21 مرداد 1396
به انتخاب: احمد سروشنژاد
«انقلاب اسلامی ایران از ابتدای اوجگیری به شکلی عمل کرد که بساط چپاولگران را در هم کوبید و قصد تحول بنیادی در اساس جامعه طاغوتزده را داشت، اما آمریکا را که هنوز چشم امید به این خوان گسترده داشت به وحشت انداخت. آمریکا سعی در تعدیل این حرکت انقلابی نمود، بهطوری که درجستوجوی پایگاهی برای این مقصد مهم خود، میانهروها را مورد توجه قرار داد. آنان پایگاهی شدند برای این سیاست آمریکا، یعنی تعدیل انقلاب و به محافظهکاری کشاندن سیاستهای داخلی و خارجی انقلاب اسلامی ایران.
باید توجه داشت محافظهکاران نمیخواهند با برخورد قاطعانه و سازشناپذیری که مظهر آن در امام خمینی(ره) نهفته بود، با آمریکا رفتار کنند و راه مماشات و سازش را بر مسیر انقلابی ترجیح داده و در مسایل داخلی و در تلقی از انقلاب و تحولات بنیادی جامعه نیز اینگونه میاندیشند.»[1]
برای روشنتر شدن موضوع، در ادامه بندهایی از دیدگاه آمریکاییان درباره میانهروها را با استناد به مدارک بهجای مانده از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی) میخوانید.
● «به نظر میرسد رهبران میانهرو اکنون [دی 1357] به اندازه کافی از ابراز کردن نگرانیهای خود هراس دارند. در عین این که نقطهنظرهای خود را نسبت به ابقاء شاه در چارچوب قانون اساسی ارائه میدهند تا به عنوان تاکتیک یا به دلایل دیگر چنین وانمود کنند که در خط [آیتالله] خمینی هستند و این جدایی تا حدی هر دولتی را مأیوس میکند. آنها از شاه و دولت او از این که چندان توجهی به آنان نشده انتقاد میکنند. البته شاید در آغاز کار آنها محق بودند، ولی بعدها این انتقاد به خود آنها وارد است که شهامت انتخاب روش جدایی را نداشتند. البته یکی از دلایل مخالفت رهبران مذکور با [آیتالله] خمینی شاید وحشت آنها از افکار عمومی است، زیرا که آنها از دولت باج میگرفتند و سالها زیر سایه دولت [امیرعباس] هویدا امرار معاش کرده بودند.»[2]
● بهمن 1357/ «[محمد] درخشش... به عنوان یک تاکتیک هیچ راهی ندارد جز آن که خود را با نیروهای [آیتالله] خمینی همپیمان و وفادار قرار دهد. او بنابراین امیدوار است که میتواند در هر دولت مذهبیای نفوذ کند... پل کانسلر به درخشش و دیگر میانهروها پیشنهاد نمود که به منظور راهنمایی بیشتر مذاکرات نزدیکی با افراد میانهروی مذهبی مانند [مهدی] بازرگان داشته باشند و بازرگان میتواند به عنوان بهترین رابط در جریان حرکت اصلی مذهبی باشد.»[3]
● «قبل از [پیروزی] انقلاب/ نظریه [ویلیام] سولیوان [سفیر آمریکا در ایران] راجع به حزب راما: «... هر گروه میانهرو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه ملاها برخیزد، در مورد او به عنوان یک گروه مترقی با علاقه تمام تبلیغ خواهیم کرد.»[4]
● «بعد از انقلاب/ در مورد [رحمتالله] مقدممراغهای
«در حفظ و تقویت عناصر بهخصوص در ارتش، مذهبیهای میانهرو و گروههای غیر مذهبی که قادرند نقش مهمی در حکومت آینده بازی کنند، اقدام کنیم...»[5]
اردیبهشت 1358/ «همانطور که امور داخلی ایران به دو شاخه رسمی و غیر رسمی تقسیم یافته، سیاست خارجیاش نیز چنین است. این سیاست بین دو جریان افکار انقلابی اسلامی و جریان محافظهکارانه، سیاسیون ملّیگرا در حال نوسان است؛ نشانههای مشخص از آنجا مشاهده شد که در عرصه بینالمللی یک گرایش به سوی کشورهای رادیکال و نیز دوری جستن از اعراب میانهرو پدید آمد؛ حملات دائمی و لفظی به اسرائیل و صهیونیزم و بدگمانی نسبت به ابرقدرتها... این سیاستهای دوگانه تا زمانی که دولت دائمی مستقر نشده باشد و یا این دولت [موقت انقلاب] تعویض شده باشد، ادامه دارد. کوشش ما برای معتدل کردن سیاست رادیکال در موقعیت فعلی بسیار محدود است.»[6]
● دوم بهمن 1357/ «بهترین امید در شرایط فعلی این است که احزاب داخلی متمایل به توافق و سازش شوند...»[7]
[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 75
[2] همان، ص 73
[3] همان
[4] همان
[5] همان، ص 74
[6] همان
[7]همان، ص 77
تعداد بازدید: 1351