01 خرداد 1397
روحالله محمدصادق
آمریکاییها به سبب داشتن کنسولگری در اصفهان نسبت به وقایع این شهر بسیار حساس بودند. اصفهان یکی از شهرهایی بود که به مناسبت چهلم وقایع تبریز اتفاقاتی در آن رخ داد و از دید آمریکاییها پنهان نبود و به تحلیل آن پرداختند. تحلیلهایی که عمق نگاه آمریکاییها نسبت به وقایع انقلابی سال 1357 و نگاه یکسویه و متضاد آنها را عیان میکرد.
آمریکاییها در خلاصه گزارشی که نسبت به حوادث اصفهان از کنسولگری اصفهان به وزارت امور خارجهشان ارسال کردند، مینویسند: «اصفهان شاهد تظاهرات مداومی بوده است که احساس ناامنی را در میان جوامع ایرانی و آمریکایی افزایش داده، و ایرانیها را نسبت به انگیزهها و تاکتیکهای دولت ایران بیاعتماد ساخته است. اخیراً ماهیت تظاهرات تغییر کرده و بسیاری از محافظه کاران را وارد درگیریها ساخته و احساسات ضدآمریکایی نیز در حال پیدایش است. در صورتی که روش جدیدی در ممانعت از درگیریها ابداع نشود بینظمی شدیدی حاکم شده و منافع شهروندان آمریکایی مقیم اینجا را به مخاطره خواهد افکند.»[1]
در ادامه همین سند آمریکاییها به ابداع جدید حکومت پهلوی در سرکوب ناآرامیها اشاره میکنند. «با ادامه این حملات، روزنامهها مطالبی را در محکوم ساختن فعالیتهای «عناصر ضددولت» منتشر ساخته و از «سازمانهای وفادار و مردمی ایران» درخواست میکردند که مانع از ادامه این اعمال گردند، در نتیجه سازمان دفاع غیرنظامی در اصفهان «جوخههای اقدام» را تشکیل داد و آنان برخلاف پلیس سریعاً موفق به درگیری و دستگیری «محرکین مظنون» و تحویل آنان به پلیس گردیدند.
این روش در اصفهان مورد سوءظن واقع گردید، تا این که اکثریت مردم این شهر به این نتیجه رسیدند که خرابکاریها بنا به دستور حکومت پهلوی و با حمایت آن انجام میشده است. گفته میشد که هدف دولت از این کار توجیه پیدایش«چماق به دست»های ظاهراً مردمی ولی باطناً نظامی و امنیتی بوده است. جوخههای اقدام سازمان دفاع غیرنظامی هم بعداً میتوانست علیه مخالفین دولت به صورتی مشروع و یا نیمهقانونی مورد بهرهبرداری قرار گیرد، چون دولت قادر نبود به دلیل مخالفت جهانی (به خصوص آمریکا) در زمینه حقوق بشر و سرکوبهای اِعمالی از طرف دولت، مستقیماً مرتکب چنین اَعمالی شود. این امر سبب میشود که دولت ایران علناً بتواند از حقوق و آزادیهای بیشتر طرفداری و در عین حال از «افراط کاریهای» آن گروه از شهروندان علاقهمند که قادرند مخالفین را به طرز وحشیانهای سرکوب کنند، ابراز تأسف و نگرانی نماید.»[2]
آمریکاییها در قسمتی از گزارششان و با لحنی تاییدآمیز عمده ناآرامیهای اصفهان را از دید ناظرین، ساخته و پرداخته خود حکومت پهلوی میدانند. در ادامه همین سند آمده است: «اصفهان شهری است که نیروهای امنیتی آن همیشه به حال آماده باش هستند و شهر را تحت نظر دارند و علت این خرابکاریها نیز یا اطلاع کافی از حرکات نیروهای امنیتی در شهر است و یا بیتفاوتی مردم در برابر پیدایش این خرابکاریها در غیاب نیروهای پلیس و یا همکاری دولت با خرابکاران. اولین دلیل با هماهنگی و یکسان بودن شیوههای خرابکاری جور درنمیآید و دومی به لحاظ حضور و موقعیت ناگهانی جوخههای اقدام سازمان دفاع غیرنظامی واقعیت ندارد که جا را برای سومی باز میکند. علاوه بر این اصفهانیها خاطرنشان میسازند که با وجود رایج بودن این رویدادها، میزان خسارات وارده ناچیز و مغایر خسارات وارده توسط تظاهرکنندگان واقعی علیه همانگونه اهداف در تبریز میباشد.»[3]
همچنین آمریکاییها برخورد خشن و نادرست در مقابل یک اقدام کوچک معترضین را از جمله دلایل تحریک معترضین میدانند: «تا اینجا عامل نگران کنندهای پدیدار نشده بود. ولی در تاریخ 14 آوریل، واقعهای در مسجد حسینآباد نزدیک دانشگاه رخ داد که نتایج خطرناکی به دنبال داشت. بنا به گزارشات واصله یک... [روحانی] اعلام کرده بود که قصد دارد در مورد خطراتی که در ایران اسلام را تهدید میکند، سخن بگوید. وی و همراهانش به محض ورود به مسجد، با پلیس روبهرو شدند که قصد داشتند مانع ورود وی به مسجد شوند که در این کار نیز موفق شدند. گذشته از موقعیت، مناقشه مربوط جمعیتی عظیم... را به سوی خود جذب نمود. ظاهراً همین نیروها محل سکونت چهرههای محافظهکار را مورد تهاجم قرار داده و بین 20 تا 50 نفر را جهت بازجویی با خود بردند... میگویند که این افراد همان نظامیان بودند ولی در حین اقدام نشانهای نظامی خود را به تن نداشتند.»[4]
تحلیل نهایی آمریکاییها نیز دچار عباراتی ضد و نقیض است: «نیروهای دولت ایران نتوانستهاند اوضاع اصفهان را به خوبی تحت کنترل درآورند. واقعیت مشارکت و تبانی دولت در خرابکاریها هر چه باشد که بعید به نظر میرسد، ولی اثبات و یا انکار آن نیز کار ساده ای نیست. تاکتیکهای بسیار متضادشان در مقابله با آنها و تظاهرکنندگان محافظهکار دانشجو و نیز تشکیل جوخههای سازمان دفاع، مقصر بودن آنها را در انظار دانشجویان و مردم، حتمی جلوه گر ساخته است. قدرت... روزافزون تظاهرات محافظهکاران عکسالعملی است در مقابل تهدیدات موذیانه دولت ایران. با افزایش قدرت آن، همیشه این خطر وجود دارد که اقدامات ضد دولتی متوجه اهداف دیگری شود که عبارتند از جوامع یهودی، آمریکایی و بهائی مقیم اصفهان، که از میان آنها آمریکاییان به مرحله جنون رسیدهاند. درگیری آشکار بین جوخههای سازمان دفاع غیرنظامی و نیروهای دفاع از خود میتواند سبب گسترش سریع شورشها گردد.»[5]
تحلیل آمریکاییها هنوز این بود که: «مردم در عین ناراضی بودن از وضع موجود، هوادار عکسالعمل محافظهکارانه میباشند. به طور مثال، با وجود این که اقلیت کوچکی از دانشجویان واقعاً معترض هستند، ولی 45 % کل دانشجویان در جلسه ملاقات با رئیس دانشگاه حاضر شدند و استفاده از ماشینهای آبپاش توسط پلیس جهت متفرق ساختن این جمعیت موجب افزایش پیروان افراطیون گردید.»[6]
آمریکاییها به تناقض تحلیل خودشان هم اذعان میکنند و مینویسند: «مقامات آمریکایی اکنون در حال هشدار دادن به آمریکاییها هستند در حالی که هفتهها بود که میگفتند نباید از چیزی ترسید.»[7]
نسخهای که تحلیلگر آمریکایی برای ایجاد دودستگی در معترضین میدهد هم منحصر به فرد است: «در حالی که روحیه تظاهرات گسترش می یابد، ظاهراً تنها مداخله خارجی میتواند مانع از بروز خشونت بیشتر گردد. در حقیقت این رویداد خارجی ممکن است تا به حال به وقوع پیوسته باشد. کودتای کمونیستی در کشور همسایه ایران یعنی افغانستان که گویا تحت پوشش تظاهرات مذهبی و محافظهکارانه انجام گرفته، تأثیر هشیارکنندهای داشته است... اگر تظاهرکنندگان متقاعد شوند که تظاهرات آنها کمکی به پیشبرد اهداف کمونیستی خواهد بود، سعی خواهند کرد جنجال آنچنانی برپا نکنند.»[8]
از دید آمریکاییها تحلیل ناآرامیهای رخ داده در اردیبهشت 1357 در سراسر ایران دشوار است چون: «وجود این واقعیت که دو گروه، یعنی عناصر نوگرا مرکب از دانشجویان دانشگاهی و نیروهای محافظهکار اسلامی در تظاهرات و خشونتها درگیر بودهاند، ارزیابی علل نهفته در ناآرامیها را دشوارتر و پیچیدهتر میسازد و ضرورت آزادیهای سیاسی بیشتر به نظر میرسد... گرایش به عدالت اجتماعی در فلسفه اسلامی نیز ظاهراً وحدت عجیب و غریب آنها را منطقی جلوهگر میسازد، چون سبب میشود... به نوعی اشتراک هدف برسند.»[9]
آمریکاییها در گزارشهای خود به نحوی تز جیمی کارتر، رئیسجمهوری وقت آمریکا در اعطای آزادیهای اجتماعی را راهحل کاهش ناآرامیها میدانند: «[اگر چه] رژیم... ذهن خود را با راهحلهای فاشیستی مشغول میدارد تا بتوانند خشونتهایی را که دامنگیر بسیاری از شهرها شده از بین ببرد، نداهای گهگاه در رابطه با برخورد آگاهانه با... عناصر ضددولت حاکی از آن است که رژیم نیز همین روش را مدنظر داشته و شاید تا به حال آن را رد نکرده است. تغییر جهت به سمت سیاست اعطای آزادیها، که به عناصر ناراضی ایرانی اجازه ابراز عقیده داده است، میتواند سبب پایان گرفتن تجلیات علنی ناآرامیهای اجتماعی... گردد، اما گمان نمیرود که قادر به تغییر علل ریشهای آن باشد. با این همه، با نظر به گذشته واضح است که پیش از آن که صدها گل جوانه کند، سرکوب و سانسور نتوانسته است مانع از پدیدار گشتن ناآرامی اجتماعی، که اکنون در همهجا به چشم میخورد، گردد.»[10]
در حالی که از شدت ناآرامیها به خصوص در شهر اصفهان کاسته میشد، اما در دو دانشگاه اصفهان و آریامهر این شهر هنوز ناآرامیهایی رخ میداد. آمریکاییها با تحلیل و شرح ماوقع این ناآرامیها مینویسند: «بسیاری از اصفهانیها از رفتار و عمل معتدل دانشگاه و پاسخ صلحجویانه دانشجویان خوشحال هستند. آنها معتقدند که هرگونه اقدام شدیدتر باعث عصیان و شورش آشکار در میان دانشجویان خواهد شد و امیدوارند که این عامل بتواند آرامش در محوطه دانشگاه را، در سال آینده، به همراه داشته باشد... بر اساس شایعات روز 5 ژوئن روز تظاهرات همگانی به رهبری دانشجویان خواهد بود، ولی همگان با حالتی محافظهکارانه به حمایت از آن میپردازند.»[11]
تحلیلگر کنسولگری ایالات متحده، عکسالعمل حکومت پهلوی نسبت به ناآرامیها را بسته به میزان موفقیت آن میداند: «مقامات امنیتی محلی و مقامات دولتی... آشکارا نگران هستند. آنها نمیخواهند بار دیگر به خشونت توسل جویند، البته از ترس عکسالعمل خشونتبار، لیکن آنها معتقدند که دانشجویان اقدامات معتدل مقامات محلی را حمل بر ضعف آنها خواهند کرد. آنها سعی خواهند کرد تا از شکلگیری اجتماعات وسیع ممانعت کنند و سپس بسته به میزان موفقیت اقداماتشان، تصمیم به عکسالعمل میگیرند.»[12]
آنها همچنین سیاست تهدید و کشتار را برای ترساندن و متوقف کردن ناآرامیها مفید میدانند و مینویسند: «پس از کشته شدن افرادی در آشوب اخیر، زمان فعلی برای برگزاری تظاهرات و انجام درگیری توسط دانشجویان خیلی زود است و اگر اینگونه اقدامات بتواند تا تابستان به تعویق افتد، دانشگاهها شانس خوبی برای موفقیت تاکتیکهایشان دارند.»[13]
اما ناآرامیها وارد فاز جدیدی میشود و اینبار کنسولگری آمریکاییها در اصفهان نیز به طرز مبهمی با بمبگذاری مواجه میشود.[14] در نهایت ناآرامیها به حکومت نظامی منجر میشود. شرح تاریخی این اتفاق در اصفهان را آمریکاییها توضیح میدهند: «اصفهان تا کمی پیش از آشوبهای قم در اوایل بهار 1978 [1357] در مرحله اول [هشدار] قرار داشت. چهل روز پس از واقعه قم و به دنبال آشوبهای تودهای تبریز ظاهراً مرحله دوم [هشدار] در آنجا اعلام گردید. در اصفهان با شروع خشونت به دنبال دستگیری [آیتالله سید جلالالدین] طاهری در 31 ژوئیه 1978 کمیته امنیتی بدون اعلامیه عمومی مرحله سوم هشدارها را اعلام نمود و شروع به برگزاری روزانه جلسات نمود. در حدود ساعت 10 صبح روز جمعه 11 اوت [20 مرداد] اعضای... کمیته [امنیتی استانی]... رأی به برقراری مستقیم حکومت نظامی دادند و از شاه تلفنی خواستار اجازه شدند. هنگامی که منتظر اجازه بودند تانکها و سربازان را در مواضع مستقر نمودند. چون مجلس دایر نبود اجازه برای حکومت نظامی موقت برای یک دوره 30 روزه یا هنگامی که مجلس قادر به تشکیل جلسه باشد و توسط آن دوره حکومت نظامی تعیین شود داده شد. بلافاصله ستاد حکومت نظامی در مقر شهربانی اصفهان مستقر شد و [رئیس حکومت نظامی]... اولین دسته از مقررات حکومت نظامی از جمله 10 ساعت مقررات منع عبور و مرور شبانه و ممنوعیت تمام اجتماعات عمومی...[را اعلام کرد.]»[15]
پینوشتها:
[1]اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، صص 57 و 58، سند شماره 29، 6 می 1978- 16 اردیبهشت 1357.
[2] همان، صص 58 و 59.
[3] همان، ص 59.
[4] همان، صص 59 و 60.
[5] همان، ص 61.
[6] همان، ص 62.
[7] همانجا.
[8] همانجا.
[9] همان، ص 64، سند شماره 31، 14 می 1978- 24 اردیبهشت 1357.
[10] همان، ص 66.
[11] همان، ص 71، سند شماره 35، 31 می 1978- 10 خرداد 1357.
[12] همانجا.
[13] همانجا.
[14] همان، ص 85، سند شماره 44، 2 اوت 1978- 11 مرداد 1357.
[15] همان، ص 99، سند شماره 51، 23 اوت 1978- 1 شهریور 1357.
تعداد بازدید: 1258