امام خمینی(ره)، در این روز تظاهرات گستردهای در اعتراض به این اقدام حکومت در تهران و قم شکل گرفت، اقشار مختلف مردم با شعار یا مرگ یا خمینی و مرگ بر شاه خواستار آزادی مرجع تقلیدشان بودند.[7] تعدادی از کشاورزان ورامین و روستاهای اطراف آن، پس از باخبر شدن از دستگیری امام خمینی(ره) به سوی تهران حرکت کردند.[8] دولت وقت حکومت پهلوی برای آرام کردن اوضاع کشور، دستور آتش و کشتار مردم را داد که منجر به مجروح و شهید شدن تعدادی زیادی از مردم شد. پس از انتشار اخبار کشتار تهران و قم، دامنه اعتراضات شهرهای مشهد، اصفهان و شیراز را در بر گرفت.[9] اسدالله علم نخستوزیر بهمنظور پیدا کردن راهی برای خاموش کردن قیام، جلسه هیئت دولت را ساعت 17 همان روز تشکیل داد. در این جلسه تصویب کردند که در تهران و حومه به مدت 50 روز حکومت نظامی برقرار شود و وزارت جنگ هم مأمور اجرای این مصوبه شد.[10] به دنبال تصویب شدن حکومت نظامی، سپهبد نعمتالله نصیری بهعنوان فرمانده نظامی تهران انتخاب شد و طی اعلامیهای عبور و مرور افراد را از ساعت 20 در پایتخت ممنوع کرد.[11] پس از اوجگیری تظاهرات مردم در شیراز، دولت مجبور شد در آنجا هم حکومتنظامی اعلام کند.[12]
اوضاع مملکت با اعمال خشونت تا حدی آرام شد، اما با شروع سال 1357 دامنه اعتراضات و تظاهرات علیه حکومت پهلوی در اکثر شهرهای کشور شدت گرفت. حکومت پهلوی با اجرای کارهایی نظیر دستگیری، شکنجه و اعدام انقلابیون به دنبال آرام کردن وضعیت کشور بود، ولی هیچکدام از این کارها نتوانست جلوی حرکتهای معترضان را بگیرد و هر روز بر تعداد آنها افزوده میشد. اوضاع مملکت سبب شد تا محمدرضا پهلوی تصمیم بگیرد بار دیگر از حکومت نظامی برای از بین بردن مخالفان استفاده کند.
حکومت نظامی در اصفهان
اصفهان نخستین شهری بود که در سال 1357 با فرماندهی سرلشکر رضا ناجی حکومت نظامی در آن اعلام شد.[13] اعلان این حکومت نظامی به دنبال یک سری آتشسوزیها و انفجارهای عمدی از طرف دولت شکل گرفت. در این حوادث هتل شاهعباس، ادارات دولتی، سینماها و بسیاری از نقاط دیگر به آتش کشیده شدند. با وجود اعلان حکومت نظامی در اصفهان تظاهرات وسیعی در 20 مرداد در اصفهان و 21 مرداد در شهرهای نجفآباد، همایونشهر (اکنون: خمینی شهر) و شهرضا برگزار شد. مأموران حکومت نظامی هم که با تجهیزات سنگین خود به سطح شهرها آمده بودند، هرگونه اجتماع مردم را به گلوله میبستند.[14]
بیخبری مردم از حکومت نظامی در جمعه سیاه
چند وقت بعد از اعلان حکومت نظامی اصفهان، در 13 شهریور 1357، بعد از برگزاری نماز عید فطر به امامت آیتالله مفتح در تپههای قیطریه تهران، تظاهرات گستردهای بر ضد حکومت پهلوی شکل گرفت. تظاهرات در روزهای بعد هم ادامه داشت. در روز 16 شهریورماه، حدود نیم میلیون نفر در تهران تظاهرات کردند که این بزرگترین اجتماع مخالفان حکومت تا آن زمان بود.[15] در پی آن نخستوزیر وقت در ساعت 20 همان روز، شورای امنیت ملی را تشکیل داد. در آن جلسه اجرای حکومت نظامی برای جلوگیری از ادامه تظاهرات ضروری اعلام و قرار شد، نخستوزیر آن را در جلسه هیئت دولت که همان شب در ساعت 22:30 دقیقه بهطور فوقالعاده تشکیل میشد، مطرح نماید.[16]
در جلسه هیئت دولت برقراری حکومت نظامی در تهران و شهرهای دیگر کرج، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون به تصویب هیئت دولت رسید[17] و پس از مکالمه تلفنی شریف امامی و ارتشبد ازهاری با محمدرضا پهلوی و موافقت آنها، ارتشبد اویسی فرمانده نیروی زمینی به سمت فرماندار نظامی تهران و حومه انتخاب شد.
تعدادی از وزرا معتقد بودند که حکومت نظامی 24 ساعت بعد اعلام شود تا فرصت کافی برای مطلع کردن مردم وجود داشته باشد، اما رئیس سازمان امنیتی کشور درخواست آنها را رد و اظهار کرد که مردم سریعاً از طریق رادیو که مرتباً خبرها را تکرار میکند، مطلع خواهند شد.[18] ولی آن شب متن اعلام حکومت نظامی عمداً یا سهواً برای مردم در رادیو خوانده نشد و ساعت 6 صبح روز جمعه هفدهم شهریورماه، رادیو متن اعلام حکومت نظامی را در حالی پخش کرد که تعداد زیادی از مردم از آن مطلع نشدند.[19] همچنین اطلاعیهای از طرف ارتشبد غلامرضا اویسی در سحرگاه همین روز انتشار یافت که به عنوان فرماندار نظامی تهران اعلام میکرد: «منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعیین میگردد.»[20] با اعلام حکومتنظامی، آمریکا و انگلیس از این اقدام محمدرضا پهلوی اعلام حمایت کردند و او را به مقاومت تشویق کردند![21]
از طرفی مردم تهران بیخبر از اعلام حکومت نظامی بعد از اقامه نماز صبح برای شرکت در تظاهرات در میدان ژاله پیاده و سواره به سمت آنجا حرکت کردند. وقتی مردم در میدان ژاله و خیابانهای اطراف آن جمع شدند،[22] مأموران حکومت نظامی با بلندگوهای دستی به مردم خبر برقراری حکومتنظامی را دادند و به آنها گفتند که متفرق شوند.[23] وقتی نتوانستند تظاهرکنندگان را متفرق کنند، کماندوها و تانکها، آنها را محاصره کردند و به رویشان آتش گشودند. به گفته یک خبرنگار اروپایی صحنه شبیه جوخه اعدام بود؛ تعدادی سرباز بهسوی معترضان نشسته آتش گشوده بودند.[24] فرماندار نظامی تهران در اعلامیهای آمار کشتهشدگان را 58 نفر و زخمیها را 205 نفر اعلام کرد.[25] گرچه تعداد شهدا در آن روز هیچوقت بهطور دقیق اعلام نشد، ولی آگاهان آمار بالایی از شهدا اعلام کردند. پارسونز، سفیر انگلیس تعداد شهدا را «صدها نفر» ذکر کرده است و سولیوان، سفیر آمریکا در گزارشی اعلام کرده که بیش از 200 نفر کشته شدهاند.[26]
علاوه بر تهران نیروهای نظامی در شهرهای دیگر هم که اعلام حکومت نظامی شده بود، شدت عمل به خرج دادند و اجتماعات مردم معترض را درهم شکسته و عده زیادی از آنها را بازداشت کردند. با وجود اجرای حکومت نظامی از طرف مأموران امنیتی، دولت حکومت پهلوی موفق به آرام کردن اوضاع بحرانی کشور به نفع خود نشد. تظاهرات و اعتصابات مردم در شهرهای مختلف همچنان ادامه داشت، 13 آبان ماه عده زیادی از دانشجویان و دانش آموزان در دانشگاه تهران اجتماع عظیمی را برپا کردند که مورد هجوم مأموران حکومت قرار گرفتند و تعداد زیادی از آنان به شهادت رسیدند.[27]
به دنبال این فاجعه جلسهای برای رسیدگی به اوضاع کشور و حکومت نظامی در کاخ سعدآباد با حضور محمدرضا پهلوی، فرح پهلوی (همسرش)، نخستوزیر، تعدادی از وزرا، ارتشبد ازهاری، رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ارتشبد اویسی، فرمانده نیروی زمینی و فرماندار نظامی تهران، سپهبد ناصر مقدم، رئیس سازمان امنیت (ساواک) و ارتشبد قرهباغی تشکیل شد. در این جلسه شریف امامی پس از تشریح وضعیت کلی کشور اظهار داشت که: «دولت با وجود اعلان حکومت نظامی، به علت عدم اجرای صحیح مقررات آن مواجه با مشکلاتی شده و موفق نگردیده که نظم و امنیت و آرامش را در کشور برقرار کند و از حکومت نظامی فقط بدنامی آن برای دولت باقیمانده، به همین جهت نهتنها تصمیمات و اقدامات دولت به نتیجه نرسیده، بلکه بهوسیله تبلیغات سوء توسط روزنامهها بهخصوص رادیو و تلویزیون دولتی علیه دولت روزبهروز تظاهرات و اعتصابات در کشور بیشتر شده و به اداراههای دولتی هم سرایت کرده. ادامه این وضعیت با وجود عدم هماهنگی در بعضی از سازمانها نتیجه مطلوبی برای دولت و کشور نخواهد داشت، این بود که از اعلیحضرت استدعا کردم تا تصمیمی قاطع در این مورد اتخاذ نماید.» در ادامه جلسه بنا به دستور محمدرضا پهلوی، برای اجرای بهتر حکومتنظامی تصمیم گرفته شد تا یک دولت نظامی به نخستوزیری ارتشبد ازهاری تشکیل شود تا به اوضاع کشور سروسامان بدهد.[28]
روی کارآمدن دولت نظامی
انتخاب دولت نظامی به منظور برقراری حکومت نظامی در سراسر کشور و تشدید فضای رعب و وحشت و با هدف مهار قیامهای مردمی بود. چنانچه ارتشبد ازهاری بعد از روی کار آمدن بلافاصله در خوزستان هم حکومت نظامی اعلام کرد، کمیته اعتصاب منتخب کارگران را دستگیر و تهدید کرد که کارکنان شرکت نفت را در صورت امتناع از بازگشت بر سرکار، اخراج خواهد کرد.[29] علاوه بر این در سایر شهرهای کشور هم بر اعمال خشونت در اجرای حکومت نظامی افزوده شد؛ اما نهتنها اوضاع بحرانی کشور را آرام نکرد، بلکه بر شدت تظاهرات و اعتصابها افزوده شد که نقطه اوج آن تظاهرات مردم در روزهای تاسوعا و عاشورا (20 و 19 آذر 1357) در سراسر کشور بود.[30]
با آشفتهتر شدن اوضاع بسیاری از سران حکومت پهلوی و بعضی از ژنرالهای ارشد ارتش ازجمله اویسی، فرماندار نظامی تهران به بهانههای مختلف از کشور خارج شدند. 14دی ماه خبرگزاری فرانسه اعلام کرد: غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران، ایران را به مقصد ایالاتمتحده ترک کرده است. بلافاصله اردشیر زاهدی، سفیر ایران در آمریکا، درباره خروج اویسی از ایران گفت: «غیبت ژنرال اویسی شش هفته طول میکشد و علتش «ناراحتیهای جسمانی» بوده است.»[31] روز بعد، سپهبد مهدی رحیمی بهجای غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران شد.[32]
ادامه حکومت نظامی در دولت بختیار
با گسترش اعتراضات، محمدرضا پهلوی و اطرافیانش پی به ناکارآمدی دولت نظامی بردند و تصمیم گرفتند تا با انتصاب شاپور بختیار به نخستوزیری آخرین تلاش خود را هم برای جلوگیری از وقوع انقلاب انجام دهند. بختیار ابتدا سعی کرد با دادن امتیازاتی به مردم، اعتراضات آنها را خاموش کند. در پی این سیاست به عنوان اولین گام 19 دیماه حکومت نظامی در شیراز را لغو کرد.[33] اما مردم شیراز نه تنها آرامتر نشدند، بلکه تظاهرات گستردهتری انجام دادند. این تظاهرات سه روز طول کشید.[34] هرروز موج اعتراضات و اعتصابات گستردهتر میشد و چندین شهر به حالت نیمه تعطیل درآمدند. در بسیاری از شهرها تظاهرات مردم، مورد حمله مأموران حکومتی قرار گرفت که منجر به شهید و مجروح شدن تعدادی از آنها شد.[35] 26 دیماه، محمدرضا پهلوی بعد از رأی اعتماد به دولت بختیار از طرف مجلس، کشور را ترک کرد. با خروج شاه، امام خمینی(ره) برای بازگشت به کشور اعلام آمادگی کردند و قرار شد که 6 بهمن ماه به ایران بازگردند. بختیار که آمدن امام خمینی(ره) به کشور را پایان کار خود و حکومت پهلوی میدانست، علاوه بر بستن فرودگاهها، سعی کرد با افزایش ساعت حکومت نظامی مانع از ورود ایشان به کشور شود. در این باره ژنرال رابرت هایزر در کتاب خاطرات خود مینویسد: «درخواستی از سوی بختیار رشته افکار ما را در جلسه شورای فرماندهان نظامی ارتش ایران پاره کرد. بختیار اعلام کرده بود که از ساعت 2 بعدازظهر... حکومت نظامی اعلام میکند و به اپوزیسیون گفته میشود که میتواند راهپیمایی و تظاهرات داشته باشد، مشروط بر آنکه پیش از آن از دولت اجازه گرفته باشند.» به نوشته هایزر، «بختیار با این کار میخواست هر آنچه در توان داشت برای کنترل فعالیتهای [امام] خمینی در پاریس، از جمله ساعت پرواز او به تهران انجام بدهد.»[36]
از لغو حکومت نظامی به فرمان امام خمینی (ره) تا پیروزی انقلاب اسلامی
سرانجام براثر فشار مردم، فرماندار نظامی تهران یازدهم بهمنماه، حکومتنظامی را به مناسبت ورود امام خمینی(ره) به کشور به مدت سه روز لغو میکند.[37] امام که آمدند، شور و شوق مردم برای رسیدن به پیروزی بیشتر شد، امّا فرماندار نظامی تهران، از روز 21 بهمنماه، حکومتنظامی را از ساعت چهار و نیم بعدازظهر تا پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتریها و پادگانها، فرماندار نظامی تهران در همین روز، زمان منع عبور و مرور را باز هم افزایش داد.[38] امام خمینی(ره) بعد از مطلع شدن از اعلان حکومت نظامی آن را ملغی اعلام کردند و گفتند: «اعلامیه امروز حکومتنظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم بههیچوجه به آن اعتنا نکنند.» همچنین فرمودند: «اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی برندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد... تصمیم آخر خود را به امید خدا میگیرم.»
فرمان لغو حکومتنظامی، با بلندگو در سطح تهران اعلام شد. فرماندهان نظامی حکومت پهلوی و دولت بختیار قصد داشتند با افزایش ساعت حکومت نظامی، به انجام کودتا و سرکوب مردم و ترور رهبران نهضت بپردازند. این تصمیم امام(ره)، توطئه آنها را در آستانه پیروزی انقلاب از بین برد.[39] لغو حکومت نظامی به فرمان امام خمینی(ره)، باعث حضور هزاران زن و مرد در خیابانهای تهران شد و تسلیحات ارتش، زندان اوین، ساواک، مجلس سنا، رادیو و تلویزیون، نخستوزیری، ژاندارمری و شهربانی به دست مردم تصرف شدند.[40]
پینوشتها:
[1]- محمود تربتی، پنج گلوله برای شاه: تهران، خجسته، 1378، صفحه 19.
[2]-نصرالله توکلی نیشابوری، آخرین سقوط آریاییها، تهران: مؤلف، بهار 1391، صفحه 147.
[3]-خسرو معتضد، یکصد سال فرازوفرود نیروهای نظامی، ج 3، تهران: سازمان تحقیقات و مطالعات ناجا، 1385، صفحه 123.
[4]ـ رضا وزیری، کودتای 28 مرداد 32 در آیینه تصویر تاریخ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صفحه 249.
[5]- خسرو معتضد، پیشین، صفحه 386.
[6]- رضا وزیری، پیشین.
[7]-محمد عباسی، تاریخ انقلاب ایران، تهران: انتشارات شرق، 1358، صفحه 675.
[8]- خسرو معتضد، پیشین، صفحه 384.
[9]- محمد عباسی، پیشین.
[10]- محمد دهنوی، قیام 15 خرداد 1342 به روایت اسناد ساواک، تهران: خدمات فرهنگی رسا، 1360، صفحات 34-33.
[11]- جواد منصوری، اسناد 15 خرداد، تهران، سوره مهر، 1376، صفحه 186.
[12]- محمد عباسی، پیشین.
[13]- غلامرضا کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، تهران: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج 2، 1371، صفحه 875.
[14]- روزنامه کیهان، 25 مرداد 1357، ص 1.
[15]- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیر شانهچی، تهران: نشر مرکز، 1377، صفحه 476.
[16]- جلال پژمان، فروپاشی ارتش شاهنشاهی، تهران: نامک، 1386، صفحه 388.
[17]- مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج 13، لندن: چاپ یکا، شهریور 1371، صفحه 198.
[18]- غلامرضا کرباسچی، پیشین، صفحه 910.
[19]- مصطفی الموتی، پیشین، صفحه 196.
[20]- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، تهران: حوزه هنری، 1376، صفحه 279.
[21]- حسین فردوست، ظهور و سقوط پهلوی، ج 2، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1382، صفحه 580.
[22]- روزشمار انقلاب اسلامی، پیشین، صفحه 280.
[23]- مصطفی الموتی، پیشین، صفحه 198.
[24]- یرواند آبراهامیان، پیشین، صفحه 477.
[25]- جلال پژمان، پیشین، صفحه 389.
[26]- خاطرات دو سفیر، غرور و سقوط، آنتونی پارسونز، ترجمه محمود طلوعی، تهران: نشر علم، 63، صفحه130.
[27]ـ غلامرضا کرباسچی، پیشین، صفحه 983.
[28]- جلال پژمان، پیشین، صفحه 393-392.
[29]- یرواند آبراهامیان، پیشین، صفحه 480.
[30]- شکل گیری انقلاب اسلامی، محسن میلانی، تهران: گام نو، 1381، صفحه 231.
[31]- میرزا باقر علیاننژاد، روزشمار انقلاب اسلامی، ج 9، تهران: سوره مهر، 1384، صفحه 343.
[32]- همان، صفحه 367.
[33]- میرزا باقر علیاننژاد، روزشمار انقلاب اسلامی، ج 10، تهران، سوره مهر، 1384، صفحه 265.
[34]- همان، صفحه 363.
[35]- غلامرضا کرباسچی، پیشین، صفحه 1058.
[36]- میرزا باقر علیاننژاد، روزشمار انقلاب اسلامی، ج 14، تهران: سوره مهر، 1384، صفحه 94.
[37]- غلامرضا کرباسچی، پیشین، صفحه 1114.
[38]- همان، صفحه 1139.
[39]- همان، صفحه 1140.
[40]- همان، صفحه 1143-1142.
تعداد بازدید: 5973