02 بهمن 1396
راوی: حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد کشمیری
با انتشار روزنامه اطلاعات در روز هفدهم دی سال 1356، اکثر طلاب و فضلا از قضیه مطلع شدند و واکنشها آغاز گردید.[1] بنده و تعدادی از دوستان مثل: آقایان جعفری گیلانی، عبایی، شیخ عباس شیرازی و رحیمیان، فوری جلسهای گرفتیم و قرار گذاشتیم برای هماهنگی و بسیج نیروها و اعتراض به دستگاه به بیوت و منازل مراجع و مدرسین برجسته برویم؛ لذا از صبح روز هجدهم، به دیدار آقایان: ربانی شیرازی و منتظری رفتیم و سپس به همراه حدود صد تن از طلاب و فضلا به بیوت مراجع قم مثل گلپایگانی و شریعتمداری و آمیرزا هاشم آملی رفتیم. در دیدارها، مراجع نوعاً برخوردی گرم و توأم با احترام داشتند و طلبهها را به ادامه دادن راه و مبارزه تشویق میکردند.
در روز نوزدهم دی نیز دیدار با علما و مراجع ادامه پیدا کرد، منتهی اینبار با جمعیت زیاد و حضور اقشار دیگر مردم مثل بازاریها و فرهنگیان و دانشآموزان، به طوری که وقتی به منزل آقای نوری همدانی رفتیم، منزل ایشان و کوچه مملو از جمعیت شد. آقای نوری بسیار پرشور و با حرارت در تقبیح مقاله موهن روزنامه اطلاعات سخن گفت و با اشاره به شعر: «مه فشاند نور و سگ عوعو کند» بر بیتأثیر بودن اینگونه اهانتها بر شخصیت نورانی و درخشان حضرت امام [خمینی] تأکید نمود.
موقعی که از منزل آقای نوری بیرون آمدیم، مأموران رژیم [پهلوی] سر چهارراه بیمارستان [در قم – اکنون: چهارراه شهدا] صف کشیده و منتظر بودند. جمعیت به گمان اینکه مأموران حمله و تیراندازی نمیکنند به سمت چهارراه به حرکت درآمدند. به نزدیکی چهارراه که رسیدیم حمله وحشیانه و تیراندازی مأموران شروع شد. عدهای از آنها با باتوم به جان مردم و طلبهها افتادند و جمعی را زخمی کردند. خود من هم بر اثر ضربه باتوم پاهایم زخمی شد و به جهت ازدحام جمعیت عبا و عمامهام افتاد و کفشهایم از پایم درآمد. با تیراندازی مأموران دو سه نفر به خاک و خون افتادند. شهید انصاری در دم جان داد و دو نفر دیگر بعداً به شهادت رسیدند. تیراندازی و وحشیگری مزدوران رژیم باعث شد که مردم دست از مقاومت بردارند و به کوچههای اطراف خیابان صفائیه فرار کنند. من هم در یکی از این کوچهها پناه گرفتم و قصدم این بود که دوباره به خیابان برگردم. اما وقتی برگشتم و دیدم تیراندازی ادامه دارد به منزل آقای محفوظی که در همان نزدیکی بود، رفتم تا کمی استراحت کنم و درد پاهایم کمتر شود.
جدا از ناراحتی خودم دغدغه و نگرانی دیگری هم دائماً رنجم میداد. چون مدرسه دختر و پسرم در همان حوالی بود. آن روز به علت زد و خورد و درگیری در خیابان و حضور مأموران نتوانستم به دنبال بچهها بروم. همان موقعی که در خیابان درگیری و زد و خورد بود، هنگام مرخصی بچهها از مدرسه نیز بود و معمولاً من یا مادرشان میآمدیم و بچهها را میبردیم، ولی آن روز خود من بهرغم تلاشی که کردم و یکی دو بار به کوچه آمدم نتوانستم به جهت حضور مأموران و شدت درگیری به دنبال بچههایم بروم. لذا تا شب در منزل آقای محفوظی ماندم و بعد از خواندن نماز مغرب و با آرام شدن اوضاع از منزل ایشان بیرون آمدم. از سوی دیگر همسرم نیز هنگامی که بچهها دیر کرده بودند از منزل جدیدمان در ابتدای [محله] نیروگاه تا نزدیکی پل حجتیه آمده و با دیدن درگیری مأموران با مردم به شدت نگران بچهها شده بود. وی همانجا منتظر ایستاده بود تا بچهها را پیدا کند که بالاخره یکی از اینها گریان و نالان میآید و آن یکی را به هر ترتیبی که بوده پیدا میکند و به منزل میبرد. شب که من به منزل رسیدم ناراحتی و نگرانی در چهره فرزندان و همسرم موج میزد.[2]
[1] - یکی از وقایع مهم که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و از آن به عنوان جرقه انقلاب نیز یاد کردند، قیام 19 دی 1356 مردم قم بود. در تاریخ هفدهم دی 1356 در روزنامه اطلاعات مقالهای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید که در آن از روحانیت به عنوان ارتجاع سیاه نام برده شده و به حضرت امام در کمال وقاحت توهین گردید. این مقاله خشم مردم و زعما و فضلای حوزه علمیه را برانگیخت. به دنبال این امر، طلاب و روحانیون به منازل علما و مراجع رفته و از آنها درخواست کمک و یاری نمودند. تا اینکه در روز نوزدهم دی ماه زمانی که طلاب، روحانیون، دانشآموزان و دیگر اقشار مردم از منزل یکی از مراجع برمیگشتند، مورد حمله و تهاجم نیروهای نظامی قرار گرفتند. در اثر این درگیری حداقل 6 تن به شهادت رسیده و چندین نفر زخمی شدند. کشتار مردم قم در نوزدهم دی ماه سرمنشأ تحولات مهم بعدی گردید که برگزاری چهلمهای متوالی در شهرهای تبریز، یزد و... از جملهی مهمترین آنهاست. قیام مردم قم دارای نتایج بسیار چشمگیر و مهمی بود که با قیام عمومی مردم در سال 1357 به پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران منجر گردید. اینکه مقاله توهینآمیز را وزارت دربار تعیین کرد یا وزارت اطلاعات [و جهانگردی حکومت پهلوی]، مهم نیست. بلکه مسلم است که این مقاله به دستور شخص شاه تهیه شده و این نشاندهنده عمق کینه شاه نسبت به روحانیت و حضرت امام است و نگرانی وی را از اوضاع و احوال سالهای 1356-1357 کاملاً آشکار میسازد.
[2] سیدمصطفی سیدصادقی، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین محمد جواد کشمیری، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1387، صص 221-222
تعداد بازدید: 1838