01 آبان 1397
جواد رضایی
نهضت آزادی از جمله احزابی است که در سالهای قبل از انقلاب اعلام موجودیت کرد و در فعالیتهای سیاسی نیز مشارکت داشت. به دلیل اهمیت این حزب و همچنین رویه آمریکاییها مبنی بر برقراری ارتباط با تمامی دیدگاههای سیاسی موجود در ایران، در این مقاله به بررسی رابطه رسمی و غیررسمی نهضت آزادی با آمریکاییها در قبل از انقلاب میپردازیم.
اولین بار که در اسناد سفارت آمریکا صحبت از کسب اطلاعات از اعضای نهضت آزادی میشود، مربوط به محاکمه اعضای نهضت آزادی در سال 1342 ش است. در این سند اطلاعات محرمانهای راجع به روند دادگاه مهدی بازرگان آمده است که منبع عموما موثقی این اطلاعات را «از یکی از بانیان نهضت آزادی ایران» در تاریخ اول آبان 1342 به دست میآورد. در بخشی از این اطلاعات به استراتژی نهضت آزادی برای دفاع در دادگاه، تلاشهایی مبنی بر برائت مهدی بازرگان و فشارهایی بر طرفداران این گروه سیاسی اشاره شده است.[1]
ارتباط آمریکاییها با اعضای نهضت آزادی به سال 1357 ش برمیگردد. همزمان با اوج گیری نهضت انقلابی مردم ایران، اینبار آمریکاییها به صورت علنی و با توجه به نگرانیهایی که داشتند، به دنبال تحلیل اوضاع سیاسی ایران بودند. اولین این ملاقاتها مربوط به 18 اردیبهشت سال 1357 میشود که جان دی استمپل از سفارت آمریکا با واسطهگری فردی به نام بهرام در رستوران با محمد توکلی صحبت میکنند. آمریکاییها در مورد عضویت توکلی در نهضت آزادی به نظر میرسد اطلاع چندانی ندارند، چون مینویسند: «توکلی به عنوان کسی که تماسهایی با افراد نهضت آزادی دارد و در حقیقت ممکن است خودش هم یک شخصیت مهم نهضت آزادی باشد، به استمپل معرفی شده بود.»
به تعبیر طرف آمریکایی این گفتوگو که اولین گفتوگوی مستقیم یکی از اعضای نهضت آزادی با آمریکاییها بود، «یک ملاقات عجیبی بود که پر بود از سوءظنِ ابراز شده از هر دو طرف؛ ولی همچنین همراه با تمایل به ادامه دادن گفتوگو.» مامور سفارت آمریکا همچنین پیشنهاد میکند که: «گفتوگوها باید به عنوان قسمتی از یک فرآیند مشاهده شود. توکلی سوءظن خود را در مورد انگیزههای ایالات متحده بیان کرد و چندین بار به این سؤال که ایالات متحده امید دارد که چه به دست آورد؟ بازگشت.»
این گفتوگو در حقیقت اقدامی برای شناسایی طرف آمریکایی و سنجش آن بود که آیا اعضای نهضت آزادی میتوانند به آمریکاییها اطمینان کنند یا نه. «توکلی سپس صدایش را پایین آورد و گفت او رهبری عالی نهضت آزادی را خیلی خوب میشناسد، اما گفت خیلی از آنهایی که او میشناسد درمورد انگیزههای آمریکا برای گفتوگو درباره نهضت مظنون هستند ( نظریه: منجمله توکلی). دلایل شما برای گفتوگو با نهضت آزادی چه هستند؟ استمپل با عبارت کلی که میگوید ایالات متحده همیشه درحرکتهای سیاسی و اقتصادی ذیعلاقه است، پاسخ داد. اگر قرار است که سیاست آمریکا بهطور مخلصانه نمایانگر منافع آمریکا باشد، حائز اهمیت است که ما در مورد تمام فرهنگها خصوصاً آنهایی که به پیچیدگی ایران هستند بیش از آنچه که میدانیم شناخت پیدا کنیم.»
در نهایت هم توکلی اظهار میکند که در صورت مثبت بودن بررسیها، امکان ملاقات اعضای اصلی نهضت آزادی با آمریکاییها را فراهم میکند. «توکلی گفت که اگر تحقیقات در مورد استمپل مثبت بود، او آماده خواهد بود که ترتیب ملاقات استمپل با اشخاصی را که به عنوان رهبران جبهه آزادیبخش ملی ( نهضت آزادی) توصیف کرده بود ( منجمله بازرگان) بدهد... توکلی اشاره کرد او در فاصله مناسبی چنانچه همه چیز صحیح باشد، به منزل استمپل تلفن خواهد زد.»[2]
توکلی ترتیب سه ملاقات مهدی بازرگان با استمپل را در خانهای شخصی در محله دروس در تهران میدهد. بر اساس اسناد لانه جاسوسی این ملاقاتها که در فاصله تقریبا یک ماهه انجام شدند، تنها رودرویی بازرگان با اعضای سفارت آمریکا تا پیروزی انقلاب اسلامیبودند.
نماینده آمریکا فضای ملاقات اول را که در 4 خرداد 1357 اتفاق افتاد اینگونه توصیف میکند: «در آنجا من به مهندس بازرگان و دکتر [ یدالله] سحابی... معرفی شدم.... ما خیلی محتاطانه شروع به صحبت و بحث راجع به سیاست در ایران کردیم. آشکار بود که دو رهبر نهضت... میخواستند که تحلیل رد و بدل کنند و آماده بودند که بهطور صریح و بیپرده صحبت کنند. در جریان گفتوگو، آنها نظرات نهضت در مورد موقعیت فعلی نهضت آزادی در ایران را ارائه کردند و از من پرسش و آزمونی در مورد حقوق بشر کارتر به عمل آوردند. در انتهای ملاقات، بازرگان نامهای به من داد که او آن را تحویل شاه داده بود و تقاضای یک مناظره تلویزیونی بین شاه و رهبران نهضت آزادی را کرده بود. گفتوگو که فقط کمی بیش از دو ساعت طول کشید.»
نتیجهگیری نهایی نماینده سفارت آمریکا از این گفتوگو به آن صورت است: «امکان بحث زنده و صمیمی وجود دارد و آنها متمایل هستند که دیگر نقطه نظرها را هم قبول کنند. آنها بهطور واضح از ملاقات خشنود بودند و بهطور مثبت علاقه خود را برای دیگر ملاقاتها اظهارداشتند. بازرگان اظهار داشت که او انتظار یک گفتوگو با سفارت آمریکا را دارد و از صحبتهای ابتدایی کاملاً خشنود بود.»[3]
پنج روز بعد ملاقات دیگری در همان مکان صورت میگیرد. نماینده سفارت آمریکا مینویسد: «من به گرمی توسط توکلی و بازرگان خوشامد گفته شدم. آنها از اینکه دکتر سحابی به سبب بیماری نتوانست حضور یابد معذرت خواستند.»
یکی از موضوعات جالبی که در این گفتوگو مطرح میشود در مورد نظر نهضت آزادی در مورد حکومت پهلوی و نظام سلطنتی است. «بازرگان گفت: از نظر تاریخی، سلطنت در ایران یک نهاد استبدادی بوده است. نه مشروطه. آنگاه با صرف دقت درانتخاب لغاتی که بهکار میبرد گفت که نهضت آزادی به قانون اساسی معتقداست. «اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد ما آمادهایم تا سلطنت را بپذیریم.» بازرگان گفت که در اینجا دو مسئله وجود دارد؛ یکی از جنبه نظری که آیا شاه قانون اساسی را خواهد یافت؟ و دیگری از جنبه سیاسی که آیا آن را رعایت خواهد کرد؟ آیا او حاضر است مقداری از قدرت را به گروههایی که ممکن است قدم پیش نهند واگذارد؟»
در این ملاقات به دو کانال دیگر ارتباطی نهضت آزادی با سفارت آمریکا اشاره میشود. نکته جالب توجه این است که به نظر میرسد نماینده سفارت آمریکا از این دو کانال آگاهی ندارد. «اشاره کرد زمانی که ریچارد کاتم کارمند وزارت خارجه بود، نهضت، اطلاعات زیادی در اختیار او گذارد و به این کار ادامه میدهد. نهضت فکر میکرد که در آن مورد این کار خیلی سودمند بوده است.»
کانال دوم نیز به صورت موازی و همزمان با این دیدارها به دنبال برقراری ارتباط با سران نهضت آزادی بوده است. «بازرگان آن گاه در خصوص ارتباطی که یکی از مأموران سفارت قبل از شروع ملاقاتهای من با این گروه از طریق یک دوست ایرانی حاصل کرده بود سؤال کرد: آیا این ارتباط باید ادامه یابد؟ پس ازمقداری بگو مگو دریافتم که لامبراکیس، مشاور سیاسی، چندین هفته قبل از طریق یک رهبر مخالف دیگر، این درخواست را مطرح کرده بود. بازرگان این نظر را ابراز داشت که ارتباط بیشتر، ضرورت ندارد اما اگر آقای لامبراکیس مایل باشد ملاقاتی صورت گیرد، او با خوشحالی میپذیرد. من جواب دادم که این موضوع را از آقای لامبراکیس تحقیق خواهم کرد.(نظریه: در مجموع من و لامبراکیس معتقدیم که ارتباط عرفی گاه و بیگاه بین او و بازرگان چیز خوبی است، زیرا به چشمان مراقب دولت ایران نشان خواهد داد که «ارتباط» ما در کجاست. البته رهبرانی که گمان میرود برای پلیس شناخته شده نیستند منجمله توکلی، نخواهند خواست که با لامبراکیس ملاقات داشته باشند.» تحلیل نماینده سفارت امریکا ناظر به استفاده سیاسی از گفتوگو با رهبران سیاسی شناخته شده و مخالف حکومت پهلوی است.
در پایان این گفتوگو هم نظریه نماینده آمریکا در مورد تحلیلهای اعضای نهضت آزادی است: «دید نهضت آزادی ازوقایع فوقالذکر، مخصوصاً حمله پلیس به دانشجویان احتمالاً تمام ماجرا را در برنمیگیرد. باید آن را حاوی هستهای از حقیقت در میان مقداری گزافگویی دانست، تا زمانی که منابع دیگر آن را تصحیح یا تأیید کنند.»[4]
آمریکاییها در مورد این دو گفتوگو در سند دیگری میگویند: «این رابطه به آهستگی پیش رفته اما مطابق اطلاعاتی که از رابطههای دیگر خود کسب کردهایم، از نقطه نظر نهضت آزادی پیشرفت آن بسیار مورد رضایت بوده است. به نظر میرسد که آنها علیرغم سوءظنشان مایل به شروع مذاکراتِ بامحتوایی با جان (استمپل) باشند.»
در ادامه آنها هدفشان از برقراری چنین تماسهایی را اینگونه توصیف میکنند: «بهطور کلی بکوشیم که با طیف کاملی از اشخاص در موقعیتهای مختلف در تماس باشیم و اجازه دهیم در همین حد ادامه یابد.»[5]
آخرین ملاقات در این سطح (بازرگان و سحابی) که در 27 تیرماه انجام میشود را نماینده آمریکا نامطلوبترین مواجههاش با مقامات نهضت آزادی عنوان میکند. وی در ادامه مینویسد: «زیرا برای اولین بار کاهش اعتماد نهضت آزادی را آشکار ساخت و آنها گیج و فاقد ابتکار سیاسی بهنظر رسیدند... رهبران نهضت بیشتر وقت را به انتقاد از مقاصد دولت ایران و پیشبینی عدم اجرای آنها توسط دولت گذراندند. آنها دقیقاً منعکس کننده اغتشاش خاطری بودند که شاه، ظاهراً با موفقیت، در مخالفین خود ایجاد کرده است.»
علیرغم اشتیاق نماینده آمریکا، وی با اعتراض مینویسد: «رهبران درباره فعالیتهای مطروحه نهضت آزادی صحبتی نکردند، اما عمدتاً مایل بودند که درباره نظریه و ایدئولوژی خود صحبت کنند. در نتیجه آنها از پیشنهادخود (که در ملاقات 9 خرداد طرح کردند) مبنی بر صحبت بیپردهتر درباره جبهه رو گرداندند.»
در ادامه نماینده آمریکا به تفسیر برخورد غیرقابل قبول سران نهضت آزادی با خود میپردازد: «درحال حاضر آنها موافق نیستند که من به طریقی بتوانم با آنها تماس بگیرم و اینطور نشان دادند که در یک یا دو هفته آینده دوباره به من تلفن خواهند کرد. معلوم است که اقدامات اخیر شاه تخم تردید و گیجی نشانده است. امتناع آنها از وارد نشدن به جزییات درباره ادعای درز خبرملاقاتها، این سؤال را برمیانگیزد که آیا بهطور غیرعمدی جایی صحبت شده است یا اینکه فقط وسیلهای است که بتواند عقب کشیدن آنها را توجیه کند.»[6]
باوجود همه این تحلیلها، محمد توکلی در 20 مرداد دوباره با جان دی استمپل تماس میگیرد. وی در اینباره مینویسد: «او با من به تنهایی و بدون حضور دیگر مقامات نهضت آزادی که قبلاً با ما ملاقات کرده بودند، ملاقات کرد. مقصود از ملاقات از نظر او این بود که برداشتهای نهضت آزادی از وقایع یک ماه گذشته را ارائه دهد.»
تحلیل نماینده آمریکا از این ملاقات این بود که: «توکلی از آرامش بیشتری در مقایسه با ملاقات قبل برخوردار بود. من از او پرسیدم آیا کس دیگری از ملاقات اول ما باخبر است. او اسامی را نگفت، اما گفت که اشارهای در مورد ملاقاتهای خاص به غیر از تماسهای نهضت وجود نداشته است. تنها 4 مقام نهضت آزادی از این تماسها بااطلاعند. من گفتم که به نظر من اینطور میآید که یک نفر در حال حدس زدن یا دادن اهمیتی کلی (به این ملاقاتها) بوده است. او تأیید کرد که ممکن است چنین وضعی باشد. اما به نحوی ظنین باقی ماند.»[7]
همزمان با خبر تحت نظر قرار گرفتن امام خمینی در عراق، دو تن از اعضای نهضت آزادی با استمپل در سوم مهرماه ملاقات میکنند. جزییاتی در مورد افراد ملاقات کننده و مکان ملاقات در اسناد نیامده است. نماینده آمریکا در این ملاقات اعضای نهضت را سردرگم توصیف میکند و تقاضای آنها برای ملاقات با مقامات سفارت را یک هدف سیاسی تمام مخالفین به منظور کسب اعتبار میداند. «نهضت آزادی آشکارا بهوسیله حرکت عراق توازن خود را از دست داده و در این مورد که چگونه باید برنامه اعطای آزادیهای ایران را به کار گیرد نامطمئن باقی میماند. تقاضا برای ملاقات با مقامات سیاسی ایالات متحده (یک هدف دراز مدت مخالفین) تلاشی به نظر میرسد برای اینکه دولت ایالات متحده در نجات دادن نهضت آزادی از مشکلی که در آن گرفتار شده است، کمک کند.)»[8]
در تماس بعدی اعضای نهضت آزادی با نماینده آمریکا که به صورت تلفنی انجام میشود. نماینده آمریکا به حمایت قاطع از حکومت پهلوی میپردازد و میگوید: «حمایت از شاه به عنوان بهترین وسیله حصول اعطای موفقیتآمیز آزادیهای سیاسی، حمایت از اعطای آزادیهای سیاسی، اما عدم دخالت در امور داخلی ایران، ... این سیاست دولت آمریکاست و دولت آمریکا نمیتواند با نظر نهضت آزادی که شاه باید برود موافقت کند. ... به نظر ماحتی بین نهضت آزادی و دولت ایران علایق مشترک به حدی است که بیش از سابق امکان فعالیتهای اصیل سیاسی بود.»[9]
آمریکاییها در نهایت متوجه میشوند که شخصی که با او ملاقاتهای چندگانه برگزار کردند، محمد توسلی است. آنها در این رابطه مینویسند: «محمد توسلی... شخصی است که ما او را به نام محمد توکلی میشناسیم و از ماه می 1978 دائماً با استمپل، کارشناس سیاسی ما در رابطه بوده است.»
تحلیل آمریکاییها در مورد رابطه نهضت آزادی با امام خمینی این است که: «نهضت آزادی، گروهی است که بیش از دیگر مخالفین هوادار خمینی است.»[10]
در آخرین ملاقات محمد توسلی با آمریکاییها، قبل از پیروزی انقلاب، به نظر میرسد تحلیل نهایی نهضت آزادی مبنی بر پیروزی انقلاب است و به آمریکاییها هم توصیه میکنند که از حمایت شاه دست بردارند. «مطالب جدید عبارت بودند از پیشنهاد بلاواسطه دائر بر همکاری نهضت آزادی با آمریکا (البته، با شرایط خود نهضت) و اظهار نظر صریح منبع به اینکه مطابق دید نهضت از مسیری که کشور در پیش دارد، اوضاع در حال رسیدن به مرحلهای است که حمایت آمریکا از شاه اساساً برای آمریکا زیانآور خواهد بود. توسلی... توضیح داد که این اقدام مورد تصویب رهبریت نهضت آزادی قرار گرفته بود. نهضت از نظر تثبیت شده خود که شاه باید برود یک ذره هم برنمیگردد.»[11]
پینوشت:
[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، صص 99 و 100، سند نهضت آزادی-1، 24 اکتبر 1963- 2 آبان 1342.
[2]. همان، ص 100 الی 102، سند نهضت آزادی-2، 8 می 1978- 18 اردیبهشت 1357.
[3]. همان، ص 102 الی 105، سند نهضت آزادی-3، 25 می 1978- 4 خرداد 1357.
[4]. همان، ص 105 الی 108، سند نهضت آزادی-4، 30 می 1978- 9 خرداد 1357.
[5]. همان، ص 109، سند نهضت آزادی-5، 6 ژوئن 1978- 16 خرداد 1357.
[6]. همان، ص 110، سند نهضت آزادی-6، 18 ژوئیه 1978- 27 تیر 1357.
[7]. همان، ص 113 الی 116، سند نهضت آزادی-7، 21 اوت 1978- 30 مرداد 1357.
[8]. همان، ص 116 الی 118، سند نهضت آزادی-8، 25 سپتامبر 1978- 3 مهر 1357.
[9]. همان، ص 121، سند نهضت آزادی-10، 11 اکتبر 1978- 19 مهر 1357.
[10]. همان، ص 124، سند نهضت آزادی-12، 3 دسامبر 1978- 12 آذر 1357.
[11]. همان، ص 127، سند نهضت آزادی-14، 18 دسامبر 1978- 27 آذر 1357.
تعداد بازدید: 1422