12 تیر 1397
روحالله محمدصادق
آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی به خاطر جایگاه بالایی که در نهضت اسلامی داشت، از دید آمریکاییها پنهان نبود. در سندی از اسناد لانه جاسوسی آمده است: «بهشتی هیکل بزرگ و ریشی بلند و ردای گشادی دارد و حالت چهره و ذهن زیرکش انسان را تا حدودی به یاد اسقف اعظم ماکاریوس میاندازد. او که به وضوح سیاستمداری خبره است، میداند چگونه از بیان جزئیاتی که مایل نیست ذکر شود طفره برود و حرف خودش را بزند. زبان انگلیسی را خوب میداند و فقط گاه از واژههای آلمانی استفاده میکند (به دلیل آنکه 7 سال امام جماعت مسجد هامبورگ بوده است). بهشتی آشکارا یک متفکر قوی و روشمند و یک مدیر قوی است...»[1]
در سند دیگری آمریکاییها تعریف از شهید بهشتی را با دیدگاه او در مورد روابط با آمریکا گره میزنند: «بهشتی اعتماد به نفس فوقالعادهای از خود بروز میدهد، خصومت ظاهری نشان نمیدهد، ولی در امر بهبود روابط آمریکا و ایران، او بار اصلی را به دوش آمریکا میگذارد.»[2]
همچنین در سند دیگری این موضوع با بیان دیگری آمده است: «بهشتی شخصیت مؤثر و گیرایی میباشد. مطمئناً… از لحاظ فکری و عقلی هم مؤثر و گیرا است. او با اعتماد به نفس فوقالعاده و به طور آرام و شمرده و انگلیسی خوب، صحبت میکند. رفتار او در تمام مدت آرام و غیر احساسی بود. به نظر میرسید که او سعی داشت به ما بفهماند که بهبود روابط بیشتر به نفع آمریکا بوده تا به نفع ایران. ایران انقلابی... به هیچ وجه به آمریکا وابسته نخواهد بود.»[3]
از دید آمریکاییها در زمان حضور امام خمینی در پاریس، نماینده اصلی ایشان در ایران شهید بهشتی بود: «در رابطه با موضوع سازمان [آیتالله] خمینی در داخل ایران... رهبر واقعی سازمان سیدمحمد بهشتی... است، که جنبش را هدایت میکند و رابط اصلی با پاریس میباشد. آیتالله طالقانی، آیتالله رفسنجانی و آیتالله منتظری رهبران اصلی افتخاری هستند. ولی قطعاً شکی وجود ندارد که بهشتی و گروه او متشکل از ملاهای جوانتر و همکاران غیر روحانی... کار اصلی را انجام میدهند. بازرگان رهبر افتخاری مهمی است ولی یک سازمانده واقعی نیست.»[4]
در مورد مشی سیاسی آیتالله بهشتی هم آمریکاییها میگویند: «[آیتالله] خمینی و دستیاران نزدیک او مثل دکتر بهشتی آرزومند تنبیه تبهکاران گذشته بوده و قصد بازگشت به اسلام اصیل مکتبی دارند...»[5]
در مورد حزب جمهوری اسلامی که به رهبری شهید بهشتی تشکیل شد هم آمریکاییها نظر دارند: «در حالیکه این حزب به نظر نمیرسد که بر اساس موازین غربی یک حزب سیاسی باشد، با این وجود یک ذات سیاسی است که از طریق دستگاه روحانیت عمل میکند... ما این گروه را به عنوان تنها گروهی که هنوز میتواند تودههای جنوب تهران را متشکل کند و آنها را به خیابان بکشاند میبینیم.»[6]
شهید بهشتی هم در مورد آمریکاییها و سیاستهای آنها در ایران نظراتی داشت که به صورت مستقیم و غیرمستقیم آنها را بیان میکرد: «[بهشتی] به طور خاص پیشنهاد کرد که دولت آمریکا با قطع کلیه مناسبات خود با رژیم شاه دوستیاش را با حکومت اسلامی جدید ایران به اثبات برساند.»[7] او همچنین به آمریکاییها میگوید: «مردم ایران... به خوبی میفهمند که آمریکا شاه را در همه این سالها بر سر قدرت نگه داشت.»[8]
شهید بهشتی در مورد شرط ایران برای رابطه مناسب با آمریکا و شوروی میگوید: «ایران میخواهد که دنیای خارج به ضدانقلابیون کمک نکرده و در امور داخلی ایران دخالت نکند. ما چیز بیشتری نمیخواهیم، نه از آمریکا و نه از شوروی. روابط ما با شوروی باید مانند دو همسایه عادی باشد. آنها نباید دخالت کنند و نباید توقعات بهخصوصی از ما داشته باشند.»[9] به صورت خلاصه آمریکاییها نظر شهید بهشتی در مورد رابطه ایران و آمریکا و شروط وی را اینگونه بیان میکنند: «او سه زمینه اصلی مشکلات را برشمرد. اول مسئله شاه بود. او پنجاه سال تباهی را بر ملت ایران تحمیل نموده و هماکنون احساسات عمومی بر علیه او خیلی شدید میباشد. لذا ایران نمیتواند تحمل کند که آمریکا و یا هر کشور دیگری از او حمایت کند... انتقاد دوم او در زمینه قراردادهای تجاری بود. نظر او بر این دلالت داشت که با توجه به انقلاب، برخورد با مسایل تجاری نباید فقط در جنبههای عادی تجاری محدود شود، بلکه دیدگاه سیاسی نیز باید در نظر گرفته شود. او شنیده بود که مقدار زیادی از وجوه ایران در آمریکا توسط دادگاهها مسدود شدهاند. ضرورت دارد که دولت آمریکا با کمک برای حل این مشکلات حمایت خود را از ایران نشان دهد... نگرانی سوم او در زمینه قطعات یدکی نظامی و تجاری بود... او... میدانست که قطعات یدکی به مقدار و سرعت لازم توسط آمریکا فراهم نمیشود.»[10]
در نهایت دیدگاه جالبی از شهید بهشتی نسبت به اقدامات آمریکاییها در ایران بیان میشود که ماهیتی شبیه به پیشبینی دارد: «اقدام برای کودتا بسیار محتمل است، او گفت که اگر چنین امری پیش آید آمریکا مسئول شناخته خواهد شد، چون آمریکا دارای نقش گستردهای در رابطه با ارتش ایران بوده است. بهشتی در رابطه با این موضوع به گونهای صحبت نکرد که نشان دهد تصور میکند تلاش برای انجام یک کودتا موفق خواهد بود بلکه میگفت چنین اقدامی به هیچ وجه موفق نخواهد شد و هرگونه اقدام مشابه، مشکلات جدی برای آمریکا در ایران ایجاد خواهد کرد.»[11]
در اسناد به دست آمده از سفارت سابق آمریکا در تهران نظر سایر افراد سیاسی نیز در مورد شهید بهشتی آمده است. عباس امیرانتظام در مورد آیتالله بهشتی به آمریکاییها میگوید: «حزب جمهوری اسلامی به رهبری آیتالله بهشتی قویترین گروه خواهد شد. این مسئله انتظام را آزار میدهد.»[12]
ناصر میناچی در مورد گروه اصلی در انقلاب به آمریکاییها میگوید: «روحانیت گروه اصلی بودهاند و سازمان روحانیت چرخهای اصلی حرکت خواهد بود. رهبر آنها، آیتالله محمد بهشتی است.»[13]
همچنین آمریکاییها در سندی در مورد نظر سفیر شوروی در مورد امام، شهید بهشتی و بنیصدر مینویسند: «وینوگرادوف چهار بار با [آیتالله] خمینی دیدار داشته است. او آیتالله را فردی بسیار پاکدامن... وصف کرد... به نظر وینوگرادوف بهشتی زیرک ترین و سیاستمدارترین فرد از میان رهبران دینی بود. بنیصدر فقط شایستگی آن را داشت که برایش ابراز تنفر شود.»[14]
در اسناد سفارت آمریکا به سایر دیدگاههای سیاسی شهید بهشتی نیز اشاره شده است. وی توجه به اصول انسانی را برای تمامی افراد و حتی آمریکاییها لازم میدانست.[15] در مورد آزادی گروههای سیاسی غیر اسلامی نظری شبیه به شهید مطهری داشت: «بهشتی در پاسخ به این سوال که نفوذ کمونیستها و چپگرایان را چه اندازه ارزیابی میکند، گفت آنگونه که در اولین اساسنامه حزب جمهوری اسلامی آمده است، این گروهها آزادی کامل خواهند داشت، و این آزادیها فقط زمانی محدود میشود که معلوم گردد گروههای ایرانی وابسته به خارجیان هستند و یا به نفع آنها کار میکنند، فرقی نمیکند که جناح راستی باشند یا چپی.»[16]
همچنین رمز پیشرفت کشور را در خود ایرانیان میدانست: «او گفت که هدف ما این بوده و خواهد بود که ایرانی بسازیم که حاضر است پس از شناسایی دشمن از سوی رهبری، بجنگد و از خود دفاع کند. بهشتی ادامه داد که نسل کنونی ایرانیها بسیار منضبط است، که پیروزی انقلاب نیز شاهدی بر این مدعاست. داریم به آنها همبستگی با یکدیگر را برای حفاظت از کشور در مقابل تهدیدهای خارجی ناشی از وضعیت جغرافیایی و تاریخ گذشتهمان، میآموزیم.»[17]
شهید بهشتی در مورد اهداف انقلاب میگوید: «هدف ما ایجاد نظم سالم و روابط سالم در داخل ایران و با جهان خارج میباشد. انقلاب سخت تلاش میکند که جهت خود را حفظ کند ولی هنوز به اهداف خود نائل نشده است. طبیعتاً ایران میخواهد روابط انسانی سالمی با تمام ملتها داشته باشد، مشروط بر اینکه خارجیان مسئله روابط انسانی عادلانه را محترم شمارند.»[18]
همچنین در مورد دادگاههای انقلاب اسلامی مینویسد: «دادگاههای انقلاب برای به مجازات رساندن دشمنان ملت در گذشته و افراد ضدانقلاب کنونی فعالیت میکنند... بهشتی در پایان پاسخهایش اشاره کرده که انقلاب خونین نبوده است «اما اگر انقلابی خونین نباشد به این معنی نیست که انقلاب کاملی نداشتهایم، اگر شورای انقلابی وجود نداشت تمام افرادی که در حال حاضر زندانی هستند توسط مردم کشته شده بودند.» (نظریه: او این مسئله را برای اثبات حقانیت محاکمههای انقلابی ذکر نمود.)»[19]
شهید بهشتی رمز ماندگاری انقلاب را حمایت توده مردم از آن میداند: «بهشتی مدتی را صرف توضیح و تأکید بر حمایت تودهای مردم از انقلاب ایران نمود. این حمایت... حمایت عظیمی بوده و این توده شرکتکننده انقلاب برای اثبات حقانیت و حمایت از اهداف انقلاب در ایران کافی است. رهبری انقلاب بر چنین حمایت عظیمی اتکا دارد و این حمایت از انقلاب قدرت و پیروزی انقلاب را علیرغم گزارشات و شایعات در مورد توطئههای وسیع... تضمین میکند.»[20]
همچنین قانونمداری و تکیه بر فعالیتهای مدنی و جمهوری نیز در نظرات وی وجود داشت: «دکتر بهشتی در مصاحبهای... دولت و نخستوزیر بازرگان را به خاطر کوتاهی در اجرای لایحهای درباره تشکیل شوراهای محلی سرزنش کرد. به نظر بهشتی شورای انقلاب... قبل طرحی درباره تشکیل شوراها در سطوح شهرها، بخشها و روستاها تصویب کرده بود. بهشتی گفت دولت دکتر بازرگان در اجرای این طرح یا به علت سهلانگاری عمدی یا به دلیل ضعف کلی اداری کوتاهی کرده است.»[21]
پینوشتها:
[1] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 222، سند شماره 112، 19 مارس 1979-28 اسفند 1357.
[2] همان، ص 712، سند شماره 359، 29 اکتبر 1979-7 آبان 1358.
[3] همان، ص 715، سند شماره 359، 29 اکتبر 1979-7 آبان 1358.
[4] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 129، سند شماره 0066، 2 ژانویه 1979- 12 دی 1357.
[5] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، صص 154 و 155، سند شماره 23، 11 آوریل 1979- 22 فروردین 1358.
[6] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب ششم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 282، سند شماره 12، 4 خرداد 1358.
[7] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 222، سند شماره 112، 19 مارس 1979-28 اسفند 1357.
[8] همان، صص 220 و 221، سند شماره 112، 19 مارس 1979-28 اسفند 1357.
[9] همان، ص 384، سند شماره 176، 14 می 1979-24 اردیبهشت 1358.
[10] همان، ص 712، سند شماره 359، 29 اکتبر 1979-7 آبان 1358.
[11] همان، ص 714، سند شماره 359، 29 اکتبر 1979-7 آبان 1358.
[12] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب اول، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 550، آگوست 1979- 18 مرداد 1358.
[13] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 334، سند شماره 50، 7 ژانویه 1979- 18 دی 1357.
[14] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 704، سند شماره 354، 24 اکتبر 1979- 2 آبان 1358.
[15] همان، ص 222، سند شماره 112، 19 مارس 1979-28 اسفند 1357.
[16] همان، ص 221، سند شماره 112، 19 مارس 1979-28 اسفند 1357.
[17] همان، ص 220، سند شماره 112، 19 مارس 1979-28 اسفند 1357.
[18] همان، صص 383 و 384، سند شماره 176، 14 می 1979-24 اردیبهشت 1358.
[19] همان.
[20] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دهم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، صص 713 و 714، سند شماره 359، 29 اکتبر 1979-7 آبان 1358.
[21] اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 464، سند شماره 9710، 2 سپتامبر 1979.
تعداد بازدید: 2017