04 اردیبهشت 1397
روحالله محمدصادق
اردیبهشتماه مصادف با سالروز شهادت آیتالله مطهری به دست گروهک فرقان است.
در ماههای بعد از انقلاب این گروهک دست به ترورهایی زد که اقدامات آن از دید سفارت آمریکا پنهان نماند. آنچه در این متن به آن پرداخته میشود عکسالعمل و تحلیل آمریکاییها در مورد این ترورها و گروهک فرقان است.
از دید آمریکاییها «تروریسم حقیقتی پذیرفته شده در سراسر تاریخ ایران است. در گذشته دو تا از مهمترین سازمانهای تروریستی، مجاهدین خلق... و فداییان خلق... بودند. یک گروه ناشناخته به نام فرقان [هم] مسئول... حملات جنایتکارانهای است که بر ضد وابستگان آیتالله خمینی جهت داده شده است.»[1]
تاریخچه فرقان در اسناد سفارت آمریکا اینگونه آمده است: «چنانکه گزارش شده فرقان... به عنوان گروه کوچک مذهبی بدون هیچ سابقه خشونت قبلی تأسیس گشته است. اسمش را از یک اصطلاح قرآنی به معنای کتاب مقدس یا اختلاف بین حق و باطل گرفته است. گفته میشود که این گروه از لحاظ سیاسی چپگرا است. جهت اصلی اهداف اخیر آن مخالفتش با نقش روحانیت در دولت جدید ایران است.»[2]
ترورهای گروهک فرقان به صورت مختصر در اسناد آمده است: «فرقان اولین بار ضرب شستش را زمانی نشان داد که مسئولیت به قتل رساندن رئیس سابق ستاد مشترک دولت موقت، سرتیپ محمد ولی قرنی... را در 3 اردیبهشت 1358 به عهده گرفتند. در اواسط اردیبهشت 1358 آیتالله مطهری هنگامی که خانه یدالله سحابی... را ترک میکرد، به قتل رسید. مطهری عضو شورای انقلاب بود... او به خاطر شلیک سه گلوله در سرش کشته شد. در تلفنهایی که به موسسات خبری بینالمللی در شب 16 اردیبهشت 1358 شد، یک تلفنکننده که مدعی بود از فرقان است، گفت که به قتل رساندن مطهری برای پیاده کردن ایدهآلهای بعدی آنها است. گوینده گفت که در لیست فرقان نفرات بعدی... و تمام اعضای شورای انقلاب هستند. گوینده مدعی بود که اسامی و تصاویر همه اعضای شورا را دارد. در 4 خرداد 1358 فرقان کوشش کرد که حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، یک رهبر مذهبی سرسخت ضدکمونیست را به قتل رساند. او بهطور جدی در نزاعی با دو مرد مسلح که به داخل خانه وی در تهران، هنگامی که وی مشغول نماز بود، وارد شدند، مجروح گردید. رفسنجانی یار نزدیک آیتالله خمینی است و گزارش شده است که عضو شورای انقلاب است.»[3]
پس از ترور سپهبد قرنی، آمریکاییها که نسبت به این گروهک حساس شده بودند، اطلاعاتی را در مورد آن به دست آوردند: «یکی از منابع متخصص در زمینه گروهکهای زیرزمینی گزارش داده است که گروهک فرقان یک گروهک سیاسی است که مشی و منش آن نشأت گرفته از فحوا و محتوای نام آن است؛ یعنی فضای بین حق و باطل. اعضای این گروه خود را به مثابه قاضی، هیئت ژوری و اجراکنندگان اعدام تلقی مینمایند. به نحوی که، در صورتی که این اعضای گروهک به این استنباط برسند که یک فرد خطاکار هنوز مورد تنبیه و مؤاخذه قرار نگرفته است، به نوبه خود وارد عمل شده و اقدام به تنبیه و مجازات فرد خاطی مینمایند. از همینرو، آنها ترور سپهبد قرنی را نیز یک «اعدام انقلابی» عنوان کردهاند. استفاده این گروهک از آیات و عبارات عربی در حقیقت ابزار و سازوکاری است برای این که این دیدگاه را در بین عموم مردم القاء نمایند که آنها گروهی مذهبی و اسلامی هستند و هیچ چیزی بر حقیقت برتری ندارد. اعضای این گروهک پیرو کیش و آیین خاص خودشان هستند و عدالت، البته به معنایی که آنها برای خود تعریف کردهاند، بایست در روش و سبک آنها به منصه ظهور برسد.»[4]
از سوی دیگر آمریکاییها سعی میکنند فضای کشور را به خصوص بعد از ترور آیتالله مطهری ناامن و نگران نشان دهند: «با عنایت به این که آیتالله مطهری در حالی مورد ترور قرار گرفت که تحت تدابیر شدید امنیتی و حفاظتی قرار داشت، اعضای دولت موقت و رهبران مذهبی به طرزی کاملاً آشکارا نگران امنیت خود شدهاند... حتی نیروهای... محافظ سفارت نیز دچار سراسیمگی کاملاً واضح شدهاند و از طرفی تیراندازیهای شبانه در مناطق مرکزی شهر افزایش یافته است. بر اساس اظهارات ناظرین، مناطق شمالی شهر عمدتاً آرام است. چند خبرنگار از بروز تنش و درگیری در شهرهای حومه تهران خبر دادهاند البته این درگیریها چندان خشونتآمیز نبوده است... به گفته یکی از منابع، مطالبی شنیده شده است مبنی بر این که این گروهک لیستی شانزده نفره از اهداف ترور خود تهیه کرده...»[5]
در کنار ادعای عجیب تدابیر شدید امنیتی و حفاظتی در حفاظت از آیتالله مطهری، آمریکاییها مینویسند: «به طوری که گزارش شده آیتالله خمینی و سایر رهبران مذهبی که در لیست مرگ فرقان هستند، امنیت خودشان را قویتر کردهاند...[!]»[6]
مسئله مهم دیگر، نگرانی مشهود آمریکاییها از این است که مدرکی مبنی بر انتساب گروهک فرقان به حکومت پهلوی پیدا شود، چون خود آنها تاکید میکنند که این ارتباط موجب سوءظن بیشتر به آمریکاییها میشود: «حدس و گمانهزنیهای زیادی در خصوص شناسایی گروهک فرقان مطرح است. مدرک محکم و مستدلی در دست نیست اما قویترین گمانهزنیها حاکی از انتساب این گروهک به رژیم سابق است. نتایج و عواقب این افزایش تنشها، بهویژه اگر هویت گروهک فرقان و یا ضاربین نهایتاً به نحوی افشا گردد که مؤید ارتباط آنها با شاه سابق باشد، تعمیق و تثبیت مظنونیت ایالات متحده آمریکا را درپی خواهد داشت.»
آمریکاییها در ادامه میگویند: «شاهد و گواه این قضیه این است که... برقراری تماس با منابع مذهبی برای ما بسیار مشکل شده است... این وقایع را به مثابه مصادیقی در تأیید دیدگاه [آیتالله] خمینی دایر بر مداخله ایالات متحده آمریکا و دیگر قدرتها در امور داخلی کشور تلقی مینمایند. در صورتی که این دیدگاه از رونق و شیوع بیشتری برخوردار گردد... موقعیت و شرایط امنیتی نمایندگی آمریکا مجدداً در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت.»[7]
پس از ترور ناموفق حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، آمریکاییها در ادامه همان نگرانیشان نوشتند: «فوراً [آیتالله] خمینی و آیتاللههای ایران، آمریکا و چپیهای ایرانی ساخت آمریکا را مقصر شناختند. آیتالله خمینی گفت که آمریکا و سایر ابرقدرتها باید بدانند که با چنین کوششهای احمقانه نمیتوانند انقلاب ما را از بین ببرند. در پیامی به ملت در 7 خرداد 1358، دادگاه انقلاب اسلامی تهران گفت که فرقان توسط رئیس پیشین سیا، ریچارد هلمز که بعداً به عنوان سفیر در ایران خدمت کرد، تشکیل شده است.» [8]
نکته بعدی تاکید زیاد آمریکاییها بر مخالفت گروهک فرقان با ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران و بهخصوص رهبران مذهبی است.[9] در سند دیگری هم آمده است که گروهک فرقان ادعا کرده همچنان برای مقابله با رهبران مذهبی و با هدف تضعیف جایگاه روحانیت در نظام جمهوری اسلامی ایران به کار خود ادامه خواهد داد.[10] همچنین مینویسند که: «فرقان در تهران روحانیون برجسته را به قتل میرساند: تقی حاج طرخانی یکی از دوستان نزدیک آیتالله خمینی که تظاهرات مساجد را بر علیه شاه پیشین ترتیب داده و رهبری میکرد، شب شنبه هفت ژوئیه 1979 [16 تیر 1358] با گلوله به قتل رسید. گروه فرقان مسئولیت این قتل را به عهده گرفته است.»[11]
تحلیل آمریکاییها درباره مقابله با گروهک فرقان هم چنین است که آنها دستگیریها را کور و فاقد دلیل عنوان میکنند![12] در حالی که با آب و تاب از فعالیتهای تروریستی گروهک فرقان و شیوه عملیات آن مینویسند: «به نظر میرسد که آنها قادر باشند هر کسی را بخواهند شناسایی کرده و مورد هدف قرار بدهند. آنها در حملاتشان تا حدود هفتاد و پنج درصد موفق بودهاند و به نظر میرسد که این ترورها را به فاصله سه تا چهار هفته از هم برنامهریزی میکنند. به نظر میرسد که این میزان کم فعالیت، به گروه فرصت میدهد تا هدف دیگری را انتخاب کند، طرح عملیات را بریزد و وقتی که تبلیغات ناشی از حملات قبلی در رسانههای عمومی فروکش کرد، ضربه خود را بزند.» [13]
پینوشتها:
[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 181، گرایشهای سیاسی 2، 14 ژوئن 1979، 24 خرداد 1358.
[2] همان، ص 184.
[3] همان، ص 183.
[4] همان، کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، صص 332 و 333، سند شماره 160، 26 آوریل 1979 – 6 اردیبهشت 1358.
[5] همان، صص 358 و 359، سند شماره 165، 3 می 1979- 13 اردیبهشت 1358.
[6] همان، کتاب سوم، صص 183 و 184، گرایشهای سیاسی 2، 14 ژوئن 1979، 24 خرداد 1358.
[7] همان، کتاب دهم، صص 358 و 359، سند شماره 165، 3 می 1979- 13 اردیبهشت 1358.
[8] همان، صص 332 و 333، سند شماره 160، 26 آوریل 1979 – 6 اردیبهشت 1358.
[9] همان.
[10] همان، صص 360 و 361، سند شماره 167، 8 می 1979- 18 اردیبهشت 1358.
[11] همان، ص 549، سند شماره 252، 9 ژوئیه 1979- 18 تیر 1358.
[12] همان، صص 360 و 361، سند شماره 167، 8 می 1979- 18 اردیبهشت 1358.
[13] همان، ص 549، سند شماره 252، 9 ژوئیه 1979- 18 تیر 1358.
تعداد بازدید: 1566