انقلاب اسلامی :: دولت بختیار، آخرین تلاش!

دولت بختیار، آخرین تلاش!

22 آبان 1397

جواد رضایی

پس از شکست راهبردهای حکومت پهلوی و افزایش بحران‌ها، آخرین تلاش برای ابقای نظام سلطنتی به عهده شاپور بختیار بود.

بختیار که از دید آمریکایی‌ها نفر دوم جبهه ملی پس از کریم سنجابی بود، این‌چنین توسط آمریکایی‌ها مورد تحلیل قرار می‌گرفت: «بختیار که یک سوسیالیست است، برای هر تشکیلاتی که خواهان گسترش محبوبیت خود و عمل به عنوان گروه هماهنگ‌کننده مخالفان دولت فعلی باشد، بسیار به‌کار می‌خورد.»

آنها در مورد مناسب بودن بختیار برای رهبری مخالفان حکومت می‌نویسند: «او دارای چهره آشتی نکرده یک رهبر مخالف سابقه‌دار، باتجربه در امور کارگری و هماهنگ با طرز فکر دانشجویان ایرانی است. بدین‌ترتیب، او ممکن است بتواند قدرت کمی را از چنگ حزب (کمونیست) توده به‌درآورده و به طرف جبهه ملی جذب کند. در اول مرداد 1357 کریم سنجابی که اینک دبیر کمیته اجرایی جبهه ملی است، احیای ائتلاف جبهه ملی قدیم سالهای 1239 را در شکل جبهه ملی ایران (اغلب جبهه ملی خوانده می‌شود)، اعلام کرد و بختیار عضوی از کمیته اجرایی آن شد.»

فعالیت‌های سیاسی بختیار در سالهای منتهی به انقلاب سال 57 که در اسناد سفارت آمریکا به آنها اشاره شده است عبارتند از: «در خرداد 1355 بختیار یکی از چند رهبر مخالفی بود که یک اعلامیه در مورد تقاضای اعطای حقوق بشر بیشتر و تغییر حاکمیت استبدادی را امضاء نمود. بلافاصله قبل از دیدار پرزیدنت جیمی‌کارتر در ماههای آذر و دی 1356 بختیار بیاناتی علنی در حمایت از مبارزه مجموعه فعالیت‌های حقوق بشری پرزیدنت ایراد کرد، با این امید که او مسئله را نزد شاه مطرح سازد. در اواسط 1357 بختیار بیانات متعددی را به نام جبهه ملی ایراد کرده و به خواست خود مذاکرات جداگانه‌ای را با مقامات آمریکایی در مورد سیاست‌های داخلی و نظریات جبهه ملی برگزار نموده است.»[1]

همین‌طور که از این سند به دست می‌آید اعضای جبهه ملی و به خصوص بختیار مذاکرات بسیاری با مقامات آمریکایی داشتند. در سندی هم به راهبرد جبهه ملی برای ایجاد دولت جانشین اشاره شده است. در این سند که به تاریخ 24 آذر 1357 است، آمده است: «مرتضی بازرگان برادرزاده مهدی بازرگان در 24 آذر با مقام وزارتخانه تماس گرفت تا طرح جبهه ملی را برای دولت جانشین تشریح کند. او گفت رهبریت جبهه ملی نگران این بود که مبادا آمریکا از آینده نامعلوم پس از رفتن شاه از صحنه بترسد، او می‌خواست دوباره دولت آمریکا را مطمئن کند که دولتی که توسط جبهه ملی اداره شود با آمریکا دوستانه برخورد خواهد کرد. او گفت... جناح مخالف از شاه خواهد خواست که یک «شورای سلطنتی» را تصویب کند، تا بعد از آنکه او ایران را ترک کرد مسئولیت‌های مقرر در قانون اساسی را از جانب وی به عهده بگیرد... در مدت کوتاهی انتخابات آزاد مجلسین و یک هیئت قانونگذار سومی که قانون اساسی را تصحیح می‌کند برگزار خواهد شد... اگر مجمع مقننه رأی به حفظ سلطنت دهد، شاهزاده رضا دعوت به بازگشت به ایران خواهد شد. اگر جمهوری انتخاب شود، انتخابات ریاست جمهوری برگزار خواهد شد... دولت جدید ضدکمونیست خواهد بود، حکومت نظامی را پایان می‌بخشد و آزادی مطبوعات را مجاز می‌شمارد اما احتمالاً اعتصابات را برای یک سال ممنوع خواهد نمود. ساواک قدرت خود را از دست خواهد داد. احتمالاً 10 تا 15 افسر بالا مقام ارتش همراه با شاه صحنه را ترک می‌نمایند... کارمند وزارتخانه پرسید آمریکا چه باید بکند؟ بازرگان گفت اگر آمریکا حمایت خود را از شاه قطع کند، او و افسران نظامیش بی‌درنگ کشور را ترک خواهند نمود. او اظهار امیدواری نمود که آمریکا طرح جناح مخالف را به شاه ارائه کند تا از خونریزی بیشتر و بر هم خوردن اقتصاد جلوگیری شود... کارمند وزارتخانه پرسید که آیا جناح مخالف خودشان طرح را با شاه در میان نگذاشته‌اند؟ بازرگان گفت که شاه بهبهانی (مدیر بنیاد پهلوی) را نزد مهدی بازرگان فرستاده بود تا به وی پیشنهاد نخست‌وزیری کند. مهدی بازرگان امتناع نموده بود، ولی طرح جناح مخالف را نیز به شاه ارائه نکرده بود.»[2]

هم‌زمان با زمزمه‌هایی مبنی بر استقرار دولتی ملی، آمریکایی‌ها اطلاعاتی از اعضای جبهه ملی گردآوری می‌کنند. یکی از این افراد داریوش فروهر است که از مرداد 1357 به سخنگویی جبهه ملی می‌رسد. آمریکایی‌ها در مورد او می‌نویسند: «فروهر در مجموعه اقدامات جلوی جناح مخالف برای بی‌اعتبار ساختن دولت بر مبنای سابقه‌اش در حقوق بشر فعالیت داشته است... در خلال سال 1357 او و چند رهبر دیگر از جناح مخالف برای هماهنگی عمل علیه دولت و پیشبرد یک برنامه سیاسی مثبت با یکدیگر کار کرده‌اند. در مرداد 1357 او حرکت خود را در قالب یک جبهه ملی تجدید شده درآورد (با نام کامل جبهه ملی ایران) که یک سازمان چتر مانند است که احزاب محافظه‌کار تا چپی به استثناء کمونیستی را دربرمی‌گیرد... جبهه ملی تحت‌رهبری کریم سنجابی است، اما فروهر تا قبل از دستگیری‌اش در نوامبر، به تدریج به عنوان سخنگوی اصلی آن بالا آمده بود.»[3]

یا فرد دیگر حسین مهدوی است که تا قبل از سال 1357 آخرین سند موجود در اسناد سفارت آمریکا که در مورد وی است، مربوط به سال 1345 است.[4]

با وجود تلاش‌های زیاد حکومت پهلوی، توافقی بین آنها و جبهه ملی صورت نمی‌گیرد و در نتیجه آمریکایی‌ها می‌نویسند: «سرانجام در 6 ژانویه یک مقام ارشد جبهه ملی یعنی شاپور بختیار قبول نمود که به تشکیل یک دولت مبادرت ورزد.»

با پذیرش بختیار، اما آمریکایی‌ها به موفقیت او خوشبین نیستند و این‌گونه تحلیل می‌کنند: «شانس موفقیت کمی برای دولت دکتر بختیار دیده می‌شود. اعتصابات و تظاهرات در تمام سطح کشور ادامه می‌یابند....»[5]

قطعی شدن نخست‌وزیری بختیار در حالی است که چند روز قبل از آن و با وجود شایعه اینکه وی یکی از نامزدهای نخست‌وزیری است که با او صحبت شده است، وی در تماسی که آمریکایی‌ها با او می‌گیرند، این موضوع را تکذیب می‌کند: «از دیروز شایعه جدید دیگری پخش شده است که دولت غیرنظامی جدید فردا منصوب خواهد شد. بخش فارسی زبان رادیو بی‌بی‌سی گزارش داد که دولت غیرنظامی جدید در حال شکل‌گیری است و امکان دارد به زودی، فردا یا یکشنبه سر کار بیاید. نامهای امینی، انتظام و شاپور بختیار از جبهه ملی، به عنوان نخست‌وزیران احتمالی ذکر می‌شد. ما راجع به این خبر از بختیار جویا شدیم. بختیار بیش از آنچه که ما قبلاً گزارش کرده‌ایم نمی‌داند و شدیداً نسبت به احتمال کناره‌گیری دولت نظامی تا قبل از پایان محرم در شک است.»

تماس‌های آمریکایی‌ها با بختیار منحصر به موضوع نخست‌وزیری وی نبود. به عنوان مثال در ادامه همین سند وی به اقدامات به زعم خود تروریستی و ارتباط با رئیس ساواک اشاره می‌کند. «امروز بختیار به مشاور سیاسی گفت که خبری از دوست خویش دریافت کرده که باعث نگرانی او شده است. دیروز... این دوست توسط هواپیمایی سوئیس از آن کشور وارد ایران شد. در تمام مدت پرواز، گروهی حدود ده نفر در هواپیما بودند که یک کلمه هم با کسی صحبت نمی‌کردند و فقط به وسیله زبان اشاره با یکدیگر رابطه برقرار می‌کردند... بختیار گفت به منظور برقراری تماس دوست خویش با مقدم رئیس ساواک، جهت روشن شدن جزییات او سعی می‌کرده است که با مقدم تماس حاصل کند. بختیار گفت که وی نگران این بوده که این افراد از ملیتی دیگر و خرابکاران شدیدی باشند برای مقاصدی همچون انفجار سد یا تأسیسات برق.»[6]

اختلافات درون جبهه ملی برای پذیرش پست نخست‌وزیری نیز در اسناد سفارت آمریکا مورد اشاره قرار گرفته است. پس از پررنگ شدن شایعاتی مبنی بر نخست‌وزیری غلامحسین صدیقی، جبهه ملی بیانیه‌ای صادر می‌کند. آمریکایی‌ها در مورد این بیانیه می‌نویسند: «کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران روز بیست‌ویکم دسامبر طی نامه‌ای به غلامحسین صدیقی نخست‌وزیر پیشنهادی صریحاً اعلام داشت که جبهه ملی در تشکیل دولت با نامبرده همکاری نخواهد کرد و حتی گزارش شده که از صدیقی به خاطر قبول این حکم شدیداً انتقاد کرده است. دیگر شخصیت‌های جبهه ملی نظیر بختیار و فروهر اعلام کرده‌اند که در کابینه صدیقی شرکت نخواهند کرد. تکرار می‌کنم شرکت نخواهند کرد....»

آمریکایی‌ها تشکیل دولتی که نتواند حمایت تمامی جناح‌های قدرت جبهه ملی و نهضت آزادی را به دست بیاورد ناکارآمد می‌دانند و در ادامه این سند تحلیل می‌کنند: «ما تردید داریم که بگوییم چنانچه صدیقی نتواند به نوعی همکاری یا شرکت جبهه ملی و یا نهضت آزادی را جلب نماید دولت تشکیل نخواهد داد. چنین دولتی بدون همکاری دو گروه فوق مشکل است که بتواند بحران‌های کنونی را حل کند و ممکن است حتی آنها را تشدید نماید. اقدام به تشکیل دولت به شاه فرصت خواهد داد ولی البته روشن نیست که آیا زمان به نفع او خواهد بود یا خیر.»[7]

با منتفی شدن نخست‌وزیری صدیقی، شاپور بختیار به عنوان گزینه نخست‌وزیری مطرح می‌شود. در اسناد آمده است: «بختیار به خاطر تلاش جهت تشکیل دولت با وجود اینکه شاه بر سر قدرت خود مانده از جبهه ملی اخراج شده است. جبهه ملی اعلام کرده تشکیل دولت توسط دکتر بختیار «مغایر اصول و آمال سازمان جبهه ملی است.» دکتر بختیار این اخراج را «بیهوده» خواند و دکتر سنجابی را به «حسادت» متهم ساخت... دکتر بختیار در 30 دسامبر اعلام کرد امیدوار است ظرف 6 روز دولت خود را تشکیل دهد. (طی یک گزارش آخر وقت، در روز 31 دسامبر رادیو ایران (بخش فارسی) اعلام کرده که بختیار پست نخست‌وزیری را به عهده گرفته است.) بختیار اظهار داشته در شرفیابی به حضور شاهنشاه، نامبرده اظهار داشته مایل است پس از تشکیل دولت غیرنظامی جهت معالجات پزشکی کشور را ترک کند.»[8]

در حالتی که تقریبا نخست‌وزیری بختیار قطعی است، اما آمریکایی‌ها به اثربخشی این ترفند چندان خوشبین نیستند: «در بخش اقتصاد هیچ بهبودی به چشم نمی‌خورد و هنوز خیلی زود است که گفته شود که آیا دکتر بختیار قادر به تشکیل دولتی می‌باشد و اینکه آیا چنین حکومتی توان هدایت و جلب همکاری آنهایی که مورد نیاز اداره کشور می‌باشند دارد یا نه؟ ... فعالیت‌ها در شهر تهران تقریباً متوقف شده‌اند... نه وضع دولت جدید روشن است و نه نقش جدید شاه مشخص. تا وقتی مواضع دقیق روشن نشوند کسی نمی‌تواند پیش‌بینی کند که آیا دکتر بختیار قادر به جلب همکاری رهبران مذهبی، افسران نظامی و تکنوکرات‌ها می‌باشد یا نه؟ حداقل بدون حمایت ضمنی هر سه گروه، توانایی وی در بیرون کشیدن کشور از باتلاق کنونی با مخاطرات جدی همراه خواهد بود.»[9]

آخرین سند در این زمینه مربوط به شایعات بسیاری می‌شود که هیچگاه در اسناد بعدی صحت و سقم آنها مشخص نمی‌شود. در این سند به برخی شروط احتمالی بختیار برای قبول پست نخست‌وزیری اشاره می‌شود: «از نفر دوم جبهه ملی، دکتر بختیار، خواسته شده تا کابینه‌ای تشکیل دهد و نامبرده مشغول مشورت با همکارانش است. ظاهراً دکتر سنجابی از جبهه ملی گفته اقدامات بختیار را اقدامات فردی و خصوصی یک شخص می‌داند نه اقداماتی که از سوی جبهه ملی باشد. بنا به گزارشی که در مطبوعات آلمان منتشر شده، دکتر بختیار شرایطی برای شاه قرار داده که عبارتند از جانشین شدن شورای سلطنت به جای شاه و انحلال ساواک. این مطالب از سوی اطرافیان بختیار تأیید یا تکذیب نشده‌اند.»[10]

در مجموع، وضع ایران در ماه‌های منتهی به بهمن 57، همانطور که حکومت پهلوی را دچار سراسیمگی کرده بود، موجب شده بود که تحلیل آمریکایی‌ها از آن وضع نیز چنین باشد که در بالا خواندید؛ با این نکته که بدبینی مفرط آمریکایی‌ها نسبت به موفقیت دولت بختیار برای بقای نظام سلطنتی به وضوح از لابه‌لای اسناد مشخص است.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب دوم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، صص 686 و 687، سند بختیار ـ 22، 17 نوامبر 1978 ـ 26 آبان 1357.

[2]. همان، صص 691 و 692، سند مرتضی بازرگان ـ 1، 15 نوامبر 1978 ـ 25 آبان 1357.

[3]. همان، ص 805، سند داریوش فروهر ـ 9، 16 آذر 1357.

[4]. همان، ص 827، سند حسین مهدوی ـ 12، 8 دسامبر 1978.

[5]. اسناد لانه جاسوسی آمریکا: کتاب نهم، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 109، سند شماره 52، 3 سپتامبر 1978 ـ 12 شهریور 1357.

[6]. همان، ص 411، سند شماره 232، 1 دسامبر 1978 ـ 10 آذر 1357.

[7]. همان، صص 657 و 658، سند شماره 350، 22 دسامبر 1978 ـ 1 دی 1357.

[8]. همان، ص 698 الی 700، سند شماره 377، 30 دسامبر 1978 ـ 9 دی 1357.

[9]. همان، ص 702 الی 704، سند شماره 379، 31 دسامبر 1978 ـ 10 دی 1357.

[10]. همان، صص 704 و 705، سند شماره 380، 31 دسامبر 1978 ـ 10 دی 1357.



 
تعداد بازدید: 1577


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: