31 مرداد 1396
به انتخاب: احمد سروشنژاد
در ادامه مرور نقش، ارتباط و همکاری ویژه عربستان سعودی با امپریالیسم، بر اساس اسناد باقیمانده از سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی) این نکتهها هم دیده میشوند:
«فهد یادآوری کرد که چگونه در سال 1978 به پیشنهاد [جیمی] کارتر [رئیسجمهوری آمریکا] زیاد باره، رئیسجمهوری سومالی را متقاعد کرده بود تا علناً پذیرش انجام یک همهپرسی به سرپرستی سازمان ملل متحده را در مورد اهالی صحرای اوگادن اعلام بدارد. هر چند زیاد باره آمادگی خود را برای پذیرفتن نتایج یک چنین همهپرسی اعلام داشته بود. معذالک ظاهراً ایالات متحده آمریکا علاقه خود را نسبت به سومالی از دست داده بود. فهد از این بیم داشت که در نتیجه سهلانگاری ایالات متحده آمریکا ممکن است سومالی را از دست بدهد.»[1]
«سعودیها کشمکش بین اعراب و اسرائیل را یک تهدید مستقیم برای امنیت ملیشان به شمار میآورند. در نظر آنها معطلی و درگیری اعراب مخصوصاً فلسطینیها، منبع بیثباتی در منطقه میباشد که بهطور موفقیتآمیزی از جانب چپهای تندرو و شوروی تحمیل شده است. موافقتنامه صلح مصر با اسرائیل فقط باعث افزایش قطبگرایی در جهان عرب شده است و قدرت کشورهای تندرو مثل عراق را استحکام بخشیده است تا نقش بزرگتری را در منطقه بازی کنند.
اختلاف و کشمکش بین اعراب و اسرائیل «روابط ویژه» بین ریاض و آمریکا را تهدید میکند. سیاست خارجی سعودیها برای مدت زیادی بر دو رکن استوار بوده است. تضمین امنیتشان به وسیله آمریکا و پشتیبانی از یک پیمان و یا توافق معتدل و وسیع بین اعراب. روابط نزدیک آمریکا با اسرائیل نقش واشنگتن در معاهده صلح کمپ دیوید، ریاض را وادار کرده است که از بین این دو منافع یکی را انتخاب کند. سعودیها مکرراً احساس کردهاند که باید توافق بین اعراب را انتخاب کنند و این روابطشان را با آمریکا فرسایش داده است.
سعودیها، اگر جنگ دیگری بین اعراب و اسرائیل اتفاق افتد ممکن است که مستقیماً داخل این جنگ شوند. با توجه به این که سعودیها دیگر مثل اواسط سالهای دهه 70 [میلادی] واحدهای نظامی در سوریه و اردن ندارند، میترسند که اگر جنگ دیگری اتفاق بیفتد، احتمال دارد که اسرائیل به تأسیسات نظامی آنها در تبوک که نزدیک مرز اسرائیل است، حمله نماید. یک درگیری دیگر بین اعراب و اسرائیل باعث فشار اعراب برای تحمیل یک تحریم نفتی علیه آمریکا خواهد شد و خطر نابودی کامل روابط ویژه واشنگتن و عربستان را در بر خواهد داشت.
چیزی که در غرب به وسیله آن سعودیها شناخته میشوند و هویت داده میشوند بیتالمقدس است و رهبران سعودیها برای مدت زیادی خواهان بازگشت قسمت شرقی بیتالمقدس به سیطره و کنترل اعراب بودهاند. علاقه و اهمیت سعودیها به بیتالمقدس دارای یک اهمیت خاص بوده و عمیقاً احساس میشود. موقعی که [انور] سادات، رئیسجمهور مصر در نوامبر 1977 به بیتالمقدس سفر کرد، زیر پا گذاشتن اصول مذهبی نقش عمدهای در خشم و عصبانیت سعودیها نسبت به سادات داشت.
صراحت سعودیها راجع به بیتالمقدس نشان دهنده این است که سعودیها خودشان را مدافع منافع اسلام و ارزشهای اسلامی تصور میکنند. پادشاهی عربستان سعودی به عنوان یک بازوی متجدد... وهابیه ایجاد شد... هر گونه حرکت در انظار عمومی که حاکی از آن باشد که سعودیها نسبت به بازگشت بخش عربنشین بیتالمقدس به زیر کنترل عربها سست و نرم شدهاند، احتمالاً باعث فشار از جانب علما خواهد شد و ادعای حکومت را مبنی بر مشروع بودن پادشاهی تحت سوال قرار خواهد داد.
علیرغم موضع سخت سعودیها در انتظار عمومی، نشانههایی موجود است که حکایت از آن مینمایند که لااقل بعضی از رهبران سعودی تشخیص دادهاند که شانس این که اسرائیل کنترل بخش عربی - شرقی بیتالمقدس را به اعراب واگذارد، کم است. اعراب باید دنبال چیز دیگری باشند...
رهبران سعودی متقاعد شدهاند که شرکت دادن سازمان آزادیبخش فلسطین در مذاکرات صلح، قسمت عمدهای از سازمانهای فلسطینی را، از گروه اعراب تندرو و رادیکالی که هر گونه موافقتنامه را با اسرائیل رد میکنند، خارج خواهد کرد. بدین طریق بار مشکل قبول مصالحه با اسرائیل از روی دوش اعراب برداشته خواهد شد و به عهده خود فلسطینیها گذاشته میشود...
پشتیبانی سعودیها از فداییان فلسطینی از اوائل دهه 60 [میلادی] شروع شد. سعودیها از مهمترین منابع مالی سازمان آزادیبخش فلسطین بویژه گروه الفتح، یاسر عرفات، میباشند. پشتیبانی سعودیها از فلسطینیها... به خاطر آرمان فلسطینیها و ترس از مبارزه خرابکارانه فداییان فلسطینی علیه پادشاهی عربستان میباشد.
نکته مرکزی و مهم در روابط عربستان سعودی و فلسطینیها این است که بیشتر از 100 هزار فلسطینی در پادشاهی عربستان زندگی میکنند. این افراد شامل کسانی هستند که مدت زیادی است در زمینه طب، تدریس، تجارت و حرفههای ماهرانه در عربستان مشغول به کار میباشند. دستمزد فلسطینیها در عربستان از همه افراد غیر عربی و عربهای عربستان بیشتر است و این موقعیتی است که ثبات رژیم در گرو آن است. سعودیها تعداد فلسطینیهایی را که در صنعت نفت کار میکنند محدود کردهاند و مقامات امنیتی به شدت مراقب فلسطینیهای مقیم عربستان میباشند.
ارتباط بین موضع عربستان در قبال جریانات صلح و تمایل آنها در عرضه نفت به غرب یک ارتباط زیرکانه و پیچیده میباشد. سعودیها به خوبی آگاهند که نیروی بازار از سال 1973 نفوذ آنها را روی آمریکا افزایش داده است و برای ایجاد فشار دیگر یک تحریم همه جانبه ضروری نیست. سعودیها میتوانند به وسیله عدم اقدام در مقابل افزایش تقاضا و یا عدم مقاومت در مقابل فشارهای مبنی بر افزایش قیمت نفت، آمریکا را تحت فشار قرار دهند.
همزمان با این، سیاست نفتی عربستان تحت تأثیر عوامل دیگری غیر از مسئله صلح میباشد. سعودیها باید احتیاجاتشان را به آمریکا در زمینه امنیت و روابط اقتصادیشان را با غرب، با میلشان برای سیاست آینده آمریکا در مورد مسئله فلسطین متوازن کند و یک رابطه موزونی بین این دو ایجاد نمایند.
سعودیها به احتمال زیاد از نفوذ نفتیشان نه به عنوان تهدید، بلکه به عنوان یک عامل مشوق برای آمریکا استفاده خواهند کرد...»[2]
[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب چهارم، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، 1386، سند شماره 51، ص 415، 10 اکتبر 1979 – 18/7/1358
تعداد بازدید: 1386