11 مرداد 1397
مجتبی صفدری[1]
همه چیز از خون شروع شد
از رگهایی که ارتباطش با خدا قطع نشد
تو وسیله بودی
خونت در جریان خدا قرار داشت
وقتی مرگ به رگهایت اشاره کرد
از زندگی بالا رفت
آنقدر که تنها میشد به خدا سجده کرد
و دنیا
کوچکتر از آن بود
که به نظرت برسد
لازم بود سرت را بالا بگیری
که از خونت مضایقه نکردی
همه چیز از خون تو آغاز شد
که حاضر نبود مرگ را ملاقات کند
هرچه شمشیرها تیزتر میشد
انتخاب آسانتر بود
دنیا برای تو توجیهی نداشت
و تو برای زنده ماندن
هابیل را مثال بزن
هر خونی به زمین نمیریزد
گاهی به جایی برمیگردد
که از آن برگشته
و ابرهای تاریخ را
از بارانهای انقلابی بارور میکند
کتابهای تاریخ را باز کن
از صفحه کربلا روضه بخوان
امام لایقتر است
به قربان کردن
انقلاب از خون شروع شد
از رگهایی که خونشان سرختر نیست
اما میتواند قطره قطره به دریا منجر شود
لکههای تاریک طاغوت را
از دامن روز پاک کند
شبهای کهنه را
از سر راه نور بردارد
انقلاب راهش را از میان خونهایی باز کند
که با خون تو کلید میخورند
و یکی از روزهای سرد سال را
با شکوفههای خود عجیب خواهد کرد
بهمنماه تاریخ را باز کن
به همه ثابت کنی
هنوز زندهای
حالا عکسی را که با انقلاب گرفتهای
برای فرشتهها پست کن
تا گوشهای از بهشت بگذارند
که تنها راه خون
از آن میگذرد
بعضی از خونها
به مرگ نمیخورند
تو زندهای
و خونهای دیگری که
قطره قطره دریا شده بودند
این شناسنامه انقلاب ماست
و هر بهاری
از لابهلای ورقهای آن رسمیت پیدا میکند
با این سند
هیچ تاریخی
خونت را تحریف نخواهد کرد
همه چیز از خون شروع شد
و هر چه داناتر باشی
خونت انقلابیتر است.
[1] کارشناس ارشد ادبیات از دانشگاه زنجان، آموزگار مقطع ابتدایی در شهر رشت و برگزیده چندین کنگره ملی شعر.
تعداد بازدید: 1112