11 اسفند 1402
وقتی که حسنعلی منصور، نخستوزیر حکومت پهلوی در اول بهمن سال 1343 ترور شد، تا سالها بعد، یک متهم اصلی تحت تعقیب ساواک بود. ساواک از این مظنون، چند عکس با لباسهای گوناگون و تعدادی اسم مثل: دکتر جوادی، دکتر اصفهانی، دکتر حسینی و شیخ عباس تهرانی در اختیار داشت. سازمان امنیت حکومت پهلوی برای مرده یا زندهاش جایزه گذاشته بود و محمدرضا پهلوی هم شخصاً دستور دستگیریاش را داده بود. ساواک برای او نام مستعار «سرفراز» را انتخاب کرده بود و او را یک بایگانی متحرک میدانست که اگر دستگیر میشد سرنخهای زیادی از گروههای مبارز به دست میآورد. این چریک مسلمان سیدعلی اندرزگو بود.
اندرزگو در سال 1318 ش در محله بازارچه گمرک، واقع در میدان شوش در تهران به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی در دبستان فرخی از دوازده سالگی در چارسو بزرگ تهران به کار نجاری مشغول شد. او در کنار کار روزانه، شبها به مطالعه درسهای علوم دینی پرداخت.
اندرزگو از همان دوران نوجوانی با صادقِ امانی آشنا شد و در جلسههای هفتگی او که در خیابان لُرزاده برگزار میشد شرکت میکرد. اندرزگو مبارزه علنی با حکومت محمدرضا پهلوی را از سال 1341 ش و همزمان با آغاز نهضت امام خمینی شروع کرد و پس از قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان به همراه صادق امانی، محمدابراهیم عراقی، محمد بخارایی، رضا صفارهرندی و مرتضی نیکنژاد تصمیم گرفتند در مقابل حکومت شاه دست به مبارزه مسلحانه بزنند. آنان به تدریج پس از تهیه اسلحه و مواد منفجره به تمرینات نظامی پرداختند.
حسنعلی منصور، نخستوزیر شاه که قانون کاپیتولاسیون را زنده کرده بود پس از افشاگری امام خمینی، ایشان را در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید کرد. اندرزگو و یارانش در هیئتهای مؤتلفه اسلامی برای مقابله با این اقدام حکومت محمدرضا پهلوی، اعدام انقلابی حسنعلی منصور را در دستور کار خود قرار دادند. اندرزگو در این عملیات مسئول حفاظت محل عملیات و کامل کننده طرح بود که در صورت موفق نشدن محمد بخارایی وارد عمل شود. اندرزگو پس از اعدام انقلابی منصور فراری شد و به قم رفت و اسمش را به شیخ عباس تهرانی تغییر داد. چهار نفر از یاران اندرزگو پس از محاکمه در 26 خرداد 1344 تیرباران شدند و خودش نیز غیاباً به اعدام محکوم گردید.
ساواک پس از این عملیات تمام نیروهای خود را برای دستگیری اندرزگو بسیج کرد و عکس او را در همه مراکزش پخش کرد. اندرزگو با هوشیاری و تغییر چهره و با نامهای گوناگون به فعالیتهای خود علیه حکومت محمدرضا پهلوی ادامه داد. او برای خود 23 شناسنامه و گذرنامه تهیه کرده بود و با مهارت از دام مأموران ساواک میگریخت. اندرزگو مدتی به کشورهای افغانستان، سوریه و لبنان رفت و یکبار نیز در نجف با امام خمینی دیدار کرد و در بازگشت به ایران به مشهد رفت.
تعقیب وگریزهای ساواک و اندرزگو در شهریور 1357 پایان یافت. دستگاه امنیتی با شنود مکالمات توانست او را ردیابی کند و در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان (2 شهریور 1357) در حوالی میدان ژاله (اکنون: میدان شهدا)، خیابان سقاباشی او را غافلگیر کرد. اندرزگو هنگام درگیری با مأموران کمیته مشترک ضدخرابکاری اسلحه نداشت، ولی برای اینکه زنده به دستشان نیفتد خود را مسلح نشان داد. با اینکه مأموران دستور داشتند او را زنده بگیرند، ولی مجبور شدند اندرزگو را گلولهباران کنند. بعد از شهادت او در پزشک قانونی از بدنش شانزده گلوله خارج شد.
با دفن مخفیانه پیکر اندرزگو در قطعه 39 بهشتزهرا، ساواک پس از سیزده سال تعقیب و گریز نفس راحتی کشید، ولی پنج ماه بعد با پیروزی انقلاب اسلامی زندگی این سازمان امنیتی مخوف نیز به پایان رسید. (منبع: دایرهالمعارف انقلاب اسلامی: ج اول (از آبادان تا ثقفی، خدیجه)، زیر نظر شورای عالی دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و انتشارات سوره مهر،1384)
تعداد بازدید: 1534