03 مرداد 1396
احمد سروشنژاد
برگهایی از اسناد به دست آمده از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی) که در این متن مرور میشوند، مرتبط با ابوالحسن بنیصدر هستند و در حدود دی 1358 به دست آمدند، یعنی قبل از نخستین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران. وجود این اسناد بر این معنی دلالت دارند که سازمان سیا با توجه به جنبههایی که در بنیصدر دیده بود، در وی طمع و در پاریس یکی از جاسوسان برجسته سیا به عنوان یک تاجر آمریکایی با وی ملاقات کرد. سپس قرار بر این شد که این جاسوس سیا به بهانه تجارت به ایران آمده و در ایران ملاقات با بنیصدر را ادامه دهد. حداقل مقصود و هدف سازمان سیا در این موقع این بوده که رضایت نامبرده را برای مشاورت یک شرکت آمریکایی جلب و بعد تحت این پوشش تماسها را با وی دنبال کند. «س، د، لور 1» اسم رمز ابوالحسن بنیصدر است که در اسناد سیا به کار رفته است.
«س، د ، داتر[1] (ر 4 ) تأیید میکند که س، د، لور ، 1 (ل - 1) و خانوادهاش در تهران اقامت دارند... ر 4 گفت که (ل - 1) با پسرعموی[2] من... شام خورده است، از فعالیتهای [صادق] قطبزاده و [ابراهیم] یزدی به تلخی گله کرده است، او حالا خودش را در رده مقابل آنها قرار میدهد. (ر -4) گفت که (ل - 1) فردجاه طلبی میباشد که هنوز فکر میکند اگر شایسته ریاست جمهوری نباشد، حداقل شایستگی وزارت را خواهد داشت.»[3]
خسرو قشقایی در ملاقاتی که با تام اهرن، رئیس ایستگاه سیا در تهران انجام میدهد، به وی میگوید که اگر تا به حال با س، د، لور 1 تماس نگرفتهاید، تماس بگیرید، البته این تشخیص قشقایی بوده است که س، د، لور 1 به درد سیا میخورد و اصرار میکرده که سیا با وی تماس بگیرد[4]: «2 خرداد 1358... آنچه که در زیر میآید طرحریزی مجددی است برای عملیات س، د، لور - 1. سفر «گای، دبلیو راترفورد» (هویت الف)[5] به تهران برای نزدیک شدن به س، د، لور - 1 انجام شده است. ما به طور آزمایشی در نظر داریم که سفر راترفورد به ایران را برای چهارمین هفته مرداد یا هفته اول شهریور ماه برنامهریزی کنیم. برای اینکه موضوع را در ذهن قرارگاه تهران در مورد این عملیات که مدت زیادی به تأخیر افتاده، تازه کنیم به اطلاع میرسانیم که راترفورد برای اولین بار (در دی ماه 1357) در پاریس به س، د، لور – 1 نزدیک شد که در آن موقع نامبرده در جمع اطرافیان [آیتالله] خمینی فعالیت میکرد. راترفورد دو مرتبه با ل – 1 ملاقات نمود و اگر چه ملاقاتها به واسطه حضور دانشجویان، روزنامهنگاران و... بودند، ولی به نظر میرسد که راترفورد توانسته باشد زمینه یک ارتباط محرمانهای بین خودش و او بچیند. راترفورد بدون اینکه جزئیات یا اسامی واقعی را ذکر کند به س، د، لور - 1 گفت که او یک تاجر آمریکایی است که مرکز تجاریاش در اروپاست و تماسهایی درسطح بالا با بخشهای بازرگانی وحکومتی آمریکا، هر دو، دارد. ظاهراً ل - 1 به قدر کافی مجذوب راترفورد شده بود تا با درخواست ملاقات خصوصی راترفورد، در صورت عبور وی از ایران، طی مسافرت تجاری آیندهاش به خاور دور، موافقت نماید. راترفورد به او گفت که حدس میزند این مسافرت در اوایل بهار 1358 صورت پذیرد.
به علت تأخیرات متعدد ناشی از تحول اوضاع ایران، مسافرتهای خود ل - 1 و مسئله پوشش مسافرت راترفورد به ایران، تا تاریخ 22 خرداد 1358 هیچ تماسی بین این دو نفر برقرار نشد. در این تاریخ راترفورد (در حالی که تظاهر میکرد در بروکسل است) با وی تماس تلفنی گرفت که مفاد آن... گزارش شد. (طی این تماس راترفورد گفت در نظر دارد تقریباً سر راه خود به اروپا، هنگام بازگشت از سفر هند سری هم به ایران بزند و از ل - 1 پرسید آیا در آن هنگام میتواند او را ببیند. ل - 1 با این ملاقات موافقت نمود و راترفورد وعده کرد که با نزدیکتر شدن زمان ورودش به او تلفن کرده و موعد دقیق آمدنش را بگوید.)
ضرورت تهیه پوششی مطمئن و غیرقابل تردید برای راترفورد در مدت اقامتش در تهران از آنجا ناشی میشود که تجار و دیپلماتهای خارجی در معرض خطر دستگیری هستند. برای تهیه آن چنان پوششی که راترفورد بتواند کاملاً نقش خود را ایفا کند، ستاد مرکزی تصمیم گرفت تا «امکانات جعل شده» پوششی را با یک پوشش زنده مجسم عوض نماید.[6] این پوشش به نحوی طرحریزی گشته که توضیحات دقیق و موجه را برای حضور و فعالیتهای راترفورد در اختیارش قرار میدهد تا در صورت نیاز در شرایط مختلف از آنها استفاده نماید. مثلاً موقعی که شک ل - 1 را برانگیزد یا موقعی که یک کمیته محلی او را بازداشت یا زندانی کند، یا اینکه در جریان دیدارش از وزارتخانههای مختلف در هتل یا خیابان مورد سوال یا ایذاء کسی قرار گیرد. این پوشش که جزئیات آن در زیر میآید، زمینه آن کاملاً محکم کاری شده است و شامل یک شماره تلفن اضطراری میباشد که راترفورد میتواند 24 ساعته از آن استفاده نماید.
جزئیات عملی تهیه این مجموعه پوشش اواسط خرداد با همکاری «دان میدز» مورد بررسی قرار گرفت. آقای دان میدز، یک بازرگان سرشناس آمریکایی است که چندین سال است در این زمینه سیا[7] را یاری میدهد. سابقه فعالیتهای تجاری آقای میدز گوناگون بوده و از جمله شامل تعدادی تجارب بینالمللی است که احتمالاً با نوع تجارتی که مورد توجه دولت موقت ایران است سازگاری دارد، مانند سیستم برقرسانی به روستاها، تجهیزات کشاورزی، ماشینهای خیاطی و غیره. ما معتقدیم با استفاده از این نوع پوشش راترفورد قادر خواهد بود علاوه بر نیل به پروردن و پختن ل - 1 و تحویل نامبرده به مأمور سفارت، یک مأموریت اصیل بازرگانی را نیز به انجام برساند. میدز موافقت کرده برای راترفورد نوعی اشتغال واقعی فراهم نماید که مستلزم دیدار راترفورد از وزارتخانهها و بانکها، تماس با افراد و نوشتن گزارش (و تلکس آنها به دفتر مرکزی میدز در پنسیلوانیا) باشد. همچنین اگر راترفورد پول کم بیاورد میتواند با تلگراف از میدز وجوهات اضافی درخواست کند تا بدین ترتیب احتیاج به قرارگاه تهران در این زمینه منتفی گردد.
راترفورد حامل نامهای خواهد بود که وی را مشاور شرکت میدز «کاروراسوشیتز» معرفی میکند. این نامه مشتمل است بر مجوز مسافرت و شرح و نوع و مدت کاری که وی در ایران یا هندوستان یا هر دو انجام میدهد. اطلاعات مندرج در نامه برای اینکه راترفورد بتواند رویدادهای لازم برای ورود را حاصل کند، کفایت خواهند کرد. مثلاً یک ضمانتنامه مالی به دولت میزبان از جانب شرکت اصلی را در بر دارد. طی هفته اول مرداد ماه راترفورد به دفاتر میدز در نزدیکی فیلادلفیا خواهد رفت تا با ماهیت کار شرکتش و نیز سابقه افراد و مکانهایی که به داستان پوششی شکل میدهند آشنا شود. (در حال حاضر مشغول ارزیابی سفر واقعی راترفورد به هندوستان بر مبنای یک مأموریت فرضی و بازگشت وی از طریق تهران همراه با توضیحات مناسب در مورد عدم تکمیل آن هستیم. بدین طریق راترفورد در پاسپورت خود ورودیهای تازه خواهد داشت که به اعتبار توجیه پوشش وی خواهد افزود، علاوه بر آن او یک دستورالعمل برای کار ظاهریاش در هندوستان خواهد داشت.)[8]
قرار است راترفورد در تاریخ 18 مرداد 1358 به نام «هویت ( ب)»[9] پاسپورت عادی و جعلی ایالات متحده را دریافت کند. در مدتی که راترفورد در ستاد است اسناد کمکی از قبیل کارتهای اعتبار، خرده اشیای جیبی و دفترچه واکسیناسیون و غیره برای وی تهیه خواهد شد و نیز پیشنهاد میشود که راترفورد از طریق آتن (که وی آن را خوب میشناسد) به ایران یا هندوستان مسافرت نموده تا از این طریق ویزای تجاری را به عوض گرفتن در واشنگتن، در آنجا بگیرد. ما در نظر داریم که راترفورد حداکثر دو هفته در تهران اقامت نماید، این عامل کنترلی بر چگونگی برقراری موازنه بین کسب حداکثر مصاحبت با ل - 1 و در عین حال احتراز از برانگیختن ظن او به اینکه راترفورد «در این حول و حوش میپلکد» خواهد بود، پیشبینی شده که 60 درصد وقت راترفورد در ایران صرف کار پوششی وی میشود که فکر میکنیم به قدر کافی وقت برای ملاقات وی با ل - 1 باقی میگذارد.
توصیه میشود که راترفورد از نزدیک شدن به سفارت آمریکا خودداری کند، ولی اتخاذ تصمیم برای شیوههای ارتباطی را به قرارگاه وا میگذاریم. برنامهریزی نزدیک قرارگاه و راترفورد در این قضیه حکم تعیین کننده خواهد داشت، چرا که پیشبینی اینکه عبور از مرحله دوباره تا برقراری مجدد رابطه محرمانه استوار چه سرعتی ممکن است به خود بگیرد امری است دشوار، این دیگر به شعور راترفورد بستگی دارد که تصمیم بگیرد با چه شدتی و برای مقاصد چقدر دست بالایی، جدیت به خرج دهد. در نظر داشته باشید که برنامه قبلی برای این قضیه بر این فرض استوار بود که ل - 1 را از راههای معمولی نمیتوان به استخدام درآورد و اینکه هدف ما به این صورت درآمده که ل - 1 را تشویق کنیم تا محتاطانه با یک دوست مورد اطمینان در سفارت آمریکا که به مسایل اقتصادی علاقهمند است رابطه محرمانه داشته باشد. تصمیمات مهم مشخصی مانند چگونگی تماس ل - 1 با مأمور سفارت (چگونگی تماس مأمور سفارت با وی) و نیز زمان بندی چنین تماسی در رابطه با عزیمت راترفورد از ایران، مخصوصاً مستلزم طرحریزی دقیق و مشترک خواهد بود.
از قرارگاه تقاضا میکنیم در مورد طرحی که رئوسش در بالا آمده و اینکه آیا زمانبندی مسافرت پیشنهادی راترفورد به ایران برای قرارگاه مناسب هست، نظریاتش را ابراز دارد. هرگونه تحول دیگری را به اطلاع شما خواهیم رساند.»[10]
«هویت الف... ورنون کاسین[11] هویت ب .... ویلیام، ا، فاستر...»[13] [12] «سیا خلاصهای از جریان شروع تماس و ادامه کار را برای ایستگاه تهران میفرستد و در ضمن آن میگوید که اولین ملاقاتها با س، د، لور1 حدود یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در پاریس انجام شده و چون وی تمایل خودش را به دیدن راترفورد در تهران ابراز کرده، در طی این مدت سیا مشغول تهیه مقدمات سفر راترفورد به تهران بوده است. در 23 خرداد 1358 راترفورد از آمریکا با س، د، لور1 تماس میگیرد و به وی میگوید که در آینده نزدیکی از هندوستان به ایران آمده و س، د، لور 1 هم با دیدن وی موافقت میکند. سیا با یک شرکت تجاری که رئیس آن با سیا همکاری دارد، تماس میگیرد و مدارکی تهیه میکند که نشان میدهد، راترفورد شخصی است به نام ویلیام فاستر و نماینده کمپانی مزبور، پاسپورت و سایر مدارک جعلی را نیز به همین نام برایش تهیه و وی را آماده سفر به ایران مینماید... به ایستگاه تهران اطلاع داده میشود که راترفورد برای اینکه سوءظن کسی را برنیانگیزد، باید از نزدیک شدن به سفارت خودداری کند و در انتها انتقادات ایستگاه تهران را در مورد این برنامه جویا میشود.»[14]
«ترتیبات تماسها به قرار زیر میباشند:
الف - راترفورد در یکی از روزهای هفته قبل از ساعت 13 به یکی از شمارههای «هویت الف» تلفن میکند و یکی از شمارههای داخلی «هویت ب» را میخواهد. (تماس تلفنی نباید از اتاق هتل انجام گیرد.) خود را به نام «هویت ج» معرفی میکند و سراغ «هویت د» را میگیرد.[15] فردی که تلفن را جواب میدهد میگوید که «هویت د» در اداره نیست و قرار است در یک ساعت معینی به اداره برگردد. ساعات معینی که گفته میشود روز ملاقات را تعیین میکند. بدین ترتیب که ساعت یک یعنی ملاقات در همان روز و ساعت دو یعنی ملاقات در روز بعد.
ب - علائم راهنمایی دیگر در خیابانهای اطراف هتل اینترکنتینانتال وجود ندارد، بنابراین راترفورد برای رسیدن به محلی که ماشین او را سوار میکند باید طبق برنامه زیر عمل کند: هتل را ترک کند، به سمت چپ پیچیده (در امتداد خیابان آریامهر سابق) به طرف غرب برود تا به اولین چهارراه برسد. سپس به سمت چپ پیچیده و از سمت چپ خیابان امیرآباد سابق به طرف جنوب برود. پکوئین[16] سوار بر پیکان چهار در زرد کمرنگ برای سوار کردن راترفورد به طرف شمال خیابان امیرآباد حرکت میکند. اگر راترفورد به چهارراه بعدی (تقاطع امیرآباد و کشاورز، بلوار الیزابت دوم سابق) برسد باید همانجا منتظر بماند تا پکوئین برسد و سوارش کند.[17]
ج - راترفورد باید دقیقاً رأس ساعت 00 : 20 هتل را ترک کند.
لطفاً به راترفورد اطلاع دهید که برای منتظر ماندن در خیابان و سوار ماشین شدن، لباس معمولی، بهترین لباس است. از او بخواهید که مشخصات لباسی را که میخواهد بپوشد برای ما شرح دهد. ما از توضیحاتی که شما در مورد مشخصات جسمانی نامبرده میدهید تشکر میکنیم.[18]
با علم به اینکه برنامه سفر راترفورد جنبه آزمایشی دارد توصیه میکنیم که وی با احتساب دو یا سه روز بیشتر از حداقل مدتی که قرار است در تهران بماند، هرچه زودتر برای خروج از تهران بلیتش را رزرو نماید، چرا که تمام صندلیهای پروازهای خطوط هوایی به مقصد غرب از چندین هفته جلوتر رزرو شدهاند.»[19]
«برنامه سفر راترفورد... تکمیل میشود... برنامهای ریخته میشود که در طی آن در تاریخ معینی در محلی خارج از سفارت، رئیس ایستگاه تهران را ببیند، البته آنها قبلاً همدیگر را ندیده بودند. جزئیات این ملاقات را ایستگاه تهران مشخص کرده و از طریق دستگاههای مخابراتی به آمریکا مخابره میکنند، تا به راترفورد اطلاع داده شود.»[20] اخطار مقامات مرتبط با جریان مورد نظر در سند دیگری چنین مخابره شده است: «راترفورد محل و برنامههای قطعی سفر خود را از طریق «ال، پی، نایت» (هویت)[21] اظهار میدارد که آن هم به ستاد مرکزی اطلاع میدهد. بعد از دریافت خبر، ستاد در زمان مناسب مسیر پنهانی و رزرو جا در هتل و رزرو بلیت راترفورد را به اطلاع قرارگاه خواهد رساند، انتظار میرود که این تمهیدات امکان دهند ارتباطات به نحو نسبتاً سریعی انجام گیرد، زیرا که راترفورد در اغلب موارد به «ال، پی، نایت» تلگراف ارسال خواهد کرد. در نظر داشته باشید که در رابطه با احتمالات زیر نیز دستورالعملهایی برای تماس اضطراری ترتیب داده شدهاند.
الف - تأخیر در آتن حین گرفتن ویزا برای ایران یا هندوستان.
ب - لزوم تماس با راترفورد در صورتی که بنا به دلایلی، قرارگاه تهران با ستاد مرکزی تصمیم به الغاء مأموریت بگیرند. (قابل اجرا فقط در دهلی نو و تهران.)
ج - ضرورت تماس با قرارگاههای آتن و دهلینو در مواقع اضطراری.
د - به تعویق افتادن عمل، در زمانی که (بعد از یک یا دو ملاقات) ل - 1 اظهار کند که به نظر او موضوعات مورد بحث راترفورد به اتمام رسیده، باید از تماس اضطراری استفاده شود، در چنین شرایطی خوب است راترفورد به نحوی مدتی خود را معطل نموده و بهانه موجهی بتراشد تا از ل - 1 برای وعده غذا یا یک گفتوگوی غیررسمی دعوت نماید. بر این اساس راترفورد میتواند (با طرح سؤالی درباره سفر تجاری خود) تلگرافی به ال، پی، نایت بزند که جواب آن فقط بعد از 5 روز خواهد رسید. به این ترتیب راترفورد میتواند ادعا کند که منتظر پاسخ شرکت خود میباشد، اما به عبارت دیگر تا زمان عزیمتش وقتکشی کند، امید است تحت این شرایط ل - 1 احتمالاً مخالفتی با یک یا دو ملاقات اجتماعی بیشتر ننماید. (در تمام احتمالات فوقالذکر اولین کانال ارتباط از طریق ال، پی، نایت خواهد بود.)
برای ملاقات اولیه در تهران، اگر اوضاع جوی اجازه دهد راترفورد لباس عادی میپوشد که شامل شلوار خرمایی رنگ، پیراهن (بدون کراوات) و کت خواهد بود. قد وی تقریباً 185 سانتیمتر است و ظاهری لاغر دارد. 63 ساله و با قامتی کشیده است، چشمانش آبی و موهای اطراف شقیقهاش در حال خاکستری شدن است، نامبرده دفترچه نارنجی روشن برنامه پرواز لوفت هانزا را در دست چپ خواهد داشت. (مشخصات جسمانی پگویین به راترفورد داده شده است.) پیشرفتهای (حاصل) در مسافرت راترفورد را به محض اطلاع خبر خواهیم داد.»[22]
[1] س، د، راتر 4 اسم رمز یکی از عوامل سیا در ایران به نام خسرو قشقایی است.
[2] ترجمه این لغت شامل پسرعمه و پسرخاله هم میشود.
[3] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 471، سند شماره 1: 17 فروردین 1358
[4] همان، ص 467
[5] در اسناد مربوط به سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی اسامی واقعی، شماره تلفنها و سایر مشخصات حساسی که به وسیله آن میتوان جاسوسان را شناسایی کرد، در متن تلگراف اصلی به کار نمیرود. در این گونه موارد تلگراف دیگری که فقط و فقط شامل همین اسامی واقعی و شماره تلفن است به تلگراف اصلی عطف میشود. در اینجا هم نام رمزی واقعی آقای گای، دبلیو، راترفورد، ورنون کاسین است.
[6] گویا در ابتدا قرار بود مدارکی را جعل نمایند که بر طبق آن راترفورد، نماینده یک شرکت آمریکایی است. واضح است که چون این مدارک جعلی هستند، وقتی که راترفورد به عنوان مظنون مورد بازجویی قرار میگیرد با پیگیری شرکت آمریکایی مشخص میشود که یا شرکتی با این نام وجود ندارد و یا اینکه بر فرض وجود، نمایندهای با مشخصات راترفورد ندارد. اینجاست که مشخص میشود مدارک جعلی بوده و دست راترفورد رو میشود؛ این بود مفهوم «امکانات جعل شده پوششی». اما برای اینکه سازمان سیا در چنین مواردی با این مشکلات مواجه نشود ابتدا با بعضی شرکتها که همکاری فعال با سیا دارند وارد مذاکره شده و با اطلاع رئیس شرکت برای جاسوسان خود مدارک نمایندگی و غیره تهیه میکند. اینگونه پوششها برای مأموران سیا «زنده مجسم» هستند، چرا که در صورت پیگیری و مراجعه به آن شرکت هم مشخص میشود که این فرد نماینده آن است. بدین ترتیب این پوشش کاملاً طبیعی و مستند جلوه میکند. در اینجا هم سازمان سیا تصمیم میگیرد به علت حساسیت عملیات از مدارک جعلی و بلکه از یک پوشش کاملاً طبیعی و مستند استفاده نماید.
[7] در اسناد سازمان سیا هیچ وقت نام سیا به کار نمیرود. همواره نام رمز آن که « آر، تی، اکشن» است به کار میرود. شاید علتش این باشد که در صورت افشای این گونه اسناد در وهله اول مشخص نشود اسناد مربوط به سازمان سیا است.
[8] بحث بر سر این است که برای اینکه داستان پوششی راترفورد کاملاً طبیعی جلوه کند، وی را به هند هم بفرستند که بعد از آن به ایران بیاید و مدارکی هم برایش تهیه کنند که نشان دهد راترفورد در هند به کار تجاری مشغول بوده و بدین ترتیب در صورتی که وی توسط کمیته بازداشت شود، داستان وی خیلی طبیعیتر جلوه میکند، چرا که پاسپورتش ورودی و خروجی هند را هم دارد.
[9] با مراجعه به «هویت ب» مشخص میشود که راترفورد تمام مدارکش را با نام ویلیام ا. فاستر تهیه کرده است. بنابراین هر تماسی که وی در ایران داشته است و هر نشانهای که از خود بهجا گذاشته است با نام ویلیام ا. فاستر است. نام حقیقی وی همانطور که در «هویت الف» آمده است ورنون کاسین است و نیز راترفورد نام رمز نامبرده است که در مدارک سیا به کار رفته است.
[10] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، صص 472 - 474، سند شماره 2: 2 خرداد 1358
[11] ورنون کاسین نام حقیقی راترفورد است.
[12] ویلیام، ا، فاستر نامی است که راترفورد تمامی مدارکش را با آن تهیه کرد.
[13] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، ص 475، سند شماره: 3، 3 مرداد 1358
[14] همان، صص 467 و 468
[15] با مراجعه به سندی که این هویتها را مشخص میکند روشن میشود که «هویت الف» شمارههای تلفن سفارت و «هویت داخلی» مربوط به قرارگاه سیا است. «هویت ج» جورج جانسون است، یعنی وقتی راترفورد تماس گرفت باید خود را جورج معرفی کند و سراغ «هویت د» یعنی آقای آهرن را بگیرد که رئیس قرارگاه سیا در تهران است. علت اینکه راترفورد خود را به نام جورج معرفی میکند این است که اگر تلفن سفارت کنترل بشود مشخص نگردد که چه کسی تماس گرفته است. همانطور که در ادامه سند هیچ وقت ساعت و روز تماس به وسیله تلفن گفته نمیشود و این مسئله خود از شگردهای جاسوسی است.
[16] پکوئین نام رمز رئیس قرارگاه سیا در تهران یعنی تام آهرن است.
[17] همانطور که در سندهای قبلی ذکر شده است راترفورد نباید به سفارت نزدیک شود، چرا که احتمال دارد مظنون واقع شود، اما از طرفی چون ناگزیر است با رئیس قرارگاه تهران رابطه داشته و پیشرفت کارها را به وی اطلاع دهد و در ضمن در این عملیات مهم و حساس با وی مشورت هم بکند، بنابراین تمام برنامه فوقالذکر بین آنها طرحریزی شده است. هر وقت که راترفورد بخواهد آهرن را ملاقات نماید تلفنی به سفارت میزند و همان گونه که قبلاً ذکر شد عمل مینماید. اگر به وی گفته شد که آهرن ساعت یک میآید راترفورد میداند که قرار ساعت 20 همان روز است و اگر گفته شده که ساعت دو میآید یعنی قرار ساعت 20 فردا شب است.
[18] اینکه قرارگاه تهران مشخصات جسمانی راترفورد را میخواهد، نشان میدهد که آهرن و راترفورد یکدیگر را نمیشناسند.
[19] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، صص 475 و 476، سند شماره 4: 20 مرداد 1358
[20] همان، ص 468
[21] این «هویت» شرکت مشاورتی ران میدز «کارور اسوشیتز» است. ضمناً ال، پی، نایت نام رمز این شرکت در تلگرافات سازمان سیا است.
[22] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، ص 478، سند شماره 6: 23 مرداد 1358
تعداد بازدید: 1713