انقلاب اسلامی :: مروری بر مواضع امام خمینی در بهار 1357

مروری بر مواضع امام خمینی در بهار 1357

22 بهمن 1396

میثم غلامپور

در بررسی سیر تحولاتی که در سال‌های 57- 1356 منجر به انقلاب اسلامی شد، یکی از منابع مهم، موضع‌گیری‌های رهبر مبارزان، امام خمینی است. مرور این مواضع در فهم بهتر تحولات آن روزها ، نقشی غیر قابل انکار دارد. بر همین اساس در این مجال به سراغ پیام‌ها و سخنرانی‌های امام در بهار سال 57 رفته‌ایم.

از موضع‌گیری در مقابل اسرائیل تا ضحاکِ عصر خواندن شاه

شروع موضع‌گیری‌های امام در سال 57، حداقل در ظاهر، ارتباطی با مسائل داخلی ایران نداشت و موضوعی بین‌المللی بود. امام خمینی در روز دوم فروردین از نجف، به مناسبت حملات اسرائیل به جنوب لبنان، از بی‌تفاوتی نسبت به این مسئله انتقاد کرد و از مسلمانان و به‌خصوص ایرانیان خواست برای کمک آستین بالا بزنند و «از هیچ‌گونه مساعدت محترمانه دریغ نکنند». موضوع این پیام، ایران نبود ولی بوی مقاومت و مبارزه می‌داد و این باب دل مبارزان در آن روزها بود.

نیمه نخست فروردین، برابر با چهلم شهیدان رویداد 29 بهمن تبریز بود. آن رویداد به شکل غیرمستقیم به مقاله معروف روز 17 دی 1356 ارتباط داشت؛ مقاله‌ای که در اهانت به امام خمینی تحریر شده بود و واکنش‌های شدید و حوادث متعددی زنجیروار در پی داشت. نخستین آنها، قیام 19 دی مردم قم بود و بعد به مناسبت چهلم شهیدان آن روز، اعتراض مردم در روز 29 بهمن، که باز هم بوی خون گرفت. در نتیجه، این امکان به دست مبارزان افتاد تا در انتظار مراسم چهلم بعدی بنشینند و باز هم صدای اعتراضشان را بلند کنند. امام خمینی چند روز پیش از چهلم این شهیدان، روز چهارم فروردین دست به قلم برد و پیامی به همین مناسبت خطاب به ایرانیان نوشت. امام در این پیام، محمدرضا را «ضحاک عصر» خواند. به اعتقاد او کشتار مردم تبریز، «ملت ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است. انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند؛ انفجاری که انتقام مظلومان را از شاه بگیرد و دودمان سیاه‌روی پهلوی را برای همیشه از تاریخ ایران محو کند و این ننگ را از صفحه آن بزداید». در این پیام، کشتار مردم قم و تبریز نشانه وحشت‌زدگی شاه و از دست رفتن تعادل اعصاب او خوانده شد و از مردم خواسته شد وحدت کلمه را حفظ کنند و زیر پرچم اسلام صفوف خود را فشرده سازند. امام در این پیام راه نجات کشور را فقط «مکتب اسلام و شعار اسلامی» دانست و از لزوم مقابله با «بوق‌های تبلیغاتی شاه و دست‌نشاندگان بی‌آبرویش» سخن به میان آورد. کشتار مردم به دستور شاه و قصد خرید تعداد زیادی اسلحه از سوی او، همچنین کمک شاه به اسرائیل و بی‌تفاوتی دولت‌های اسلامی به تجاوزهای این رژیم، از دیگر مواردی است که در این متن، نقد شده است. امام، چنین مسائلی را از چشم آمریکا می‌دید و اعتقاد داشت با حمایت آمریکا بود که تبریز به خاک و خون کشیده و ایران داغ‌دار شد. او قیام تبریز را اسلامی دانست و نسبت دادن آن را به مارکسیست‌ها و مارکسیست‌های اسلامی خدعه شمرد و اینکه شاه از آنها در این زمینه ذکری به میان آورده، دلیلی بر آن دانست که این مکتب‌ها، پایگاهی در ایران ندارند، وگرنه شاه به آنها اشاره نمی‌کرد. در پایان این پیام، امام از مردم می‌خواهد با عزای عمومی در روز اربعین شهدای تبریز، «به ملت‌های آزاد جهان بفهمانند که ما با چه شرایطی زندگی می‌کنیم».

در اردیبهشت‌، تلگرافی از سوی امام خمینی خطاب به آیت‌الله شریعتمداری درباره حمله به منزل او ارسال شد. در این تلگرامِ هم‌دردی، آمده: «حضرت آیت‌الله شریعتمداری، هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل جنابعالی و قتل نفوس محترمه در محضر شما موجب تأسف است. قطع ایادی اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتی خودتان مطلعم فرمایید.»

از تأکید بر وابستگی شاه تا موضع‌گیری درباره مارکسیست‌ها

اوایل اردیبهشت‌، خبرنگاری فرانسوی به نام لوسین ژرژ به سراغ امام خمینی رفت و از طرف روزنامه لوموند، به گفت‌وگو با او پرداخت. ژرژ در مقدمه‌ای که برای این گفت‌وگو نوشته است، به توصیف رهبر مردم انقلابی ایران پرداخته است: «آیت‌الله خمینی با چهره‌ای لاغر که محاسنی سفید آن را کشیده‌تر می‌کرد، با بیانی متهورانه و لحنی آرام، به مدت دو ساعت با ما سخن گفت. حتی وقتی به این مطلب و تکرار آن می‌پرداخت که ایران باید خود را از شر شاه خلاص کند و نیز هنگامی که به مرگ پسرش اشاره می‌کرد، نه آثار هیجان در صدایش دیده می‌شد و نه در خطوط چهره‌اش حرکتی ملاحظه می‌گردید. وضع رفتار و قدرت تسلط و کف  نفس او خردمندانه بود...»

خبرنگار فرانسوی گفت‌وگوی خود را با ذکر اتهام محمدرضا به امام مبنی بر مخالف تمدن و گذشته‌گرا بودن او شروع می‌کند و خواستار پاسخ امام به این اتهام می‌شود. امام خمینی در مقابل، شاه را گذشته‌گرا می‌خواند و به خصوص بر وابستگی او به امپریالیست‌ها و پایمال کردن آزادی‌های فردی، نقض قانون اساسی و غصب قوای سه‌گانه از سوی شاه تاکید می‌کند. او همچنین واردات مواد غذایی مصرفی ایران را 93 درصد و آن را نتیجه اصلاحات ارضی برمی‌شمرد. بسته بودن دانشگاه‌های ایران در نیمی از سال، مضروب و مجروح شدن متعدد دانشجویان و طلاب در طول سال، از بین رفتن اقتصاد و تبذیرِ درآمد حاصل از نفت که ثروت آینده مردم است در راه خرید سلاح و به زیان استقلال کشور، از دیگر انتقادهای امام خمینی به اوضاع آن روزهای ایران است. او خود را مخالف شاه می‌خواند، به این دلیل که «سیاست وی که وابسته به قدرت‌های خارجی است، پیشرفت مردم را در معرض خطر قرار می‌دهد...».

خبرنگار از امام می‌خواهد موضع خود را نسبت به سه موضوع مهم آن عصر یعنی اصلاحات ارضی، صنعتی‌ کردن کشور و مسئله زنان بیان کند. امام در پاسخ، هدف از اصلاحات ارضی شاه را ایجاد بازاری برای کشورهای خارجی، به‌خصوص آمریکا، معرفی می‌کند و اصلاحات ارضی مورد نظر خود را اصلاحاتی می‌داند که کشاورز را از محصول کارش بهره‌مند و مالکانی که برخلاف قوانین اسلامی عمل کرده‌اند، مجازات می‌کند. درباره صنعتی ‌کردن هم امام خود را کاملاً موافق می‌داند ولی این را نیز اضافه می‌کند که او خواستار صنعتی ملی و مستقل است که در اقتصاد کشور ادغام شود و همراه کشاورزی در خدمت مردم قرار گیرد، نه صنعتی وابسته به خارج بر اساس مونتاژ. به اعتقاد او، سیاست صنعتی و کشاورزی شاه، کشور را به سود قدرت‌های استعماری به شکل جامعه‌ای مصرفی درآورده است. ماحصل موضع‌گیری امام درباره زنان هم، چنین است که اسلام هیچ‌گاه مخالف آزادی زنان نبوده بلکه با مفهوم زن به عنوان شیء مخالفت کرده و در واقع حیثیت او را پس داده است.

مصاحبه‌گر با مطرح کردن اصطلاح «مارکسیسم اسلامی» که از سوی شاه به کار برده می‌شد، دو پرسش را همزمان طرح می‌کند؛ یکی اینکه نظر امام درباره این اصطلاح چیست و دیگر اینکه آیا امام و همفکرانش با دستجات چپ افراطی روابط سازمانی دارند؟ امام در پاسخ، مفهوم مارکسیسم اسلامی را نادرست و دارای تناقض می‌خواند که شاه آن را به کار برده و اطرافیانش هم از او تبعیت کرده‌اند. به نظر رهبر مردم ایران، هدف شاه از این اقدام، وحشت‌زده کردن مردم مسلمان و پراکندن بذر ابهام برای از بین بردن مخالفت آنها با حکومت بود.

پرسش بعدی هم دارای دو بخش بود؛ هم از احتمال اتحاد تاکتیکی با مارکسیست‌ها سوال مطرح شد و هم از روش رفتار آنها پس از موفقیت قیام. پاسخ امام به سوال نخست، روشن بود: «نه، ما حتی برای سرنگون کردن شاه با مارکسیست‌ها همکاری نخواهیم کرد. من همواره به هواداران خود گفته‌ام که این کار را نکنند. ما با طرز تلقی آنان مخالفیم. ما می‌دانیم آنها از پشت به ما خنجر زده‌اند و اگر روزی به قدرت برسند، رژیمی دیکتاتوری برقرار خواهند کرد و این مخالف روح اسلام است.» امام در پاسخ به پرسش دوم، اشاره می‌کند که در جامعه‌ای که او به فکر استقرار آن است، مارکسیست‌ها در بیان مطالب خود آزاد خواهند بود. به اعتقاد او «هر کس آزاد است که اظهار عقیده کند» ولی بلافاصله این را هم اضافه می‌کند که «برای توطئه کردن آزاد نیست».

از موضع‌گیری درباره فرزند تا برنامه برای جایگزینی حکومت

امام خمینی در جواب به پرسشی درباره علت شعله‌ور شدن قیام آن روزهای ایران، از فشاری می‌گوید که شاه و پدرش به مردم ایران آورده بودند؛ همچنین از محروم شدن مردم از آزادی، استقلال و پیشرفت و زندگی خوبشان می‌گوید و «وعده‌هایی دروغی که در پانزده سال اخیر مغزشان را پر کرده است».

پرسش بعدی درباره احتمال «قتل» سیدمصطفی خمینی بود. امام دراین‌باره نظر قاطعی نمی‌دهد: «من با قطع و یقین نمی‌توانم بگویم چه اتفاقی افتاده است ولی می‌دانم که او شب قبل از درگذشتش صحیح و سالم بود و مطابق گزارش‌هایی که به من رسیده است، اشخاص مشکوکی آن شب به خانه وی رفته‌اند و فردای آن شب او فوت کرده است. چگونه؟ من نمی‌توانم اظهار نظری بکنم». درباره اینکه چرا این حادثه، علت انفجار تظاهرات و اعتراض‌های مردمی شد، امام از خدمتگزار بودن خود و فرزندش می‌گوید و اینکه مردم، خدمتگزاران خود را دوست دارند. او مسئله اصلی را نه پسر خود، بلکه قیام همه مردم ضد ستمگران می‌داند.

در ادامه مصاحبه، خبرنگار فرانسوی، چند سوال درباره برنامه سیاسی امام، قصد امام برای براندازی حکومت پهلوی و گزینه او برای جایگزینی آن و... مطرح می‌کند. امام خمینی در پاسخ، کمال مطلوب را ایجاد دولت و حکومتی اسلامی می‌خواند و معتقد است در مرحله نخست، قدرتی باید به وجود آورد که به احتیاج‌های اساسی مردم پاسخ دهد. او مرجع استناد برای حکومت اسلامی را فقط زمان پیامبر(ص) و امام علی(ع) می‌داند. امام درباره اینکه آیا خود او در رأس حکومت قرار خواهد گرفت، پاسخی منفی می‌دهد: «شخصاً نه. نه سن من و نه موقع و نه مقام من، و نه میل و رغبت من متوجه چنین امری نیست. اگر موقعیت پیش آید، ما در میان کسانی که در جریان مفاهیم و فکر اسلامی مربوط به حکومت هستند، شخصی و یا اشخاصی را که مستعد تعهد چنین امری باشند انتخاب خواهیم کرد.»

با توجه به اینکه این گفت‌وگو نخستین گفت‌وگوی امام خمینی با رسانه‌های بین‌المللی بود و پیش از آن مصاحبه‌ای با خبرنگاران خارجی انجام نداده بود، پرسش بعدی لوسین ژرژ اشاره به همین موضوع دارد. آیت‌الله در پاسخ، از نقد خود به موضع‌گیری این مطبوعات نسبت به اوضاع داخلی ایران می‌گوید و اینکه آنها به بدبختی‌ و فشارهای مردم ایران توجهی ندارند و در عوض به مسائل پردبدبه و تشریفاتی مثل تاج‌گذاری شاه می‌پردازند. این را هم البته اضافه می‌کند که ظاهراً شاه هر سال صدمیلیون دلار برای تبلیغاتش در خارج، پول خرج می‌کند. اما اینجا این نکته پیش می‌آید که پس امام چطور دعوت نشریه لوموند را برای گفت‌وگو پذیرفت. ادامه پاسخ امام، جوابی برای این نکته هم هست. او لوموند را در آن زمان نشریه‌ای مستقل می‌داند که به مسائل واقعی ایران مثل شکنجه‌ها، کشتارها و بی‌عدالتی‌ها می‌پردازد و امیدوار است که این مصاحبه به آشنایی با آرمان مردم ایران کمک کند.

از موضع‌گیری درباره اسرائیل، آمریکا و شوروی تا ممکن ندانستن مصالحه با شاه

مصاحبه‌گر در این مصاحبه، بحث اسرائیل را هم پیش می‌کشد و این پرسش را مطرح می‌کند که آیا سیاست موافق شاه در برابر اسرائیل، یکی از دلایل مخالفت امام با حکومت پهلوی است؟ پاسخ امام مثبت بود و در توضیح چرایی پاسخ خود استدلال می‌کند که اسرائیل، سرزمین یک قوم مسلمان را اشغال کرده و جنایات بی‌شماری مرتکب شده است. در نتیجه او اقدام شاه در حفظ روابط سیاسی با اسرائیل و دادن کمک اقتصادی به آن را برخلاف مصالح و منافع اسلام و مسلمانان می‌شمارد و... . ژرژ درباره آمریکا هم نظر امام خمینی را جویا می‌شود. امام در پاسخ با ذکر اینکه در بیانیه‌های 15 سال اخیر، بارها موضع خودش را در برابر آمریکا و «قدرت‌های بزرگ دیگری که از ثروت‌های ممالک فقیر بهره‌برداری می‌کنند»، بیان کرده، این‌طور ادامه می‌دهد: «آمریکا عمال خود را در این ممالک تحمیل و بعد خشونتی را که به مردم تحمیل می‌شود، تأیید می‌کند. آمریکا که منشأ کودتای 1332 و بازگشت و حفظ شاه بر سر قدرت است، سیاست خود را تغییر نداده است. تا وقتی وضع بدین منوال است، موضع و موقع من در قبال آمریکا همچنان تغییرناپذیر خواهد ماند.» امام شعارهای حقوق بشری آمریکا را در حد حرف می‌داند و تاکید می‌کند که هیچ‌گاه حکومتی با سیما و صورتی لیبرال و آزادمنش و مضمون و محتوای دیکتاتوری و استبدادی قبول نخواهد کرد.

خبرنگار فرانسوی پای شوروی را هم به میان می‌کشد تا بداند موضع امام در برابر این کشور چگونه است؟ پاسخ امام حاکی از موضعی مشابه است. در نگاه او ابرقدرت‌ها مردم ما را استثمار کرده‌اند و تفاوتی میان آنها نیست. البته امام یک تبصره هم به سخنش اضافه می‌کند: «هنگامی که ایران واقعاً مستقل گردید، در آن صورت می‌تواند روابط سالمی با تمامی ممالک عالم برقرار سازد».

آخرین پرسش ژرژ فرانسوی این است که آیا امام فکر می‌کند، حکومت شاه قادر است آزادمنشی پیشه کند؟  به اعتقاد امام «هرگز». او اصول دموکراسی و آزادی را در تضاد بنیادی با حکومت پهلوی و با وجود خود شاه می‌داند. در نتیجه معتقد است هیچ مصالحه ممکنی با شاه وجود ندارد. جنایات او بی‌شمار است و حتی قائل به این است که نخستین کار یک رژیم آزاد، آن خواهد بود که محاکمه شاه را ترتیب دهد؛ چرا که در نگاه امام، شاه، ثروت کشور را جمع کرده و به بانک‌های خارجی منتقل ساخته است و آزادسازی واقعی تا هنگامی که شاه بر اریکه قدرت است، ممکن نیست.

از طعنه به مزدور خواندن مبارزان از سوی شاه تا ایران را در آستانه یک انفجار دیدن

با شهادت مردم انقلابی در مراسم چهلم شهدای تبریز، به‌خصوص در شهر یزد، امام پیامی صادر کرد. در ابتدای این پیام با اشاره به دوره حکومت رضا و محمدرضا پهلوی آمده که ما باید از «اختناق و قتل و حبس و تبعید و بالاتر از آن از ورشکستگی اخلاقی و فرهنگی به دست این دودمان نشاندار، که در عقب نگه داشتن و به فساد گرایاندن و به فحشا کشاندن نسل جوان ما نقش بزرگی داشتند» در سوگ بنشینیم. امام در این پیام با کنایه می‌نویسد در منطق شاه و «مزدوران وابسته‌اش» اهالی تبریز که قیام کردند، تعدادی بیگانه بودند که از خارج به شکل قاچاق وارد شده بودند، بعد هم خطاب به مردم یزد اضافه می‌کند شما هم معدودی هستید که از آن سوی مرز به صورت غیرقانونی وارد یزد شدید و اهالی ایران نیز ایرانی نیستند و همه قاچاقی وارد ایران شده‌اند! به تعبیر امام، در چنین منطقی، «ایرانی» در شاه و دار و دسته‌اش و مستشاران و کارمندان آمریکایی و انگلیسی و روسی و صهیونیستی، خلاصه می‌شود که از آنها به عنوان غارتگران بین‌المللی یاد کرده که اقتصاد ایران را قبضه کرده‌اند.

امام در ادامه تأکید می‌کند که تا برچیده شدن بساط ارتجاعی شاهنشاهی و برپا کردن حکومت عدالت‌گستر اسلامی، دست از مبارزه بر نمی‌دارد. او از همه طبقات جامعه می‌خواهد یک‌دل و یک‌جهت به پا خیزند، شاه را به عنوان نقطه اصلی همه جنایات نشان دهند و گرفتاری‌های ملت ایران را به گوش جهانیان برسانند. از «سران قوم» هم می‌خواهد مردم را در مسیری که یافته‌اند، هدایت و پشتیبانی کنند. امام سکوت را در آن برهه جایز ندانسته و با توجه به اختناق و سلب آزادی و فشارهای توانفرسا، ایران را در آستانه یک انفجار می‌بیند. در نگاه او، حکومت پهلوی، با ادامه قتل و چپاول در شهرها، انفجار منازل آزادی‌خواهان و ضرب و جرح علنی مبارزان، بستن مالیات‌های کمرشکن به کسبه به انتقام شرکت در اعتصاب همگانی و... اجازه تنفس را از ایرانیان گرفته است. در انتهای پیام هم، امام خطاب به کسانی که از حال مردم در دوره پهلوی آگاه هستند و به سرنوشت ایران علاقه‌مند، تاکید می‌کند که به دست آوردن آزادی در برکنار شدن شاه و دودمان اوست و بدون این، بازگشت آرامش به ملت، خیالی است باطل.

از مقایسه لشکر شاه با لشکر مغول تا عصبی خواندن شاه

امام خمینی روز بیست و سوم اردیبهشت، در جمع ایرانیان مقیم عراق در مسجد انصاری نجف، درباره اوضاع و احوال آن روزها دست به سخنرانی زد. در این سخنرانی امام ابتدا یادآور می‌شود که قبلاً پیش‌بینی کرده بود که این «چماق به دست‌ها» در اواخر کارشان، اعصابشان را از دست می‌دهند و دیوانه می‌شوند. امام «لشکر جرّار محمدرضا شاه» که قم را با توپ و تانک و مسلسل، در قبضه گرفته، بدتر از لشکر چنگیز مغول می‌داند؛ لشکری که خانه‌های مردم را یکی‌یکی تفتیش می‌کند و مدارس و خانه‌های مبارزان را زیر نظر دارد. امام، عصبی شدن و جنون شاه را ناشی از آن می‌داند که او خود را ساقط می‌بیند. در نگاه امام، البته پهلوی‌ها از همان ابتدا نزد مردم، ساقط بودند: «پیش ملت که از اول ساقط بود، از آن روزی که رضاشاه به امر انگلستان حمله کرد بر ایران و کودتا کرد. اولش اشخاص بااطلاع می‌فهمیدند و بعد هم که شروع کرد به اراذلی و اوباشی، و پلیسش با مردم آن‌طورها، با علما آن‌طورها رفتار کرد، با زن‌ها آن‌طور رفتار کرد، با مدارس دینی آن‌طور رفتار کرد، با تبلیغات دینی آن‌طور رفتار کرد، مردم فهمیدند که گرفتار چه اعجوبه‌ای و چه حیوانی هستند.» امام باز هم با طعنه می‌گوید که در منطق شاه، همه ایران از خارج از کشور و با گذرنامه قاچاقی وارد شده‌اند و مشتی آشوب‌گرند و آنکه آشوب‌گر نیست و مصلح است، «محمدرضا خان» است!

امام خمینی با اشاره به کتاب «به سوی تمدن بزرگ» می‌گوید که آن را محمدرضا شاه ننوشته و دیگران برای او نوشته‌اند و قلم آن را بی‌بندوبار می‌خوانَد؛ چراکه در نظر او، این کتاب، اختناق، گرفتاری مردم، زدوبند، فروختن ملت به اجانب و خیانت به مردم را به دروغ، خدمتگزاری و آزادی وانمود کرده است. امام در لابه‌لای سخنرانی، به خبری اشاره می‌کند: «همین دیشب این مطلب بوده که صدوبیست‌وچند رئیس صنف گفته‌اند تمام اصناف تهران به شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت رأی می‌دهند! و معترضند به این آشوبگرها!...» امام در پاسخ این خبر می‌گوید که اگر اقدام از سوی بازار تهران بوده که می‌گویند بازار تهران چهار روز بسته بوده است.

امام در ادامه از 30- 20 شهری یاد می‌کند که اعتصاب کرده‌اند و ضد شاه تظاهرات. او می‌گوید گفته شده شاه یا اطرافیانش قیام مردم را از چشم او می‌بینند اما امام در پاسخ، آن را زیر سر خود شاه می‌داند. او، محمدرضا و پدرش را جنایتکار می‌خوانَد و با اشاره به کارهای آنها در دوران حکومتشان، می‌پرسد با این اوضاع «می‌خواهید انفجار نشود؟» امام از مجلس‌نشینان هم انتقاد و سپس آنها را با مدرس مقایسه می‌کند که رودرروی رضاشاه ایستاد. به نظر او این نمایندگان به دروغ حرف‌هایی می‌زنند تا بار دیگر هم بتوانند نماینده شوند. انتقاد امام به حضور و نفوذ آمریکایی‌ها نیز کشیده می‌شود. او سؤال می‌کند که چرا به مستشارهای آمریکایی اجازه مداخله داده می‌شود. امام در پشت انقلاب شاه و ملت هم دست آمریکا را می‌بیند و می‌گوید به جای انقلاب شاه و ملت بگویند دستور آمریکا و انقلاب آمریکا و خودشان را راحت کنند. در نگاه امام خمینی، اگر محمدرضا شاه کنار برود، هر کس دیگری بیاید، بهتر از او خواهد بود و مردم حداقل برای مدتی راحت خواهند بود؛ به‌خصوص که آیت‌الله معتقد است، شاه اواخر عمرش است، عصبی و دیوانه شده و به هر جا می‌زند و می‌کشد.

از تشبیه حکومت پهلوی به گربه‌ای که ترسیده تا بیان شرط پیروزی

امام در این سخنرانی اشاره‌ای هم به حکومت نظامی در قم، تبریز و مشهد کرده و آنها را بدتر از حکومت نظامی خوانده است. به قول او در حکومت نظامی، یک نظامی حاکم می‌شود و بعضی از رفت و آمدها و برخی از اجتماعات را جلوگیری می‌کند اما حالا فراتر از اینها، صحبت از ریختن در خانه مردم و تفتیش خانه آنها بود. امام این کارها را ناشی از ترس حکومت می‌داند و آنها را به گربه‌ای تشبیه کرده که از ترسش، وقتی هیچ راهی ندارد، با دست و پنجه شروع به حمله می‌کند. در این سخنرانی، ریشه انقلاب، خود شاه و خیانت‌های او خوانده شده که مردم را تحریک کرده است.

در نگاه امام خمینی، توبه محمدرضا هم دیگر پیش ملت پذیرفته نیست و البته ممکن است با توبه‌ای حقیقی و جبران جنایت‌ها، خدا توبه او را بپذیرد ولی مردم دیگر این توبه را نمی‌پذیرند و توبه گرگ، مرگ است. به تعبیر امام، شاه از این ترس دارد که اگر مخالفت مردم تداوم پیدا کند، آمریکا هم دست از حمایت او بردارد: «و خدا می‌داند که اگر یک روز دستش را این آمریکای خبیث از سر این [شاه] بدارد، هیچ برایش نمی‌گذارد بماند؛ همان اطرافیانش او را خواهند خورد.»

امام خمینی، این پرسش را مطرح می‌کند که حالا که همه چیز دست مستشارهای خارجی است، ملت ضعیفی که اسلحه و قدرت ندارد، چه بکند. البته بلافاصله پاسخ می‌دهد که هیچ اسلحه‌ای با ایمان نمی‌تواند مقابله کند. امام با ذکر این که شاه دیگر رفتنی است، خطاب به او می‌گوید خودت این کار را کردی: «اگر یک حکومت صحیح بود، یک قدرت صحیح بود، و یک مجری قدرت صحیح بود و دلسوز ملت بود، اسلامی بود، ممکن بود این مسائل پیش بیاید؟! ممکن بود تظاهری برخلافش بشود؟! امکان نداشت یک همچو چیزی.» امام، مبارزه را لازمه پیروزی اسلام بر طاغوت از ابتدا تا آن زمان می‌خوانَد و به انتقاد از حوزه علمیه نجف می‌پردازد که در این زمینه فعالیتی ندارد؛ در عوض، حوزه قم را حوزه‌ای زنده می‌خواند: «طلبه قم کشته می‌دهد و ایستاده است و لهذا زنده است».

امام خمینی بر ضرورت سازماندهی قیام و اتحاد همه جناح‌ها تاکید می‌کند و از لزوم وجود یک حزبِ الهی در مقابل حزب رستاخیز سخن می‌گوید. او همه را در گرفتاری و مصیبت مشترک می‌داند و اینکه هر کس ساز خودش را بزند، مایه شکست: «نترسید از این مسلسل‌ها، مسلسل‌ها چیزی نیستند؛ شما حقید، حق با شماست، خداوند تعالی با شماست. سازمان بدهید به این نهضتی که الان در ایران پیدا شده است. روابط باید با هم باشد؛ آقایان علما با همه جناح‌ها، همه جناح‌ها با آقایان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در یک وقت معین اجتماع داشته باشند با هم، که اگر یک روزی یک کلمه‌ای فرض کنید از یک جایی صادر شد، تمام با هم یک کلمه باشند، یک حرکت باشند اهالی ایران». امام، پیروزی را نزدیک می‌بیند اما شرط آن را برادری و اتحاد و در کار نبودن هواهای نفسانی برمی‌شمرد.

از نقد دستگیری مردم پیش از 15 خرداد تا طعنه به عبارت «دروازه تمدن بزرگ»

امام خمینی روز دهم خرداد، باز هم در جمع ایرانیان مقیم عراق در مسجد شیخ انصاری نجف حاضر می‌شود و به سخنرانی می‌پردازد. در این سخنرانی، او ابتدا روی بی‌قانونی شاه و حکومتش انگشت می‌گذارد. امام حتی چنگیز مغول را هم تابع قانون یاسانامه بزرگ می‌داند و بحث را به زمان خود می‌کشد و با ذکر اینکه چنگیز به یاسا عمل می‌کرد، می‌پرسد: «این چنگیز عصر ما، این مغول‌ها به قانون اساسی احترام قائل هستند؟ عمل می‌کنند به قانون اساسی؟» امام این قبیل پرسش‌ها را ادامه می‌دهد و به ظلم و بی‌عدالتی رژیم پهلوی می‌تازد. حتی این سؤال را پیش می‌کشد که اگر فرهنگ نزد حکومت، احترام دارد، چرا مدارس ایران، تعطیل و نیمه‌تعطیل است و چرا اساتید دانشگاه را از درس دادن کنار می‌زنند؟ امام خود پاسخ می‌دهد، برای اینکه دولت نمی‌گذارد محیط دانشگاه آرام باشد. او پرسش‌های خود را درباره ارتش نیز ادامه می‌دهد و می‌پرسد که حکومت چه احترامی برای ارتش قائل است؟ به‌خصوص که ارتش را در اسارت مستشارهای آمریکایی می‌بیند و مصون بودن آمریکایی‌ها و تحت سیطره بودن ارتش را اهانت و ذلت می‌خواند. امام از پس همه سؤالات خود درباره بی‌قانونی حکومت به اینجا می‌رسد که «الان ایران با هرج و مرج دارد می‌گذرد».

رهبر انقلاب ایران در این سخنرانی به دستگیری مردم پیش از 15 خرداد 1342 هم اشاره می‌کند و می‌گوید رژیم برای این دست به چنین کاری زد که مبادا صدای اعتراضی به بهانه واقعه 15 خرداد بلند شود. امام به نقد جمله «اعطا کردیم آزادی را» هم می‌پردازد و خود این جمله را جرم می‌شمارد و این پرسش را مطرح می‌کند که مگر آزادی اعطاشدنی است. او آزادی را مال مردم می‌داند و معتقد است قانون، آزادی داده به مردم و اصلاً خدا آزادی داده به مردم. امام با ذکر اینکه عده‌ای مأمور هستند تا با قلم خود به سود حکومت چیزهایی بنویسند، این پرانتز را هم باز می‌کند که البته در بین آنهایی که می‌نویسند، انسان‌های شریف نیز هستند؛ انسان‌هایی که با همه خطرات موجود، مسائل را بازگو می‌کنند. امام، آمریکا را مجرم اول و شاه را مجرم دست دوم می‌خواند. به اعتقاد او زیردستانی مثل نخست‌وزیر و وزرا و وکلا کاره‌ای نیستند که به آنها پرداخته شود.

رهبر انقلاب ایران، شاه را به طعنه، آقای دروازه تمدن بزرگ می‌خوانَد و می‌گوید او حتی محله‌های تهران را ندیده است؛ محله‌هایی که به روایت امام، اهالی چهل و چند تا از آنها در زاغه‌نشینی و چادرنشینی و بی‌خانمانی به سر می‌برند. این محله‌ها از همه چیزهایی که آثار تمدن است، به‌دورند و مثلاً آب، برق، آسفالت و هیچ چیزی ندارند. امام معتقد است اینها را از دهات بیرون کرده و اراضی دهات را گرفته‌اند برای خودشان و در نتیجه اینها آمده‌اند به تهران. او با اشاره به وضعیت چنین محله‌هایی، باز هم پرسش‌هایی مطرح می‌کند؛ پرسش‌هایی از این دست که آقای تمدن بزرگ کجاست تا اینها را ببیند؟! اینها را نمی‌داند یا چشم‌هایش را روی هم می‌گذارد تا نداند؟ امام باز هم با کنایه به حرف‌های محمدرضا شاه می‌پردازد که چند روز پیش از سخنرانی او در مشهد به زبان آورده بود؛ مثلاً درباره صحبت نبود نفت، خطاب به او می‌گوید نفت هست و تو داری آن را از بین می‌بری و به حلقوم آمریکا و دیگران می‌ریزی. امام باز هم به وضعیت بد معیشتی مردم در بسیاری از مناطق تهران اشاره می‌کند و خطاب می‌کند که اینها را بروید ببینید و بعد بگویید ایران ترقی کرده و به دروازه تمدن نزدیک شده است.

امام از طرح‌های ملی کردن رژیم پهلوی هم انتقاد می‌کند و می‌گوید با اسم ملی کردن جنگل‌ها، مراتع، آب‌ها، رودخانه‌ها و آب‌های زیرزمینی، نقاط خوب را به شرکت‌های بزرگ آمریکایی یا صهیونیستی یا انگلیسی می‌دهند. او در این زمینه، برخی نقاط را برای مثال نام می‌برد و باز هم می‌گوید که این تمدن بزرگ ماست!

از بی‌نظیر دانستن جنایات شاه تا انتقاد از وضع کشاورزی

امام در ادامه، دوباره با ذکر مثال‌هایی به مسئله بی‌قانونی حکومت پهلوی می‌پردازد و از 15 خرداد می‌گوید: «جنایاتی که این مرد در 15 خرداد کرد معلوم نیست در تاریخ نظیرش اتفاق افتاده باشد، الا نادر. مردم بی‌گناه را همین‌طور درو کردند». بعد هم تأکید می‌کند که واقعه 15 خرداد باید زنده بماند و جنایتی است که آثارش نباید محو شود. در نگاه امام برای زنده نگه داشتن این قیام دو راه وجود دارد؛ یا با تظاهرات یا اگر نمی‌توانند با مقاومت منفی و بیرون نیامدن از منازل.

امام، وحدت میان سران قوم را تکلیفی الهی برمی‌شمرد و از لزوم وجود روابط بین احزاب و لشکری‌ها و روحانیان سخن به میان می‌آورَد. او راه آشتی با شاه را هم مسدود می‌داند. در نگاه امام اگر کسی سخن از آشتی بگوید، خائن است و راه آشتی دیگر نمانده است. بعد هم باز در این زمینه پرسش‌هایی مطرح می‌کند که مثلاً آیا راهی برای آشتی مانده با این همه جوانانی که کشتند و توهین به مقدسات؟ امام از قول مهندس مهدی بازرگان می‌گوید که ایرانیان مسلمان دو راه پیش‌رو دارند؛ یا تحمل بودن شاه یا آزادی. او حفظ کیان اسلام و قیام علیه شاه را یک وظیفه می‌داند. 

امام خمینی در لابه‌لای سخنانش به انتقاد از وضعیت کشاورزی هم می‌پردازد و می‌گوید در ایران نزدیک چهل هزار قنات خشک شد و خشکی قنات‌ها هم نابودی زراعت را در پی دارد. نبود زراعت نیز باعث کوچ مردم می‌شود و بعد هم آنها با فقر و فلاکت در شهرهایی مثل تهران زندگی‌شان را ادامه می‌دهند. امام وضع ایران را نسبت به گذشته، از بعد منفی بی‌نظیر می‌داند: «الان وضع ایران یک وضعی است که نظیر نداشته است؛ یعنی اگر از حیث جنایات و آدمکشی و اینها نظیر داشته، از حیث اینکه این‌جور منافع ایران را به باد داده، شما نمی‌توانید نظیر برایش پیدا کنید». او این انتقادها را ادامه می‌دهد و از به باد دادن همه حیثیت ایران توسط شاه سخن می‌گوید. امام در اواخر سخنرانی‌اش بر لزوم ارتباط بین علما و احزاب تاکید می‌کند و هر کدام از آنها منهای دیگری را جایز نمی‌داند.

از شاه را بر لبه پرتگاه دانستن تا تأکید بر لزوم وحدت

امام خمینی، روز بیستم خرداد به مناسبت چهلم شهیدان قم، خطاب به ملت ایران پیامی صادر کرد. او در این پیام، شاه را در لبه پرتگاهی می‌بیند که: «از یک طرف مواجه است با قدرت لایزال ملت شجاع ایران که با تمام وجود برای آزادی خود قیام کرده و تا برچیده شدن بساط ستمکاری او نخواهند نشست، و از طرفی با انعکاس جنایات و جرایمش در وسایل تبلیغاتی دنیا که خوف آن دارد اربابان از او روبرگردانند، و از طرفی مواجه است با پوسیدگی و فروریختن در متن رژیم و رسوایی انقلاب آمریکایی شاه و افتضاح حزب فرمایشی، و از طرفی با نارضایتی افراد شرافتمند لشکری و کشوری که از کشتارها و وابستگی‌ها به جان آمده‌اند.» در نگاه امام، محمدرضا شاه در مقابل این مسائل، گاهی تلاش می‌کند خود را به بی‌خبری بزند و همه چیز را به گردن دیگران و زیردستانش بیندازد، گاهی مخالفانش را تجزیه‌طلبانی می‌شمارد که زیر نفوذ بیگانگان هستند، گاهی هم مردم را از خطر کمونیست می‌ترساند که مثلاً اگر او برود، کشور به دست آنها می‌افتد. امام پس از ذکر هر یک از این موارد، پاسخی کوتاه و قاطع هم به آنها می‌دهد.

رهبر مردم ایران، راه رهایی هر ملتی را از چنگال استعمار، مذهب می‌داند و در اواخر پیام خود، باز هم بر موضوع وحدت مبارزان تاکید می‌کند. او به «سران قوم» تذکر می‌دهد که با حفظ وحدت کلمه، نگذارند مبارزات حق‌طلبانه رو به سستی گراید.

منبع:

صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی)، ج سوم، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.



 
تعداد بازدید: 1383


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: