02 دی 1396
کامران تهرانی
خاطرهگویی و خاطرهنویسی در طول تاریخ در هر جای جهان راهی برای انتقال اندیشه، وقایع، حسها و مفاهیم بوده است. خاطرات افراد از جنگها و انقلابها و حوادث تاریخی و حوادث تراژیک، گوشههایی از آن رویدادها را برای شنونده و خوانندهاش بازسازی کرده و موجب وقوف نسبی او به آن رویدادها شده است. در خاطرات افراد، غیر از وجوه شخصی و منظرهای فردیای که وجود دارد، چیزهایی از فضای جمعی و فضاهای اجتماعی یک کشور دیده میشود، مثلاً نحوه گذران اقتصادی، فضا و نوع حکومت آن کشور، نوع روابط مردم، نیازهای اجتماعی و فرهنگی و مالی مردم در آن دوره از زمان و غیره.
کتاب «من پسر شاه نیستم» یک مستندنگاریِ داستانی از زندگی و فعالیت اجتماعی و سیاسی تقی رفیعزاده رحیم است. مستندی که در آن وصف حال یک نوجوان در سالهای انقلاب در اختیار مخاطب قرار گرفته است. نوجوانی که به شدت در رنج و فقر زندگی میکند و رنج و فقر در خانوادهاش خیمه زده و به شدت او و اعضای خانواده را آزار میدهد. فقر و فضای اجتماعیای که او در آن زیست کرده، همچنین شکنجههای شدید فیزیکی که به او دادهاند، محور موضوعی و اصلی این کتاب است. راوی به طور صریح و ساده از رنجهای خودش و خانوادهاش و از فقر و بیعدالتی اجتماعی، در جای جای خاطراتش حرف زده. فقری که البته نه فقط او و خانوادهاش بلکه صدها و هزاران خانواده دیگر نیز در آن زمانه مبتلای آن بودهاند.
رفیعزاده، به عنوان یک انقلابی شکنجهشده و زندانیشده، از بیان صریح و ساده فقر مالی و رنجهایی که در کودکی کشیده، ابایی ندارد زیرا همین فقر و بیعدالتی اجتماعی را در ذهنش، بخشی مهمی از علل خشم و جوشش مردم علیه شاه میداند. در بخشی از این کتاب که به قلم اصغر فکور تهیه و تنظیم شده و وجه داستانی دارد میخوانیم: «هنوز نمیدانستم از خیلی چیزها و کسانی دیگر که امثال دایی غفور را دوست دارند باید بدم بیاید. سالها بعد بود که علت اینهمه تنفر را فهمیده بودم. او شبیه شاه مملکت بود. حرفهای قشنگ میزد، تظاهر به مهربانی میکرد، حتی اگر لازم بود برای فریب دادن دیگران، زار زار گریه میکرد. از حقوق انسانی و کرامت اشخاص حرف میزد، اما در عمل همه حرفهایش پوچ و دروغ بود. من و خانوادهام با درد و محرومیت زندگی میکردیم و به صورت عادی پذیرفته بودیم که زندگی همین است و مفهوم دیگری ندارد. اما امروز دیگر معتقدم هر انسانی برای تغییر زندگیاش و مبارزه با ظلم و بیعدالتی باید آیهای آسمانی را سرلوحه حیاتش قرار بدهد. اولین بار وقتی با چشم باز قرآن خواندم، اشکم جاری شد و خونی تازه در رگهایم جوشید. آنجا که خداوند میگوید: همانا سرنوشت هیچ قومی را عوض نمیکنیم، مگر آن که خودشان بخواهند. تنم را لرزاند. فهمیدم هیچ بلایی بدتر از رخوت و پذیرش ظلم نیست. این آیه باید در آیندهای نه چندان دور، چراغ هدایتم میشد تا از سیاهی بیرون بیایم.» (ص 31)
نویسنده کتاب با ایجاد لحن و بیان داستانی سعی داشته این خاطرات را خواندنیتر و ادبیتر در اختیار مخاطب بگذارد. اصغر فکور با ایجاد بیانِ تصویری و فضاسازی در این کتاب، یک اثر نیمه ادبی و نیمه داستانی را پیش روی مخاطب میگذارد. نویسنده، تا حدودی فضای خیابان و آدمها و قعل و انفعالاتشان را توصیف و تشریح کرده و به این واسطه هنگام خواندن این کتاب، آن فضاها و موقعیتها تا حدودی در ذهن مخاطب ساخته میشوند. بهخصوص بخشهایی که مربوط به شکنجه شدن رفیعزاده است را در کمال سادهنویسی، اما با ایجاد فضاسازی، ارایه کرده است: «لبم از داخل ورم کرده و مثل یک تکه گوشت اضافه بیرگ و پی، به دندانهایم میخورد. احساس میکنم نمیتوانم دهانم را ببندم اما خوشحالم. با اینکه هر دو پایم تا مچ خونآلود است، دردی ندارم. نمیدانم، شاید بدنم گرم است و صبح معلوم میشود چه حال و احوالی دارم. پتوی کهنه سربازی را که بعداز چهار روز به داخل سلولم انداختند، روی شانهام میاندازم و به دیوار تکیه میدهم... کورمال کورمال یک لبه زیلو را بالا میزنم و دستم را برای پیدا کردن یک تکه نان لواش که قایمش کردهام، میچرخانم. پیدایش میکنم. بوی خاصی میدهد و خشک است. دندان زدن به خشکی آن، تفریح خوبی است. با دو انگشت، لبهای ورمکردهام را پس و پیش میکنم و نان را زیر دندان میگذارم و ریز ریز روی زبانم میغلتانم و فرو میدهم...» (ص 39)
در این خاطراتی که داستانگونه شده، حوادث و شرایط روزها و سالهای وقوع انقلاب از منظر فردی و ذهنی کسی روایت شده که در ابتدای جوانی، با تجربه فقر شدید و رنجی که خانوادهاش داشتهاند و با نگاهی دینی، به صف مبارزاتی انقلابیون پیوسته و در مقطعی به جرم داشتن و حمل اعلامیه دستگیر و شکنجه میشود. از نظر روحی شاید بیش از شکنجهها، تجربهفقر و بیعدالتی اجتماعی، روح و ذهن راوی این کتاب را آزرده بوده؛ فقری که در ذات خود، موجب از دست رفتن حرمت انسان میشود و در اعماق زیست و روح او تلخایش رخنه میکند؛ فقری که راوی به طور مستقیم عامل آن را حکومتی غیر مردمی و ستمگر میداند که اسباب فقر و بیعدالتی را برای مردم ساخته بوده است.
«من پسر شاه نیستم: مستندی داستانی از مبارزات تقی رفیعزاده رحیم» نوشته اصغر فکور، در سال 1396 با تیراژ2500 نسخه، از سوی موزه عبرت ایران با قیمت 8000 تومان و در قطع رقعی با 112 صفحه، منتشر شده و در بازار کتاب در دسترس مخاطبان است.
تعداد بازدید: 1268