17 مرداد 1396
به انتخاب: احمد سروشنژاد
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خمینی(ره) که اسناد به دست آمده از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی) را منتشر کردهاند، در توضیحی درباره یکی از این سندها، درباره ابوالحسن بنیصدر نوشتهاند «بعد از سومین ملاقات با س، د، لور، 1 [ابوالحسن بنیصدر] راترفورد گزارشی مینویسد و طی آن به تحلیل و ارزیابی س، د، لور 1 میپردازد و طی همین تلگراف پیشنهاداتی در مورد روش ادامه تماس با وی را تا رسیدن به مقصود ارائه مینماید. (البته این سند... با استفاده از نظرات راترفورد به وسیله تام آهرن نوشته شده است.) در ابتدای سند راترفورد میگوید چون که وی مقامهای مهمی در رژیم کنونی دارد باید تماس با وی ادامه یابد و سپس اضافه میکند که وی آینده سیاسی درخشانی هم خواهد داشت. بعد میگوید که وی از وقتی به ایران آمده و عهدهدار مسئولیتهایی شده است فرق کرده و سپس مواردی از این تغییر را ذکر مینماید. سپس راترفورد 7 جنبه مثبتی را که در وی وجود دارد میگوید. (البته این 7 مورد به نظر سازمان سیا، جنبه مثبت میباشد) و بعد هم 5 جنبه منفی وی را ذکر میکند.
در قسمتی از این سند آمده است: «چون او یک توطئهگر (طراح) کهنهکار است، اگراحساس کند که رژیم از اهداف انقلابی خود دور میشود یا اینکه به نفع خودش خواهد بود، ممکن است در آینده برای توطئه علیه رژیم مانعی سر راه خود نبیند. اگرچه او احتمالاً در حال حاضر هیچ مشکل مالی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که ممکن است با یک تذکر کوتاه به خارج تبعید شود و در آن زمان میتواند از کمک مالی ما استفاده کند.»[1]
در اصل این سند آمده است: «آنچه در زیر میآید تحلیل و ارزیابی راترفورد در 16 شهریور از قضیه س، د، لور 1 میباشد:
با در نظر گرفتن مقامی که س، د، لور 1 در رژیم جدید دارد (یعنی عضو شورای انقلاب، مجلس خبرگان، سرپرست بانکهای ملی شده و ناشر) این طور به نظر راترفورد میآید که فعالیتها برای جلب همکاریاش باید ادامه یابد. یک فرد با امکاناتی که او از آن بهرهمند است باید قادر باشد اطلاعات با ارزشی را در دورهای که در پیش است در اختیار گذارد. حتی از این مهمتر «ر» [راترفورد] همچنان ل - 1 را به عنوان فردی که آینده سیاسی درخشانی خواهد داشت به حساب میآورد. به نظر میرسد ل - 1 که فردی جاهطلب و از لحاظ سیاسی زیرک است نقش خود را محتاطانه با چشمداشت به روزی که [آیتالله] خمینی از صحنه کنار رود بازی میکند.
جای تعجب نیست که ل - 1 در تهران تصویری از خود بروز میدهد که تا حدی با آنچه در پاریس، قبل از بازگشتنش داشت متفاوت است. در پاریس او یک توطئهگر (طراح) بود و تمامی وقت خود را به تنظیم نقشههایی برای چگونگی از میدان به در کردن رژیم بر سر قدرت در آن زمان اختصاص میداد. در خارج در بین روشنفکرانی که به او چشم داشتند و به وی احترام میگذاشتند، حاضر بود برای تحقق اهداف گروهش به هرگونه فداکاری دست بزند. او که زرنگ و باهوش بود و شبانهروز با استراحت کمی کار میکرد، به نظر میرسید که از مبارزه لذت میبرد و به راحتی مخاطراتی را که درگیر این گونه فعالیتهای جسورانه است میپذیرفت.
بر اساس سه ملاقات ما در تهران، روشن میشود که شخص مورد نظر همان طور که قابل پیشبینی بود از وقتی که مقامات مسئولیتآوری را در رژیم تازه تأسیس پذیرفته فرق کرده است. هنوز شبانه کار میکند، اما به گونهای دیگر. اگرچه در پاریس او یک انقلابی بود که با ظاهر امور سر و کار داشت، اکنون او خودش را درگیر مسایل ظریف اداره یک مملکت میبیند. سعی او اکنون بر این است که وضع موجود را حفظ و پایههای آن را تحکیم نماید. او همچنان از مبارزه صحبت میکند... به نظر میرسد که اهمیت کاری را که در پیش است درک میکند. هرچند او همچنان خود را انقلابی میداند و به نظر میآید که از تبلیغات مقتضای مقامش در نهضت و مزایای قدرت (یعنی محافظانی که به عنوان یک عضو شورای انقلاب برایش گمارده شدهاند) لذت میبرد. در واقع امر به نظر میآید که او بیشتر یک دیوانسالار (بوروکرات) است تا یک انقلابی، هرچند او همواره روشنفکری ملایم طبع بوده. با وجود این حالا که در تهران جای گرفته به نظر میرسد دارد جا میافتد. او کمی شکم آورده، لباسهای کاملاً اندازه سفارشی میپوشد و ساعت طلای جدیدش را که ظاهری گرانقیمت دارد به رخ میکشد. دیگر به نظر نمیرسد که گروهی دانشجوی ژولیده مانند آن روزها در پاریس، در خانهاش باشند. اینک او میتواند این گونه افراد را در دفترش در ساعات «عادی» کار بپذیرد. اکنون منزلش برای استفاده از اوقات فراغت و ملاقات افراد به دقت انتخاب شده است.
مطالب فوق بدان معنی نیست که فرد مزبور قدرت تحرک خود را به عنوان یک اصلاحگر (رفرمیست) از دست داده است، برای توجه به این است که هر روزی که میگذرد به نظر میرسد که او بیشتر و بیشتر در دیوانسالاری (بوروکراسی) انقلابی که به موفقیت رسیده، فرو رفته است و اکنون وی با مبارزهای برای به جریان انداختن امور حکومت به نحوی همواره مواجه است.
در ارزیابی فرد مورد نظر، در رابطه با تمایل وی درهمکاری با ما، «ر» [راترفورد] ملاحظات مثبت و منفی زیر را خاطر نشان میسازد:
الفـ مثبت[2]
1ـ چون او یک توطئهگر (طراح) کهنهکار است، اگر احساس کند که رژیم از اهداف انقلابی خود دور میشود یا اینکه به نفع خودش خواهد بود، ممکن است در آینده برای توطئه علیه رژیم مانعی سر راه خود نبیند.
2ـ اگرچه او احتمالاً در حال حاضر هیچ مشکل مالی ندارد، اما باید در نظر داشته باشد که ممکن است با یک تذکر کوتاه به خارج تبعید شود و در آن زمان میتواند از کمک مالی ما استفاده نماید.
3ـ به عنوان یک روشنفکر او ترجیح میدهد که خودش تصمیم بگیرد تا اینکه کورکورانه از فرد دیگری پیروی کند.
4ـ اگر چه او به [آیتالله] خمینی احترام میگذارد، اما او را مصون از خطا نمیداند.
5ـ او آگاه است که دارودستههایی در داخل رژیم در شرف تکوین است، و شاید آگاه است که باید در رفتار با اطرافیانش احتیاط کند. به عنوان مثال او گفت که تمام اعضای شورای انقلاب دارای صلاحیت یکسانی نیستند، اما او مجبور است که سر کند و با آنها سرو کار داشته باشد، احتمالاً این عدم اعتماد مجبورش میکند که درهایی را باز بگذارد.
6ـ او جاهطلبی سیاسی دارد. او احتمالاً روزنامهاش را به این منظور ایجاد کرده که از آن به عنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد سیاسی آیندهاش استفاده نماید.
7ـ هرچند در دورههای پرمشغله در پاریس و تهران از نظر وقت در مضیقه بود، برنامه خود را کنار گذاشته تا با ما ملاقات نماید...
بـ منفی
1ـ چون موقعیت خود را در رژیم کنونی محکم کرده است شخص مزبور در حال حاضر واقعاً به ما احتیاج ندارد.
2ـ افشا شدن روابط مخفیانهاش با ما احتمالاً به زندگی حرفهای سیاسی فرد مزبور خاتمه خواهد داد، یقین است که او این نکته را از نظر دور نخواهد داشت.
3ـ تجربه سالیان دراز بر این نکته تأکید دارد که ناشرین روزنامه [او] به خودخواهی متمایلند و اغلب غیرقابل اعتماد هستند. تصمیم او که یک روزنامه راه بیندازد شاید حاکی از این باشد که ل 1 تنها به آینده سیاسی خودش علاقهمند است و قصد ندارد با ما در خطهایی که ما در نظر داریم همکاری کند.
4ـ هرچند اظهارات شخص مورد نظر علیه شرکتهای آمریکایی که در امور داخلی ایران دخالت میکنند، ممکن است نشانه این باشد که او نمیخواهد کاری به کار دولت ایالات متحده داشته باشد، اما «ر» [راترفورد] مایل است طور دیگری فکر کند.
5ـ براساس این فرض که ما همچنان به استخدام ل - 1 علاقهمند هستیم، مطالب زیرخلاصه نظریات «ر» [درباره] دوگونه روش نزدیک شدن به ل - 1 میباشد.
الف) تحت پوشش غیر رسمی: یک شخص در پوشش غیر رسمی که به تهران مأمور شود، دو تا سه ماه بعد از ملاقات «ر» میتواند با شخص مورد نظر تماس بگیرد و (با استفاده از کارت پوششی کمپانی «ر») پختن وی را در شرایط راحتتری از سر گیرد. پنج یا شش ملاقات ظرف یک یا دو ماه احتمالاً فرد مأمور را قادر خواهد ساخت تا فرد مورد نظر را جهت نزدیکی و تماس به طور گام به گام در خطر قرار دهد.
ب) تحت پوشش رسمی: «ر» بیشتر عقیدهاش بر این است طی این سفر میتواند ترتیب معرفی یک مأمور با پوشش رسمی را با فرد مورد نظر بدهد. ترجیحاً بنا به دلایل امنیتی این مأمور نباید در عملیات حساس دیگری دست داشته باشد. اگر بنا به دلایلی چنین مأموری در حال حاضر در دسترس نباشد او میتواند یکی از کارتهای ویزیت «ر» را در یک تاریخ بعدی به کار برد.
بعد از سومین ملاقات، راترفورد توصیه میکند که تماس تحت پوشش غیر رسمی صورت گیرد تا قرارگاه محفوظ بماند، از سوی دیگر اگر تأخیر عملی نباشد ادامه پختن توسط یک مأمور با پوشش رسمی به جا خواهد بود.»[3]
سند دیگر «متن گفتوگویی است که با تام آهرن در تاریخ 8 دیماه 1358 انجام گرفته است. وی در این گفتوگو میگوید راترفورد حدود 29 مرداد 1358 به تهران آمد و حدود سه هفته در تهران اقامت نمود و حداقل سه و شاید پنج بار با س، د، لور 1 ملاقات کرد. در آخرین جلسه بنیصدر موافقت کرده که به عنوان مشاور اقتصادی این کمپانی فعالیت نماید و پیشنهاد حقوق ماهانه 1000 دلار [را] هم پذیرفته است.»[4] در این سند آمده است:
«به من گفته شده بود که دولت آمریکا به طور اعم و سیا به طور اخص، در نظر دارند که اگر امکاناتی موجود باشد، با افرادی که در انقلاب ایران میتوانند نقشی داشته باشند تماس برقرار شود. لذا زمانی که امام [خمینی] در فرانسه بود یک افسر بازنشسته سیا مأمور شد که به فرانسه رفته و با آقای بنیصدر تماس برقرار نماید. ایشان خود را به عنوان نماینده یک کمپانی معرفی کرده و اظهار داشته است که نسبت به آینده اقتصادی ایران و ارتباط آن با دنیای غرب مخصوصاً آمریکا علاقهمند به صحبت با بنیصدر میباشد؛ بنیصدر نیز با این مسئله موافقت داشت. زمان این ملاقات اولیه، کمی قبل از مراجعت امام به تهران است که در فرانسه قرار شده بود. زمانی که من به ایران آمدم، ستاد مرکزی هنوز علاقهمند به دنبال نمودن این مسئله بوده و در این ارتباط از من خواسته شد که نسبت به این مسئله کار نمایم. آن مرد در حوالی 29 مرداد به تهران آمده و مدت سه هفته در ایران اقامت نمود، با بنیصدر حداقل سه بار و شاید حتی پنج بار در این مدت ملاقات نموده است.
هدف نهایی ما: به استخدام درآوردن بنیصدر.
برنامه مرحلهای: در این مرحله تمامی مسایل رو نشود و صرفاً در این مرحله از وی به عنوان یک مشاور اقتصادی قابل اطمینان این کمپانی که نسبت به مسایل اقتصادی و همچنین مسایل سیاسی مربوط به امور اقتصادی و همچنین مسایل سیاسی اعم اظهار نظر میکند استفاده شود.
گامهای بعد: ملاقاتهای بعدی با وی در تهران و یا در پاریس (فرانسه) میتواند قدری بیشتر پیشروی نموده و نسبت به یک سری مسایل مهم سیاسی از وی سؤالاتی شود. در آخرین جلسه بنیصدر موافقت نموده که به عنوان مشاوراقتصادی قابل اطمینان این کمپانی فعالیت نماید و پیشنهاد حقوق ماهیانه 1000 دلار را نیز پذیرفت.
سؤال: آیا بنیصدر میدانست که طرف مقابل وی یک مأمور سیا است؟
جواب: قرار نبوده که به بنیصدر در این مرحله گفته شود که طرف مقابل سیا میباشد، لذا به وی گفته نشده بود. اما یک مسئله بود که میتواند به وی این برداشت را داده باشد که عبارت است از نحوه پیشنهاد ماهیانه 1000 دلار که بدون این ترتیبات معمولی تجاری انجام پذیرفته باشد، مورد پیشنهاد و همچنین توافق قرار گرفت و این میتواند بیانگر حداقل باشد که این مسئله به این سادگیها نیست.
مسئله دوم اینکه نسبت به زمینه سؤالات راجع به مسایل اقتصادی، سؤالاتی مطرح شده بود در رابطه با مسایل سیاسی که تا حدود زیادی ربطی به مسایل اقتصادی نداشته است و این مسئله هم میتوانسته است به وی برداشت دیگری بدهد. یک نکته قابل ذکر هم اینکه تا به حال پولی به ایشان پرداخت نگردیده است.
نام فرد ملاقات کننده: ویلیام فاستر
البته این اسم حقیقی نبوده ولی پاسپورت و دیگر وسایل شخصی وی با این اسم بوده است، اسم رمز وی در تلگرافها ما کاسئلون[5] میباشد.»[6]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 468.
[2]. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام خمینی (ره) در زمان نخستین انتشار این سند، در ذیل آن نوشتهاند: «دقت در موارد مثبتی که راترفورد از شخص س، د، لور 1 تحلیل کرده است، مشخص میکند که افراد مورد توجه سازمان سیا برای به قدرت رسیدن و کنترل حکومت در ایران، چه کسانی میباشند. اگرچه فعلاً ملت مسلمان و متعهد ایران به طور کامل آقای ابوالحسن بنیصدر را شناختهاند و کاملاً به خصوصیات وی آگاه گشتهاند و حتی نقاط ضعف بزرگتری از آنچه در این اسناد مذکور است از وی بروز کرده است با این حال با توجه به اینکه این تحلیل مربوط به 16 شهریور 1358 و ماهها قبل از انتخاب آقای بنیصدر به ریاست جمهوری است قابل توجه و تعمق میباشد و با در نظر گرفتن اینکه آمریکا از شهریور 1358 میدانسته که نامبرده فردی است که در صورت لزوم حتی علیه رژیم جمهوری اسلامی توطئه هم میکند، فردی است که احتمال دارد تبعید شود و در تبعید به کمک مالی نیاز دارد، فردیست که معتقد به ولایت فقیه نیست، روشنفکر به مفهوم آمریکاییاش است... و بالاخره جاهطلب است، بسیاری از توطئهها و حرکتهای آمریکا و عمال داخلی و خارجیاش علیه امام خمینی و جمهوری اسلامی ایران معنیدار میشود.» (اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 485)
[3]. همان، سند شماره 11،صص 484 ـ 486، 18 شهریور 1358.
[4]. همان، ص 468.
[5]. لازم به توضیح است که نام رمز این جاسوس سیا در اسناد راترفورد است و آهرن این مسئله را اشتباه کرده است.
[6]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، سند شماره 12،ص 487، 8 دی 1358.
تعداد بازدید: 1398