24 مرداد 1397
مریم رجبی
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی انقلاب اسلامی، آیین رونمایی از کتاب «الف لام خمینی» نوشته هدایتالله بهبودی و چاپ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، عصر دوشنبه 22 مرداد 1397 در سالن همایشهای پژوهشکده فرهنگ هنر و معماری برگزار شد.
نباید نگاه یکجانبه به امام داشته باشیم
سخنران اول برنامه نیکنام حسینیپور، مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب بود. وی گفت: «در زمانهای که در شرق و غرب عالم قدرتهای بزرگ و جنگ سرد وجود داشت، فردی از ایران برخاست که توانست رهبری یک جریان و یک نهضت را به عهده بگیرد. حضرت امام(ره) نگاه دیگری را به جامعه، سیاست، فقه و فلسفه رقم زد. اگر بخواهیم شخصیت سیاسی امام را بررسی کنیم، باید بگوییم امام فقیهی بزرگ، فیلسوفی نوآور، عارفی وارسته و معلمی سترگ برای ما و نسلهای بعد ما بود. ما نباید نگاهمان به امام، نگاه یکجانبهنگر باشد؛ یعنی از این اقیانوس بزرگی که در ظرفیت امام وجود دارد، نباید او را در یک بخش خلاصه کنیم، چه در سیاست که در اندیشه سیاسی با مفهوم ولایت فقیه یک نظریه جدیدی به وجود آورد، چه در حوزه فقه که نوآوریهایی کرد، چه در حوزه عرفان و شعرهای عاشقانه و عارفانه، ما باید نگاهمان به امام این نگاه باشد که او حکیمی جامع و عالمی با آگاهی گسترده به همه علومی که وجود داشت، بود؛ پس در این اقیانوس عظیمی که وجود داشته، همه ما به اندازه ظرف خودمان میتوانیم بهرهبرداری کنیم.»
شخصیت عملی و نظری امام
حجتالاسلام و المسلمین مصطفی پورمحمدی، دبیر کل جامعه روحانیت مبارز، سخنران بعدی مراسم بود. وی گفت: «شخصیت امام به حق کلمه طیب بود، کلمةالله بود، روحالله بود و خدا هم در قرآن مثال میزند که «کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ، مانند یک درخت پاک نهاد که ریشه مستحکمی در اعماق زمین دارد، شاخ و برگهایش در آسمان است، در هر زمان برای هر کسی که از زیبایی و طراوت و میوه این درخت میخواهد بهره ببرد، خدا اذن داده است که کلمه طیب او برای همیشه به همگان خیر برساند.» شخصیت نظری امام فوقالعاده است، امام یک فیلسوف تمام عیار با قامت فیلسوفانه بسیار عمیق و بلند و صاحبنظر، شخصیتی صاحب مسلک در حوزه عرفان است که در عنفوان جوانی، کتابهایی نوشته که کتابهای درسی است، باید آنها را مدرسهای آموخت، مطالعهای نیست، استاد میخواهد که کتابها را آموزش دهد. امام در شرایط خاص و ویژه زمان خودش که فلسفه جزو علوم به نحوی حاشیهای و منزوی محسوب میشد، در قله فلسفی و عرفانی قرار میگیرد، با مشرب اصولی بسیار عمیق و حضور پهلوانانه در عرصه صاحبنامان اصول. زمان امام، نزدیک به زمان بزرگان اصولی معاصر است، اگر به نوعی تاریخ اصول فقه اسلام را ببینید، از اواسط قرن دوازده تا اواسط قرن سیزده، قله اصولیها و شخصیتهای برجسته اصولی است، امام در این عرصه سری بلند میکند و جایگاهی ممتاز به دست میآورد. شخصیت نظری امام در موضوعات مختلف، یک شخصیت برجستهای است، در هر عرصهای جایگاه عالی را احراز کرده، نظریهپرداز است، نقاد است و در جهاتی مؤسس است. امام مستجمع یک حوزه بزرگ نظری است و تجمیع این ابعاد نظری امام، خود حکایت از علو جایگاه نظری، علمی و فکری امام دارد، اما آنچه که از امام، امام ساخته است؛ امام، روی دیگرش هم به اوج طعنه زده است و در اعلا علیین در حوزه شخصیت عملی قرار گرفته است. امام به آنچه باور داشت، عامل هم بود، امام با خودش صادق بود، با خدایش صادق بود، با دانش و معارفش صادق بود، با مردمش صادق بود و این چنین شخصیت امام در ابعاد عملی و ابعاد نظری، قله شخصیتی را رقم زد و هم اکنون ما شاهد این نورافشانی امام در عرصههای مختلف هستیم. هنوز ما در حجاب معاصرت هستیم، هنوز سایه شخصیتی امام، اجازه فهم و درک امام را نمیدهد، زمان باید بگذرد تا این حجاب معاصرت و حواشی زندگی کثرتی جدا شود تا شخصیت امام نشان داده شود. در سیر امامشناسی که در شیعه تعریف میکنیم، تازه باید امام را شناخت، به نظر من این همان گامی است که آقای هدایتالله بهبودی توانست در جهت شناساندن شخصیت عملی و نظری امام و دنیای پیرامونش، با اسناد متقن و بیان جذاب و پرکشش بردارد. این شروع راه ما برای امامشناسی است. امام یک مبداء تاریخ بزرگ است. جمعبندی عرایضم این است که اقتصاد دنیا در حال تحول و دگرگونی بزرگ است، فرهنگ دنیا در حال تغییر و دگرگونی بزرگ است، یک انسان تمدنساز هم عامل این تحولات بود و هم بر موج این تحولات توانست آینده دیگری را برای بشریت رقم بزند، اگر ما انقلاب خمینی بزرگ را خوب بشناسیم و نسل امروزمان را با او بشناسانیم و او را به نسلهایمان بشناسانیم، آینده تحولات جهان در گرو فرازمانی و فراتاریخی فهم امام خواهد بود و نکته جالبی که آقای بهبودی در کتابش گفته این است که امام ناموس زمانه را خوب شناخت.»
سخنران سوم برنامه، حجت الاسلام و المسلمین رسول جعفریان، نویسنده، پژوهشگر و رئیس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود. وی به بررسی کتاب آقای بهبودی و جنبههای تاریخنویسی و زندگینامهنویسی آن پرداخت. سخنران چهارم برنامه علیرضا کمری، نویسنده و پژوهشگر بود. وی گفت: «الف لام در نام این کتاب شاید تلمیحی به حروف مقطعه قرآن داشته باشد و شاید بتوان آن را دلیل بر رمزوارگی و پنهان بودگی موضوعی دانست که وضوح را چندان برنمیتابد. شاید موضوع فراتر از کلمه و کلام باشد. الف لام در ابتدای نام این کتاب هم بر پنهان بودگی و هم بر پیدایی صاحب اسم اشارت میکند و البته توامان بودن پیدایی و پنهانی یکی از وجوه زندگی مردان بزرگ و روایتگری در مورد آنها است. زندگینامهنویسی کار سهل و ممتنعی است، خصوصاً درباره کسی که مانند هیچ کس نیست. حضرت امام از نظر شخصیتی مشبهبهی است که شاید دیگران را بتوان اندکی به او مثال زد، اما او مثل خودش است و نمونه و نظیر ندارد.»
هدایتالله بهبودی، نویسنده کتاب الف لام خمینی، پنجمین فردی بود که برای سخنرانی به جایگاه رفت و تنها با گفتن دو جمله از دوستان و آشنایان تشکر کرد و دلیل نوشتن این کتاب را نگرانی از عقبنشینی تاریخ، پریدهشدن رنگ حافظه تاریخی و فراموشی هویت ملی دانست و سپس سخنانش را به پایان رساند.
نامه امام به وزیری
حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، آخرین سخنران مراسم بود. وی گفت: «آقای جعفریان اشارهای به نامه حضرت امام(ره) به مرحوم علیمحمد وزیری داشت و حالا خوب است که من اصل داستان را به عنوان یک خاطره خدمت برادران و خواهران عرض کنم؛ من و آقای سید حمید روحانی زیارتی در قم با هم بودیم، در بخشی از مکاسب هممباحثه بودیم و بعد در جریان یک پرونده من دستگیر شدم، اما او توانست فرار کند و به نجف برود، او آنقدر در نجف ماند تا با امام به ایران برگشت. آقای زیارتی بعد از مدتی که در نجف بود، برای من نامهای فرستاد و گفت که میخواهد کتاب «نهضت امام» را بنویسد و گفت یک نامهای در یزد، خدمت آقای وزیری است، اگر بتوانم به یزد بروم و آن نامه را بگیرم و برایش بفرستم، خیلی خوب میشود. من نه آقای وزیری را میشناختم و نه تا به آن لحظه به یزد رفته بودم. از آن جایی که من در رفسنجان به منبر میرفتم و در منزل حاج شیخ عباس پورمحمدی (عموی مصطفی پورمحمدی) اقامت داشتم، به او زنگ زدم و پرسیدم که شما در یزد آشنایی دارید که من نزد او بروم و بتوانم نامه را بگیرم؟ او گفت: داماد آقای وزیری که مسئول کتابخانه هم هست، رفیق من است، شما نزد او بروید و بگویید که پورمحمدی من را فرستاده است، من هم با او تماس میگیرم. من به یزد رفتم، با تلاش کتابخانه و آقای وزیری را پیدا کردم و شب در منزل او ساکن شدم. آقای وزیری سید و روحانی محترمی بود که تمام درآمدش را صرف احداث یک کتابخانه قوی و جامع و خوب در آن زمان کرده بود که امروز هم به کتابخانه مرحوم وزیری در یزد معروف است. زمانی که من به منزل او رسیدم، او در بستر بود، شاید همان بیماری بود که منجر به فوتش شد. داماد او، مادرخانمش که پیرزنی محترم بود را صدا زد و گفت که کتاب خاطرات آقای وزیری را میتوانی بیاوری که فلانی نگاهی بیندازد؟ آن پیرزن رفت و از صندوقخانه این دفتر خاطرات را آورد که قطرش تقریباً به اندازه قطر کتاب الف لام خمینی بود. این کتاب، خاطراتی بود که مرحوم وزیری جمع میکرد و جالب است که زمانی آقای وزیری یک جوان در قم و امام هم یک روحانی جوان در قم بودهاند. وزیری به هر مدرس یا فاضلی که میرسید، میگفت که یک یادگاری یا خاطره برایش بنویسد. او تمام اینها را جمع کرد و این مجموعه یک کتابی شد که در آن از هر دری سخنی به امام میرسید و آدم اگر بخواهد عظمت و نگاه امام را نسبت به مسائل درک کند، همین کافی است که نامهای که امام در آن دفتر دارد، با اعلامیههایی که مینوشت و ما چاپ میکردیم، یکی است. امام در آن دفتر نوشته است که «قُل اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِلّهِ مَثنی و فُرادی، به پیغمبر بگو که برای خدا قیام کنید، چه جمعی و چه به تنهایی». قیام برای خدا نیست که فردی بیشعور بر سرنوشت کشور حاکم شده است، قیام برای خدا نیست که به ساحت مقدس امام صادق(ع) توهین میشود و فریادی بلند نمیشود.» یک صفحه مفصل نوشته و در نهایت گفته «آقای محترم بهتر نبود به جای اینکه به علما مراجعه کنید و خاطرات جمع کنید، همه علما را جمع میکردید، ید واحده میشدید و برای خدا قیام میکردید؟» این نامه امام بود که در دفتر آقای وزیری است و متنش در کتابها آمده است. شخصیتی مانند امام را شناختن و معرفی کردن سخت است. امام دارای شخصیتی جامع و در عین حال جمع اضداد بود.»
حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری در مورد کتاب الف لام خمینی گفت: «من مقداری از کتاب آقای بهبودی را خواندم، قلم بسیار زیبا، روان و جذابی داشت و از طرفی روغنداغ ماجراها را زیاد نکرده، متن تاریخ را مستند آورده، کدها را هم داده و در ابعاد مختلف به زندگی امام هم اشاره کرده است. آقای بهبودی ابعاد وجودی، فقهی، عرفانی و درسهای اخلاقی امام را بسیار زیبا آورده است.»
آنها فرزندان ما هستند
حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری ادامه داد: «امام آنقدر هوشمند و عاقل بود که اگر انسان جز برای خدا کار کند، اینگونه بار نمیآید. من در نوفل لوشاتو به خدمت امام رفتم، من طلبهای تند و تیز و انقلابی بودم، به او گفتم زمانی که من داشتم میآمدم، عدهای از جوانان پیغامی داشتند و اجازهای میخواستند، پرسید: چه شده است؟ عصر بود و فرصتم نیز کم بود، سه تا چهار روز به راهپیماییهای تاسوعا و عاشورای معروف نمانده بود، گفتم که تعدادی از جوانها گفتهاند که اگر از خانهای صدای اللهاکبر بلند شود، آن خانه را به گلوله میبندند و تانکها میآیند، اجازه دهید که ما تعدادی از تانکها و ریوهایی که آنها در آن مستقر هستند را منفجر کنیم. امام اندکی فکر کرد و سپس سرش را بلند کرد و گفت: نمیتوانم، اجازه را نمیتوانم. من دوباره جریان را توضیح دادم و روغنداغش را زیاد کردم، امام از من پرسید که چه زمانی به ایران برمیگردم؟ گفتم: فردا، گفت: قبل رفتن نزد من بیا. من خوشحال شدم و با خودم فکر کردم که امام حرفم را قبول کرده است، روز بعد به دیدار رفتم و امام گفت که من بسیار فکر کردم، نمیتوانم؛ زیرا این سربازان و نظامیهایی که در آن تانکها و ماشینها نشستهاند، فرزندان ما هستند، این حرف امام من را منقلب کرد.
من یک روز در مدرسه علوی خدمت امام رسیدم، صبحها آقایان و عصرها خانمها برای ملاقات میآمدند. من دیدم که خانمها میآیند، جمعیتشان هم زیاد است، چادر به سر دارند و ما هم نمیتوانیم آنها را تفتیش کنیم. روز اول ششصد نفر از شدت فشار غش کرده بودند، روز دوم ما نگران امنیت امام شدیم، زیرا زیر چادر کیف داشتند. ما جرأت نکردیم که به امام بگوییم از نظر امنیتی مشکل وجود دارد، من رفتم و به امام گفتم که خانمها میآیند، غش میکنند، میافتند و نامحرم زمانی که میخواهد آنها را به بیرون ببرد، دست و صورتشان را میبیند، مشکل است، اجازه دهید که خانمها برای دیدار نیایند، امام همانطور که نشسته بود، به نشانه رد حرف من، دستش را تکان داد، اما دید که من قانع نشدم، گفت: شما گمان میکنید که شاه را اعلامیه من و شما بیرون کرده است؟ همینها بیرون کردهاند.
امام در عین حال روشنفکر بود، با خرافات و موهومات مخالف بود. یک روز دیدم یک سید معمم به همراه شخص دیگری آمدند، رنگپریده و مضطرب بودند، میخواستند موضوعی را خصوصی بگویند. آنها گفتند که ما در علوم غریبه هستیم، سحر و باطل سحر. امام را سحر کردهاند و اگر همینطور پیش برویم، در همین روزها ذوب میشوند! و کم کم از بین میروند و ما باطل سحرش را پیدا کردهایم، اما باید به خود امام بگوییم. به قول ما طلبهها «احتمال ضعیف اما محتمل قوی!» من نگران شدم و خدمت امام رفتم، امام نشسته بود و من ماجرا را تعریف کردم و گفتم شما را سحر کردهاند و آنها باطل سحر را آورده و باید به خود شما بدهند، امام همانطور که نشسته بود، سرش را بلند کرد، یک لبخندی زد و گفت که به آنها بگو که من خودم باطل سحرم... امام در اوج عاطفه بود و بیخود نیست که ده سال رهبر انقلاب باشد، هر ده سال جنگ باشد، مردم شهید بدهند، در صف بایستند و با کوپن زندگی کنند، بمباران شوند و بچههایشان را نیز به جبهه بفرستند، اما در عین حال عشق بورزند.»
تعداد بازدید: 3528