07 شهریور 1396
به انتخاب: احمد سروشنژاد
پس از کودتای 28 مرداد 1332 که آمریکا اعمال حاکمیت خود را در ایران به طور مستقیم آغاز کرد، تمامیِ کسانیکه در نظر داشتند به کادر اداره کشور راه یابند از غربال دستگاه جاسوسی آمریکا که مرکز آن در سفارت سابق آمریکا در تهران (لانه جاسوسی) قرار داشت بایستی میگذشتند، وجود پروندههای بیوگرافی فراوان که بیانگر سرگذشت عناصر حکومت پهلوی است نشان میدهد که به چه میزان و اندازهای دستگاه اطلاعاتی آمریکا مسلط بر حیات سیاسی به اصطلاح دولتمردان و کادر مدیریت کشور بوده است. اگر به اسامی افرادی که در این اسناد وجود دارد نظری بیفکنیم میبینیم اینان نه تنها مهرههای متنوع آمریکا در قسمتهای مختلف کشور بودهاند، بلکه بهترین منابع اطلاعات برای هدایت اوضاع ایران به سمتی که حفاظت تمام و کمال منافع آمریکا را در بر داشته باشد نیز بودهاند. در دربار، نخستوزیری و وزارتخانهها، شرکت نفت، مجلسین، مطبوعات و روزنامهها و... مهرههای دستچین شدة آمریکا به ایفای نقش مشغول بودند. مطلب پیشرو به مرور نکتههایی به نقل از اسناد لانه جاسوسی درباره کارگزاران آمریکا که اصطلاحاً هیئت حاکمة حکومت پهلوی را تشکیل میدادند، اشاره دارد.
عزالدین کاظمی؛ «رئیس شعبة حقوقی و قراردادهای وزارت خارجه دارای زمینة جبهة ملّی است و مدتی از خدمت معلّق شده بود، ولی مجدداً به خدمت فراخوانده شد و اکنون دارای موقعیت خوبی است... او در پشت صحنه برای محدود کردن اجرای قرارداد مربوط به وضع حقوقیِ ما تا اندازة ممکن کار کرده است و اخیراً در یک مورد برای متقاعد کردن دیگران (در وزارت دادگستری) که میخواهند حتی محدودتر باشند به نفع ما کار کرده است. او به هر حال مردی است که میتوان با وی حرف زد. تا زمانی که در سمت کنونی است، میتواند در موارد مصونیت، مشروط بر این که جلب توجه وسیعی نکنند، به ما کمک کند. او خود به نحوِ نحوست باری گفته است که اگر یک مورد واقعاً مهم پیش آید، مقامات ایرانی اصرار خواهند ورزید که مرد نظامی مورد بحث آمریکایی را بازداشت کرده و علیرغم وضع مصونیت او، از او بازپرسی کنند، از این جهت که مجوز قانونی این وضع مصونیت از نظر حقوقدانان ایران متزلزل است، ما ممکن است ناگزیر شویم برای این که مردی مانند کاظمی را در یک چنین موردی با خود هماهنگ کنیم، کوشش بسیاری به خرج دهیم.»
سناتور پرویز کاظمی؛ «دماغ او هنوز هم از لحاظ این که به ریاست انجمن ایران و آمریکا انتخاب نشده سوخته است، ولیکن او در یک رأیگیری مخفی شکست خورده است. تنها چیزی که هست، او به رأیگیری مخفی اعتقاد ندارد... او یک ضدّ کمونیست حرفهای است و اگر به او بستگی داشت رنگ سیاسی افراطی به انجمن ایران و آمریکا میداد. معذلک او دارای حسن نیت است و باید گاهبهگاه از او تعبیر و تعریف کرد.»
محسن خواجه نوری؛ «نمیتوانست به عنوان یک معتقد متقاعد شده در حزب ایران نوین باشد. او سابقهای بسیار طولانی در کوشش برای ایجاد پلهایی به سوی جبهة ملی دارد و هنوز هم مصدق را تحسین میکند. معذلک وقتی که او در حزب پیش رفت و در فعالیتهای آن آلوده شد، اعتقادات او دستخوش تغییر گشت و تاکنون او شاید متقاعد کنندهترین رابطی باشد که ما داشتهایم که میتواند براساس فعالیت خود و تجربیاتش نشان بدهد که حزب ایران نوین دارای نیروی حیاتی از خود بوده و در کشور ریشه میدواند. در حالیکه مقداری و تا اندازهای بیمزگی در پیام او وجود دارد... میتواند سودمند واقع شود. او اساساً یک مرد باهوشی نیست، ولی به تدریج دارد یک سیاستمدار با تجربهای میشود. به عنوان رهبر اکثریت در مجلس، او یکی از پنج نفر مهم در حزب است و باید پرورش داده شود.»
عطاءالله خسروانی؛ «به عنوان وزیر کار و دبیر کل حزب ایران نوین او مردی است که ما باید او را خوب بشناسیم... معذلک کسی است که باید پرورشش داد... خسروانی البته به سفارت فرانسه نزدیک است (همسر او فرانسوی است) و من این احساس را دارم که فرانسویها از طریق او... اطلاعات درونی بیشتری از اکثریت اعضای کابینة طرفدار آمریکا به دست میآورند تا ما.»
فریدون مهدوی؛ «او به مرور به طور محسوسی کمتر رادیکال شده است و در حالی که اساساً (درباره مسائل مربوط به قانون اساسی) در جبهة مخالف قرار گرفته است، اکنون میتوان با او دربارة سیاست کنونی بر یک اساس معقولانهتر صحبت کرد... او یک رابط سودمند و باهوشی است و نسبت به ما دوست خوبی به شمار میآید.»
محیالدین نبوی؛ «او خوشایندترین و مولدترین رابط من در وزارت امور خارجه بوده است. ابتدا، دوایت دیکنسون از اعضای هیئت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل متحد او را به من معرفی کرد، زیرا وی را در ادارة چهارم سیاسی بسیار سودمند یافته است. نبوی از همان آغاز نسبت به همان چیزهایی که ما علاقهمند بودهایم، علاقهمند بوده است. او غربگراست... او مردی است که با او میتوان صحبت کرد، ولی در دفترش و به طور غیررسمی... ما باید بکوشیم تا تماس را با او قطع نکنیم. او مرد باهوش و با نزاکتی است.»
احسان نراقی؛ «رئیس مؤسسة پژوهشهای اجتماعی که به صورت یک عامل سیاسی درآمده است. حکومت (نه تنها ساواک)، بلکه همچنین سازمان برنامه از خدمات او استفاده میکند و او در بسیاری از مسائل اساسی که در کابینه مورد بحث است شرکت دارد. تجربیات ما با او در بحث دربارة فرار مغزها نومید کننده بوده است، زیرا تأکید او ظاهراً بر تجزیه و تحلیل این مسئله بوده است، تا علاج آن (وی مؤلف گزارش یونسکو دربارة فرار مغزها است که قبل از آن که نوشته شده باشد به مطبوعات درز کرده است.) وی همچنین آنقدر به انتشار کتابش در اینباره علاقهمند بوده است که گویی نکات اصلی نظر خود را برای ایجاد یک هیجان عمومی دیگری، فعلاً برای خود محفوظ میدارد. (کتاب او به وسیلة مؤسسة انتشاراتی گالیمار در پاریس منتشر خواهد شد.) نراقی که زبان فرانسه را ترجیح میدهد یک همصحبت جالبی است و ظاهر پریشان او استتار کنندة مغزی است که هم منظم است و هم مجهز به قدرت تخیل. به عقیدة من، او یک عامل ساواک نیست، ولی کاملاً طبیعی است که نمیتواند محرمانه بودن را حفظ کند، زیرا وی مدیون وفاداری ویژه به ما نیست. او کسی است که باید پرورش داده شود.»
مهدی پیراسته؛ «زمانی... رئیس انجمن ایران و آمریکا بود... وی یکی از سیاستمداران معدود ایرانی است که آرزوی نخستوزیر شدن را دارد و معتقد است که سفارت آمریکا میتواند به او کمک کند تا او این سمت را به دست آورد... مردی است که او را باید به حساب آورد. او دارای ارتباطات وسیع سیاسی است و میتواند کارها را روبهراه کند. دسترسی به شاه دارد و حتی (پس از چند فقره آغاز دردناک) در سمت سفیر ایران به عراق کارهای برجستهای انجام داد. نسبت به ایالات متحده تمایلات مساعدی دارد. لااقل تا زمانیکه هنوز معتقد است که ما در اینجا سیاستمداران را از پشت صحنه بازی میدهیم.»
دکتر محمد علی رشتی؛ «یک کارمند وفادار حزب ایران نوین است... با توجه به زمینة طولانی او در ایالات متحده (با صدای آمریکا و سازمان ملل متحد) و همسر آمریکایی، او به هیچوجه بیمیل نیست که با آمریکاییها مراوده داشته باشد و بایستی پرورده شود... او از طریق طیف سیاسی و دورههای دو هفتهای تماسهای خود را برقرار میکند.»
جعفر شریفامامی؛ «رئیس مجلس سنا و رئیس بنیاد پهلوی و اتاق صنایع و بازرگانی. شاید مولدترین رابط من اینجا بوده است. علیرغم این واقعیت که ما هرگز در واقع دوستی شخصی نزدیکی با یکدیگر برقرار نکردیم، او از دیدار من از او هر دو ماه یک مرتبه استقبال میکرد و این دیدارها را به مرور اوضاع میپرداخت و در جریان آن، او بسیار استقبال کننده و با اطلاع بود. ما در موضوعِ سر و صورت دادن به مسئلة نیابت سلطنت، از نزدیک با یکدیگر کار کردیم و طی آن او نقش مهمی داشت. او در نظریات خود دربارة شخصیتهای سیاسی بسیار صریح بود و در بعضی موارد مثلاً در مورد به دست آوردن یک نسخه از ترجمة انگلیسی کتاب شاه قبل از انتشار برای این که به ما کمک کند از حد خود فراتر رفت.
من گمان میکنم علت اساسی این که چرا او اینقدر صمیمی و کمککننده نسبت به من بود، این است که او سوءظن داشت از این که ایالات متحده او را به نحو غیرشایستهای طرفدار شوروی تلقی میکرد و البته به عقیدة من اشتباه بود و این به علت اقدامی بود که او در مورد پیمان عدم تعرض با شوروی هنگامی که نخستوزیر بود به عمل آورده بود. او از محدودة خود فراتر رفته است تا نشان بدهد که میخواهد با ایالات متحده همکاری کند و او میتواند در این مورد سودمند باشد.»
مهدی شیبانی؛ «معاون نخستوزیر در کابینة عَلَم. او هنوز از مناسبات نزدیک با عَلَم برخوردار است و در این رابطه ممکن است سودمند واقع شود، ولی مهدی (که او را دوستان ایرانی او مهدی موس یا مهدی موش میگویند) اساساً یک مرد با وزنة سبکی است. پذیرایی او پر از اسراف و تبذیر است، ولی حرف گفتنی ندارد، هر چند بسیار طرفدار آمریکا است.»
محمود ضیایی؛ «سه سال از چهار سالی که ما در ایران بودیم، او نزدیکترین دوست و منبع فنا ناپذیر به صورتهای فرحبخشی دربارة طرز فکر ایرانی و محیط دخلی سیاست ایران بوده است... او حساس، سخاوتمند و اندیشمند و پژوهشگر و از خود انتقاد کننده است که میتواند کشور خود را به اندازة کافی از نظر عینیت تحت توجه قرار دهد. البته این بدان معنی است که او میتواند دربارة اوضاع کشور خود نظر انتقادی داشته باشد... و او لطیفههایی دربارة زندگی سیاسی ایران برای ما نقل کرده است که برای درک سیستم سیاسی کشور برای ما بسیار پرارزش بوده است. او فراماسون است، ولی دوست ندارد در اینباره صحبت کند. او همچنین شخصی است که هرگاه و هرجا که مورد لزوم باشد وقت خود را سخاوتمندانه در اختیار میگذارد و اغلب با من نشسته و دُرُست چیزهایی که من لازم به دانستن داشتم بحث کرده است. ما نسبت به او ارادت داریم و مدیون او هستیم، زیرا از طریق او بود که ما توانستیم اینقدر دربارة ایران بدانیم و ببینیم و درک کنیم.»[1]
[1] اسناد لانة جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، شمارة سند: 1، صص 370 - 375 ، 9سپتامبر 1967 – 18 شهریور 1346
تعداد بازدید: 1565