08 خرداد 1397
روحالله محمدصادق
جمشید آموزگار از رجال سیاسی حکومت پهلوی است که طی سالهای 1337 تا 1357 ش در سمتهای مختلفی از وزارت تا نخستوزیری فعالیت کرد.
در اولین سندی که در مورد آموزگار در اسناد سفارت آمریکا وجود دارد و مربوط به قبل از وزارت وی میشود، توصیفی از وی به عمل آمده است. بر اساس این سند: «آموزگار یکی از... جاهطلبترین مردان ایران به شمار میرود. از نظر سیاسی در مسیری گام برمیدارد که احتمالاً خواهد توانست از مراحم شاه برخوردار شده و در هر تغییری که در دولت صورت میگیرد، نقش قابل ملاحظهای ایفا نماید. آموزگار بویژه در وزارت امور خارجه آمریکا به عنوان یک نماینده بسیار توانای ایران در نشستهای کمیسیون اقتصادی پیمان بغداد مشهور شده است.»[1]
به عقیده آمریکاییها آموزگار به نحوی «مواضع سیاسی خود را اصلاح مینماید و راهی را انتخاب میکند که او را قادر سازد از علائق شاه... بهرهبرداری کرده و همزمان توسط ملیگراها به عنوان حامی اصلاحات شناخته شود.»[2]
جمشید آموزگار ارتباط نسبتا نزدیکی با محمدرضا پهلوی داشت و در موقعیتهای مختلفی جلسات دونفرهای با شاه داشتند. وی محتویات برخی از این جلسات را به آمریکاییها میگفت. در اسناد سفارت آمریکا به نقل از او آمده است: «شاه بیش از حد به ارتش برای مشاوره در مورد جنبههای مختلف سیاست دولت تکیه میکند و بعضی اوقات در حوزههایی این مشاوره صورت میگیرد که ارتشیها مطلقاً صلاحیت اظهار نظر ندارند... شاه به مشاوران نظامی تکیه کرده و توجهی در مشاوره با غیرنظامیها از خود نشان نمیدهد و این رفتار شاه باعث شده است که انبوهی از مردم تحصیلکرده علیرغم دستاوردهای بعد از بازگشت شاه در سال 1953 [1332ش] هنوز ناراضی باشند. آموزگار قرار بود... به حضور شاه رسیده و این نظرات را به اطلاع شاه برساند و تلاش کند که شاه را متقاعد سازد با 4 یا 5 مشاور غیرنظامی در اموری غیر از مسائل نظامی مشورت نماید.»[3]
آموزگار پس از رسیدن به وزارت کار نیز به ملاقات محمدرضا پهلوی میرود. وی به گفته خودش: «در این ملاقات صریحاً و به طور جدی بعضی از وزرای کابینه را به باد انتقاد گرفته و سیاست های آنها را نیز به نقد کشیده بود. آموزگار اظهار میداشت که شاه در تمام این مدت با دقت به صحبتها گوش میکرد و هیچگونه اعتراضی به انتقاداتی که از جانب وی طرح میشد، نداشت. در مورد بعضی از نکات، شاه نظراتی مبهم و غیر صریح ارائه میکرد، اما در کلیت به نظر میرسید که با این نظر آموزگار که مردم از دولت خشنود نیستند و حرکتی اساسی و سازنده باید صورت گیرد تا این وضعیت را بهبود بخشد، موافق بود.»
آموزگار در مورد وزیر شدنش هم اینگونه میگوید: «[منوچهر] اقبال (نخست وزیر) تصمیم شاه را به اطلاع وی رساند، همچنین گفته بود که آموزگار باید به حزب ملیون بپیوندد. آموزگار گفت در آغاز از این امر هراس داشت، ولی بعداً با تفکر بیشتر به این نتیجه رسید که اگر پست جدید را میخواهد، احتمالاً چارهای جز پیوستن به این حزب را ندارد... [آموزگار گفت:] شاه وی را به این پست منصوب کرده و نه اقبال و اگر کماکان شاه از وی راضی باشد جایگاهی هم برای وی در نظر میگیرد.»[4]
آموزگار و محمدرضا پهلوی در مورد آینده ایران نیز با هم صحبت میکردند. در یکی از اسناد آمده است: «آموزگار به آرامی در خصوص امید شاه به اینکه قبل از ترک سلطنت به نفع پسرش، سیاست به صورت نهادی درآید، صحبت کرد. شاه به آموزگار گفته است که حزب رستاخیز حداکثر 10 تا 15 سال فرصت دارد تا کشور را آماده مشارکت در جریان حزب سیاسی به صورت مؤثری بنماید.»[5]
در مجموع رابطه آموزگار با محمدرضا پهلوی را میتوان به صورت خلاصه اینگونه توصیف کرد: «او به هیچ اقدامی که ممکن است خشم شاه را برانگیزد، دست نمیزند و تا آنجایی که امکانپذیر است به طور کامل و بیهیچگونه انتقادی، کمر به خدمت شاه بسته است.»[6]
دیدگاه جمشید آموزگار نسبت به فضای سیاسی نیز قابل توجه است. وی در مورد انتخابات به آمریکاییها میگوید: «اگر انتخابات آزادی برگزار شود هیچ فرد مسئولی انتخاب نمیشود و فقط آنهایی که از طرف ملاها و بازاریان معرفی میشوند، برنده خواهند شد. (تذکر: معلوم نیست که منظور او چپیها یا کمونیستها هستند.) او تأکید نمود که فقط آنهایی که با دو حزب سیاسی شناخته شده و قانونی سروکار دارند، بایستی مجاز به تبلیغات برای انتخابات آینده باشند.»[7]
همچنین وی در مورد زد و بندهای داخل ساختار قدرت نیز نظرات متفاوتی دارد. به عنوان نمونه بعد از فاش شدن لیستی از مسئولان حکومت پهلوی با عنوان «لیست سیا» و رابطه آن با «لیست فراماسونری»، آمریکاییها مینویسند: «آموزگار گمان میکرد عنصری از فراماسونها در کار فاش ساختن لیست سیا (CIA) دست داشته است. وی گفت که چندی پیش از او خواسته شده بود به آنها ملحق شود، اما چون نفع ویژهای در این امر نمیدیده، امتناع ورزیده بود. وی خاطرنشان کرد که [اردشیر] زاهدی، وزیر امورخارجه، تا حد زیادی از علنی شدن لیست مزبور، مضطرب است و آن را عملی غیرمسئولانه و بدخواهانه میداند. زاهدی ظاهراً کوششهایی را که برای کشف منشاء این قضیه صورت میگیرد، تشویق میکند. آموزگار گفت که نکته جالب نامهایی است که در هیچ یک از دو لیست (فراماسون یا سیا) نیستند. آشکارا منظور وی [اسدالله] علم بود و صراحتاً نظر خود را چنین گفت که علم با مشاهده تضعیف موقعیت هویدا و اطمینان کمتر نسبت به مقام خویش در دربار، برای کسب مقام نخستوزیری میکوشد.»[8]
یکی دیگر از موضوعات مهم که در اسناد سفارت آمریکا به آن اشاره شده است، دیدگاه جمشید آموزگار نسبت به اقدامات آمریکاییها در ایران و جهان است. آمریکاییها مینویسند: «آموزگار احساس میکند که برنامه اصل 4 ترومن برای مواجهه با مسائل کشور ایران کاملاً مناسب انتخاب نشده است... او با روانشناسی عمومی حاکم بر برنامه سازمان همکاریهای بینالمللی یعنی افزایش تدریجی سطح زندگی در همه بخشها مخالفتی نداشت. هرچند این فلسفه و نگرش از دیدگاه آموزگار با وضعیت ویژه امروزی ایران تطابق واقعگرایانهای ندارد و این معلول شرایط کلی خاورمیانه و تغییرات سریعی است که در کشورهای مجاور جریان دارد.»[9]
وی همچنین به سیاستهای اقتصادی و عدم تمرکز در تصمیمگیری در اقدامات آمریکاییها انتقاد وارد میکند: «آموزگار... اشاره نمود که تا چه حد تناقض در گفتههای مستشاران اصل 4 وجود دارد، چون به ایرانیان میگویند که بایستی به عدم تمرکز روی بیاورند، ولی خودشان در خصوص هر مورد کوچک و بسیار جزیی مجبورند از واشنگتن کسب تکلیف کنند. وی گفت سه هفته طول کشید تا به سؤالی در مورد تورمزا بودن یا عدم تورمزایی... [یک] طرح پاسخ داده شود.»[10]
آموزگار «سپس در مورد موضوع دیگری... که زمانی که خود وی از آمریکا بازگشته بود بدانها فکر میکرد، مبنی بر این که بایستی در ایران آزادی انتخابات، آزادی سیاسی و غیره وجود داشته باشد [صحبت کرد.] او اضافه کرد که دانشجویان اکثراً متأثر از دموکراسی در آمریکا به ایران باز میگردند، لیکن اکثراً نمیفهمند که در آمریکا دموکراسی چگونه به اجرا گذارده میشود. برای مثال آنها هیچ چیزی راجع به گروههای ذینفع پشت پرده (TAMMANY: نام سازمانی است که مقر آن در نیویورک میباشد و به دنبال کسب قدرت سیاسی و اجرایی از طریق اعمال روشهایی است که عمدتاً همراه با فساد و پرداخت رشوه و سایر شیوههای ارعاب و تحمیل میباشد. مترجم) و این که بدون حمایت احزاب و پول آنها یک کاندیدای مستقل و واجد بهترین شرایط هیچ شانسی برای موفقیت ندارد، نمیدانند.»[11]
وی همچنین برخی اقدامات آمریکاییها را «نمایشی از دموکراسی» میداند: «با اشاره به سیاست کمکهای اقتصادی ایالات متحده، وی متذکر گردید که معیارهای اصلی آمریکایی همواره برای ارائه این کمکها ضروری بوده است... اما سؤال نمود آیا بذل توجه بیش از حد به این معیارها منجر به ایجاد یک متحد قوی خواهد شد یا «نمایشی از دموکراسی» در خارج از ایالات متحده خواهد بود.»[12]
وی همچنین در مورد عکسالعمل آمریکاییها در مورد افزایش قیمت نفت میگوید: «آیا میدانید آنچه که واقعاً آنها را نسبت به افزایش بهای نفت و کسب پول از نفت خودمان به عنوان یک منبع طبیعی خشمگین میسازد، این است که آنها از مشاهده رشد ما و احتمال این که آنها را در موضع ضعیفی در جهان قرار دهیم، بیزار هستند.»[13]
آموزگار که تحصیلکرده آمریکا بود، پس از بازگشت به ایران «به استخدام هیئت اجرایی ایالات متحده (USOM) درآمد.»[14] در اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا دو دیدگاه نسبت به وی وجود دارد. در دیدگاه اول که به خصوص توسط سفارت آمریکا مورد تایید است: «آموزگار قطعاً طرفدار آمریکا میباشد، لیکن در بروز احساسات خود را یک مخالف نشان میدهد.»[15]
«تمایلات آموزگار نسبت به ایالات متحده دوستانه است و با گروههای متجدد که شامل بسیاری از ایرانیان تحصیل کرده در آمریکا میباشند، ارتباط دارد. بعضیها میگویند وی احساس میکند متعهد است که تمایلات آمریکایی خود را به حداقل برساند تا این تصور را که وی مهره آمریکایی است از بین ببرد. ما با توجه به این مطلب که او نه تنها زبان ما را میداند بلکه منظور ما را نیز میفهمد، حدس میزنیم... روابط خوبی با وی داشته باشیم. اما با توجه به این که وی میخواهد به صورت مهره ما جلوهگر نشود، نباید از وی انتظار داشته باشیم در بسیاری از مجادلههای ما به نفع ما وارد عمل شود.»[16]
سفیر آمریکا نیز در مورد آموزگار مینویسد: «آموزگار سالهای زیادی را در آمریکا گذرانده... که این امر خواه ناخواه بر روند فکری وی تأثیراتی بر جای گذاشته است که به عقیده من [در] دراز مدت جنبه مثبت خواهد داشت نه جنبه منفی.»[17]
اما دیدگاه دیگر به انتقاد از وی میپردازد و وی را همراستا با سیاستهای آمریکا و در جهت خدمت به این کشور در نظر نمیگیرد: «آموزگار به خصوص از هنگام انتصاب به سمت وزارت... چهرهای جدید و ناآرام از شخصیت خود را بروز داده است... به وی مانند فردی نگریسته میشود که زیرکی چندانی ندارد و خود را به نظام و جاهطلبیهای پدرانه پدر خویش «فروخته» است.» در ادامه همین سند آمده است: «همراهی مستمر وی با مقامات رده بالای سفارت آمریکا... کمک میکند تا وی موضع خود را به عنوان آلت دست آمریکا حفظ کند، در حالی که اقدامات وی به هیچوجه به گونهای طراحی نشده است تا بر پرستیژ آمریکا بیفزاید.»[18]
همچنین کارشناس بخش اقتصادی وزارت خارجه آمریکا مینویسد: «اولین بار که او را به دلیل اشتهار به طرفدار آمریکا بودن، ملاقات کردم، از برخوردهای ترشرویانهاش درباره عدم کارآیی ایالات متحده شگفتزده شدم، اما بایگانی غنی زندگینامهها در سفارتخانه، وجود دیدگاههای کاملاً انتقادی و ناساز را در او، طی 4-3 سال... تأیید کرد. او... درصورتی که فکر کند حمله به ما به نفع شخص وی تمام میشود، در انجام آن در درون دولت کوچکترین تردیدی نخواهد کرد.»[19]
همچنین بنابر اسناد سفارت آمریکا، آموزگار با تبانی و زد و بندهای سیاسی با خاندان پهلوی موقعیت خودش را تثبیت میکند. به عنوان نمونه در یک سند آمده است: «طی دو یا سه هفته... جمشید آموزگار، وزیر بهداری، چندین مجوز جهت تولید اقلام مختلف دارویی را به شرکت...[ی] که توسط بنیاد شاهنشاهی خدمات اجتماعی و بنیاد پهلوی مشترکاً تأسیس گردیده، اعطا نموده است. سایر شرکتهای دارویی... که در تهران هستند مدت یک سال منتظر صدور مجوز ماندهاند، بدون آنکه وزارت بهداری هیچ عملی در رابطه با صدور مجوز تولید برای آنها انجام داده باشد. وزیر بهداری... تأکید کرد که بیمارستانها و دکترها داروهای مورد نیاز خود را از بخش توزیع و فروش شرکت... [مورد نظر] خریداری کنند... شایعهای وجود دارد... مبنی بر اینکه اخیراً توسط [این] شرکت... چهار میلیون تومان به حساب بانکی... اشرف [پهلوی] واریز شده است.»[20]
برخی آمریکاییها او را ناکارآمد میدانند: «در مورد اصلاح امور مالیاتی نیز هیچ اقدامی نکرده است و در نتیجه، این امور همچنان در اختیار مقامات رشوهبگیری است که سالها زیر دست او کار کردهاند... آمار و ارقام آموزگار غلط است... نقطه نظرات وی در مورد قدرت استقراض دولت [حکومت پهلوی] چندان معقول نیست.»[21]
البته در نهایت، تحلیل کلی آمریکاییها در مورد جمشید آموزگار این است که او میتواند مهرهای مثمرثمر باشد: «او که محصول اصل چهار (برنامه اعطای بورسهای فرهنگی اصل 4 ترومن.م) میباشد در آمریکا تحصیل کرده است، برخلاف افرادی که سرشار از خوشبینی نسبت به دورنمای اقتصادی ایران هستند، فردی است که در ارائه جنبههای بدبینانه این چشمانداز، برای ما فرد مفیدی است. به عنوان یک عضو اوپک و وزیر دارایی، از نزدیک از مذاکرات مربوط به نفت با کنسرسیوم اطلاع دارد و در مواردی برای انتقال برخی ملاحظات واقعگرایانه در مورد این مذاکرات به شاه، برای ما مثمرثمر بوده است. وی این شهرت را هم دارد که به طور معمول در گفتوگو با شاه، نسبتاً صریح است.»[22]
در مجموع آمریکاییها سعی میکردند از کانالهای مختلف رجال سیاسی حکومت پهلوی را تحت نظر داشته باشند. به عنوان نمونه در دوران نخستوزیری آموزگار از طریق یکی از مقامات دولتی به یادداشتهای جلسه آموزگار با سفیر شوروی در ایران دسترسی پیدا میکنند.[23]
آموزگار که 16 مرداد 1356 تا 5 شهریور 1357 ش نخستوزیر حکومت پهلوی بود، دیدگاه چندان سیاسی نسبت به مسایل نداشت. تحلیلی که از وی در مورد زمینههای انقلاب اسلامی در اسناد سفارت آمریکا وجود دارد، مربوط به ملاقات شخصی او با رایزن سفارت آمریکا در دفتر نخستوزیری در 17 اردیبهشت 1357 است. بنابر گفته رایزن سفارت آمریکا: «آموزگار... نتیجهگیری کرد این عقیده که رهبران مذهبی بر بازاریها و توده مردم نفوذ دارند، افسانه بوده و زائیده محافل منزوی دانشگاهی میباشد[!]... وی گفت در صورتی که دولت در زمینه تأمین مسکن مناسب، لباس، غذا، تحصیلات و مراقبتهای پزشکی برای این گروه به موفقیتهایی دست یابد، مشکلات سیاسی تا حد قابل اغماضی کاهش خواهند یافت. محافل روشنفکری و دانشگاهی نیز تا حد یک اقلیت ناچیز، که از گوشه و کنار نق میزنند و هیچ تأثیری بر زندگی سیاسی یا سرنوشت کشور نخواهند داشت، کاهش مییابند[!]»[24]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب هشتم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 161، مرسله شماره 195، 10 سپتامبر 1958- 19 شهریور 1337
[2] . همان، ص 174، اکتبر 1959- مهر 1338.
[3] . همان، ص 162، یادداشت اداری، 23 اوت 1958- 1 شهریور 1337.
[4] . همان، ص 164، یادداشت اداری، 30 اوت 1958.
[5] . همان، ص 211، صورت مذاکرات، 22 می 1977-1 خرداد 1356.
[6] . همان، ص 212، 23 اوت 1977- 1 شهریور 1356.
[7] . همان، ص 171، صورت مذاکرات با دکتر جمشید آموزگار، وزیرکار، 21 ژوئیه 1959- 30 تیر 1338.
[8] . همان، ص 201، صورت مذاکرات ...، 10 آوریل 1969- 21 فروردین 1348.
[9] . همان، ص 163، یادداشت اداری، 23 اوت 1958- 1 شهریور 1337.
[10] . همان، ص 169، صورت مذاکرات با دکتر جمشید آموزگار، وزیرکار، 21 ژوئیه 1959- 30 تیر 1338.
[11] . همان، ص 170، صورت مذاکرات با دکتر جمشید آموزگار، وزیرکار، 21 ژوئیه 1959- 30 تیر 1338.
[12] . همان، ص 193، سخنرانی آموزگار، وزیر دارایی، برای گروه دانشکده ملی جنگ، 20 مارس 1966- 29 اسفند 1344.
[13] . همان، ص 207، 12 ژوئن 1975- 22 خرداد 1354.
[14] . همان، ص 174، اکتبر 1959- مهر 1338.
[15] . همان، ص 167، مرسله شماره 220، 20 سپتامبر 1958- 29 شهریور 1337.
[16] . همان، ص 182، 6 می 1965- 16 اردیبهشت 1344.
[17] . همان، صص 185 و 186، 29 ژانویه 1966- 9 بهمن 1344.
[18] . همان، صص 175 و 176.
[19] . همان، ص 186، 29 ژانویه 1966- 9 بهمن 1344.
[20] . همان، ص 179، 10 فوریه 1965- 21 بهمن 1343.
[21] . همان، ص 186، 29 ژانویه 1966- 9 بهمن 1344.
[22] . همان، ص 204، می 1972- اردیبهشت 1351.
[23] . اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب پنجم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 733، سند شماره 4، 25 ژانویه 1978.
[24] . اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب هشتم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، صص 218 و 219، 7 مه 1978- 17 اردیبهشت 1357.
تعداد بازدید: 1396