12 مهر 1397
جیران قربانی
مست از شکوه حادثه بغضش شراب شد
خونی چکید و لحظه بعد انقلاب شد
از چشمهای آینه دردی صبور ریخت
هر قطره امید به پای غرور ریخت
گلبرگهای باغ ترانه شکوفه داد
پیچید عطر عشق درون دهان باد
دنیا کفن به روی تن انتظار کرد
وقتی غروب فاجعه غم را بهار کرد
فریاد حق به سنگر شوکت رسیده بود
خواب از سر اهالی غفلت پریده بود
مقصد به سوی خانه خورشید بود و بس...
شوکت حضور شانه خورشید بود و بس...
هر نغمهاش قنوت خدای تبارک است
آری قدوم عشق همیشه مبارک است
میراث روزهای خوشیمان امام بود
حجت برای طاعت او هم تمام بود
غفلت اگر که تا به قیامت شهید شد
تکرار این زمانه شیرین بعید شد
از لالههای در دل خون حرف میزنم
از زخمهای عشق و جنون حرف میزنم
این طعنههای گمشده در خواب مُردهاند
بیگانگان از آینهها خاک خوردهاند
دنیا به سمت قبله دشمن نشسته است
آخر چگونه دل به ندامت نبسته است!؟
این مثنوی اگر چه دگر رو به غایت است
هر بیتمان برای شما یک ارادت است
از برکت وجود شما عاشقانهها
طی کرده رو به سوی خدا این زمانه را
اعجاز بینظیر تو پنهان نمیشود
هرگز کسی که پیر جماران نمیشود!
تعداد بازدید: 1238