01 مهر 1397
مریم طحان
اگر آذربایجان را پیشرو مبارزه در انقلاب بدانیم بیشک مسجد شعبان خط مقدم آن است؛ مسجدی که هر تبریزی آن را به خوبی میشناسد. خیابان تربیت که هماکنون کارکرد فرهنگی و اقتصادی دارد در ابتدای خود در نزدیکی عمارت تاریخی ساعت، مسجدی را جای داده که در ایجاد شور و شعور انقلابی مردم علیه حکومت پهلوی و جریانات و حوادث تاریخی ـ سیاسی نقش فعالی را ایفا نموده است.
خیابان تربیت در محدوده مرکز شهر تبریز، از جمله خیابانهای مهمی بود که حکومت پهلوی برای آن برنامههای خاصی داشت. حضور بازار و مساجد متعدد در آن و بازاریان که در طول تاریخ حماسهسازان مهمی بودند و در واقع میتوان گفت بازار در تسخیر انقلابیون بود، سبب شده بود تا حکومت، در جهت مبارزه با اسلام و نمادهای اسلامی، مراکزی چون مشروبفروشیها و قمارخانهها را در آنجا بگمارد.
مسجد شعبان در خیابان تربیت و در همسایگی مراکز فساد بود اما به برکت حضور آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی توانست نقش انقلابی خود را ایفا کرده با جذب مردم تبریز حوادث شگرفی را در تاریخ انقلاب اسلامی ایران رقم بزند.
از همان ابتدای قیام امام خمینی(ره) در سال 1342، مسجد شعبان فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. امام خمینی(ره) در روز 22 اسفند 1341 طی پیامی اعلام کردند که امسال عید نداریم و عزای عمومی است و به مردم نیز اعلام خطر کردند.[1] آیتالله قاضی طباطبایی، پیام امام مبنی بر تحریم عید نوروز را در مسجد شعبان به اطلاع مردم تبریز رساند. همچنین به همت وی، اعلامیههای امام خمینی(ره) و سایر علما که مربوط به همین قضیه بود، منتشر و توزیع شد.[2]
آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی چهارشنبهها در مسجد شعبان منبر میرفت و از عقاید سخن میگفت و به گزارش ساواک بر بالای منبر مطالب تحریکآمیز ایراد میکرد.[3] اعلامیه تحریم نوروز 1342 را هم در یکی از همین مجالس قرائت کرد.[4]
بعد از وقایع مدرسه فیضیه قم، لحن منبر آیتالله قاضی طباطبایی تغییر کرد و مسائل روز را هم برای مردم مطرح میکرد؛ به همین نسبت مردم بیشتری هم به مسجد شعبان روی آوردند.[5]
شیوه اطلاعرسانی به مردم تبریز از وقایع رخداده در کشور بهویژه در پایتخت، همچون خیلی از مناطق دیگر، چاپ و پخش اعلامیههایی بود که از تهران، قم و نجف میرسید. مرکز تکثیر اینگونه اعلامیهها در تبریز، مسجد شعبان بود که با کمک جوانان و هدایت آیتالله قاضی طباطبایی صورت میگرفت.[6] ساواک از دو نفر به نامهای حسن فرهادی و قاسم محمدی که نوحهخوان بودند به عنوان کسانی که در توزیع اعلامیههایی با عکس امام خمینی(ره) در مسجد شعبان فعال بودند نام میبرد.[7]
ماه محرم سال 1342 از راه رسید و از آنجایی که آیتالله قاضی طباطبایی به جز مسجد شعبان در مساجد دیگر تبریز نیز سخنرانی میکردند قرار شد حسن ناصرزاده در مسجد شعبان بر منبر برود که سخنان او نیز مورد توجه مردم و مأموران ساواک بود.[8]
بهطور کلی در ایام برگزاری مراسم سوگواری، مسجد شعبان خیلی بیشتر از گذشته زیر نظر توأمان مأموران ساواک و شهربانی قرار داشت.[9] با این حال سخنرانان مسجد هیچگاه سکوت اختیار نکردند. بهطور نمونه بعد از قیام 15 خرداد 1342 آیتالله قاضی طباطبایی بر بالای منبر اظهار داشت که: «دولت مردم را به مسلسل بسته، روزی خواهد رسید که مردم انتقام خود را خواهند گرفت. به ما نام گذاشتهاید که ارتجاع سیاه هستیم ما ارتجاع سیاه نیستیم شما استعمارگر هستید.»[10] بعد از حادثه 15 خرداد، سلسله سخنرانیهای ضد حکومتی او بر بالای منبر مسجد شعبان تندتر شد و مأموران ساواک و شهربانی نیز مرتب گزارش این سخنرانیها را برای مرکز ارسال میکردند.[11]
آیتالله قاضی طباطبایی بر منبر مسجد شعبان، مسلمانان را به جهاد تشویق میکرد، البته نه فقط جهاد با شمشیر و سرنیزه؛ بلکه جهاد با مال و پول و ایستادگی در مقابل ظلم. او ضمن ایراد این سخنان به تیرباران طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی در سال 1342 اشاره کرده و مقاومت و شجاعت آنها مقابل ظلم را ستود.[12] همچنین در سخنرانی دیگری گفت: «حکومت جبار بداند چنانچه آقای خمینی آزاد نشود مسلمانان ایران برای آزادی ایشان دنیا را زیر و رو خواهند کرد.»[13]
آیتالله قاضی طباطبایی وقتی بر منبر مسجد شعبان مینشست سخنانش را فقط به موضوعات داخل ایران محدود نمیکرد. به طور نمونه بررسی مواضع دولتهای شوروی و آمریکا در قبال ایران و عملکرد منافقانه آنها، از جمله سخنرانیهای جالب او بود.[14] همچنین مردم را نسبت به مواضع مردم فلسطین آگاه میکرد.[15]
آیتالله قاضی طباطبایی در پی آزادی امام خمینی(ره) در سال 1343 برای دیدار با ایشان، بدون اجازه از ساواک از تهران به قم رفت که دستگیر و به زندان قزلقلعه منتقل شد. در پی حمله قلبی او در زندان، حکومت از ترس پیآمدهای غیر قابل پیشبینی در تبریز که به دنبال فوت او رخ میداد، وی را آزاد کرد. آیتالله قاضی طباطبایی نیز پس از ماهها بازداشت و دوری از تبریز در مسجد شعبان بر منبر رفت و گفت: «جهاد ما مسلحانه نیست بلکه لسانی و قلمی میباشد و در این راه از حبس و تبعید و شکنجه و قزلقلعه نباید هراس داشته باشیم.»[16]
البته سخنرانیهای هفتگی او در شبهای پنجشنبه در مسجد شعبان خیلی ادامه نیافت، چرا که اینبار حکومت با طرح موضوع معالجه او در تهران که موجب میشد مردم تبریز شورش نکنند، او را ابتدا از تبریز به تهران منتقل کرد و چون از این کار نتیجه نگرفت بلافاصله بعد از عمل جراحی، او را به عراق تبعید کرد.[17] به زعم ساواک، با این تدبیر مسجد شعبان دچار رکود میشد، ولی چراغ این مسجد جهت روشنگری مردم هیچگاه خاموش نشد.
با وجود اینکه امام جماعت مسجد شعبان در تبعید به سر میبرد، بعد از تبعید امام خمینی(ره) به ترکیه در 13 آبان 1343، کنترل شدید ساواک بر مسجد شعبان حاکم شد[18] چرا که در نبود آیتالله قاضی طباطبایی باز هم مسجد به فعالیت خود ادامه میداد. او علاوه بر سخنرانی در مسجد شعبان در تلاش بود جهت تشویق مردم به مقابله با حکومت پهلوی از سخنرانان زبده برای سخنرانی در مسجد شعبان دعوت به عمل آورد.[19]
آیتالله قاضی طباطبایی یک بار هم در دی 1347، زمانی که سخنرانیاش در مسجد شعبان، پیرامون جنایات اسرائیل و روابط مخفی شاه و صهیونیستها به پایان رسید توسط ساواک دستگیر و اینبار به بافت در استان کرمان تبعید شد.[20]
آیتالله قاضی طباطبایی هرگاه از تبعید یا زندان بازمیگشت دوباره بر منبر مسجد شعبان مینشست و به سخنرانیهای روشنگرانه خود ادامه میداد. وقتی از بافت کرمان به زنجان تبعید و سپس به تبریز بازگشت اعلام کرد که شبهای یکشنبه در مسجد شعبان اقامه نماز خواهد کرد.[21] تلاشهای مبارزاتی او در مساجد تبریز به ویژه مسجد شعبان به گونهای بود که ساواک تبریز به آیتالله قاضی طباطبایی لقب «خمینی آذربایجان»[22] داده بود.
آیتالله قاضی طباطبایی همچنین در سال 1352 با کمک جمعی از انقلابیون تبریز اقدام به بازسازی مسجد شعبان کرد و آن را برای مبارزه با حکومت پهلوی به سنگری مستحکم تبدیل نمود.[23]
با ورود به دهه 50، مسجد شعبان نیز بر وسعت فعالیتهای خود افزود. بیشترین کارکرد مسجد شعبان، چاپ و تکثیر اعلامیههای امام خمینی(ره) بود. برگزاری برنامههای سخنرانی چهرههای شاخصی از تهران و قم و نیز جلسات خصوصی و نیمهخصوصی فعالان انقلابی به منظور هدایت فکری جریان انقلاب و پرهیز از سوق یافتن نیروهای جریان مسلمان به سمت گروههای التقاطی از جمله دیگر نقشهای مهم مسجد شعبان در مبارزات انقلاب اسلامی در تبریز بوده است. برنامهریزی برای برگزاری راهپیماییهای عمومی در تبریز هم در مسجد شعبان انجام میشده است.
مهمترین اتفاق و حادثهای که در تبریز به وقوع پیوست، در مسجد شعبان برنامهریزی و هدایت شد. سال 1356 شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی و چاپ مقاله توهینآمیز در روزنامه اطلاعات به امضای رشیدی مطلق، سرآغاز جریانات متعددی در کشور شد. مردم قم در اعتراض به مقاله توهینآمیز به خیابانها ریخته، علیه حکومت پهلوی تظاهرات کردند که این اعتراض توسط نیروهای حکومتی به خاک و خون کشیده شد و مردم ایران را عزادار کرد. مردم شهرهای مختلف نیز ساکت ننشسته، تصمیم گرفتند در حمایت از اقدام مردم قم، با برگزاری مراسم ترحیم شهدا به قیام امام خمینی(ره) آری بگویند؛ مردم تبریز نیز یکی از حماسهسازان در این واقعه بودند.
قیام 29 بهمن تبریز یک حرکت سرنوشت ساز و بسیار مؤثر در تاریخ انقلاب اسلامی است. پس از واقعه 19 دی قم در سال 1356 با صلاحدید آیتالله قاضی طباطبایی تصمیم بر این شد که مراسم اربعینی برای شهدای قم در تبریز برگزار شود؛ اما تأکید بیشتر بر روی این مسئله بود که «این مجلس اربعین نباید یک مجلس عادی و معمولی باشد، بلکه باید حرکتی را آغاز کنیم و به این شکل نفرت و انزجار مردم تبریز را از رژیم طاغوت به دنیا اعلام کنیم.» در جلسات متعدد با حضور آیتالله قاضی طباطبایی و مردم انقلابی تبریز، راجع به این موضوع صحبت شد، نیروهای انقلابی سازمان یافتند و حتی محل شرکت دستهها و نحوه هدایت مردم و... برنامهریزی شد. پیشزمینههای این قیام در مسجد شعبان که پایگاه انقلابیون بود شکل گرفت. هر شب مردم در این مسجد تجمع میکردند و یکی از روحانیون مبارز به منبر میرفت و با حضور آیتالله قاضی طباطبایی به افشاگری علیه حکومت پهلوی میپرداخت و در کنارسخنان خود، اعلامیههای امام خمینی را نیز برای مردم قرائت میکرد. تعداد مردم به قدری بود که در مسجد جا نمیشدند و تجمع به بیرون مسجد هم کشیده میشد. البته نیروهای ساواک هم بین مردم حاضر بودند و در مسجد نفوذ میکردند تا گزارش مراسم را به مقامات بالا ارسال کنند.[24] بعد از جلسات متعدد در مسجد شعبان، قرار بر این شد که مجلس ختم شهدای قم را در «مسجد قزللی» برگزار نمایند؛ شاید بدان دلیل که مسجد شعبان در این مدت به شدت زیر نظر مأموران امنیتی بود و امکان داشت قبل از برگزاری مراسم در مسجد شعبان را بسته، مانع اجرای مراسم شوند. سلسله جلسات مسجد شعبان جهت برنامهریزی مراسم اربعین شهدای قم به قدری دقیق انجام شد که همه مردم تبریز از اجتماع و اعتصاب روز 29 بهمن اطلاع داشتند و در روز موعود بهجز کارمندان ادارات، بقیه به محل کار خود نرفتند و شهر به حالت تعطیل درآمد.[25]
بعد از قیام مردم تبریز در 29 بهمن و حوادث رخ داده طی آن تا پیروزی انقلاب اسلامی، اگرچه حکومت نظامی بهطور رسمی اعلام نشد اما تبریز عملاً تحت حکومت نیروهای نظامی بود؛ با این وجود خروش مردم ادامه داشت و علاوه بر تظاهرات، هر شب در جلسات ضد حکومتی مسجد شعبان شرکت میکردند که گاه به درگیری نیروهای حکومتی با مردم منجر میشد.[26]
بعد از روز خونین 29 بهمن 1356، گردهمایی بزرگی از سوی دولت جمشید آموزگار در شهر تبریز در روز 20 فروردین 1357 برگزار شد که طی تمهیدات و حتی تهدیدات متعدد، جمعیتی در آن شرکت داشتند. این واقعه خوشایند مراجع و روحانیون و مبارزان تبریزی نبود و اعتراضهایی به دنبال داشت که نمونه بارز آن در مسجد شعبان با سخنرانی شخصی به نام نجفی اتفاق افتاد.[27]
وقتی آیتالله قاضی طباطبایی منبر خود را در 21 اردیبهشت 57 در مسجد شعبان برپا کرد، طبق گزارش ساواک جمعیتی حدود دو هزار نفر در مسجد شعبان حضور داشتند و به خاطر حادثه رخ داده در قم خشمگین بودند. در این جلسه آیتالله قاضی طباطبایی مردم را به آرامش دعوت کرد و اظهار داشت: «از مجتهد ما تا این لحظه دستوری نرسیده...»[28] و اعلام کرد که دیگر به منبر نخواهد نرفت؛ اما زمانی که نیروهای دولتی به مدرسه علمیه بنایی حمله کردند مجدداَ به مسجد شعبان رفته و بر منبر این مسجد رسماَ اعلام کرد که: «کار ما از پخش اعلامیه گذشته و الان موقع قیام است.»[29]
ناراحتی آیتالله قاضی طباطبایی از این حادثه به قدری بود که ساواک گزارش داد این حادثه ممکن است به جاهای باریک بکشد و اعتراض مردم و تظاهرات جدیدی را به وجود آورد. او مجدداَ در مسجد شعبان با صراحت نسبت به این حادثه اعتراض و حتی اعلام کرد که اگر مأمورین از طلاب این مدرسه عذرخواهی نکنند کفنپوش به خیابان میآید.[30]
آیتالله قاضی طباطبایی در ادامه مبارزات خود و همراهی با امام خمینی در خرداد 1357 از یکی از طرفداران امام خمینی به نام «جمال گنجهای» دعوت کرد تا جهت ایراد سخنرانی به مسجد شعبان بیاید.[31] او همچنین به مناسبت سالگرد واقعه 15 خرداد، اعلامیههایی بین نمازگزاران این مسجد پخش کرد که طی آن از مردم خواسته شده بود بازار و مراکز خرید و فروش را تعطیل نمایند؛ با این حرکت در 15 خرداد 1357 بازار تبریز رسماَ تعطیل شد.[32]
در مسجد شعبان، گاه جزواتی به نمازگزاران فروخته میشد، از قبیل «جنگ دیروز و فردا» نوشته مهدی بازرگان، «الفبای فکری حسین(ع)» از محمدرضا صالحی کرمانی و «بحثی درباره ماتریالیسم و کمونیسم» اثر ناصر مکارم شیرازی.[33]
اعلامیههای زیادی هم توسط ساواک در مسجد شعبان کشف میشد. از آنجمله وقتی بود که حادثه خونین دانشگاه تبریز رخ داد. گروهی از روحانیان تبریز (قاضی طباطبایی، عبدالحسین غروی، سید محمدعلی انگجی، عبدالحمید باقری بنایی و سید کاظم دینوری) اعلامیهای نوشته، تنفر و انزجار خود از شهید و مجروح کردن دانشجویان دانشگاه تبریز را اعلام و در سطح شهر توزیع کردند. ساواک این اعلامیه را که بر روی دیوار مسجد شعبان نصب شده بود پیدا کرد.[34] همچنین زمانی که دانشجویان به دلیل تعطیلی دانشگاه نتوانستند برای دکتر علی شریعتی مراسم سالگرد بگیرند، اعلامیهای صادر کردند که در آن مرگ شریعتی را توطئه حکومت پهلوی اعلام کرده و اعلامیه را در مسجد شعبان که محل رفت و آمد اکثر مردم تبریز بود توزیع کردند.[35]
تیر ماه 1357 مسجد شعبان بیش از گذشته نظر ساواک را به خود جلب کرد و آن به خاطر سخنرانیهای حجتالاسلام میرزا عباس سعیدی بود که با طرح مسائل روز، دستگاه حاکمه را مورد انتقاد قرار میداد.[36] بیشتر مستمعین این سخنران در مسجد شعبان، دانشجویان و دانشآموزان بودند که به خاطر سخنان وی و رویکرد انتقادیاش از حکومت، از منبرش استقبال میکردند و این مسئله برای ساواک زنگ خطر محسوب میشد.[37]
سال 1357 به دستور امام خمینی جشن نیمه شعبان برگزار نشد، آیتالله قاضی طباطبایی نیز به دنبال اعلامیه امام در اینباره، اعلام کرد در اعتراض به کارهای خلاف اسلام حکومت پهلوی، به جای جشن و سرور در شهر، فقط مجلس تذکری در مسجد شعبان برپا میشود.[38]
در دورهای که بین طرفداران امام خمینی(ره) و سیدکاظم شریعتمداری در تبریز اختلافی ایجاد شده بود ساواک سعی کرد از فرصت بهدست آمده استفاده کرده و فعالیت هواداران امام خمینی(ره) را محدود کند. در این راستا از سخنرانی سید مهدی موسوی که به دعوت آیتالله قاضی طباطبایی در مسجد شعبان سخنرانی میکرد، جلوگیری و دستور ترک تبریز را برای وی صادر کرد.[39]
محرم سال 1357 منبر مسجد شعبان پذیرای خطابههای عبدالمجید معادیخواه بود که ضمن سخنرانی در مسجد، در برنامهریزی برای برپایی راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا به آیتالله قاضی طباطبایی یاری رساند و نیز پیام امام خمینی(ره) در خصوص حمایت از آیتالله قاضی طباطبایی را که پس از ترور شخصیتی او در تبریز صادر شده بود، بر روی منبر این مسجد قرائت کرد.[40]
پس از معادیخواه، روحانیان دیگری همچون آیتالله سیداسدالله مدنی، از یاران قدیمی امام، که شدیداَ مخالف حکومت پهلوی بود، به دعوت آیتالله قاضی طباطبایی وارد تبریز شدند و در ایام محرم و صفر در مسجد شعبان برای مردم سخن گفتند.[41] در پی سخنرانی حمیدزاده در این مسجد، ساواک اعلام کرد که او خلاف مصالح مملکتی و به طرفداری از امام خمینی(ره) صحبت میکند.[42]
همچنین ساواک گزارش میداد که آیتالله قاضی طباطبایی مردم تبریز را علناَ علیه مقدسات ملی و میهنی تحریک میکند! و در اعلامیههایی که در مسجد شعبان نصب میکند، علاوه بر تحریک مردم، طرز ساخت مواد آتشزا را هم آموزش میدهد! اینها نشانه عصبانیت شدید ساواک از فعالیتهای او بود.[43]
اگرچه در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در اغلب مساجد، مجالس سخنرانی برپا بود، اما مسجد شعبان، به عنوان خطدهنده، حرکت مردم را برنامهریزی و مدیریت میکرد.[44] با فرا رسیدن ماه بهمن، جنب و جوش مسجد شعبان بیشتر شد و روزی نبود که از این مسجد تظاهراتی علیه حکومت پهلوی شروع نشود.[45]
مسجد شعبان که در طول جریان مبارزات مردمی، همیشه میزبان آیتالله قاضی طباطبایی بود، آخرین نماز او بعد از انقلاب را در روز عید قربان سال 1358 شاهد بود؛ بهدنبال خروج او از مسجد شعبان، بعد از نماز عید، گروهک فرقان، آیتالله قاضی طباطبایی را به ضرب گلوله به شهادت رساند.[46]
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام خمینی، ج 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) 1378، ص 156.
[2]. هدایتالله بهبودی، تبریز در انقلاب، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج 1383، ص 69.
[3]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، ج 13، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1378، ص 27.
[4]. تبریز در انقلاب، ص 69.
[5]. رحیم نیکبخت و صمد اسمعیلزاده، زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1380، ص 171.
[6]. تبریز در انقلاب، ص 96.
[7]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، 422.
[8]. تبریز در انقلاب، ص 80.
[9]. همان، ص 122.
[10]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، 73.
[11]. زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 180.
[12]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 50.
[13]. همان، 61؛ زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 190.
[14]. زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 190.
[15]. همان.
[16]. تبریز در انقلاب، ص 124.
[17]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 12. تبریز در انقلاب، ص 125.
[18]. تبریز در انقلاب، ص 127.
[19]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 16.
[20]. همان، ص 12. تبریز در انقلاب، ص 153.
[21]. تبریز در انقلاب، ص 157.
[22]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 389؛ تبریز در انقلاب، ص 182.
[23]. غلامرضا گلی زواره، زندگینامه شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی(ره)، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، دفتر عقل 1388. ص 42؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 23؛ زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 152.
[24]. علی شیرخانی، حماسه 29 بهمن تبریز، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1378، ص 17.
[25]. حماسه 29 بهمن تبریز، ص 49.
[26]. همان، ص 50.
[27]. تبریز در انقلاب، صص 324 ـ 317.
[28]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 433.
[29]. تبریز در انقلاب، صص 345 ـ 344، یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 437.
[30]. تبریز در انقلاب، ص 345، یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، صص 440 ـ 438.
[31]. زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 292.
[32]. همان، ص 293.
[33]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 169.
[34]. تبریز در انقلاب، ص 336.
[35]. همان، ص 346.
[36]. همان.
[37]. همان، ص 348.
[38]. همان، ص 354.
[39]. همان، ص 368.
[40]. همان، ص 435.
[41]. زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، ص 313.
[42]. تبریز در انقلاب، ص 446.
[43]. زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، صص 322 ـ 321.
[44]. همان، ص 325.
[45]. همان، ص 335.
[46]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، ص 17.
منابع:
1ـ بهبودی، هدایتالله، تبریز در انقلاب، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج 1383.
2ـ شیرخانی، علی، حماسه 29 بهمن تبریز، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1378.
3ـ صحیفه امام خمینی، ج 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) 1378.
4ـ گلیزواره، غلامرضا، زندگینامه شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی(ره)، قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، دفتر عقل 1388.
5ـ نیکبخت، رحیم و صمد اسمعیلزاده، زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1380.
6ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوه محراب، شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، ج 13، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 1378.
تعداد بازدید: 1608