20 تیر 1397
احمد ساجدی
روز 20 تیر 1354 امام خمینی در پیامی به ملت ایران نوشتند: «اخبار واصله از ایران، دنبال شکست مفتضحانه شاه در حزببازی جدید، با آنکه موجب کمال تاسف و تاثر است مایه امید و طلیعه درخشان آزادی است. تاسف از آنکه در عصری که ملتها یکی پس از دیگری از زیر یوغ استعمار خارج میشوند و استقلال و آزادی خود را به دست میآورند، ملت بزرگ مُسْلِم ایران با گماشته شدن یکی از مرتجع ترین افراد و یکی از عمال بیچون و چرای استعمار و سایه افکندن وحشتناکترین استبداد وحشیانه بر سرتاسر کشور، از تمام شئون آزادی محروم و با جمیع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گریبان هستند. سازمان امنیت ایران به دستور شاه به صورت اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی درآمده و با مخالفان حزب تحمیلی شاه، که اکثریت قاطع ملت متدین است، با انواع تهدیدها و اهانتها و ضربها و شکنجههای وحشیانه رفتار میکنند. ملت ایران، از علمای دین تا دانشگاهی و از بازاری تا زارع و از کارگر تا اداری و کارمند جزء، باید معتقد به عقیده شاه باشند؛ گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمین و ملت باشد، گر چه استقلال ملت و آزادی همه را بر باد دهد! و در صورت تخلف، سرنوشت آنها ضربها و حبسها و شکنجهها و محرومیتها از حقوق انسانی است و متخلفین «مرتجع سیاه» و «بیوطن سرخ»اند و باید سرکوب شوند. تاسف از سرکوب کردن ملت مظلوم، و هجوم به دانشگاههای سراسر کشور. تاسف از واقعه جانسوز هفده خرداد (54) مدرسه فیضیه و دار الشفاء- که واقعه قتل عام 15 خرداد 42 را زنده کرد- و یورش بیرحمانه و مسلحانه عمال استعمار بر مدارس دینی که جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن کریم و احکام سازنده اسلام سر و کاری ندارند، و شکستن سر و دستها و در و پنجرهها و کوبیدن تا سرحد مرگ و پرتاب کردن جوانان بیپناه را از پشت بامها (به جرم اظهار عقیده بر خلاف حزب شاهی و به جرم سوگواری برای مقتولین 15 خرداد) که به حَسَب نقل بعض مطبوعات خارجی، عدد مقتولین به 45 نفر و عدد مجروحین بسیار است که در بیمارستانها پذیرفته نشدهاند؛ و بیش از سیصد نفر در زندانها به سر میبرند که سرنوشت آنها معلوم نیست. این است وضع کشور مترقی! این است معیار دموکراسی شاه! این است حال مملکت آزادمردان و آزادزنان! تاسف از وضع مطبوعات ایران که مستقیماً زیر نظر سازمان [ساواک] اداره میشوند، و هر چه دیکته کنند مینویسند و هر تهمتی خواستند به هر مقامی میزنند. ولی با همه مصیبتها، بیداری ملت مایه امید است. مخالفت دانشگاههای سرتاسر ایران- به حَسَب اعتراف شاه- و مخالفت علمای اعلام و طبقه محصلین و طبقات مختلف ملت با همه فشارها و قلدریها، طلیعه به دست آوردن آزادی و رهایی از قید استعمار است. شرکت نکردن ملت غیور در حزب فرمایشی [رستاخیز] و انتخابات خائنانه، نمونه بیداری و پیروزی است. اینجانب به ملت بزرگ عزیز ایران پس از تسلیت در این مصیبتهای دلخراش و تسلیت در اهانت به قرآن کریم و حریم اهل بیت طهارت- علیهم السلام- و تسلیت در واقعه 15 خرداد 42 و هفده خرداد 54، تبریک میگویم بر این روشنفکری و آزادمنشی! تبریک میگویم بر طلوع صبح آزادی و قطع ریشه استعمار و عمال خبیث آن! سلام من بر مقتولین و مصدومین 15 خرداد! سلام من بر مصدومین و مظلومین هفده خرداد! سلام من بر طبقات اهل علم و خطبای محترم! سلام من بر جوانان غیرتمند دانشگاههای ایران! سلام من بر مومنین و مسلمین سراسر کشور که با عدم شرکت در حزب تحمیلی و انتخابات غیر قانونی مشت محکم بر دهان یاوهسرایان زدند و وفاداری خود را به اسلام و مسلمین ثابت کردند! سلام من بر زندانیانی که در راه هدف مقدس اسلام در زیر شکنجه به سر میبرند! سلام من بر جوانان و دانشجویان غیرتمند ایرانی خارج کشور که با کوشش ارزنده خود، به اسلام و برادران مُسْلِم خود خدمت میکنند و فجایع استعمار و عمال آن را برملا میکنند. من در این لحظههای آخر عمر، نگرانیهای فراوان دارم. خوف از آن دارم که این شخص [محمدرضا پهلوی] که با هر حیلهای متشبث شد مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بیش از این مبتلای به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بیش از این به خاک و خون کشد و با تهمت «مرتجع سیاه» و «بیوطن سرخ»، علمای اسلام و دانشمندان و روشنفکران را قتلعام کند. به خداوند متعال از شرّ عناصر خبیثه پناه میبرم و قطع ایادی اجانب را مسالت مینمایم.»
منبع: صحیفه امام، ج3
تعداد بازدید: 947